eitaa logo
پاسخگو
918 دنبال‌کننده
421 عکس
95 ویدیو
8 فایل
مجموعه پرسش و پاسخ های (پایه های 1 تا 10) حوزوی؛ تحت اشراف جمعی از اساتید سطوح عالی حوزه علمیه قم مدیر کانال: @Salooni
مشاهده در ایتا
دانلود
❓پرسش 5: اصل مثبت در چه مواردی حجت است؟ دلیل حجیت آن چیست؟ ✍ پاسخ: ابتدا اصل مثبت و سپس اقوال و ادله پیرامون حجیت آن مطرح خواهد شد. ⚪️ تعریف اصل مثبت و تقریر محل نزاع: هرگاه اصل جاری گردد، و غرض از آن، اثبات یك اثر شرعی به واسطه اثر عقلی یا عادی باشد، آن اصل را «اصل مُثبِت» و آن اثر را «مُثبَت» می نامند. به بیان دیگر، هر اصلی که جاری می گردد، دارای آثار و لوازمی است که حجیت آن آثار و لوازم در علم اصول بحث شده است. 🔴مثال اصل مثبت: اگر شخصی غایب مفقود الاثر شده، 3 حالت نسبت به «حیات» او متصور است: 1⃣اگر قطع به زنده بودن او داریم، در این صورت بدون تردید تمام آثار حیات و زنده بودن، بر آن شخص بار می‌شود. 2⃣ اگر اماره اقامه شد كه او زنده است، طبق نظر غالب (یعنی حجیت مثبَتات امارات)، آثار حیات مترتب است. 3⃣ اگر در وجود آن غایب مفقود الاثر شك و تردید باشد و برای اثبات بقای زوجیت همسر او، بقاء و زنده بودن آن غایب را استصحاب كنند، آثار شرعی مع الواسطه بر آن بار نمی شود. 🔵حجیت اصل مثبت: اگر استصحاب در حكم شرعى جارى شود، هم آثار شرعيه و هم آثار عقلى بر مستصحب بار می‏شود. اگر استصحاب، در موضوع حكم شرعى جارى شود، ترتب آثار بر آن، محل کلام است. در استصحاب در موضوعات گاهى موضوع مستقيما و بلاواسطه داراى اثر شرعى است.گاهى اين موضوع اثر شرعى مستقيم ندارد و مع الواسطه بر اين موضوع بار می‏شود که چنین موردی اصل مثبت است. نظر مشهور این است که اصل مثبت حجيت ندارد مگر این که واسطه خفى باشد یعنى عرف آن را نادیده می گیرد كانّ اثر واسطه اثر خود ذى الواسطه است اما مثبتات امارات حجت است. 🔘ادلۀ عدم حجیت مثبتات اصول: دلایل مختلفی برای عدم حجیت اصل مثبت بیان شده است که یک مورد از آن ها اشاره می شود. قدر متیقن از ادله، ایفای نقش در مواردی است که مستصحب موضوع یا حکم شرعی باشد اما حجیت مثبتات اصول از آن فهمیده نمی شود. https://eitaa.com/saluni
❓پرسش 8: «اقل و اکثر ارتباطی» چیست و چه ثمره ای در مباحث اصولی و فقهی دارد؟ ✍پاسخ: 🔰برای روشن شدن بحث، ابتدا تعریف «اقل و اکثر» و اقسام آن را بیان کرده، سپس به بیان ثمره و مثال آن خواهیم پرداخت: ⚪️تعریف «اقل و اکثر» : «اقلّ و اکثر»، اصطلاحی اصولی و عبارت است از تعلّق تکلیف به یکی از دو موردی که یکی بیشتر و دیگری کمتر است. 🔴اقسام «اقل و اکثر»: «اقلّ و اکثر» به دو گونه «استقلالی» و «ارتباطی» تقسیم می‌شود. تفاوت این دو آن است که در «اقلّ و اکثر استقلالی»، تکالیف از یکدیگر مستقل بوده و هر یک دارای امتثال یا عصیان جداگانه‌ای است؛ امّا در «اقلّ و اکثر ارتباطی»، تنها یک تکلیف در بین بوده و قهرا نسبت به «اقلّ و اکثر» یک امتثال یا عصیان وجود دارد. 