#تفسیر_قرآن
#تفسیرسوره_المسد قسمت اول
#تفسیرالمیزان
﴿ سورة المسد - سورة ١١١ - تعداد آیات ٥ ﴾
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
تَبَّتْ یَدَا أَبِی لَهَبٍ وَتَبَّ ﴿١﴾ مَا أَغْنَى عَنْهُ مَالُهُ وَمَا کَسَبَ ﴿٢﴾ سَیَصْلَى نَارًا ذَاتَ لَهَبٍ ﴿٣﴾ وَامْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ ﴿٤﴾ فِی جِیدِهَا حَبْلٌ مِنْ مَسَدٍ ﴿٥﴾
🍁ترجمه آيات در تفسیرالمیزان🍁
به نام خداى رحمان و رحيم.
بريده باد دو دست ابى لهب (مرگ بر او باد)1⃣
مال وى و آنچه را به دست آورده دردى را از او دوا نكرد 2⃣
به زودى وارد آتشى شعله ور شود3⃣
با زنش كه باركش هيزم است4⃣
و طنابى تابيده (از ليف خرما) به گردن دارد5⃣
✅اين سوره #تهديد_شديدى است به #ابولهب
تهديدى است به #هلاكت خودش و عملش،
تهديدى است به #آتش جهنم براى خودش و #همسرش.
✅ اين سوره در #مكه نازل شده است.
🍁بیان آیه 1⃣ سوره مسد🍁
تبت يدا ابى لهب و تب1⃣
🔹(تب) و (تباب) بنابر آنچه #جوهرى معنى كرده به معناى #خسران و #هلاكت است.
و #راغب آن را به #دوام خسران معنا كرده. #بعضى هم گفته اند به معناى #خيبت و #نوميدى است. بعضى ديگر آن را به معناى #تهى_دستى از همه #خيرها دانسته اند.
🍁🍁🍁🍁🍁
ولى - به طورى كه #ديگران هم گفته اند - همه اين معانى #نزديك به همند، و بنابر اين كلمه (#يد) در آيه نيز به معناى لغويش نيست، بلكه #كنايه است از #قدرت آدمى، چون دست در انسان عضوى است كه #مقاصدش به وسيله آن انجام مى شود، و #بيشتر كارهاى آدمى را به دست او #نسبت مى دهند، و تباب و #خاسر_شدن دست به معناى بى #نتيجه شدن اعمال آدمى ، و بلكه نتيجه #معكوس دادن آن است، و يا به عبارت ديگر به معناى #باطل شدن اعمال او و به نتيجه نرسيدن آن است، به طورى كه زحماتش #هدر رود و مورد استفاده اش قرار نگيرد، اين معناى #تباب دست انسان بود. و معناى تباب خود آدمى، #خسران او در #نفس و #حاق ذاتش است، به طورى كه از #سعادت دائميش #محروم شود، و اين همان هلاكت #دائمى او است.
🍁🍁🍁🍁🍁
پس اينكه فرمود: (تبت يدا ابى لهب و تب)
#معنايش در حقيقت (#تب ابولهب) است، و اين #نفرينى به او به هلاكت خودش و بطلان و بى #اثر گشتن #توطئه هايى است كه به منظور #خاموش كردن نور #نبوت مى كرد، و يا #قضايى است از خداى تعالى به اين هلاكت و #بطلان توطئه ها.
🍁🍁🍁🍁🍁
و اين #ابولهب كه مورد نفرين و ياقضاى حق تعالى قرار گرفته، #فرزند_عبدالمطلب و #عموى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) است، كه #سخت با رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) دشمنى مى كرد و در #تكذيب گفته ها و دعوت او و نبوتش و در آزار و اذيتش #اصرار مى ورزيد، و در اين راه از هيچ گفته و عملى #فروگذار نمیكرد، و او همان كسى بود كه وقتى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) او و ساير #عشيره_اقربين خود را براى #اولين بار دعوت كرد، با كمال بى شرمى در #پاسخش گفت (تبا لك - خسران و هلاكت بر تو باد) و اين سوره #نازل شد و گفتار او را به خودش #رد كرد كه خسران و هلاكت بر او باد.
⬅️وجه اينكه در اين نفرين از ابولهب به #كنيه ياد شده
#بعضى ها گفته اند: نام او همين #ابو لهب بوده، هر چند كه به شكل #كنيه است. بعضى ديگر گفته اند كلمه (ابولهب) كنيه او بوده و نامش #عبدالعزى بوده. بعضى ديگر گفته اند #عبد_مناف بوده. و از همه #اقوالى كه در پاسخ اين سؤال (چرا اسم او را نياورد) گفته شده:
اين قول است كه خواسته است او را به #آتش نسبت دهد، چون ابولهب، اشعارى به #انتساب به #آتش دارد، وقتى مى گويند فلانى #ابوالخير است، #معنايش اين است كه:
با #خير رابطه اى دارد، و همچنين #ابوالفضل و #ابوالشر، و چون در آيات بعد مى فرمايد:
(سيصلى نارا ذات لهب - به زودى در آتشى #زبانه_دار مى سوزد) از آن فهميده مى شود كه #معناى (تبت يدا ابى لهب ) هم اين است كه:
از #كار افتاده باد دو دست مردى جهنمى، كه هميشه #ملازم با شعله و زبانه آن است.
🍁🍁🍁🍁🍁
#بعضى ديگر گفته اند: نام او #عبد_العزى بوده، و اگر قرآن كريم نامش را #نبرده، بدين جهت بود كه كلمه (عبدالعزى) به معناى بنده (#عزى) است، و عزى نام يكى از #بتها است، خداى تعالى #كراهت داشته كه بر حسب #لفظ نام عبدى را ببرد كه عبد او نباشد، بلكه عبد #غير او باشد، و خلاصه با اينكه در #حقيقت عبدالله است عبدالعزى اش بخواند، اگر چه در اسم #اشخاص معنا مورد نظر نيست، ولى همانطور كه گفتيم قرآن كريم خواست از چنين نسبتى حتى بر حسب #لفظ خوددارى كرده باشد.
#تفسیر_قرآن
#تفسیر_سوره_تبت #قسمت_اول
#تفسیر_المیزان
﴿ سورة المسد - سورة ١١١ - تعداد آیات ٥ ﴾
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
تَبَّتْ یَدَا أَبِی لَهَبٍ وَتَبَّ ﴿١﴾ مَا أَغْنَى عَنْهُ مَالُهُ وَمَا کَسَبَ ﴿٢﴾ سَیَصْلَى نَارًا ذَاتَ لَهَبٍ ﴿٣﴾ وَامْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ ﴿٤﴾ فِی جِیدِهَا حَبْلٌ مِنْ مَسَدٍ ﴿٥﴾
🍁ترجمه آيات در تفسیرالمیزان🍁
به نام خداى رحمان و رحيم.
