بسماللهالرحمنالرحیم
سلام علیکم
السلام علیک یا امیرالمومنین علیه السلام
درشرح ابن ابي #الحديد معتزلي آمده است :
"جريان كار #عايشه را دانستيد، اما چون #علي (ع) بر وي پيروزي يافت وي را گرامي داشت و همراه با بيست نفر #زن از زنان عبدالقيس كه به دستور علي (ع) #عمامه بر سر خويش نهاده و شمشير حمايل كرده بودند او را به سوي مدينه فرستاد. هنگامي كه قسمتي از راه را طي كردند عايشه آن حضرت را با سخناني ناشايسته مورد #اعتراض قرار داد و ابراز ناراحتي كرد و گفت :
او با فرستادن اين مردان و سپاهياني كه بر من گماشته مرا هتك حرمت كرده است ;
اما چون آنها به مدينه رسيدند زنان عمامه ها را برداشته و گفتند ما زن بوديم كه به همراه تو اعزام شديم .
و اما اهل بصره كه با حضرت علي (ع) به #جنگ برخاستند و با شمشير رو در روي او و اولاد او ايستادند و به آن حضرت دشنام و ناسزا گفتند، چون كه وي بر آنان پيروزي يافت شمشير از آنان بداشت و منادي وي در سرتاسر لشكرگاه فرياد زد كه :
به هيچ وجه فراريان را تعقيب نكنيد و مجروح و اسير را نكشيد و كسي كه سلاح خود را بيندازد در امان است و كسي كه به سپاه امام پناه بياورد در امان است .
پس از پايان جنگ نيز آن حضرت متاعشان را نگرفت
و فرزندانشان را اسير نكرد،
و از اموالشان چيزي به عنوان #غنيمت تصرف نكرد.
و اگر مي خواست مي توانست همه اين كارها را انجام دهد، ولي او جز راه گذشت و #عفو راه ديگري را برنگزيد و به #سنت پيامبرخدا(ص) در روز فتح مكه #اقتدا نمود كه آن حضرت (ص) نيز در شرايطي مردم مكه را مورد عفو قرار داد كه هنوز آتش كينه ها به سردي نگرائيده و بديها فراموش نشده بود."(1)
مباني فقهي حكومت اسلامي (جلد اول)
دولت و حكومت
الحمدللهربالعالمین
کانالنشرخوبیها🌹
https://eitaa.com/nashrekhobyhakashan
#نشر_خوبیها_محمدمهدی
بسماللهالرحمنالرحیم
سلام علیکم
السلام علیک یا امیرالمومنین علیه السلام
درشرح ابن ابي #الحديد معتزلي آمده است :
"جريان #كار #عايشه را دانستيد،
اما چون #علي (ع) بر وي پيروزي يافت وي را گرامي داشت و همراه با بيست نفر #زن از زنان عبدالقيس كه به دستور علي (ع) #عمامه بر سر خويش نهاده و #شمشير حمايل كرده بودند او را به سوي #مدينه فرستاد. هنگامي كه قسمتي از #راه را طي كردند عايشه آن حضرت را با سخناني ناشايسته مورد #اعتراض قرار داد و ابراز ناراحتي كرد و گفت :
او با فرستادن اين مردان و سپاهياني كه بر من گماشته مرا هتك #حرمت كرده است ;
اما چون آنها به مدينه رسيدند #زنان عمامه ها را برداشته و گفتند ما #زن بوديم كه به همراه تو #اعزام شديم .
و اما اهل بصره كه با حضرت علي (ع) به #جنگ برخاستند و با شمشير رو در روي او و اولاد او ايستادند و به آن حضرت دشنام و ناسزا گفتند، چون كه وي بر آنان پيروزي يافت شمشير از آنان بداشت و منادي وي در سرتاسر لشكرگاه فرياد زد كه :
به هيچ وجه فراريان را #تعقيب نكنيد و #مجروح و اسير را نكشيد
و كسي كه #سلاح خود را بيندازد در امان است
و كسي كه به سپاه امام پناه بياورد در #امان است .
پس از پايان #جنگ نيز آن حضرت متاعشان را نگرفت
و فرزندانشان را اسير نكرد،
و از اموالشان چيزي به عنوان #غنيمت تصرف نكرد.
