eitaa logo
نشر خوبی ها محمد مهدی۱
265 دنبال‌کننده
583 عکس
681 ویدیو
238 فایل
نشر خوبی ها
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم سلام علیکم السلام علیک یا امیرالمومنین علیه السلام درشرح ابن ابي معتزلي آمده است : "جريان كار را دانستيد، اما چون (ع) بر وي پيروزي يافت وي را گرامي داشت و همراه با بيست نفر از زنان عبدالقيس كه به دستور علي (ع) بر سر خويش نهاده و شمشير حمايل كرده بودند او را به سوي مدينه فرستاد. هنگامي كه قسمتي از راه را طي كردند عايشه آن حضرت را با سخناني ناشايسته مورد قرار داد و ابراز ناراحتي كرد و گفت : او با فرستادن اين مردان و سپاهياني كه بر من گماشته مرا هتك حرمت كرده است ; اما چون آنها به مدينه رسيدند زنان عمامه ها را برداشته و گفتند ما زن بوديم كه به همراه تو اعزام شديم . و اما اهل بصره كه با حضرت علي (ع) به برخاستند و با شمشير رو در روي او و اولاد او ايستادند و به آن حضرت دشنام و ناسزا گفتند، چون كه وي بر آنان پيروزي يافت شمشير از آنان بداشت و منادي وي در سرتاسر لشكرگاه فرياد زد كه : به هيچ وجه فراريان را تعقيب نكنيد و مجروح و اسير را نكشيد و كسي كه سلاح خود را بيندازد در امان است و كسي كه به سپاه امام پناه بياورد در امان است . پس از پايان جنگ نيز آن حضرت متاعشان را نگرفت و فرزندانشان را اسير نكرد، و از اموالشان چيزي به عنوان تصرف نكرد. و اگر مي خواست مي توانست همه اين كارها را انجام دهد، ولي او جز راه گذشت و راه ديگري را برنگزيد و به پيامبرخدا(ص) در روز فتح مكه نمود كه آن حضرت (ص) نيز در شرايطي مردم مكه را مورد عفو قرار داد كه هنوز آتش كينه ها به سردي نگرائيده و بديها فراموش نشده بود."(1) مباني فقهي حكومت اسلامي (جلد اول) دولت و حكومت الحمدلله‌رب‌العالمین کانال‌نشرخوبی‌ها🌹 https://eitaa.com/nashrekhobyhakashan
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم سلام علیکم السلام علیک یا امیرالمومنین علیه السلام درشرح ابن ابي معتزلي آمده است : "جريان را دانستيد، اما چون (ع) بر وي پيروزي يافت وي را گرامي داشت و همراه با بيست نفر از زنان عبدالقيس كه به دستور علي (ع) بر سر خويش نهاده و حمايل كرده بودند او را به سوي فرستاد. هنگامي كه قسمتي از را طي كردند عايشه آن حضرت را با سخناني ناشايسته مورد قرار داد و ابراز ناراحتي كرد و گفت : او با فرستادن اين مردان و سپاهياني كه بر من گماشته مرا هتك كرده است ; اما چون آنها به مدينه رسيدند عمامه ها را برداشته و گفتند ما بوديم كه به همراه تو شديم . و اما اهل بصره كه با حضرت علي (ع) به برخاستند و با شمشير رو در روي او و اولاد او ايستادند و به آن حضرت دشنام و ناسزا گفتند، چون كه وي بر آنان پيروزي يافت شمشير از آنان بداشت و منادي وي در سرتاسر