بريده باد دو دست ابى لهب (مرگ بر او باد)1⃣
مال وى و آنچه را به دست آورده دردى را از او دوا نكرد 2⃣
به زودى وارد آتشى شعله ور شود3⃣
با زنش كه باركش هيزم است4⃣
و طنابى تابيده (از ليف خرما) به گردن دارد5⃣
✅اين سوره #تهديد_شديدى است به #ابولهب
تهديدى است به #هلاكت خودش و عملش،
تهديدى است به #آتش جهنم براى خودش و #همسرش.
✅ اين سوره در #مكه نازل شده است.
🍁بیان آیه 1⃣ 🍁
تبت يدا ابى لهب و تب1⃣
🔹(تب) و (تباب) بنابر آنچه #جوهرى معنى كرده به معناى #خسران و #هلاكت است.
و #راغب آن را به #دوام خسران معنا كرده. #بعضى هم گفته اند به معناى #خيبت و #نوميدى است. بعضى ديگر آن را به معناى #تهى_دستى از همه #خيرها دانسته اند.
🍁🍁🍁🍁🍁
ولى - به طورى كه #ديگران هم گفته اند - همه اين معانى #نزديك به همند، و بنابر اين كلمه (#يد) در آيه نيز به معناى لغويش نيست، بلكه #كنايه است از #قدرت آدمى، چون دست در انسان عضوى است كه #مقاصدش به وسيله آن انجام مى شود، و #بيشتر كارهاى آدمى را به دست او #نسبت مى دهند، و تباب و #خاسر_شدن دست به معناى بى #نتيجه شدن اعمال آدمى ، و بلكه نتيجه #معكوس دادن آن است، و يا به عبارت ديگر به معناى #باطل شدن اعمال او و به نتيجه نرسيدن آن است، به طورى كه زحماتش #هدر رود و مورد استفاده اش قرار نگيرد، اين معناى #تباب دست انسان بود. و معناى تباب خود آدمى، #خسران او در #نفس و #حاق ذاتش است، به طورى كه از #سعادت دائميش #محروم شود، و اين همان هلاكت #دائمى او است.
🍁🍁🍁🍁🍁
پس اينكه فرمود: (تبت يدا ابى لهب و تب)
#معنايش در حقيقت (#تب ابولهب) است، و اين #نفرينى به او به هلاكت خودش و بطلان و بى #اثر گشتن #توطئه هايى است كه به منظور #خاموش كردن نور #نبوت مى كرد، و يا #قضايى است از خداى تعالى به اين هلاكت و #بطلان توطئه ها.
🍁🍁🍁🍁🍁
و اين #ابولهب كه مورد نفرين و ياقضاى حق تعالى قرار گرفته، #فرزند_عبدالمطلب و #عموى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) است، كه #سخت با رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) دشمنى مى كرد و در #تكذيب گفته ها و دعوت او و نبوتش و در آزار و اذيتش #اصرار مى ورزيد، و در اين راه از هيچ گفته و عملى #فروگذار نمیكرد، و او همان كسى بود كه وقتى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) او و ساير #عشيره_اقربين خود را براى #اولين بار دعوت كرد، با كمال بى شرمى در #پاسخش گفت (تبا لك - خسران و هلاكت بر تو باد) و اين سوره #نازل شد و گفتار او را به خودش #رد كرد كه خسران و هلاكت بر او باد.
⬅️وجه اينكه در اين نفرين از ابولهب به #كنيه ياد شده
#بعضى ها گفته اند: نام او همين #ابو لهب بوده، هر چند كه به شكل #كنيه است. بعضى ديگر گفته اند كلمه (ابولهب) كنيه او بوده و نامش #عبدالعزى بوده. بعضى ديگر گفته اند #عبد_مناف بوده. و از همه #اقوالى كه در پاسخ اين سؤال (چرا اسم او را نياورد) گفته شده:
اين قول است كه خواسته است او را به #آتش نسبت دهد، چون ابولهب، اشعارى به #انتساب به #آتش دارد، وقتى مى گويند فلانى #ابوالخير است، #معنايش اين است كه:
با #خير رابطه اى دارد، و همچنين #ابوالفضل و #ابوالشر، و چون در آيات بعد مى فرمايد:
(سيصلى نارا ذات لهب - به زودى در آتشى #زبانه_دار مى سوزد) از آن فهميده مى شود كه #معناى (تبت يدا ابى لهب ) هم اين است كه:
از #كار افتاده باد دو دست مردى جهنمى، كه هميشه #ملازم با شعله و زبانه آن است.
🍁🍁🍁🍁🍁
#بعضى ديگر گفته اند: نام او #عبد_العزى بوده، و اگر قرآن كريم نامش را #نبرده، بدين جهت بود كه كلمه (عبدالعزى) به معناى بنده (#عزى) است، و عزى نام يكى از #بتها است، خداى تعالى #كراهت داشته كه بر حسب #لفظ نام عبدى را ببرد كه عبد او نباشد، بلكه عبد #غير او باشد، و خلاصه با اينكه در #حقيقت عبدالله است عبدالعزى اش بخواند، اگر چه در اسم #اشخاص معنا مورد نظر نيست، ولى همانطور كه گفتيم قرآن كريم خواست از چنين نسبتى حتى بر حسب #لفظ خوددارى كرده باشد.
#تفسیر_قرآن
#تفسیر_المیزان
#تفسیر_سوره_النصر قسمت اول
سورة النصر - سورة 110 - تعداد آیات ٣
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ ﴿١﴾ وَرَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا ﴿٢﴾ فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ کَانَ تَوَّابًا ﴿٣﴾
🍁ترجمه آيات سوره نصر🍁
به نام اللّه كه بخشنده به همه و مهربان با نيكان است.
منتظر باش كه وقتى نصرت و فتح از ناحيه خدا برسد 1⃣
و ببينى كه مردم گروه گروه به دين اسلام در مى آيند 2⃣
پس (به شكرانه آن) پروردگارت را حمد و تسبيح گوى و از او طلب آمرزش كن كه او بسيار توبه پذير است 3⃣
✅ در اين سوره #خداى تعالى #رسول گراميش را #وعده #فتح و يارى مى دهد، و خبر مى دهد كه به زودى آن جناب مشاهده مى كند كه مردم #گروه گروه داخل #اسلام مى شوند، و دستورش مى دهد كه به #شكرانه اين يارى و فتح خدايى، خدا را #تسبيح كند و حمد گويد و #استغفار نمايد.
✅اين سوره بنا به #استظهارى كه خواهيم كرد در #مدينه بعد از #صلح_حديبيه و #قبل از فتح #مکه نازل شده است.
🍁بیان آیه1⃣ 🍁
اذا جاء نصر اللّه و الفتح1⃣
🔹بيان اينكه مراد از #نصر و #فتح در (اذا جاء نصر الله و الفتح...) رسيدن آن #پيشگويى شده #فتح _مكه است.
