eitaa logo
آیت الله شیخ عباس اخوان
684 دنبال‌کننده
33 عکس
22 ویدیو
21 فایل
به توفیق الهی جلسات حضرت آیت الله شیخ عباس اخوان به مرور بارگزاری می‌گردد سعی بر این است که حتی‌المقدور موضوعات و منابع جلسات ذکر شده و اگر احیاناً منبع مورد نظر یافت نشد، منابع نزدیک‌تر به موضوع آورده شود تا محققین محترم بهره‌مند گردند یا علی مدد
مشاهده در ایتا
دانلود
آیت الله شیخ عباس اخوان
خطابات حضرت علیه‌السلام به پیرامون «يا هشام الحياء من الإيمان و الإيمان في الجنّة، و البذاء من الجفاء و الجفاء في النار.» ج۱ص۱۴۹ و و در علیهم‌السلام و حکمت و فوائد آن/ مکتب منطقی است تحت تأثیر تربیت ائمه اطهار علیهم‌السلام برخلاف و که منطق را زندقه می‌دانند: من تمنطق تزندق/جریان ساده کردن دروس درسی و فرمایش حکیمانه «يا هشام الحياء من الإيمان» از در مقابل از است/ترویج در دورۀ با انداختن و عناوین/عدم رعایت شئون افراد باعث ساخت پرده‌ای از بی حیایی می‌شود و سبب تباهی جامعه می‌شود/ جریان اشغالگری توسط و / خار کردن بزرگان اولین اقدام حکومت بود/رعایت ادب و حیا در تاریخ تا دورهٔ /جریان شروع با و فلک یک قند فروش ( ) توسط /اهتمام به حفظ احترام اشخاص و خواندن افراد با و جاری بودن حیاء در جمیع مراتب و شئون و رفتارها و در تحت عقل بودن آن‌ها/جریانی از عدم رعایت شئون در جوامع غربی/رعایت حیا در روابط اجتماعی برگرفته از معارف دینی ماست/تلاش مستعمرگران برای از بین بردن حرمت‌ها/مطلبی پیرامون توسط السلام علیک یا صاحب العصر و الزمان به‌خدا که ز غیر تو بیزارم وز خویش همیشه در آزارم آوارۀ کوه و بیابانم سرگشتۀ کوچه و بازارم چون مرغ شب آویزم همه شب روزانه چه بلبل گلزارم در خرمن نه فلک آتش زد یک شعله ز آه دل زارم رنجورم و باز مرنجانم بیزارم و باز نیازارم آن خاطر نازک را ترسم کز زاری خویش بیازارم من مفتقر سودا زده‌ام اینست متاعم و ابزارم دیوان یابن الحسن یابن الحسن یابن الحسن یابن الحسن مهر تو رسانده به ماه مرا وز چه به ذروه جاه مرا افسوس كه طالع تيره من بنشاند به خاك سياه مرا جز خرقه فقر و فنا نبود تشريف عنايت شاه مرا عمرى به درش برديم پناه نگرفت دمى به پناه مرا در رهگذرش چون خاك شدم بگذشت و نكرد نگاه مرا چون گرد دويدم در عقبش بگذشت و گذاشت به راه مرا سوزاند مرا چندان كه نماند جز شعله ناله و آه مرا من سوخته تو و مفتقرم ديگر مستان به گناه مرا دیوان یابن الحسن یابن الحسن یابن الحسن یابن الحسن روضه بازگشت به خیمه‌گاه فلاندبنك صباحا ومساء، ولابكين عليك بدل الدموع دما ... وأسرع فرسك شاردا، وإلى خيامك قاصدا، محمحما باكيا. ج۱۰۱صص۲۳۸-۲۴۰ صــــدای نـــالــه اش را، تـــا شــنـیـدنــد هـمــه از خــیـمــه هـا، بـیـرون دویــدنـد دیوان هل سقی ابی ام قتل عطشانا چـو خـنــجــر، بـر گــلــوی او نــهــادنــد بــه آن لــــب تــشـــنــه، آیــا آب دادنــد؟ ۲۵محرم ۱۴۴۴ ۱۴۰۱٫۶٫۱ https://eitaa.com/akavan110
آیت الله شیخ عباس اخوان
