eitaa logo
پاسخگو
885 دنبال‌کننده
460 عکس
111 ویدیو
12 فایل
مجموعه پرسش و پاسخ های (پایه های 1 تا 10) حوزوی؛ تحت اشراف جمعی از اساتید سطوح عالی حوزه علمیه قم مدیر کانال: @Salooni
مشاهده در ایتا
دانلود
❓پرسش 42: آیا معاد جسمانی است یا روحانی؟ ✍پاسخ: 🌀اکثر متکلمین شیعه مانند ، ، (رحمة الله علیهم) و... اعتقاد به معاد جسمانی و روحانی دارند زیرا نزدیک به ده طایفه از آیات قرآن با جسمانی نبودن معاد سازگار نیست. علاوه بر این که برخی ادلۀ عقلیه نیز برای جسمانی بودن معاد، اقامه شده است. 🌀البته برخی فلاسفه مانند پیروان مشاء، به جهت این که نتوانستند برخی شبهات معاد جسمانی را حل کنند، آن را انکار کرده اند. 🌀برخی از آیات متناسب با معاد جسمانی عبارتند از: 🍀قیامت، 3- 4: "أَ یَحْسَبُ الْإِنْسانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظامَهُ * بَلى‏ قادِرینَ عَلى‏ أَنْ نُسَوِّیَ بَنانَه‏". 🍀عادیات، 9: "أَفَلا یَعْلَمُ إِذا بُعْثِرَ ما فِی الْقُبُور". 🍀یس، 51: "وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَإِذا هُمْ مِنَ الْأَجْداثِ إِلى‏ رَبِّهِمْ یَنْسِلُون‏". 🍀بقره، 260: "وَ إِذْ قالَ إِبْراهیمُ رَبِّ أَرِنی‏ کَیْفَ تُحْیِ الْمَوْتى‏ قالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلى‏ وَ لکِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبی‏ قالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّیْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَیْکَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلى‏ کُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءاً ثُمَّ ادْعُهُنَّ یَأْتینَکَ سَعْیاً وَ اعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزیزٌ حَکیم‏". 🍀واقعه، 21: وَ لَحْمِ‏ طَيْرٍ مِمَّا يَشْتَهُونَ 🔅نکته: در مورد این که جسم(بدن) در برزخ و بعد آن، بدن عنصری است یا مثالی، نظریات مختلفی مطرح شده است. بنابر این مراد از جسمانی بودن معاد، الزاما مشابهت کامل جسم و بدن در دنیا و آخرت نیست. https://eitaa.com/saluni
❓پرسش 83: توثیق خاص و عام در مباحث رجالی به چه معنا است؟ ✍🏽پاسخ: 🔆تعریف توثیق خاص و عام: 🔅منظور از توثیق خاص، این است که شواهد و قرائنی بر بودن راوی وجود داشته باشد بدون آن که ضابطۀ خاصی برای تعمیم آن به دیگران وجود داشته باشد. 🔅منظور از توثیق عام، این است که ضوابط و قواعدی برای ثقه و مورد اعتماد بودن راوی وجود داشته باشد. 🔆مصادیق توثیق خاص: موارد متعددی برای توثیق خاص عنوان شده است که به طور اجمال به برخی از آنها اشاره می‌شود: 🔅یکی از «علیهم السلام» بر وثاقت راوی تأکید کند، در این صورت قطعاً وثاقتش ثابت می‌شود. مانند آنچه که «علیه السلام» در فرمود و او را امین دین و دنیای مردم نامید. 🔅در صورتی که یکی از متقدم و یا یکی از قدمای بر وثاقت شخصی تأکید کنند؛ مانند گواهی _صدوق، ، ، یا بر وثاقت شخصی. 🔆مصادیق توثیق عام:همچنین موارد متعددی برای توثیق عام ذکر شده است که به مهم‌ترین آنها اشاره می‌شود: 🔅قاعدۀ : در بین عالمان رجالی قاعده‌ای معروف است به نام «اصحاب اجماع» که در تعداد و یا افراد این مجموعه اختلافاتی است. 