كلمه (#اذا) ظهور در #استقبال (آينده) دارد، و اين ظهور #اقتضا دارد كه مضمون آيه شريفه #خبرى باشد از امرى كه #هنوز رخ #نداده و به زودى #رخ میدهد، و چون آن امر يارى و فتح است، در #نتيجه سوره مورد بحث از #مژده هايى است كه خداى تعالى به #پيامبر (ص) داده، و نيز از #ملاحم و خبرهاى #غيبى قرآن كريم است.
🍁🍁🍁🍁🍁
و #منظور از (نصر) و (فتح) - آنطور كه بعضى از #مفسرين پنداشته اند - #جنس نصرت و فتح نيست، تا #آيه شريفه با تمامى #مواقفى كه خداى تعالى پيامبرش را #يارى نموده و بر دشمنان پيروز كرده #منطبق شود، مثلا با ايمان آوردن #انصار و اهل #يمن هم منطبق گردد، چون با آيه (و رايت الناس يدخلون فى دين اللّه افواجا) #نمیسازد، زيرا اسلام آوردن انصار و اهل يمن و ساير مسلمانان كه #قبل از فتح مكه مسلمان شدند فوج فوج #نبوده.
🍁🍁🍁🍁🍁
و نيز منظور آيه، #صلح_حديبيه كه خداى تعالى آن را در آيه (انا فتحنا لك فتحا مبينا) #فتح خوانده #نمیتواند باشد، براى اينكه آيه #بعدى با آن انطباق ندارد، و در صلح #حديبيه مردم فوج فوج داخل اسلام نشدند.
⬅️ روشن ترين #واقعه اى كه مى تواند #مصداق اين نصرت و فتح باشد، #فتح_مكه است، چون فتح مكه در #حيات_رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) و در بين #همه فتوحات، #ام_الفتوحات و نصرت روشنى بود كه بنيان #شرك را در #جزيره_العرب ريشه كن ساخت.
🍁🍁🍁🍁🍁
و #مؤيد اين نظريه #وعده نصرتى است كه در #ضمن آيات نازله درباره #حديبيه داده و فرموده:
(انا فتحنا لك فتحا مبينا ليغفر لك اللّه ما تقدم من ذنبك و ما تاخر و يتم نعمته عليك و يهديك صراطا مستقيما و ينصرك اللّه نصرا عزيزا)، (سوره فتح آیات ۱_۳)، چون بسيار نزديك به #ذهن است كه #منظور از فتح و نصر عزيز، همان #فتح_مكه باشد، چون #تنها فتحى كه #مرتبط با فتح حديبيه باشد همان فتح مكه است كه #دو سال #بعد از صلح حديبيه اتفاق افتاد.
🍁🍁🍁🍁🍁
و اين #نظريه به ذهن #نزديكتر است، تا آيه را #حمل كنيم بر #اجابت دعوت حقه از ناحيه #اهل_يمن و #دخول بدون #خونريزيشان در اسلام.
پس #نزديكتر به #اعتبار همان است كه بگوييم:
#مراد از نصر و فتح، #نصرت رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) بر #كفار_قريش، و مراد از فتح، #فتح_مكه است. و نيز بگوييم اين سوره #بعد از صلح حديبيه و بعد از #نزول سوره فتح و قبل از فتح مكه نازل شده است.
#تفسیر_قرآن
#تفسیر_المیزان
#تفسیر_سوره_النصر قسمت سوم
🍁 بحث روايتى سوره نصر🍁
✅چند #روايت مربوط به #نزول سوره نصر
⬅️ #مؤلف: شايد منظور از #آخرين سوره #دربست و به طور #تمام بوده، كه در اين صورت #منافات ندارد كه بعضى آيات ساير سوره ها #بعد از اين سوره نازل شده باشد.
🍁🍁🍁🍁🍁
✅#تفصيل داستان #فتح_مكه:
🔹در #مجمع_البيان در داستان فتح مكه آمده:
#بعد از آنكه در سال #حديبيه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) با #مشركين قريش #صلح نمود، يكى از #شرائط صلح اين بود كه هر #كس و هر #قبيله عرب بخواهد مى تواند #داخل در #عهد رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) شود، و هر كس و هر قبيله بخواهد مى تواند داخل در عهد #قريش گردد، قبيله #خزاعه به عهد و عقد رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) #پيوست، و قبيله #بنى_بكر در عقد و پيمان قريش در آمد، و #بين اين دو قبيله از #قديم_الايام #دشمنى بود.
🍁🍁🍁🍁🍁
در اين بين #جنگى ميان بنى بكر و خزاعه اتفاق افتاد، و #قريش بنى بكر را با دادن #سلاح كمك كردند، ولى آشكارا كمك #انسانى ندادند به جز #بعضى افراد، از آن جمله #عكرمه بن ابى جهل و #سهيل بن عمرو كه #شبانه و #مخفيانه به كمك بنى بكر رفتند. ناگزير #عمرو بن سالم خزاعى #سوار بر مركب خود شد و به #مدينه نزد #رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) شتافت، و اين در هنگامى بود كه مسأله فتح مكه بر سر #زبانها افتاده بود، و رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) در #مسجد در بين مردم بود، عمرو بن سالم #ايستاد و اين اشعار را #سرود:
🍃لا هم انى ناشد محمدا
حلف ابينا و ابيه الاتلد
ان قريشا اخلفوك الموعدا
و نقضوا ميثاقك الموكدا
و قتلونا ركعا و سجدا🍃
ترجمه:🍂بارالها #شاهد باش من به #محمد (ص) اطلاع دادم، و او را به #کمک طلبیدم، و به سوگندهای #غلیظی که نیاکان ما و نیاکان او مقدسش می شمردند #سوگند دادم که #قریش درباره ات #خلف_وعده کردند و عهد #مؤکد تو را #نقض نمودند و ما را در حال #رکوع و #سجده کشتند.🍂
🍁🍁🍁🍁🍁
رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: اى #عمرو بس است سپس برخاست و به خانه همسرش #ميمونه رفت و فرمود: #آبى برايم آماده ساز، آنگاه شروع كرد به #غسل و شستشوى خود، و مى فرمود: #يارى نشوم اگر #بنى_كعب - خويشاوندان عمرو بن سالم - را يارى نكنم، آنگاه از #خزاعه بديل بن ورقاء با #جماعتى حركت كرده نزد رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) آمدند، آنها هم آنچه از #بنى بكر و #قريش كشيده بودند و #مخصوصا يارى قريش از بنى بكر را به اطلاع آن حضرت رسانده به طرف #مكه برگشتند.
#تفسیر_قرآن
#تفسیر_المیزان
#تفسیر_سوره_النصر قسمت چهارم
🍁 بحث روایتی سوره نصر🍁
⬅️ #رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) از #پيش خبر داده بود كه گويا مى بينم #ابوسفيان از طرف قريش به سوى شما مى آيد تا پيمان #صلح_حديبيه را #تمديد كند و به زودى #بديل بن ورقاء را در راه مى بيند. اتفاقا همينطور كه فرموده بود پيش آمد، بديل و همرهانش ابوسفيان را در #عسفان ديدند كه از طرف #قريش به مدينه مى رود تا پيمان را تمديد و محكم كند.