خطابات حضرت علیه‌السلام به پیرامون «يا هشام الحياء من الإيمان و الإيمان في الجنّة، و البذاء من الجفاء و الجفاء في النار.» ج۱ص۱۴۹ خاصیت ملکه و مواجهه آن با ؛ جواب جناب در مورد خلوت با همسر خود: «... فلما أصبح غدا عليه أصحابه وقالوا: كيف وجدت أهلك، فاعرض عنهم، ثم قال: إنما جعل الله الستور والخدور والأبواب لتوارى ما فيها، حسب امرء منكم أن يسأل عما ظهر له، فاما ما غاب عنه فلا يسئلن عن ذلك، سمعت رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم يقول: التحدث عن ذلك كالحمارين يتشامّان في الطريق» ص۵۶۰ تألیف تبیین موضوع و پوشش و رابطه آن با مسائل و ؛ مواضع مختلف بی حیایی مثل سرکشی در زندگی و دیگران را دیدن و امثالهم موارد بی‌جای ستر و حیا درست کردن بر اثر نادانی و که گاهی بیجا است/ضرورت معرفی خود در سه جا و کنار گذاشتن حیای بی‌جا: ۱- در محضر در مقام تعلیم ۲- در مقام دو چیز طَیرهٔ عقل است؛ دم فرو بستن به وقت گفتن و گفتن به وقت خاموشی ۳- در جریانی از مواجهه مرحوم آیت‌الله شیخ و با مرحوم آقای /خطر جلسات و وظیفه انسان /لا حیاء فی الدین لزوم رعایت بین حیای بیجا و کردن با استفاده از دانایی در امر حیا «الحياء من الإيمان»؛ حیای برخواسته از /شرم نباید انسان را از خود باز بدارد/ انسان به دیگران ؛ عَنْ عَلِیٍّ علیه السلام: قُلْتُ اللَّهُمَّ لَا تُحْوِجْنِی إِلَی أَحَدٍ مِنْ خَلْقِكَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی اللّٰه علیه و آله یَا عَلِیُّ لَا تَقُولَنَّ هَكَذَا فَلَیْسَ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا وَ هُوَ مُحْتَاجٌ إِلَی النَّاسِ قَالَ فَقُلْتُ كَیْفَ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ قُلِ اللَّهُمَّ لَا تُحْوِجْنِی إِلَی شِرَارِ خَلْقِكَ قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَنْ شِرَارُ خَلْقِهِ قَالَ الَّذِینَ إِذَا أُعْطُوا مَنَعُوا وَ إِذَا مُنِعُوا عَابُوا. ج۹۰ص۳۲۵ قَالَ بِحَضْرَتِهِ [زین العابدین علیه‌السلام] رَجُلٌ اللَّهُمَّ أَغْنِنِی عَنْ خَلْقِكَ فَقَالَ علیه السلام لَیْسَ هَكَذَا إِنَّمَا النَّاسُ بِالنَّاسِ وَ لَكِنْ قُلِ اللَّهُمَّ أَغْنِنِی عَنْ شِرَارِ خَلْقِكَ. ج۷۵ص۱۳۵ جریانی از عالمی در تبلیغ/ ضرورت انجام تمام امور در محل خود تا نگرید کودک حلوا فروش بحر رحمت در نمی‌آید به جوش دفتر دوم بخش۱۱ نقل داستانی از ذیل شعر مذکور و رو زدن به شخص /بدترین حیا لب به حاجت نگشودن در خدای متعال است روضه و علیهماالسلام تا چه کرد آن شیرخوار شیر خوی با امیر شیرخویان گفتگوی بانگ زد کای ساقی بزم الست شیرخوار از کودکی شد می پرست اندکی گر شیر جانم هی کند شیر گردون شیر جان را قی کند غیر دستت نیست جایی چون مرا بر به دستت نیست پایی چون مرا گر ندارم گردنی شمشیر جوی تیر عشقت را سپر سازم گلوی یا حسین یا حسین یا حسین یا حسین یا حسین یا حسین عشق بر پیمان اصغر شد سروش آمد آواز علی شه را به گوش تاخت سوی خیمه‌گه بار دگر تا از آن صاحب صدا جوید اثر یا اخیاه ایتینی بولدی الصغیر حتی اودعه ذبح الطفل من الاذن الی الاذن و من الورید الی الورید حسین حسین حسین بابی العطشان حتی قضی بابی المهموم حتی مضی روحی فداک یا اباعبدالله ۲۶محرم ۱۴۴۴ ۱۴۰۱٫۶/۲ https://eitaa.com/akavan110
