eitaa logo
تبیین
2.6هزار دنبال‌کننده
5هزار عکس
441 ویدیو
34 فایل
🔺اهداف: 🔹تهذیب نفس 🔹امام شناسی و مهدویت 🔹روشنگری و بصیرت‌افزایی 🔹ارتقاء بینش دینی و سیاسی 🔹دشمن شناسی و جنگ نرم 🔹ارتقاء مهارت‌های تربیتی 🔹و... 🔸هدف ارائه‌ی الگوست؛ با شبکه‌های اجتماعی کسی متفکر نمی‌شود، باید #کتاب خواند.
مشاهده در ایتا
دانلود
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️جهل بسیط چه تفاوتی با جهل مرکب دارد؟ 🔸 و نادانی، در مقابل و دانستن قرار می‌گیرد که به دو زیر مجموعه و تقسیم می‌شود. 🔹 بدین معنا است که انسان چیزى را نداند، اما متوجه این جهل و نادانى خودش باشد، مانند ما ‌که هنوز نمی‌دانیم در کره مریخ موجود زنده‌‏اى وجود دارد یا نه، و به این ناآگاهى خود نیز آگاهیم که در این صورت تنها با یک جهل مواجهیم. گفتنی است که جهل بسیط، ضد علم نیست، بلکه تقابل میان آن دو، تقابل ملکه و عدم ملکه است و ممکن است به علم منجر شود. 🔹 به مواردی گفته می‌شود که انسان چیزى را نداند و متوجه این نادانى خویش نباشد، بلکه اعتقاد دارد که در موضوع مورد نظر، آگاهی لازم را دارد، مانند کسانى که اعتقادات فاسد دارند و خیال می‌‏کنند به حقایق آگاه‌‏اند، در حالی‌که در واقع نادان‌‏اند. [۱] این نوع از نادانی را بدان جهت، جهل مرکّب نامیده‏‌اند که در واقع مرکّب از دو جهل و نادانی است. یکى جهل به واقعیت، و دیگری جهل نسبت به نادانی خویش. جهل مرکّب مقابل علم است به تقابل تضادّ، و ممکن نیست که با وجود آن علم حاصل شود. [۲] 🔹در پایان ذکر این نکته لازم است که جهل مرکب بسیار خطرناک‌تر از جهل بسیط است؛ چرا که به گفته آن شاعر پارسی‌گو: آنکس که نداند و بخواهد که بداند - جان و تن خود را ز جهالت برهاند؛ آنکس که نداند و نداند که نداند - در جهل مرکب ابدالدهر بماند. پی نوشت‌ها؛ [۱] فرهنگ نامه اصول فقه، ص ۳۸۸ [۲] فرهنگ اصطلاحات منطقى، ص ۹۱ منبع: اسلام کوئست @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️آرزوهای طولانی و اقسام آن (بخش سوم) 🔸 همچون سرابی است که تشنگان را در بیابان زندگی به دنبال خود می کشانند و چهره واقعیت ها را به گونه ای دروغین نشان می دهند و انسان به خاطر آنها درک نمی کند. امید و آرزوی پسندیده، دل بستن به آینده ای است که دسترسی به آن معقول است و با تلاش می توان به آن رسیده و این یک امر فطری است. 💠اسباب آرزوهای دراز 1⃣«جهل و بی خبری»؛ انسان نسبت به دنیا، قدرت و لطف خدا، آخرت و نعمت های بی پایان آن و همچنین نسبت به وضع خویش و عدم توجه به این حقیقت که هر لحظه ممکن است پایان عمر او فرا رسد، او را به وادی آرزوهای دراز می کشاند. امام علی (ع) می فرماید: «اتَّقُوا خِدَاعَ الْآمَالِ فَکَمْ مِنْ مُؤَمِّلِ یوْمٍ لَمْ یدْرِکْهُ وَ بَانِی بِنَاءٍ لَمْ یسْکُنْهُ وَ جَامِعِ مَالٍ لَمْ یأْکُلْهُ؛ [۱] از بپرهیزید؛ چه بسیار کسانی که آرزو داشتند روزی را (در آغوش ناز و نعمت بگذارنند) و هرگز به آن نرسیدند. چه بسیار کسانی که خانه و قصری ساختند، ولی هرگز در آن ساکن نشدند و چه بسیار کسانی که اموال زیادی اندوختند ولی هرگز از آن نخوردند. 2⃣«حب دنیا»؛ هنگامی که دلبستگی نسبت به ظواهر دنیا جای «زهد» را گرفت و انسان در زرق و برق دنیا غرق شد، کم کم از خدا می شود و زشتی ها در نظرش به صورت زیبایی جلوه می کند و او را گرفتار و دراز می سازد، لذا حق را به دست فراموشی سپرده و به آن پشت می کند. ... پی نوشت؛ [۱] تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص ۳۱۳ منبع: حوزه نت به نقل از وبسایت پژوهه @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️آیا از منظر آیات و روایات قابلیت تغییر در اخلاقیات افراد وجود دارد؟ (بخش دوم و پایانی) 🔸در روايات اسلامى نيز تعبيرات روشنى در اين زمينه ديده مى شود، مانند احاديث زير: 1⃣حديث معروف «اِنّى بُعِثْتُ لاُِتَمِّمَ مَكارِمَ الاَْخْلاقِ» [۱] دليل واضحى بر امكان تغيير است. 2⃣روايات فراوانى كه تشويق به مى كند، مانند: حديث نبوى «لَوْ يَعْلَمُ الْعَبْدُ ما فى حُسْنِ الْخُلْقِ لَعَلِمَ اَنَّهُ يَحْتاجُ اَنْ يَكُونَ لَهُ خُلْقٌ حَسَنٌ» [۲] (اگر بندگان مى دانستند كه چه منافعى دارد، يقين پيدا مى كردند كه محتاج به اخلاق نيكند!)، نشانه ديگر است. 3⃣در حديث ديگرى از همان حضرت مى خوانيم: «اَلْخُلْقُ الْحَسَنُ نِصْفُ الدِّينِ» [۳]؛ (، نيمى از دين است). 4⃣و در حديثى از اميرمؤمنان امام على (عليه السلام) مى خوانيم: «اَلْخُلْقُ الْمَحْمُودُ مِنْ ثِمارِ الْعَقْلِ، اَلْخُلْقُ الْمَذْمُوْمُ مِنْ ثِمارِ الْجَهْلِ» [۴] ( از ميوه هاى و آگاهى است، و از ثمرات و نادانى است). و از آنجا كه «علم» و «جهل» قابل تغيير است، هم به تبع آن قابل تغيير مى باشد. 5⃣در حديث ديگرى از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله) آمده است: «اِنَّ الْعَبْدَ لَيَبْلُغُ بِحُسْنِ خُلْقِهِ عَظيمَ دَرَجاتِ الاْخِرَةِ وَ شَرَفَ الْمَنازِلِ وَ اِنَّهُ لَضَعيفُ الْعِبادَةِ» [۵] (بنده خدا به وسيله به درجات عالى آخرت و مى رسد، در حالى كه ممكن است از نظر عبادت ضعيف باشد!). 