و اگر مي خواست مي توانست همه اين كارها را انجام دهد، ولي او جز راه گذشت و #عفو راه ديگري را برنگزيد
و به #سنت پيامبرخدا(ص) در روز فتح مكه #اقتدا نمود كه آن حضرت (ص) نيز در شرايطي مردم #مكه را مورد عفو قرار داد كه هنوز آتش كينه ها به سردي نگرائيده و بديها فراموش نشده بود."(1)
مباني فقهي حكومت اسلامي (جلد اول)
دولت و حكومت
الحمدللهربالعالمین
کانالنشرخوبیها🌹
@nashrekhobyhakashan
#نشر_خوبیها_محمدمهدی
https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
کانالنشرخوبیها🌹
https://eitaa.com/nashrekhobyhakashan
#نشر_خوبیها_محمدمهدی
امام #موسی بن جعفر (علیه السلام) پدرش را دو جامه سفید مصری که درآن احرام می بست ودر پیراهنی و در #عمامه ای که ازامام #زین العابدین(علیه السلام ) به او رسیده بود ، #کفن نمود و بر آن نماز خواند واو رادر #بقیع در کنار قبر پدربزرگوارش سید الساجدین(علیه السلام) به خاک سپرد.
سلام بر او از #میلاد تا #میعاد
الحمدللهربالعالمین
کانالنشرخوبیها🌹
@nashrekhobyhakashan
#نشر_خوبیها_محمدمهدی
https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
#خواب مقبل کاشانی و مرثیهخوانی مقبل و محتشم
#مقبل_کاشانی می گوید :
«یک سال #زوار زیادی، از #اصفهان برای زیارت #عاشورا عازم #کربلا شدند.
من از لحاظ مالی فقیر بودم.
به یکی از دوستانم گفتم :
میترسم بمیرم و آرزوی #زیارت_سیدالشهداء در دلم بماند.
دلش به حال من سوخت و من را هم راهی کربلا کرد.
نزدیک گلپایگان راهزنان، شبانه به کاروان حمله کرده و دارو ندار همه را غارت کردند.
برهنه و عریان وارد گلپایگان شدیم.
بعضی قرض کردند و رفتند ولی من همانجا ماندم.
نه وسیله رفتن داشتم و نه دل برگشتن. تا آنکه #ماه_محرم شد. حسینیهای در آنجا بود که شبها شیعیان در آن عزاداری میکردند.
من هم در حسینیه ماندم و شب و روز گریه میکردم. تا اینکه شب عاشورا شد، #اشعاری را که سروده بودم خواندم.
مردم به شدت #گریه میکردند و حسابی غوغا شد.
همان شب خواب دیدم مشرف شدم به کربلا و وارد صحن شدم.
اذن دخول گرفتم که وارد حرم شوم. کسی مانعم شد. با دست اشاره کرد که برگرد، الان وقت #زیارت کردن تو نیست.
گفتم بنا نبود حرم جناب #اباعبدالله الحسین (ع) مانعی داشته باشد.
گفت: ای #مقبل در این لحظه، حضرت #زهرا (س) و مادرش #خدیجه کبری (س) و مریم و حوا و آسیه و جمعی از حورالعین، با جمعی از انبیاء به زیارت آمدهاند.
کمی صبر کن،
گفتم تو کیستی؟
گفت :من از #فرشتههای حول حرم مطهر هستم که دائم برای زوار #استغفار میکنم.
پس در این لحظه دست مرا گرفت و در میان صحن میگرداند. جمعی را در صحن مقدس میدیدم که شباهت به اهل دنیا نداشتند. تا اینکه رسیدیم به موضعی که در آنجا محفلی بود آراسته، و جمعی موقر با خضوع و خشوع نشسته بودند،
آن ملک پرسید: آیا اینها رامیشناسی؟
گفتم نه،
گفت اینها حضرات #انبیاء هستند، که به زیارت حضرت سیدالشهداء (ع) آمدهاند.
آنکه در صدر مجلس نشسته، حضرت #آدم ابوالبشر است و آنکه در طرف راست او نشسته، حضرت #نوح است. در طرف چپش حضرت #ابراهیم و آن یکی #شیث است. پیامبران دیگر، ادریس، هود و صالح و #اسماعیل و اسحاق و داود و #سلیمان و کلیم الله و روح الله هستند.
در این لحظه دیدم بزرگواری از حرم بیرون آمده، در حالتی که دو نفر زیر بغلهای او را گرفته بودند. پس همه انبیاء برخاستند و احترام گذاشتند. آن بزرگوار رفت و در صدر مجلس نشست. بعد از لحظهای سر بلند کرد و فرمود: #محتشم را بیاورید.
پرسیدم این بزرگوار کیست؟
گفت خاتم الانبیاء #محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلم است. لحظاتی نگذشت که #محتشم را آوردند. او مردی خوش سیما و کوتاه قد بود و عمامه ژولیده بر سر داشت. وارد که شد، تعظیم کرد و ایستاد. حضرت رسول اکرم (ص) فرمودند: ای محتشم امشب #شب_عاشوراء است، پیامبران برای زیارت فرزندم #حسین (ع) آمدهاند و میخواهند عزاداری کنند، برو بالای #منبر و از #اشعار دلسوز خود بخوان تا ما بگرییم.
به امر پیامبر اکرم (ص) منبری گذاشتند، و محتشم رفت در پله اول آن ایستاد، پیامبر(ص) اشاره کرد بالاتر برو، و در پله دوم ایستاد فرمود بالاتر برو تا آنکه در پله نهم منبر ایستاد حضرت فرمودند بخوان.
حواسم را جمع کردم ببینم محتشم کدام بند #مرثیه را میخواند که از همه دلسوزتر است، شروع کرد به خواندن این بند:
#کشتی شکست خورده طوفان کربلا
در خاک و خون فتاده به میدان #کربلا
گر چشم روزگار بر او فاش میگریست
#خون میگذشت از سر ایوان کربلا
از #آب هم مضایقه کردند کوفیان
خوش داشتند حرمت #مهمان کربلا
محتشم عرض کرد: یا رسول الله
بودند دیو و دد همه سیراب و میمکید
#خاتم ز قحط آب، #سلیمان کربلا
صدای پیامبر (ص) به ناله بلند شد و رو به انبیاء کردند و فرمودند:
ببینید امت من با فرزند من چه کردهاند.آبی را که خدا بر سگها و گرگها و کفٌار #مباح کرده، امت من، بر اولاد من #حرام کردهاند.
پس محتشم شروع کرد به این مرثیه:
روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار
#خورشید سر برهنه برآمد ز کوهسار
موجی به جنبش آمد و برخاست کوه کوه
ابری به بارش آمد و بگریست زارزار
چون محتشم به این شعر رسید پیامبران همه بر سر میزدند، محتشم رو به پیامبران کرده و گفت:
جمعی که پاس محملشان بود #جبرئیل
گشتند بیعماری و محمل شترسوار
پیامبر (ص) فرمود: بلی این جزای من بود، که دختران مرا در کوچه و بازار مثل اهل زنگبار بگردانند.
محتشم سکوت کرد و ایستاد که پیامبر (ص) او را مرخص فرماید و از منبر به زیر آید.
پیامبر اکرم (ص) فرمودند: محتشم هنوز دل ما از گریه خالی نشده است بخوان.
محتشم شوقی پیدا کرد و به هیجان آمده که پیامبر (ص) میل دارد از اشعار او بگرید.
#عمامه را از سر برداشت و بر زمین زد و با دستش اشاره کرد به طرف قبر سیدالشهداء (ع) و عرض کرد:
یا رسول الله منتظری من بخوانم و بشنوی؟ اینجا نظر کن ...
بسماللهالرحمنالرحیم
﷽🕊♥️ 🕊﷽
السلام علیک یا امیرالمومنین و یا صاحب الزمان علیهما السلام
سلام علیکم
#خواب_ديدن امام كاظم (ع )
#يزيد_بن_سليط، هنگامى كه از امام كاظم (ع ) در مورد جانشينش سؤ ال كرد، #امام_كاظم (ع ) فرمود:
رسول خدا(ص ) را در عالم #خواب ديدم ،
پيامبر(ص ) #امامت جانشين مرا به من معرفى كرد، و خود او و افراد هم عصرش را به من نشان داد...
من در عالم خواب ديدم كه در حضور #پيامبر(ص ) هستم ،
در نزد آن حضرت ، انگشتر، شمشير، عصا، كتاب و #عمامه وجود داشت ، عرض كردم :
(اى رسول خدا! اينها چيست ؟)
رسول خدا(ص ) فرمود:
(عمامه ، رمز #سلطنت خداوند است ،
شمشير رمز #عزت خداوند است ، #كتاب رمز نور الهى است ،
#عصا ،رمز نيروى خدا است ،
و #انگشتر، #رمز در برگيرنده همه اين امور است )
سپس به من فرمود:
امر امامت از تو بيرون رفته و به ديگرى رسيده است
(نزديك است اين كار تحقق يابد).
به رسول خدا(ص ) عرض كردم :
(اى رسول خدا! به من نشان بده كه او (جانشين من ) كيست ؟)
فرمود:
من هيچكدام از امامان را نديدم كه در مورد امامت ، اين گونه آشفته و بى تاب باشد،
اگر مقام امامت ، از روى #محبت و دوستى مى بود، برادرت #اسماعيل ، در نزد پدرت (امام صادق ) از تو محبوبتر بود، ولى شخص امام از طرف خداوند #تعيين مى گردد.
آنگاه امام كاظم (ع ) فرمود:
من همه فرزندانم را، چه آنها كه از دنيا رفته اند و چه آنها كه زنده اند به نظر آوردم ،
آنگاه #امير_المؤ منين على (ع ) به پسرم على (بن موسى الرضا) اشاره كرد و فرمود:
(هذا سيدهم
فهو منى و انا منه
و الله مع المحسنين
اين ، سرور آنها است ، او از من است و من از او هستم ، خداوند با نيكوكاران مى باشد).
#يزيد بن سليط مى گويد:
در اين هنگام امام كاظم (ع ) به من فرمود:
(اين مطلب در نزد تو مانند امامت ، محفوظ باشد،
آن را جز به آدم عاقل يا بنده خدائى كه او را راستگو تشخيص داده اى نگو، و اگر از تو گواهى خواست ، گواهى بده ، اين است سخن خدا، آنجا كه
(در آيه 59 نساء) مى فرمايد:
(ان الله يامركم ان تودوا الامانات الى اهلها:
خداوند به شما فرمان مى دهد كه #امانت ها را به صاحبانش بپردازيد).
و نيز خداوند به ما فرموده است :
(و من اظلم ممن كتم شهادة عنده من الله
كيست ستمگرتر از آنكه گواهى خدا را نزد خود مخفى كند). (بقره - 150)
آنگاه امام كاظم (ع ) افزود:
من (در عالم خواب ) به رسول خدا(ص ) عرض كردم (شما يكجا همه فرزندانم را ذكر كرديد،
بفرمائيد كداميك از آنها #امام است ؟).
فرمود:
آنكه با نور خدا ببيند،
و با #فهم خود بشنود،
و بر اساس #حكمت خود، سخن بگويد،
از اين رو، راه درست مى رود، و اشتباه نمى كند و در راه علم #حركت مى كند نه در راه جهل ،
سپس دست پسرم على (حضرت رضا عليه السلام ) را گرفت و فرمود:
(او، همين است ).
آنگاه به من فرمود:
چقدر اندك ، همراه او (حضرت رضا) هستى ،
وقتى كه از سفر (مكه ) بازگشتى ، كارهايت را سامان بده ، و آماده باش كه از فرزندانت جدا مى شوى و همسايه ديگران مى شوى ...
يزيدبن سليط مى گويد:
سپس امام كاظم (ع ) به من فرمود:
مرا امسال دستگير مى كنند،
و امر امامت پسرم على (ع ) است كه همنام دو على (از امامان ) است :
1 - على بن ابيطالب (ع )
2 - على بن الحسين (ع )،
خداوند به او فهم و خويشتن دارى و نصرت و دين و محنت على اول (ع )، و محنت و صبر در برابر ناگواريها و استقامت على دوم (ع ) را داده است ، و تا چهار سال بعد از مرگ #هارون ، در بيان حقايق آزاد نيست .
سپس به من فرمود:
(با او در همين جا ملاقات خواهى كرد، به او مژده بده كه خداوند پسرى امين ، مورد اعتماد و مبارك به تو خواهد داد، و او به تو خبر دهد كه تو بامن در همين جا ملاقات نموده اى ...)،
همانگونه كه امام كاظم (ع ) خبر داده بود، تحقق يافت .
