eitaa logo
کلبه ی شعر
2.3هزار دنبال‌کننده
11هزار عکس
3.2هزار ویدیو
28 فایل
🌺🌺 در پریشانی ما شعر به فریاد رسید 🌺🌺 ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ آماده انتشار اشعار و دلنوشته هایتان هستیم ارتباط با مدیر کانال👇👇 @mah_khaky ادمین کانال👇👇 @Msouri3 تبادل فقط با کانالهای شعری و ادبی و شهدائی.
مشاهده در ایتا
دانلود
برایت شعر می گویم که امشب شام مهتاب است من امشب با تو می گویم همه ناگفته هایم را دمی با تو به سر بردن خودش آرامشی ناب است.. 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
🌸 🌸 ملیحه خانم فقط گریه میکرد، سخت بود ببینم مامان عباس رو که گریه میکنه ولی جلوی اشکای خودمو بگیرم، خیلی سخت بود، عمو جواد وقتی فهمید عباس میخواد بره چیزی نگفت، نه تایید کرد و نه خواست مانع رفتن عباس بشه، ملیحه خانمم وقتی فهمیده بود من راضی‌ام به رفتنش دیگه چیزی نگفت و فقط گریه میکرد ... همه امشب خونه ی عمو جواد جمع شده بودیم برای خداحافظی از عباس!! مامان کنار ملیحه خانم نشسته بود و سعی میکرد با حرفاش دلداریم بده .. مامان هم بهم هیچی نگفت .. راستش تنها کسی که از این رضایتی که از رفتن عباس داشتم سرزنشم نکرد مامان بود..شاید چون می فهمید تو دل عباس چی میگذره .. نگاهم به مهسا افتاد که یه گوشه مبل کز کرده بود، نگرانی رو از چشمای این خواهر مهربون میشد دید، میدونم که به من فکر میکرد ..میدونم که فکر میکرد با علاقه زیادی که به عباس دارم چجوری راضی شدم به رفتنش... محمد تو اتاق عباس بود،منم دلم میخواست برم پیش عباس ..اما گفتم شاید بهتره محمد کمی با رفیقش خلوت کنه.. همینجوری کنار عمو جواد نشسته بودم و درست مثل عمو سعی داشتم تو حال خودم باشم و چیزی نگم .. محمد با حالت جدی اومد بیرون، با دیدنش بلند شدم و رفتم تو اتاق عباس تا این شب آخر کمی بیشتر حس کنم عطر یاسش رو ... وارد اتاق که شدم نگاهش بهم افتاد،در حالی که داشت لباساشو تو ساک میذاشت گفت: _معصومه میشه در و ببندی! درو بستم و کنارش رو زمین نشستم که گفت: _گریه های مامان برام سنگینه، چکار کنم؟! تمام تلاشمو میکردم بغضِ تو گلومو پنهان کنم گفتم: _خب مادره دیگه، باید بهش حق بدی، براش خیلی سخته از تنها بچه اش بگذره - آخه اگه اینجوری باشه که همه بچه هاشونو دوست دارن .. دیگه کسی حاضر نمیشه بچه شو بفرسته با دستم انگشترش رو که کنار ساکش رو زمین افتاده بود برداشتم و گفتم: _آره حق با توئه ..ولی کنار اومدن با این واقعیت براش سخته، باید به مامانت فرصت بدی نگاهی بهم کرد و گفت: _ای کاش همه مثل تو بودن نگاهمو باز ازش گرفتم، پشت چشمام دریایی از غم بود که داشتم تمام تلاشمو بکار میبستم کسی متوجهش نشه، دوست نداشتم منی که تا الان مشوقش بودم و تمام مدت از کمک کردن بهش حرف میزدم، حالا بشینم و جلوش گریه کنم، نمی خواستم این لحظات آخرِ رفتن، دل عباس رو بلرزونم ... با انگشترش توی دستام بازی میکردم که گفت: _این یادگاری حسین بود، بهم گفته بود به ضریح امام حسین "علیه السلام" متبرکش کرده ... لبخندی روی لباش نشست: _بهم میگفت این عقیق سبز همیشه به دستت باشه که محافظت بکنه ازت ... عقیق رو لمس کردم، تودلم با عقیق حرف میزدم، "مراقب عباسِ من باش!! " . داشتیم آماده میشدیم که برگردیم خونه .. ساعت نزدیکای دوازده شب بود، مامان گفت _بهتره بریم که عباس هم کمی استراحت کنه، ملیحه خانم آروم تر شده بود ... ولی بازم چند لحظه یه بار چشماش خیس میشد و دلش می خواست به عباس بگه که نره، حالش رو درک میکردم، بدجور بی طاقت بود، درست مثل من... با این تفاوت که من بروز بدم حالمو که مبادا عباس پاش گیر بشه و بره!! همه بعد خداحافظی رفتن بیرون، سریع رفتم اتاق عباس تا کیفم و بیارم .. نفهمیدم چیشد که کیفم گیر کرد به گوشه میز اتاقش و پرت شد پایین، چون زیپش باز بود همه ی وسایلام ریخت رو زمین درست کنار وسایلای پخش شده عباس کنار ساکش، سریع شروع کردم به جمع کردنش، عباس اومد تو اتاق و گفت: _ بقیه منتظرتن کجا موندی؟؟ سریع وسایلا رو ریختم تو کیفم و گفتم: _اومدم اومدم بلند شدم که نگاهم گره خورد به نگاهش، نگاهم میکرد، با همون چشمای سیاهش، خوشحالی توی سیاهی بی انتهای چشماش موج میزد، احساس دلتنگی برای این چشمها از همین الان تمام وجودم رو آتش میزد،یعنی ممکن بود دیگه این چشمها نگاهم نکنه،.... ....🌷 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*دلگیرم ازاین شهر شهری که خاموش،است شهری که شبهایش، با غم هم آغوش است 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
با صبا گفتم بگو از این شمیم جانفزا ؟ گفت این عطری که دارم بوی تربت می‌دهد گفتمش خاک بقیع یا کربلا ؟ با اشک گفت هر کدامش را ببویی بوی غربت می‌دهد 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نبودنها دور بودنها حتی ندیدنها هرگز بهانه ای نمیشود برای از یاد بردن دوست زندگی كنید و لبخند بزنید به خاطر آنهايی كہ از نفستون آرام ميگيرند ‌‎‌‎ 🌓🌓🌓🌓 شب زیباتون خوش 🌓🌓🌓🌓 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هر روز صبح که از خواب بیدار می‌شوی به این معناست که تو از نو زاده می‌شوی. منتظر روز تولد نباش هر روزش را جشن بگیر ‌‎‌‎امروز را ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﻋﻬﺪ ﮐﻦ ﮐﻪ که ﺗﻤﺎﻡ ﺛﺎﻧﯿﻪ‌ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﺒﺴﻢ ﻭ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﭘﯿﻮﻧﺪ ﺑﺰﻧﯽ ﮔﺸﺎﺩﻩ ﺭﻭﯾﯽ ﺳﺮﺁﻏﺎﺯ نیکی ﺍﺳﺖ ﻟﺒﺨـﻨـد ﺑﺰﻥ ﻭ غم ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺑـﻪ ﺩﯾﺮﻭﺯﻫﺎﯾﺖ ﺑﺴﭙﺎﺭ ... ‌‎‌‎ 🌞🌞🌞🌞🌞 سلام‌صبحتون پرازنشاط 🌞🌞🌞🌞🌞 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
ما بی خیالِ برقیم چونکه چراغ داریم بر روی آنتنِ بام گنجشک و زاغ داریم از لطفِ حضرتِ حق بر چهره چشم و ابرو از فیضِ بی زوالش گنده دماغ داریم اوضاعِ اقتصادی گرچه کمی خراب است از بانیانِ اوضاع چون لاله داغ داریم مرغ و کبابِ بریان نرخش اگر گرانست جای کباب بریان، سیخ و سُماق داریم شکر خدا که داریم یک خانهء کُلنگی بر روی تک اتاقش سربسته طاق داریم از توی خانهء ما یک پنجره به باغ است آنجا که می نشینیم گویا که باغ داریم تعداد خانواده از ده نفر فزون است هنگام استراحت ما یک اتاق داریم جُفتِ دو پای بابا شد قطع در تصادف بی ساق گشته بابا ماها دو ساق داریم با مسلکِ وزیران بیگانه و غریبیم با سیرهء فقیران ما انطباق داریم در روستا نداریم شاسّی بلندِ پورشه جایش دو گاوِ شیرده با یک الاغ داریم هنگام برق رفتن باکی به دل نداریم آرام می نشینیم، چون ما چراغ داریم 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