آیت الله شیخ عباس اخوان
خطابات حضرت علیه‌السلام به پیرامون «يا هشام المتكلّمون ثلاثة : فرابح، و سالم، و شاجب: فأمّا الرابح فالذاكر للّه و أمّا السالم فالساكت، و أما الشاجب فالّذي يخوض في الباطل» ج۱ص۱۴۹ در محل خود سبب ترقی و است و اگر در غیر محل باشد سبب انحطاط/تکلم اعضای بدن انسان با در هر روز: «عن علي بن الحسين علیهماالسلام قال: إن لسان ابن آدم يشرف كل يوم على جوارحه فيقول: كيف أصبحتم؟ فيقولون: بخير إن تركتنا، ويقولون: الله الله فينا و يناشدونه و يقولون: إنما نثاب بك و نعاقب بك» ج۷۱ص۲۷۸/تجربه علاوه بر علم می‌گوید اگر سخن در موضع خود باشد سبب خیر و اگر در غیر موضع خود باشد سبب شر می‌شود. معنای لغوی و اصطلاحی / متکلم در اصطلاح به صاحبان عقل متعهد به دین برای اثبات دین می‌گویند/ متکلمان مثل و و و و متکلم در روایت معهود منظور سخنگو است از جهت سود و زیان و ساکت (بدون سود و زیان) سخنگوی منتفع و سودمند کسی است که و دارد/ذکر خدا مصادیق مختلف در سخن و قول و وراء سخن و قول دارد ( )/ به معنای یاد کننده است/ به معنای یادآوری؛ سوغات سابق سفر کبریت‌هایی بود که روی آن مکتوب بود: تذکار کربلا/تبیین خدا در وقت در بیان مرحوم : «(والجماع مستقبل القبلة ومستدبرها) للنهي عنه (والكلام) من كل منهما (عند التقاء الختانين إلا بذكر الله تعالى)» ( ) ج۵صص۹۴-۹۵/ «أَفَرَأَيْتُمْ مَا تُمْنُونَ(۵۸)أَأَنْتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخَالِقُونَ» :۵۹/ تعبیر به در برخی مواقع/ذکر فعلی خدا در مواطن مختلف مثل ذکر فعلی در کاسبی: عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: اَلْكَادُّ عَلَى عِيَالِهِ كَالْمُجَاهِدِ فِي سَبِيلِ اَللَّهِ ج۵ص۸۸/ذکر نام علیهم‌السلام و ذکر الهی از مصادیق ذکر خداست. «فأمّا الرابح فالذاكر للّه و أمّا السالم فالساكت و أما الشاجب فالّذي يخوض في الباطل» دم فرو بستن در زمان مناسب زبان بریده به کنجی نشسته صُمٌّ بُکمٌ به از کسی که نباشد زبانش اندر حُکم و زیان کننده در صورت بی‌جا حرف زدن/ مقام مرحوم و حکایتی از ایشان در پیرامون سخن گفتن به‌جا و بی‌جا/ وقار و مهابت با : «المزاح يأكل الهيبة ، وقد أكثر من الهيبة الصامت.» ج۷۸ص۱۱۳ تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد صلی الله علیک یا اباعبدالله السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین تشنه لبا به آب مهر تو سرشته شد گلم چون بکنم دل از تو و چون ز تو مهر بگسلم گرچه بلای دوست را از سر شوق حاملم بار فراق دوستان بسکه نشسته بر دلم می‌روم و نمی‌رود ناقه بزیر محملم عزیز مادرم حسین تا تو بخاطر منی دیده بخواب کی شود؟ راحت و عشق روی تو؟ آتش و آب کی شود؟ غفلت از تو در ره شام خراب کی شود؟ معرفت قدیم را هجر، حجاب کی شود؟ گرچه بشخص غائبی، در نظری مقابلم دیوان روضه اسارت علیهاالسلام سری به نیزه بلند است، در برادر زینب خدا کند که نباشد، سر برادر زینب حسین جان حسین جان حسین جان حسین جان داس غم تو می کند حاصل عمر را درو درد و بلا همی رسد از چپ و راست نو به نو رفتم و دل بماند در سلسلۀ غمت گرو ای که مهار می‌کشی صبر کن و سبک برو کز طرفی تو می‌کشی وز طرفی سلاسلم دیوان رشته ای بر گردنم افکنده دوست تار و پودش از محبت‌های اوست گه به کوفه گه به شامم می‌برد می‌کشد هرجا که خاطرخواه اوست حسین جان حسین جان حسین جان حسین جان سیدنا المظلوم یا اباعبدالله ۲۷محرم ۱۴۴۴ ۱۴۰۱٫۶/۳ https://eitaa.com/akavan110
آیت الله شیخ عباس اخوان
خطابات حضرت علیه‌السلام به پیرامون «إنَّ الله حرم الجنّة على كلَّ فاحش بذي قليل الحياء، لايبالي ما قال و لا ما قيل فيه» ج۱ص۱۴۹ گفتن و رعایت و نسبت حیا به /راه رعایت حیاء بی حیایی انسان را به بی‌حساب حرف زدن می‌کشاند/ مسئولیت انسان نسبت به سخن گفتن: مَا يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ #ق :۱۸/ عاقبت عدم رعایت شئون در سخن گفتن به بی دینی می‌کشد که همان گروه سابق‌الذکر است «إنَّ الله حرم الجنّة على كلَّ فاحش بذي قليل الحياء، لايبالي ما قال و لا ما قيل فيه» و و در عربی یعنی کسی‌که ابایی از بی‌پروایی و دریدگی ندارد؛ وَلَا تَقْرَبُوا الزِّنَا إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِيلًا :۳۲؛ آیه در مقام بیان این است که قرب و نزدیکی به فاحشه است همان سخن به درشتی و ناروایی است قلیل‌ الحیاء؛ بحث از کم حیا است که بهشت نمی‌رود؛ گاهی انسان به خود تلقین می‌کند که من بی‌حیا نیستم که از مقولهٔ اثبات و خودفریبی است/ انسان‌ها حالاتشان هرکسی با دیگری فرق دارد/انسان موجود بسیار عجیب و پیچیده‌ای است/مصادیق متعدد اقناع نفس حتی در جنایتکاران که در خیال خودشان دارند کار نیکو می‌کنند/ نفس انسان میزان‌الحراره عجیبی دارد/ موش و گربه بازی نفس!/ جریانی به نقل از به نقل از مرحوم آیت‌الله شیخ : ملا شدن چه مشکل، آدم شدن محالِ/نقل جریانی از مرحوم آیت‌الله شیخ پیرامون پدرشان مرحوم آیت‌الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی در دوران جوانی؛ طاعت از دست نیاید گنهی باید کرد در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد در لسان اهل یعنی جایی وظیفه کردن بودن صبر نکردیم/وَجَاءَ مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسْعَىٰ قَالَ يَا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِينَ :۲۰؛ یاری مردم مناطق پایین به علیهم‌السلام؛ از اقصی المدینة بوده/ / تصنعی نبودن حالات «يرون في أنفسهم أنّهم أشرار، وإنهم لأكياس وأبرار» ج۱ص۱۴۹ «إنَّ الله حرم الجنّة على كلَّ فاحش بذي قليل الحياء، لايبالي ما قال و لا ما قيل فيه» حرمت بر کم حیای بد زبان «لايبالي ما قال و لا ما قيل فيه» جلوه به حیوانیت در کسانی‌که چیزی در کف ندارند/ انسان دارا و صاحب است صلی الله علیک یا مولانا یا صاحب العصر و الزمان ما بدین در نه پِیِ حشمت و جاه آمده‌ایم از بد حادثه این جا به پناه آمده‌ایم رهروِ منزلِ عشقیم و ز سرحدِّ عَدَم تا به اقلیمِ وجود این همه راه آمده‌ایم آبرو می‌رود