eitaa logo
حیات معقول
232 دنبال‌کننده
160 عکس
268 ویدیو
2 فایل
🔻 کانال اصغر آقائی ✍ درباره مسائلی که به‌گمانم مهم است، می‌نویسم؛ شاید برای خودم و تو مفید باشد: ✔ گاه متنی ادبی؛ ✔ گاه تبیین؛ ✔ و گاه نقد 🔺️ اینها دل‌مشغولی‌های یک طلبه هستند. 🔻ارتباط با من: 🆔️ @aq_110
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 نکاتی از شرح دعای سحر: اسمای الهی () ✍ اصغر آقائی _____________________ اللّهم انّي أسئلك من اسمائك باكبرها وكلّ اسمائك كبيره. اللّهم انّي أسئلك باسمائك كلّها ... 🔻 نيكوی الهي و عاليه ربوبی نورانی احديت‌اند كه همه تعيّن‌هاي اسمائي در او مستهلك است و تمامي تجليات صفاتي در حضرتش مكنون است‌. 🔻 توجه به تعینات اسمائی، بر حسب بعضي مقامات سالكان است و الّا بر حسب بعضي مراتب ديگر شرك محسوب مي‌شود، زيرا "حسنات ابرار سيّئات مقربان است." پس حقيقت خالص از شرك عبارت است از اعتقاد به اين كه خداوند ظاهر و باطن و اول و آخر است و هيچ اسم و صفتي حجاب وجه كريم او نيست، و هيچ امر و خلقي نقاب نور عظمتش نمي‌باشد. چنان كه در دعاي عرفه آمده: 💠 «كيف يستدلّ عليك بما هو في وجوده مفتقر اليك. الغيرك من الظهور ما ليس لك حتي يكون هو المظهر لك. متي غبت حتي تحتاج الي دليل يدل عليك ومتي بعدت حتي تكون الاثار هي التي توصل اليك. عميت عين لا تراك عليها رقيبا: 💠 چگونه با چيزي كه در وجود خود نيازمند توست به تو استدلال شود؟ آيا غير تو ظهوري دارد كه تو داري آن نباشي تا او بتواند ظاهركننده تو باشد؟! كي غايب بوده‌اي تا نيازمند دليلي باشي كه بر تو دلالت كند و چه وقت دور بوده‌اي تا آثار وسيله‌اي براي رسيدن به تو بوده باشند؟ كور باشد چشمي كه تو را نظاره‌گر خود نبيند». 🔻 هويت و ذات احديت بر كسي ظاهر نمي‌شود مگر در پس حجاب تعيّنات اسمي، و در هيچ عالمي تجلّي نمي‌كند مگر در نقاب تجليات صفاتي. 🔻 به بعضي اسماء مقدم بر بعضي ديگر است. پس، تجلي ابتدا براي هر يك از اسماء محيط رخ مي‌دهد و در حجاب آن‌ها براي اسم‌هاي محاطشان 🔻 لذا، به سبب اسم الله و رحمان، تجلي براي بقيه اسماء به واسطه آن دو صورت مي‌گيرد و اين از جمله دلايل پيشي داشتن رحمت بر غضب است. 📚 شرح دعای سحر/ امام خمینی ره ن. پ. توضیح برخی اصطلاحات: 🔹 ۱. : اسمای الهی هرچند مادی نیستند و نورانی، اما در عین نورانیت، ذات الهی رو در دالان و آينه محدود خویش جلوه می‌دهند نه آنگونه که هست لذا حجاب نورانی هستند. 🔹 ۲. : هر اسمی محدود به حدود خود است، و این حدود تعیّن‌یافتن آن اسم است؛ یعنی الصابر محدود به صبر است و المنتقم محدود به انتقام؛ لذا اسماء تعیّنات خواهند بود. خلاصه هر اسمی، محدود به خود است و بس. 