🔵ثمرۀ بحث: در استقلالی، اگر حکم به اکثر تعلّق گرفته باشد، با انجام دادن اقل، به همان اندازه در وجوب، امتثال و در حرام، عصیان صورت گرفته است اما در ارتباطی با انجام دادن اقل، هیچ امتثال یا عصیانی رخ نداده است. مثال: برای فهم بهتر مطلب، به دو مثال زیر توجه کنید🔻🔻🔻 🔹مثال «اقل و اکثر ارتباطی» : اگر فرض شود نماز نه جزء یقینی و مسلّم دارد، ولی تردید شود که آیا سوره از اجزای نماز هست یا نه؟ در این صورت، اگر سوره از اجزای نماز باشد و شخص به عمد نسبت به آن اخلال کند، مامورٌ به اصلا تحقق پیدا نکرده است، زیرا اجزای نماز به یک دیگر مرتبط است و چنین نیست که مکلف هر جزئی را به جا آورد به همان مقدار، «مکلفٌ به» تحقق پیدا کند. 🔸مثال «اقل و اکثر استقلالی» : اگر مکلف شک کند ده نماز از او قضا شده است یا دوازده نماز؛ در این فرض، اگر ده نماز را بخواند و در واقع دوازده نماز بر عهده او باشد، نسبت به خواندن ده نماز، امر مولا را امتثال نموده و امتثال دو نماز دیگر بر عهده او است. 📚اصطلاحات الأصول و معظم أبحاثها، آیت الله مشکینی، ص 66 https://eitaa.com/saluni
❓پرسش 17: «استصحاب قهقهرائی» را توضیح دهید؟ ✍پاسخ: 🌀تعریف «استصحاب قهقرایی» : «استصحاب قهقرائی» که به آن «استصحاب معکوس» یا «انعطاف» نیز گفته می شود، این است که به خلاف استصحاب عادی، زمانی که یقین لاحق و شک سابق باشد، یعنی الان یقین داریم و نسبت به گذشته شک می کنیم، حکم یقین را به زمان گذشته سرایت دهیم. به عبارت دیگر، هرگاه چيزى در زمانى موجود و متحقق باشد ولى در مبدأ حدوث آن شك داشته باشيم كه آيا در همين زمان حادث شده؟ يا صد سال پيش؟ يا از قديم و از روز اول همين‏طور بوده و تغيير و تحولى پديد نيامده؟ در اينجا حكم مى‏كنيم به قدمت آن موجود زيرا اگر حكم به تأخر آن كنيم و بگوئيم از روز اوّل جور ديگرى بوده و الآن اين موجود جديدا حادث شده مستلزم ارتكاب يك خلاف اصل خواهد بود. 🌀مثال استصحاب قهقرایی: 1⃣ اگر کسی الان یقین دارد که وضو ندارد، اندکی قبل هم نمازش را خوانده است و نمی‌داند موقع نماز طهارت داشته یا خیر. اما الان یقین دارد مُحْدِث است و وضو ندارد. آیا می‌توان استصحاب قهقرایی جاری کنیم و بگوییم موقع نماز هم محدث بوده است پس نمازش باطل است؟ ( البته این مثال، مجرای قاعده فراغ نیز هست اما اگر قاعده فراغ نبود، باید طبق استصحاب قهقرائی حکم به بطلان نماز می‌کردیم.) 2⃣ در عرف فعلی ما مسلمانان، صيغه «افعل» ظهور در «وجوب» دارد ولى نمى‏دانيم كه آيا در صدر اسلام و در زمان نزول قرآن و معصومين (علیهم السلام) و حتى قبل از آن از آغاز پيدايش لغت عرب همين معنا را داشته و يا در آن اعصار معناى ديگرى داشته و بعدها از آن معنا نقل داده شده است. اگر بگوئيم اين ظهور جديد است و در قديم معناى ديگرى داشته به ناچار بايد تسليم نقل و تعدد وضع شويم که هر دو خلاف اصل است؛ زيرا اصل عدم نقل و عدم تعدد وضع است. 🔅تذکر: حجیت «استصحاب قهقرایی» محل اختلاف است. (رحمة الله علیه) 📚اصول الفقه، استصحاب، مقومات استصحاب https://eitaa.com/saluni