همينكه ابوسفيان #بديل را ديد پرسيد: از كجا مى آيى؟ گفت رفته بودم كنار #دريا و اين #بيابانهاى اطراف.
گفت: مدينه نزد #محمد نرفتى؟ پاسخ داد: #نه. و از هم جدا شدند، بديل به طرف #مكه رهسپار شد.
ابوسفيان به همراهان خود گفت: اگر بديل مدينه رفته باشد، حتما #آذوقه_شترش را از #هسته_خرما داده، برويم ببينيم #شترش كجا خوابيده بود، رفتند و آنجا را يافته #پشكل شتر بديل را پيدا كردند و #شكافتند ديدند هسته خرما در آن هست ابوسفيان گفت به خدا #سوگند بديل نزد محمد رفته بود.
🍁🍁🍁🍁🍁
ابوسفيان از آنجا به #مدينه آمد و نزد #رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) رفت، عرضه داشت: اى محمد #خون قوم و خويشاوندانت را حفظ كن و قريش را #پناه بده و مدت پيمان را #تمديد كن.
#رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: آيا عليه #مسلمانان توطئه كرديد و #نيرنگ بكار زديد و #پيمان را شكستيد؟ ابوسفيان گفت: #نه. فرمود: اگر نشكسته ايد ما بر سر #پيمان خود هستيم. ابوسفيان از آنجا بيرون آمد، به #ابوبكر برخورد و گفت: قريش را در پناه خود گير. ابوبكر گفت: #واى بر تو مگر كسى مى تواند #عليه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) كسى را پناه بدهد. از او هم گذشت به #عمر_بن_خطاب برخورد و همان تقاضا را از او كرد و #همان جواب را از او شنيد. از او هم گذشت به منزل #دخترش ام حبيبه #همسر رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) رفت و خواست تا روى #فرش رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) بنشيند، دخترش خم شد و فرش را #جمع كرد.
ابوسفيان گفت:دخترم آيا #دريغ كردى از اينكه پدرت روى فرش بنشيند. گفت: بله، اين فرش #رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) است، و تو به خاطر #شركت #نجس و پليد هستى و نمى توانى روى اين فرش #بنشينى.
🍁🍁🍁🍁🍁
از آنجا هم #بيرون شد و به خانه #فاطمه (عليهاالسلام) رفت و گفت:
اى #دختر سيد عرب، آيا قريش را #پناه مى دهى و مدت پيمان ايشان را #تمديد مى كنى ؟ اگر چنين كنى #گرامى ترين خانم در همه مردم خواهى بود. فاطمه (عليهاالسلم) فرمود #جوار من جوار رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) است. پرسيد: آيا #ممكن نيست به دو #پسرانت دستور دهى اين كار را بكنند؟ فرمود: به خدا #سوگند بچه هاى من كودكند و به حدى نرسيده اند كه بين مردم #جوار دهند، علاوه بر اين، هيچ مسلمانى نمى تواند به دشمن رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) پناه دهد.
🍁🍁🍁🍁🍁
آنگاه رو به #على بن ابیطالب (عليه السلام) كرد و گفت: اى اباالحسن چاره ام از همه جا #قطع شده، از تو مى خواهم برايم #خير خواهى كنى و راه چاره اى پيش پايم بگذارى.
على (عليه السلام) فرمود: تو #پيرمرد قريشى، برخيز و بر در مسجد بايست و اعلام كن كه همه بدانيد من قريش را در پناه و #جوار خود قرار دادم، اين را بگو و به ديار خودت #مكه برگرد، ابوسفيان پرسيد: اين كار دردى از من #دوا خواهد كرد؟ فرمود: به خدا سوگند #گمان ندارم، و ليكن #چاره ديگرى برايت #سراغ ندارم، ناگزير ابوسفيان برخاست و در مسجد #فرياد زد ايهاالناس من قريش را در جوار خود قرار دادم، آنگاه #شترش را سوار شد و به طرف #مكه رفت. وقتى وارد بر قريش شد، پرسيدند: چه خبر آورده اى؟ ابو#سفيان قصه را برايشان شرح داد. گفتند: به خدا #سوگند على بن ابى طالب كارى برايت انجام #نداده، جز اينكه به #بازيت گرفته، و #اعلامى كه در بين مسلمانان كردى هيچ فايده اى ندارد، ابوسفيان گفت: نه به خدا سوگند على منظورش بازى دادن من نبود، ولی چاره دیگری نداشتم.
🍁از نشانه های جاهلیت عرب، پناهگیری رسمی بود🍁
✅ پناه گیری #رسمی از #جاهلیت عرب بود که وقتی #جنایتکار و حتی #قاتل فرزند کسی از آن شخص #پناه می خواست، پناهش می داد، و دیگر کسی نمی توانست به او #آسیبی برساند، و برحسب همان #جوار، خود آن شخص هم به #قاتل_فرزندش آسیب نمی رساند.
#تفسیر_قرآن
#تفسیر_المیزان
#تفسیر_سوره_النصر قسمت پنجم
🍁 بحث روایتی سوره نصر🍁
⬅️ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) #عزم خود را براى #فتح_مكه جزم مى كند.
راوى مى گويد: رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) #دستور داد تا مسلمانان براى #جنگ با مردم #مكه، مجهز و #آماده شوند، و آنگاه #عرضه داشت بارالها #چشم و #گوش قريش را از كار ما #بپوشان و از رسيدن #اخبار ما به ايشان جلوگيرى فرما تا #ناگهانى بر سرشان بتازيم و #قريش را در شهرشان مكه #غافلگير سازيم، در اين هنگام بود كه #حاطب بن ابى بلتعه #نامه اى به قريش نوشت و به دست آن #زن داد تا به #مكه برساند، ولى خبر اين #خيانتش از #آسمان به رسول الله رسيد، و #على (عليه السلام) و #زبير را فرستاد تا #نامه را از آن زن بگيرند.
🍁🍁🍁🍁🍁
رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) در داستان فتح مكه #ابوذر غفارى را #جانشين خود در مدينه كرد و #ده روز از ماه #رمضان گذشته بود كه با #ده_هزار نفر لشكر از مدينه #بيرون آمد، و اين در سال #هشتم_هجرت بود، و از #مهاجر و #انصار حتى يك نفر #تخلف نكرد. از سوى ديگر #ابوسفيان #بن حارث بن عبدالمطلب (#پسر_عموى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) و #عبدالله بن اميه بن مغيره، در بين راه در محلى به نام (#نيق_العقاب) رسول خدا (ص) را ديدند، و #اجازه ملاقات خواستند، ليكن آنجناب اجازه #نداد، #ام_سلمه همسر رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) در #وساطت و شفاعت آن دو عرضه داشت:
يا رسول الله (ص) #يكى از اين دو پسر عموى تو و ديگرى #پسر_عمه و #داماد تو است. فرمود مرا با ايشان كارى نيست، اما پسر عمويم #هتك_حرمتم كرده، و اما پسر عمه و دامادم همان كسى است كه درباره من در #مكه آن سخنان را گفته بود، وقتى خبر اين گفتگو به ايشان رسيد #ابوسفيان كه پسر خوانده اى همراهش بود گفت:
به خدا #سوگند اگر اجازه ملاقاتم ندهد دست اين #كودك را مى گيرم و سر به #بيابان مى گذارم، آنقدر مى روم تا از گرسنگى و تشنگى #بميريم، اين سخن به رسول خدا (ص) رسيد، حضرت #دلش سوخت و اجازه ملاقاتشان داد، هر دو به ديدار آن جناب شتافته #اسلام آوردند.