🔹در اين حديث اوّلاً مقايسه به عبادت و ثانياً ذكر درجات بالاى اخروى كه حتماً مربوط به اعمال اختيارى است، و ثالثاً تشويق به تحصيل حسن خلق، همگى نشان مى دهد كه يك امر است، نه اجبارى و الزامى و خارج از اختيار! (دقّت كنيد). اين گونه روايات و تعبيرات گويا و پرمعنى در كلمات (عليهم السلام) زياد ديده مى شود [۶] و همه آنها نشان مى دهد كه قابل تغيير است، و گرنه اين تعبيرات و تشويقها لغو و بيهوده بود. 6⃣در حديث ديگرى از رسول خدا (صلى الله عليه و آله) مى خوانيم كه به يكى از يارانش به نام «جرير بن عبدالله» فرمود: «اِنَّكَ امْرُءٌ قَدْ اَحْسَنَ اللّهُ خَلْقَكَ فَاَحْسِنْ خُلْقَكَ» [۷] (خداوند به تو چهره زيبا داده، خود را نيز زيبا كن!). 🔹كوتاه سخن اين كه: كتب روايى ما پُر از رواياتى است كه همگى دلالت بر آدمى دارد. [۸] اين بحث را با حديثى از اميرالمؤمنين (عليه السلام) كه تشويق به فضائل اخلاقى مى كند پايان مى دهيم؛ حضرت می فرماید: «اَلْكَرَمُ حُسْنُ السَّجـِيَّةِ وَ اجْتِـنابُ الدَّنِـيَّةِ» [۹] (ارزش و كيفيّت انسان به و اجتناب و دورى از اخلاق پست است). پی نوشت‌ها؛ [۱] إرشاد القلوب، ديلمى، انتشارات مصطفوى‏، چ ۳، ج ۱، ص ۱۷۴. [۲] بحارالأنوار، دار إحياء التراث العربی، چ ۲، ج ۱۰، ص ۳۶۹. [۳] همان‏، ج ۶۸، ص ۳۸۵. [۴] غررالحكم و دررالكلم‏، دار الكتاب الإسلامی، چ ۲، ص ۶۹، ح ۱۳۲۸. [۵] المحجة البيضاء فی تهذيب الإحياء، جامعه مدرسين، چ ۴، ج ۵، ص ۹۳. [۶] الكافی، دارالكتب الإسلامية، چ ۴، ج ۲، ص ۹۹، باب (حسن الخلق...) ۱۸ روايت در اين زمينه نقل كرده است. [۷] بحار الأنوار، همان، ج ۶۸، ص ۳۹۴. [۸] الكافی، همان، ج‏ ۲، ص ۹۹. [۹] غرر الحكم و درر الكلم‏، همان، ص ۸۷، ح ۱۶۷۴ 📕اخلاق در قرآن‏، آيت الله العظمى ناصر مكارم شيرازى، مدرسه الامام على بن ابيطالب (ع)، قم، چ اول، ۱۳۷۷ش، ج ۱، ص ۳۴ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️دیدگاه اسلام در مورد «سؤال کردن» چیست؟ 🔹هر انسانى در برابر انبوهى از و درباره خود و ديگران قرار دارد، كه گاه مربوط به مسائل است و گاه و كليد حلّ آنها غالباً از و انديشمندان است. به همين دليل، در عالَم تكوين و تشريع، درهاى را به روى انسان گشوده است. از نظر تشريع در دستورات اسلامى نه تنها اجازه به هر كس و درباره هر چيز داده شده است، بلكه به سؤال كردن امر كرده است‌. در دو آيه مى فرمايد: «فَاسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَاتَعْلَمُونَ» [۱] (از كنيد اگر نمى دانيد). 🔹اميرمؤمنان (عليه السلام) در بعضى از كلمات پرمعنايش در ميفرمايد:  «وَ لَا يَسْتَحِيَنَّ أَحَدٌ إِذَا لَمْ يَعْلَمِ الشَّيْ‏ءَ أَنْ يَتَعَلَّمَهُ» (هيچ گاه كسى در فراگيرى و از مجهولات، شرم و حيا به خود راه ندهد). آرى، كردن عيب نيست. عيب آن است كه انسان پرسش نكند و در و نادانى باقی بماند. جالب اين است كه در خطبه ۱۶۲ كردن را براى هر كس ذكر فرموده و اين معنا در مورد و بسيار مهم‌تر است، چرا كه آنها داراى مجهولات فراوان از نظر تكوين و هستند. 🔹خداوند نیز، و جستجوگرى را در ذات انسان قرار داده است. ، همواره مايل است از چيزهايى كه نمى داند، بپرسد و بداند. اين حسّ در جوانان و نوجوانان شديدتر است؛ به سبب همان نيازى كه دارند، گاه آن قدر پدر و مادر را سؤال پيچ مى كنند كه داد و فريادشان بلند مى شود؛ در حالى كه وظيفه آنها اين است كه با محبّت و مدارا به اين نياز روحى شان پاسخ مثبت دهند. آنچه را مى دانند، در اختيارشان بگذارند و آنچه را نمى دانند به كسانى كه مى دانند ارجاع دهند. 🔹بعضى فكر مى كنند اگر از مسائل سؤال كنند نشانه كفر و بى اعتقادى است، در حالى كه اين پرسش ها براى بيشتر و استحكام بخشيدن به است. و آگاهان، به ويژه وظيفه دارند كه در هر حال و در هر شرايط، براى پاسخ به اعلام آمادگى كنند و با محبّت و احترام از استقبال كنند و فراموش نكنند كه بر اساس روايتى كه از اميرالمؤمنين (عليه السلام) نقل شده، چنين وظيفه اى بر دوش دارند:  «خداوند از ، پيمانِ فراگيرى علم نگرفته، مگر آنكه پيش از آن از ، پيمان آموزش گرفته است». [۳] 🔹اين بحث را با ذكر چند حديث پر معنا پايان مى دهيم؛ (عليه السلام) يكى از يارانش به نام «حمران بن أعين» را تشويق به سؤال كرد و فرمود: «مردم به اين علت، و گمراه مى شوند كه نمى كنند». [۴] (عليه السلام) مى فرمايد: «دلها قفل شده است و كليد آن، است». [۵] از (صلّی الله علیه و آله) روايت شده كه: «، خزانه هايى است و كليدهاى آن است. خدا شما را رحمت كند، همواره سؤال كنيد؛ چرا كه چهار گروه براى آن پاداش داده مى شوند: سؤال كننده، پاسخ گوينده، كسانى كه در آنجا مستمعند و آنها كه بدان ها علاقه مندند». [۶] 🔹در تاريخ آمده كه: «در روز جنگ جمل، مرد عربى به (عليه السلام) عرض كرد: اى اميرمؤمنان! تو مى گويى خداوند يگانه است؟ [منظور از اين يگانگى چيست؟] مردم از هر سو به او حمله كردند. گفتند: اى مرد عرب، نمى بينى تمام فكر اميرمؤمنان متوجّه جنگ است؟ [هر سخن جايى و هر نكته مقامى دارد!] (عليه السلام) فرمود: او را رها كنيد. چيزى كه اين مرد عرب مى خواهد، همان چيزى است كه ما از اين قوم مى خواهيم [ما هم از اين گروه، توحيد و يگانگى مى طلبيم و جنگ براى فراگيرى اين تعليمات مقدّس است]». [۷] پی نوشت‌ها؛ [۱] نحل، آيه ۴۳؛ انبياء، آيه ۷. [۲] نهج البلاغة، صبحی صالح، هجرت‏، قم‏، چ ۱، ص ۴۸۲، حکمت ۸۲. [۳] الكافی، دارالكتب الإسلامية، چ ۴، ج ‏۱، ص ۴۱. [۴] الكافی، همان، ص ۴۰. [۵] غرر الحكم و درر الكلم‏، دارالكتاب الإسلامی، چ ۲، ص ۷۶، حکمت ۱۴۶۵. [۶] كنز العمال فی سنن الأقوال و الأفعال، صفوة الس مؤسسة الرسالة، چ ۵، ج ۱۰، ص ۲۳۰، ح ۲۸۶۶۲. [۷] شرح آن را در كتاب التوحيد، ابن بابويه، جامعه مدرسين‏، چ ۱، ص ۸۳، باب ۳ (معنى الواحد و التوحيد و الموحد) مطالعه فرماييد. 