eitaa logo
پاسخگو
882 دنبال‌کننده
462 عکس
111 ویدیو
12 فایل
مجموعه پرسش و پاسخ های (پایه های 1 تا 10) حوزوی؛ تحت اشراف جمعی از اساتید سطوح عالی حوزه علمیه قم مدیر کانال: @Salooni
مشاهده در ایتا
دانلود
❓پرسش 8: «اقل و اکثر ارتباطی» چیست و چه ثمره ای در مباحث اصولی و فقهی دارد؟ ✍پاسخ: 🔰برای روشن شدن بحث، ابتدا تعریف «اقل و اکثر» و اقسام آن را بیان کرده، سپس به بیان ثمره و مثال آن خواهیم پرداخت: ⚪️تعریف «اقل و اکثر» : «اقلّ و اکثر»، اصطلاحی اصولی و عبارت است از تعلّق تکلیف به یکی از دو موردی که یکی بیشتر و دیگری کمتر است. 🔴اقسام «اقل و اکثر»: «اقلّ و اکثر» به دو گونه «استقلالی» و «ارتباطی» تقسیم می‌شود. تفاوت این دو آن است که در «اقلّ و اکثر استقلالی»، تکالیف از یکدیگر مستقل بوده و هر یک دارای امتثال یا عصیان جداگانه‌ای است؛ امّا در «اقلّ و اکثر ارتباطی»، تنها یک تکلیف در بین بوده و قهرا نسبت به «اقلّ و اکثر» یک امتثال یا عصیان وجود دارد. 🔵ثمرۀ بحث: در استقلالی، اگر حکم به اکثر تعلّق گرفته باشد، با انجام دادن اقل، به همان اندازه در وجوب، امتثال و در حرام، عصیان صورت گرفته است اما در ارتباطی با انجام دادن اقل، هیچ امتثال یا عصیانی رخ نداده است. مثال: برای فهم بهتر مطلب، به دو مثال زیر توجه کنید🔻🔻🔻 🔹مثال «اقل و اکثر ارتباطی» : اگر فرض شود نماز نه جزء یقینی و مسلّم دارد، ولی تردید شود که آیا سوره از اجزای نماز هست یا نه؟ در این صورت، اگر سوره از اجزای نماز باشد و شخص به عمد نسبت به آن اخلال کند، مامورٌ به اصلا تحقق پیدا نکرده است، زیرا اجزای نماز به یک دیگر مرتبط است و چنین نیست که مکلف هر جزئی را به جا آورد به همان مقدار، «مکلفٌ به» تحقق پیدا کند. 🔸مثال «اقل و اکثر استقلالی» : اگر مکلف شک کند ده نماز از او قضا شده است یا دوازده نماز؛ در این فرض، اگر ده نماز را بخواند و در واقع دوازده نماز بر عهده او باشد، نسبت به خواندن ده نماز، امر مولا را امتثال نموده و امتثال دو نماز دیگر بر عهده او است. 📚اصطلاحات الأصول و معظم أبحاثها، آیت الله مشکینی، ص 66 https://eitaa.com/saluni
❓پرسش 13: انواع استصحاب را بیان کنید؟ ✍پاسخ: برای استصحاب به اعتبار انواع مستصحب (مورد استصحاب) و نیز به اعتبار شک، تقسیماتی ذکر شده است که به طور خلاصه عبارتند از: ❇️ استصحاب وجودی و عدمی: تقسیم به اعتبار مستصحب به امر وجودی، همچون طهارت و نجاست؛ و امر عدمی، چون عدم تذکیه و عدم قرینه. ❇️ استصحاب حکمی و موضوعی: تقسیم به اعتبار مستصحب که حکم شرعی یا موضوع حکم شرعی است. حکم شرعی نیز یا تکلیفی است، همچون وجوب و حرمت و یا وضعی، مانند صحت و بطلان. ❇️ استصحاب فرد یا کلی: تقسیم به اعتبار مستصحب که جزئی(فرد) یا کلی و جامع است. استصحاب کلی نیز به کلی قسم اول، دوم و سوم تقسیم شده است. https://eitaa.com/saluni