🍁🍁🍁🍁🍁
و چون رسول خدا (ص) در #مرالظهران بار انداخت، و با اينكه اين محل #نزديك مكه است، مردم مكه از حركت آن جناب #بكلى بى خبر بودند، در آن شب #ابوسفيان بن حرب و #حكيم بن حزام و #بديل بن ورقاء از مكه بيرون آمدند تا خبرى كسب كنند.
⬅️#عباس عموى پيامبر (ص) با خود گفت: خدا به داد #قريش برسد كه #دشمنش تا پشت #كوههاى_مكه رسيده، و كسى نيست به او #خبرى بدهد، به خدا اگر رسول (ص) به #ناگهانى بر سر قريش بتازد و با #شمشير وارد مكه شود، قريش تا آخر #دهر نابود شده.
#تفسیر_قرآن
#تفسیر_المیزان
#تفسیر_سوره_النصر قسمت ششم
🍁 بحث روایتی سوره نصر🍁
⬅️ اين بیقرارى #عباس عموی پیامبر(ص) را وادار كرد #شبانه بر #استر رسول خدا (ص) سوار شده به راه بيفتد، با خود مى گفت: بروم بلكه لابلاى درختهاى #اراك اقلا به هيزم كشى برخورم، و يا دامدارى را ببينم، و يا به كسى كه از سفر مى رسد و به طرف #مكه مى رود برخورد نمايم، به او بگويم به قريش #خبر دهد كه لشكر رسول خدا (ص) تا كجا آمده، بلكه بيايند #التماس كنند و امان بخواهند تا آن جناب از ريختن خونشان #صرفنظر كند.
🍁🍁🍁🍁🍁
✅ ديدار #ابوسفيان با پيامبر(ص) و اسلام آوردن او به نقل از #عباس
⬅️ #عباس: به خدا سوگند در #لابلاى درختان اراك دور مى زدم تا شايد به كسى برخورم، كه #ناگهان صدايى شنيدم كه چند نفر با هم #صحبت مى كردند، خوب گوش دادم #صاحبان صدا را شناختم، #ابوسفیان بن حرب و #حکیم بن حزام و #بدیل بن ورقاء بودند، و شنیدم #ابوسفیان می گفت به خدا سوگند #هیچ شبی در همه #عمرم چنین آتشی ندیده ام.
#بدیل در پاسخ گفت: به نظر من این آتشها از قبیله #خزاعه باشد.
ابوسفیان گفت: خزاعه #پست تر از اينند كه چنين لشكرى #انبوه فراهم آورند.
🍁🍁🍁🍁🍁
من او را از #صدايش شناختم و صدا زدم اى #اباحنظله - ابوسفيان - تا صدايم را شنيد شناخت، و گفت: ابوالفضل تويى؟ گفتم آرى، گفت: لبيك پدر و مادرم فداى تو باد، چه خبر آورده اى؟ گفتم: اينك #رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) است با لشكرى آمده كه شما را تاب #مقاومت آن نيست، #ده_هزار نفر از مسلمين است. پرسيد: پس مى گويى چه كنم؟
گفتم: با من #سوار شو تا نزد آن جناب برويم تا از حضرتش برايت #امان بخواهم، به خدا قسم اگر آن جناب بر تو دست يابد #گردنت را مى زند، ابوسفيان با من سوار شد، با #شتاب استر را به طرف رسول خدا (ص) راندم، از هر اجاق و #آتشى رد مى شديم مى گفتند: اين #عموى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) و سوار بر #استر آن جناب است، تا به آتش #عمر_بن_خطاب رسيديم، صدا زد: اى اباسفيان #حمد خداى را كه وقتى به تو دست يافتيم كه #هيچ عهد و #پيمانى در بين نداريم، آنگاه به #عجله به طرف رسول خدا (ص) دويد، من نيز استر را به شتاب رساندم، به طورى كه عمر و استر من #جلو درب #قبه راه را به يكديگر بستند، و بالاخره عمر #زودتر داخل شد، آنطور كه يك سواره #كندرو، از پياده كندرو #جلو مى زند.
🍁🍁🍁🍁🍁
عمر #عرضه داشت: يا رسول الله اين ابوسفيان #دشمن خدا است كه خداى تعالى ما را بر او #مسلط كرده و اتفاقا عهد و #پيمانى هم بين ما و او نيست #اجازه بده تا گردنش را بزنم.
من عرضه داشتم: يا رسول الله من او را #پناه داده ام، و آنگاه بلافاصله نشستم و #سر رسول خدا (ص) را «به #رسم_التماس» گرفتم، و عرضه داشتمه به خدا سوگند كسى #غير از من امروز درباره او سخن نگويد، ولى عمر #اصرار مى ورزيد. به او گفتم: اى عمر #آرام بگير، درست است كه اين مرد چنين و چنان كرده، ولى هر چه باشد از #آل_عبد_مناف است، نه از #عدى بن كعب - #دودمان تو - اگر از دودمان تو بود من #وساطتش را نمى كردم. عمر گفت: اى عباس، #كوتاه بيا، اسلام آوردن تو آن روز كه اسلام آوردى #محبوب تر بود براى من از اينكه #پدرم خطاب اسلام بياورد. مى خواست بگويد: #تعصب_دودمانى در كارم نيست، به شهادت اينكه از اسلام تو #خوشحال شدم #بيش از آنكه پدرم مسلمان مى شد، اگر مى شد.
#تفسیر_قرآن
#تفسیر_المیزان
#تفسیر_سوره_النصر قسمت هشتم
🍁بحث روایتی سوره نصر🍁
✅ حركت #لشكر اسلام بر سوى #مكه و #فتح مكه
⬅️ #حكيم بن حزام و #بديل بن ورقاء نزد رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) آمدند، و #اسلام را پذيرفته با آن جناب #بيعت كردند، وقتى #مراسم بيعت تمام شد، رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) آن #دو را پيشاپيش خود روانه به سوى #قريش كرد تا ايشان را به سوى #اسلام دعوت كنند و #اعلام بدارند هر كس بر #خانه_ابوسفيان كه #بالاى مكه است داخل بشود #ايمن است، و هر كس داخل خانه #حكيم كه در #پايين مكه است بشود او نيز ايمن خواهد بود، و هر كس هم #درب خانه خود را بروى خود #ببندد و دست به #شمشير نزند ايمن است.