📕پيام امام اميرالمؤمنين(ع)‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلاميه‏، چ اول‏، ج ۶، ص ۲۹۵ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️مردم از نظر داشتن يا نداشتن علم و آگاهی به چند گروه تقسيم می شوند و كداميك برای جامعه خطرناکتر است؟ 🔹مردم از نظر داشتن يا نداشتن علم و آگاهی به چهار گروه تقسيم می شوند: «عالم»، «جاهلِ قاصر»، «جاهلِ مقصّرِ بسيط»، و «جاهلِ مُركّب». كسى است كه مطلبى را به طور اجمال يا به طور تفصيل مى داند، يعنى نسبت به چيزى گاه دارد و گاه . مثلا اجمالا مى داند شراب، حرام است و زيان هايى براى جسم و روح انسان دارد؛ يا به طور تفصيل دلايل حرمت شراب و مدارك آن را ديده و آثار زيانبار آن را در هر يك از اعضاء بدن مورد بررسى دقيق قرار داده است. 🔹 كسى است كه نمى داند، ولى دسترسى به علم هم ندارد، يا به خاطر دور بودن از مراكز علم و يا فرو رفتن در و سهو و خطا. كسى است كه دسترسى به اسباب علم دارد، اما بر اثر و و سهل انگارى به سراغ علم نرفته و در و بى خبرى مانده است؛ ولى با اين حال از جهل خود باخبر است! يعنى مى داند كه نمى داند. اما كسى است كه واقعاً در جهل فرو رفته و از حقّ و واقعيت به دور افتاده، امّا از خود خبرى ندارد، بلكه به عكس خيال مى كند آگاه و با خبر است و آنچه را فهميده، عين واقعيّت مى باشد، و به تعبير ديگر نمى داند كه نمى داند. 🔹در ميان اين گروهها خطر و مسئوليّت از همه كمتر است و بعد از آن، قرار دارد و سپس ، كه ممكن است به خاطر جهل مُركّبش خطراتى براى خود و ديگران ايجاد كند. امّا از همه خطرناكتر، است. آن كس كه آگاهانه راه خلاف مى رود و همچون دزدى است كه با چراغ آمده، به كاهدان نمى زند، بلكه كالاى گزيده تر را مى برد. تمام هايى كه بشر در طول تاريخ داشته، به خاطر همين بوده است. سرچشمه تمام جنگ ها و نابسامانی ها در جامعه بشرى چه در گذشته و چه امروز از همين گروه است. آنها هستند كه خطرناكترين سلاح هاى كشتار جمعى را براى محو و نابودى انسان هاى بى گناه مى سازند. 🔹آنها هستند كه را براى استثمار و استعمار ملّت ها مى كشند. آنها هستند كه براى حفظ و نامشروعشان آتش جنگ را به پا مى كنند و بالأخره آنها هستند كه براى دست يافتن به منافع بيشتر، مراكز حسّاس تبليغاتى را به دست مى گيرند؛ را مى پوشانند و با و ، انسانها را در بى خبرى فرو مى برند. آنها را به سگ هارى تشبيه كرده كه عطش نامحدود و پايان ناپذيرى بر او غلبه نموده، در هيچ حال سيراب نمى شود. اگر به او حمله كنى دهانش باز و زبانش بيرون است و اگر او را به حال خود واگذارى باز چنين است: «فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتَرُكْهُ يَلْهَثْ». [۱] 🔹راستى اگر سؤال شود كه چه می شود كه با علم و در راه گام مى گذارد و اين تضادّ علم و عمل از كجا سرچشمه مى گيرد؟ جواب اين سؤال روشن است. گاه اين واقعاً پايه هاى ايمانش سست و ضعيف است، گرچه در ظاهر مسلمان است، و گاه در عين ايمان به خدا، آنچنان غلبه بر او شديد است كه سدّ ايمانش را كه معمولا چندان محكم نيست، مى شكند و سيلاب هوا و تمام وجودش را فرا مى گيرد و به قعر درّه هولناك و گمراهى پرتاب مى كند. 🔹اين سخن را با حديث زيبايى از (علیه السلام) پايان مى دهيم. حضرت مى فرمايد: «تورات با پنج جمله پايان يافته كه من دوست دارم در آغازِ هر روز آنها را از نظر بگذرانم. [سپس آنها را به اين صورت بيان مى فرمايد:] «اوّل: كه به علمش عمل نكند، با مساوى است»؛ «دوم: زمامدارى كه عدالت را درباره مردم رعايت نكند، با فرعون مساوى است»؛ «سوم: فقيرى كه در برابر غنى به خاطر طمع در اموالِ او ذليلانه خضوع مى كند، با سگ مساوى است»؛ «چهارم: ثروتمندى كه از مالش [براى خود و كمك به ديگران] بهره نمى گيرد، با فقير اجير مساوى است»؛ «پنجم: زنى كه براى هواى نفس و بدون نياز از منزل خارج مى شود، او با كنيزِ برده يكسان است، [چرا كه او هم برده هوس هاست])». [۲] پی نوشت: [۱] سوره اعراف، آيه ۱۷۶ [۲] الاثنی عشريه فی الرّدّ علی الصوفيه، حرّ عاملی، محمد بن محمد، علميه، قم، ۱۴۰۰ق، بی تا، ص ۲۰۶ 📕پيام امام اميرالمؤمنين(ع)‏، مكارم شيرازى، ناصر، تهيه و تنظيم: جمعى از فضلاء، دار الكتب الاسلامية‏، تهران‏، ۱۳۸۶ ش، چ اول‏، ج ۴، ۶۳۸ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️«تکبّر» و «تعصّب» چه آثار و مفاسدی در تاریخ بشر بدنبال داشته است؟ 