لشكرگاه فرياد زد كه : به هيچ وجه فراريان را نكنيد و و اسير را نكشيد و كسي كه خود را بيندازد در امان است و كسي كه به سپاه امام پناه بياورد در است . پس از پايان نيز آن حضرت متاعشان را نگرفت و فرزندانشان را اسير نكرد، و از اموالشان چيزي به عنوان تصرف نكرد. و اگر مي خواست مي توانست همه اين كارها را انجام دهد، ولي او جز راه گذشت و راه ديگري را برنگزيد و به پيامبرخدا(ص) در روز فتح مكه نمود كه آن حضرت (ص) نيز در شرايطي مردم را مورد عفو قرار داد كه هنوز آتش كينه ها به سردي نگرائيده و بديها فراموش نشده بود."(1) مباني فقهي حكومت اسلامي (جلد اول) دولت و حكومت الحمدلله‌رب‌العالمین کانال‌نشرخوبی‌ها🌹 @nashrekhobyhakashan https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b کانال‌نشرخوبی‌ها🌹 https://eitaa.com/nashrekhobyhakashan
امام بن جعفر (علیه السلام) پدرش را دو جامه سفید مصری که درآن احرام می بست ودر پیراهنی و در ای که ازامام العابدین(علیه السلام ) به او رسیده بود ، نمود و بر آن نماز خواند واو رادر در کنار قبر پدربزرگوارش سید الساجدین(علیه السلام) به خاک سپرد. سلام بر او از تا الحمدلله‌رب‌العالمین کانال‌نشرخوبی‌ها🌹 @nashrekhobyhakashan https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
مقبل کاشانی و مرثیه‌خوانی مقبل و محتشم می گوید : «یک سال زیادی، از برای زیارت عازم شدند. من از لحاظ مالی فقیر بودم. به یکی از دوستانم گفتم : می‌ترسم بمیرم و آرزوی در دلم بماند. دلش به حال من سوخت و من را هم راهی کربلا کرد. نزدیک گلپایگان راهزنان، شبانه به کاروان حمله کرده و دارو ندار همه را غارت کردند. برهنه و عریان وارد گلپایگان شدیم. بعضی قرض کردند و رفتند ولی من همانجا ماندم. نه وسیله رفتن داشتم و نه دل برگشتن. تا آنکه شد. حسینیه‌ای در آنجا بود که شبها شیعیان در آن عزاداری می‌کردند. من هم در حسینیه ماندم و شب و روز گریه می‌کردم. تا اینکه شب عاشورا شد، را که سروده بودم خواندم. مردم به شدت می‌کردند و حسابی غوغا شد. همان شب خواب دیدم مشرف شدم به کربلا و وارد صحن شدم. اذن دخول گرفتم که وارد حرم شوم. کسی مانعم شد. با دست اشاره کرد که برگرد، الان وقت کردن تو نیست. گفتم بنا نبود حرم جناب الحسین (ع) مانعی داشته باشد. گفت: ای در این لحظه، حضرت (س) و مادرش کبری (س) و مریم و حوا و آسیه و جمعی از حورالعین، با جمعی از انبیاء به زیارت آمده‌اند. کمی صبر کن، گفتم تو کیستی؟ گفت :من از حول حرم مطهر هستم که دائم برای زوار می‌کنم. پس در این لحظه دست مرا گرفت و در میان صحن می‌گرداند. جمعی را در صحن مقدس می‌دیدم که شباهت به اهل دنیا نداشتند. تا اینکه رسیدیم به موضعی که در آنجا محفلی بود آراسته، و جمعی موقر با خضوع و خشوع نشسته بودند، آن ملک پرسید: آیا اینها رامی‌شناسی؟ گفتم نه، گفت اینها حضرات هستند، که به زیارت حضرت سیدالشهداء (ع) آمده‌اند. آنکه در صدر مجلس نشسته، حضرت ابوالبشر است و آنکه در طرف راست او نشسته، حضرت است. در طرف چپش حضرت و آن یکی است. پیامبران دیگر، ادریس، هود و صالح و و اسحاق و داود و و کلیم الله و روح الله هستند. در این لحظه دیدم بزرگواری از حرم بیرون آمده، در حالتی که دو نفر زیر بغلهای او را گرفته بودند. پس همه انبیاء برخاستند و احترام گذاشتند. آن بزرگوار رفت و در صدر مجلس نشست. بعد از لحظه‌ای سر بلند کرد و فرمود: را بیاورید. پرسیدم این بزرگوار کیست؟ گفت خاتم الانبیاء مصطفی صلی الله علیه و آله وسلم است. لحظاتی نگذشت که را آوردند. او مردی خوش سیما و کوتاه قد بود و عمامه ژولیده بر سر داشت. وارد که شد، تعظیم کرد و ایستاد. حضرت رسول اکرم (ص) فرمودند: ای محتشم امشب است، پیامبران برای زیارت فرزندم (ع) آمده‌اند و می‌خواهند عزاداری کنند، برو بالای و از دلسوز خود بخوان تا ما بگرییم. به امر پیامبر اکرم (ص) منبری گذاشتند، و محتشم رفت در پله اول آن ایستاد، پیامبر(ص) اشاره کرد بالاتر برو، و در پله دوم ایستاد فرمود بالاتر برو تا آنکه در پله نهم منبر ایستاد حضرت فرمودند بخوان. حواسم را جمع کردم ببینم محتشم کدام بند را میخواند که از همه دلسوزتر است، شروع کرد به خواندن این بند: شکست خورده طوفان کربلا در خاک و خون فتاده به میدان گر چشم روزگار بر او فاش می‌گریست می‌گذشت از سر ایوان کربلا از هم مضایقه کردند کوفیان خوش داشتند حرمت کربلا محتشم عرض کرد: یا رسول الله بودند دیو و دد همه سیراب و می‌مکید ز قحط آب، کربلا صدای پیامبر (ص) به ناله بلند شد و رو به انبیاء کردند و فرمودند: ببینید امت من با فرزند من چه کرده‌اند.آبی را که خدا بر سگ‌ها و گرگ‌ها و کفٌار کرده، امت من، بر اولاد من کرده‌اند. پس محتشم شروع کرد به این مرثیه: روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار سر برهنه برآمد ز کوهسار موجی به جنبش آمد و برخاست کوه کوه ابری به بارش آمد و بگریست زارزار چون محتشم به این شعر رسید پیامبران همه بر سر می‌زدند، محتشم رو به پیامبران کرده و گفت: جمعی که پاس محملشان بود گشتند بی‌عماری و محمل شترسوار پیامبر (ص) فرمود: بلی این جزای من بود، که دختران مرا در کوچه و بازار مثل اهل زنگبار بگردانند. محتشم سکوت کرد و ایستاد که پیامبر (ص) او را مرخص فرماید و از منبر به زیر آید. پیامبر اکرم (ص) فرمودند: محتشم هنوز دل ما از گریه خالی نشده است بخوان. محتشم شوقی پیدا کرد و به هیجان آمده که پیامبر (ص) میل دارد از اشعار او بگرید. را از سر برداشت و بر زمین زد و با دستش اشاره کرد به طرف قبر سیدالشهداء (ع) و عرض کرد: یا رسول الله منتظری من بخوانم و بشنوی؟ اینجا نظر کن ...
