eitaa logo
میوه دل من
4.5هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
2.8هزار ویدیو
23 فایل
بسم الله النور انجام کارهای روزمره والدین در کنار بچه ها بازی های مناسب طبایع مختلف شعر و قصه های کاربردی بازی و خلاقیت و... ویژه کودکان زیر۷سال👶 ارتباط با ما:👈 @Rahnama_Javaher زیر نظر کانال طبیبِ جان: @Javaher_Alhayat
مشاهده در ایتا
دانلود
┄━━•●❥-☀️﷽☀️-❥●•━━┄ (در مورد مسواک زدن) مینا از پنجره به آسمان نگاه می‌کرد. آسمان صاف و پر ستاره بود. دلش می‌خواست بخوابد اما نمی‌توانست. دستش را روی دندانش محکم فشار داد تا دردش کمتر شود. اما نشد. چشمانش را روی هم گذاشت. کمی که دردش آرام شد، به خواب رفت. با صدای آواز گنجشک‌ها، مینا چشمانش را باز کرد. نور خورشید اتاقش را روشن کرده‌بود. نگاهش به کشوی کمد افتاد. از جا بلند شد و به سمتش رفت. کشو را که باز کرد. چشمانش برقی زد و آب دهانش را قورت داد. شکلات کاکائو با مغز گردو را خیلی دوست داشت. به یاد دندان درد شب قبل افتاد اما نمی‌توانست جلوی خودش را بگیرد. همان موقع مادر صدایش زد. -مینا جان، بیا زهرا جان کارت دارد. شکلات را در جیب شلوار خود پنهان کرد. از اتاق بیرون رفت. مادر مشغول درست کردن ناهار بود. سلام کرد. مادر لبخندی زد و گفت: -به! به! .‌‌‌..سلام به دختر تپل و خواب آلوی خودم. ظهر به خیر عزیزم! از حرف مادر نمی‌دانست بخندد یا خجالت بکشد. مادر گوشی تلفن را دستش داد. -ببین زهرا جان چه می‌گوید؟ تازه یادش آمد که قرار بود امروز مسابقه طناب‌کشی در پارکینگ داشته باشند. کمی با زهرا صحبت کرد و قول داد که در مسابقه شرکت کند. مادر به لیوان شیر اشاره کرد و گفت: -دخترم بیا صبحانه بخور. مینا روی صندلی نشست. وقتی مادر حواسش به غذا پختن بود، آهسته سرش را پایین انداخت. شکلات را از توی جیبش در آورد و با عجله در دهانش گذاشت. بعد از خوردن صبحانه، از مادر اجازه گرفت و برای شرکت در مسابقه به پارکینگ رفت. زهرا و بچه‌های دیگر منتظرش بودند. دوید تا زودتر برسد. زهرا گفت: -مگر نمی‌دانی امروز مسابقه طناب‌کشی داریم. قرار هست کلاس اولی‌ها با کلاس دومی‌ها مسابقه بدهند. هر گروهی که برنده شد، یک بسته شکلات جایزه دارد. مینا در کنار کلاس‌اولی‌ها ایستاد. حواسش به جعبه خوش‌رنگ شکلات‌ها بود. مریم سوت شروع مسابقه را زد. هر دو گروه تمام تلاششان را می‌کردند. گروه زهرا از این طرف طناب را می‌کشیدند. گروه مهتاب از آن طرف. هر دو گروه می‌آمدند جلو، دوباره به عقب برمی‌گشتند. سارا از گروه زهرا با آن دستان استخوانی‌اش هر چه کشید فایده نداشت. گروه مهتاب هم همه امیدشان به مینا بود. مینا با آن دستان تپلش طناب را محکم کشید. با فشاری که مینا روی طناب آورد، نزدیک بود طناب پاره شود، اما بالاخره موفق شدند و توانستند برنده مسابقه شوند. همه کلاس اولی‌ها دست زدند و شادی کردند. موقع دادن جایزه رسید. کلاس اولی‌ها، خوشحال و خندان شکلات را بین خود تقسیم کردند. مینا سهمش را برداشت و در جیب پیراهنش، پنهان کرد و به خانه رفت. موقع خواب، یکی یکی آن‌ها را باز کرد و خورد. اما باز هم خوابش نبرد. در رختخوابش به این طرف و آن طرف غلت می‌خورد. زبانش آویزان شده بود. آب دهانش از کنار لب‌هایش بیرون می‌ریخت و بالشتش حسابی خیس شده‌بود. لُپ‌های نرم و پفکی‌اش مثل توپ باد کرد. انگار چیزی در دهانش بود. با دهان بسته ناله می‌کرد. مادر صدایش را شنید. خودش را به اتاق رساند. پوست‌های شکلات زیر تخت افتاده‌بود. ابروهایش را درهم کشید اما چیزی به مینا نگفت. با دیدن صورتش که مثل یک توپ قل قلی شده‌بود، فهمید که دندان درد دارد. کمی دلداریش داد و سرش را نوازش کرد و گفت: -دخترم ببین با مرواریدهای سفید و قشنگت چه کار کردی؟ بعد به سمت آشپزخانه رفت. روغن حنظل را از یخچال برداشت و برگشت. دو قطره روغن در گوش او ریخت تا دردش آرام شود. وقتی که به دندان پزشکی رفتند، دکتر گفت: -باید عفونت دندان‌هایش از بین برود، تا دندانش را درست کنم. بعد به مینا یک مسواک کادو شده داد و گفت: -دخترم یادت باشد، همیشه این دوست خوبت را نگه داری و از آن استفاده کنی. به خانه که برگشتند، مادر برایش دمنوش آویشن درست کرد. مینا به خودش قول داد تا همیشه مواظب دندان‌هایش باشد. ╭┅───🌸—————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅───🌼—————┅╯ ┄┄┅✧🌜•◦❈☀️❈•◦🌛✧┅┄┄
❀ೋ❀💕💕═ ﷽ ═💕💕❀ೋ❀ جهت دسترسی راحت تر به همه ی داستان های کانال میوه ی دل من را جستجو کنید. 1⃣ (تشویق کودک به میوه خوردن) 2⃣ (عید قربان) 3⃣ (عید غدیر) 4⃣ (عید غدیر) 5⃣ (هنر حل مسئله با فکر جمعی و ...) 6⃣ (گوش دادن به حرف پدر و مادر و اجازه گرفتن برای انجام هر کاری) 7⃣ (به اشتراک گذاشتن اسباب بازی ها با دوستان و بازی دسته جمعی) 8⃣ (کنترل خشم و عذرخواهی و ...) 9⃣ (حضرت رقیه س) 0⃣1⃣ (تلاش و کار و زحمت و آینده نگری) 1⃣1⃣ (تشویق کودک به خوردن میوه) 2⃣1⃣ (تشویق کودک به حمام کردن و نظافت و پاکیزگی) 3⃣1⃣ (دیدن نعمت ها و نیمه ی پر لیوان و شکرگزاری بخاطر اون) 4⃣1⃣ (حضرت علی اصغر علیه السلام ) 5⃣1⃣ (دوست یابی و مهربانی) 6⃣1⃣ (اربعین حسینی ع) 7⃣1⃣ (در مورد مسواک زدن و راستگویی) 8⃣1⃣ (تشویق کودک به بازی های حرکتی و دوری از گوشی و تبلت و ...) 9⃣1⃣ (شکلک درآوردن کار خوبی نیست) 0⃣2⃣ (در مورد از پوشک گرفتن) 1⃣2⃣؟! (امانت داری) 2⃣2⃣ (مهارت های رفتاری مختلف) 3⃣2⃣ (از پوشک گرفتن) 4⃣2⃣🌹 (یکی از صفات نیکوی پیامبر اسلام(ص)، اول سلام کردن) 5⃣2⃣! (در مورد آسیب های بازی زیاد با گوشی و تبلت) 6⃣2⃣ (در مورد لباس مناسب فصل پوشیدن) 7⃣2⃣! (در مورد تنها بازی کردن کودک) 8⃣2⃣ (صرفه جویی در مصرف آب) 9⃣2⃣ (در مورد خوابیدن به موقع) 0⃣3⃣ (فداکاری و مهربانی) 1⃣3⃣ (در مورد بخشش و انفاق) 2⃣3⃣ (در مورد مسخره کردن و عیب جویی) 3⃣3⃣! (مضرات استفاده از تلفن همراه) 4⃣3⃣ (آشنایی با اورژانس) 5⃣3⃣ (در مورد نظافت و پاکیزگی) 6⃣3⃣؟ (بهداشت) 7⃣3⃣ (اثرات بد بازی های رایانه ای) 8⃣3⃣ (در مورد همکاری و همدلی) 9⃣3⃣؟ (فرزندآوری) 0⃣4⃣ (فداکاری) 1⃣4⃣ (زندگی زنبور عسل و ...) 2⃣4⃣ (خواب دیدن کودک) 3⃣4⃣ (در مورد زود قضاوت نکردن و کمک کردن به دیگران) 4⃣4⃣ (در مورد غذاخوردن کودک) 5⃣4⃣ (مسئولیت‌پذیری و قدردان نعمات بودن) 6⃣4⃣ (شهید سلیمانی عزیز) 7⃣4⃣ (در مورد عفو و بخشش) 8⃣4⃣ (مضرات تک فرزندی) 9⃣4⃣ (در مورد مسواک زدن) 0⃣5⃣ (دهه فجر) 1⃣5⃣ (تفکر خلاق و سازنده) 2⃣5⃣ ( در مورد عدم مخفی کاری از والدین) ╭┅───🌸—————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅───🌼—————┅╯ ❀ೋ❀💕💕══════💕💕❀ೋ❀