eitaa logo
پاسخگو
918 دنبال‌کننده
421 عکس
95 ویدیو
8 فایل
مجموعه پرسش و پاسخ های (پایه های 1 تا 10) حوزوی؛ تحت اشراف جمعی از اساتید سطوح عالی حوزه علمیه قم مدیر کانال: @Salooni
مشاهده در ایتا
دانلود
❓پرسش 52: بحث تنقیح مناط را به طور دقیق تبیین کنید؟ ✍🏽پاسخ: 💎بحث «تنقیح مناط» در کتاب و و... ذکر شده اما توضیحی برای آن بیان نشده است. 💎، در لغت به معنای «پيراستن» و «پاك كردن» و در اصطلاح اصوليين، به معنای «الحاق فرع به اصل، با الغاى فرق بين آنها است.» به اين صورت كه تشخیص داده شود که بين اصل و فرع، تفاوتی نيست الا در مورد یا مواردی که در حكم دخالت ندارد؛ بنابراين، چون در علّت حكم مشتركند، پس در حكم نيز مشتركند. به عبارت دیگر، اگر موضوع در لسان دلیل، مقترن به اوصاف و خصوصیاتی باشد که عرف مخاطبین، آن را دخیل در حکم نداند بلکه علت دیگری را برای حکم یقین نماید، تنقیح مناط صورت پذیرفته است. 🔅نکته: در صورتی که تنقیح مناط یقینی و قطعی باشد حجت است ولی اگر ظنی باشد حجت نیست. 🌀مثال1: شخصى بيابان‏نشين نزد «صلّى اللّه عليه و آله»آمد، و عرض كرد: من هلاك شدم. حضرت فرمودند: چه كردى؟ گفت: در روز ماه رمضان با همسرم نزديكى كردم. حضرت فرمودند: بنده‏اى آزاد كن...در این مثال، اعرابى بودن یا ماه رمضان آن سال یا مواقعه با همسر، خصوصيتى نداشته است بلکه هركس در روز ماه رمضان با زنى نزديكى كند، بايد يك بنده آزاد كند. 🌀مثال2: اگر مردى از امام «عليه السّلام» بپرسد: با عباى نجس نماز خوانده‏ام، تكليف چيست، آن‏گاه پاسخ بشنود: نماز را اعاده كن، قطعى است كه مرد بودن و عبا بودن، در حكم به وجوب اعاده، دخالت ندارد و هركسى چه مرد و چه زن با لباس نجس خواه عبا و خواه غير آن با آگاهى و علم نماز بخواند، وظيفه‏اش اعاده آن است. 🌀مثال3: اگر «صلّى اللّه عليه و آله» به کسی بفرمایند: در هنگام سفر سوار بر شتر جايز است كه نماز نافله خوانده شود و مجتهد یقین کند شتر خصوصيتى ندارد، بلكه مطلق «مركب» منظور حضرت بوده است، در اين صورت نتيجه مى‏گيرد كه در حالت سوارى چه سوار بر اتومبيل و چه هواپيما نيز مى‏توان نماز نافله را بجاى آورد. «حفظه الله» «رحمة الله علیه» 📚نهاية الوصول الى علم الأصول ؛ ج‏4 ؛ ص28 📚رسائل اصولية ؛ ص244 https://eitaa.com/saluni
❓پرسش 93: تفاوت و چیست؟ ✍🏽پاسخ: 💎در کلمات و استعمالات ، این دو اصطلاح در بسیاری از موارد به یک معنی ذکر شده است. برای مثال، حضرت «حفظه الله» در کتاب اصول فقه مقارن بعد از تعریف تنقیح مناط می فرمایند: « و هذا ما يعبر عنه في الفقه الإمامي، بإلغاء الخصوصية، أو مناسبة الحكم و الموضوع، مضافاً إلى التعبير عنه بتنقيح المناط.» البته ممکن است در نگاه موشکافانه، تفاوتی بین این دو اصطلاح قائل شویم کما این که در نظر برخی مانند «اعلی الله مقامه» این دو اصطلاح متفاوت است. لذا به بیان تعریف این دو اصطلاح و تفاوت آن خواهیم پرداخت👇🏻 ❇️تنقيح‏ المناط: در لغت، به معنای مغز استخوان را بیرون کشیدن است. و در لغت از ریشه نوط و به معنای جایِ آویختن است که مجازاً به معنای علت نیز به کار می‌رود. و در اصطلاح، تنقیح مناط عبارت است از اینکه شارع حکم را به همراه اوصافی ذکر کند که با کشف مناط و حکم، یقین می کند آن اوصاف، دخلی در حکم ندارند. 