🍁🍁🍁🍁🍁
بعد از آنكه #ابوسفيان و #حكيم بن حزام از نزد #رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) بيرون آمدند و به طرف #مكه روانه شدند، رسول خدا ( صلى الله عليه و آله و سلم) #زبير بن عوام را به #سركردگى جمعى از #سواره نظام #مهاجرين مامور فرمود تا #بيرق خود را در #بلندترين نقطه #مكه كه محلى است به نام #حجون نصب كند و فرمود از آنجا #حركت نكنيد تا من برسم و وقتى خود آن #جناب به مكه رسيد، در همين حجون #خيمه زد، و #سعد بن عباده را به سركردگى #كتيبه_انصار در #مقدمه اش، و #خالد بن وليد را با #جمعيتى از مسلمانان #قضاعه و #بنى سليم را #دستور داد تا به #پايين مكه بروند، و #پرچم خود را در آنجا #نرسيده به خانه ها نصب كنند.
🍁🍁🍁🍁🍁
و به ايشان #دستور داد كه به #هيچ_وجه #متعرض كسى نشوند و با كسى #نجنگند، مگر آنكه ابتدا به #جنگ كرده باشد، و #دستور داد #چهار نفر را هر جا ديدند به #قتل برسانند:
1⃣ عبدالله بن سعد بن ابى سرح
2⃣حويرث بن نفيل
3⃣ابن خطل
4⃣ مقبس بن ضبابه
و نيز #دستورشان داد كه #دو نفر #مطرب و #آوازه خوان را #هر_جا ديدند #بكشند، و اينها كسانى بودند كه با #آوازه خوانيهايشان رسول خدا (ص) را #هجو مى گفتند. و فرمود حتى اگر ديدند #دست به #پرده_كعبه دارند در همان حال به #قتلشان برسانند. #طبق اين فرمان #على (ع) #حويرث بن نفيل و يكى از #دو آوازه خوانها را #كشت، و آن ديگرى #متوارى شد، و نيز #مقبس بن ضبابه را در #بازار به قتل رسانيد، و #ابن خطل را در حالى كه #دست به پرده كعبه داشت #پيدا كردند، و #دو نفر به وى #حمله كردند، يكى #سعيد بن حريث، و ديگرى #عمار بن ياسر، #سعيد از عمار #سبقت گرفت و او را به #قتل رسانيد.
🍁🍁🍁🍁🍁
#ابوسفيان با #شتاب خود را به #رسول خدا (ص) رسانيده #ركاب مركب آن جناب را گرفت و بدان #بوسه زد، آنگاه گفت: پدر و مادرم به قربانت.آيا نشنيدى كه سعد گفته:
🍃 اليوم يوم الملحمه
اليوم تسبى الحرمه🍃
ترجمه:
🍂 امروز حمام خون راه می اندازیم، و زنان را اسیر میکنیم🍂
حضرت به #على (عليه السلام) دستور داد: به #عجله خود را به #سعد برسان، و #پرچم - كه همواره به دست #فرمانداران سپرده مى شد - را از او بگير، و تو #خودت آن را داخل #شهر كن، اما با #رفق و مدارا، و على (ع) پرچم #انصار را از #سعد بن عباده گرفت، و انصار را همانطور كه فرموده بود با رفق و #مدارا داخل شهر كرد.
#تفسیر_قرآن
#تفسیر_المیزان
#تفسیر_سوره_النصر قسمت نهم
🍁 بحث روایتی سوره نصر🍁
⬅️ بعد از آنکه رسول خدا (ص) وارد مكه شد، #صناديد (بزرگان) قريش داخل #كعبه شدند، و به اصطلاح #بست نشستند، چون گمان نمى كردند- با آن همه #جنايات كه كرده بودند - جان #سالم بدر برند، در اين هنگام رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) وارد #مسجد_الحرام شد و تا #جلو درب كعبه پيش آمد، در آنجا #ايستاده سخن آغاز كرده فرمود:
🍃(لا اله الا الله وحده وحده انجز وعده و نصر عبده و هزم الاحزاب وحده )🍃ترجمه:🍂معبودى نيست به جز #الله، تنها او #تنها او كه وعده خود به #كرسى نشاند و بنده خود را #يارى داد، و يك تنه همه #حزبهاى_مخالفش را از ميدان بدر برد🍂
🍁🍁🍁🍁🍁
هان اى مردم هر #مال و هر #امتياز_موروثى و #طبقاتى، و هر #خونى كه در #جاهليت محترم بود، زير اين دو #پاى من (من امروز همه آنها را #لغو اعلام مى كنم) مگر #پرده دارى #كعبه و #سقايت_حاجيان، كه اين دو #امتياز را به صاحبانش اگر #اهليت داشته باشند بر میگردانم.
🍁🍁🍁🍁🍁
هان اى مردم، #مكه همچنان #بلدالحرام است، چون خداى تعالى آن را از #ازل حرمت داده، براى احدى #قبل از من و براى خود من #كشتار در آن #حلال نبوده، #تنها براى من #پاسى از روز #حلیت داده شده، از آن گذشته تا روزى كه #قيامت بپا شود اين بلد، #بلدالحرام خواهد بود، #گياه و روئيدنيهايش #مادامى كه #سبز باشد كنده نمیشود، و درختانش #قطع نمیگردد، و شكارش مورد #تعرض احدى قرار نمى گيرد (و با اشاره دست و يا سر و صدا #فرارى نمى شود) و كسى نمى تواند #گم شده اى را بردارد، مگر به #منظور اينكه صاحبش را #پيدا كند، و گم شده اش را بدو بدهد.
🍁🍁🍁🍁🍁
آنگاه فرمود: هان اى مردم مكه!
براى پيامبر خدا #همسايگان #بسيار_بدى بوديد، #نبوت و دعوتش را #تكذيب كرديد، و او را از خود #رانديد، و از #وطن مألوفش #بيرون كرديد و #آزارش داديد، و به اين #اكتفا نكرديد، حتى به محل #هجرتم لشكر كشيديد و با من به #قتال پرداختيد، با همه اين جنايات برويد كه شما #آزاد شدگانيد.