🔹 به معناى «خودبرتربينى» و به معناى «وابستگى غيرمنطقى» شخص يا چيزى و دفاع بى قيد و شرط از آن است. از ريشه «عصب» (بر وزن غضب) يعنى رشته هاى مخصوص كه عضلات انسان را به مغز مربوط مى كند و مجموعه آن «سلسله اعصاب» را تشكيل مى دهد. سپس به گروه و كه با هم همكارى و همفكرى دارند اطلاق شده و چنين جمعيّتى را «عُصبة» (بر وزن سفره) مى گويند و واژه معمولا به وابستگى هاى غير منطقى و بى قيد و شرط گفته مى شود، و سرچشمه آن بيشتر و كوتاه فكرى و است؛ 🔹زيرا كسى كه مى خواهد بزرگى به خود ببندد سعى مى كند كسانى را كه به او وابستگى دارند يا او به آنها وابستگى دارد بزرگ بشمارد، نقاط ضعف آنها را نبيند و اگر نقاط قوتى دارند بزرگنمايى كند تا خود از اين طريق بزرگى بفروشد. اين ، بخصوص هنگامى كه در شكل تعصّب و قبيلگى ظاهر شود سرچشمه بسيارى است و در طول تاريخ همواره منشأ جنگ ها، خشونت ها و درگيرى هاى خونين بوده است. از تاريخ جاهليّت گرفته تا دنياى امروز هيچ يك از انسان ها از آسيب هاى و در امان نمانده اند؛ در حوادث‌ شوم مى خوانيم كه دو بار درگيرى شديد بين قبايل عرب واقع شد كه به نام «فجار» در تاريخ مشهور شده است. 🔹«فجار اوّل» زمانى واقع شد كه مردى از طايفه بنى كنانه بدهى قابل ملاحظه اى به مردى از طايفه هوازن داشت و قادر به پرداختن آن نبود. مرد هوازنى در سوق عكاظ (بازارى كه هر سال يك بار در نزديك طايف تشكيل مى شد) ميمونى مشاهده كرد و گفت چه كسى پيدا مى شود كه اين ميمون را در قبال طلبى كه من از فلان كس دارم بفروشد و مقصودش از اين سخن، تحقير مرد كنانى بود كه از پرداخت بدهيش عاجز شده بود. در اين هنگام مردى از طايفه بنى كنانه رسيد و با شمشير خود ميمون را كشت. مرد هوازنى فرياد كشيد و مرد كنانى هم طايفه بنى كنانه را به يارى خود طلبيد و دو قبيله به جان هم افتادند و درگيرى شديدى واقع شد كه نزديك بود به جنگ تمام عيارى تبديل شود. 🔹«فجار دوم» كه مدتى بعد از وفات عبدالمطلب روى داد به اين سبب حاصل شد كه جوان نادانى از قبيله بنى غفار در گوشه اى از بازار عكاظ نشسته بود و پاى خود را دراز كرده بود و مى گفت: من برترين مرد عربم و هركس قبول ندارد اين دو پاى مرا قطع كند. جوان بى خرد ديگرى همچون او كه از قبيله بنى قيس بود شمشير كشيد و پاى وى را مجروح كرد. فرياد از دو طرف برخاست و قبايل آن دو به جان هم افتادند و درگيرى شديدى بين طرفين اتّفاق افتاد و بعد از مدتى عداوت و دشمنى با يكديگر صلح كردند. [۱] 🔹در قرن اخير نيز «جنگ جهانى دوم» همان گونه كه مى دانيم بر اثر هاى آلمانى هاى نازى رخ داد كه در طول آن ده ها ميليون نفر كشته و ده ها ميليون مجروح و مفقود الاثر شدند و ويرانى هاى عظيمى در اروپا و نقاط ديگرى از جهان روى داد و حتى امروز نيز عامل اصلى تجاوزهاى مستكبران و چيزى جز و «تعصّب های نژادى» نيست. 🔹لذا در حديثى از (صلى الله عليه و آله) مى خوانيم: «مَنْ كانَ فِي قَلْبِهِ حَبّةٌ مِنْ خَرْدَلٍ مِنْ عَصَبِيَّةٍ، بَعَثَهُ اللهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ مَعَ أعْرابِ الْجَاهِلِيَّةِ» [۲] (كسى كه در قلبش به اندازه يك دانه خردل باشد خداوند او را روز قيامت با اعراب جاهليّت محشور مى كند). هم چنین (عليه السلام) در حديثى مى فرماید: «مَنْ تَعَصَّبَ اَوْ تُعُصِّبَ لَهُ فَقَدْ خَلَعَ رِبْقَ الْاِيمَانِ» [۳] (كسى كه بورزد يا براى او تعصّب بورزند، رشته ايمان را از گردن خود برداشته است). پی نوشت‌ها؛ [۱] الكامل فی التاريخ، ابن الأثير، على بن ابى الكرم، دار صادر، بيروت، ۱۳۸۵ق، ج ۱، ص ۵۸۹. [۲] الكافی، دار الكتب الإسلامية، تهران، چ ۴، ج ‏۲، ص ۳۰۸. [۳] الكافی، همان 📕پيام امام امير المؤمنين(ع)‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلامية‏، تهران‏، ۱۳۸۶ش، چ ۱، ج ۷، ص ۳۹۸ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️سرلوحه برنامه های «امام زمان» (عجل الله تعالی فرجه الشریف) 🔹قاطعیت، خصلت همه رهبران‌ راستین‌ الهی است و این خصلت در وجود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در حدّ اوج و کمال است. معیار پاک‌سازی اجتماعات بشری نیز همین است. (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در راه و روش خویش، سازش ناپذیر است و در اجرای حدود و و مبارزه با قاطعیتی خدایی دارد. چشم پوشی و مسامحه‌ای در راه و روش او نیست. از ملامت ملامت‌گران نمی هراسد، از هیچ مقام و قدرتی نمی ترسد و بدون هیچگونه ملاحظه ای را کیفر میدهد. 🔹در حدیثی از امام باقر (علیه السلام) آمده است: « قیام میکند ... بر اعراب سختگیر است و راه و روش او شمشیر بوده و در راه اجرای از ملامتِ ملامت‌گران بیم نمیکند». [۱] امام کاظم (علیه السلام) نیز فرموده است: «خداوند برای از خاندان ما هر دشواری را آسان میگرداند و به دست او هر جبّار سرسختی نابود میشود و هر شیطان سرکشی هلاک میگردد». [۲] 🔹بزرگترین آرمان دولت (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، گسترش در سراسر گیتی است که از هدف های اساسی آن تحول‌ عظیم‌ جهانی می باشد؛ چنان که این اصل از نخستین هدف ها و اصلی ترین برنامه های همه بوده است، که در گذشته تاریخ، اجتماعات و مردمان را به آن فرا خوانده اند و در راه تحقق آن فداکاری های فراوان کرده اند. (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، با طبقات آگاه و عالمان و روشنفکرانی که بخواهند به گونه ای در برابر اجرای عدالت بایستند، می‌جنگد و با کسانی که با توجیه کلام خدا و تأویل آیات قران کریم، قصد تضعیف‌ مبانی‌ انقلاب او را دارند، درگیر میشود و آنان را از سر راه انقلاب برمی‌دارد. 