🔅رجال : با توجه به مقدمه کتاب، گفته شده همه افراد در سلسله اسناد این کتاب یا افراد بی واسطه، ثقه و مورد اعتماد هستند. 🔅رجال : با توجه به مقدمه کتاب، گفته شده همه افراد در سلسله اسناد این کتاب یا افراد بی واسطه، ثقه و مورد اعتماد هستند. 🔅گواهی رجالی بزرگ به ثقه و مورد اعتماد بودن برخی از خاندان‌‌های ساکن کوفه: مثلا ایشان خاندان ابی شعبه را از ثقات و مورد اعتماد میداند. 🔅 : بزرگانی که اجازه روایت کتاب و حدیث به دیگر راویان داده‌اند، ولی خودشان در کتاب‌های رجالی توثیق نشده‌اند، توثیق می شوند. 🔅 «علیه السلام»: عده‌ای که در کتاب‌های رجالی توثیقی برای آنان نیامده است، جزء وکلای ائمه«علیهم السلام» در اقصی نقاط عالم اسلام بوده‌اند که یکی دیگر از مصادیق توثیق عام است. 🔅 شخص ثقه از یک نفر: اگر فرد به خصوصی باشد که دلیلی بر ثقه بودنش نداریم ولی راوی یا راویان ثقه و مورد اعتماد از او بسیار نقل کرده‌اند، همین کثرت نقل شخص یا اشخاص ثقه از او می‌تواند دلیلی بر ثقه بودنش باشد. 📚المدخل الی علم الرجال و الدرایه، شیخ محمد حسینی ، ص81 🌿〰️🌺〰️🌿〰️🌸〰️🌿〰️🌺 دوستانتون رو به پاسخگو(سلونی) دعوت کنید🔻🔻🔻 https://eitaa.com/joinchat/780861721C8c93ba02f5 ╭━❀❓❀━╮ @saluni ╰━❀📚❀━╯
❓پرسش 97: آیا کلمۀ«غیر» با «ال» استعمال می شود؟ در چه شرایطی؟! ✍🏽پاسخ: کلمۀ«غیر» ، از ادات و اضافۀ آن، از نوع است. 🌀طبق نظر ، در اضافه معنویه «ال» نمی‌گیرد. وجه عدم جواز محلی به «ال» شدن مضاف، این است که مضاف در اضافه شدن به ، می کند و در صورت «ال» گرفتن، دو تعریف با هم جمع می گردد که این قابل قبول نیست. همچنین در صورت بودن در صورتی که مضاف، «ال» تعریف بگیرد لازم می آید اعرف و شناخته شده تر از باشد. از آنجا که ، متوغل در ابهام است و با اضافه شدن به نکره، معرفه نمی گردد وجه دوم در هر دو صورت اضافه به معرفه و نکره برای آن صادق است که «ال» نمیگیرد به جهت اینکه منسوب از منسوب الیه نمی تواند شناخته شده تر باشد. 🌀برخی استدلال کرده اند که غیربا اضافه شدن به معرفه، شبیه به معرفه میشود به همین جهت شباهت ، «ال» که از خصوصیت اضافه است هم بر آن در می آید. اما این کلام صحیح به نظر نمی رسد چرا که نوع اضافه آن، اضافه معنویه است که «ال» به دنبال ندارد. 🔆نکته: قابل ذکر است که در کلام عرب استعمال غیر با «ال» دیده نشده است و فقط برخی علماء، لفظ «الغیر» را استعمال کرده اند. برخی آن را اینگونه توجیه کرده اند که غیر در این موارد به معنای مغایر است و اضافه آن است مانند: کلام «رحمة الله علیه» در در عبارت: «بَابُ الْحَاجِّ الْغَیْرِ الْمُتَمَتِّعِ هَلْ یَجِبُ عَلَیْهِ الْهَدْیُ أَمْ لا» که گفته اند غیر در اینجا وصف به معنای مغایر است و اضافه آن نیز لفظیه است لذا داخل شدن الف و لام در آن موجه است. ❌اشکال این توجیه این است که استعمال غیر به معنای مغایر نیازمند اثبات است در لغت نامه ها غیر به معنای مغایر ذکر نشده است و اثبات این مطلب دلیل موجه نیاز دارد. 📚المدرس الأفضل فيما يرمز و يشار إليه في المطول، ج‏1، ص: 43 📚مغنی اللبیب، ج1، ص157 📚موسوعه الصرف و النحو و الاعراب، ص477 و ص99 📚النحو التطبيقي وفقا لمقررات النحو العربي في المعاهد و الجامعات العربية ؛ ج‏2 ؛ ص1143 🌿〰️🌺〰️🌿〰️🌸〰️🌿〰️🌺〰️ دوستانتون رو به پاسخگو(سلونی) دعوت کنید🔻🔻🔻 https://eitaa.com/joinchat/780861721C8c93ba02f5 ╭━❀❓❀━╮ @saluni ╰━❀📚❀━╯