✅ نامیدن رسول اکرم(ص) مشرکان مکه را به 🍂طلقاء🍂
⬅️وقتى اين صدا و اين خبر به گوش كفار مكه كه تا آن ساعت در #پستوى خانه ها پنهان شده بودند رسيد، مثل اينكه سر از #قبر برداشته باشند همه به #اسلام گرويدند، و چون مكه با لشكركشى #فتح شده بود، و قانونا مردمش #غنيمت و بردگان اسلام بودند، رسول خدا (ص) همه را #آزاد كرد، از این جهت از آنان تعبیر کرد به (طلقاء)
#تفسیر_قرآن
#تفسیر_المیزان
#تفسیر_سوره_النصر قسمت دهم
🍁 بحث روایتی سوره نصر🍁
⬅️ پس از آن #ابن_الزبعرى شرفياب حضور رسول خدا (ص) شد، و #اسلام آورد و اشعار زير را #انشاء نمود:
🍃يارسول الاله ان لسانى
راتق ما فتقت اذا انا بور
اذا ابارى الشيطان فى سنن
الغى و من مال ميله مثبور
امن اللحم و العظام لربى
ثم نفسى الشهيد انت نذير.🍃
ترجمه: 🍂ای فرستاده معبود یکتا، #زبان من امروز #خطاهای گذشته ام را جبران میکند، و آنچه در دوران هلاکت و #گمراهی مرتکب شده ام، امروز #تلافی میکنم، آن روز در #بحبوحه گمراهی بودم، و به پیروی از #شیطان مباهات میکردم، ولی امروز فهمیدم. هر کس از راه مستقیم #منحرف شود انحرافش به هلاکتش منجر میشود، امروز گوشت تنم و تک تک استخوانهایم به پروردگارم #ایمان آورده و همچنین جانم گواهی میدهد به اینکه تو پیامبری #نذیر هستی
🍁🍁🍁🍁🍁
#مجمع البيان سپس اضافه مى كند از #ابن مسعود روايت شده كه گفت: رسول خدا (ص) در روز #فتح داخل #مكه شد، در حالى كه پيرامون خانه كعبه سيصد و #شصت بت كار گذاشته بودند، رسول خدا (ص) با #چوبى كه در دست شريف داشت به #يك_يك آن بت ها مى زد و میخواند: (جاء الحق و ما يبدىء الباطل و ما يعيد - #حق آمد ديگر #باطل را آغاز نمى كند و بر نمى گرداند) و نيز مى خواند: (جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل كان زهوقا).
🍁🍁🍁🍁🍁
و نيز از #ابن_عباس روايت شده كه گفت : وقتى رسول خدا (ص) وارد #مكه شد، حاضر #نشد داخل خانه شود، در حالى كه #معبودهاى مشركين در آنجا باشد و #دستور داد قبل از ورود آن جناب #بت ها را بيرون سازند، و نيز #مجسمه اى از ابراهيم و اسماعيل (عليهماالسلم) بود كه در دستشان #چوبه از لام - كه وسيله اى براى نوعى #قمار بود - وجود داشت، رسول خدا (ص) فرمود:
#خدا بكشد #مشركين را، به خدا سوگند كه خودشان هم مى دانستند كه ابراهيم و اسماعیل (علیهماالسلام) هرگز مرتکب قمار از لام نشدند.
🍁🍁🍁🍁🍁
#مؤلف: روایات پیرامون داستان فتح مکه #بسیار زیاد است، هر کس بخواهد به همه آنها #واقف شود باید به کتب #تاریخ و جوامع اخبار مراجعه کند، آنچه ما آوردیم به منزله #خلاصه ای بود.
#تفسیر_قرآن
#تفسیر_سوره_کوثر قسمت اول
#تفسیر_المیزان
﴿ سورة الکوثر - سورة 108 - تعداد آیات ٣ ﴾
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ ﴿١﴾ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ ﴿٢﴾ إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الأبْتَرُ ﴿٣﴾
🍁ترجمه آيات سوره #کوثر در تفسیرالمیزان🍁
🔹به نام اللّه كه به نيك و بد بخشنده، و به نيكان مهربان است.
محققا ما به تو خير كثير (فاطمه عليها السلام) داديم1⃣
پس به شكرانه اش براى پروردگارت نماز بخوان و قربانى كن2⃣
و بدان که محققا شماتت گوی و دشمن تو ابتر و بلا عقب است.3⃣
🍁بيان آيات سوره کوثر در تفسیر المیزان🍁
✅در اين سوره #منّتى بر رسول خدا (ص) نهاده به اينكه به آن جناب #كوثر داده كه آن جناب را دلخوش سازد و بفهماند كه آن كس كه به وى #زخم_زبان مى زند كه اولاد #ذكور ندارد و اجاق كور است، خودش اجاق كور است
✅ اين سوره #كوتاهترين سوره قرآن است.
✅ روايات در اينكه آيا اين سوره در مكه نازل شده و يا در مدينه #مختلف است وظاهرش اين است كه در #مكه نازل شده است.
🍁بیان آیه 1⃣ سوره کوثر🍁
إنا أعطيناكَ الكوثر1⃣
🔹در #مجمع البيان مى گويد: كلمه (#كوثر) بر وزن (فوعل) به معناى چيزى است كه شأنش آن است كه كثير باشد، و كوثر به معناى #خير_كثير است.
ولى #مفسرين در تفسير كوثر و اينكه كوثر چيست #اختلافى عجيب كرده اند.
🍁🍁🍁🍁🍁
⬅️ #بعضى گفته اند: خير كثير است. و بعضى #معانى ديگرى كرده اند كه فهرست وار از نظر خواننده مى گذرد:
1⃣ نهرى است در بهشت.
2⃣حوض خاص رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) در بهشت و يا در محشر است.
3⃣اولاد رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) است.
4⃣ اصحاب و پيروان آن جناب تا روز قيامت است.
5⃣علماى امت او است.
6⃣قرآن و فضائل بسيار آن.
7⃣مقام نبوت است.
8⃣تيسير قرآن و تخفيف شرايع و احكام است.
9⃣ اسلام است.
0⃣1⃣ توحيد است.
1⃣1⃣ علم و حكمت است.
2⃣1⃣ فضائل رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم)است.
3⃣1⃣ مقام محمود است.
4⃣1⃣ نور قلب شريف رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) است.
🍁🍁🍁🍁🍁
و از اين قبيل #اقوالى ديگر كه به طورى كه از #بعضى از مفسرين نقل شده بالغ بر #بيست_و_شش قول است.
🍁بیان آیه 1⃣ سوره کوثر🍁
⬅️صاحبان #دو قول اول استدلال كرده اند به #بعضى روايات، و اما #باقى اقوال #هيچ دليلى ندارند به جز #تحكم و بى دليل حرف زدن، و به هر حال اينكه در #آخر_سوره فرمود:
(ان شانئك هو الابتر).
با در نظر گرفتن اينكه كلمه (#ابتر) در ظاهر به معناى #اجاق_كور است، و نيز با در نظر گرفتن اينكه جمله مذكور از باب #قصر_قلب است، چنين به دست مى آيد كه منظور از كوثر، #تنها و تنها #كثرت_ذريه اى است كه خداى تعالى به آن جناب #ارزانى داشته، (و بركتى است كه در نسل آن جناب قرار داده )، و يا مراد #هم خير كثير است و هم كثرت ذريه، چيزى كه هست كثرت ذريه يكى از #مصاديق خير كثير است، و اگر مراد مساله ذريه به #استقلال و يابه طور #ضمنى نبود، آوردن كلمه (إن) در جمله (ان شانئك هو الابتر) #فايده اى نداشت، زيرا كلمه (إن) علاوه بر #تحقيق، #تعليل را هم مى رساند و معنا #ندارد بفرمايد ما به تو #حوض داديم، چون كه #بدگوى تو اجاق كور است و يا بى خبر است.