تاج سلامتی... - @mer30tv.mp3
4.22M
صبح 10 آذر 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
چقدر به من می آید... شعر هایش مثل همان کفش های مشکی ام که برایش پوشیدم واو ازدور‌‌آنها را بویید مثل روسری رنگی ام که باپوستم تضاد داشت... مثل جوراب های شیشه ای ام که پاهایم را نفس می کشیدند مثل دستهای او که دستهای یخ زده ام را گرم می کرد... مثل تمام واژ ه هایش که نامم را هجی می کنند... ومثل نگین نیلگون گلوبندم ..‌ که راه بند نفسم بود که دوستش نداشتم ومثل گوشواره های خوشه انگوری ام که دوستشان داشتم اما گوشهایم را زخم کرده بود... مثل او مثل من..‌. 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
شهادت... بس سالها مانوس بودی با شهادت مستانه آخر پر کشیدی تا شهادت از تو خدا پرسید وقتی حاجتت را گفتی: شهادت،یا شهادت،یا شهادت آخر مهیای شد برایت بالِ پرواز آخر اجابت شد دعایِ یا شهادت از بس شهید زندگی خویش بودی کم بود پاداشی تو را الا شهادت دریافتیم از خط خون عشق بازان باشد سرانجام بسیجی ها شهادت دلداده ی پیر سرافراز بسیجیم شاید شود روزی نصیب ما شهادت 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نکشم بار به غیر از غمِ دوست من دلم تا به ابد منزلِ اوست... عالمِ از حالِ دلم غیر نبود هرکه جز یار به چشمم چو عدوست... به سکوتم نرسانم خللی سینه‌ام مخزنِ یک رازِ مگوست... از غمش جان و تنم آب شده استخوانم همه در قالبِ پوست... ضربانم شده تصنیفِ غمش شانه‌ام بارکشِ جام و سبوست... دل من پیشِ کسی مانده، دریغ جانم از فرطِ غمش بند به موست... نه ریا دارم و تزویر و دروغ دینِ من عاطفه و خلقِ نکوست... هر شبم چشم به در، در پیِ غم نکنم خوش دلِ خود جز غمِ دوست... ✓ 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1.18M
گنجشگ نیم،در طلب دانه بمیرم طاووسم وبا شوکت شاهانه بمیرم بیگانه زدنیایم و پرورده عشقم سخت است ،که در دامن بیگانه بمیرم سامان چوندارد. سر پر حادثه،بگذار چون سایه سر باشم و در شانه بمیرم چون دانه برفی، که شود محو به شیشه نزدیک،ولی دور وغریبانه بمیرم حالا که سرم، مست زبوییدن عشق است مستی به خدا پل زده، مستانه بمیرم دارایی من ،عشق وهمین یک دل پاک است شرطست که بی ثروت ویارانه بمیرم گر شرط وفادار شدن، دادن جان است آن به که به زیبایی پروانه بمیرم اسمم چو نشد ،درج به سامانه عشاق خارج زصف و نوبت و سامانه بمیرم گر معنی فرزانه شدن ،دوری از عشق است نامردم اگر عاقل وفرزانه بمیرم شعرم،غزلم،زنده به عشقم،که بمانم من نیستم آن واژه که در چانه بمیرم 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
دیروزدرجنگل فردا نگاه تو با‌ باران تبانی کرد اماخیس نشد 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
میان جمعم و سرگرم داستان‌سازی کی‌ام؟ عروسک تنهای خیمه‌شب‌بازی به پای‌کوبی غمگین من نمی‌خندی اگر نگاه به ناچاری‌ام بیندازی من و تو از دغل پشت پرده باخبریم چقدر بازی و تا کی دروغ‌پردازی؟ اگر غلط نکنم مزد پاک‌چشمی ماست که می‌زنند به ما تهمت نظربازی شدیم «سرو» و به ما بی‌ثمر لقب دادند سرت بلند! بیا این هم از سرافرازی مگر نگفتمت ای دل به زندگی خو کن! کبوترا تو چرا با قفس نمی‌سازی؟ چه جای سعی! که فواره چون به اوج رسید به گریه گفت امان از بلندپروازی 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در باغ طلای نابِ باران می ریخت عطرِخوش و دلگُشای باران می ریخت گُلشاخه ، درخت ، ذکرِحق میگُفتند اَلطافِ خدا، به شِکلِ باران می ریخت 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
چه کسی می گوید سر بی گناه تا پای دار می رود اما بالا نه ...! فغان از این روزگار بی رحم یک مشت موش صحرایی نیمه شبی در فصل خرمالوهای کال آذوقه ی یک سال  کشاورز  را زیر سایه روشن آسمان به تاراج بردند... فردا همه ی گنجشک ها  را در انتهای  باغ  دار می زنند 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
ماه و ستاره گر چه که در آسمان ماست بر شانه های سبز شما کهکشان ماست چشمان ماست گرم به خوابی که دیده اند با شب بگو سپید فلق پاسبان ماست رفته است خون سرخ تو بالای مأذنه گلبانگ های گریه ی مظلوم اذان ماست تو چین غیرتی وسط جبهه ی امید مرز تو روشن است عقیده کران ماست ما را برادرانه به یوسف امید داد پیراهنی که پاره شد اما از آن ماست نمرود وار آمده با منجنیق مکر صد آرش غیور ولی در کمان ماست حب الوطن برای تو یک سبک زندگی است لا تحسبن... نیست شعار ،آرمان ماست 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
از آستان پیر مغان سر چرا کشیم دولت در آن سرا و گشایش در آن در است یک قصه بیش نیست غم‌عشق وین عجب کز هر زبان که می‌شنوم نامکرر است 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
آتش دیوانگی سوزانده تن را، آنچنان که باد تا آن سوی دنیا می‌برَد خاکسترم را فصل پاییزم که هر شب رفتگر‌ها در خیابان می‌تکانند از لباسم برگ‌های آذرم را 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
وقتی که دیدم آمدی با گل چمیدم آمدی بازم بهاری شد دلم هر سو فراری شد دلم گشتم ولی پیدا نشد هرگز دلم شیدا نشد صحرا به صحرا میروم دنبالِ دل هی میدوم هر کوچه را گُل میزنم فالی به هر قُل میزنم دلرا ملامت می کنم خودرا غُلامت می کنم بر دیده ام پا می نهی کی شیعه را وا ،می نهی ۱۴۰۳/۹/۹ 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«عمر منی» به مختصر، چون که ز من نبود اثر زنده نمی شـــــدم اگر، از دم جـــان فــــزای تو گرچه تو دوری از برَم، همرهِ خویـش مـی برَم، شب همه شب به بستــرم، یاد تو را به جای تو! 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از خوبان پارسی‌گو
خوبان پارسی‌گو بخشندگان عمرند 📍@khobaneparsigoo
Hojat Ashrafzade-Ham Safar -musicdel.ir 128.mp3
2.95M
💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky 🎙 🎼‌ ❤️❤️