ای ابرِ خطاپوش ببار که به دیوانِ عمل نامه سیاه آمده‌ایم یادی از مرحوم آیت‌الله شیخ (۴شهریور۱۴۰۱) به خدا که ز غیر تو بیزارم وز خویش همیشه در آزارم آوارۀ کوه و بیابانم سرگشتۀ کوچه و بازارم چون مرغ شب آویزم همه شب روزانه چو بلبل گلزارم مولای من یابن الحسن یوسف فاطمه رنجورم و باز مرنجانم بیزارم و باز نیازارم آن خاطر نازک را ترسم کز زاری خویش بیازارم من مفتقر سودا زده‌ام اینست متاعم و ابزارم دیوان یابن الحسن یابن الحسن یابن الحسن یابن الحسن تا به کی ای نوش جان می‌زنیم نیشتر زخم از این بیشتر یا دل از این ریش‌تر ز آه من اندیشه کن بیخ جفا تیشه کن مهر و وفا پیشه کن بیشتر از پیشتر در نظر اهل دل سادگی آزادگی است جز متصنع مدان از همه بدکیش‌تر ای به نصاب جمال یافته حدّ کمال نیست مرا آرزو جز نظری بیشتر خرمن حسن تو را موقع احسان بود مفلسم و مفتقر از همه درویش‌تر دیوان یابن الحسن یابن الحسن یابن الحسن یابن الحسن توسل به علیه‌السلام و بان الانکسار فی وجه الحسین... بود امیدم تا مرا یاری کنی سالها بهرم علمداری کنی ای دریغا شد امیدم نا امید بی برادر گشتم و پشتم خمید سیدنا المظلوم یا اباعبدالله سیدنا الغریب یا اباعبدالله سیدنا العطشان یا اباعبدالله ۲۸محرم ۱۴۴۴ ۱۴۰۱٫۶/۴ https://eitaa.com/akavan110
آیت الله شیخ عباس اخوان
خطابات حضرت علیه‌السلام به پیرامون «وكان أبوذرّ رضی الله عنه يقول: يا ميتغي العلم إنَّ هذا اللسان مفتاح خير، و مفتاح شرّ، فاختم على فيك كما تختم على ذهبك و ورقك» ج۱ص۱۴۹ تبیین حکمت نقل مطلب علیهم‌السلام از کسانیکه پایین‌تر خودشان هستند؛ طَأْطَأَ كُلُّ شَرِيفٍ لِشَرَفِكُمْ وَ بَخَعَ كُلُّ مُتَكَبِّرٍ لِطَاعَتِكُمْ‏ وَ خَضَعَ كُلُّ جَبَّارٍ لِفَضْلِكُمْ وَ ذَلَّ كُلُّ شَيْ‏ءٍ لَكُمْ زیارت حفظ شأن کسانی‌که ذی‌شأن هستند معصومین علیهم‌السلام است/مقام جناب / خدای متعال به گروهی از بندگانش از مصادیق کردن از است؛ و بودن خدای متعال/ شاکر بودن خدا به سپاسگزاری خدا از خلقش است؛ اقسام شکر: شکر خلق از خالق شکر خالق از خلق ( ) شکر خلق از خلق شکر خالق از خالق ( ) پیش از شکر خالق از خالق را به‌عنوان بیان کرده‌اند/تفخیم معصوم علیه‌السلام از جناب ابوذر از مصادیق شکرگزاری است حکمت دیگر رساندن حضرت به ابوذر برای إفهام به و اهل است که ابوذر را همچون ما از بزرگ می‌دانند مطلب دیگر این است که ابوذر از خودش نمی‌گوید بلکه از اهل‌بیت علیهم‌السلام نقل می‌کند «وكان أبوذرّ رضی الله عنه يقول: يا مبتغي العلم إنَّ هذا اللسان مفتاح خیر ومفتاح شرّ» یعنی در پی بودن؛ یعنی ای کسانیکه دنبال هستید این هم مفتاح است هم مفتاح است/جریانی از مرحوم میر محمدصالح (داماد علامه ) مولف کتاب و نقل جریانی از مرحوم در از ایشان در مورد خوابی از مرحوم مجلسی/جریانی از مرحوم آیت‌الله سیدمحمدرضا که به همراه به عیادت مریضی رفتند/جریانی از و برخوردش در بغداد با / به معنای خاک‌آلود است که از صفات صلوات‌الله‌علیه است؛ خطبه شامیه علیه‌السلام: سمح سخي بهي بهلول زكي أبطحي رضي مقدام همام صابر صوام مهذب قوام قاطع الأصلاب ومفرق الأحزاب أربطهم عنانا وأثبتهم جنانا وأمضاهم عزيمة وأشدهم شكيمة أسد باسل يطحنهم في الحروب إذا ازدلفت الأسنة وقربت الأعنة طحن الرحى ويذروهم فيها ذرو الريح الهشيم ليث الحجاز وكبش العراق مكي مدني خيفي عقبي بدري أحدي شجري مهاجري من العرب سيدها ومن الوغى ليثها وارث المشعرين وأبو السبطين الحسن والحسين ذاك جدي علي بن أبي طالب ج۴۵ص۱۳۹/من بلغ الأربعين و لم يأخُذِ العصا فَقَد عَصى/ به خود و خدمت به دین! «يا ميتغي العلم إنَّ هذا اللسان مفتاح خير، و مفتاح شرّ، فاختم على فيك كما تختم على ذهبك و ورقك» لزوم حفظ زبان مثل حفظ مال و ثروت؛ درس گرفتن طالبان از پول پرستان/آثار شوم مثل : مَنِ اغتَابَ مُسلِماً أو مُسلِمَةً لم يَقبلِ اللّهِ صَلاتَهُ وَ لا صيامَهُ أربَعينَ صَباحاً إلّا أن يَغفِرَ لَهُ صَاحِبُه ج۷۵ص۲۵۸/لقمان را گفتند: ادب از که آموختی؟ گفت: از بی ادبان؛ هر چه از ایشان در نظرم ناپسند آمد از فعلِ آن پرهیز کردم. /کنترل توسط جناب غفاری/کنترل خشم نیاز به دارد/ به باعث حفظ زبان و رعایت تقواست توسل به سلام الله علیها السلام علیک یا ایتها الصدیقة الْجَلیلَةِ الْجَمیلَةِ ذاتِ الاَْحْزانِ الطَّویلَةِ فِی الْمُدَّةِ الْقَلیلَةِ، الْمَخْفِیَّةِ قَبْرها، الْمَجْهُولَةِ قَدْرها، فاطِمَةَ الزَّهْراءِ بنت رسول الله اميد دل برفت و این دل خونین عزا گرفت بيمار بستري من آخر شفا گرفت کس جز اجل به ديدن بيمار ما نرفت گل در بهار زیر گل و خاک جا گرفت با آنکه رفت و رفتنش از پا مرا فکند شادم که باز حاجت خود از خدا گرفت اللهم عجل وفاتی سریعا آن شب که گشت دست رسول خدا پديد نگرفت جسم فاطمه جان مرا گرفت آتش ببارد از در و دیوار خانه‌ام خیرالنسا جا بر خیرالوری گرفت زهرا جان زهرا جان زهرا جان زهرا جان زهرا ببین این حال خرابم جان حسینت بده جوابم بده جوابم ای همسر حیدر سوره کوثر فاطمه جانم ۲۹محرم ۱۴۴۴ ۱۴۰۱٫۶/۵ https://eitaa.com/akavan110
آیت الله شیخ عباس اخوان
خطابات حضرت علیه‌السلام به پیرامون «يا هشام الحياء من الإيمان و الإيمان في الجنّة، و البذاء من الجفاء و الجفاء في النار» ج۱ص۱۴۹ «الحياء من الإيمان و الإيمان في الجنّة»؛ نتیجه: بعض الجنة من الحیاء؛ یعنی جزئی از حیاء است، و نتیجه ایمان جنت است؛ یعنی جزئی از ایمان حیاء است. عبارت از بازداشتن است در آنجایی که رعایت حضور غیر می‌شود که این غیر یا به اعتبار لحاظ می‌شود یا حقیقتا. بعضی از اعمال در تنهایی زشت نیست ولی در حضور دیگران زشت است مثل آب دهان انداختن بر زمین که برای رعایت احترام دیگری در حضور او انجام نمی‌شود. بیان برخی مصادیق اینکه حیاء جزئی از ایمان است؛ توجه داشتن به مرزها و رعایت حرمات در کریم که در بردارنده باز داشتن نفس است که خچدش بزرگی است/نفس در سرشت خودش فقط است مثل خوشی من، راحتی من، منفعت من، که همه کمال این است که انسان از این "من" خارج شود که با رعایت حضور "دیگری" که چه حقیقی باشد مثل خدای متعال یا مجازی و اعتباری است، که به وسیله این مسأله کار سیر کمال برای انسان محیا می‌شود/رعایت