🍁🍁🍁🍁🍁
و روايات هم #بسيار زياد رسيده كه سوره مورد بحث در پاسخ كسى نازل شده كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) را به اجاق كورى #زخم_زبان زد و اين زخم زبان هنگامى بود كه #قاسم و #عبداللّه دو فرزندان رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) از #دنيا رفتند، پس با اين بيان روشن شد كه سخن آن #مفسر كه گفته:
(منظور #صاحب اين زخم زبان از كلمه (#ابتر) بريدگى از #مردم يا انقطاع از #خير بوده و خداى تعالى در #رد گفتارش فرموده او خودش #منقطع از هر چيز است) سخن #بی_وجهى است.
🍁🍁🍁🍁🍁
و چون جمله (انا اعطيناك الکوثر) در مقام منت نهادن بود، با #سياق متكلم مع الغير (#ما) آمد كه بر #عظمت دلالت مى كند، و چون منظور از آن #خوشدل ساختن رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) بود مطلب را با واژه #اعطاء كه ظاهر در #تمليك است بيان داشت و فرمود: ما به تو #كوثر عطا كرديم.
#تفسیر_قرآن
#تفسیر_سوره_کوثر قسمت سوم
#تفسیر_المیزان
🍁بحث روایتی سوره کوثر🍁
⬅️ #مؤلف: در بعضى از تواريخ آمده كه شماتت كننده #وليد بن مغيره بوده. و در بعضى ديگر آمده كه #ابوجهل بوده. و در بعضى ديگر آمده كه #عقبه بن ابى معيط بوده. و در بعضى آمده كه #كعب بن اشرف بوده، ولى معتبر #همان است كه مى گفت عاصى بن وائل بوده است.
🍁🍁🍁🍁🍁
#مؤيد آن، روايتى است كه مرحوم #طبرسى آن را در #احتجاج از حسن بن على (ع) نقل كرده كه آن جناب در حديثى كه روى سخنش در آن با #عمرو بن العاصى است، فرموده: تو در بسترى #مشترك متولد شدى (يعنى #مادرت هم با عاصى بن وائل #هم_بستر مى شده و هم با ديگران)، و وقتى متولد شدى عده اى از #رجال_قريش بر سر تو #نزاع كردند، #ابوسفيان بن حرب گفت اين پسر از #نطفه من است. وليد بن مغيره گفت: از #من است. عثمان بن حارث و نضر بن حارث بن كلده، و عاصى بن وائل هر يك ادعا كردند كه از من است، تا آنكه از ميان همه آنان #لئيم تر و بى حسب و نسب تر و #خبيث تر و ستمكارتر و زناكارترشان #عاصى بن وائل زورش بر سايرين چربيد و تو را به خود #ملحق ساخت.
🍁🍁🍁🍁🍁
و نيز اين تو بودى كه براى بر شمردن افتخاراتت به #خطبه ايستادى، و گفتى اين منم.
كه #محمد(ص) را زخم زبان مى زنم، و عاصى بن وائل گفت: محمد مردى #ابتر است، يعنى اولاد #ذكورى ندارد، اگر از دنيا برود نامش از #صفحه روزگار محو مى شود، و خداى تعالى در پاسخش فرمود: (ان شانئك هو الابتر) تا آخر حديث.
🍁🍁🍁🍁🍁
و در تفسير #قمى در ذيل آيه (انا اعطيناك الكوثر) آمده كه كوثر #نهرى است در بهشت، كه خدا آن را به محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلم) داده، تا عوض از پسرش #ابراهيم باشد.
🍁🍁🍁🍁🍁
#مؤلف: اين روايت علاوه بر اينكه #مرسل است، يعنى سندش #ذكر نشده، و علاوه بر اينكه #مضمر است، يعنى تنها در آن آمده كه: (فرمود) و #روشن نكرده كه كدام يك از #ائمه فرموده، با ساير روايات #معارض است، و تفسير كوثر به نهرى در بهشت #منافات ندارد كه كوثر به معناى #خير_كثير باشد، چون همانطور كه در خبر ابن جبير گذشت نهر بهشتى هم #مصداقى از خير كثير است.
🍁بحث روایتی سوره کوثر🍁
⬅️ در كتاب #الدرالمنثور است كه ابن مردويه از #ابن_عباس روايت كرده كه در تفسير آيه (فصل لربك و انحر) گفته: خداى تعالى به رسول گراميش #وحى فرستاد كه وقتى #تكبير_اول نماز را مى گويى #دستها را تا برابر #نحرت - گودى زير گلويت - بلند كن، اين است معناى نحر.
🍁🍁🍁🍁🍁
و در #مجمع_البيان در ذيل آيه از عمر بن يزيد روايت كرده كه گفت: من از امام #صادق (ع) شنيدم كه در تفسير آيه (فصل لربك و انحر) مى فرمود: اين نحر عبارت است از #بلند كردن دستهايت تا #برابر صورت.
🍁🍁🍁🍁🍁
#مؤلف آنگاه مى گويد: #عبداللّه بن سنان هم #مثل اين حديث را از آن جناب نقل كرده، و نيز #قريب به آن را #جميل از آن جناب روايت كرده است.
🍁🍁🍁🍁🍁
در #الدرالمنثور است كه #ابن_سعد و #ابن_عساكر از طريق #كلبى از ابى صالح از ابن عباس روايت كرده اند كه گفت: #بزرگترين فرزند رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) #قاسم، سپس #زينب، و آنگاه #عبدالله، و پس از او #ام_كلثوم، و آنگاه #فاطمه و در آخر #رقيه بود، قاسم از #دنيا رفت و اولين كس از فرزندان آن جناب بود كه در #مكه از دنيا رفت، و بعد از او #عبداللّه از دنيا رفت،
و #عاصى_بن_وائل سهمى گفت: نسل او #قطع شد، پس او #ابتر و بى عقب است، در #پاسخش خداى تعالى اين آيه را فرستاد كه خود عاصى بن وائل ابتر و بدون عقب است.
🍁🍁🍁🍁🍁
و در #همان كتاب است كه #زبير بن بكار و ابن عساكر، از #جعفر بن محمد از پدرش روايت كرده اند كه فرمود: #قاسم پسر رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) در مكه از دنيا رفت و بعد از #دفن جنازه آن جناب رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) به #عاصى بن وائل و #پسرش عمرو برخورد، عاصى وقتى رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) را از دور ديد گفت: الان #زخم_زبانى به او مى زنم، همين كه آن جناب #نزديك شد، گفت: چه خوب شد كه #اجاقش كور شد، در پاسخ او اين آيه نازل شد: (ان شانئك هو الابتر).