🔹، تنها زمینه حیات اجتماعی در بخش ویژه ای از جامعه نیست، بلکه در همه ابعاد حیات فردی و اجتماعی، «عامل اصلی حیات و زندگی انسان»، اصل و است. «عدل»، حیات زندگی است و زندگی بی عدالت، مرگی است که حیات پنداشته میشود. در سخنی از امام حسین (علیه السلام) آمده است: «اگر از عمر دنیا تنها یک روز باقی مانده باشد، خداوند آن روز را طولانی گرداند تا مردی‌ از فرزندان‌ من کند و زمین را از و پر کند، آنگونه که از ستم و بیداد آکنده باشد. این چنین از پیامبر خدا شنیدم». [۳] 🔹در روایتی نیز آمده است هنگامی که (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در لحظات نخستین پس از تولد، دهان به سخن گشود، فرمود: «خداوندا! به آنچه بر من وعده دادی، وفا کن و امر مرا به کمال برسان و گام های مرا استوار بدار و را به دست من آکنده از و ساز». [۴] امام علی (علیه السلام) نیز درباره این بزرگترین آرمان حکومت حضرت فرموده است: « قاضیان زشتکار را کنار میگذارد و دست سازشکاران را از سرتان کوتاه میکند، و حکمرانان ستم‌پیشه را عزل می نماید و زمین را از هر نادرست و خائنی پاک می سازد». [۵] 💠عوامل موفقیت امام مهدی در گسترش عدل 🔹در (علیهم السلام) که عهده دار اجرای و ، که در رأس حکومت قرار دارد، نمونه و الگوی اعلا و نمایش عملی و تجسم ظهور تمام برنامه‌های اسلامی و تعلیمات آن و نیز نسخه سعادت‌بخش‌ جامعه بشری است. در این حکومت امامان معصوم هم که اساس عمل است، بیانگر عدل، حق و برقراری توازن و تعادل به معنای حقیقی است، و هم حاکم و نظام حکومت و قوه مجریه ای که اجرای این قوانین را بر عهده دارد، در طریق گام برمی دارد. 🔹در روایتی از امام باقر (علیه السلام) آمده است: «هنگامی که ما قیام کند، خداوند دست لطفش را بر سر بندگانش میگذارد و به این وسیله عقول آنها را کامل و افکارشان را پرورش میدهد». [۶] ضمن این موضوع، عامل مهم دیگری که موفقیت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در گسترش عدل در جامعه را تضمین میکند، در آن عصر است. 🔹افرادی با عدل و داد درگیرند و با آن مقابله میکنند که عقلشان کامل نیست. وقتی مردم از نظر عقلی ضعیف باشند، زیر بار حکومت عدل نمیروند؛ زیرا طبق احادیث، از جنود به شمار می آید و از جنود و لشکریان . [۷] به این دلیل و نیز عظمت است که در دوران (عجل الله تعالی فرجه الشریف) همگان به سرعت تمام، پذیرای حکومت آن حضرت خواهند بود. [۸] پی نوشتها: [۱]الغیبة، نعمانی ص۲۳۳. [۲] کمال الدین ج۲ ص۳۶۹. [۳]همان ج۱ ص۳۱۸. [۴]بحارالانوار ج۵۱ ص۱۳. [۵]همان ص۱۲۰. [۶]بحارالانوار، ج۵۲ ص۳۲۸. [۷]کافی ج۱ کتاب العقل والجهل ح۱۴. [۸]ر.ک: رضوانی کاشانی، علی اصغر، موعود شناسی و پاسخ به شبهات، ص ۴۸۳-۴۸۶ نویسنده: زهرا رضائیان، بخش مهدویت تبیان منبع: تبیان @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️در روايات اسلامی چه آثاری برای «کفران نعمت» ذکر شده است؟ 🔸در روايات اسلامى به طور وسيع و گسترده، از ، زشتى و آثار شوم آن، و از زيبايى و بركات جالب آن بحث شده است، از جمله: 1⃣رسول خدا (صلى الله عليه و آله) در حديثى مى فرمايند: «اَسْرَعُ الذُّنُوبِ عُقُوبَةً كُفْرانُ النِّعْمَةِ». [۱] (گناهى كه زودتر از همه گناهان عقوبتش دامان انسان را مى گيرد است). 2⃣امام على (عليه السلام) در اين رابطه مى فرمايند: «سَبَبُ زَوالِ النِّعَمِ الْكُفْرانُ». [۲] (آنچه باعث زوال نعمت‌ها مى شود است). 3⃣آن حضرت در حديث ديگرى می فرمايند: «كُفْرُ النِّعْمَةَ مُزيْلُها وَ شُكْرُها مُسْتَديمُها». [۳] ( آن را از بين مى برد، و نعمت سبب دوام آن است). 4⃣اميرالمومنين (عليه السلام) در حديثى مى فرمايند: «كُفْرانُ النِّعَمِ يُزِلُّ الْقَدَمَ وَ يَسْلُبُ النِّعَمِ». [۴] ( سبب لغزش قدم‌ها [و به زمين خوردن در زندگى] و موجب مى گردد). 5⃣آن حضرت در حديث ديگری می فرمايند: «آفَةُ النِّعَمَ الْكُفرانُ»؛ [۵] (آفت نعمت‌ها، است). 6⃣اميرمؤمنان (عليه السلام) می فرمايند: «كافِرُ النِّعمَةِ كافِرُ فَضْلِ اللهِ». [۶] (، منكر فضل الهى است). 7⃣يكى از مجازات هاى الهى مجازات است، و مفهوم آن اين است كه خداوند برای مجازات بعضى از و ظالم، آنان را مشمول هاى خود قرار مى دهد؛ هنگامى كه نعمت بر او فوق العاده زياد شد، ناگهان نعمت را سلب مى كند تا شديداً احساس درد و عذاب كند. از اين رو امام حسين (عليه السلام) درحديثى مى فرمايند: «اَلاِسْتِدْراجُ مِنَ اللهِ سبحانه لِعَبدِهِ اَنْ يُسْبِغَ عَلَيْه النِّعَمَ وَ يَسْلُبَهُ الشُّكْر». [۷] ( در نعمت و غافلگير كردن خداوندى اين است كه به بنده اش نعمت فراوان مى دهد و توفيق را او سلب مى كند [ناگهان به زمين مى خورد و همه چيز را از دست مى دهد]). 8⃣امام سجّاد (عليه السلام) در اين رابطه مى فرمايد: «اَلذُّنُوبُ الَّتى تُغَيِّرُ النِّعَمَ البَغْىُ عَلَى النّاسِ وَالزَّوالُ عَنِ الْعادَةَ فِى الْخَيْرِ وَاصْطِناعُ الْمَعْرُوفِ، وَكُفْرانُ النِّعَمِ وَ تَرْكُ الشُّكْرِ». [۸] (گناهانى كه را تغيير مى دهد، ظلم بر مردم و تغيير دادن عادت در امور خير و و ترك شكر است). 9⃣اميرمؤمنان امام على (عليه السلام) در حديث ديگرى مى فرمايند: «كُفْرُ النِّعْمَةِ لُؤْمٌ وَ صُحْبَةُ الاَحمق شُؤْمٌ». [۹] ( نشانه پستى است و دوستى با احمق سبب سر افكندگى است). 