🔹۳. و همراه با ایمان: خداوند می‌فرماید "وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِكُونَ" لذا اگر کسی خدا را فقط از طریق یک‌ اسم ببیند، نسبت به اسمای دیگر او کفر ورزیده و در آن نیز نوعی شرک است زیرا آن اسم را شریک ذات احدیت دیده است. (این شرک و کفر در حرکت سالک به سوی ذات حق باید اندک اندک کنار زده شود که فرمود: إلهي هَبْ لي كمالَ الانقِطاعِ إلَيكَ ، وأنِرْ أبصارَ قُلوبِنا بضِياءِ نَظَرِها إلَيكَ ، حتّى تَخرِقَ أبصارُ القُلوبِ حُجُبَ النورِ ، فَتَصِلَ إلى مَعدِنِ العَظَمَةِ: الهى! نعمتِ بريدنِ كامل از همه و رويكردن كامل به خودت را به من ارزانى دار و ديدگان دلهاى ما را به نور نگاهشان به تو، روشن گردان، تا ديدگان دلها، پرده هاى نور را بدَرَند و به معدن عظمت و بزرگى بپيوندند. 🔹 ۴. : یعنی صقع ربوبی؛ ذات بدون هیچ قید الهی؛ ذات محض محض که حتی از قیود و تعیّنات اسمائی جداست. 🔹 ۵. : اسمائی هستند که در دل خویش اسمای دیگر را دارند؛ و محیط‌ترین اسم الهی الله، و الرحمن است؛ زیرا مثلا تمام اسمای الهی در دل الله است. 🔹 ۶. : این بدان معنا است که گاه کاری برای فردی در مرحله‌ای از رشد یعنی در مقام پسندیده است؛ اما همان کار برای فردی در مرتبه برتر، یعنی در مقام ناپسند است. 📚 شرح دعای سحر/ امام خمینی ره ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🆔 @hayatemaqul
🔰 گام به گام با انسان کامل (۲۷) ✍ اصغر آقائی ________________ 🌀 گام سوم: با ابراهیم ع: مناظره‌ای دیگر (۶) 🔻 که موقعیت خویش را با سخنان و فعالیت‌های برادرزاده‌اش ، در خطر می‌دید؛ نمی‌توانست دست روی دست بگذارد. باید کاری می‌کرد. پس جمعی از اقوام و اهالی شهر را گرد هم آورد و غلام خود را در پی ابراهیم که مدتی است دیگر به خانه آزر نمی‌آید، فرستاد. 🔻من که زودتر از ابراهیم خود را به محل اجتماع رسانده بودم، در گوشه‌ای نشستم و منتظر ورود ابراهیم شدم. 🔻هر سو، پچ‌پچ جمعی به گوش می‌رسید. صدای افرادی که اطراف من نشسته بودند، کمی واضح‌تر بود؛ هرچند آنها نیز تلاش می‌کردند، زمزمه‌هایشان از گوش طرف مقابل فراتر نرود. 🔻در لابه‌لای زمزمه‌ها، برخی نظرم را به خود جلب کرده بود. یکی به دوستش می‌گفت: ابراهیم مورد بت بزرگ قرار گرفته است که چنین می‌گوید. و دوستش که سر خود را به نشانه تأیید و افسوس، تکان می‌داد، گفت: حتماً چنین است. چقدر به آزر گفتم مراقب ابراهیم باش. او از همان کودکی کفر می‌گفت. او برای همین اواخر که نیست. 🔻شنیدم فردی دیگر که جوان بود و هم‌سن و سال ابراهیم، به همراه و رفیق خود که بعدها نام او را شنیدم، می‌گفت: ممکن است برای هر سؤالاتی پیش بیاید. چه اشکال دارد؟ چرا پاسخش را درست نمی‌دهد. من بارها شاهد بودم کاهن با عصبانیّت ابراهیم را از خود می‌راند. من هم گاه چیزهایی به ذهنم می‌آید و جرأت نمی‌کنم زبان در کام بغلطانم. اگر چیزی بگویم پدرم در گوشه‌ای غر می‌زند و می‌گوید جوان یاوه نگو، یعنی می‌گویی من و پدربزرگ و اجدادت همه نفهم بودیم و تویِ تازه به دوران رسیده می‌فهمی؟ مادرم نیز اشکش دم مشکش است و تا سؤالی می‌پرسم، گریه می‌کند. راستش هم از طرفی خسته شده‌ام و هم از طرفی دیگر جرأت ابراهیم را ندارم. او بسیار شجاع و نترس است. 🔻من در کنجکاوی خود غرق بودم که ناگهان فردی گفت ابراهیم آمد ابراهیم آمد. همه یکجا بلندشدند؛ گویی غوغائی به‌پا شده است. برخی که ابراهیم را می‌دانستند، بلندشدنشان، چونان خیزبرداشتن به‌طرف ابراهیم بود تا درسی به او بدهند و برخی نیز چون آن جوان چنان با شوق از جا برخاستند که گویی تمام آرزوهایشان را در ابراهیم می‌بینند؛ شجاعت و نترسی، چیزی است که همه جوانان آرزوی آن را دارند. 🔻البته آن جوان می‌بایست بداند که شجاعت و نترسی، زمانی سازنده و تأثیرگذار است که با اخلاقی دیگری همراه باشد. و ابراهیم همه آن صفات که لازمه و پشتوانه شجاعت بود را داشت، وفادار حق و حق‌مدار «وَإِبْرَاهِيمَ الَّذِي وَفَّى» و شکرگزار نعمت‌های ربّ ودود بود «شَاكِرًا لِّأَنْعُمِهِ اجْتَبَاهُ وَهَدَاهُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ». ابراهیم در کنار اینها بنده خدا بود و بزرگترین پشتوانه‌ی شجاعت، صراحت، نترسی و تلاش بی‌وقفه‌ی روزانه او بود «وَاذْكُرْ عِبَادَنَا إبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ أُوْلِي الْأَيْدِي وَالْأَبْصَارِ». هرچند صداقت او نیز زبان‌زد بود «وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَّبِيًّا» 🔻و آن جوان تنها و تنها ابراهیم را قهرمانی می‌دید که دوست دارد چون او شجاع باشد؛ هرچند الگوداشتن و قهرمان‌گرایی خوب است؛ اما به شرط آنکه هم قهرمانت را خوب بشناسی و هم تمام صفات مثبت او را یک‌جا ببینی نه آنکه او را آنگونه که خود دوست داری، انتخاب‌شده بنگری. 🔻ابراهیم وارد شد و در مکانی که جمعیت ناخواسته برای او بازکرده بودند، نشست. گویی سیلی از نگاه‌های پرکینه به‌سوی ابراهیم روان شد؛ اما او با صلابت نشست. 🔻آزر که دیگر عموجان از زبانش افتاده بود، گفت: ابراهیم تو خود می‌دانی چرا اینجا جمع شده‌ایم. همه از دست تو ناراحت هستند و باید پاسخگو باشی ... . 🔻ابراهیم تا این عبارت را شنید بی‌درنگ گفت: من پاسخگو باشم؟ پاسخ چه چیزی را باید بدهم؟ 🔻ابراهیم بعد از نگاهی معنادار به مردم و ، ادامه داد: من بارها از شما پرسیده‌ام باز می‌پرسم اینها چیست که می‌کنید؟ 🔻از هر گوشه صدایی بلند شد: یکی می‌گفت آزر مرحبا به تو. ما گفتیم پی مرگ برادرت، تو برادرزاده‌ات را صحیح تربیت می‌کنی تا چونان پدرش علیه بت‌ها نباشد. یکی دیگر گفت هااااااای ابراهیم تا الان به احترام آزر با تو کاری نداشته‌ایم، کاری نکن که دیگر آن روی‌مان بالا بیاید ... . 🔻چند نفری که سن و سالی هم از آنها گذشته بود و محاسن‌شان سفید شده بود همه را به آرامش دعوت کردند و یکی از آنها گفت: ابراهیم، فرزندم، خب معلوم است اینها ما هستند و باید آنها را بپرستیم. ┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄ 🆔 @hayatemaqul