🍀مثال: در روایت «الخمر حرام »، بر فرض این که از قرائنی یقین کنیم علت و مناط حکم اسکار است و اوصاف و قیود و شرایط دیگری در حکم دخالت ندارد، این حکم به همۀ مسکرات تسری می یابد. ❇️الغای خصوصیت: الغای خصوصیت یا الغای فارق، الغای خصوصیت یعنی حذف و ملغی کردن چیزی است که صلاحیت علیت برای حکم را نداشته است و یا اینکه گفته شده الغای خصوصیت، یعنی پاک نمودن و بی‌اعتبار کردن اوصاف و ویژگی‌هایی که دخالتی در حکم ندارد. 🍀مثال1: اعرابی مشکل خود را به حضرت رسول «صلی الله علیه و آله» عرضه کرده و گفت: «هلكت يا رسول اللّه! فقال له: ما صنعت؟ قال: وقعت على أهلي في نهار رمضان، قال: أعتق رقبة» در اینجا استظهار می شود که قید اعرابی در حکم مذکور دخالتی ندارد. 🍀مثال2: در روایت «إن سافرت بين مكّة و المدينة ثمانية فراسخ فقصّر» و با توجه به سایر نصوص، متوجه می شویم مکه یا مدینه خصوصیتی ندارد. ❇️تفاوت های تنقیح مناط و الغای خصوصیت: 1️⃣با توجه به تعریفی که بیان شد، تفاوت این دو اصطلاح روشن است و در مواردی الغای خصوصیت به لحاظ قرینه یا تناسب حکم و موضوع، روشن است در حالی که مناط و علت حکم به نحو یقینی منقح نمی شود. 2️⃣برخی قائل شده اند که الغای خصوصیت ناظر به الغای اوصاف زاید در ناحیه موضوع و تنقیح مناط ناظر به الغای اوصاف زاید در ناحیه علت است. 🔅نکته: برخی از عامه، بین اصطلاحات ، و نیز تفاوت قائل شده اند. 📚اصول العامه فی الفقه المقارن، ص301 📚انوار الاصول، ج2، ص152 📚المدخل إلى عذب المنهل في أصول الفقه، المتن، ص 186 🌿〰️🌺〰️🌿〰️🌸〰️🌿〰️🌺〰️🌿〰️🌸〰️🌿〰️🌺 دوستانتون رو به پاسخگو(سلونی) دعوت کنید🔻🔻🔻 https://eitaa.com/joinchat/780861721C8c93ba02f5 ╭━❀❓❀━╮ @saluni ╰━❀📚❀━╯
❓پرسش 96: مرحوم در تنبیه یازدهم می فرمایند: « نسبت به حادث دیگر اگر به نحو باشد، استصحاب جاری نمی شود اما اگر به نحو باشد، استصحاب جاری می‌شود.» تفاوت این دو چیست❓❓ ✍🏽پاسخ: 🌀مقدمه: برای جواب به این سؤال، ابتدا و را بیان می کنیم: ❇️مفاد کان تامه( وجودی،محمولی،ثبوت شیء): در کان تامه، بحث از تحقق اصل وجودموضوع است(حتی اگر وصف داشته باشد) 🌿مثال: کان زید ولکن بکر لم یکن. 🌿مثال2: کان الله و لا شیئ معه. ❇️مفاد کان ناقصه(نعتی،ثبوت شیءلشیء): در کان ناقصه اصل وجود شی مفروض گرفته می شود و اتصاف آن به یک وصف بیان میشود. 🌿مثال: کان زید عالما. (در این مثال، اصل وجود زید مفروض است و از اتصاف زید به عالم بودن خبر داده می شود.) 🌿مثال2: نجاسة الثوب یکون مانعه فی الصلاة 🔅نکته1: این که مفاد حکم از قبیل کان تامه یا ناقصه باشد، بستگی به و از آن دارد. 🔅نکته2: این که حکم از قبیل مفاد کان تامه یا ناقصه باشد، منوط به وجود لفظ کان و مشتقات آن در لسان خطاب نیست بلکه منوط است به نوع لسان خطاب است که «ثبوت شیء» یا «ثبوت شیء لشیء» باشد. 