🔟اين بحث را با حديثى از امام صادق (عليه السلام) در بيان جنود عقل و جهل (لشكر عقل و نادانى) پايان مى دهيم. امام (عليه السلام) به اصحاب شان دستور مى دهند، و لشكريانش را بشناسند، و از و لشگريانش نيز باخبر باشند، و هنگامى كه بعضى از ياران توضيحات بيشترى مى خواهند (عليه السلام) مى فرمايند: خداوند براى هفتاد و پنج لشكر قرار داده كه ضد آنها، جنود است، و در ضمن اين هفتاد و پنج لشكر كه در صدر كلام امام (عليه السلام) واقع شده مى فرمايند: «وَالشُّكْرُ وَ ضِدُّهُ الْكُفْرانُ». [۱۰] (يكى از لشكريان عقل است و ضد آن است). 💠تعبيراتى كه در روايات دهگانه بالا آمده به خوبى نشان مى دهد كه تا چه اندازه اين خطرناك است و تا چه حد آن در زندگى فردى و اجتماعى نمايان است و چگونه انسان را از اوج نعمت بر مى كشاند، را سلب مى كند و مايه دورى از خدا و نزديكى به است. پی نوشت‌ها؛ [۱] بحارالأنوار، دار إحياء التراث العربى، چ۲ ج ‏۶۶ ص۷۰. [۲] غررالحكم و درر الكلم‏، دار الكتاب الإسلامی، چ۲ ص۳۹۵ قصار ۸. [۳] همان، ص۵۳۸ قصار ۱۰. [۴] همان، قصار۲۰. [۵] همان، ص۲۷۸، قصار ۳. [۶] ص ۵۳۹، قصار ۳۶. [۷] بحارالأنوار، همان، ج ‏۷۵ ص ۱۱۷. [۸] همان، ج ‏۷۰، ص ۳۷۵. [۹] غررالحكم و درر الكلم‏، ص ۵۳۸، قصار۲۱. [۱۰] بحارالأنوار، همان، ج۱، ص۱۱۰ 📕اخلاق در قرآن‏، مكارم شيرازى، ناصر، مدرسه الامام على بن أبیطالب(ع)، قم‏، ۱۳۷۷ش،‏ چ ۱، ج ۳، ص ۷۱ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️چرا امام حسین (علیه السلام) در روز عاشورا خطاب به دشمنان فرمود: «اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید»؟ (بخش دوم و پایانی) 🔹مورخین میگویند: (علیه السلام) در طی سخنان متعدد و طولانی خطاب به لشگر عمر سعد آنها را به پیروی از خود فرا خواند، اما نه تنها پاسخ مثبتی از جانب آنان دریافت نکرد، حتی با بی توجهی و جسارت آنها مواجه شد و لذا با سوز و گداز فرمود: «فَقَدْ مُلِئَتْ‏ بُطُونُكُمْ‏ مِنَ الْحَرَامِ وَ طُبِعَ عَلَى قُلُوبِكُمْ وَيْلَكُمْ أَ لَا تُنْصِتُونَ أَ لَا تَسْمَعُونَ فَتَلَاوَمَ أَصْحَابُ عُمَرَ بْنِ سَعْدٍ بَيْنَهُمْ وَ قَالُوا أَنْصِتُوا لَهُ» [۱] (آری در اثر كه شكم های شما از آنها انباشته شده، خداوند اين چنين بر دلهای شما مهر زده است وای بر شما! چرا ساكت نمیشويد؟! چرا به سخنانم گوش فرا نمیدهيد؟!). 🔹 (عليه السلام) در هنگام ورود به سرزمین نیز فرمود: «إِنَّ النَّاسَ عَبِيدُ الدُّنْيَا، وَالدِّينُ لَعْقٌ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ‏ يَحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ مَعَايِشُهُمْ فَإِذَا مُحِّصُوا بِالْبَلَاءِ قَلَّ الدَّيَّانُونَ» [۲] (این مردمان هستند، و دین مانند امری لیسیدنی بر زبان آنها افتاده است؛ تا هنگامی به دنبال میروند که معیشت آنها برقرار باشد، اما هنگامی‌که در افتند، اندک خواهند بود)، خود دلیل روشن و شاهد صادقی بر و صوری بودن و ظاهری بودن مسلمانی این مردم است، و همین کار آنها را به مقابله با امام زمانشان کشانید، و با این کلام دقیقا بر همین نقطه ضعف آنان انگشت گذاشت. 🔹براستی! اگر مسلمانان در پی هوا و هوس های خود باشند و رسیدن به شهوات و امیال نفسانی را بر حق مداری و حقیقت جویی برگزینند و آموزه‌های دینی و شاخصه های الهی را از سرچشمه های اصلی آن دریافت نکنند، ممکن است به سرنوشت و لشگریان عمر سعد (لعنة الله علیه) گرفتار شوند؛ اتفاقی که در عصر ما نیز نشانه های آن وجود دارد و مسلمانانی را می بینیم که با وجود تظاهر به دینداری، حتی از مدار انسانیت خارج شده، و از حیوان پست‌تر میشوند. نظیر اقداماتی که برخی جریانات افراطی همچون وهابیت، داعش و القاعده و... در اوج رذالت و پستی انجام می دهند و روح و قلب هر انسان آزاده ای را متأثر نموده و به درد می آورند. 🔹بله ما نیز با شنیدن این کلام (علیه السلام) باید به فکر فرو رفته از خود بیمناک باشیم و با تلاش و کوشش از خود نماییم که مبادا با و شهوترانی به جایی برسیم که نه تنها از آموزه های دینی، بلکه از عقل و فطرت و وجدان فاصله گرفته و مرزهای حیوانیت و وحشی گری را در نوردیم. کما اینکه در روایات معصومین (علیهم السلام) راجع به و نصوص وارده پیرامون این مطلب بصورت روشن و واضح به چشم می آید که مهم‌ترین دشمنان و مقابله کنندگان با (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز همین منحرفین از دین و آموزه های اصیل دین هستند، که و آنها را از اصل دین دور نموده و تنها ظاهری از دین برایشان باقی نهاده است. 🔹 (صلی الله علیه و آله) در احوال فرمودند: «يَأْتِي‏ عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ‏ بُطُونُهُمْ آلِهَتُهُمْ وَ نِسَاؤُهُمْ قِبْلَتُهُمْ وَ دَنَانِيرُهُمْ دِينُهُمْ وَ شَرَفُهُمْ مَتَاعُهُمْ لَا يَبْقَى مِنَ الْإِيمَانِ‏ إِلَّا اسْمُهُ وَ لَا مِنَ الْإِسْلَامِ إِلَّا رَسْمُهُ وَ لَا مِنَ الْقُرْآنِ إِلَّا دَرْسُهُ مَسَاجِدُهُمْ مَعْمُورَةٌ مِنَ الْبِنَاءِ وَ قُلُوبُهُمْ خَرَابٌ عَنِ الْهُدَى...» [۳] (زمانی بر مردم بیاید که خدایان آنها شود، و قبله گاهشان و همان دینشان شود و را مایه شرف و اعتبار و ارزش خویش دانند. از جز نامی و از اسلام جز آثاری و از قرآن جز درس نماند؛ ساختمان های مسجدهایشان آباد باشد، ولی از جهت هدایت خدا خراب شود...). 