❓پرسش 115: چرا در آیه شریفه «ان هذا القرآن یهدی للتی هي اقوم»، اسم موصول مؤنث ذکر شده است؟؟ ✍🏽پاسخ: 💎 در آیۀ 17 سورۀ مبارکۀ اسراء، «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي لِلَّتي‏ هِيَ أَقْوَمُ‏ وَ يُبَشِّرُ الْمُؤْمِنينَ الَّذينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً كَبيراً» ، کلمۀ «التی» است. موصول، اسم مبهمی است که دائما در تعیین مدلولش محتاج به و است(که به آن گفته می شود. ) و لازم است از جملۀ ، ضمیری به موصول عود کند که به آن گفته می شود. 💎 کلمۀ «التی» موصول مختص به مفرد مؤنث است و باید موصوف آن مفرد مؤنث باشد لذا موصوف کلمۀ محذوفی است که مفردمؤنث و متناسب با آیۀ شریفه باشد. 💎 «رحمة الله علیه» موصوف را کلمۀ «ملة» و مرحوم موصوف را کلمۀ « الديانة و الملة و الطريقة» دانسته اند و مرحوم به نقل از فراء، موصوف را «شهادة أن لا إله إلا اللَّه» و یا «جمیع سبل الدین» دانسته اند. 📚النحو الوافي، ج‏1، ص307 📚الميزان فى تفسير القرآن، ج‏13، ص47 📚مجمع البيان فى تفسير القرآن، ج‏6، ص618 📚التبيان فى تفسير القرآن، ج‏6، ص453 🌼🌸🌺🌼🌸🌺🌼🌸🌺 دوستانتون رو به پاسخگو(سلونی) دعوت کنید🔻🔻🔻 https://eitaa.com/joinchat/780861721C8c93ba02f5 ╭❀❓❀╮ @saluni ╰❀📚❀╯
❓پرسش 118: چرا در برخی متون و و... ، از برخی اعاظم مانند یا یا «علیهم الرحمة» نقل شده است در حالی که در همان بحث قول یا اقوالی خلاف آن اجماعات وجود دارد؟ ✍🏽پاسخ: 🌀برای پاسخ این سؤال، ضروری است به شباهت ها و تفاوتهای تعاریف مختلف از اجماع دقت شود. این موارد به شرح زیر است: ❇️شباهت ها: تعریف در لسان و مختلف است اما دو ویژگی مشترک در تبیین همه آنها وجود دارد: 1️⃣ آن چه مورد نظر آن ها است، اجماع فقها در عصر است نه . 2️⃣ اجماع دلیل مستقلی نیست بلکه کاشف از است (بر خلاف عامه که آن را دلیل مستقل می دانند.) ❇️تفاوت ها: اجماعات به اقسام زیر تقسیم می گردد: 1️⃣ یا : مهم ترین قائل این نوع اجماع، «رحمة الله علیه» است. اجماع دخولی، به اجماعی گفته می‌شود که داخل بودن امام «علیه‌السلام» در ضمن اجماع کنندگان به صورت قطعی به دست آید، ولی شخص امام شناخته نشود. ملاک حجیت این اجماع، وجود امام «علیه‌السلام» در ضمن مجمعین است و به همین علت به آن اجماع تضمنی نیز گفته‌اند. 2️⃣ : مهم ترین قائل این نوع اجماع، «رحمة الله علیه» است. هرگاه در حکمی همه فقیهان هم رأی باشند و خلافی در میان آنها نباشد، نتیجه گرفته می‌شود که حکم، مطابق واقع و موافق نظر معصوم«علیه السلام» است، زیرا اقتضای لطف عام پروردگار آن است که در صورت خطای همه علما، وی به نوعی، حکم واقعی را از طریق امام غایب به ذهن یا کلام و یا مجمع فقیهان القا نماید و اتفاق نظر آنان را بر هم زند تا اجماعی محقق نشود. 3️⃣ : ، قائل به اجماع حدسی هستند. اجماع حدسی به این معنا است که از راه تحصیل اتفاق علما در یک مسئله، نظر و رأی امام «علیه السلام» حدس زده شود. (کلمه در عرف به معنای گمان است و احتمال اما در کتب علمی اصول و فقه و...به معنای قطع است اما قطعی که مباشرتاً از مقدمات حسی حاصل نشده است.) 4️⃣ : اجماع تشرفی در جایی است که فقیهی در زمان غیبت امام معصوم «علیه السلام» به خدمت آن حضرت مشرف شود و رأی ایشان را در مسئله‌ای بشنود، ولی به هنگام باز گویی رأی معصوم، نگوید که من خود از امام شنیده ام - زیرا در زمان غیبت کبری، قولِ مدعی رؤیت، محکوم به کذب است - بلکه در قالب ادعای اجماع، به این نکته اشاره کند که رأی معصوم را احراز کرده است. ✳️با توجه به مطالب فوق، معلوم می گردد که در برخی از اجماعات، اجماع به معنای اتفاق نظر همه نیست بلکه مراد از آن شهرت یا کمتر از شهرت است؛ فلذا ممکن است وجود مخالف یا مخالفین آسیبی به آن نزند. برای مثال در اجماع لطفی، موافقت فقهای یک عصر ملاک است لذا مخالفت فقیهی در عصر دیگر به آن آسیبی نمی زند. یا مثلاً در اجماع دخولی یا تشرفی، ممکن است مطلب با شهرت و کمتر از آن حاصل شود و مخالفت عده ای مخل آن نباشد. ❌تنها در اجماع حدسی آن هم بر طبق برخی مبانی، اتفاق نظر همۀ فقها در همه اعصار ملاک تحقق اجماع است که در این صورت مخالفت شخص یا اشخاصی سبب عدم شکل گیری آن می شود. 📚فرائد الاصول، انصاری، مرتضی بن محمد امین، ج۱، ص83 و ص186 📚کفایة الاصول، خراسانی، ص331 📚 الفصول الغرویة فی الاصول الفقهیة، اصفهانی، محمدحسین، ص۲۴۴. 📚اجود التقریرات، نائینی، محمدحسین، ج۲، ص۹۸. 🌼🌸🌺🌼🌸🌺🌼🌸🌺🌼🌸🌺🌼🌸🌺🌼🌸🌺 دوستانتون رو به پاسخگو(سلونی) دعوت کنید🔻 https://eitaa.com/joinchat/780861721C8c93ba02f5 ╭❀❓❀╮ @saluni ╰❀📚❀╯
🔆نکتۀ2: اگرچه در سالهای اخیر مطرح شده است اما قائلین به آن مدعی هستند این شیوه برگرفته از شیوۀ اصحاب ائمه «علیهم السلام» و از مانند «رحمه الله» می باشد.
❓پرسش ۱۵۳: آیا طرق به کتب، نیازمند اعتبارسنجی دارد یا خیر؟ ✍پاسخ: 🔰در لزوم یا عدم لزوم نیازمندی طرق کتب به اعتبارسنجی، نظرات مختلفی وجود دارد که این اقوال و قول مختار استاد سیدجواد شبیری «حفظه‌الله» به شرح زیر است: 🔸بحث «اعتبار نقد طرق و مشیخه»، در علم ، مورد بحث قرار گرفته است. 🍀 مثال: «رحمه‌الله» در یا ، طریق به کتب و روایات را ذکر کرده است. آیا اعتبار روایتی که شیخ از او نقل می کند، وابسته به اعتبار طریق به او در فهرست و است؟ 🔰در این بحث، سه قول اصلی وجود دارد که عبارتند از: ۱. نیازمند به بررسی سندی است مطلقاً. این قول را مرحوم «رحمه‌الله» قائل بوده و مطابق آن مشی کرده است. ۲. نیازمند به بررسی سندی نیست مطلقاً. (نظر مختار) ۳. تفصیل بین و غیر مشهوره. این قول منتسب به مرحوم «اعلی‌الله‌مقامه» است. 🔰قول مختار استاد سبدجواد شبیری «حفظه‌الله»قول دوم است و طرق مطلقا نیاز به بررسی ندارد، زیرا: 🔹اولا بسیاری از طرق به کتب که در مشیخه‌ی تهذیب و نقل شده، اجازاتی است که علما داده‌اند و این اجازه، صرفاً کبری کلّی است که استاد به شاگرد اجازه می‌دهد که «روایاتی که انتساب آن به من برای تو ثابت شده است را می‌توانی از من نقل کنی». صغری این اجازه، توسّط شاگرد احراز شده است و با فرض شهادت دادن شاگرد به إسناد روایت به استاد، اعتماد به شهادت شاگرد، در اعتبار روایت است. 🍀مثال: با واسطه به شیخ طوسی اجازه داده است که روایاتی که برای شیخ طوسی احراز شده که روایت وی است را نقل کند. در این اجازه، احمد بن محمّد تضمین نمی‌کند که روایت منقول توسّط شیخ طوسی روایت احمد بن محمّد است، بلکه شیخ طوسی با آغاز کردن سند با احمد بن محمّد بن عیسی، إخبار می‌کند که این روایت، روایت او است. 🔅 این بیان در کافی تطبیق نمی‌شود و دارای اشکالاتی است اما در طرق مشیخه و فهرست که طرق کلّی است و شیخ طوسی به اعتبار طریق به راوی، شهادت می‌دهد، تطبیق می‌شود. 🔹یکی از شواهد بر ارزش نداشتن طرق به کتب، همین رفتار شیخ طوسی است که ایشان بدون اشاره، طرق به کتب را حذف کرده یا می کند و حذف طریق به کتاب و تعویض سند، در میان قدما شایع و مرسوم بوده است. 🍀 مثال: مرحوم تمام روایات باب المزار « » را از « » اخذ کرده ولی در هیچ یک، اشاره ای به اخذ از کامل الزیارات نکرده است. 📚 اقتباس از کانال درس رجال استاد سید‌جواد‌شبیری «حفظه‌الله» •┈••✾••┈••┈••✾••┈••┈••✾••┈••┈••✾••┈••┈••✾••┈•• به کانال بپیوندید ⬇️ https://eitaa.com/joinchat/780861721C8c93ba02f5 ╭❀❓❀╮ @saluni ╰❀📚❀╯
❓پرسش ۱۵۹: به چه دلیل در آیه 21سوره دخان «و إن لم تومنوا لِی فأعتزلونِ» ، به جای «باء» و کلمهٔ «بی» ، «لی» آمده است؟ ✍پاسخ 💢پاسخ اجمالی: احتمال دارد «لام» در اینجا به معنای «باء» و برای باشد یا اینکه «لام» برای غیر تعدیه و برای بیان منفعت باشد. در صورت اول معنای آیه همان «فان لم تومنوا بی» و تعبیر به لام برای تفنن در عبارت است. در صورت دوم معنای آیه این است که اگر تصدیقی نمی کنید که به نفع من باشد پس مرا رها کنید و تکذیب نکنید. و وقتی تصدیق به نفع حضرت است که حداقل اگر تصدیق رسالت و خواسته های او را نمی کنند خود موسی را به راستگو بودن تصدیق کنند که در این صورت مردم نیز به راحتی به او ایمان می آورند اما چنین نکردند بلکه او را تکذیب کردند چنانچه قرآن می فرماید: «فقالوا ساحر کذاب» 💢پاسخ تفصیلی: 💠 وجه اول در پاسخ کلام در تفسیر است که «لام» را بمعنای باء دانسته و این طور ترجمه نموده است که اگر به من ایمان نمی آورید و تصدیق به رسالت من نمی کنید پس لا اقل با ترک اذیت مرا رها کنید چرا که اگر خوبی را با خوبی پاسخ نمی دهید لااقل با بدهی پاسخ ندهید. در کتاب نیز در ذیل لغت اعتزال مراد از «لم تومنوا لی» را «لم تومنوا بی» دانسته است. بنابراین همانطور که فعل آمن با باء برای تعدیه می آید با لام نیز متعدی می گردد مانند «فآمن له لوط» که معنی آن «فامن به لوط» است. و تعبیر به لام برای تفنن در عبارت باشد. 💠وجه دوم که در ذیل آیه «اذن خیر» بیان شده این است که ممکن است «لام» همراه فعل آمن استعمال گردد و برای نباشد مانند آیه «قُلْ أُذُنُ‏ خَيْرٍ لَكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنين‏» که در این آیه لام برای تعدیه نیست و معنی آن این است که ایمان می آورد به نفع مومنین. اصل تصدیق است و وقتی تصدیق پیامبر «صلی الله علیه و آله» به نفع مومنین است که آنان را در خبردادنشان تصدیق کند یعنی این تصدیق، باشد نه . تصدیق مخبری یعنی تصدیق این که خبر دهنده در خبر دادنش صادق است و اعتقاد به خبرش دارد هر چند خبرش مطابق با واقع نباشد. 💠بنابر این، در آیه مذکور «فان لم تومنوا لی فاعتزلون» هر دو وجه محتمل است وجه اول اینکه لام برای تعدیه و به معنای باء باشد که در این صورت متعلق ایمان ذکر شده که خود حضرت موسی «علیه الصلاه و السلام» است و تعبیر به لام به جای «باء» برای تفنن در عبارت است یا اینکه «لام» برای تعدیه و بمعنی «باء» نباشد بلکه ایمان به نفع من منظور باشد که در این صورت متعلق ایمان ذکر نشده است و تصدیقی که به نفع حضرت موسی «علیه السلام» است، تصدیق مخبری است. یعنی همینکه و جباران قوم او را دروغگو ندانند و او را فرد راستگو بدانند کافی است که مردم ایمان به موسی بیاورند ولی برخلاف درخواست حضرت موسی فرعون در مخالفت با حضرت موسی به او ساحر کذاب گفت. قرآن در سوره غافر چنین بیان فرموده است: «وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسى‏ بِآياتِنا وَ سُلْطانٍ‏ مُبينٍ‏ (23) إِلى‏ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ قارُونَ فَقالُوا ساحِرٌ كَذَّابٌ‏ (24)» 📚التبيان فى تفسير القرآن، ج‏9، ص230 📚لسان العرب، ج‏11، ص440 📚الميزان فى تفسير القرآن، ج‏9، ص314 •┈••✾••┈••┈••✾••┈••┈••✾••┈••┈••✾••┈••┈••✾••┈•• به کانال بپیوندید ⬇️ https://eitaa.com/joinchat/780861721C8c93ba02f5 ╭❀❓❀╮ @saluni ╰❀📚❀╯
❓پرسش ۱۶۷: تفاوت و چیست؟ چرا برخی کتاب را می‌نامند؟ ✍پاسخ: 🌀بین و تفاوت است. علم رجال بر اصحاب «صلى‌‌الله ‌علیه ‌و ‌آله» و «علیهم‌‌السلام» مبتنى است، چنان‌ که «رحمه‌الله» در کتاب رجال خود به بیان طبقات اصحاب پیامبر و  «صلوات‌الله‌و‌سلامه‌علیهما» پرداخته است؛ اما در فهرست بنابر نقل اسامى، ، ، تألیفات و طرق آنهاست.  در خصوص کتاب  مى‌ گوید: «اصل این کتاب بر بیان طبقات استوار است و در کتب علم رجال بیان طبقات اشخاص کفایت مى‌ کند. 🌀با توجه به مقدمه مذکور، کتب رجال و فهرست نیز متفاوت هستند، هرچند امروزه میان کتب فهرست و رجال فرقی نمیگذارند و از کتاب های ، غضائری ، و در کنار و ، با عنوان نام می برند. کتابهای فهرست، با هدف شناسانیدن صاحبان أثر و براساس نام صاحب تألیف، مرتب شده اند. لذا ، کتاب نجاشی را برخلاف عادت محققان، نامیده اند؛ وی می‌نویسد: « را فهرست می‌نامیم؛ چون خود او به این مطلب تصریح کرده است.»  وی به و «رحمة‌الله‌علیهما» که آن را رجال خوانده اند، خرده گرفته و در تعریف کتب رجال مینویسد: «الرجال ما کان مبتنیا علی الطبقات دون مجرد ذکر الأصول و المصنفات فإنه یسمی بالفهرست.»  📚قاموس‌الرجال، ج۱، ص۱۹ و ص۳۳ •┈••✾••┈••┈••✾••┈••┈••✾••┈••┈••✾••┈••┈••✾••┈•• به کانال بپیوندید ⬇️ https://eitaa.com/joinchat/780861721C8c93ba02f5 ╭❀❓❀╮ @saluni ╰❀📚❀╯