🌀تفاوت کان تامه و ناقصه در کلام : پدر وپسری در زلزله از دنیا می روند که سبق موت یکی بر دیگری روشن نیست. دو صورت قابل فرض است: ⭐️الف) به صورت تامّة: اصل عدم سبق موت پدر نسبت به پسر است ⭐️ب) به صورت ناقصة: موت الوالد السّابق علی موت الولد ❇️مرحوم آخوند خراسانی می فرماید: استصحاب به نحو مفاد کان تامه جریان دارد زیرا ارکان آن تمام است(مگر این که کسی را از حیث مبنایی نپذیرد)، اما استصحاب به نحو کان ناقصه جاری نمی شود زیرا ندارد و موت والد از همان اوّل برای ما مشکوک است. 📚کفایه، ص425 📚ارشاد العقول، ج3، ص21 📚درس خارج «حفظه الله»، 20بهمن 1393 🌿〰️🌺〰️🌿〰️🌸〰️🌿〰️🌺〰️ دوستانتون رو به پاسخگو(سلونی) دعوت کنید🔻🔻🔻 https://eitaa.com/joinchat/780861721C8c93ba02f5 ╭━❀❓❀━╮ @saluni ╰━❀📚❀━╯
❓پرسش 121: ادلهٔ عدم حجیت را بیان کنید؟ ✍🏽پاسخ: اصل مثبت بحثی است که معمولا به عنوان بیان میشود و در ضمن پرسش 5 همین کانال نیز مباحثی پیرامون آن ارائه شد. برای عدم حجیّت اصل مثبت، ادلۀ مختلفی بیان شده است که به اهم این ادله اشاره می شود: 1️⃣ «رحمة الله علیه» : بین و فرق است. امور اعتباری قابل جعل می باشد مثلا شارع می تواند دستور دهد که حیات زید را کن و آن مانند حرمت ازدواج همسرش یا عدم جواز تقسیم اموال بین ورثه، توسط شارع جعل شود. اما رشد لحیه، امری است تکوینی و با جعل شارع قابل تحقق نیست. اگر شرایط آن موجود باشد لحیه نمو می کند و الا نه. بنا بر این وقتی نمو لحیه که امری است تکوینی قابل جعل نباشد، اثر مترتب بر آن هم قابل جعل نیست. 2️⃣ «رحمة الله علیه» : اصل مثبت حجّت نیست زیرا اینجا جای تمسک به نیست زیرا یکی از این است که وجود نداشته باشد. مثلا مولی به غلامش دستور می دهد که برایش آب بیاورد، قدر متیقن در مقام تخاطب این است که او آب را برای نوشیدن می خواهد نه برای ریختن. محقق خراسانی بر این اساس می فرماید: امام«علیه السلام» به می فرماید: لا تنقض الیقین بالشک و قدر متیقن در نزد زراره اثر خود متیقن است نه اثر لازم متیقن. بنا بر این باید مثلا اثر حیات را بار کرد نه اثر لازم حیات که نمو لحیه است که در نتیجه صدقه دهد. 3️⃣ «رحمة الله علیه» : ایشان در کتاب شریف به تمسک می کند یعنی وقتی مولی می فرماید: لا تنقض الیقین بالشک این منصرف به است نه . 4️⃣ «حفظه الله» : اصل مثبت حجّت نیست و بین جایی که است و جایی که است تفاوت وجود دارد. بسیار صاف و راحت می باشد مثلا سابقا نماز جمعه واجب بود و الآن هم واجب است اما سخت تر است. مثلا زید که سابقا گم شده است زنده بود و می گوییم الآن هم زنده است. در اینجا استصحاب فقط صغری درست می کند و باید کبرایی به آن ضمیمه شود و آن اینکه: کل من کان حیا زوجته لا تتزوج و امواله لا تقسّم. اگر این کبری در موضوعات نباشد، استصحاب لغو و باطل می باشد. با این بیان می گوییم که در مورد حیات زید کبری وجود دارد که همان حرمت تقسیم اموال است و ولی در مورد ذات لحیه بودن زید چنین کبرایی در کتاب و سنت نیست و در آن نیامده است که کلما کان زید ذات لحیة واجب است که صدقه ای در راه خداوند داده شود. 5️⃣ «رحمة الله علیه» : اگر استصحاب را اثبات کند، با اصل دیگری می‌کند و آن اصالت عدم لازم است و بعد از هر دو تساقط می‌کنند، در نتیجه وجهی برای حجیت اصل مثبت نیست مثلاً فردی تیری به دیگری می‌اندازد و مانعی از برخورد نبود و بعد نشست، حال استصحاب عدم مانع می‌کند و با آن اثبات می‌کند قتل محقق شده است، حال این استصحاب عدم مانع با اصل عدم قتل تعارض می‌کنند و تساقط، پس اصل مثبت حجت نیست. 6️⃣ «رحمة الله علیه» : محتوای اخبار؛ محتوای روایات این است که فقط آثار شرعیه بدون واسطه در استصحاب بار می‌شود و آثار غیر شرعیه یا آثار شرعیه با واسطه بار نمی‌شوند. 