🔹این کلام و مایه ترس و وحشت برای ماست که از سرنوشت درس گرفته و با اجتناب از اعمال و رفتاری که بوی تبعیت از هوا و می دهد و یا برگرفته از و نادانی و تعصب و جمود است خود را از و ضعف دینداری در امان نگه داریم. امید است که برای دفاع از و همراهی موعود جهانی آماده و مهیا باشیم. پی نوشت‌ها؛ [۱] بحار الأنوار، دار احیاء التراث العربی، ج ‏۴۵، ص ۸ [۲] موسوعه کلمات الامام الحسین (ع)، محمود شریفی و دیگران، چ ۱، معهد تحقیقات باقرالعلوم، ۱۴۱۵ ق، ص ۳۷۳ [۳] بحار الأنوار، همان، ج ۲۲، ص ۴۵۳ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️قیام امام حسین (علیه السلام) چه تأثیری بر بیداری و آگاهی جامعه اسلامی داشت؟ 🔹 در عموماً، و در عصر حاکمیّت و خصوصاً، نبودند. آنها نمیدانستند که «بنى امیّه» جانشینان برحق رسول الله (ص) نیستند و دلسوز و حامى اسلام نمیباشند، و آنها به خاطر تقصیر و کوتاهى شان بود و لذا بودند. آیا آنها نمى دانستند بازماندگان دوران و کینه دیرینه اى از دارند و هنوز خاطره تلخ کشته شدن عزیزانشان را در جنگ هاى بدر و احد و احزاب فراموش نکرده اند و درصدد انتقام آن خونها هستند، 🔹و از آنجا که پیامبر (ص) پیش بینى این روزها را مینمود، خلافت را بر حرام کرد. این مطلب در روایات متعدّد، از جمله گفتگوى (ع) و مروان بن حکم منعکس شده است. شبى که امام حسین (ع) به دارالاماره مدینه خوانده شد و خبر مرگ به آن حضرت ابلاغ گشت و از وى تقاضاى بیعت براى یزید شد و حضرت موافقت نکرد، فرداى آن شب ، امام(ع) را در کوچه ملاقات کرد. خطاب به حضرت عرض کرد: یا اباعبدالله! من خیرخواه تو هستم و پیشنهادى برایت دارم که اگر بپذیرى به خیر و صلاح شماست! 🔹 فرمود: پیشنهادت چیست؟ عرض کرد: همانگونه که دیشب در مجلس ولیدبن‌عتبه گفتم، شما با یزید بیعت کنید که این کار به نفع دین و دنیاى شماست! (ع) فرمود: «ما از آنِ خداییم و به سوى او باز میگردیم. هر زمان مسلمانان به فرمانروایى همچون گرفتار شوند باید فاتحه اسلام را خواند. بى شک از جدّم رسول خدا (ص) شنیدم که ميفرمود: «خلافت بر خاندان ابوسفیان است و اگر روزى را بر بالاى منبر من دیدید او را بکشید» و مردم مدینه او را بر فراز منبر آن حضرت دیدند و نکشتند و در نتیجه خداوند آنها را مبتلا به کرد». [۱]  🔹مروان با شنیدن این بیان کوبنده و مستدلِ (ع) خاموش گشت و رفت. ابن ابى الحدید مینویسد: دوستى داشت که هر روز به ملاقاتش میرفت و از رازداران معاویه و اصحاب سرّ او بود. او میگوید: «پس از شهادت (ع) و حسن مجتبى(ع) که بر سرتاسر جهان اسلام مسلّط شده بود، به او گفتم: معاویه! تو به آنچه که خواستى رسیدى و اکنون حاکم بر تمام بلاد اسلام هستى، به بنى هاشم کمتر ظلم و ستم کن و دستور بده که دیگر بر فراز منابر على(ع) را سبّ و لعن نکنند. معاویه گفت: اشتباه مى کنى! باید چنان کنم که مسلمانان بر فراز مأذنه ها نام پیامبر(ص) را بر زبان نیاورند. آرى! زمانى آرام ميگيرم که نام (ص) را از بالاى مأذنه ها به زیر بکشم «دفناً دفناً». [۲]  🔹عناد و مخصوصاً با اسلام، عناد و کینه اى ریشه اى و اساسى و غیرقابل جمع بود، ولى متأسّفانه در آن زمان گروه عظیمى ازمسلمانان آنها را نمیشناختند. که معروف به ، آدم کشى، و و فجور بود به مدینه حمله کرد و شمار زیادى از مردان و زنان آن شهرمقدّس را از دم تیغ گذراند، و سه روز آن شهر را بر سربازان خود مباح کرد، تا هر کارى بخواهند انجام دهند! به قتل و غارت پرداخته و کارهاى دیگرى که قلم از ذکر آن شرم دارد! [۳]  🔹هنگامى که عبدالله بن زبیر به خانه خدا پناهنده شد، نه به ابن زبیر رحم کرد و نه احترام را نگهداشت و نه حال ساکنان مکّه را مراعات نمود، لذا دستور داد منجنیق ها را در اطراف مکّه نصب و را سنگباران کنند! [۴] در حالى که طبق احکام اسلامى هرکس به خانه خدا پناه ببرد در امان است؛ حتّى مجرمین. هرچند میتوان آب و غذا را بر مجرمین بست تا بر اثر فشار گرسنگى وتشنگى مجبور شوند از حرم امن الهى خارج گردند، و سپس در صورت اثبات جرم آنها را دستگیر ومجازات کنند. [۵] 🔹(ع) براى بیدارى و قیام کرد، امّا آنقدر خواب آنها عمیق و و ناآگاهیشان ریشه دار بود که جز خون قلب امام و یاران وفادارش این آفت مهم را از مزرعه اسلام دور نساخت. مردم پس از شهادت (ع) و همراهانش، و اسارت خاندان عصمت و طهارت و بر سر نیزه رفتن سرهاى مقدّس شهداى کربلا، از بیدار شدند و قیام ها یکى پس از دیگرى شکل گرفت و بنى امیّه پس از واقعه کربلا روى خوش ندیدند، تا اینکه این خون هاى پاک منتهى به و ریشه کن شدن این درخت ناپاک شد. پی نوشت‌ها؛ [۱]لهوف ص۲۰؛ [۲]شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید ج۵ ص۱۳۰؛ [۳] شرح این جنایت بى سابقه غمبار را در کتاب عاشورا، ص۲۳۱ به بعد مطالعه فرمایید. [۴]همان؛ [۵] جواهرالکلام ج۲۰ ص۴۸-۴۶؛ و ج۴۱ ص۳۴۴و۳۴۵ 📕اهداف قيام حسينى‏، ناصر مكارم شيرازى، مدرسه امام على بن ابیطالب، ص۷۵ منبع: وبسایت آیت الله مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️امام علی (علیه السلام) در خطبه ۱۷۸ «نهج البلاغه» پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را با چه اوصافی می ستاید؟ 