❓پرسش 52: بحث تنقیح مناط را به طور دقیق تبیین کنید؟ ✍🏽پاسخ: 💎بحث «تنقیح مناط» در کتاب و و... ذکر شده اما توضیحی برای آن بیان نشده است. 💎، در لغت به معنای «پيراستن» و «پاك كردن» و در اصطلاح اصوليين، به معنای «الحاق فرع به اصل، با الغاى فرق بين آنها است.» به اين صورت كه تشخیص داده شود که بين اصل و فرع، تفاوتی نيست الا در مورد یا مواردی که در حكم دخالت ندارد؛ بنابراين، چون در علّت حكم مشتركند، پس در حكم نيز مشتركند. به عبارت دیگر، اگر موضوع در لسان دلیل، مقترن به اوصاف و خصوصیاتی باشد که عرف مخاطبین، آن را دخیل در حکم نداند بلکه علت دیگری را برای حکم یقین نماید، تنقیح مناط صورت پذیرفته است. 🔅نکته: در صورتی که تنقیح مناط یقینی و قطعی باشد حجت است ولی اگر ظنی باشد حجت نیست. 🌀مثال1: شخصى بيابان‏نشين نزد «صلّى اللّه عليه و آله»آمد، و عرض كرد: من هلاك شدم. حضرت فرمودند: چه كردى؟ گفت: در روز ماه رمضان با همسرم نزديكى كردم. حضرت فرمودند: بنده‏اى آزاد كن...در این مثال، اعرابى بودن یا ماه رمضان آن سال یا مواقعه با همسر، خصوصيتى نداشته است بلکه هركس در روز ماه رمضان با زنى نزديكى كند، بايد يك بنده آزاد كند. 🌀مثال2: اگر مردى از امام «عليه السّلام» بپرسد: با عباى نجس نماز خوانده‏ام، تكليف چيست، آن‏گاه پاسخ بشنود: نماز را اعاده كن، قطعى است كه مرد بودن و عبا بودن، در حكم به وجوب اعاده، دخالت ندارد و هركسى چه مرد و چه زن با لباس نجس خواه عبا و خواه غير آن با آگاهى و علم نماز بخواند، وظيفه‏اش اعاده آن است. 🌀مثال3: اگر «صلّى اللّه عليه و آله» به کسی بفرمایند: در هنگام سفر سوار بر شتر جايز است كه نماز نافله خوانده شود و مجتهد یقین کند شتر خصوصيتى ندارد، بلكه مطلق «مركب» منظور حضرت بوده است، در اين صورت نتيجه مى‏گيرد كه در حالت سوارى چه سوار بر اتومبيل و چه هواپيما نيز مى‏توان نماز نافله را بجاى آورد. «حفظه الله» «رحمة الله علیه» 📚نهاية الوصول الى علم الأصول ؛ ج‏4 ؛ ص28 📚رسائل اصولية ؛ ص244 https://eitaa.com/saluni
❓پرسش 66: لطفاً حقیقت شرعیه و حقیقت متشرّعه را توضیح دهید؟ ✍️پاسخ: 💠مقصود از حقیقت شرعیه، این است که لفظ معنای خاصی در و نزد دارد که دایرۀ آن اوسع یا اضیق از است. 💠مقصود از حقیقت متشرعه، این است که لفظ معنای خاصی نزد (مسلمانان) داشته باشد بدون آن که حقیقت شرعیه داشته باشد. 🔅نکته1 : ترکیب «حقیقت+ شرعیه» یا «حقیقت+متشرعه» و موارد مشابه آن به یک شکل معنی می شود. برای مثال یعنی لفظ معنای خاصی نزد داشته باشد یا یعنی لفظ معنای خاصی نزد داشته باشد و قس علی هذا. 