شأن دیگری یک قدم از خود و من بیرون آمدن است/ رعایت شأن دیگری باعث پیدایش نفسانی اخلاقی در انسان می‌شود که یا کاملا جلوی کار زشتی مثل دزدی در او را می‌گیرد یا اگر دست به دزدی خواست بزند با ترس و لرز و سؤال اینکه آیا می‌توانم روزی این کار را جبران کنم، این کار را می‌کند، که این هم در حد خودش کمال است که راهی را برای بازگشت خود باز می‌گذارد که این‌ها یکی از شئون است/حیا یا مستقیماً انسان را به می‌برد یا مقدمه ورود برای به بهشت می‌شود/انسان هیچ حد و مرزی برای دیگران نمی‌شناسد ِ وَ اِعْلَمْ أَنَّكَ لاَ تَكْسِبُ مِنَ اَلْمَالِ شَيْئاً فَوْقَ قُوتِكَ إِلاَّ كُنْتَ فِيهِ خَازِناً لِغَيْرِكَ وَ اِعْلَمْ أَنَّ فِي حَلاَلِهَا حِسَابٌ وَ فِي حَرَامِهَا عِقَابٌ وَ فِي اَلشُّبُهَاتِ عِتَابٌ فَأَنْزِلِ اَلدُّنْيَا بِمَنْزِلَةِ اَلْمَيْتَةِ ج۴۴ص۱۳۸ مثل مردار است «و البذاء من الجفاء و الجفاء في النار» یعنی به دیگری چه باشد چه بی‌ اخلاقی باشد که دارد یعنی کسی‌که حیاء ندارد، این به دیگران تعدی و تجاوز می‌کند که این همان جفاست که در آتش است که منشأ آن است/ نکته مهمی پیرامون وضعیت فعلی قشر نسل فعلی اجتماع؛ روش غلط و ضعیف؛ تربیت نسل قدیم به کفاف در خوراک داشت عباس قلی خان پسری پسر بی ادب و بی هنری اسم او بود علی مردان خان کُلفَت خانه ز دستش به اَمان هرچه می‌دادَند می گفت کم است مادرش مات که این چه شکمست ! نه پدر راضی از او نه مادر نه‌ معلم نه لَلِه نه نوکر نکاتی پیرامون برای جلوگیری از بی‌حیایی و رعایت مرز دیگران/لزوم تربیت و آموزش کودکان برای رعایت حرمت مجالس دینی و حضور دیگران/از امور مسلم است که کودک نباید رها و ول تربیت شود؛ معنای روایات سید و امیر بودن تا هفت سالگی ول و رها بودن کودک نیست؛ و قال النبي صلى‌الله‌عليه‌وآله: الولد سيد سبع سنين عبد سبع سنين و وزير سبع سنين فان رضيت خلائقه لاحدى و عشرين، و إلا فضرب على جنبه فقد أعذرت إلى الله تعالى ج۱۰۴ص۹۵/ انسان از هفت سال به بعد کپی تربیت تا هفت سالگی‌اش است/خاطره‌ای از برخورد مرحوم پدر بزرگوار استاد اخوان با ایشان در سن چهار سالگی/باید به زبان و بیان خود طفل و کودک با او تعامل کرد/امیر در روایت یعنی آنی که هست، تو او را بساز، تو نمی‌توانی شخصیت دیگری به بچه بدهی. غیر از تربیت است. یکی شخصیتش مستعد نقاشی و هنر است که نمی‌توانی او را به ریاضی بکشانید و باید در هنر او را پرورید/حیا از امور تربیتی است که از خارج وارد ساحت شخص می‌شود. شخصیت را نمی‌شود عوض کرد ولی می‌توان شخص را تربیت کرد. رفت دلم همچو گوی، در خم چوگان دوست وه که ز من برگرفت، رفت به قربان دوست نی متصوّر مراست خوبتر از صورتش ماه برآرد اگر سر ز گریبان دوست بر سر سودای دوست گر برود سر ز دست پای نخواهم کشید از سر میدان دوست من نه به خود گشته‌ام فتنهٔ آن روی و موی فتنهٔ جان و دل است نرگس فتّان دوست گر به علاج دلم آمده‌ای ای طبیب درد دلم را بجوی، چاره ز درمان دوست یابن الحسن یابن الحسن یابن الحسن یابن الحسن ۱۴۰۱٫۷/۲۴ https://eitaa.com/akavan110