📚المبسوط فی اصول الفقه، ج4، ص183. 📚[فرائد الأصول، الشيخ مرتضى الأنصاري، ج3، ص233. 📚کفاية الاصول، الآخوند الخراساني، ج1، ص414. 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 به کانال بپیوندید🔻 https://eitaa.com/joinchat/780861721C8c93ba02f5 ╭❀❓❀╮ @saluni ╰❀📚❀╯
❓پرسش۱۳۷: تفاوت واجب اصلی و نفسی با واجب غیری و تبعی را توضیح دهید؟! ✍پاسخ: 🌀آخرين تقسيم براي واجب، تقسيم واجب به اصلي و تبعي است؛ براي اين تقسيم در کلام اصوليين دو نظر وجود دارد: 1⃣ نظریه مرحوم آخوند: ملاک تقسیم مقام ثبوت( التفات و عدم التفات) است و کاری با عالم لفظ نداریم. 2⃣ نظریه میرزای قمی «رحمه الله» : ملاک و میزان، مقام اثبات(مفاد خطاب مستقل بودن و نبودن) و دلالت و لفظ است. 🌀توضيح دو ملاک: *⃣توضيح مبناي(ملاک) اوّل:  طبق مبنای اول، تعریف واجب اصلی و تبعی عبارت است از: 🔰واجب اصلي: اگر مولي عندالالتفات، شيء را مستقلا اراده کند. 🔰واجب تبعي: اگر مولي، شيء را عند عدم الالتفات، تبعا اراده کند. بنابراين نظر، واجب نفسيّ نمیشه اصلی است زیرا داراي مصلحت است و چيزي که داراي مصلحت است حتما مورد التفات مولي است و وقتي مورد التفات شد، اصلي مي شود. اما واجب غيري بر دو قسم است: 🔰 اصلي: در صورتي است که به مقدمه التفات داشته و آن را مستقلا اراده نمايد؛ مانند وضوء. 🔰 تبعيّ: در صورتي است که به مقدمه التفات ندارد و آن را تبعا اراده مي نمايد. 🔅برخی بزرگان مانند حضرت «حفظه الله» به کلام مرحوم نقد دارند که به علت اختصار، به آن اشاره نمی شود. *⃣ توضيح مبناي دوم( میرزای قمی): طبق نظر دوم، تعریف واجب اصلی و تبعی به شرح ذیل است: 🔰 واجب اصلي: اگر وجوب، مفاد خطاب مستقل باشد و مدلول به دلالت مطابقي باشد واجب اصلي مي شود فرقي ندارد که واجب نفسي باشد و يا واجب غيري باشد؛ مثلا وضوء واجب غيري است امّا مفاد خطاب مستقل و مدلول مطابقي آيه شريفه: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فاغْسِلُواْ وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُواْ بِرُؤُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَينِ﴾ مي باشد. 🔰 واجب تبعي:‌ اگر وجوب، به تبع خطاب ديگري فهميده شود و مدلول به دلالت التزامي باشد، تبعي مي شود چه واجب نفسي باشد و چه واجب غيري؛ زيرا واجب نفسيّ نيز گاهي مدلولِ خطاب مستقلي نيست بلکه گاهي مصلحت اقتضاء مي کند که به و به تبع خطاب ديگري بيان گردد. 📚المبسوط في أُصول الفقه، السبحاني، الشيخ جعفر، ج1، ص546. 📚كفاية الأصول، الآخوند الخراساني، ج1، ص122. 📚قوانين الأصول، القمّي، الميرزا أبو القاسم، ج1، ص102. ‌🇵🇸‌🇵🇸‌🇵🇸‌🇵🇸‌🇵🇸‌🇵🇸‌🇵🇸‌🇵🇸 به کانال بپیوندید ⬇️ https://eitaa.com/joinchat/780861721C8c93ba02f5 ╭❀❓❀╮ @saluni ╰❀📚❀╯