eitaa logo
متی ترانا و نراک
277 دنبال‌کننده
43.3هزار عکس
16هزار ویدیو
83 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ازمقدادسوال شد هنگام حمله به خانه #فاطمه(س)چه ميكردی⁉️ گفت:مامور به سكوت بوديم! اما من دست برقبضه وچشم درچشم #علی"ع"منتظراشاره بودم👊 سلام بربسيجيانی كه امروز #منتظراشاره_سیدعلی_هستند✊. 🌹🍃🌹🍃
ازمقدادسوال شد هنگام حمله به خانه #فاطمه(س)چه ميكردی⁉️ گفت:مامور به سكوت بوديم! اما من دست برقبضه وچشم درچشم #علی"ع"منتظراشاره بودم👊 سلام بربسيجيانی كه امروز #منتظراشاره_سیدعلی_هستند✊
💠 یا الزهرا مرگ حق است ولی داغ جوان جانفرساست این زاحوال عزادار جوانها پیداست وای از آن لحظه جوانمرگ بود یک مادر مادری که دو سه فرزند ز او مانده بجاست
💝 بشارت باد بر اهل زمین که #سیب سرخ بهشت، جوانه زد 💝 نام تو، ریشه شر را خشکاند و خانه وحی، با درخشش نامت، روشن شد 💝 تا نشانی باشی بر حرمت #زن در آئین #محمد(ص) #ولادت باعظمت حضرت_زهرا(س) و #روز_زن و #روز_مادر مبارک باد🌹 #حضرت_فاطمه #فاطمه(س) #زهرا (س) #مادر
❣ #سلام_امام_زمانم❣ سلام پدر مهربان ما صبحت بخير😊 🕊پرونده #سیاه مرا جستـــجو نڪن 🌸حال مرا به آه دلتـ💔 زیرو رو نـڪن 🕊پیش نگاه #مهدےصاحب ‌زمان،خدا 🌸مارا به حق #فاطمہ بی آبرونڪن😔 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
هدایت شده از اسوه های اخلاق
ولادت باسعادت حضرت امام محمد باقر (ع) مبارک باد 🌺🍀🌼 امام محمد باقر (ع) فرزند با کرامت حضرت امام سجاد (ع) و نوه امام حسین (ع) هستند. ولادت آن حضرت در اول ماه رجب در سال ۵۷ هجری قمری در مدینه منوره روایت شده است. مادر آن حضرت، #فاطمه دختر امام حسن مجتبی (ع) بود که با کنیه ام عبدالله و بنابر قول دیگر، ام الحسن خوانده شده است. بنابراین امام باقر (ع) از سلاله پدر و مادری #هاشمی_علوی و #فاطمی به شمار می آید. بدین جهت او نخستین کسی است که از نسل امام حسن (ع) و امام حسین (ع) به دنیا آمده است.
بردטּ نام #حسيـטּ اذטּ خـدا مـیطلبـد نظر مرحمٺ #فـاطـمہ را مـيطلبـد بردטּ نام حسيـטּ ديده ے ترمےخواهد سينہ اے سوختہ از سوز جگر مےخواهد #سید_الشهداء ع♥️
1_117779278.mp3
5.01M
🔳 (ع) 🌴منو دریاب ... 🌴که حالم بدون تو آشوبه 🎤
#حضرٺ_زهرا_س_فاطمیہ💔 بـی مـِهـر #فـاطـمـہ دل ما ارزشی نداشـت بی اشـک های او گـل مـا ارزشــی نـداشـت با گریه های اوست کہ مـا گریـہ کُـن شـدیـم وَرنَـہ حـیـات بـاطـــل مـا ارزشـی نـداشــت #اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفرج🍁
💖❤🌼💖 ❤🌼💖 ❤🌼💖 🌺🍃# پنجشنبه حضرت (س) 🌺🍃"خداوندا!من از تو هدایت و تقوا و عفت و بی نیازی و عمل به آنچه را که تو دوست می داری و بدان رضایت می دهی، می خواهم. 🌺🍃پروردگارا! ازتو مسألت دارم که ما را قدرتی دهی تا ضعف و نیستی مان را بهبود بخشیم،و ازصبر و علمت بهره ای دهی تا جهلمان را درمان کنیم . 🌺🍃خداوندگارا ! بر محمد و آل محمد درود فرست، و ما را بر شکر و ذکر و فرمانبرداری و عبادتت یاری فرما،به رحمتت سوگند ای مهربانترین مهربانان." التماس دعا... 💜💥اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ 💚⭐️وآلِ مُحَمَّدٍ ♥️🌙وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 💖❤🌼💖❤🌼💖❤🌼💖🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃
♦️بسیارشوخ طبع بود و بالطبع، این شوخ طبعی را در خانه🏡 هم داشت، درست است زمان زیادی درخانه نبود ولی درخانه کیفیت خوبی داشت بسیار اهل بازی کردن با بچه ها بود. ♦️دخترمان وابستگی زیادی به پدرش داشت و زمانی که همسرم به شهادت رسید، 9ساله📆 بود، درعین حال اگر اشتباه بچه را می‌دید به راحتی از آن نمی‌گذشت📛 ♦️مثلا یکبار بچه‌ها چیزی ازپدرشان خواستند اما ایشان نکرد✘ و بااینکه خودش هم ناراحت بود ولی این کار را به بچه‌ها می‌دانست، محبتش به بچه ها باعث نمی شد از خطاهای آنان به راحتی بگذرد و این های خوب👌 اخلاقی‌اش بود ♦️خصوصیت دیگرش دل‌بزرگ و صاف و ساده اش♥️ بود، همکارانش می‌گویند اول وقتش را به هیچ عنوان ترک نمی‌کرد سر نماز حالت خاصی داشت، در قنوت🤲 دستش را طوری بالا می‌آرود که به می گفتم همه چیز را برای خودتان می‌خواهید، می‌گفت خدا فرموده همه چیز را از من بخواهید. ♦️روی خیلی حساس بود مدتی در محل کار مسئول خرید🛒 شده‌ بود جالب اینجاست برای خرید وسایل سرکار همه تلاشش رامی‌کرد که کمترین پول💰 بیت المال را خرج کند امابرای وسایل منزل اینطور . 🌷 🌹🍃🌹صلوات
🛍 🔸اکثرا ها این موادغذایی را میبردیم و خیلی دقت میکرد تا کسی تو کوچه نباشد و آن خانواده نرود چون طرف مقابل خانم بود وسایل را بمن میداد تا تحویل بدهم 🔹یک شب که برای تحویل هدایا رفتیم رقیه توی بغلم خواب بود از طرفی گونی برنج هم سنگین بود بنابر این نتوانستم پیاده شوم به آقا سجاد گفتم شما برو.  🔸کمی مکث کرد بعد پیاده شد درب  صندق عقب ماشین🚘 را باز کرد گونی برنج را زمین گذاشت عینکش👓 را برداشت و داخل جیبش گذاشت بعد را زد. از برداشتن عینکش تعجب کردم و به فکر🤔رفتم. 🔹از این کارش دو منظور به ذهنم رسید: 1.میخواست را نبیند 2.میخواست خانم نیازمند وقتی بعدها او را در خیابان دید نشناسد💯 و نکشد. 🔸 بذهنم قویتر بود چون چشمان آقا سجاد آستیکمات بود و دید نزدیکش مشکلی نداشت. هیچ وقت از او نپرسیدم چرا اینکار را کرد چون منظورش را فهمیده بودم و او را بهتر از هر کسی میشناختم👌مطمئن بودم که میخواست آن خانم او را نشناسد و خجالت نکشد. خیلی حواسش به همه چیز بود. ✍راوی: همسر شهید ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🍃🌹🍃صلوات
💞 🔰شهید حسن غفاری در متولد شد. زمستان سال ۸۵ کرد و حاصل این مهلا خانم و علی آقا است. شهید می گوید: در روز هر کسی چیزی می‌گفت؛ یکی می‌گفت دویست سکه، و دیگری می‌گفت کم است. بزرگ مجلس گفت‌: 🔰 مهریه را کی و کی داده، اما به دختر ارزش می دهد. در تمام این حرفها و چانه زنی‌های مهریه من همه حواسم به بود،هر بار که صدای حضار مجلس بلند می‌شد و صدای دیگری بلند تر، حسن غمگین و غمگین‌تر می‌شد، و هر لحظه بیشتر می شد 🔰تا اینکه سرآمد و به پدرم گفت‌: حاج آقا اجازه می‌دهید من با فاطمه خانم چند دقیقه خصوصی صحبت کنم، وقتی به اتاق رفتیم گفت‌: کالا که نمی‌خواهم بخرم که در قبالش بخواهم یک تعداد خاصی بدهم یک می‌دهم، اگر شما هم باشید، به حضار مجلس هم همان را می گوییم. 🔰نظرت با هفت عشق:💗 قم، مشهد، سوریه، کربلا، نجف، مکه، مدینه چیست⁉️ و هر تعداد سکه که خودت مشخص کنی. از این حسن خیلی خوشحال شدم، و همه سفرها را با هم رفتیم. یک سال آخر همیشه از شهادت و رفتن صحبت می‌کرد، اصلا حال و هوایش به کل تغییر کرده بود. در این دنیا بود اما با و دوستان شهیدش زندگی می‌کرد. هر وقت تنها می‌شدیم، 🔰می گفت: جان راضی شو من به سوریه بروم دیگه این دنیا برایم هیچ جذابیتی ندارد. من شهادت هستم...دو روز مانده بود به رمضان روز اعزامش بود، همه مایحتاج منزل را خرید به غیر از خرما، گفتم‌: حسن جان فقط خرما نخریدی. با هم کردیم. رفت چند دقیقه بعد برگشت، دو تا جعبه خرما خرید، آورد خانه🏚 و گفت: 🔰فاطمه خانم بیا این هم من برای شما و . رفتم قرآن📖 را آوردم و گفتم: حالا که برگشتی بیا از زیر قرآن رد شو، گفت: اول شما و بچه ها رد شوید ما رد شدیم و گفتم‌: حالا نوبت شماست، گفت: می‌ترسم نکند حاجت دل💘 من را ندهد، گفتم: به خاطر دل من که راضی شود از زیر رد شو، و از زیر قرآن ردش کردم و گفتم: خدایا هرچه خیر است برای من بفرست. 🔰همیشه می‌گفت دارم با زبان روزه و تشنه لب مثل آقا اباعبدالله شوم و اگر فرصتی باشد با خون💔 خودم بنویسم ‌قائدنا خامنه‌ای‌ و می‌گفت: دوست دارم من را غیر از این که حالا هستم ببینید و سفارش می کرد اگر من# شهید شدم نگذار بچه‌ها صورت من را ببینند. همان شد که می‌خواست، با زبان روزه، و بر اثر خمپاره☄ شهید شد که از صورتش چیزی باقی نماند. 🌷 🌷 🍃🌹صلوات
❣سلام پدر مهربان ما صبحت بخیر 🕊پرونده مرا جستـــجو نڪن 🌸حال مرا به آه دلتـ💔 زیرو رو نـڪن 🕊پیش نگاه ‌زمان،خدا 🌸مارا به حق بی آبرونڪن😔
شهید سلیمانی : خدایا ثروت چشمانم گوهر اشک بر حسین است یاد شهدا با صلوات🌹
💖❤🌼💖❤🌼💖❤️🌼❤️ 🌺🍃# شنبه حضرت (س)🌺 🌺🍃"پروردگارا! گنجهاى رحمتت رابراى ما بگشاو ما را مشمول رحمتى قرار ده كه بعد از آن دردنيا و آخرت عذابمان ننمائى. 🌺🍃و از فضل گسترده ‏ات،مارا از روزى حلال وپاكيزه ‏اى،بهره مندگردان،و ما را نيازمند و محتاج كسى جز خودت قرار نده، 🌺🍃وشكرگذارى ما را نسبت بخودت، و نيز فقر و نيازمان را به تو،وبی نيازى و كرامت نفسمان ازغير خودت را، افزون فرما. 🌺🍃خداوندا! در دنيا بر ما گشايش عطا فرما، بارالها! از اينكه ما را درحالیكه ديدارت را طالبيم ، ازديدارت منع نمائى،به تو پناه می بريم. 🌺🍃پروردگارا! برمحمد و خاندانش درود فرست،وآنچه راكه دوست دارى بما عطافرماو آنرا نيرويى قرار ده در آنچه که مادوست می د اريم، اى بهترين رحم‏ت كنندگان". 💜💥اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ 💚⭐️وآلِ مُحَمَّدٍ ♥️🌙وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
🍃شرطش برای این بود که همسرش حضور همیشه او را در جبهه بپذیرد .بیشتر دنبال بود تا همسر ، از روزی که امام گفته بود جنگ در اولویت است درس و را رها کرده و خود را به جبهه رسانده بود. 🍃با خطبه ای که امام خواند شد هم رزمش تا او به نهایت آرزویش که بود برسد. چند روز بعد از عقد، راهی جبهه شد. به قول دوستانش گاهی از تلفن زدن به همسرش امتناع می کرد و عقیده داشت باید فکر و ذهنش به طور کامل در اختیار جنگ و جبهه باشد و به مردم خدمت کند. 🍃از زلزله طبس گرفته تا روزهای جنگ، همه وجودش را صرف خدمت کرده بود. در کارنامه اش سمت ، مسئول طرح و عملیات منطقه ۶ سپاه،مسئول طرح و عملیات نصر ۵ خراسان و ۵ به چشم می خورد. با فروتنی خاصی که داشت خیلی ها نفهمیدند او فرمانده است یا رزمنده معمولی... 🍃۶ سال روزهایش در جبهه شب شد و شب هایش شاهد و دعا برای رسیدن به کاروان دوستان شهیدش بود . سرانجام با اصابت گلوله ای که به سرش خورد مجروح شد و پس از گذشت ۲۱ روز در بیمارستان و به دور از جبهه، به خیل شهدا پیوست. 🍃از او دختری به نام به یادگار مانده که مونس مادر است. اندکی تفکر لازم است تا بدانیم چه اندازه مدیونیم به سردار چراغچی ها و خانواده هایشان. کاش به جای زخم زدن، مدیون بودن را یاد بگیریم و مسئول قطره قطره خونشان باشیم💔 ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱ مهر ۱٣٣٧ 📅تاریخ شهادت : ۱٨ فروردین ۱٣۶٣ 📅تاریخ انتشار : ۱ مهر ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : گلزار شهدای بهشت رضا 🌹🍃🌹🍃صلوات
🍃راوی قصه های قاصدکی ست که معرکه عاشقی را به نظاره نشسته و پایان سرنوشت را در دل تاریخ حک میکند♡ 🍃از آن روزی که پیکِ عدرا* برایش از گفت آغاز قصه رقم خورد، رزم و را به تصویر کشید و ضمیمه کرد: بعضی از مردم جان خود را به خاطر خشنودی خدا می‌فروشند، و خداوند نسبت به بندگان مهربان است.* و اینبار قرعه به نام دو یار افتاده بود و . 🍃به هنگام نماز که تماشایشان میکردی اللهم الرزقنا هایشان رنگ و نیتشان بوی داشت. سجده آخر نمازشان روادید آسمان را به دستشان داد و بلیط رفتِ بدون برگشت را، حداقل برای الیاس اینگونه بود. 🍃حلب مشتاقانه او را به آغوش کشیده بود. همسر و فرزندانش چشم انتظارش بودند و غروب هایی که چشم به قاب در خشک میشد. 🍃فاطمه زانوی غم بغل گرفته بود و بغضی میهمان گلویش شده بود لحظه‌ای چشمانش آرام نمیگرفت و ابرهای همچنان می‌بارید، برای قاصدک از پدرش سخن می‌گفت تا بلکه به گوشش برساند. 🍃یادم به خرابه‌ی افتاد، دختری سه ساله که بهانه را می‌گرفت میخواست از و درد سیلی به پدر شکایت کند. به انتظار پدر نشسته بود بی رمق با خدای خود نجوا میکرد و پدر را میخواست. 🍃ذکریا، سه ساله اش را تنها گذاشت تا مدافع سه ساله (ع) شود و چه غمگین است قصه فرزندان ، چه هایی که دلتنگ مهر پدری‌اند و چه محمد صدراهایی که پدر را فقط در یک قاب عکس دیدند. 🍃حالا بعد از پنج بهار ذکریا با هفت شقایق دیگر برگشت و الیاس هنوز هم سرزمین است. 🍃میگویم بهار چون به قول شاعر: بهاری ست که عاشق شده و دلتنگ است برای عاشقانی که از سرزمین دور مانده‌اند همچون الیاس. میکند و برگ هایش را سنگ‌فرش خیابان ها میکند به امید اینکه الیاس ها برگردند. ◇پروازتان مبارک عباس های زینب(س)◇ پ.ن: * مرج عذراء که امروز عدرا نامیده می‌شود شهری است در  که در آنجا حجر بن عدی به خاک سپرده شده است. پ.ن:*سوره بقره آیه ۲۰۷ ✍نویسنده : 🕊به مناسبت سالروز 📅تاریخ شهادت : ۴ آذر ۱۳۹۴ 🕊محل شهادت : حلب العیس یاد شهدا ذکر صلوات 🌷🍃
🌿🌾🌿 🌹🌹حضرت فاطمه عليها السلام خطاب به همسرشان امام علي عليه السلام اظهار نمودند: 🔷🔹ای اباالحسن! من از خدای خود شرم دارم که۳ از شما چیزی را در خواست نمایم و شما توان تهیه آن را نداشته باشید. ⚛ امالي شيخ طوسي، ج 2، ص 228 ⚛ 🌹🌹امام باقر عليه ‏السلام: 🔷🔹 حضرت علیها السلام و بود و او و که آن را روى زمین مى انداختند و بر آن مى خوابیدند. ⚛ کافى، ج 5، ص 378 ⚛ 🌹🌹امام کاظم عليه السّلام: 🔷🔹هرگاه حضرت (سلام الله علیها) دعا مى کرد براى زنان و مردان مؤمن دعا مى کرد و براى خود دعا نمى کرد. به او گفته شد: چرا شما براى مردم دعا مى کنید اما براى خودتان دعا نمى کنید؟ فرمودند: . ⚛ علل الشرائع، ج 1: 216 ⚛ 6
🌹اولين روزے ڪه امام حسين (ع) ڱرفٺند؛ همہ‌ے اهل بيٺ در ڪنار سفره جمع شدند؛ پيامبر اڪرم (ص) رو بہ امام حسين فرمودند: حسين جان عزيزم روزه اٺ را باز ڪن. .. امام حسين فرمودند: جايزه ‌ے من چہ خواهدبود؟! پيامبر فرمودند: نصف را به ڪسانے ڪه ٺو را دارند مےبخشم. حضرٺ (ع) فرمودند: پسرم جان بفرما... باز امام فرمودند: جايزه من چہ خواهدبود؟ فرمودند: نصف عبادٺ هايم براے ڪسانےسٺ ڪه عاشق ٺو هستند. حضرٺ (س) فرمودند: عزيز دلم افطار ڪن....امام پرسيدند: جايزه شمابہ من چيسٺ؟ حضرٺ فرمودند: نصف عبادٺ هايم را بہ ڪسانے ڪه بر ٺو ڱريه مےڪنند مے بخشم. امام حسن(ع) فرمودند: برادر جان روزه اٺ را بازڪن و امام همان سوال را پرسيدند. حضرٺ پاسخ دادند: من تا همہ‌ے ڱنهڪاران را بر ٺو نبخشم به بهشٺ نخواهم رفٺ. و درهمين حال جبرئيل بر پيامبر نازل شد فرمود خدا مے فرمايد: من از شماها مهربانٺر هسٺم و آنقدر آن ڪسانے ڪه عاشق ٺو هسٺند را به بهشٺ ميبرم ٺا ٺو راضے شوے یا حسین...... جان عالم به فدایت حسین جان😭 ‌‌‎‌
🍃من به یاد دل و دل یاد تورا میگیرد دل اگر یاد عزیزش نکند میمیرد ... 🍃آری، تو همان عزیزی هستی که سالهاست غیبتت دنیا را به نشانده ... 🍃همان عزیزی که میان عهد نامه هایمان را به بزرگی اش قسم میدهیم تا سلام مارا به تو برساند تا حتی اگر چشم هایمان لایق دیدن پر عظمتت نبود وجودمان را دوباره زنده کند و دست مارا به دستتان برساند ... 🍃گویا اخرین فرزند (س) خود به تنهایی میتواند نمایانگر اهل بیتش باشد ... عطر محمدی ... غیرت علوی ... مناجات فاطمی ... بخشندگی حسن(ع)و غربت (ع) 🍃حال میان تمام هایمان میشود دستمان را بگیرید و مارا به خود وصل کنید؟! میشود وجود نالایق مارا با نگاه مهربانتان پاک کنید ؟! 🍃اخر اقا جان ما چشم امیدمان به شماست، چشم دوخته ایم به هایتان. همان هایی که دل میبرد از هر و دلدارش شمایید. بیایید و به این انتظار پایان بدهید. ؛ العجل اقای من العجل💚 ♡
ای همه باید که قربانی شویم با نوای حیدری، غرق رجزخوانی شویم✊ پای درس ، در مکتب خون خدا عاشق♥️پیر خمین، باید جمارانی شویم دل به دریاها زد و بر اهل دنیا دل نَبست بحر اقیانوس ها🌊بایدکه طوفانی شویم درس اطاعت بود، از سالار خود ای خوشا در کوی جانان، مرد میدانی شویم منبری ها، روضه خان ها، سینه زن های صبح که آمد ، عازم پیکار پایانی شویم✌️ 😭🌷🍃 صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
