❓پرسش 3:
آیا استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد در واژگان قرآنی جایز است؟ بر فرض جواز، آیا در قرآن چنین استعمالی اتفاق افتاده است؟
✍🏻پاسخ:
در مورد این پرسش، نظرات اصولیین مختلف است که به دو نظر مهم به اختصار اشاره می گردد:
🔸قول به عدم عدم جواز(از جمله قائلین این نظر، مرحوم آخوند در کفایه و مرحوم مظفر در اصول فقه است.)
نشانی کفایة(تعلیقه زارعی سبزواری)⬅️ «جلد1، صفحۀ78: فانقدح بذلك امتناع استعمال اللفظ مطلقا ـ مفردا كان أو غيره ـ في أكثر من معنى ، بنحو الحقيقة أو المجاز.»
نشانی اصول فقه(طبع انتشارات اسلامی)⬅️ «جلد1، صفحۀ78: و إنّما الحقّ عندنا عدم جواز مثل هذا الاستعمال.»
🔸قول به جواز و وقوع چنین استعمالی در برخی آیات قرآن(از جمله قائلین این نظریه، آیت الله سبحانی حفظه الله می باشد.)
نشانی الموجز⬅️ «الموجز، صفحۀ22: و الحق جوازه مطلقا»
🔆نکته: در الموجز به اصل جواز و در درس خارج به وقوع آن در قرآن اشاره شده است :«المحصول فی علم الاصول، جلد1، صفحۀ209: لا يخفى وجود الاشتراك في لغة العرب و القرآن»
#استعمال_لفظ_مشترک_در_اکثر_از_معنای_واحد
#الموجز #اصول_فقه #کفایه
#اصول
https://eitaa.com/saluni
❓پرسش 52:
بحث تنقیح مناط را به طور دقیق تبیین کنید؟
✍🏽پاسخ:
💎بحث «تنقیح مناط» در کتاب #فرائد_الاصول و #کفایه و... ذکر شده اما توضیحی برای آن بیان نشده است.
💎#تنقيح، در لغت به معنای «پيراستن» و «پاك كردن» و در اصطلاح اصوليين، به معنای «الحاق فرع به اصل، با الغاى فرق بين آنها است.» به اين صورت كه تشخیص داده شود که بين اصل و فرع، تفاوتی نيست الا در مورد یا مواردی که در حكم دخالت ندارد؛ بنابراين، چون در علّت حكم مشتركند، پس در حكم نيز مشتركند. به عبارت دیگر، اگر موضوع در لسان دلیل، مقترن به اوصاف و خصوصیاتی باشد که عرف مخاطبین، آن را دخیل در حکم نداند بلکه علت دیگری را برای حکم یقین نماید، تنقیح مناط صورت پذیرفته است.
🔅نکته: در صورتی که تنقیح مناط یقینی و قطعی باشد حجت است ولی اگر ظنی باشد حجت نیست.
🌀مثال1: شخصى بياباننشين نزد #پيامبر «صلّى اللّه عليه و آله»آمد، و عرض كرد: من هلاك شدم. حضرت فرمودند: چه كردى؟ گفت: در روز ماه رمضان با همسرم نزديكى كردم. حضرت فرمودند: بندهاى آزاد كن...در این مثال، اعرابى بودن یا ماه رمضان آن سال یا مواقعه با همسر، خصوصيتى نداشته است بلکه هركس در روز ماه رمضان با زنى نزديكى كند، بايد يك بنده آزاد كند.
🌀مثال2: اگر مردى از امام «عليه السّلام» بپرسد: با عباى نجس نماز خواندهام، تكليف چيست، آنگاه پاسخ بشنود: نماز را اعاده كن، قطعى است كه مرد بودن و عبا بودن، در حكم به وجوب اعاده، دخالت ندارد و هركسى چه مرد و چه زن با لباس نجس خواه عبا و خواه غير آن با آگاهى و علم نماز بخواند، وظيفهاش اعاده آن است.
🌀مثال3: اگر #حضرت_رسول «صلّى اللّه عليه و آله» به کسی بفرمایند: در هنگام سفر سوار بر شتر جايز است كه نماز نافله خوانده شود و مجتهد یقین کند شتر خصوصيتى ندارد، بلكه مطلق «مركب» منظور حضرت بوده است، در اين صورت نتيجه مىگيرد كه در حالت سوارى چه سوار بر اتومبيل و چه هواپيما نيز مىتوان نماز نافله را بجاى آورد.
#تنقیح_مناط #الغای_خصوصیت #قیاس_مستنبط_العلة
#آیت_الله_سبحانی «حفظه الله» #علامه_حلی «رحمة الله علیه»
#نهاية_الوصول_الى_علم_الأصول #رسائل_اصولية
#اصول_الفقه
📚نهاية الوصول الى علم الأصول ؛ ج4 ؛ ص28
📚رسائل اصولية ؛ ص244
https://eitaa.com/saluni
❓پرسش116:
مسئله «ترتب» در کجا مطرح شده و مقصود از آن چیست؟
✍️ پاسخ:
🌀 توضیح اجمالی ترتب:
#ترتب، در لغت به معنای توقف وجود چیزی بر دیگری است و در اصطلاح، به معنای اجتماع دو حکم فعلی در موضوع واحد و یا اجتماع دو حکم فعلی در دو موضوع در یک زمان میباشد، به گونهای که مکلف قادر به امتثال هر دو با هم نیست و این در جایی است که یکی از دو حکم، مطلق و دیگری مشروط به عصیان حکم مطلق یا مشروط به بنای مکلف بر عصیان حکم مطلق باشد.
🍀مثال1: اجتماع دو امر فعلی در دو موضوع، مثل آن که دو نفر در حال غرق شدن باشند، ولی یکی مؤمن و دیگری منافق باشد.
🍀مثال2: اجتماع دو امر فعلی در یک موضوع، مثل آن که ورود در ملک غیر، بی اذن مالک، به عنوان مقدمه نجات دادن غریق، واجب گردد؛ در این مورد، هر گامی که در ملک غیر بر میدارد از جهت مقدمه برای نجات دیگری واجب و از جهت غصب ملک دیگران حرام است.
♨️ تاریخچه:
نظریه #ترتب، اولین بار توسط مرحوم #محقق_کرکی در کتاب #جامع_المقاصد_فی_شرح_القواعد، ذیل فرع فقهی (نماز فرد مدیون در اول وقت در صورتی که طلبکار طلب اش را مطالبه کند صحیح نمی باشد.) ، مطرح شده است.
💠 محقق کرکی در شرح کلام #علامه«رحمه الله» ، وجه بطلان را دو مبنای« امر به شی مقتضی نهی از #ضد» و « #نهی_از_عبادت اقتضاء فساد» میداند.
🌀 نکته:محقق کرکی استحاله #طلب_ضدین را به #تکلیف_به_محال (یعنی امتثال این تکلیف محال است)برگرداند اما مرحوم اخوند این استحاله را به #تکلیف_محال (یعنی جعل این تکلیف محال است)برمیگرداند زیرا امر هر یک از ضدین طارد ونافی امر به دیگری است.
☀️ به طور خلاصه نظریه ترتب برای تصحیح این است که چگونه میشود ضدین در آن واحد مامور به بوده و دارای امر باشند وچنانچه یکی از ان دو از امور عبادی باشند انجام ان با #قصد_قربت صحیح باشد.
قائلین این نظریه میگویند امر به ضدین در عرض هم صادر نمیشوند بلکه مترتب بر هم ودر طول هم صادر میشوند به این بیان که: امر، به ضد اهم مطلقا تعلق گرفته ولی به مهم در صورتی که مکلف امر به اهم را عصیان کند یا بناء بر عصیان گذاشته باشد تعلق میگیرد وفعلیت مثلا در مثال بالا امر به اداء دین مطلقا تعلق میگیرد وبه انجام نماز درصورتی که مکلف اداء دین انجام ندهد تعلق میگیرد.
🔅مرحوم #آخوند به نظریه ترتب اشکال میگیرند که نظریه ترتب نیز مانند امر به ضدین در عرض واحد موجب محال میشود وشارع چنین تکلیفی را جعل نمیکند زیرا ان مناطی که موجب استحاله طلب دو ضد در عرض هم میشود همان مناط موجب استحاله طلب دو ضد در طول هم میشود.
♨️ توضیح تفصیلی ترتب در ضمن مثال کاربردی:
در تزاحم امر به ازاله نجاست از مسجد و امر به نماز، اگر مکلفی به جای اشتغال به ازاله نجاست، مشغول خواندن نماز شود، طبق نظر بعضی آن نماز باطل است، زیرا بنا بر #قاعده_اقتضا، امر به شیء مقتضی نهی از ضد آن است و لذا نماز منهی عنه و نهی در عبادت، مقتضی فساد است.
بعضی خواستهاند صحت این نماز را از راه ترتب درست نمایند و در این باره گفتهاند: آن دو امر در رتبه واحد و در عرض یک دیگر نیستند، بلکه یکی از آن دو در طول دیگری و در رتبه متأخر از آن است؛ یعنی امر متعلق به ازاله نجاست در رتبه اول واقع شده، و واجب مطلق است و هیچ قید و شرطی ندارد، اما امر به نماز، مشروط به شرطی است که از امر به ازاله نجاست تأخر دارد و آن شرط، عصیان نسبت به ازاله نجاست است و بدیهی است که عصیان تکلیف، از خود تکلیف تأخر دارد، بنابراین، امر به نماز، بر عصیان امر به ازاله نجاست معلق میگردد. ولی برای این که هنگام تحقق امر به نماز، امر به ازاله نجاست هم تحقق داشته باشد، گفتهاند: عصیان به صورت شرط متأخر، شرطیت دارد. اما اگر توجیه شرط متأخر پذیرفته نگردد، میتوان قید امر به نماز را چنین تصور نمود که به جای عصیان، ' بنای بر معصیت ' شرط قرار داده شود که در نتیجه، دو امر تحقق دارد که امر اول بدون قید و شرط، و امر دوم معلق بر تصمیم به معصیت است و فرض این است که تصمیم به معصیت تحقق دارد.
💎اقوال و ادله به اجمال:
🔵معتقدان به بطلان ترتب، میگویند: توجه دو حکم متضاد فعلی به یک فرد، در آنِ واحد محال است، چون انجام دو ضد در یک زمان، ممکن نیست و خداوند حکیم چنین تکلیف غیر مقدوری صادر نمیکند.
🔵اما طرفداران صحت ترتب میگویند: از آن جا که مکلف میتواند با عدم مخالفت #امر_اهم ، #امر_مهم را متوجه خود نکند، تکلیف غیر مقدوری نخواهد بود، زیرا دو مطلوب، هم ردیف و در عرض هم نیستند، بلکه در صورت انجام اهم، فقط اهم مطلوب است و مطلوبیت مهم مشروط به عدم اهم میباشد. پس صدور امر ترتبی در نظر عقل محال نیست.
#ترتب
#کفایه #اصول_مظفر
#اصول_فقه
📚کفایه الاصول، ج1، ص189
📚جامع المقاصد، ج5، ص12تا14
🌼🌸🌺🌼🌸🌺🌼🌸🌺
دوستانتون رو به پاسخگو(سلونی) دعوت کنید🔻
https://eitaa.com/joinchat/780861721C8c93ba02f5
╭❀❓❀╮
@saluni
╰❀📚❀╯