❓پرسش 14: رابطه بین اصول عملیه با امارات چیست؟ ✍پاسخ: 💠مراد از اماره، طرق ظنیة ای است که شارع آن را معتبر می داند و لسان آن، کشف از واقع است اما مراد از اصل، قواعدی است که برای شاک نسبت به واقع و صرفا برای رفع تحیر او وضع شده است و واقع نما نیست. 💠در تعارض امارات و اصول عملیه، قطعا «امارات» بر «اصول عملیه» مقدم است و اين مطلب نزد اصحاب مسلم است. اما وجه تقدم اماره بر اصل، محل نزاع واقع شده است که اجمالا اقوال مختلف عبارتند از: *⃣ حکومت: به نظر مشهور اصولیین، ادله امارات بر ادله اصول، نظارت و حکومت دارد. *⃣ ورود: نظر مرحوم آخوند این است که امارات، نسبت به اصول عملیه وارد است. 📚برای مطالعهٔ بیشتر به کفایة الاصول، بخش تعارض مراجعه شود. https://eitaa.com/saluni
❓پرسش 58: در مواضع مختلفی از مباحث از جمله بحث ، کلمه طبیعت مأمور به ذکر شده است. مراد از طبیعت دقیقا چیست؟ ✍🏽پاسخ: 🌀مقدمه: در کتاب کفایه، ذیل اوامر ، بحثی تحت عنوان فصل «الحق أن الأوامر و النواهي تكون متعلقة بالطبائع دون الأفراد استقلالاً» مطرح شده اما در اصول فقه مرحوم مظفر نیامده است. منظور از این عنوان، این است که و ، به طبايع و عناوين كليه تعلق مى‏گيرد نه به خصوصيات و افراد خارجيه؛ مثلا طبيعت صلاة متعلق امر است نه خصوص فرد خارجى صلاة و هكذا طبيعت غصب متعلق نهى است نه افراد خارجيه آن.( البته طبيعت و عنوان كلى به ملاحظه افرادش موضوع يا متعلق واقع شده است نه بما هى هى ) 🌀معنای طبیعت و فردیت: طبیعت، جهت مشترکۀ بین تمام حصص است که ساری در همۀ حصص و افراد و منشأ اثر در همۀ آن ها است. و مراد از فردیت، وجود طبیعة خارجیة همراه خصوصیات و حیثیات و مشخصات خارجیه است. نشانۀ طبیعت، آن است که مفهوم کلی بر آن حمل می شود ( مثلاً الانسان کلی) و خودش بر افرادش حمل می گردد (مثل علی انسان) بخلاف فردیت. 🌀ثمره: یکی از ثمره های این بحث، در بحث ضد است. برای مثال اگر فرد اول نماز با ازاله مزاحمت داشته باشد و اتيان آن فرد به قصد امر محلّ بحث باشد، بنا بر تعلّق امر به طبايع، مى‏توانيم فرد مزاحم را نیز به قصد امر به طبيعت انجام دهيم و صحيح باشد اما بنا بر تعلّق امر به افراد، فرد اوّل وقت، امر ندارد تا بشود آن را به قصد امرش انجام داد. 📚كفاية الأصول ( طبع آل البيت )، ص 139 📚کفایه فی اسلوبها الثانی، ج2، ص386 📚الحاشية على كفاية الأصول، ج‏1، ص 318 📚حقایق الاصول، ج1، ص325 https://eitaa.com/saluni
❓پرسش 96: مرحوم در تنبیه یازدهم می فرمایند: « نسبت به حادث دیگر اگر به نحو باشد، استصحاب جاری نمی شود اما اگر به نحو باشد، استصحاب جاری می‌شود.» تفاوت این دو چیست❓❓ ✍🏽پاسخ: 🌀مقدمه: برای جواب به این سؤال، ابتدا و را بیان می کنیم: ❇️مفاد کان تامه( وجودی،محمولی،ثبوت شیء): در کان تامه، بحث از تحقق اصل وجودموضوع است(حتی اگر وصف داشته باشد) 🌿مثال: کان زید ولکن بکر لم یکن. 🌿مثال2: کان الله و لا شیئ معه. ❇️مفاد کان ناقصه(نعتی،ثبوت شیءلشیء): در کان ناقصه اصل وجود شی مفروض گرفته می شود و اتصاف آن به یک وصف بیان میشود. 🌿مثال: کان زید عالما. (در این مثال، اصل وجود زید مفروض است و از اتصاف زید به عالم بودن خبر داده می شود.) 🌿مثال2: نجاسة الثوب یکون مانعه فی الصلاة 🔅نکته1: این که مفاد حکم از قبیل کان تامه یا ناقصه باشد، بستگی به و از آن دارد. 🔅نکته2: این که حکم از قبیل مفاد کان تامه یا ناقصه باشد، منوط به وجود لفظ کان و مشتقات آن در لسان خطاب نیست بلکه منوط است به نوع لسان خطاب است که «ثبوت شیء» یا «ثبوت شیء لشیء» باشد. 🌀تفاوت کان تامه و ناقصه در کلام : پدر وپسری در زلزله از دنیا می روند که سبق موت یکی بر دیگری روشن نیست. دو صورت قابل فرض است: ⭐️الف) به صورت تامّة: اصل عدم سبق موت پدر نسبت به پسر است ⭐️ب) به صورت ناقصة: موت الوالد السّابق علی موت الولد ❇️مرحوم آخوند خراسانی می فرماید: استصحاب به نحو مفاد کان تامه جریان دارد زیرا ارکان آن تمام است(مگر این که کسی را از حیث مبنایی نپذیرد)، اما استصحاب به نحو کان ناقصه جاری نمی شود زیرا ندارد و موت والد از همان اوّل برای ما مشکوک است. 📚کفایه، ص425 📚ارشاد العقول، ج3، ص21 📚درس خارج «حفظه الله»، 20بهمن 1393 🌿〰️🌺〰️🌿〰️🌸〰️🌿〰️🌺〰️ دوستانتون رو به پاسخگو(سلونی) دعوت کنید🔻🔻🔻 https://eitaa.com/joinchat/780861721C8c93ba02f5 ╭━❀❓❀━╮ @saluni ╰━❀📚❀━╯
❓پرسش 118: چرا در برخی متون و و... ، از برخی اعاظم مانند یا یا «علیهم الرحمة» نقل شده است در حالی که در همان بحث قول یا اقوالی خلاف آن اجماعات وجود دارد؟ ✍🏽پاسخ: 🌀برای پاسخ این سؤال، ضروری است به شباهت ها و تفاوتهای تعاریف مختلف از اجماع دقت شود. این موارد به شرح زیر است: ❇️شباهت ها: تعریف در لسان و مختلف است اما دو ویژگی مشترک در تبیین همه آنها وجود دارد: 1️⃣ آن چه مورد نظر آن ها است، اجماع فقها در عصر است نه . 2️⃣ اجماع دلیل مستقلی نیست بلکه کاشف از است (بر خلاف عامه که آن را دلیل مستقل می دانند.) ❇️تفاوت ها: اجماعات به اقسام زیر تقسیم می گردد: 1️⃣ یا : مهم ترین قائل این نوع اجماع، «رحمة الله علیه» است. اجماع دخولی، به اجماعی گفته می‌شود که داخل بودن امام «علیه‌السلام» در ضمن اجماع کنندگان به صورت قطعی به دست آید، ولی شخص امام شناخته نشود. ملاک حجیت این اجماع، وجود امام «علیه‌السلام» در ضمن مجمعین است و به همین علت به آن اجماع تضمنی نیز گفته‌اند. 2️⃣ : مهم ترین