🔅نکتۀ2: اهل سنت و عده ای از اصولیین شیعه، ائمه‌ی معصومین «علیهم السلام» را شارع نمی‌دانند، و تنها خدا و پیامبر را شارع می‌دانند، فلذا اگر کلمه ای را امام صادق «علیه السلام» وضع کرده باشد، آن را حقیقت شرعیه نمی‌دانند. اما عده ای از اصولیین شیعه، خداوند و پیامبر و معصومین «علیهم السلام» را شارع می‌دانند، فلذا هر کدام از معصومین لفظی را بیان نموده باشد، آن را حقیقت شرعیه می‌دانند. 📚الموجز ص 35 📚اصول الفقه ص55 📚درس خارج اصول استاد احمد عابدی«حفظه الله» 96/10/23 https://eitaa.com/joinchat/780861721C8c93ba02f5
❓پرسش 90: اطلاق مقامی را با مثال توضیح دهید؟ ✍🏽پاسخ: 💠اطلاق مقامی، یکی از مباحث اصولی است که در بحث مطرح می شود و در مواردی به کار می رود که اطلاق لفظی وجود ندارد. اطلاق مقامی، عبارت است از شمولی که از کلام برداشت می شود در فرضی که مولی در حکم افراد کثیره و در مقام بیان همۀ آن چه در مقصودش دخالت دارد، باشد بدون وجود قالب لفظی که شامل جمیع افراد باشد در کلام باشد و بدون آن که کلام مقید به جزء یا قید خاص شود. 💠توضیح مطلب این است که گاهی در کلام لفظ خاص و قالب خاص لفظی وجود دارد که از آن عموم یا اطلاق فهمیده می شود. 🍀مثال1: در «لا اله الا الله»، قالب ، دلالت بر می کند. 🍀مثال2: در «اکرم العلماء»، دلالت بر می کند. 🍀مثال3: جملۀ «اعتق رقبة» شمول و اطلاق لفظی دارد و شامل همۀ اقسام رقبة می شود؛ زیرا قیدی در کلام ذکر نشده است اگرچه احتمال تقیید لفظ «رقبة» به «ایمان» وجود داشت. 💠 اما در برخی موارد، اخذ قید در متعلق ممکن نیست. در این صورت بر فرض آن که مولا در مقام بیان تمام آن چه دخالت در غرضش داشته، باشد از کلام اطلاقی برداشت می شود که به آن اطلاق مقامی گفته می شود. 🍀مثال4: برای مثال اگر سائل بپرسد: «بيّن لي الأغسال الواجبة» و امام «علیه السلام» در پاسخ آن، ، ، و را بفرمایند بدون آن که ذکر شود، به مقتضای اطلاق مقامی، عدم وجوب غسل جمعه برداشت می شود. 🍀مثال5: در «اعتق رقبة» از اطلاق مقامی عدم اعتبار فهمیده می شود؛ زیرا مولی در مقام بیان بوده ولی به ذکر «اعتق رقبة» اکتفا کرده و با امر دومی اعتبار قصد قربت را بیان نفرموده است. 📚اصول الفقه، ج1،ص75 📚الوسيط في اصول الفقه، ج‏1، ص: 97 📚انوار الأصول، ج‏1، ص: 280 🌿〰️🌺〰️🌿〰️🌸〰️🌿〰️🌺 دوستانتون رو به پاسخگو(سلونی) دعوت کنید🔻🔻🔻 https://eitaa.com/joinchat/780861721C8c93ba02f5 ╭━❀❓❀━╮ @saluni ╰━❀📚❀━╯
❓پرسش 145: مقصود از قرینه حکمت در علم چیست؟ ✍🏽پاسخ(قسمت دوم) : 💎بیان اجمالی: در مورد مقدمات حکمت و عدد آن و عناوین آن اختلاف است و تعداد آن را از یک تا 4 مورد شمرده اند. 💎بیان تفصیلی: با توجه به اختلاف در مقدمات حکمت، صرفاً به اقوال مهم و کتب رایج در حوزه های علمیه اشاره می شود: 💠 حضرت الله_سبحانی «حفظه الله» در کتاب فی اصول الفقه: مقدمات حکمت سه مورد است که عبارتند از: 1️⃣متکلم در مقام بیان تمام مرادش باشد نه در مقام اهمال و اجمال. 