کافی باب الاشارة و النص على ابى الحسن موسى (ع )،
قسمت آخر، حديث 14
(با تلخيص ) ص 315 - ج 1
الحمدللهربالعالمین🌹
@nashrekhobyhakashan
گل های مهدوی عجل الله تعالی فرجه
https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
هدایت شده از اساتید عزیز۱
✨بسماللهالرحمنالرحیم✨
﷽🕊♥️ 🕊﷽
السلام علیکما یا امیرالمومنین
و یا صاحب الزمان علیهما السلام
سلام علیکم🌹💐
شیخ جعفر کاشف الغطا ۲
جعفر بن خضر بن یحیی جناجی حلّی نجفی، ملقب به #کاشف الغطاء (۱۱۵۶ - ۱۲۲۸ق)
از مراجع تقلید شیعه در قرن سیزدهم قمری بود.
شیخ جعفر پس از استادش سید محمدمهدی #بحرالعلوم، مرجعیت را بر عهده گرفت.
او همچون استادش #وحید بهبهانی به مبارزه با #اخباریون پرداخت و آثاری در ردّ آرای آنان نگاشت.
شیخ جعفر در حمله وهابیان به نجف، به دفاع از این شهر پرداخت و نخستین عالم شیعی بود که در ردّ #وهابیت کتاب نوشت.
کاشف الغطاء آثاری در فقه، اصول و کلام هم دارد.
مشهورترین اثر او کشف الغطاء است که به سبب نگارش آن به کاشف الغطاء مشهور شد.
او منهج الرشاد لمن اراد السداد را در ردّ آراء وهابیان
و الحقّ المبین فی تصویب المجتهدین و تخطئه الاخباریین را در ردّ اخباریان نگاشت.
محمدحسن نجفی (صاحب #جواهر)، از شاگردان وی بوده است.
آل کاشف الغطاء، از خاندانهای علمی شیعی قرن ۱۳ و ۱۴ق، از تبار وی هستند.
نسب و زندگینامه :
نسب آل کاشفالغطاء به #مالک اشتر میرسد.
پدر او خضر، از عالمان و زاهدان روزگار خود شمرده میشد،
از جُناجیه در اطراف حله به قصد تحصیل به نجف رفت و در همان شهر ماند و در سال ۱۱۸۱ق درگذشت.
شیخ جعفر در نجف متولد شد
و در کربلا و نجف به تحصیل پرداخت
و پس از آموختن علم تا پایان عمر در نجف ساکن بود.
او در ۲۲ رجب ۱۲۲۸ق در نجف درگذشت و در مقبرهای که خود در محله عماره نجف آماده کرده بود (یکی از حجره های مدرسه خود) دفن شد.
گنبدی بر مقبره او ساختهاند.
جمعی از اولاد و اعقاب او در همین مقبره دفن شدهاند.
شیخ جعفر کاشفالغطاء، در صدر خاندان کاشفالغطاء قرار دارد که از خاندانهای علمی شیعی قرن ۱۳ و ۱۴ق است.
محمدحسین کاشفالغطاء، از مراجع تقلید شیعه قرن ۱۴ قمری، نوه اوست.
#تحصیل :
کاشفالغطاء از شاگردان سید محمدمهدی #بحرالعلوم (۱۱۵۵–۱۲۱۲ق) بود و به گفته سید موسی #شبیری زنجانی، شیخ جعفر با اینکه تقریبا با بحرالعلوم همسن بود ولی به او #احترام زیادی میگذاشت تا این حد که با تحتالحنک #عمامه نعلین سید را تمیز میکرد و تبرک میجست.
برای احترام به درس او میرفت و او را استاد خطاب میکرد و درباره مقام او چنین گفته است:
اگر او مجتهد باشد من هیچ مجتهد نیستم.
شیخ جعفر نزد پدر مقدمات علوم را خواند و پس از آن خارج فقه و اصول را نزد عالمان عراق مانند :
سید صادق #فَحّام (۱۱۲۴–۱۲۰۵ق)،
شیخ محمد دوْرَقی (م ۱۱۸۷ق)،
شیخ فتّونی،
وحید بهبهانی در کربلا آموخت و خود از مجتهدان و عالمان بلندآوازه گردید و به تدریس پرداخت.
الحمدللهربالعالمین🌹
@nashrekhobyhakashan
لینگ گروه گل های مهدوی عجل الله تعالی فرجه
https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b