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم ﷽🕊♥️ ‍🕊﷽ السلام علیک یا امیرالمومنین و یا صاحب الزمان علیهما السلام سلام علیکم امام كاظم (ع ) ، هنگامى كه از امام كاظم (ع ) در مورد جانشينش سؤ ال كرد، (ع ) فرمود: رسول خدا(ص ) را در عالم ديدم ، پيامبر(ص ) جانشين مرا به من معرفى كرد، و خود او و افراد هم عصرش را به من نشان داد... من در عالم خواب ديدم كه در حضور (ص ) هستم ، در نزد آن حضرت ، انگشتر، شمشير، عصا، كتاب و وجود داشت ، عرض كردم : (اى رسول خدا! اينها چيست ؟) رسول خدا(ص ) فرمود: (عمامه ، رمز خداوند است ، شمشير رمز خداوند است ، رمز نور الهى است ، ،رمز نيروى خدا است ، و ، در برگيرنده همه اين امور است ) سپس به من فرمود: امر امامت از تو بيرون رفته و به ديگرى رسيده است (نزديك است اين كار تحقق يابد). به رسول خدا(ص ) عرض كردم : (اى رسول خدا! به من نشان بده كه او (جانشين من ) كيست ؟) فرمود: من هيچكدام از امامان را نديدم كه در مورد امامت ، اين گونه آشفته و بى تاب باشد، اگر مقام امامت ، از روى و دوستى مى بود، برادرت ، در نزد پدرت (امام صادق ) از تو محبوبتر بود، ولى شخص امام از طرف خداوند مى گردد. آنگاه امام كاظم (ع ) فرمود: من همه فرزندانم را، چه آنها كه از دنيا رفته اند و چه آنها كه زنده اند به نظر آوردم ، آنگاه منين على (ع ) به پسرم على (بن موسى الرضا) اشاره كرد و فرمود: (هذا سيدهم فهو منى و انا منه و الله مع المحسنين اين ، سرور آنها است ، او از من است و من از او هستم ، خداوند با نيكوكاران مى باشد). بن سليط مى گويد: در اين هنگام امام كاظم (ع ) به من فرمود: (اين مطلب در نزد تو مانند امامت ، محفوظ باشد، آن را جز به آدم عاقل يا بنده خدائى كه او را راستگو تشخيص داده اى نگو، و اگر از تو گواهى خواست ، گواهى بده ، اين است سخن خدا، آنجا كه (در آيه 59 نساء) مى فرمايد: (ان الله يامركم ان تودوا الامانات الى اهلها: خداوند به شما فرمان مى دهد كه ها را به صاحبانش بپردازيد). و نيز خداوند به ما فرموده است : (و من اظلم ممن كتم شهادة عنده من الله كيست ستمگرتر از آنكه گواهى خدا را نزد خود مخفى كند). (بقره - 150) آنگاه امام كاظم (ع ) افزود: من (در عالم خواب ) به رسول خدا(ص ) عرض ‍ كردم (شما يكجا همه فرزندانم را ذكر كرديد، بفرمائيد كداميك از آنها است ؟). فرمود: آنكه با نور خدا ببيند، و با خود بشنود، و بر اساس خود، سخن بگويد، از اين رو، راه درست مى رود، و اشتباه نمى كند و در راه علم مى كند نه در راه جهل ، سپس دست پسرم على (حضرت رضا عليه السلام ) را گرفت و فرمود: (او، همين است ). آنگاه به من فرمود: چقدر اندك ، همراه او (حضرت رضا) هستى ، وقتى كه از سفر (مكه ) بازگشتى ، كارهايت را سامان بده ، و آماده باش كه از فرزندانت جدا مى شوى و همسايه ديگران مى شوى ... يزيدبن سليط مى گويد: سپس امام كاظم (ع ) به من فرمود: مرا امسال دستگير مى كنند، و امر امامت پسرم على (ع ) است كه همنام دو على (از امامان ) است : 1 - على بن ابيطالب (ع ) 2 - على بن الحسين (ع )، خداوند به او فهم و خويشتن دارى و نصرت و دين و محنت على اول (ع )، و محنت و صبر در برابر ناگواريها و استقامت على دوم (ع ) را داده است ، و تا چهار سال بعد از مرگ ، در بيان حقايق آزاد نيست . سپس به من فرمود: (با او در همين جا ملاقات خواهى كرد، به او مژده بده كه خداوند پسرى امين ، مورد اعتماد و مبارك به تو خواهد داد، و او به تو خبر دهد كه تو بامن در همين جا ملاقات نموده اى ...)، همانگونه كه امام كاظم (ع ) خبر داده بود، تحقق يافت . کافی باب الاشارة و النص على ابى الحسن موسى (ع )، قسمت آخر، حديث 14 (با تلخيص ) ص ‍ 315 - ج 1 الحمدلله‌رب‌العالمین🌹 @nashrekhobyhakashan گل های مهدوی عجل الله تعالی فرجه https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
هدایت شده از اساتید عزیز۱
✨بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم✨ ﷽🕊♥️ ‍🕊﷽ السلام علیکما یا امیرالمومنین و یا صاحب الزمان علیهما السلام سلام علیکم🌹💐 شیخ جعفر کاشف الغطا ۲ جعفر بن خضر بن یحیی جناجی حلّی نجفی، ملقب به‌ الغطاء (۱۱۵۶ - ۱۲۲۸ق) از مراجع تقلید شیعه در قرن سیزدهم قمری بود. شیخ جعفر پس از استادش سید محمدمهدی ، مرجعیت را بر عهده گرفت. او همچون استادش بهبهانی به مبارزه با پرداخت و آثاری در ردّ آرای آنان نگاشت. شیخ جعفر در حمله وهابیان به نجف، به دفاع از این شهر پرداخت و نخستین عالم شیعی بود که در ردّ کتاب نوشت. کاشف الغطاء آثاری در فقه، اصول و کلام هم دارد. مشهورترین اثر او کشف الغطاء است که به سبب نگارش آن به کاشف الغطاء مشهور شد. او منهج الرشاد لمن اراد السداد را در ردّ آراء وهابیان و الحقّ المبین فی تصویب المجتهدین و تخطئه الاخباریین را در ردّ اخباریان نگاشت. محمدحسن نجفی (صاحب )، از شاگردان وی بوده است. آل کاشف الغطاء، از خاندان‌های علمی شیعی قرن ۱۳ و ۱۴ق، از تبار وی هستند. نسب و زندگی‌نامه : نسب آل کاشف‌الغطاء به اشتر می‌رسد. پدر او خضر، از عالمان و زاهدان روزگار خود شمرده می‌شد، از جُناجیه در اطراف حله به قصد تحصیل به نجف رفت و در همان شهر ماند و در سال ۱۱۸۱ق درگذشت. شیخ جعفر در نجف متولد شد و در کربلا و نجف به تحصیل پرداخت و پس از آموختن علم تا پایان عمر در نجف ساکن بود. او در ۲۲ رجب ۱۲۲۸ق در نجف درگذشت و در مقبره‌ای که خود در محله عماره نجف آماده کرده بود (یکی از حجره های مدرسه خود) دفن شد. گنبدی بر مقبره او ساخته‌اند. جمعی از اولاد و اعقاب او در همین مقبره دفن شده‌اند. شیخ جعفر کاشف‌الغطاء، در صدر خاندان کاشف‌الغطاء قرار دارد که از خاندان‌های علمی شیعی قرن ۱۳ و ۱۴ق است. محمدحسین کاشف‌الغطاء، از مراجع تقلید شیعه قرن ۱۴ قمری، نوه اوست. : کاشف‌الغطاء از شاگردان سید محمدمهدی (۱۱۵۵–۱۲۱۲ق) بود و به‌ گفته سید موسی زنجانی، شیخ جعفر با اینکه تقریبا با بحرالعلوم هم‌سن بود ولی به او زیادی می‌گذاشت تا این حد که با تحت‌الحنک نعلین سید را تمیز می‌کرد و تبرک می‌جست. برای احترام به درس او می‌رفت و او را استاد خطاب می‌کرد و درباره مقام او چنین گفته‌ است: اگر او مجتهد باشد من هیچ مجتهد نیستم. شیخ جعفر نزد پدر مقدمات علوم را خواند و پس از آن خارج فقه و اصول را نزد عالمان عراق مانند : سید صادق (۱۱۲۴–۱۲۰۵ق)، شیخ محمد دوْرَقی (م ۱۱۸۷ق)، شیخ فتّونی، وحید بهبهانی در کربلا آموخت و خود از مجتهدان و عالمان بلندآوازه گردید و به تدریس پرداخت. الحمدلله‌رب‌العالمین🌹 @nashrekhobyhakashan لینگ گروه گل های مهدوی عجل الله تعالی فرجه https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b