🍀مثال: در آیۀ شریفۀ «احل لکم صید البحر» خدای متعال در مقام بیان اصل حکم حلیت صید دریاست نه در مقام بیان خصوصیات و شرایط آن اما در آیۀ «فکلوا مما امسکن علیکم و اذکروا اسم الله علیه...» به صدد بیان تمام مراد از حیث حلیت است که آن چه کلب صید می کند و اسم خدا بر آن برده شده است، مذکی است و قابل اکل است. (البته آیه از جهت طهارت و نجاست در مقام بیان نیست.) 2️⃣قرینه بر تقیید وجود نداشته باشد. 3️⃣قدر متیقن در مقام تخاطب وجود نداشته باشد. 🍀مثال: وقتی مولا می گوید «اشتر اللحکم» و قدر متیقن در مقام محاوره «لحم الغنم» باشد، عبد نمی تواند به اطلاق تمسک کند و گوشت شتر بخرد. 💠 «رحمه الله» در کتاب : ایشان نیز مقدمات حکمت را سه مورد دانسته اند اما عناوین آن متفاوت است که عبارتند از: 1️⃣امکان اطلاق و تقیید باشد. 2️⃣قرینه بر تقیید وجود نداشته باشد. 3️⃣متکلم در مقام بیان باشد. 🔅نکته: ایشان عدم وجود قدر متیقن در مقام تخاطب را به عنوان مقدمات حکمت بیان نکرده است زیرا از نظر ایشان، وجود قدر متیقن در مقام محاوره به منزلۀ قرینۀ لفظیه بر تقیید است. 💠مرحوم آخوند در کفایه: ایشان نیز مقدمات حکمت را سه مورد دانسته اند که عبارتند از: 1️⃣متکلم در مقام بیان باشد. 2️⃣آن چه موجب تعیین و تقیید است در کلام نباشد. 3️⃣انتفای قدر متیقن در مقام تخاطب. 🔅نکته: مرحوم و مرحوم و اغلب اصولیین مقدمات حکمت را سه مورد دانسته اند. 🔅نکته2: مرحوم و مرحوم مقدمات حکمت را دو مورد دانسته اند که مورد دوم و سوم از عناوین ذکر شده در اصول مظفر می باشد. 🔅نکته3: مرحوم و مرحوم «اعلی الله مقامهما» تنها به در مقام بیان بودن اشاره فرموده اند. 📚الموجز فی اصول الفقه، ص125 📚اصول الفقه للعلامه مظفر(تعلیقه سبزواری)، ص198 📚کفایه ص287 📚نهایة الافکار، ج2، ص567 📚المحاضرات، ج5، ص364 📚مطارح الانظار، ص218 📚فوائد الاصول، ج2، ص573 📚نهایة الاصول، ص343 📚مناهج الوصول، ج2، ص325 ‌🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 به کانال بپیوندید ⬇️ https://eitaa.com/joinchat/780861721C8c93ba02f5 ╭❀❓❀╮ @saluni ╰❀📚❀╯
❓پرسش ۱۵۰: پنجمین مرجح در تزاحم، تقدّم و ترجیح طرفی است که امتثالش مقدم است الا اینکه متقدم زماناً واجب مشروط و طرف دیگر واجب مطلق باشد که در این صورت، واجب مطلق مقدم می شود. این مطلب با مبنای ایشان پیرامون غیرقابل انفکاک بودن واجب و وجوب زماناً، چگونه جمع می گردد؟ اصلا چرا تزاحم باشد اینجا؟ ایشان دارد در مقدمات مفوته که وجوب و واجب زمانا از هم منفک نیست چون متضایفین هستند. 🚀🇮🇷🚀🇮🇷🚀🇮🇷🚀🇮🇷🚀🇮🇷🚀🇮🇷🚀 به کانال بپیوندید ⬇️ https://eitaa.com/joinchat/780861721C8c93ba02f5 ╭❀❓❀╮ @saluni ╰❀📚❀╯
768.5K
❓پرسش ۱۵۰: 🚀🇮🇷🚀🇮🇷🚀🇮🇷🚀🇮🇷🚀🇮🇷🚀🇮🇷🚀 به کانال بپیوندید ⬇️ https://eitaa.com/joinchat/780861721C8c93ba02f5 ╭❀❓❀╮ @saluni ╰❀📚❀╯