🍃بند دلم پاره شد و عکس های سنجاق شده به آن می رقصند و از مقابل چشمانم رد می شوند. عکس با پدرش، همان روزها که تنها فرزند خانواده بود و به قول ، مادرِ بابا بود. آنقدر محبت این دختر در دل پدر ریشه زده بود که مرهم های پدر برای مادرش بود. 🍃صدای ترک های را می شنوم و این بار عکس و پدر به من لبخند می زند. پرنسس بابا بود و عاشق پدر؛ اینکه را همه می دانند. زهرا هم با دستهای کوچکش برای آرزوی پدر دعا می کرد. اشک هایم سرازیر میشوند و چشمان تارشده از ، به عکس و آقا مهدی روشن می شود همان لحظه وداع، محمد جواد در خواب بود، پدر با یک بوسه و یک نوازش که هنوز گرمایش بر تن پسر مانده، از او دل کند. 🍃اشک هایم از هم سبقت گرفته اند اما عکس ، قصه جدیدی است. نذر کرده بود این بار خودش همسرش را راهی دفاع از حرم کند. رفت پیش فرمانده و خواهش کرد که همسرش بازهم راهی شود. نشست و تمام لحظه های باقی مانده از حضور همسرش را نظاره کرد و بخاطرش سپرد. عکس هایی که شریک زندگی اش آماده می کرد برای ، وصیت نامه ای که برای روز های نبودنش می نوشت. در ظاهر می خندید اما خدا می داند که در دلش چه می گذشت. اشک هایش این بار به دادش رسیدند. 🍃بدرقه کرد و به یک چشم بر هم زدنی خود را در دید، در بالای سر پدر بچه هایش. فاطمه پنج ساله به چهره بابا نگاه می کرد و گریه می کرد. زهرای سه ساله چقدر شبیه شده بود و سر بابا را نوازش می کرد. و اگر محمد جواد لب می گشود و بابا می گفت چه میشد. نسیمی می وزد و این بار آخرین عکس را می بینم. دل داغدار فاطمه و زهرا با سنگ سرد مرهم می یابد. همسر شهید درد و دل می کند با شهیدش از روزی که محمد جواد تب کرده بود و در خواب فقط سراغ را می گرفت.... ✨ آقا مهدی، به حرمت نازدانه هایت دعایمان کن🤲 😭🌷🍃 📅تاریخ تولد : ٢٨ شهریور ۱٣۵٨ 📅تاریخ شهادت : ٢۱ آذر ۱٣٩۶ 🕊محل شهادت : دیرالزور_سوریه 🌹🍃اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
یا زهرا هرکه شد گمنام تر زهرا خریدارش شود
فرازی از وصیتنامه شهید 🔹خداوند هر کس را موقع تولدش مشخص کرده است وخود قرآن هم می فرماید: فراری ازمرگ نیست❌هر کجا باشید مرگ شما را دریابد.اگر در قلعه های محکم واستوار باشید از جنگ مرگ به هیچ چاره ای رهایی ندارید و امانتی بودم نزد شما وشما باید بسیار خوشحال باشید که امانتتان را تحویل صاحب اصلیش دادید و بیشتر به فکر خودتان باشید. همه حرکات و انشاءالله کاملا خدا پسندانه وسنجیده باشد همیشه ودر همه حال یگانه بانوی بزرگوار و گرامی اسلام, دخت پیامبر(ص)وهمسر علی (ع) و (س) را الگو و سرمشق خود قرار دهید. 🌹🍃اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
📜 آرزو دارم کـه دخــــترم فاطـــــمی تـــــربیت شـــود یعنی مدافع سرسخت ولایت...🖐🏻 🕊 روح مطهر شهدا 😭✋🌷🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌   🔘 صلّی الله علیه و آله فرمود: همانا در روز برای کسی که محب و دوست‌ دار او و فرزندانش باشد، شفاعت می‌کند و خداوند شفاعت او را در مورد این افراد می‌پذیرد ‌و آنها را با شفاعت او وارد می‌کند. 📚 القطره من بحار مناقب النبی و العترة، ج ۲ ص ۱۸۹ https://eitaa.com/jahfadarahbary
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.🌸...♥️ آیه ی تطهیر اگر:در شان او نازل شده یعنی اینکه:( دین ما با کامل شده # فدات بی بی جانم ◽️♥️.....🌸): ‌شبتون فاطمی 🤲❤️ https://eitaa.com/jahfadarahbary