قائل این نوع اجماع، «رحمة الله علیه» است. هرگاه در حکمی همه فقیهان هم رأی باشند و خلافی در میان آنها نباشد، نتیجه گرفته می‌شود که حکم، مطابق واقع و موافق نظر معصوم«علیه السلام» است، زیرا اقتضای لطف عام پروردگار آن است که در صورت خطای همه علما، وی به نوعی، حکم واقعی را از طریق امام غایب به ذهن یا کلام و یا مجمع فقیهان القا نماید و اتفاق نظر آنان را بر هم زند تا اجماعی محقق نشود. 3️⃣ : ، قائل به اجماع حدسی هستند. اجماع حدسی به این معنا است که از راه تحصیل اتفاق علما در یک مسئله، نظر و رأی امام «علیه السلام» حدس زده شود. (کلمه در عرف به معنای گمان است و احتمال اما در کتب علمی اصول و فقه و...به معنای قطع است اما قطعی که مباشرتاً از مقدمات حسی حاصل نشده است.) 4️⃣ : اجماع تشرفی در جایی است که فقیهی در زمان غیبت امام معصوم «علیه السلام» به خدمت آن حضرت مشرف شود و رأی ایشان را در مسئله‌ای بشنود، ولی به هنگام باز گویی رأی معصوم، نگوید که من خود از امام شنیده ام - زیرا در زمان غیبت کبری، قولِ مدعی رؤیت، محکوم به کذب است - بلکه در قالب ادعای اجماع، به این نکته اشاره کند که رأی معصوم را احراز کرده است. ✳️با توجه به مطالب فوق، معلوم می گردد که در برخی از اجماعات، اجماع به معنای اتفاق نظر همه نیست بلکه مراد از آن شهرت یا کمتر از شهرت است؛ فلذا ممکن است وجود مخالف یا مخالفین آسیبی به آن نزند. برای مثال در اجماع لطفی، موافقت فقهای یک عصر ملاک است لذا مخالفت فقیهی در عصر دیگر به آن آسیبی نمی زند. یا مثلاً در اجماع دخولی یا تشرفی، ممکن است مطلب با شهرت و کمتر از آن حاصل شود و مخالفت عده ای مخل آن نباشد. ❌تنها در اجماع حدسی آن هم بر طبق برخی مبانی، اتفاق نظر همۀ فقها در همه اعصار ملاک تحقق اجماع است که در این صورت مخالفت شخص یا اشخاصی سبب عدم شکل گیری آن می شود. 📚فرائد الاصول، انصاری، مرتضی بن محمد امین، ج۱، ص83 و ص186 📚کفایة الاصول، خراسانی، ص331 📚 الفصول الغرویة فی الاصول الفقهیة، اصفهانی، محمدحسین، ص۲۴۴. 📚اجود التقریرات، نائینی، محمدحسین، ج۲، ص۹۸. 🌼🌸🌺🌼🌸🌺🌼🌸🌺🌼🌸🌺🌼🌸🌺🌼🌸🌺 دوستانتون رو به پاسخگو(سلونی) دعوت کنید🔻 https://eitaa.com/joinchat/780861721C8c93ba02f5 ╭❀❓❀╮ @saluni ╰❀📚❀╯
❓پرسش 121: ادلهٔ عدم حجیت را بیان کنید؟ ✍🏽پاسخ: اصل مثبت بحثی است که معمولا به عنوان بیان میشود و در ضمن پرسش 5 همین کانال نیز مباحثی پیرامون آن ارائه شد. برای عدم حجیّت اصل مثبت، ادلۀ مختلفی بیان شده است که به اهم این ادله اشاره می شود: 1️⃣ «رحمة الله علیه» : بین و فرق است. امور اعتباری قابل جعل می باشد مثلا شارع می تواند دستور دهد که حیات زید را کن و آن مانند حرمت ازدواج همسرش یا عدم جواز تقسیم اموال بین ورثه، توسط شارع جعل شود. اما رشد لحیه، امری است تکوینی و با جعل شارع قابل تحقق نیست. اگر شرایط آن موجود باشد لحیه نمو می کند و الا نه. بنا بر این وقتی نمو لحیه که امری است تکوینی قابل جعل نباشد، اثر مترتب بر آن هم قابل جعل نیست. 2️⃣ «رحمة الله علیه» : اصل مثبت حجّت نیست زیرا اینجا جای تمسک به نیست زیرا یکی از این است که وجود نداشته باشد. مثلا مولی به غلامش دستور می دهد که برایش آب بیاورد، قدر متیقن در مقام تخاطب این است که او آب را برای نوشیدن می خواهد نه برای ریختن. محقق خراسانی بر این اساس می فرماید: امام«علیه السلام» به می فرماید: لا تنقض الیقین بالشک و قدر متیقن در نزد زراره اثر خود متیقن است نه اثر لازم متیقن. بنا بر این باید مثلا اثر حیات را بار کرد نه اثر لازم حیات که نمو لحیه است که در نتیجه صدقه دهد. 3️⃣ «رحمة الله علیه» : ایشان در کتاب شریف به تمسک می کند یعنی وقتی مولی می فرماید: لا تنقض الیقین بالشک این منصرف به است نه . 4️⃣ «حفظه الله» : اصل مثبت حجّت نیست و بین جایی که است و جایی که است تفاوت وجود دارد. بسیار صاف و راحت می باشد مثلا سابقا نماز جمعه واجب بود و الآن هم واجب است اما سخت تر است. مثلا زید که سابقا گم شده است زنده بود و می گوییم الآن هم زنده است. در اینجا استصحاب فقط صغری درست می کند و باید کبرایی به آن ضمیمه شود و آن اینکه: کل من کان حیا زوجته لا تتزوج و امواله لا تقسّم. اگر این کبری در موضوعات نباشد، استصحاب لغو و باطل می باشد. با این بیان می گوییم که در مورد حیات زید کبری وجود دارد که همان حرمت تقسیم اموال است و ولی در مورد ذات لحیه بودن زید چنین کبرایی در کتاب و سنت نیست و در آن نیامده است که کلما کان زید ذات لحیة واجب است که صدقه ای در راه خداوند داده شود. 5️⃣ «رحمة الله علیه» : اگر استصحاب را اثبات کند، با اصل دیگری می‌کند و آن اصالت عدم لازم است و بعد از هر دو تساقط می‌کنند، در نتیجه وجهی برای حجیت اصل مثبت نیست مثلاً فردی تیری به دیگری می‌اندازد و مانعی از برخورد نبود و بعد نشست، حال استصحاب عدم مانع می‌کند و با آن اثبات می‌کند قتل محقق شده است، حال این استصحاب عدم مانع با اصل عدم قتل تعارض می‌کنند و تساقط، پس اصل مثبت حجت نیست. 6️⃣ «رحمة الله علیه» : محتوای اخبار؛ محتوای روایات این است که فقط آثار شرعیه بدون واسطه در استصحاب بار می‌شود و آثار غیر شرعیه یا آثار شرعیه با واسطه بار نمی‌شوند. 📚المبسوط فی اصول الفقه، ج4، ص183. 📚[فرائد الأصول، الشيخ مرتضى الأنصاري، ج3، ص233. 📚کفاية الاصول، الآخوند الخراساني، ج1، ص414. 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 به کانال بپیوندید🔻 https://eitaa.com/joinchat/780861721C8c93ba02f5 ╭❀❓❀╮ @saluni ╰❀📚❀╯