eitaa logo
نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس
11.4هزار دنبال‌کننده
345 عکس
11 ویدیو
1.3هزار فایل
ارائه دهنده: نوحه_ذکر_دم بازاری_پاره دم_اشعار_سرود مدیریت: رئوف (مشهدالرضا «ع») ۰٩٣٨٣۰٧۰۰٣٢ ارتباط با ادمین @A_Rauof
مشاهده در ایتا
دانلود
دوبیتی چون زنش پرسید از خولی که این امواج نور از که می باشد رود سوی سماوات از تنور داد پاسخ نور از رأس حسین است، زن بگفت لعنت حق بر تو باد و رحمت حق از تو دور ▪️ خولی ملعون چو از فضل و ادب گردید دور روی خاکستر نهادی رأس شه را در تنور همسرش بیدار گردید و بدید از مطبخش می رود سوی سماوات از تنور امواج نور @nohe_sonnati
بیا به روضه، دلت کوه طور خواهد شد بلا از اهل حسینیه دور خواهد شد مسیر بندگی و طاعت بدون حسین مسیر ظلمت و صعب العبور خواهد شد اگر که لوح دلت شد سیاه و آلوده بگو حسین، دلت غرق نور خواهد شد همینکه چای عزا دم کشید در روضه شفای درد و شراب طهور خواهد شد خوشا به حال هر آن نوکری که زندگی اش فقط هزینه ی خیر الامور خواهد شد خودِ حسین پناه تمام نوکرها میان حیرت یوم النشور خواهد شد اگر حسین بخواهد، فقیر هم باشم برات کرب و بلا جفت و جور خواهد حرارت غم او در دل است و این گریه گواه گرمیِ "ما فِی الصدور" خواهد شد کنار جسم حسینش عقیله با گریه اسیر خنده ی قومی شرور خواهد شد سری که از نوک نیزه میان خرجین رفت شبی روانه به سوی تنور خواهد شد بدان که شام، بلند است و منتقم بیدار سحر می آید و عصر ظهور خواهد شد @nohe_sonnati
آتش چقدر رنگ پریده‌ست در تنور امشب مگر سپیده دمیده‌ست در تنور؟ این ردّ پای قافلهٔ داغ لاله‌هاست؟ یا خون آفتاب چکیده‌ست در تنور؟! این گل‌خروش کیست که یک‌ریز و بی‌امان شیپور رستخیز دمیده‌ست در تنور؟ چون جسم پاره پارهٔ در خون تپیده‌اش فریاد او بریده بریده‌ست در تنور از دودمان فتنهٔ خاکستری، خسی خورشید را به شعله کشیده‌ست در تنور جز آسمان ابری این شام کوفه‌سوز خورشیدِ سر بریده که دیده‌ست در تنور؟ دنبال طفل گمشده انگار بارها با آن سرِ بریده دویده‌ست در تنور! @nohe_sonnati
به خولی بگفت آن زن پارسا که را باز از پا درآورده‏ ای؟ که در این دل شب چو غارتگران برایم زر و زیور آورده‏ ای‏ به همراهت امشب چه بوی خوشی ست! مگر بار مشک تر آورده‏ ای؟ چنان کوفتی در که پنداشتم ز میدان جنگی سر آورده‏ ای‏ چو دانست آورده سر، گفت آه! که مهمان بی‏ پیکر آورده‏ ای‏ چو بشناخت سر را بگفت ای عجب! سری با شکوه و فر آورده‏ ای‏ در این کلبه‏ ی تنگ و بی‏ نور من ز گردون، مه انور آورده‏ ای‏ بمیرم، در این تیره شب از کجا سر سبط پیغمبر آورده‏ ای؟ چه حقّی شده در میان پایمال؟ که تو رفته‏ ای داور آورده‏ ای؟ ولی زآنچه من آرزو داشتم به یزدان قسم، بهتر آورده‏ ای‏ به گلزار جانان زدی دستبرد به کوفه گلی نوبر آورده‏ ای‏ گل آتش است این که از کوه طور تو با خاک و خاکستر آورده‏ ای @nohe_sonnati
ماجرا هر چه بود پایان یافت هر کسی بود عازم کویش زنی انگار چشم در راه است از سفر، چه می‌آورد شویش لحظه‌ها بی‌قرار و دلواپس غصه‌هایش بدون حد می‌شد مرد او از سفر نیامده بود شب هم از نیمه داشت رد می‌شد آسمان تار و تیره و خونبار آه آن شب نبود معمولی نیمهٔ شب پرید زن از خواب آمده بود از سفر خولی گفت خولی بگو چه آوردی که چنین غرق تاب و تب شده‌ام چیست سوغات تو که این‌گونه دل‌پریشان و جان‌به‌لب شده‌ام گفت هر چند تحفهٔ خولی زر و سیم و طلا و درهم نیست ولی این بار گنجی آوردم که نظیرش به هر دو عالم نیست چیزی از ماجرا نمی‌دانست چشمش اما اسیر شیون بود متحیر شد و سراسیمه دید آخر تنور روشن بود رفت با واهمه به سمت تنور به سر و سینه زد نشست و گریست ناگهان دید صحنه‌ای خونبار آه این سر، سر بریدهٔ کیست؟ به سر او مگر چه آمده است شده این گونه غرق خون، پرپر بر لبش آیه‌های قرآن است می‌دهد عطر زمزم و کوثر سر او را گرفت بر دامن خاک و خون پاک کرد از رویش گفت بیچاره مادرت، اما ناگهان حس نمود پهلویش ـ ـ بانویی قد خمیده، آشفته که گرفته‌ست دست بر پهلو ضجه که می‌زند همه عالم روضه‌خوان می‌شود ز شیون او گفت بانو تو کیستی که غمت قاتل این دلِ پر از محن است گفت من دختر پیمبرم و این سر غرق خون، حسین من است با دو چشم ترش روایت کرد یک جهان درد و داغ و ماتم را گفت از نیزه‌ها که بوسیدند بوسه‌گاه نبی اکرم را گفت از خیمه‌های آل الله گفت از ماجرای غارت‌ها گفت با چشم‌های خونبارش از شروع همه مصیبت‌ها: آتشی که گرفت راه حرم پیش از این در مدینه برپا شد پشت در که شکست بازویم پای دشمن به خیمه‌ها وا شد گفت غصه اگر چه بی‌پایان ولی این قصه انتها دارد می رسد وارثی به خون‌خواهی خونِ مظلوم خونبها دارد @nohe_sonnati
چه شبی می‌گذرد در دلِ پنهانِ تنور سر خورشید شده گرمی دُکانِ تنور این چه نوری ست تنور از نفسش روشن شد؟! این چه داغی ست که آتش زده بر جانِ تنور؟! دیشبی را شهِ دین در حرمش مهمان بود امشب ای وای سر او شده مهمانِ تنور با سرش صاحب این خانه به نانی برسد کیسه‌ها دوخته و سکه شده نانِ تنور چه بلایی سر نیزه به سرش آوردند؟! که پناه از همه آورده به دامانِ تنور سر شب نانی اگر پخته شده باشد، پس نیمه شب رفته سرش در دلِ سوزانِ تنور شأنِ «برداً و سلاما» ست نزولِ سر او که فرود آمده از نِی به گلستانِ تنور تا قیامت وسطِ شعله بسوزد کمِ اوست بیش از این‌هاست در این فاجعه تاوانِ تنور @nohe_sonnati
دوبیتی چنان به پاست ازین غم میان دل ها شور تو گوئیا که رسیده زمان نفخه ی صور هزار بار شود خاک بر سرم که رهاست تنت به خاک بیابان سرت به خاک تنور @nohe_sonnati
زیب آغوش‌نبی نوک سنان، جای تو نیست مطبخ و خاک سیه، منزل مأوای تو نیست خصم‌دون، از چه نهادت به‌روی خاک تنور عرش را مرتبۀ خاک کف پای تو نیست دیشب ای دوست، به مهمانی خولی رفتی! جان‌من، جای‌تو در خانۀ اعدای تو نیست تو بیا تا ز جراحات تو این خاک سیاه شویم ازاشک، که‌اینگونه مداوای‌تو نیست سایۀ خویش مگیر از سرم ای سرو بلند! که مرا هیچ به سر، غیر تماشای تو نیست در ره‌دوست، گذشتی ز سر هستی خویش هیچ‌کس را به جهان، همّت والای تو نیست نه همین واله و شیدای تو شد خواهر تو آن‌دلی کو که‌چومن، واله‌وشیدای‌تو نیست؟ @nohe_sonnati
آنکه می بوسید جبریل امین خاک درش سردرآورد از تنور خانه ی خولی سرش خواهرش دنبال او میگشت در مقتل ولی یافت او را در تنور نیمه روشن مادرش هرتنوری که غروبی داخلش نان پخته اند قدری آتش هست تا شب در دل خاکسترش دود می‌شد خاطرات مادرش کنج تنور روی مویش میچکید اشکِ دو چشمان ترش همسر خولی دگرگون شد سرش را تا که دید بی گمان جان می‌دهد سررا ببیند دخترش صورتش زخمی و گیسویش تماماً سوخته چیزی از رویش نمانده تا ببوسد خواهرش بوی نان آورد با خود از برای اهل بیت سیر شد قبل از همه از زندگانی همسرش راه طولانیِ این سر از تنور آغاز شد اول راهی که این باشد، امان از آخرش آن درختی که سرش را ظهر بر شاخه گرفت گریه می کرد از سر شب تا سحر برگ و برش @nohe_sonnati
دوبیتی دیشبی را شهِ دین در حرمش مهمان بود امشب ای وای سر او شده مهمانِ تنور سر شب نانی اگر پخته شده باشد، پس نیمه شب رفته سرش در دلِ سوزانِ تنور @nohe_sonnati
با سلام و عرض ادب به لطف خدا نوحه ها و اشعاری که مربوط به شروع ماه مُحَرَّم تا دوازدهم مُحَرَّم که ٢٢ بخش می باشد بارگزاری شد. جهت دسترسی راحت تر به مناسبت ها از طریق هشتگ (#) یا علامتگزاری اقدام شود. شب اول محرم شب دوم محرم شب سوم محرم شب چهارم محرم شب پنجم محرم شب ششم محرم شب هفتم محرم شب هشتم محرم شب نهم محرم شب دهم محرم دهم محرم شب یازدهم محرم یازدهم محرم دوازدهم محرم