🔹 (علیه السلام) در خطبه ۱۷۸ «نهج البلاغه» بعد از شهادت به يگانگى پروردگار به شهادت بر (صلى الله عليه و آله) مى پردازد و آن حضرت را با شش ويژگى از اوصاف مهمش مى ستايد: «وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ الْمُجْتَبَى مِنْ خَلَائِقِهِ، وَ الْمُعْتَامُ [۱] لِشَرْحِ حَقَائِقِهِ، وَ الْمُخْتَصُّ بِعَقَائِلِ [۲] كَرَامَاتِهِ وَ الْمُصْطَفَى لِكَرَائِمِ رِسَالَاتِهِ، وَ الْمُوَضَّحَةُ بِهِ أَشْرَاطُ الْهُدَى، وَ الْمَجْلُوُّ بِهِ غِرْبِيبُ الْعَمَى [۳]» 🔹[ترجمه فرمایش حضرت:] (گواهى مى دهم كه بنده و او از ميان خلايق است كه براى تشريح حقايق آئين الهى انتخاب گشته و به گرامى داشته شده، و او را براى رساندن رسالات كريمانه الهى برگزيده و به وسيله او آشكار گرديده و تاريكى هاى جهل و ضلالت به وجود او روشنى يافته است). 🔹در اوّلين ويژگى، سخن از آن حضرت به ميان آمده كه سبب انتخاب او به بوده است. و در دوّمين وصف، از آن حضرت براى شرح و اعتقادات صحيح سخن مى گويد. در سوّمين صفت از آن حضرت پرده بر مى دارد و در چهارمين وصف از مأموريت هاى مهمّ او براى سخن به ميان مى آورد. 🔹در پنجمين وصف از هاى آن حضرت از طريق گفتار و رفتار و امضاى عملى او سخن مى گويد، و در ششمين وصف از تلاشى كه آن حضرت براى مبارزه با ـ كه از آن به نابينايى تعبير شده ـ سخن به ميان آورده است. تمام اين اوصاف، اشاره به اين است كه اگر من به او گواهى مى دهم و به پيشوايى اش تن داده ام، بى علت نيست؛ نه يك دليل كه چندين دليل دارد. پی نوشت‌ها [۱] «معتام» از ماده «عَيْم» (بر وزن غَيْب) در اصل به معناى شدت علاقه به شير گرفته شده و «معتام» در اينجا به معناى كسى است كه «علاقه شديد» به انجام دادن مأموريت الهى به او داده شده است. [۲] «عقائل» جمع «عقيله» به معناى برگزيده هر چيزى است و لذا به گوهرهاى گران بها «عقيلة البحر» گفته مى شود. [۳] «غربيب» به معناى چيز سياه پر رنگ است و در اينجا به معناى تاريكى جهل به كار رفته است. 📕پيام امام اميرالمؤمنين(عليه السلام)‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلاميه‏، تهران‏، ۱۳۸۶ش، چ ۱، ج ۶، ص ۶۲۲ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️از ديدگاه «امام علی» (علیه السلام) در خطبه ۱۵۱ نهج البلاغه، «پيامبر اكرم» (صلی الله علیه و آله) چه تأثيراتی بر جامعه جاهليّت آن زمان گذاشتند؟ 🔹 (عليه السلام) در خطبه ۱۵۱ «نهج البلاغه» پس از حمد و ثنای الهی به سراغ شهادت بر يكتايى خدا و رسالت (صلی الله علیه و آله) مى رود و مى فرمايد: «وَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلهَ إِلَّا اللهُ، وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، وَ نَجِيبُهُ وَ صَفْوَتُهُ». (گواهى مى دهم جز خداوندِ يكتا معبودى نيست و شهادت مى دهم كه ، بنده و فرستاده و برگزيده و انتخاب شده اوست). 🔹بسيارى از شارحان «نهج البلاغه»، كلمات و را به يك معنا تفسير كرده [به معناى منتخب و برگزيده] و تأكيدِ يكديگر دانسته اند؛ ولى با توجه به اين كه «نجيب» به معناى «نفيس» و پرارزش است. تفاوتى ميان اين دو واژه وجود دارد، كه اوّلى در واقع، زمينه ساز دوّمى است؛ زيرا هنگامى كه چيزى نفيس و پرارزش شد به هنگام انتخاب، آن را بر مى گزينند. 🔹در ادامه آن حضرت به دو وصف ديگر اشاره كرده، مى فرمايد: «لَا يُؤَازَى فَضْلُهُ، وَ لَا يُجْبَرُ فَقْدُهُ». (در و همتا ندارد و فقدانِ او قابل جبران نيست). به يقين چيزى كه در فضيلت همتا ندارد، هنگامى كه از دست برود جانشينى نخواهد داشت. در هفتمين و آخرين وصف به آثار وجودى آن حضرت در شرايط اشاره كرده، مى فرمايد: 🔹«أَضَاءَتْ بِهِ الْبِلَادُ بَعْدَ الضَّلَالَةِ الْمُظْلِمَةِ، وَ الْجَهَالَةِ الْغَالِبَةِ، وَ الْجَفْوَةِ الْجَافِيَةِ». (به بركت وجود او شهرهايى كه غرق در و بود و بر افكارِ مردمش غلبه داشت و و بر آنها چيره شده بود روشن گشت)؛ و در ادامه مى افزايد: «وَ النَّاسُ يَسْتَحِلُّونَ الْحَرِيمَ، وَ يَسْتَذِلُّونَ الْحَكِيمَ؛ يَحْيَوْنَ عَلَى فَتْرَةٍ، وَ يَمُوتُونَ عَلَى كَفْرَةٍ!». (در زمانى كه مردم حرام را حلال مى شمردند، دانشمندان را تحقير مى كردند، در دوران غيبتِ اولياى الهى، قدم به عرصه حيات مى گذاشتند و در كفر و بى دينى جان مى سپردند). 🔹اين اوصاف هفتگانه كه در عبارات كوتاهى درباره بيان شده، ترسيم گويايى از آن زمان است. گمراهى و جهل و قساوت، حلال شمردن حرام و تحقير دانشمندان، نداشتن رهبر و سرانجام، بى ايمان از دنيا رفتن. آنها چنان تاريك و ظلمانى بود كه به جنايات خود افتخار مى كردند. كشتن و زنده به گور كردن فرزندان، نشانه غيرت، و غارتگرى دليل شجاعت شمرده مى شد. 🔹 و ، آنچنان بر جامعه آنها سايه افكنده بود كه خدايانشان را با دست خود مى ساختند؛ گاه از سنگ و چوب و گاه از مواد غذايى و سپس در زمان قحطى همانها را مى خوردند. و آنچنان بود كه كينه ها را از نسلى به نسلى منتقل مى ساختند و خونريزى و آدمكشى براى آنها يك امر ساده بود، و همچنين مفاسد ديگر. در اين زمان مى توان به عظمت خدمات (صلی الله علیه و آله) و اهميّت رسالتِ ایشان در آن محيط تاريك و ظلمانى پى برد، كه در مدت كوتاهى از آن قومِ وحشى و خرافى و جاهل، قومى متمدّن و عالم و آگاه ساخت. 📕پيام امام اميرالمؤمنين (ع)‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلاميه‏، چ اول‏، ج ۶، ص ۲۰ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel