عقلنوشتههای انقلابی
🔰فرآیند توسعه مدرن، در جوامع اسلامی امکان وقوعی ندارد 🔹در خصوص #ضرورت_الگوی_اسلامی_ایرانی_پیشرفت، ا
ادامه از #نقد_وارده ⬆️ 2 از 2
غرض اینکه پیشرفت اسلامی، بایستی حداقل یکی از مزایایش نسبت به توسعۀ سرمایه داری این باشد که ایدۀ اختیار و آزادی را به نحوی مطرح کند که قلمرو گسترش آن، بر قلمرو آزادی و اختیار سرمایه داری غربی بچربد و در "عمل" نشان دهد که آزادی و اختیاری که در الگوی توسعۀ غربی مطرح است، چیزی جز تحمیل جبر بر انسان نخواهد بود. چیزی که متاسفانه در سند الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت حقیقتاً کمرنگ بود و انسان احساس نمی کرد که در اینجا، به آزادی و اختیاری حقیقی دست می یابد.
عقلنوشتههای انقلابی
#نقد_وارده 1 از 2 دکتر محمدرضا قائمی نیک: ◀️پیشرفت، مستلزم تحول مطلوب نفوس انسانی و هنجارها
◀️در پاسخ به مطلب برادر عزیزم جناب دکتر محمدرضا قائمی نیک
سلام آقای قائمی نیک
🔹به بحث مهمی اشاره داشتید.
پیشرفت اجتماعی، مستلزم «ایمان»، «عزم»، «تلاش ملی»، «صبر»، «مداومت همگانی» و از همه برتر، «تفضلات الهی» است.
بنده هم تمام این عوامل را قبول دارم.
🔹ولی نکته متن قبلی که اشاره ای به استدلال شهید صدر در عدم امکان وقوع توسعه غربی در جوامع اسلامی داشت، نفی این نکات نبود، بلکه توجه دادن به عامل بسیار مهم «لزوم تناسب برنامه های توسعه، با بافت فرهنگی و اجتماعی یک جامعه» بود.
به تعبیر دیگر، نکته اصلی استدلال شهید صدر، توجه به #شاکله_و_شخصیت_اجتماعی_یک_ملت است که در عین حالی که بزرگترین سرمایه و ظرفیت حرکت اجتماعی او را تشکیل می دهد، محدودیتهای او را نیز معین می کند. به عنوان مثال اگر بپذیریم که اساس ساز و کار اجتماعی سرمایه داری مدرن، «تحریک و تحریص عمومی به دنیا» به عنوان #پیشران_روانی_جامعه و «ارضای طبقانی و ناعادلانه آن» به عنوان #اساسِ_ساختار_مدیریت_اجتماعی است، چنین ساز و کاری با توجه به شاکله و شخصیت اجتماعی جوامع دینی و به خصوص شیعی امکان وقوع ندارد، مگر اینکه همانطور که اشاره داشتید، در اثر اعراض این جوامع از مسیر گذشته خود و استمرار بر این اعراض، به تدریج این شاکله تغییر کند.
🔹ساز و کار توسعه مدرن، با هیچ جامعهای سازگاری تام ندارد و حتی در جوامع غربی، به علت تعارض با گرایشات فطری و اخلاقی و محرومیت و استضعافی که بر عموم جامعه تحمیل میکند، آنها را به ستوه آورده است. این تعارض در جوامع اسلامی، به علت نهادینه شدن لایههایی از توحید و عدالت، شدیدتر و مقاومتها بیشتر است.
🔹این ناسازگاری در جامعه شیعی به مراتب افزونتر است. نهادینه بودنِ دو خصوصیت #عدالتطلبی_علوی و #عزت_حسینی در شاکله جامعه شیعی ایرانی، موجب شده است که ولو این که این جوامع را بتوان به صورت گسترده به سمت دنیا تحریک و تحریص کرد، ولی نه میتوان با «ارضای طبقاتی» آنها را راضی کرد و نه می توان با «قانون» جلوی اعتراض آنها را گرفت؛ چرا که اولی با «عدالت علوی» سازگار نیست و دومی با «عزت حسینی». لذا میبینید که کارگران و اقشار کمدرآمدتر در این جوامع، به هیچ وجه پایینتر بودن امکانات و اعتبارات اجتماعی خود به نسبت یک مهندس و یا مدیر را نمیپذیرند و خود را مستحق چنین وضعیتی نمیدانند و وقتی که کارد به استخوانش میرسد، با قانون و بگیر و ببند هم نمی توان کنترلشان کرد و به تعبیر یکی از اساتید، #تهور_انقلابیشان ـ که اصل آن، برآمده از نهادینه شدن عزت حسینی است ـ ، موجب شوریدن و قیامشان در مقابل ساختارها خواهد شد.
◀️ این موانع فرهنگی، مهمترین مانع تحقق توسعه مدرن در جامع شیعی است که به این راحتیها هم عوض نمیشود؛ هر چند که از لحاظ فلسفی، امر محالی نیست...
🔹درباره فیلم جدید اکران شدهی #ابراهیم_حاتمیکیا میتوان هر نقدی داشت،
ولی انصافاً نامگذاری فیلم ـ که ناظر به موضوع اصلی فیلم است ـ معرکه است؛ #خروج ✅
🔹اصطلاحی در کشاکش دو پسوند؛ #خروج_علیه_ظلم و #خروج_علیه_نظم.
🔹چالشی چهل ساله و پاسخنایافته در برابر #مدلهای_عدالتطلبی و البته #نظام_سیاسی.
🔹مقام معظم رهبری در بیانیه گام دوم، چارهی این دوگانه را #نظام_انقلابی دانسته است؛
نظامی که در عین نظمبخشی و رویهسازی، روحیهی ظلمستیزی و جوشش انقلابی مردم را اخته نکند ...
🔹راه زیاد و البته پربهجتی در پیش است....
#تمدن_نوین_اسلامی
#عقلانیت_انقلاب_اسلامی
#توسعه_تفاهم_اجتماعی
#نظام_انقلابی
#هماندیشیها
#خروج
#حاتمیکیا
ـ 1399/1/28
https://eitaa.com/joinchat/3967942701C3d57d3b16b
https://www.instagram.com/ali.mohammadi89/
#مطلب_وارده
"سیاست در اندیشه اسلامی"
حجتالاسلام دکتر امیر آقاجانلو
آیت الله مصباح می فرمودند: بیشترین مغالطاتی که در فضای اندیشه رخ میدهد مغالطه اشتراک لفظ است.
ما هم در بسیاری موارد دچار چنین مغالطه ای می شویم. مثلاً سیاست را که بخشی از حکمت عملی است، همان سیاستی میدانیم که امروزه از آن صحبت می شود و یا اگر از علوم انسانی صحبت شده آن را حمل بر علوم انسانی ای مانند جامعه شناسی و روانشناسی میکنیم که امروزه متداول است در صورتی که اینها دو معنای کاملاً متفاوت هستند و فقط به نحو اشتراک لفظ شباهت دارند.
بله امروز باید حکمت عملی را تقویت کرد که شاید بتوانیم برای امور اجتماعی مان از آن بهره مند شویم اما اینها سیاست نیست.
آنچه در گذشته با عنوان سیاست نامه ها و نصیحت الملوک ها ارائه می شد چیزی شبیه به اخلاق و یا علوم تربیتی امروزی است و نسبت زیادی با علوم انسانی یا دانش سیاست ندارد.
این دو( سیاست مدرن و سیاست حکمت عملی) از جنبه های بسیاری با هم تفاوت دارند. و تفاوت اصلی در موضوع آنهاست و نیاز به ذکر نیست که تمایز علوم به موضوع آن است.
موضوع نصیحة الملوک و سیاست نامه ها، فضیلت و عدالت است آن هم عموما از جنس نصیحت اما موضوع سیاست، قدرت است قدرتی که باید ماهیت، نحوه توزیع و کنترل آن مشخص شود.
چنین پرسشی در ظرف تحقق سوژه و جامعهی مدرن قابل طرح است. یعنی جامعهای که society باشد و دولتی که state است.
بنابراین دانش سیاست و امر سیاسی در جامعه مدرن محقق می شود.سیاست در اندیشمندان یونان هم از این معنای سیاست فاصله دارد و فاصله ما از این فضای مدرن حتی از یونان هم بیشتر است.
در فضای ما آنچه جاری و قابل فهم است ولایت است. ولایت سه مقوله اصلی برای پرسش دارد. 1. نسبت ولایت با تکوین که در فلسفه اسلامی، بحث شده. 2.مشروعیت آن که در علم کلام مورد بحث است. 3. جَرَیان ولایت و امتثال که در فقه از آن گفتگو شده. سوال دیگری در فضای سیاسی در این فرهنگ قابل طرح نیست که انتظار پاسخی به آن داشته باشیم.
امروز هم اگر این فرهنگ را ملاحظه کنیم، می بینیم به نحو عمومی حتی غیر متدینین هم در عرصه سیاست غیر از ولایت مقوله دیگری نمی فهمند. دعواهای سیاسی اغلب دعوای اندیشه ای و بنیادی نیست بلکه نهایتاً این است که "از او بگیر و به من بده" در این فضا چه جای بحث از امر سیاسی و دانش سیاست؟
البته اگر کسی معتقد باشد که این مشاهده صحیح نیست و مقوله ولایت در فرهنگ ما آن نقش بنیادین را ندارد و امر دیگری جایگزین آن شده آنگاه است که میتوان از سیاستی دیگر و فلسفه ای دیگر و اندیشهای دیگر سخن گفت.
با روشن شدن اینها معلوم می شود اگر کسی مثلاً از فلسفه صدرا درباره نظریه سیاسی بپرسد. باید گفت سوال صحیحی منعقد نشده و یا به بیان دیگر این سوال و جوابهایِ آن برای سوال کننده رضایت بخش نخواهد بود.
امروز اگر کسی حتی نظریه سیاسی خلافت را صورتبندی کند، یک امر مدرن را ارائه کرده است چراکه امروز وقتی از نظریه خلافت سوال می شود گوینده و شنونده منتظر پاسخی هستند که به مسئله قدرت پرداخته باشد و تعیین روابط و حدود و ماهیت آن کند. و صرف بیان نصایحی به حاکم و تبیین شقوق عدالت برای آنها قانع کننده نیست.
در آنچه که به عنوان خلافت در تاریخ رخ داده هرگز قدرت، مسئله نبوده و نمی تواند باشد چرا که مسئله قدرت( اگر این تعبیر درست باشد) کاملاً تعیین تکلیف شده و سوالی از آن قابل تصور نیست.
💢در میانه انفعال و تحجر💢 1 از 2
◀️ یکی از دوستان خوبم یادداشتی نوشتهاند تحت عنوان #سیاست_در_اندیشه_اسلامی و در آن مدعی شدهاند که پرسش از مسئلههای قدرت تحت عنوان سیاست، پرسشی مدرن است که سنت ما هیچ گاه چنین مسئلهای نداشته است و اگر مسئله ای به نام "سیاست" در سنت ما مطرح شده، در ذیل حکمت عملی میباشد و ربطی به علوم انسانی مدرن ندارد. "سیاستنامهها" و "نصیحتالملوکها" هم چیزی شبیه اخلاق و علوم تربیتی امروزی است؛ نه قدرت. در عرصه حکومت نیز مفهوم "ولایت" مسئلهی ما بوده که سه مقوله اصلی برای پرسش دارد. 1. نسبت ولایت با تکوین که در فلسفه اسلامی بحث شده است. 2.مشروعیت آن که در علم کلام مورد بحث است و 3. جَرَیان ولایت و امتثال که در فقه از آن گفتگو شده است. بر این اساس ایشان به صراحت مینویسد: "سوال دیگری در فضای سیاسی در این فرهنگ قابل طرح نیست که انتظار پاسخی به آن داشته باشیم."
▪️اصل یادداشت «سیاست در اندیشه اسلامی» را در کانال زیر بخوانید:
https://eitaa.com/joinchat/3967942701C3d57d3b16b
◀️ در جواب فرمایشات ایشان متن زیر را نوشتم: ⬇️
🔹اصل دغدغه، دغدغه بسیار مبارکی است و همواره باید این نهیب را در جبهه فکری انقلاب اسلامی به هم بزنیم که نکند که دلمشغولیها و صورت مسئلههای ما نتیجه انفعال ما از جریان غرب و دنیا مدرن است؛ صورت مسئلههایی بسیار پیچیده و ناپیدا که تشخیص آنها نیازمند سالها تخلیه روحی و ریاضت ذهنی و ممارست عملی است.
خدای متعال در سوره مبارکه اعراف، آیه شریفه 138 چنین انفعالی را از بنی اسرائیل گزارش می دهد:
وَ جاوَزْنا بِبَني إِسْرائيلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْا عَلى قَوْمٍ يَعْكُفُونَ عَلى أَصْنامٍ لَهُمْ قالُوا يا مُوسَى اجْعَلْ لَنا إِلهاً كَما لَهُمْ آلِهَةٌ قالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ (138)
و بنىاسرائيل را از دريا [يى كه فرعونيان را در آن غرق كرديم] عبور داديم پس به گروهى گذر كردند كه همواره بر پرستش بتهاى خود ملازمت داشتند، گفتند: اى موسى! همان گونه كه براى آنان معبودانى است، تو هم براى ما معبودى قرار بده!! موسى گفت: قطعاً شما گروهى هستيد كه جهالت و نادانى مىورزيد. (138)
سپس به باطل بودن این کار تذکر می دهد و تذکر موسی علیه السلام را روایت می کند:
إِنَّ هؤُلاءِ مُتَبَّرٌ ما هُمْ فيهِ وَ باطِلٌ ما كانُوا يَعْمَلُونَ (139)
قالَ أَ غَيْرَ اللَّهِ أَبْغيكُمْ إِلهاً وَ هُوَ فَضَّلَكُمْ عَلَى الْعالَمينَ (140)
بىترديد آنچه اينان در آن قرار دارند نابود شده و فاسد است، و آنچه همواره انجام مىدهند، باطل و بيهوده است. (139)
موسى گفت: آيا غير خدا را [كه هيچگونه شايستگى پرستش ندارد] به عنوان معبود برايتان طلب كنم؟ در حالى كه اوست كه شما را بر جهانيان [روزگارتان] برترى داد. (140)⬇️
#ادامه از «در میانه انفعال و تحجر» 2 از 2 ⬆️
🔹اما این تحلیل که نباید سنت اندیشهای خود را در برابر پرسشهایی قرار دهیم که دغدغه پاسخ به آنها را نداشته است، دارای ضعف مهمی از ناحیه دیگر است.
آن ضعف، #اصالت_دادن به تعین عقلانیت دوران انعزال و انزوای شیعه، در دوران «استقرار جامعه شیعه در مسند حکومت دینی» است.
این تحلیل با اصالت دادن به وضعیت و تعین فعلی فلسفه، کلام و فقه، عملا گشایش ساحتی که با انقلاب اسلامی برای تشیع و دینداری فراهم آمده، نادیده می گیرد.
بنده هم معتقدم که هر طرح جدیدی در افق انقلاب اسلامی باید در نسبت با عقلانیت مستقر تشیع در دوران گذشته باشد، تا دچار اعوجاج و گسست تاریخی نشویم، ولی این در نسبت بودن، به معنای پذیرفتن وضعیت فعلی آنها نیست. نتیجه اصالت دادن به اندیشه در مسیر تحولات تاریخی، چیزی جز «تحجر» نخواهد بود که در کنار «انفعال»، سالهاست عملاً انقلاب اسلامی را به زیر می کشند...
🔹 انقلاب اسلامی و حرکت تمدنی آن، گشایشی در مقابل حیات اجتماعی و تاریخی تشیع ایجاد کرده است که انصراف آن به صورت مسئله های عقلانیت مدرن، همانقدر غلط است، که تقلیل آن به صورت مسئله های عقلانیت مستقر تشیع در شرایط انعزال از منصب حکومت دینی.
🔹ما نه می توانیم از غرب بریده باشیم، به خاطر اینکه به آنها #مبتلاء هستیم
نه می توانیم از گذشته بریده باشیم، به خاطر این که هویت و خویشتن ماست.
در عین حال نه می بایست از غرب منفعل شویم و نه می بایست در گذشته متوقف شویم.
🔹فلسفه و کلام و فقه، باید خود را در مصاف مسئله های انقلاب اسلامی محک بزنند و با آن مواجه شوند.
این مواجهه هم فلسفه و کلام و فقه را زنده می کند و از رکود خارج می کند و هم انقلاب اسلامی را مستظهر به عقلانیتی ـ دینی ـ کاربردی خواهد کرد.
🔹این مسئله ها بیش از هرچیز در بیان رهبران انقلاب اسلامی و یا دقت در عمق استراتژیک و تمدنی انقلاب اسلامی و تمدن غرب و یا با رجوع دوباره به سنن و قواعد درگیری اولیای حق و باطل در طول تاریخ قابل اصطیاد است.
این مسئله ها هستند که وقتی مبانی نظری و بنیانهای اندیشه با آن مواجهه می شوند، #ساختار_و_شاکلهی_علوم_انقلاب_اسلامی را چه در #فقه-حکومتی، #علوم_انسانی_اسلامی و چه #الگوی_اسلامی_ایرانی_پیشرفت را رقم خواهند زند.
ـ 1399/1/30
https://eitaa.com/joinchat/3967942701C3d57d3b16b
https://www.instagram.com/ali.mohammadi89/
💢انقلاب اسلامی و دستاوردهای تمدن غرب، رابطه تغذیه و هضم💢
🔹یکی از سؤالات همیشگی ما در قبال تمدن غرب، این است که رابطه ما با دستاوردهای آن، چه نسبت و رابطه ای باید باشد؟ نکتهای که این سؤال را جدیتر میکند این است که در اثر مواجهه و تلاقی ما با تمدن غرب در 200 سال گذشته از جنگهای ایران و روس تاکنون، برخی مؤلفههای تمدن غرب به نحوی در ما حاضر است که امکان انسلاخ و انفکاک آنها ممکن به نظر نمیرسد.
🔹#شهید_مطهری از متفکرینی است که در توضیح نحوه پیدایش تمدن اسلامی پیشین، قائل است هر تمدنی که میخواهد به ظهور برسد، چارهای ندارد مگر اینکه از دستاوردها و فرآوردههای تمدنهای دیگراستفاده کند، ولی ایشان این توجه را میدهند که این استفاده نمیتواند به صورت خام صورت گیرد و هیچ تمدنی نمیتواند بدون #فرآیند_تغذیه_و_هضم (جذب و دفع)، فرآورده تمدنی دیگر را به مصرف برساند. لذا ایشان اگر میخواستند به انقلاب اسلامی راهبردی در مواجهه با تمدن غرب ارائه دهند، نه #کنار_گیری_و_انعزال از تمدن مدرن را سفارش میکردند و نه #گزینش_و_اخذ_خام_و_بسیط از دستاوردهای تمدن غرب را:
◀️" بديهى است كه براى اثبات اصالت يك فرهنگ و يك تمدن، ضرورتى ندارد كه آن فرهنگ از فرهنگها و تمدنهاى ديگر بهره نگرفته باشد، بلكه چنين چيزى ممكن نيست. هيچ فرهنگى در جهان نداريم كه از فرهنگها و تمدنهاى ديگر بهره نگرفته باشد، ولى سخن در كيفيت بهرهگيرى و استفاده است.
يك نوع بهرهگيرى آن است كه فرهنگ و تمدن ديگر را بدون هيچ تصرفى در قلمرو خودش قرار دهد. اما نوع ديگر اين است كه از فرهنگ و تمدن ديگر تغذى كند؛ يعنى مانند يك موجود زنده آنها را در خود جذب و هضم كند و موجودى تازه به وجود آورد.
فرهنگ اسلامى از نوع دوم است، مانند يك سلّول زنده رشد كرد و فرهنگهاى ديگر را از يونانى و هندى و ايرانى و غيره در خود جذب كرد و به صورت موجودى جديد با چهره و سيمايى مخصوص به خود ظهور و بروز كرد و به اعتراف محققان تاريخ فرهنگ و تمدن، تمدن اسلامى در رديف بزرگترين فرهنگها و تمدنهاى بشرى است."
مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (كليات علوم اسلامى، ج 1)، ج5، ص: 39
⏹ ولی اینکه این مدعا، با ادعای دیگر مرحوم شهید مطهری در خصوص #حقیقی_و_اصیل_بودن_جامعه چه نسبتی دارد، در یادداشت بعدی بدان خواهم پرداخت. ـ إن شاء الله ـ 🌺
#یادداشت_اول_شهید_مطهری
#تمدن_نوین_اسلامی
#عقلانیت_انقلاب_اسلامی
#توسعه_تفاهم_اجتماعی
#هماندیشیها
#تمدن_غرب
#شهید_مرتضی_مطهری
❇️تاریخ نگارش: 1399/1/31
https://eitaa.com/joinchat/3967942701C3d57d3b16b
https://www.instagram.com/ali.mohammadi89/
💢در دیدگاه شهید مطهری، چرا تغذیه یک تمدن از تمدن دیگر، ضرورتاً باعث التقاط آن نمی گردد؟💢
🔹شهید مطهری برای پاسخ به پرسش، از مبنای خود در خصوص حقیقی بودن شخصیت و اصیل بودن روح یک فرهنگ و تمدن بهره گرفته است.
🔹توضیح این که شهید مطهری از اندیشمندانی است که به صراحت قائل به اصالت داشتن جامعه و برخورداری آن از وحدتی حقیقی است. ایشان در ابتدا چهار ایده زیر را رد می کند:
1ـ #اعتباری_بودن_جامعه،
2ـ #مرکب_حقیقی_بودن_جامعه به مثابه #مرکب_طبیعی مانند آب به نسبت هیدروژن و اکسیژن،
3ـ #مرکب_حقیقی_بودن_جامعه به مثابه #مرکب_صناعی مانند ماشین به نسبت اجزاء و قطعات،
4ـ #مرکب_اتحادی_و_انضمامی_بودن_جامعه و یا به عبارت دیگر اصالت الاجتماعی بودن محض و اعتباری دانستن افراد،
و سپس ایشان در نهایت
نظریه #مرکب_حقیقی_بودن_جامعه به معنای «تركيب روحها و انديشهها و عاطفهها و خواستها و ارادهها» را می پذیرد و برای جامعه، وحدتی حقیقی از جنس #فرهنگی قائل می شود. (ر.ک مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (جامعه و تاريخ)، ج2، ص: 337)
◀️ ایشان به مانند #مرحوم_علامه_طباطبایی و همچنین #مرحوم_شهید_سیدمحمدباقر_صدر، این نظریه را #نظریه_قرآن نیز معرفی می کند و آیات زیر را دال بر آن برمی شمرد:
✔️ ندْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ (إسرا/71)
✔️فقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْر (توبه/12)
✔️فإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُونَ (اعراف، آيه 34)
✔️كلُّ أُمَّةٍ تُدْعى إِلى كِتابِهَا (جاثيه، آيه 28)
✔️زيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ (انعام، آيه 108)
✔️منْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ (سوره مائده/ 66)
✔️ أمَّةٌ قائِمَةٌ يَتْلُونَ آياتِ اللَّهِ آناءَ اللَّيْلِ (آل عمران/113)
✔️و هَمَّتْ كُلُّ أُمَّةٍ بِرَسُولِهِمْ لِيَأْخُذُوهُ وَ جادَلُوا بِالْباطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ فَأَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كانَ عِقابِ (غافر/5)
✔️و لِكُلِّ أُمَّةٍ رَسُولٌ فَإِذا جاءَ رَسُولُهُمْ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ (یونس/47)
(مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (فلسفه تاريخ(1 - 4))، ج15، ص: 775)
🔹نکته مهم این است که ایشان این اصیل بودن شخصیت و فرهنگ یک جامعه را #رمز این نکته میداند که یک جامعه یا تمدن می تواند در عین تغذیه از تمدنی دیگر، دچار التقاط نشود و مانند هر #موجودی_زنده، امکان هضم و تغذی (جذب و دفع) از دیگران را داشته باشد، بدون اینکه این تغذی، موجب از دست رفتن #وحدت آن شود؛ به عبارت دیگر، اصالت داشتن جامعه این #امکان را فراهم می کند که یک جامعه و تمدن بتواند بدون اینکه دچار التقاط و آسیب شود، بتواند از تمدنی دیگر تغذیه کند:
◀️ "ملاك اينكه ما يك تمدن را التقاطى بدانيم- يعنى ماهيت جداگانه برايش قائل نباشيم- يا اصيل بدانيم چيست؟ هيچ تمدنى نيست كه از تمدنهاى ديگر استفاده نكرده باشد ولى استفاده كردنها دو جور است. يك تمدن كه استفاده مىكند مثل بعضى از طلبههاست كه همه معلوماتش محفوظاتى است كه از اين و آن گرفته است، ولى يك تمدن ديگر خودش مثل يك موجود زندهاى است كه از مواد موجود تغذيه مىكند، ممكن است از هزار ماده تغذيه كند ولى بالاخره خودش حيات مستقل دارد و از مواد بيرونى به عنوان ماده غذايى استفاده مىكند؛ نه اينكه مجموع آنها را كنار هم گذاشته و اسمش شده تمدن؛ و اين اختلاف در كيفيت استفاده، بستگى دارد به روح تمدنها."
(مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى ؛ ج13 ؛ ص804)
#یادداشت_دوم_شهید_مطهری
#تمدن_نوین_اسلامی
#عقلانیت_انقلاب_اسلامی
#توسعه_تفاهم_اجتماعی
#هماندیشیها
#تمدن_غرب
#شهید_مرتضی_مطهری
❇️تاریخ نگارش: 1399/2/1
https://eitaa.com/joinchat/3967942701C3d57d3b16b
https://www.instagram.com/ali.mohammadi89/
💢یادداشتهای در اندیشه فلسفی ـ اجتماعی شهید مطهری ره💢
🔹إن شاء الله در آستانه سالگرد شهادت شهید آیتالله #مرتضی_مطهری، بنا دارم که محورهایی از اندیشه فلسفی ـ اجتماعی ایشان را در ضمن یادداشتهایی بیان کنم؛ محورهایی که به نظر میرسد علیرغم تعیینکنندگی آنها در تکوّن عقلانیت انقلاب اسلامی، هنوز که هنوزه آنچنان که باید بدانها پرداخته نشده است.
🔹این یادداشتهای را میتوانید در کانال #عقلنوشتههای_انقلابی دنبال کنید ...🌺🌺
💢یادداشت اول: انقلاب اسلامی و دستاوردهای تمدن غرب، رابطه تغذیه و هضم
https://eitaa.com/alimohammadi1389/32
💢یادداشت دوم: در دیدگاه شهید مطهری، چرا تغذیه یک تمدن از تمدن دیگر، ضرورتاً باعث التقاط آن نمی گردد؟
https://eitaa.com/alimohammadi1389/33
💢یادداشت سوم: مدنی بالطبع بودن انسان، به معنای وابستگی کمال انسان به #در_جامعه_بودن
https://eitaa.com/alimohammadi1389/36
💢یادداشت چهارم: جامعه اسلامی، جامعهای طبیعی با تسخیر طرفینی
https://eitaa.com/alimohammadi1389/39
💢یادداشت پنجم: آینده جوامع و نقش دین در ساخت جامعه واحد جهانی
https://eitaa.com/alimohammadi1389/40
💢یادداشت ششم: حقیقت اخلاق در نگاه شهید مطهری
و اختلاف ایشان با استاد مصباح، در راهبرد ارتقاء اخلاق جامعه
https://eitaa.com/alimohammadi1389/41
💢یادداشت هفتم: رسالت انبیاء {و حکومت دینی}:
1ـ تبدیل اخلاق به پرستش خودآگاه و 2ـ تعمیم پرستش خودآگاه به افعال طبیعی
https://eitaa.com/alimohammadi1389/42
💢یادداشت هشتم: عدالت اجتماعی، شرط و قانون تکامل توحیدی انسان
https://eitaa.com/alimohammadi1389/45
💢یادداشت نهم: فلسفه تاریخ، تحولات جوامع و منطق تاریخ
https://eitaa.com/alimohammadi1389/47
💢یادداشت دهم: تکامل تاریخی و #انتقال_وظایف_انبیاء به جامعه دینی
https://eitaa.com/alimohammadi1389/54
💢مدنی بالطبع بودن انسان، به معنای وابستگی کمال انسان به #در_جامعه_بودن💢
🔹یکی از مباحث پردامنه و مهم در اندیشه مرحوم شهید مطهری، اهتمام ایشان به توضیح مسئله #ریشه_زندگی_اجتماعی_انسان است. مبنای اتخاذ شده توسط ایشان، ثمرات بسیار مهمی در تحلیل #وحدت_و_کثرت_جوامع، #آینده_جوامع و همچنین #نسبت_دین_با_تکثر_جوامع دارد.
🔹ایشان برای توضیح معنای #مدنی_بالطبع_بودن_انسان، سه نظریه کلان طرح میکند:
⏺نظریه اول: مدنی بالطبع بودن به معنای #اضطراری_بودن و #غریزی_بودن گرایش انسان به حیات اجتماعی
⏺نظریه دوم: مدنی بالطبع بودن به معنای #انتخابی_و_محاسبهگرانه بودن پیوستن انسان به حیات اجتماعی
⏺نظریه سوم: مدنی بالطبع بودن به معنای #فطری_بودن گرایش انسان به حیات اجتماعی
نظریه اول را شهید مطهری خود تطبیق به دیدگاه ژان ژاک روسو و همچنین نظریه مرحوم علامه طباطبایی مبنی بر مستخدم بالطبع بودن انسان کرده و نقد نموده است. علاوه بر این میتوان نظریه دوم را با تقریری دقیقتر، نظریه استاد مصباح یزدی حفظهالله قلمداد نمود.
🔹شهید مطهری معتقد است که پذیرش نظریه اول و دوم (با تقریرهای مختلف)، بدین معناست که شخصیت انسان ها اساساً ساختاری فردی است و عوامل و شرایط بیرونی مانند تهدیدات بیرونی و یا محاسبهی منافع زندگی مشترک، آنها را به سمت زندگی اجتماعی سوق داده است و لذا میتوان گفت که بر اساس این نظریات، انسان، #منفرد_بالطبع است و تکاملش تکویناً وابسته به «بودن در جامعه» نیست.
این در حالی است که بنا بر نظریه سوم، اساساً انسان به کمال خود نمیرسد مگر در زندگی اجتماعی. در این نظریه، عامل درونىِ خود انسانها آنها را به زندگى اجتماعى مىكشاند و از درون خودشان به زندگى اجتماعى منبعث مىشوند؛ این معنای درست مدنىّ بالطبع از نظر شهید مطهری است.
🔹بنا بر نظریه سوم، انسان برای به کمال رسیدنِ شخصیتش، نیازمند به زندگی اجتماعی دارد و بدون زندگی اجتماعی یک سلسله استعدادها و نیازهایش تأمین نمیشود و #به_وسیله_جامعه است که به خواستههایش میرسد؛ به عنوان مثال، انسان استعداد و نیاز به آموختن دارد و این جامعه است که به او میآموزد. اما علاوه بر این، شهید مطهری معتقد است درجهای بالاتر هم وجود دارد و آن این است که در انسان یک سلسله استعدادهای کمالی هست که فقط با #در_جامعه_بودن، امکان تجلی و بروز پیدا میکند. این استعدادها عبارتند از #ارزشهای_معنوی و #کمالات_اخلاقی که شکوفا شدن و تجلی کردن اینها فرغ بر این است که جامعهای باشد. تا جامعهای نباشد اساساً زمینه ایثار و انفاق و بخشش و در مقابل، خودخواهی و طمع و بخل مهیا نمیشود. لذا ایشان تصریح میکند:
◀️"تا زندگى اجتماعى نباشد معاويه معاويه بودنش ظهور نمىكند، ابوذر هم ابوذر بودنش ظهور نمىكند. در زندگى انفرادى هر دوى اينها دو موجود على السويّه بودند، ولى در زندگى اجتماعى است كه يك انسان تا آن حد تعالى پيدا مىكند و يك انسان ديگر تا اين حد تسافل پيدا مىكند. آنچه كه انسانيت انسان ناميده مىشود ـ يعنى ارزشهاى معنوى انسان ـ تنها در زندگى اجتماعى مجال بروز و ظهور دارد. اين است كه تكامل اجتماعى انسان جز در اجتماع امكان پذير نيست. اگر اجتماع نباشد، انسان تكامل پيدا نمىكند."
(ر.ک مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (فلسفه تاريخ(1 - 4))، ج15، ص: 538 تا 547)
✔️ در یادداشتهای بعدی به لوازم این نظریهی شهید مطهری، و نقاط اشتراک و اختلاف ایشان با دیدگاههای مرحوم علامه طباطبایی خواهم پرداخت ـ إن شاء الله ـ .
#یادداشت_سوم_شهید_مطهری
#تمدن_نوین_اسلامی
#عقلانیت_انقلاب_اسلامی
#توسعه_تفاهم_اجتماعی
#هماندیشیها
#مدنی_بالطبع_بودن_انسان
#شهید_مرتضی_مطهری
❇️تاریخ نگارش: 1399/2/5
https://eitaa.com/joinchat/3967942701C3d57d3b16b
https://www.instagram.com/ali.mohammadi89/
💢جامعه اسلامی، جامعهای طبیعی با تسخیر طرفینی💢
🔹همانطور که در #یادداشت_سوم شهید مطهری عرض شد، ایشان #مدنیبالطبع بودن انسان را به معنای #فطری تفسیر میکند و معتقد است نه تنها بخشی از نیازها و کمالات انسان #به_وسیله_جامعه تأمین میشود، بلکه اساساً بخش بسیار مهمی از استعدادهای انسان از قبیل کمالات معنوی و ارزشهای اخلاقی فقط با #در_جامعه_بودنِ انسان زمینه بروز و تجلی پیدا میکند. از اینرو ایشان نمیپذیرد که #جامعهپذیری انسان، امری ثانوی و نتیجه اضطرار بیرونی انسان باشد و همین امر، ریشه اختلاف ایشان با استاد بزرگوارشان مرحوم علامه طباطبایی در خصوص #ماهیت_جامعه_دینی و #نحوه_همبستگی_اجتماعی است.
🔹شهید مطهری معتقد است که #نظریه_استخدام، شبیه و صورت محترمانهی حرف پیروان نظریه تکامل و داروینیستهایی است که اصل اولی در حیات را #اصل_تنازع میدانند و معتقدند که اصل تنازع است که در رتبه بعد، به #اصل_تعاون تبدیل میشود. از اینرو ایشان میگوید که بنا بر نظریه استخدام مرحوم علامه، انسان مدنیبالطبع نیست، بلکه منفرد و مستخدم بالطبع و مدنیبالتبع است.(ر.ک مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (نقدى بر ماركسيسم)، ج13، ص:726 و727)
🔹در مقابل ایده استخدام و تنازع، شهید مطهری بیان میکند که جامعه اسلامى، جامعهای طبيعى است كه هر گونه بهره كشى و زندگى يك فرد به حساب فرد ديگر محكوم است، رابطه انسانها رابطه #تسخير_متقابل_و_عمومی است که همه #آزادانه و #در_حدود_امكانات_و_استعدادات_خود مى كوشند و همه مسخّر و رام يكديگرند، يعنى استخدام طرفينى حكمفرماست. اين است كه قرآن مجيد در عين اينكه #ربّ_و_مربوبى را در جامعه نفى مى كند، به واقعيّت تفاوت طبيعى و درجات مختلف استعدادها از نظر تكوينى اعتراف دارد و #رابطه_تسخير_طرفينى را تأييد مى كند. (مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (جهانبينى توحيدى)، ج2، ص: 114)
🔹این اختلاف مبنا بین استاد مطهری و مرحوم علامه طباطبایی بیش از هر جایی دیگر در ذیل تفسیر آیه 23 سوره مبارکه زخرف نمایان گردیده است. شهید مطهری معتقد است که این آیه شریفه، مهمترینِ آیاتِ بیانگر فلسفه اجتماعی اسلام است.
◀️ آیه شریفه میفرماید:
أَ هُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ، نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُمْ مَعِيشَتَهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِيًّا وَ رَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ.
➖ مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر المیزان، این آیه را چنین ترجمه کرده است:
مگر اينان مقسم رحمت پروردگار تواند؟ اين ماييم كه معيشت انسانها در زندگى دنيا را تقسيم مى كنيم، و بعضى را به درجاتى بالاتر از بعض ديگر قرار مى دهيم، تا #بعضى_بعض_ديگر را رام و مسخر خود كنند، و رحمت پروردگار تو از آنچه جمع مى كنند بهتر است (32).
🔹اینجاست که شهید مطهری با توجه به اختلاف مبنایی که با استاد خود مرحوم علامه طباطبایی دارند، به مخالفت برمیخیزد و تحلیل ایشان از آیه شریفه را رد می کند.
شهید مطهری معتقد است که معنای عبارت «لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِيًّا»، آنگونه که مرحوم علامه گفته اند، معنایش این نیست که رفعت خداوند، زمینه مسخر شدن بعضی توسط بعض دیگر است، بلکه ایشان چنین نگاهی را توجیه گر نظام #ارباب_مربوبی_اجتماعی میداند که اسلام به تمام قدرت با آن به مخالف برخاسته است. لذا ایشان معنای آیه شریفه را اینگونه تفسیر می کند: ⬇️
"لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِيًّا اينجا نفرمود كه بعضى را بر بعضى برترى داديم براى اينكه بعضِ برتر، بعض غير برتر را مسخّر قرار بدهند، كه يكجانبه بشود...
معنايش اين مى شود: چون هر بعضى كه بر بعضى برترى دارد باز آن بعض ديگر از جنبه اى ديگر بر اين برترى دارد، نتيجه اين است كه اين آن را مسخّر قرار مى دهد آن اين را مسخّر قرار مى دهد، اين به آن محتاج مى شود آن به اين محتاج مى شود، اين به حسب احتياجش به او مسخّر اوست و آن به حسب احتياجش به اين مسخّر اين است، اين بايد از آن فيض بگيرد آن بايد از اين فيض بگيرد، همه به يكديگر محتاجند، همه مسخّر يكديگرند، همه به يك حساب و به يك نسبت فوق بعضى هستند به درجات. ... #همه_همه_را، #هر_بعض_هر_بعض_ديگر را مسخّر قرار بدهند؛ يعنى در متن خلقت، انسانها به گونه اى آفريده شده اند كه نيازمند به يكديگر هستند و بايد نيازمند به يكديگر باشند و مسخّر يكديگر هستند و بايد مسخّر يكديگر باشند.(ر.ک مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (فلسفه تاريخ(1 - 4))، ج15، ص: 777 تا 790)
#یادداشت_چهارم_شهید_مطهری
#تمدن_نوین_اسلامی
#عقلانیت_انقلاب_اسلامی
#توسعه_تفاهم_اجتماعی
#هماندیشیها
#مدنی_بالطبع_بودن_انسان
#شهید_مرتضی_مطهری
❇️تاریخ نگارش: 1399/2/8
https://eitaa.com/joinchat/3967942701C3d57d3b16b
https://www.instagram.com/ali.mohammadi89/
💢آینده جوامع و نقش دین در ساخت جامعه واحد جهانی💢
🔹تحلیلی که شهید مطهری از مدنیبالطبع بودن انسان ارائه میدهد و آن را به فطرت و خلقت تکوینی او ارجاع میدهد (#مبنای_اصالت_فطرت)، تأثیرات مهمی در مدعای ایشان در #نسبت_جوامع_با_یکدیگر و #آینده_جوامع دارد.
🔹ایشان معتقد است که از نتایج پذیرش اصالت فطرت و پذیرفتن این مطلب که انسان به حکم فطرت و طبیعت خود، اجتماعی است، این است که بپذیریم که اجتماعی بودن انسان و به صورتِ جامعه در آمدنِ او و دارای روحِ جمعی شدنش، سرچشمه گرفته از #خاصیت_ذاتی_نوعی اوست. #نوع_انسان برای اینکه به کمال لایق خود برسد، گرایش اجتماعی و شکلدهی روح جمعی را دارد و لذا روح جمعی به منزلهی وسیلهای است که نوع انسان را به کمال نهایی خود می رساند و به نحوی در خدمت فطرت نوعی انسان است. (مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (جامعه و تاريخ)، ج2، ص: 357)
🔹البتّه شهید مطهری توضیح میپذیرد که همانطور كه يك فرد گاه از مسير فطرت منحرف مىشود و احياناً مسخ مىگردد، جامعه نيز همين طور است، ولی این انحراف و تنوّع جامعهها از قبيل تنوّع اخلاقى افراد است كه به هر حال از كادر نوعيّت انسان بيرون نيست. پس جامعهها و تمدّنها و فرهنگها و بالأخره روحهاى جمعىِ حاكم بر جامعه ها با همه اختلاف شكلها و رنگها، بالأخره رنگ نوعيّت انسانى دارند و ماهيّتى غير انسانى ندارند. (همان)
🔹لذا ایشان در هر صورت، بین جوامع فطری (حق) و غیرفطری (باطل)، اشتراک و پیوندی قائل است. این تحلیل، به ایشان امکان #دو_ادعای_مهم میدهد:
1️⃣ اول اینکه #آینده_جوامع، تبدیل شدن آن به یک #جامعه_واحد_جهانی است: ⬇️
"بديهى است بنا بر نظريّه اصالت فطرت و اينكه وجود اجتماعى انسان و زندگى اجتماعى او و بالأخره روح جمعى جامعه وسيلهاى است كه فطرت نوعى انسان براى وصول به كمال نهايى خود انتخاب كرده است، بايد گفت جامعهها و تمدّنها و فرهنگها به سوى يگانه شدن، متّحد الشّكل شدن و در نهايت امر در يكديگر ادغام شدن سير مىكنند و آينده جوامع انسانى، #جامعه_جهانى_واحد_تكامليافته است كه در آن همه ارزشهاى امكانى انسانيّت به فعليّت مى رسد و انسان به كمال حقيقى و سعادت واقعى خود و بالأخره به انسانيّت اصيل خود خواهد رسيد. از نظر قرآن اين مطلب مسلّم است كه حكومت نهايى حكومت حق و نابود شدن يكسره باطل است و عاقبت از آن تقوا و متّقيان است." (همان،ص: 359)
2️⃣ دوم اینکه دین اسلام با نفی عوامل فرعی تکوّن روح جمعی مانند #نژاد (قومیت) و #جغرافیا و مبتنی ساختن روح جمعی بر #جهانبينى_توحیدی در شناخت صحيح از نظام كلّى وجود و ساختن شخصيّت روحى و اخلاقى انسانها بر اساس همان جهانبينی، این امکان را در اختیار دارد که پایهگذاری فرهنگى و روح جمعیِ نوينی کند که در عین اینکه #فرهنگی_اسلامی است، #فرهنگی_بشری و #فراملی باشد. ایشان در رد نظریه #قومیتی_بودن_فرهنگ_اسلامی میگوید:⬇️
" آنچه در گذشته پيرامون نظريّه اسلام درباره يگانگى و چندگانگى ماهيّت جامعهها و درباره اينكه سير طبيعى و تكوينى جامعهها به سوى جامعه يگانه و فرهنگ يگانه است و برنامه اساسى اسلام استقرار نهايى چنين فرهنگ و چنين جامعهاى است بيان كرديم، كافى است كه نظريّه فوق (قومیتی بودن فرهنگ اسلام) را مردود سازد. #فلسفه_مهدويّت_در_اسلام، بر اساس چنين ديدى درباره آينده اسلام و انسان و جهان است." (همان، ص: 367)
🔹نکته قابل توجه این است ایشان بر اساس نظریه اعتباریات و تابع شرایط زمانی و مکانی دانستن ادراکات عملی، #امکان_تنوع در جامعه واحد دینی را بر اساس شرایط متفاوت زمانی و مکانی میپذیرد، ولی معتقد است که این تنوع و تفاوت جوامع، مخلّ به وحدت جوامعی که دین اسلام بر اساس جهان بینی توحیدی به دنبال آن است، نیست. ⬇️
"ما در اصول فلسفه درباره اطلاق و نسبيّت اصول انديشه بحث كردهايم و ثابت كردهايم آنچه نسبى است علوم و ادراكات اعتبارى و عملى است. اين ادراكات است كه در فرهنگهاى مختلف بر حسب شرايط مختلف زمانى و مكانى، مختلف است و اين ادراكات است كه واقعيّتى ماوراى خود كه از آنها حكايت كند و معيار حقّ و باطل و صحيح و غلط بودن آنها باشد، ندارند. امّا علوم و ادراكات و انديشههاى نظرى كه فلسفه و علوم نظرى انسان را مىسازند، همچون اصول جهانبينى مذهب و اصول اوّليه اخلاق، اصولى ثابت و مطلق و غير نسبى مىباشند. در اينجا متأسّفانه بيش از اين نمیتوانيم سخن را دنبال نماييم." (همان،ص: 366)
#یادداشت_پنجم_شهید_مطهری
#تمدن_نوین_اسلامی
#عقلانیت_انقلاب_اسلامی
#توسعه_تفاهم_اجتماعی
#هماندیشیها
#مدنی_بالطبع_بودن_انسان
#شهید_مرتضی_مطهری
❇️تاریخ نگارش:1399/2/10
https://eitaa.com/joinchat/3967942701C3d57d3b16b
https://www.instagram.com/ali.mohammadi89/
💢حقیقت اخلاق در نگاه شهید مطهری و
اختلاف ایشان با استاد مصباح، در راهبرد ارتقاء اخلاق جامعه💢
🔹از مباحث بسیار مهم در اندیشه مرحوم شهید مطهری، تحلیل ایشان از #اخلاق است که آثار گستردهای در تحلیلهای #انسانشناسانه و #جامعهشناسانه ایشان دارد.
🔹در تعريف اجمالي، استاد شهید مطهري معتقد است آنچه #مشخصه_اصلي_فعل_اخلاقی ميباشد، #ترك_منيّت و #خودمحوري است و همين عامل، گرايشهاي مقدس را از گرايشهاي حيواني متمايز ميكند و در همه اوصاف پسنديده فردي مانند شجاعت، عزت، خوشخُلقي و نيز اوصاف پسنديده اجتماعي مانند خدمت، ايثار، «خروج از خوديت و انانيت» به نحوي وجود دارد:⬇️
"در تمام اين نظريهها يك مطلب مورد اتفاق همه است و آن اينكه اخلاق بالاخره #خروج_از_حوزه_خودي و فردي است؛ يعني هر كاري كه به منظور ايصال نفعي به خود و يا دفع ضرري از خود باشد مسلم اخلاقي نيست". (تعليم و تربيت در اسلام، ص 101)
🔹ایشان معتقد است که انسان به حسب فطرت، کارهای اخلاقی را #شرافتمندانه_و_شریف می داند، در حالی که با منطق طبیعی (و جلب منفعت خود) سازگار نیست. (تعليم و تربيت در اسلام، ص 101 ) از طرفی دیگر بیان میکند که همهی كارهايي كه افراد بشر آنها را تقديس و ستايش ميكنند و شرافتمندانه و مافوق كارهاي طبيعي ميدانند، از #مقولهی_پرستش هستند. بر اين اساس و با توجه به اينكه حقيقت فعل اخلاقي، پرستش خداوند متعال است بايد گفت كه آنچه در مرتبه اول قابل تحسين و آفرين ميباشد، پرستش خداوند است و كسي كه فعل اخلاقي از وي صادر ميشود به دليل اينكه به نوعي در حال پرستش و عبادت است، تحسين ميشود.
🔹 شهید مطهری در #تعریف_پرستش میگوید:⬇️
➖ "يكى از پايدارترين و قديمىترين تجلّيات روح آدمى و يكى از اصيلترين ابعاد وجود آدمى، حسّ نيايش و پرستش است." (مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (انسان در قرآن)، ج2، ص: 278)
➖ "پرستش آن حالتي را گويند كه در آن انسان يك توجهي ميكند از ناحيه باطني خودش به آن حقيقتي كه او را آفريده است و خودش را در قبضه قدرت او ميبيند." (اسلام و مقتضيات زمان، ج 1، ص 292)
➖ "در عبادت {و پرستش}، خارج شدن از محدودة كوچك خودي و خارج شدن از محدودهی آمال و تمنيات كوچك محدود و موقت است. در عبادت التجاء هست. انقطاع هست. در عبادت استعانت و نيرو گرفتن و كمك خواستن هست؛ معني تقرب هم همين است." (فلسفه اخلاق ص 104)
🔹ايشان #دیدگاه_نهايي خود در تحليل ماهیت افعال اخلاقي را در كتاب فلسفه اخلاق بدين صورت بيان مينمايد: ⬇️
كسي كه كار اخلاقي ميكند حتي آن كسي كه در شعور آگاه خودش خدا را نميشناسد و به وجود خدا اعتراف ندارد و يا فرضاً اعتراف دارد، ولي در شعور آگاه خود اين كار را براي رضاي خدا انجام نميدهد و با اين كار خدا پرستي نميكند، كار اخلاقي او #يك_نوع_خداپرستي_و_پرستش_ناآگاهانه است». (همان، 117)
🔹 از لوازم دیدگاه ایشان در خصوص #اخلاق و #پرستش این است که کارهای که عموم مردم بر اساس گرایشات فطری خود مانند شجاعت، عزت، خوشخُلقي، احترام به والدین، محبت مادر به فرزند، خدمت و ... انجام میدهند همه از مقوله پرستشِ ناخودآگاه خدای متعال و دارای #ارزش_اخلاقی است؛ این در حالی است که در #نظریه_استاد_مصباح زیدعزّه در خصوص ماهیت فعل اخلاق، به علت شمردن شدن #نیت_تقرب به خدای متعال، به عنوان یکی از #مقومات_فعل_اخلاقی، هیچ یک از افعال فوق تا مادامی که فرد، تقرب الهی را به عنوان کمال نهایی را نشناسد و این افعال را به نیتِ رسیدن به تقرب الهی انجام ندهد، فعل وی، ارزش اخلاقی نخواهد داشت.
⏺ این اختلاف، #دو_راهبرد_متفاوت، در #اخلاقی_کردن و #توحیدی_کردن جامعه را پیش روی حاکمیت دینی قرار میدهد. مبتنی بر نظریه استاد مصباح، اخلاقی شدن جامعه میبایست از بستر ارتقاء عقل نظری و اعتقادات توحیدی افراد عبور کند تا کمال نهایی شناخته شود، ولی مبتنی بر نظریه استاد مطهری، هرچند ارتقاء عقل نظری افراد لازم است، ولی اولویت اول، تبدیل ناخودآگاههای پرستش خدای متعال، به شعور خودآگاه است. این تفاوت زمانی بیشتر برجسته خواهد شد که توجه شود که شهید مطهری، ناخودآگاههای فطری ـ اخلاقی را عقلی نمیداند، بلکه از جنس گرایش و احساس میداند؛ البته گرایش و احساسی دائمی و کلی که مبتنی بر #من_علوی آن را توضیح می دهد(ر.ک نقدي بر مارکسيسم، ص208) و از اینرو اصطلاح #حسن_و_قبح_عقلی را نادرست و اصطلاح #حسن_و_قبح_قلبی را درست بر میشمرد. (يادداشتهاى استاد مطهرى، ج11، ص: 121)
#یادداشت_ششم_شهید_مطهری
#تمدن_نوین_اسلامی
#عقلانیت_انقلاب_اسلامی
#توسعه_تفاهم_اجتماعی
#هماندیشیها
#اخلاق
#پرستش
#راهبرد_اخلاق_جامعه
#شهید_مرتضی_مطهری
❇️تاریخ نگارش:1399/2/12
سالگرد شهادت آیتالله شهید مرتضی مطهری
https://eitaa.com/joinchat/3967942701C3d57d3b16b
https://www.instagram.com/ali.mohammadi89/
💢رسالت انبیاء {و حکومت دینی}:
1ـ تبدیل اخلاق به پرستش خودآگاه و 2ـ تعمیم پرستش خودآگاه به افعال طبیعی💢
🔹شهید مطهری معتقد است که خدا دو نوع قانون دارد. يك نوع قوانين، قوانيني است كه در فطرت انسان ثبت و ضبط است (اسلام فطری) و نوع ديگري قوانيني كه در فطرت انسان نيست، بلكه از همان قوانين فطري منشعب ميشود و تنها به وسيله انبياء بيان گرديدهاند. مبتني بر اين مطلب، انبياء دو وظيفه دارند:
1️⃣اول آمدهاند تا آنچه را در فطرت هست، تأييد کنند و پرستش ناآگاهانه انسان ـ مثل انصاف، خدمت، ترحم به تيمم و غيره ـ را به پرستشي آگاهانه مبدَّل سازند تا انسان بداند كه عمل به دستورات و الزامات اخلاقي فطرت، پرستش و بندگي خدا است.
2️⃣ وظيفه دوم انبياء نيز «بيان» است؛ بيان آنچه در فطرت نيست، ولي براي تقرب و كمال لازم ميباشد، مثل نماز خواندن. البته عمق روح و فطرت انسان، همانطور که ناآگاهانه خدا را ميشناسد، اين قوانين را نيز ميشناسد:⬇️
"در حديث هم هست كه يكى از مكارم اخلاق انسان، انصاف دادن به رقيبهاست. اين حالت كه در انسان هست ناآگاهانه، بدين جهت است كه انسان خدا را مىشناسد و يك سلسله مسائل است كه بالفطره و ناآگاهانه آنها هم #اسلامِ_خدا يعنى #قانون_خداست. اسلام يعنى تسليم به قانون خدا. خدا #دو_نوع_قانون دارد: يك نوع قوانينى كه آن قوانين را در فطرت انسان ثبت كرده است و نوع ديگر قوانينى كه در فطرت انسان نيست، بلكه از همان قوانين فطرى منشعب میشود و تنها به وسيله انبيا بيان شده است. انبيا علاوه بر اينكه قوانين فطرى را #تأييد مىكنند، يك قوانين اضافه هم براى انسان مىآورند. آن عمق روح انسان، آن فطرت انسان، آن عمق قلب انسان، با يك شامّه مخصوص، ناآگاهانه همينطور كه خدا را مىشناسد اين قوانين خدا را مىشناسد؛ رضاى خدا را مىشناسد و كار را بالفطره در راه رضاى خدا انجام مىهد، ولى خودش نمىداند كه دارد قدم در راه رضاى خدا برمىدارد." (مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (فلسفه اخلاق)، ج22، ص: 548)
🔹بنابراين در نگاه شهيد مطهري انبياء دو رسالت مهم بر عهده دارند. يکي اينکه با #تأييد_و_تأکيد_قوانين_فطري، «پرستش ناآگاهانه و فطري را به پرستشي آگاهانه تبديل کنند» و ديگر اينکه با #بیان_قوانین_متکامل_اخلاقی»، «دامنه پرستش خداي متعال را حتي تا افعال طبيعي گسترش دهند»، تا جايي که به تعبير قرآن همه اعمال و رفتار انسان مانند خوردن و خوابيدن نيز به قصد تكليف و براي رضاي خدا انجام شود؛ « قُلْ إِنَّ صَلاتي وَ نُسُكي وَ مَحْيايَ وَ مَماتي لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ».( انعام ، 162) (همان، ص552)
⏺ البته لازم است که رابطه این تکامل اخلاق و پرستش با مسئله مهم عدالت و آزادی اجتماعی نیز مورد توجه قرار گیرد که ان شاء الله در یادداشتهای بعد بدان خواهم پرداخت.🌺
#یادداشت_هفتم_شهید_مطهری
#تمدن_نوین_اسلامی
#عقلانیت_انقلاب_اسلامی
#توسعه_تفاهم_اجتماعی
#هماندیشیها
#اخلاق
#پرستش
#نقش_انبیاء_در_تعالی_انسان
#شهید_مرتضی_مطهری
❇️تاریخ نگارش:1399/2/12
سالگرد شهادت آیتالله شهید مرتضی مطهری
https://eitaa.com/joinchat/3967942701C3d57d3b16b
https://www.instagram.com/ali.mohammadi89/
💢عدالت اجتماعی، شرط و قانون تکامل توحیدی انسان💢
🔹شهید مطهری در کتاب وحی و نبوت، درباره رابطه #توحید_فردی با #عدالت_اجتماعی میفرماید:⬇️
1️⃣ نمیتوان ثنویت و دوگانگی را در اهداف انبیاء پذیرفت که این «شرک لایغفر» است.
2️⃣ این دو مورد یعنی شناخت خداوند و تقرب به او (توحید نظری و توحید عملی فردی) و همچنین برقراری عدل و قسط در جامعه (سعادت دنیوی)، به تصریح در قرآن كريم به عنوان اهداف انبیاء شمرده شده است.
3️⃣ هدف اصلى، شناختن خدا و نزديك شدن و رسيدن به اوست و توحيد اجتماعى، مقدّمه و وسيله وصول به اين هدف عالى است. وجه مقدمیت هم این است که انسان مدنی بالطبع است و بخشی از نیازها و استعدادهای آن، #به_وسیله_جامعه و با #در_جامعه_بودن تأمین و متبلور میشود.
4️⃣ ارزشهاى اجتماعى و اخلاقى با اينكه مقدّمه و وسيله وصول به ارزش اصيل و يگانه انسان يعنى خداشناسى و خداپرستى هستند، فاقد ارزش ذاتى نيستند، چرا که رابطه این مقدمه و ذی المقدمه چنين نيست كه اگر انسان به معرفت كامل حق و پرستش حق رسيد، وجود و عدم راستى، درستى، عدل، كرم، احسان، خير خواهى، جود، عفو علىالسویه باشد، زيرا اخلاق عالى انسان نوعى خدا گونه بودن است (تخلّقوا باخلاق اللّه) و در حقيقت، درجه و مرتبه اى از خداشناسى و خداپرستى است و لو به صورت ناآگاهانه.
(ر.ک مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (وحى و نبوت)، ج2، ص: 169 تا 175)
🔹 هرچند شهید مطهری در جاهای متعددی از جمله در کتاب #عدل_الهی به تعریف «عدل» پرداخته است، ولی بهترین تعریف ایشان از #عدالت_اجتماعی را که مبتنی بر #اصیل_بودن_جامعه و #شخصیت_داشتن_جامعه است، میبایست در کتاب فلسفه تاریخ در ضمن بررسی سوسیالیسم جستجو کرد. ایشان در ذیل عنوان #نظریه_ما میگوید:
1️⃣ جامعه داراى يك شخصيت و يك عينيت است و جامعه در تمام جنبههاى خودش يك حقيقت متحول و متكامل است.
2️⃣ جامعه يك حالت تعادل دارد مثل هر موجود زندهاى كه يك تركيب است. هر تركيبى اگر بخواهد باقى بماند يك حالت تعادل دارد و حالتهاى افراط و تفريط (انحراف) دارد كه تا يك حد معينى انحراف را از اين طرف و تا يك حد معينى انحراف را از آن طرف مىپذيرد و اگر از آن حد معينها بيرون رفت مساوى است با مرگ آن تركيب.
4️⃣ يك اصطلاحى حكماى قديم ما دارند كه كلمه #مزاج از اين اصطلاح پيدا شده. مىگويند اگر عناصر با يكديگر تركيب شوند و امتزاج پيدا كنند و روى يكديگر اثر بگذارند، يك #كيفيت_متوسط پيدا مىشود كه «مزاج» ناميده مىشود. بعد مىگويند اين مزاج يك عرض عريض دارد، يعنى در ميان دو حد نوسان دارد. اگر مزاج از يك حد معين پايينتر بود موجود مرکب مىميرد و اگر از حد معين ديگرى بالاتر بود باز هم موجود مرکب مىميرد.
4️⃣ جامعه يك تركيبى است از افراد. اين ترکیب، يك #حالت_تعادل دارد كه البته خود آن حالت تعادلش باز يك نوسانى دارد. براى اينكه جامعه باقى بماند بايد آن تعادل در جامعه به وجود بيايد. اگر تعادل جامعه چه در جهت افراط و چه در جهت تفريط بهم بخورد اين جامعه #متلاشى مىشود؛ مسئله عدالت در جامعه همين است.
5️⃣ #عدالت_اجتماعى كه میگوييم و مىگويند؛ يعنى جامعه تركيبى است از افراد، بايد در اين تركيبْ تعادلى برقرار بشود. البته اين تعادل جنبههاى روحى و جنبهاى مادى دارد. مثلًا استثمار فرد فرد ديگر را، جامعه را از تعادل میاندازد. اين استثمارها اگر زياد بشود اصلًا جامعه را به نابودى مىکشاند. اينكه مىگويند كه #ظلم، جامعه را به فنا میکشاند: «الْمُلْكُ يَبْقى مَعَ الْكُفْرِ وَ #لايَبْقى_مَعَ_الظُّلْمِ». چرا لا يَبْقى مَعَ الظُّلْمِ؟ براى اينكه ظلم، تركيب جامعه را از اعتدال خارج كردن است و اين خارج كردن از اعتدال اگر به يك حد معينى برسد منجر به انفجار جامعه میشود.
6️⃣ بر این اساس، عدالت اجتماعی، همان #اصل_وحدت_اجتماعی است که برخلاف سوسیالیسم که آن را منوط به مرحلهای از مراحل تکامل جامعه میداند، اصلی است که از بدو تشکیل جامعه تا نهایت تکامل جامعه، با آن #همراه است و اساساٌ میتوان ادعا کرد که وحدت و عدالت، #شرط_تكامل_جامعه و قانون_تکامل_جامعه است؛ نه مرحله مشخصى از تاريخ جامعه.
(ر.ک همان، ص742 تا 748)
🔹🔹🔹جمع بندی اینکه: ⬇️
عدالت اجتماعی، شرط و قانون وحدت یافتن و تشکیل جامعه است که با توجه به مدنی بالطبع بودن و لزوم در جامعه بودن انسان، در صورت عدم وجود آن، اساساً جامعهای تشکیل نخواهد شد که انسان بتواند به ارزشهای اخلاقی و کمالات معنوی نائل بیاید. و این است #سرِّ_مقدمیتِ عدالت اجتماعی نسبت به توحید فردی.
#یادداشت_هشتم_شهید_مطهری
#تمدن_نوین_اسلامی
#عقلانیت_انقلاب_اسلامی
#توسعه_تفاهم_اجتماعی
#هماندیشیها
#عدالت_اجتماعی
#پرستش_و_کمال_انسانی
#شهید_مرتضی_مطهری
❇️تاریخ نگارش:1399/2/13
https://eitaa.com/joinchat/3967942701C3d57d3b16b
💢فلسفه تاریخ، تحولات جوامع و منطق تاریخ💢 صفحه 1 از 2
🔹 یکی از دغدغه های مهم شهید مطهری، #فلسفه_تاریخ است. حجم زیادی از کتابها و همچنین یادداشت های ایشان که - نشان دهنده دغدغه فکری ایشان است - ، اختصاص به مسئله «فلسفه تاریخ» و «تکامل تاریخ» دارد.
🔹 اهمیت این موضوع برمیگردد هم به مواجههای که ایشان با نگاه سوسیالیسم و کاپیتالیسم دارد و هم حساسیت و دغدغهای که در خصوص انقلاب اسلامی و آینده آن دارد. وی در یکی از فهرستهای یادداشتهایش نوشته است:⬇️
". فايده فلسفه تاريخ ... : امكان پيشبينى." (يادداشتهاى استاد مطهرى، ج12، ص: 326)
🔹در این یادداشت برخی مدعیات ایشان در خصوص فلسفه تاریخ را فهرست وار تقدیم می کنم:🔽
1️⃣ ایشان در تفاوت #فلسفه_تاریخ و #جامعهشناسی میفرماید:⬇
"زمانى ما جامعه را در حال ثبات مطالعه مىكنيم. مثلًا كسى كه مىخواهد اطلاعات جامعهشناسى درباره جامعه ما داشته باشد جامعه امروز ايران را از جنبههاى مختلف مطالعه مىكند و اطلاعاتى در اختيار افراد مىگذارد. اين يك مطالعه جامعهشناسى است. ولى يكوقت جامعه امروز را در ارتباط با گذشته، و گذشته را با گذشته خودش ـ يعنى حاضر را با گذشته و آينده ـ مجموعا يك واحد در حال جريان در نظر مىگيريم، بعد مىخواهيم بدانيم قانون اين جريان چه قانونى است. فرق «فلسفه تاريخ» با «جامعهشناسى» اين است كه جامعهشناسى، #قانون_موجود_جامعه را بيان مىكند، ولى فلسفه تاريخ، #قانون_تحولات_جامعه را بيان مىكند؛ اينجاست كه #عامل_زمان در كار مىآيد." (مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى ؛ ج13 ؛ ص383)
2️⃣ایشان، #تاریخمندی را مختص به انسان میداند و معتقد است که حیوانات هرچند برخی زندگی جمعی و منسجم دارند، لکن همگی #بیتاریخاند:⬇
"تاريخ را اگر صرف گذشت زمان بگيريم، هم انسان تاريخ دارد و هم حيوان، چون بر همه، زمان گذشته است، اما در فلسفه تاريخ نظر به اين مطلب نيست، بلكه مقصود تحولات تاريخ است، آن هم از نظر اجتماعى؛ مقصود تحولات جامعه انسان است كه فرع بر وجود عينى جامعه است؛ يعنى انسان در ميان حيوانات اين امتياز را دارد كه يك تاريخ متحول و متطورى دارد. اين تحول وراى تحول زيستشناسى داروينى است. انسان از غير جنبه زيستشناسى يعنى انسان از نظر تحولات اجتماعى، تاريخ مخصوص به خودش دارد ... كه اين تحولات، تحولات زيستى نيست ... به هر حال انسان در ميان همه موجودات يك خصوصيت ويژهاى دارد و آن اينكه داراى تاريخ اجتماعى متحول است. نظامات زندگى اجتماعى انسان متغير است، اما نظامات زندگى حيوانات مثل زنبور عسل از چندين هزار سال پيش تا به امروز فرقى نكرده است. (همان (نقدى بر ماركسيسم)، ج13، ص: 613)
3️⃣ ایشان سرّ تاریخ داشتن انسان را برخورداری انسان از #عقل و #اراده و #آزادی می داند، چرا که موجودی که محکوم غریزه است، جبراً بر یک مسیر مستقیم باید حرکت کند، ولی انسان به واسطه برخورداری از عقل و اراده و آزادی، #امکانِ_تکامل و #امکانِ_انحطاط دارد:⬇
"ما اين مطلب را به اين نحو توجيه مىكنيم كه انسان چون به مرحله عقل و اراده رسيده و يك موجود مختار و آزاد است، صرفا تحت حكم غريزه نيست و وضعش چنين است.
انسان تا وقتى محكوم غريزه است تحول تكاملى نوعى ندارد، تكاملش فردى است و تكامل نوعىاش محتمل است كه از جنبه زيستى به حكم قوانين ديگرى غير از غريزه رخ داده است. غريزه حيوان جلو نمىبرد، حكم يك سرپرست و قيّم را دارد كه از طرف طبيعت قيموميّت مىكند و فقط فرد را پيش مىبرد. انسان به مرحله عقل و اراده كه رسيده، به منزله فرزند بالغ عالم طبيعت است ... که نيازى به سرپرستى غريزه ندارد، كارهايش را با عقل و اختيار خود انجام مىدهد؛ و به دليل آزاد و مختار بودن و از همين مجراى آزادى و اختيار، برايش امكان نوع خاصى از تكامل هست كه تكامل اجتماعى تاريخى است، همچنان كه نوعى تكامل فردى اختيارى هم دارد؛ و به همين دليل هم برايش امكان رجعت و انحطاط و انحراف به چپ و راست هست، در صورتى كه حيوانات جبراً روى يك خط مستقيم سير مىكنند. (همان ص:614)
ادامه دارد ... 👇
#ادامه از
«فلسفه تاریخ، تحولات جوامع و منطق تاریخ»
2 از 2 👆
4️⃣ یکی از مدعیات مهم ایشان این است که اگر کسی میخواهد از #فلسفه_تاریخ و #سنت_تاریخ گفتگو کند، باید #اصالت_جامعه را به رسمیت شناخته باشد. ⬇️
"ما حالا در اين دوره به اين ترتيب كه وارد شديم يعنى اول وارد بحث جامعه شديم خيلى بهتر مىتوانيم مسائل را حل كنيم. تا مسئله جامعه حل نشود بحث درباره فلسفه تاريخ #بيهوده است. اگر جامعه شخصيت و طبيعت داشته باشد و اراده داشته باشد و شعور داشته باشد و حيات داشته باشد و سرنوشت مشترك داشته باشد آن وقت است كه تاريخ اقوام مىتواند فلسفه داشته باشد و الّا اگر جامعه يك امر اعتبارى باشد هيچ شخصيت و طبيعتى ندارد و هيچ قانون و سنتى ندارد و هيچ حياتى ندارد، هرچه هست مجموع افراد هستند، آن وقت فقط فرد مىتواند مايه عبرت فرد باشد. قوم، ديگر از خودش حكمى ندارد، هرچه هست #مال_افراد است." (همان (فلسفه تاريخ(1 - 4))، ج15، ص: 785)
5️⃣ مرحوم شهید مطهری در اواخر عمر و در ذیل مباحث #سیرهشناسی خود، در کنار #فلسفه_تاریخ بحثی را طرح میکنند تحت عنوان #منطق_تاریخ و خود را #مبتکر چنین #فنی بر میشمارند. ایشان اهم این #پروژه_فکری_مهم را در ذیل بررسی سیره معصومین علیهم السلام دنبال میکردند. مع الاسف با شهادت ایشان این پروژه بسیار مهم ایشان #ناتمام ماند، هرچند برخی از آن در سیرهشناسی و یادداشتهای ایشان قابل اصطیاد است. ⬇
"1ـ فلاسفه، حكمت را به نظرى و عملى تقسيم كردهاند ولى منطق را چنين تقسيم نكردهاند. ولى به عقيده ما همچنان كه دو نوع فلسفه داريم، #دو_نوع_منطق داريم .
2ـ همچنان كه در منطق نظرى همه مردم اهل منطق نيستند، مادون منطق قرار دارند، هيچ معيار و ميزانى بر انديشهشان حكمفرما نيست، در منطق عملى نيز بعضى از مردم اساساً اهل منطق و معيار نيستند، سبك و روش و اسلوب ندارند. اين است كه ما مىگوييم همه مردم سير دارند ولى همه سيره ندارند، زيرا سيره منطق است و متد و اسلوب. و اين است كه باز ما مدعى هستيم كه سيره ابن اسحاق و ابن هشام و سيره حلبيه همه سير رسول اكرم است نه سيره آن حضرت، تاريخ زندگى آن حضرت است نه منطق زندگى آن حضرت .
3ـ همان طورى كه در انديشههاى نظرى، #فلسفه غير از #منطق است، در زندگى عملى نيز #فلسفه_زندگى يك فرد يا يك جامعه غير از #منطق_زندگى آنهاست. عليهذا فلسفه تاريخ زندگى پيغمبر يك مطلب است و منطق زندگى رسول اكرم چيز ديگر است. عليهذا ما مىخواهيم #مبتكر_فنى باشيم به نام #منطق_تاريخ، در مقابل #فلسفه_تاريخ. (يادداشتهاى استاد مطهرى، ج9، ص: 26)
#یادداشت_نهم_شهید_مطهری
#تمدن_نوین_اسلامی
#عقلانیت_انقلاب_اسلامی
#توسعه_تفاهم_اجتماعی
#هماندیشیها
#فلسفه_تاریخ
#فلسفه_تحولات_جوامع
#انقلاب_اسلامی
#منطق_تاریخ
#شهید_مرتضی_مطهری
❇️تاریخ نگارش:1399/2/15
https://eitaa.com/joinchat/3967942701C3d57d3b16b
https://www.instagram.com/ali.mohammadi89/
💢علت تفاوت برخورد پیغمبر اسلام ص با یهودیان و منافقین💢
🔹در کتاب انسان 250 ساله، مقام معظم رهبری برای #امتسازی حضرت رسول صلّی الله علیه و آله، #سه_مرحله ذکر میکند:
1️⃣ «شالودهریزی نظام اسلامی»،
2️⃣«حراست از نظام اسلامی»،
3️⃣ «تکمیل و سازندگی نظام اسلامی».
🔹در مرحله دوم یا همان مرحله #حراست از نظام اسلامی ایشان، #پنج_دشمن برای امت اسلامی نوپای مدینه بر میشمرد:
1️⃣ قبائل نیمه وحشی اطراف مدینه
2️⃣دشمنان متنفذ و اشراف متکبر با مرکزیت مکه
3️⃣یهودیها (چهار قبیله قینقاع، قبیله بنیقریظه، قبیله بنینظیر، یهودیان خیبر)
4️⃣منافقین
5️⃣دشمن درونی هر مسلمان؛ هوای نفس
🔹ایشان برای یهودیان مدینه #سه_خصلت نام می برد:
➖ اول اینکه ثروت اصلی مدینه دست آنها بود و بهترین مزارع، سودآورترین تجارتها، سودآورترین صنایع (طلاسازی و اسلحهسازی) را در اختیار داشتند.
➖ دوم اینکه بر مردم عامی مدینه، برتری فرهنگی داشتند و نسبت به آنها فرهیخته و روشنفکر محسوب می شدند و لذا مردم مدینه را تحقیر و تمسخر میکردند.
➖ سوم اینکه ارتباطات خوبی با سایر شهرها و بلاد داشتند.
◀️ همه اینها را میتوان در این عبارت تجمیع کرد؛ #دشمن_سازمانیافته.
🔹 تاریخ گواهی میدهد که ابتدا پیغمبر در ابتدا با یهود پیمان بست و هیچگاه نقض پیمان نکرد، ولی وقتی یهودیان خیانت کردند و در شرایط حساس سالهای اولیه شکلگیری نظام اسلامی توطئهچینی کردند، پیغمبر با آنها #برخورد_قاطع کرد و بعد از مجازات عدهای از جنگجویان، بقیه را #اخراج کرد و از مدینه دور نمود. (ر.ک حلقه دوم انسان 250 ساله، ص43 تا 57)
🔹مقام معظم رهبری، تفاوت اصلی #منافقین با #یهودیان را #نداشتن_سازماندهی بر می شمرد.
لذا در خصوص رفتار حکومتی پیامبر صلی الله علیه و آله با این دو دسته می گوید: ⬇️
"با اینکه منافقین در داخل مدینه بودند، پیغمبر با آنها کاری نداشت. با دسته سوم {یهودیان}، #برخورد_قاطع؛ با دسته چهارم {منافقین}، برخورد همراه با ملایمت؛ چون #سازمانیافتگی نداشتند؛ خطرشان، خطر فردی بود. غالباً هم اینها را پیغمبر شرمنده می کرد با رفتار خودش." (همان، 55)
"عبداله بن ابیّ یک از دشمنترین دشمنان پیغمبر بود. تقریبا تا سال آخر زندگی پیغمبر هم زنده بود؛ پیغمبر که میدانست هیچ، مسلمانها هم میدانستند. اما پیغمبر با او مماشات کرد؛ مثل بقیهی مسلمانها با او رفتار کرد؛ سهمش را از بیتالمال داد، امنیتش را حفظ کرد، رعایت حرمتش را کرد." (همان، 54)
🔹بر اساس همین مفهوم #سازمانیافتگی ایشان، رفتار پیغمبر با منافقین در خصوص #مسجد_ضرار را نیز توضیح میدهد: ⬇️
"آنوقتی که جمعی از این منافقین کارهای سازمانیافته کردند، پیغمبر رفت سراغشان. در قضیه مسجد ضرار، اینها رفتند یک مرکزی درست کردند؛ با خارج از نظام اسلامی ـ یعنی با کسی که در منطقه روم بود ـ و عرض کنم ابوعامر راهب، با او ارتباط برقرار کردند، مقدمهسازی کردند که از روم لشکر بکشند علیه پیغمبر، اینجا پیغمبر رفت سراغشان، مسجدی را که ساخته بودند ویران کرد، سوزاند. فرمود که این مسجد، مسجد نیست؛ اینجا محل توطئه است علیه مسجد؛ علیه نام خدا؛ علیه مردم." (همان، 55)
#آیتالله_سیدعلی_حسینی_خامنهای
#درسهای_تاریخ
#دشمنشناسی
#تمدن_نوین_اسلامی
#عقلانیت_انقلاب_اسلامی
#فقه_حکومتی
❇️تاریخ نگارش:1399/2/16
https://eitaa.com/joinchat/3967942701C3d57d3b16b
https://www.instagram.com/ali.mohammadi89/
📌 فهرست کانال عقلنوشتههای انقلابی
🔰 معرفی کانال
🔰یادداشتهای مناسبتی
🔸 بخش اول
🔸 بخش دوم
🔸 بخش سوم
🔰دروس و گفتوگوها
💢تکامل تاریخی و #انتقال_وظایف_انبیاء به جامعه دینی💢
🔹در یادداشتهای قبلی در خصوص دیدگاههای #استاد_شهید_مطهری تلاش شد که معنای #اصالت_جامعه، #قاعدهمندی_تاریخ، #فطری_بودن_گرایش_اجتماعی_انسان، #ریشه_مشترک_جوامع و #آینده_مشترک_جوامع و لوازم این مبانی تا حدودی توضیح داده شده است.
🔹یکی دیگر از مدعیات بسیار مهم شهید مطهری که مبتنی بر مبانی فوق است، #تکاملی_بودن_حرکت_تاریخ است که تلاش نموده است آن را بر اساس مبنای #اصالت_فطرت توضیح دهد:👇
"يكى از مسائل مهمّ در فلسفههاى انسانى امروز و در جامعهشناسىها مسأله #تكامل_تاريخ است. اگر ما براى انسان به فطرت قائل باشيم «تكامل تاريخ» را به شكلى بايد توجيه كنيم و اگر به فطرت قائل نباشيم ـ همان طور كه بسيارى از مكتبهاى امروزى به كلّى فطرت را از انسان نفى مىكنند ـ «تكامل تاريخ» را به شكل ديگرى بايد توجيه كنيم." (مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (نبرد حق و باطل، فطرت، توحيد)، ج3، ص: 455)
🔹 ایشان #معجزه_بودن_قرآن را یکی از نشانههای بلوغ امت اسلامی به نسبت امتهای قبلی میداند: 👇
"قرآن معجزه خاتم پيامبران، خود دليل ديگرى بر خاتميت رسالت است. كتابى است محتوى حقايق عالم خلقت و تعاليم و راهنماييهاى زندگى در كمال هماهنگى در جميع جهات، معجزهاى در خور بشر بالغ رشيد عاقل نه كودك پايبند اوهام و تخيلات ذهنى." (يادداشتهاى استاد مطهرى، ج7، ص: 198)
🔹 یکی از آثار پذیرش مبنای تکامل تاریخ، توضیح مسئله #خاتمیت_دین_اسلام است. ایشان معتقد است که خاتمیت دین و بسته شدن باب نبوت نیست، بلکه هر چه انسان به سمت #تمدن پیش میرود، #نیازمندیاش به دین بیشتر میشود، ولی در عین حال به خاطر رشد، بلوغ و تکاملی که جامعه دینی مییابد، برخی مسئولیتها و وظایف بیشتری از انبیاء به امت اسلامی #منتقل میشود؛ وظایفی که در امتها و دورانهای گذشته، فقط و فقط بر دوش انبیاء بوده است. ایشان این #انتقال_وظیفه را لازمه تکامل تاریخ و بلوغ و رشد جامعه دینی میداند.
به عقیده ایشان که بلوغ و رشد فکری اجتماعی جامعه دینی، در چهار موضع خود را نشان داده است: 👇
" بلوغ و رشد فكرى اجتماعى بشر در ختم نبوّت نقش دارد و اين نقش در چند جهت است:
➖ 1. كتاب آسمانىاش را خالى از تحريف نگه داشته است.
➖ 2. به مرحلهاى رسيده كه برنامه تكاملى خويش را نه منزل به منزل و مرحله به مرحله بلكه يكجا تحويل بگيرد و استفاده نمايد.
➖ 3. بلوغ فكرى و رشد اجتماعىاش به او اجازه مىدهد كه ترويج و تبليغ و اقامه دين و امر به معروف و نهى از منكر را خود بر عهده بگيرد، نياز به پيامبران تبليغى كه مروّج و مبلّغ شريعت پيامبران صاحب شريعت بودهاند، به اين وسيله رفع شده است. اين نياز را علماى و صلحاى امّت رفع مىكنند.
➖ 4. از نظر رشد فكرى به جايى رسيده كه مىتواند در پرتو «اجتهاد» كلّيات وحى را تفسير و توجيه نمايد و در شرايط مختلف مكانى و متغيّر زمانى هر موردى را به اصل مربوط ارجاع دهد. اين مهم را نيز علماى امّت انجام مىدهند.
روشن گشت كه معنى ختم نبوّت اين نيست كه نياز بشر به تعليمات الهى و تبليغاتى كه از راه وحى رسيده رفع شده و چون بشر در اثر بلوغ و رشد فكرى نيازى به اين تعليمات ندارد نبوّت پايان يافت، خير، ابدا، نياز به وحى جديد و تجديد نبوّتها رفع شده نه نياز به دين و تعليمات الهى. " (مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (وحى و نبوت)، ج2، ص: 186)
🔹 شهید مطهری #اولین_وظیفهای را که در اثر دین اسلام به خاطر #تکامل_شعور_اجتماعی به عهده امت گذاشته شده، مسئولیت #دعوت و #تبلیغ و #ارشاد و #مبارزه_با_تحریفها_و_بدعتها میداند: 👇
" #اوّلين_پستى كه در دوره خاتميّت از پيامبران به عالمان انتقال مىيابد پست دعوت و تبليغ و ارشاد و مبارزه با تحريفها و بدعتهاست. توده بشر در همه دورهها نيازمند به دعوت و ارشاد است. قرآن با كمال صراحت اين وظيفه را بر عهده گروهى از خود امّت مىگذارد:
وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَر. (آل عمران/ 104) (همان(ختم نبوت)، ج3، ص: 196)
🔹به نظر می رسد مبنای شهید مطهری در تکامل تاریخ و پیامدهای آن میتواند پایگاه قابل توجهی در تحلیل #عصر_غیبت و واگذار شدن مسئولیتهای بیشتری از معصومین علیهم السلام به عهده علمای شیعه و همچنین #عصر_انقلاب_اسلامی و متوجه شدن امر حکومت و رهبریِ مستقیم جامعه به فقهای شیعه، قرار گیرد.
#یادداشت_دهم_شهید_مطهری
#تمدن_نوین_اسلامی
#عقلانیت_انقلاب_اسلامی
#توسعه_تفاهم_اجتماعی
#هماندیشیها
#تکامل_تاریخ
#انقلاب_اسلامی
#عصر_غیبت
#شهید_مرتضی_مطهری
❇️تاریخ نگارش:1399/2/19
https://eitaa.com/alimohammadi1389
https://www.instagram.com/ali.mohammadi89/
💢اندر باب ولایت، عقلانیت و کرونا ... 💢
حاشیهای بر فرمایشات امروز مقام معظم رهبری خطاب به ستاد ملی کرونا (99/2/21)
🔹خداوند سایه #ولایت را بر سر جامعه مستدام بدارد..
🔹در مواجهه با مسئلهی کرونا و کارشناسی پزشکی، در این ایامِ دو سه ماهه، در فضای حوزههای علمیه، #دو_جریان_فکری بیشترین بروز و ظهور را داشتهاند؛
1️⃣ یک جریان #طیف_فقاهت_متداول که کار فقیه را #حکمشناسی و کار کارشناسان را #موضوعشناسی قلمداد میکند و با #صدور_پیشینی_احکامِ دو عنوان مبتلاء به #خوف_خطر و #احتمال_ضرر_و_اضرار، کار خود را تمام شده تلقی کرده و عملاً با واگذاری #تعیین_مصداقِ این عناوین به کارشناسان، عرصه مدیریت عینی جامعه را علی الاطلاق به پزشکان و اقتصاددانان و ... واگذار نموده است و هر از چندگاهی متواضعانه و از سر تکلیف، تبعیت تام و بیقید و شرط خود را از موضوعشناسی کارشناسی کشور اعلام میدارد.
2️⃣جریان دوم، جریان #نوظهوری است که اساساً کارشناسی پزشکی موجود را سراسر باطل میداند و عمدتاً با سیاسی دانستن کارشناسی موجود، آن را #ضد_عقل قلمداد میکند و با برجستهسازی دوگانه #طب_مدرن و #طب_اسلامی (و در یک درجه ضعیفتر طب سنتی)، بدون اینکه دغدغهی چندانی در #ثبت_اجتماعی خود به مثابه یک #دانش داشته باشد، خود را هم حکمشناس و هم موضوعشناس معرفی میکند. لذا با ایستادن در #نقطه_وحدت_و_جمع حکمشناسی و موضوعشناسی ، جایی برای نقش آفرینی کارشناسی پزشکی موجود باقی نمیگذارد.
⏪ ولی امروز #ولایت_فقیه، در میانهی این #اطلاقنگریها در خصوص حکمشناسی و موضوعشناسی (تکفیک مطلق و وحدت مطلق) ایستاد و در عین رعایت #حریم_عقلانیت_موضوعشناسی_کشور، از #منظرِ_مبانی_شامل_و_بالادستی، #قیودی را به کارشناسی مدرن زدند و از مسئولین خواستند که کارشناسانی را به کارگیرند که به چنین قیودی #باور دارند.
🔹به نظر حقیر تنها راه #ارتقاء_عقلانیت_کشور همین است و اگر حوزه علمیه و صاحبنظران فقه حکومتی و علوم انسانی اسلامی، ایدههای قدرتمند و کارآمدی برای تمشیت و تدبیر امور کشور دارند ـ که البته دارند ـ باید بدانند که وضعیتِ ما در خصوص اصلاح عقلانیت جاری و ساری در عینیت انقلاب اسلامی، مانند #تعمیر_هواپیمای_در_حال_پرواز است و به میزانی که عقلانیتهای دینی بارور شود و بتواند اقتضائات خود را در خصوص #اکنون_عقلانیتورزی_کشور منقح کند، میتواند #قیودی_معقول_و_جامعهپذیر بر عقلانیتِ #التقاطی کشور بزند و به تدریج زمینه خلوص و عبور آن را از عقلانیت مدرن، به سمت عقلانیتِ دینیِ کاربردیِ نابتر #ریلگذاری کند. این مسیر اگر خوب تبیین شود، #جمعِ_سالم میان #مبناگرایی_در_اندیشه و رعایت الزامات #تقوم_عقلانیت_و_جامعه است.
#عقلانیت_انقلاب_اسلامی
#ولایت_فقیه
#توسعه_تفاهم_اجتماعی
#هماندیشیها
#تمدن_نوین_اسلامی
#کرونا
❇️تاریخ نگارش:1399/2/21
https://eitaa.com/alimohammadi1389
https://www.instagram.com/ali.mohammadi89/
💢اضلاع مأموریت تمدنی حوزههای علمیه💢 صحفه 1 از 2
🔹3 اردیبهشت امسال در نشستی که به همت «گروه حوزه و روحانیت» (وابسته به مرکز مطالعات راهبردی حوزه) و پیگیری مجدانه و مخلصانه برادر عزیزم آقای عبدالحسین مشکانی برگزار گردید، تلاش کردم مأموریتهای حوزه علمیه در قِبال انقلاب اسلامی را صورتبندی و منظم کنم که خلاصهی آن تقدیم میشود:👇
🔹با توجه به افق حرکت انقلاب اسلامی و پیدایش عصر جدیدِ تمدنی اسلام، ضروری است که #مأموریت_حوزه_های_عملیه، متناسب با سطح و گستره مأموریت انقلاب اسلامی بازخوانی گردد. از اینرو بازخوانی مأموریت حوزههای علمیه، از بستر فهم #اضلاعِ رقابت جدی انقلاب اسلامی و جریان استکبار جهانی، در مقیاس تمدنی عبور می کند.
🔹اضلاع تهاجم تمدن غرب🔹
اضلاع نزاع تمدنی انقلاب اسلامی با تمدن مدرن را می توان در #سه_ضلع زیر ترسیم نمود:
➖ ضلع اول؛ هجمه تمدن مدرن به #عموم_مردم و مدیریت حساسیتها و تغییر ذائقه عمومی ملت، از طریق برانگیختن قوای حسی و تخیلی بشر به تعلق بیشتر به لذات و آثار مادی است. در این ضلع، اصلیترین ابزار اقامه اخلاق رذیله توسط تمدن مدرن، دو مقوله بسیار مهم #تکنولوژی و #هنر است که اولی قوای حسی و دومی قوه تخیل انسانها را تسخیر میکند و از این طریق، مکانیزم ایجاد و ارضاء نیاز جامعه را مدیریت میکنند.
➖ضلع دوم؛ هجمه تمدن مدرن به #نهاد_علم_و_عقلانیت، از طریق سیطره مبانی و روش تحقق سکولار در عرصه پژوهش و اندیشهورزی و اختلال در بنیانهای نظری فرهیختگان و نخبگان کشور است.
➖ ضلع سوم: هجمه تمدن مدرن به #نهاد_سیاست_و_تدبیر_جامعه است. این مهم نیز از طریق 1ـ فراهم آوردن بسترهای دنیاگرایی و فساد اخلاقی ایشان و همچنین 2ـ اختلال در دستگاه محاسبه و هزینه و فایده آنها، با خنثی معرفی کردن مدلهای تصمیمگیری و برنامهریزی، در کنار جهانی و خیرخواهانه وانمود کردن سیاستها و راهکارهای سازمانهای بین المللی صورت میپذیرد.
🔹اضلاع مأموریت تمدنی حوزههای علمیه 🔹
➖ ضلع اول
در ضلع اول، حوزه علمیه باید از حساسیتهای ارزشی و ذائقههای معنوی عموم مردم در این جنگ فرهنگی ـ تمدنی محافظت کند. این محافظت و مقاومسازی هم محقق نخواهد شد، مگر از طریق #سازماندهی عموم مردم در #فناوریهای_اجتماعیِ اسلامی ـ انقلابی.
توضیح اینکه اکنون، محافظت از ذائقه عمومی مردم صرفاً با منبر و توصیههای اخلاقی امکانپذیر نیست، چرا در حال حاضر جریان رقیب با دو ابزار هنر و تکنولوژی و برانگیختن افراد به مشارکت و تعامل در پلتفرمهای رفتاری خود، اخلاق رذیله و حساسیتهای ضد فطری مدنظر خود را اقامه و نهادینه می کند. ایستادگی در برابر چنین هجمهی فرهنگی پیچیدهای جز از طریق احیاء و نهادینهسازی فناوریهای اجتماعیِ اسلام و انقلاب اسلامی میسور نیست. مطالعه گذشته 40 ساله انقلاب اسلامی نیز گواه این مطلب است که بخش وسیعی از ماندگاری و عمقیابی ارزشهای الهی در جامعه انقلابی ایران، مرهون حضور و مشارکت مردم در فناوریهای اجتماعی به مانند «هیآت مذهبی»، «ساز و کارهای روزانه مسجدی»، «راهیان نور»، «اهتمام به حج بیتالله الحرام و زیارت مشاهد مشرفه»، ««حضور در مراسمات مذهبی مانند اعتکاف و احیاء شبهای قدر»، «راهپیماییهای 22 بهمن، روز قدس و ...»، «مشارکت در خیرّات و مبرّات» و دهها فناوری اجتماعی دیگر است. #مشارکت و #توسعه_اختیارات و #آزادی فراهم آمده در این فناوریهای اجتماعی، مهمترین عامل احیاء و ماندگاری ذائقه معنوی و ارزشی عموم مردم، مبتنی بر عنصر #اقناع میباشد. در این مرحله لازم است که #هنر_انقلابی و #تکنولوژیهای_بومی کاملاً در خدمت چنین راهبردی قرار گیرند تا #مکانیزم_ایجاد_و_ارضای_نیاز تا حدی در کنترل فرهنگ اسلامی انقلابی قرار گیرد.
➖ضلع دوم
در ضلع دوم، حوزه علمیه باید از نهادینه شدن تئوریهای عقیم و پوسیده مادی در مراکز آموزشی و تحقیقاتی کشور جلوگیری کند و با «پرورش روحیه خودباوری، خلاقیت و نقادی اصولی»، و «آموزش عمیق و کاربردی مبانی دینی»، زمینه مواجهه علمی اندیشمندان با تئوریهای جریان رقیب را فراهم آورد.
نکته حائز اهمیت در این ضلع از مسئولیت حوزه علمیه این است که حوزه علمیه، نباید خود را فقط موظف به تولید مبانی و بنیانهای فکری بداند و خود را از #نحوهی_جریان این مبانی و ارزشهای دینی، در عرصهی #دانشهای_کاربردی (معادلات کاربردی) و همچنین عرصهی #مدلهای_اجرایی (الگوهای سیاستگذاری و برنامهریزی) منعزل بداند. بلکه میبایست حوزه علمیه، خود را متعهد به هدایت و نظارت نحوهی جریان ارزشها در دانشها و مدلها بداند و بر درستی این فرآیند، تحفظ نماید و در ضمن یک الگوی جامع تولید علم و اصل قرار دادن #تفاهم_نخبگانی، نسبتِ علوم حوزوی، دانشگاهی و کارشناسی اجرایی را منقح کند.
#ادامه از
💢اضلاع مأموریت تمدنی حوزههای علمیه💢 صحفه 2 از 2
➖ ضلع سوم
در ضلع سوم، حوزههای علمیه لازم است که سه شاخصه #معنویت، #عقلانیت و #عدالت را از حاکمیت و نهادهای تصمیمگیر مطالبه نماید. این مطالبهگری نیز ضرورتاً میبایست از پایگاه دو ضلع قبلی به صورت #توأمان صورت گیرد.
▪️از پایگاه ضلع دوم یعنی نهاد علم، حوزه علمیه باید #رصد_و_نظارت_علمی خود را بر تئوریهای حاکم بر تصمیمگیری مسئولین در عرصههای مختلف اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، امنیتی، انتظامی، اجتماعی و ... اعمال کنند و دائم #اسلامیت، #عقلانیت و #کارآمدیِ تئوریهای پشتیبان دستگاههای حاکمیتی را احراز نماید و در صورت سیطره تئوریهای غلط مادی بر دستگاه محاسبه مدیران، به صورت علمی نسبت به آن نقادی و افشاگری کند.
▪️از پایگاه ضلع اول یعنی عموم مردم، حوزه علمیه میبایست فناوری اجتماعی مطالبهگری از حاکمیت و دستگاه های #تقنینی، #قضایی و #اجرایی را طراحی و نهادینه کند. نهادینهسازی فناوری اجتماعیِ مطالبه گری همانطور که گفته شد هم موجب احیاء ذائقه ارزشی و معنوی و روحیه عدالتطلبی عموم مردم میشود و هم فضای فرهنگی و مطالبهگری عموم مردم به مانند اتمسفری، نوع شعارها، سیاستگذاریها و اقدامات مسئولین نهادهای حاکمیتی و در یک کلمه #فرهنگ_مدیران را جهت و سمت و سو میدهد.
🔹 باید توجه داشت که عدم طراحی و نهادینه کردن فناوریهایی اسلامی و انقلابی در عرصهی مبارزه با #ظلم و #فساد و #تبعیضِ دستگاههای حاکمیتی، موجب شده که انگیزه و انرژی بسیار فراوان جامعه انقلابی در عدالتطلبی و پرسشگری، تا حد زیادی سرخورده شود که این مسئله هم به ضرر عموم مردم تمام شده است و هم نهادهای حاکمیتی و تصمیم گیری؛ گو اینکه عدم طراحی این #فناوریهای_تعاملی_مردم_و_نهاد_علم، در انتقال نیازمندی اصیل و دارای اولویت عموم مردم به نهاد علم و پژوهش کشور، موجب گردیده که صورت مسئلههای فکری و پژوهشی نهاد علم، به نیازهای فعال و اصیل جامعه نوپای انقلابی گره نخورد و تبعاً، در مقابل نیز، نهادهای علمی کشور در نگاه مردم، نهادهایی بیخاصیت و بیمصرف قلمداد گردند.
#تمدن_نوین_اسلامی
#عقلانیت_انقلابی
#حوزههای_علمیه
#هماندیشیها
❇️تاریخ نگارش:1399/2/23
https://eitaa.com/alimohammadi1389
https://www.instagram.com/ali.mohammadi89/
🔹و نكته اين است كه ليلة القدر مىگويند نه يوم القدر. در دل تاريكىها و در بطن حادثهها است كه تو بايد طرح فردا را بريزى و در طلوع فجر، همراه فرشتههاى نازل شب قدم بردارى.
🔹اشتباه ما اين است كه در شبمان كارى نمىكنيم و در شكم گرفتارىها و ظلمتها، يا تسليم تاريكى مىشويم و يا مرثيه خوان ظلمت. و اين فاجعه را در طلوع فجر مىفهميم كه هيچ كارى نكردهايم و هيچ طرحى نريختهايم. و تا دست به كار شويم و طرحى بريزيم، هزار مانع بر سر راهمان مىگذارند و هزار درگيرى برايمان ايجاد مىكنند و تا بخواهيم حركت كنيم به غروب رسيدهايم و دوباره گرفتار شب شدهايم.
🔹 اين است كه در شب طرح مىريزند و اين است كه شب را، قدر مىدانند، شب را. و اين است كه يك شب طرح، يك شب قدر، از هزار ماه بىتقدير بهتر است.
♦️استاد علی صفایی حائری / تطهير با جارى قرآن
💢من آن روز خورده شدم که گاو سفید خورده شد! 💢
▪️ رائفیپور و حامد کاشانی و محمود کریمی و الان مهدی رسولی ... (إلی آخر)
🔹جریان رسانهای مقابل، علیرغم اینکه راهبردی کلی و بلندمدت دارد، ولی راهبرد بلندمدت خود را نه به صورت انتزاعی، بلکه با انباشت عملیاتهای خُرد و استمرار پیوستاریِ نقطههای جزئی، محقق میسازد.
🔹تخریب و ترور شخصیتِ افراد مؤثر جبهه فکری، هنری و فرهنگی انقلاب اسلامی سالهاست در دستور کار قرار دارد. این راهبرد بلندمدت، در این سالها همواره بر روی یک دو شخصیت مؤثر، پیوسته برقرار بوده و ریزش سرمایههای اجتماعی جبهه انقلاب اسلامی و بیاعتمادی عمومی مردم نسبت به افراد موثر آن را دنبال کرده است.
🔹این در حالی است که متأسفانه به خاطر همین آشکار نبودن این راهبرد به صورت یک #امر_کلی و #تابلودار، حساسیت سایر افراد جبهه انقلاب اسلامی را برنیانگیخته است. شاید در ذهنیت سایر افراد این جبهه این است که اعتبار و عزت جبهه چیزی #ورای انسانها و افراد است و نباید آبروی این جبهه، خرج دفاع از افراد شود! البته پیچیدگی کار آنجایی است که عمده این تخریبها بعد از اشتباه این افراد و یا یک بازی رسانهای کثیف شروع میشود و همین، عزم و انگیزه سایر افراد در حمایت همهجانبه را سست میکند...
🔹هنوز باور نکردهایم تخریبهای آقایان مصباح یزدی، پناهیان، کچوییان، شهریار زرشناس، عباسی، خسروپناه، میرباقری، حائری شیرازی، صدیقی، حاج منصور ارضی، محمود کریمی و دهها مورد دیگر و جدیداً رائفیپور و حامد کاشانی و مهدی رسولی؛ پروژهای است هوشمند که اگر جبهه انقلاب اسلامی قدرت مواجهه #بهجا و #بهموقع نداشته باشد، در مدتی نه طولانی، چیزی برایش باقی نمی ماند و البته نوبت بقیه نیز خواهد رسید!🤔
و صد البته مرز این حمایت و دفاع با #قبیلهگرایی و #حزبگرایی باید مشخص و منقح شود...
🔹حقیر یک بار خدمت یکی از اساتید عرض کردم که وضعیت امروز مانند #ضرب المثلِ «من آن روز خورده شدم که گاو سفید خورده شد» است!👇
➖ در دشتی سه گاو بودند که در همهی معرکهها پشت هم در می آمدند و از اینرو، شیر گرسنه آن اطراف نمیتوانست آنها را شکار کند.
در یکی از روزها شیر پیش قویترین گاو رفت و گفت: من تعجب می کنم که تو با این گاوها دم خوری؛ از قدرت و هیکل تو برمی آید که گاو سادهای نیستی و #شیر_گاوی و لذا بهتر است با هم باشیم.
اینطوری باعث شد که گاو بزرگ، حمایتش را از گاو سفید و لاغر بردارد و شیر بتواند آن را شکار کند. بعد از مدتی گاو دوم را هم شیر با همین ترفند، شکار کرد و خورد و چون گرسنه شد، به سراغ گاو برزگ آمد و گفت: امروز روز خورده شدن توست.
و گاو بزرگ جواب داد: من آن روز خورده شدم که گاو سفید خورده شد!!
#تمدن_نوین_اسلامی
#عقلانیت_انقلاب_اسلامی
#توسعه_تفاهم_اجتماعی
#هماندیشیها
❇️تاریخ نگارش:1399/2/25
https://eitaa.com/joinchat/3967942701C3d57d3b16b
https://www.instagram.com/ali.mohammadi89/
💢#بدسلیقگی در دوگانهسازی ولایتیها ـ عدالتیها💢
🔹از عجایب این چندوقته جبهه فکری انقلاب اسلامی، دمیدن در دوگانه ولایت و عدالت است. این دوگانه سازی که در آستانه شهادت مولی الموحدین علی بن ابیطالب علیه السلام دوباره در آن دمیده شد، در خوشبینانهترین حالت، بدترین نوع بدسلیقگی است.
🔹دست کشیدن از شعار عدالت، توسط جریان جریان حزب اللهی و انقلابی به همان قدر خطرناک است که برافراشتن شعار عدالت، بدون ولایت.
بنده نیز مانند بسیاری از دوستان، معتقدم که برخی جریانهای مدعی عدالتطلبی، دارای ضعف بنیان فکری و برخی معدود دیگر نیز دارای انحراف فکریاند، ولی این مسئله به هیچوجه توجیه کنندهی دمیدن در دوگانه ولایت و عدالت و تشدید صفبندی ولایتیها و عدالتیها نیست.
◀️ این دو معنا از یکدیگر در اندیشه ناب دینی #تفکیکناپذیرند.
🔹مرحوم استادِ شهید #مرتضی_مطهری، پذیرش همعرض بودن این دو شعار را برای حرکت انبیاء، #شرک_لایُغفَر برمیشمارد. ایشان #در_جامعه_بودن را شرط بروز استعدادهای معنوی و ارزشهای اخلاقی انسان میداند و معتقد است که #عدالت اجتماعی، مساوق تکوّن جامعه است و جامعه با برخورداری از حداقل عدالت اجتماعی موجودیت مییابد و ارتقاء عدالت اجتماعی در آن، به معنای جامعهتر شدنِ آن جامعه است که بستر بروز استعدادهای معنوی و ارزشهای اخلاقی بیشتری را فراهم می کند. (ر.ک مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (فلسفه تاريخ(1 - 4))، ج15،، ص742 تا 748)
🔹مرحوم استاد #سیدمنیرالدین_حسینی، عدالت را تناسبات ولایت می دانست و معتقد بود که #عدالت، مهمترین وصف ساختارها و نظامات اجتماعی الهی است، همانطور که #ظلم و محرومیت و به استضعاف کشیدن، وصف لاینفک ساختارهای اجتماعی استکباری و از شئون اجتنابناپذیر ولایت اولیای باطل در جامعه است. ایشان عدالت را در سه سطح توسعه، کلان و خرد مورد بررسی قرار میداد:👇
➖ عدالت در سطح توسعه؛ به معنای تکامل نیازمندیهای اجتماعی،
➖عدالت در سطح کلان؛ به معنای توازن توانمندیهای اجتماعی
➖و عدالت در سطح خرد، به معنای حداکثر بهرهوری نظامات اجتماعی است.
در ادامه ایشان
➖ حاصل عدالت در سطح توسعه را #صیانت_جامعه_اسلامی و کاهش آسیبپذیری آن در برابر خطرات جریان کفار و مشرکین،
➖ حاصل عدالت در سطح کلان را #تکامل_انضباط و #تعیّن_تقوای_اجتماعی
➖ و حاصل عدالت در سطح خرد را #تکامل_قسط و #اعتماد_اجتماعی میدانست. (ر.ک دوره پژوهشی استراتژی امنیت ملی، 1376، جلسه7)
🔹این جداییناپذیری میان عدالت و مفاهیم بنیادینی مانند توحید و ولایت، تقریرهای دیگری نیز در لسان بزرگانی از فارابی و خواجه نصیرالدین گرفته تا شیخ فضل الله و میرزای نائینی و مرحوم علامه طباطبایی و حضرت امام ره و حضرت آقا دامت برکاته دارد که به هیچ وجه با تشدید دوگانه #ولایتیها و #عدالتیها سازگار نیست.
🔹علاوه براین،
سیره عملی مقام معظم رهبری را هم اگر در مواجهه با شعار اصولگرایی توسط یک جریان و شعار اصلاح طلبی توسط جریان دیگر و جعل اصطلاح «اصولگراییِ اصطلاحطلبانه» رصد کنیم، گواه بر غلط بودن پذیرش این دوگانه سازیهاست.
🔹همچنین نمونه بارز بیان حضرت آقا در مواجهه با این دوگانهسازیها، فرمایشات ایشان در تاریخ ۱۳۹۰/۱۱/۱۴ به جریان #بیداری_اسلامی در خصوص مواجهه با اصطلاحات دوگانه ای است که در برابر این جریان منطقهای قرار میگیرد: 👇
"کلمات را #دوباره و #بهدقت تعریف کنید.
«دموکرات بودن» اگر به معنای مردمی بودن و انتخابات آزاد در چارچوب اصول انقلابهاست، همه دموکرات باشید؛ و اگر به معنای افتادن به دام لیبرال دموکراسی درجهی دوم و تقلیدی باشد، هیچ یک دموکرات نباشید.
«سلفیگری» اگر به معنای اصولگرائی در کتاب و سنت و وفاداری به ارزشهای اصیل و مبارزه با خرافات و انحرافات و احیاء شریعت و نفی غربزدگی باشد، همگی سلفی باشید؛ و اگر به معنای تعصب و تحجر و خشونت میان ادیان یا مذاهب اسلامی ترجمه شود، با نوگرائی و سماحت و عقلانیت - که ارکان تفکر و تمدن اسلامیاند - سازگار نخواهد بود و خود باعث ترویج سکولاریزم و بیدینی خواهد شد.
#ولایت_و_عدالت
#تمدن_نوین_اسلامی
#عقلانیت_انقلاب_اسلامی
#توسعه_تفاهم_اجتماعی
#هماندیشیها
❇️تاریخ نگارش:1399/2/29
https://eitaa.com/joinchat/3967942701C3d57d3b16b
https://www.instagram.com/ali.mohammadi89/
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢جامعهی متفکر💢
شاید اگر از ابتدا مسئله #تفکر را بیشتر جدی می گرفتیم و تعقل و تفکر افراد جامعه را یک #ضرورت قلمداد می کردیم، امروز این فرمایشات آیتالله شهید بهشتی برایمان اینقدر عجیب نبود.
🔹جامعهای که مُعتقَداتاش را خود اندیشیده است، نه دچار #تحجر میشود و نه دچار #انفعال. قدر داشتههایش را چون حاصل تلاش خودش است، میداند و در عین حال، چون بر مراحل تکوّن و شکلگیری آنها مُشرف است، فرآیند ارتقاء اعتقاداتش را از انحراف و تقلیل آن باز میشناسد و با #احساس_آزادی و با #اختیار_خود، پای آرمانهایش میایستد.
🔹شاید اگر از اول، مسئله #تفکر را جدی میگرفتیم، قدری پمپاژ #پاسخهای_پیشساخته، از رسانه ملی و نظام آموزش رسمی را کمتر میکردیم و به جای آن، به مقوله #پرسشگری و #شروع_از_مسئله، بیشتر بها میدادیم.
در آن صورت هم شاید، در مقابل اشتباهات فکری دیگران #سعه_صدر بیشتری مییافتیم و حتی اشتباهات دیگران را به عنوان زمینهای برای گفتگو، تفاهم و اصلاحگری، بیشتر قدر میدانستیم.
🔹 احتمالاً برای ما عجیب خواهد بود که بدانیم حضرت آقا به عنوان یک روحانی شیعی، عبارت زیر را بر روی تراکت تبلیغاتی انتخابات ریاست جمهوری چاپ نموده است:👇
"حکومت اسلامی، آن حکومتی است که مردم را به فکر کردن دعوت میکند و هدایت ذهن مردم را برعهده میگیرد."
https://eitaa.com/joinchat/3967942701C3d57d3b16b
https://www.instagram.com/ali.mohammadi89/
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢هیچ جامعهای بدون #اعتقاد نمیتواند استمرار یابد💢
🔹چندی پیش کلیپی از آفای سیدمصطفی محقق داماد پخش شد که ایشان در آن توصیه داشتند که جامعه بهتر است، به جای #معتقد بودن، #متفکر باشد.
باید توجه کرد که سخنان آقای محقق داماد با فرمایش آیتالله شهید بهشتی ـ که در یادداشت قبلی بدان پرداخته بودم ـ بسیار متفاوت است.
شهید بهشتی حرفش این است که جامعه باید از طریق تفکر به مُعتقدات خود برسد، ولی
حرف آقای محقق داماد این است که جامعه اعتقاد را کنار بگذارد و متفکرانه زندگی کند.
🔹اساس حرف آقای محقق داماد اشکال مبنایی دارد و آن این است که هیچ انسانی بدون مُعتقَدات که بخش ویژه ای از آن، به تعبیر شهید مطهری، #ایدئولوژی است، نمی تواند زندگی کند و تحرکی داشته باشد.
انسان ذاتاً متعلق و وابسته خلق شده است و بدون دلبستگی امکان حرکت ندارد.
🔹بله البته خدای متعال به او اراده داده است که بنا به حکمت بالغه خود، ایمان و کفر بورزد، ولی چه ایمان و چه کفر، هر دو اذعان به وابستگی و تعلق خاصی است و هیچ یک، به معنای بی_تعلقی و نادلبستگی و مُعتقِد نبودن نیست..
🔹دکتر کچویان به این اظهار نظر آقای محقق داماد واکنش نشان داده و جوابیهای نوشته است که آن را به نقل از کانال #مجتمعنا تقدیم میکنم.
جوابیه استاد کچویان را در آدرس زیر بخوانید👇
https://eitaa.com/alimohammadi1389/69
هدایت شده از مجتمعنا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ فوق اخیرا در فضای مجازی منتشر شده و واکنش هایی را برانگیخته است. دکتر حسین کچویان، عضو هیئت علمی گروه جامعه شناسی دانشگاه تهران، در متن زیر به نقد دیدگاه مطرح شده در این کلیپ پرداخته اند که با اجازه از ایشان، این نقد منتشر می شود.
****
پاسخی به یک نقد اومانیستی علیه اعتقاد و ایمان: وقتی با نفی ایمان حتی تفکر ناممکن میشود
دکتر حسین کچویان
[1 از 4]
با شکلگیری اندیشه تجدد در غرب در قرن هجدهم میلادی گرایشهایی در این اندیشه جاگرفت که در دورههای مختلف بهشکلهای متفاوتی تجدید و طرح میگردد. از این گرایشها گرایش به ایجاد تقابل میان دین و علم یاعقل و ایمان است که برای اولین بارکانت در کتاب دین در محدودۀ عقل تنها آنرا پایهریزی کرد. با اینحال، شکل نادرست این فکر توسط کنت بیان شد که در نظریۀ مراحل سهگانه خود علم و دین را از سنخ آگاهیهای قابل جایگزین دانست که در تاریخ جایگزین هم میگردند. همانطوری که اولین بار ماکس شلر مطرح کرد، خطای آشکار و عمیقاً گمراهکنندهای در فکر کنت وجود داشت که دین و علم را از سنخ واحدی دانسته و تصور میکرد که یکی میتواند جایگزین دیگری گردد. البته کنت مطابق باصطلاح نظریۀ مراحل سه گانه خود دین را به مراحل ابتدایی تاریخ اختصاص داد که بعداً با رشد عقل و عقلانیت توسط علم جایگزین میگردد.
هدایت شده از مجتمعنا
پاسخی به یک نقد اومانیستی علیه اعتقاد و ایمان: وقتی با نفی ایمان حتی تفکر ناممکن میشود
[2 از4]
اندیشه جایگزین کردن دین توسط عقل که اساسا از عدم درک تمایز ماهوی ایندو رنج میبرد، در دورههای بعدی در بحث تقابل ایدئولوژی نیز بار دیگر مطرح شد که این بار ایدئولوژی بعنوان شکلی از ایمان و اعتقاد بدلیل جزمیت، ماهیت غیرانتقادی و ویژگی طردکنندگی آن توسط کسانی چون پوپر، آرنت، آرون، دانیل بل و دیگر نظریهپردازان جناح راست تجدد مورد نقد و رد قرار گرفت و ضرورت جایگزینی آن با علم بدلیل عدم جزمیت علم و قابلیت نقد و تغییر نظریههای علمی مطرح شد.
آنچه اخیرا توسط یکی از اهل نظر در کشور ما در باب تقابل اعتقاد و باور یا ایمان با فکر و تفکر مطرح گردیده است همانطوریکه کاملا مشهود است روایتی از روایتهای تقابل علم و دین است که بأقتضای خصوصیات جامعه ایران و عدم امکان طرح ضرورت رد دین و جایگزینی آن با علم به این شکل مطرح گردیده است. نقاد محترم معتقد است که بسیاری از شرور از اعتقاد و باور برمیخیزد که مهمترین آنها همان مشکلات قبلی یعنی جزمیت اعتقاد و عدم پذیرش نقد و تغییرناپذیری آن است. بر همین اساس ناقد خواهان آن است که ما کلماتی مثل اعتقاد را که باعتبار انشقاق از ریشه عقد، آن مشکلات را موجب میشود، بایستی با کلمات مشتق از فکر و تفکر جایگزین گردد. بر همین اساس در هر جایی که میخواهیم وجود مطلبی را در ذهن خود و نزد خویش بیان کنیم بجای آنکه بگوییم من اعتقاد دارم که خداوند عادل است مثلا باید بگوییم فکر میکنم یا تفکرم این است که خداوند عادل است.
همانگونه که گفته شد این نظر را باید در مجموعه نظرات کسانی دسته بندی کرد که تلاش میکنند براساس ارزشهای تجدد به تجدید نظر در اندیشه و فرهنگ اسلامی دست بزنند. ما میدانیم که سابقۀ این نوع تجدیدنظرطلبیها، به زمانی برمیگردد که اندیشۀ تجدد پیش و بعد از استعمار وارد شرق و از جمله کشور ما گردیده است که تحت تاثیر ارزشهای تجدد غربی تغییر بعضی از ابعاد فرهنگ و اندیشه در کشور را توصیه میکنند. اما ظاهراً اینبار در مسیر تلاش مشابهی نه فقط وجوهی از فرهنگ و اندیشه کشور بلکه به یک معنا، بخش مهمی از ساختار ذهنی انسان بعنوان مشکل تشخیص داده شده است. با اینحال، آنچه ایشان بدنبال آن است در حقیقت ناممکن بوده و در صورت وقوع این جایگزینی، ما صرفا از اعتقاد و باور که فی حد نفسه مفهومی ضروری است رها نمیشویم، بلکه علم و حقیقت از این طریق موضوعیت و ارزش خود را از دست خواهد داد.
در نقد این نظر که خواهان رهایی از مفاهیم مشتق از «عقد» چون اعتقاد و معتقد یا عقیده و نظایر آن با کلماتی چون فکر و تفکر یا اندیشه و نظایر آن است، وجوهی از نقد همان نقدهایی است که در نقد نظریۀ کنت و یا بعداً در بحث نقد ایدئولوژی و نظریۀ پایان ایدئولوژی گفته شده است. آن نقدها بر اساس تمایز ماهوی اعتقاد با فکر یا دین با علم و یا عقل با ایمان کلاً جایگزینی هر یک از طرفهای این دوتاییها را با دیگری خواه علم بجای دین و خواه دین بجای علم را بیوجه و نادرست میداند که در صورت ارتکاب این خطا، قطعاً بخشی از وجوه ضروری فرهنگ و ساختار ذهن بشر از دست خواهد رفت. از این منظر چون هر یک از علم یا دین و عقل یا ایمان از دیگری ماهیتا متمایز است و کارکردهای متمایزی نیز دارد، امکان جایگزینی با یکدیگر ندارند. و درصورتیکه چنین خطایی مرتکب شویم یا وجوه خاصی را که مربوط به عقل و علم است از دست خواهیم داد و یا وجوهی که خاص ایمان و دین میباشد. بهطور مثال ما برای حفظ داشتههای خود از قبیل دین، وطن، مال، زن و فرزند یا هر داشتۀ دیگری نیاز داریم که در بعضی مواقع علیه کسانیکه میخواهند این داشتهها و ارزشها را از ما بگیرند یا علیه آن ضربه بزنند، بجنگیم و از آنها دفاع کنیم. اگر ما فاقد دین وایمان باشیم چگونه با علم و عقل میتوانیم خود را برای نبرد با این شرور و دیگر زشتیها فعال کنیم. ما نیاز داریم که به دین و خاک یا وطن عُلقه و تعلق خاطر داشته باشیم تا ضربه به آنها ما را به مقاومت برانگیزد و صرف علم به این ارزشها یا داراییها یا عقل آنها نمیتواند چنین نقشی داشته و ما را برای دفاع از آنها به میدان نبرد و قبول خطرات آماده و تجهیز کند.
تمام آنچه در زمین تقابلهای علم یا عقل با دین و ایمان گفته شد، در نقد این محقق که ما را دعوت به رها کردن اعتقاد و عقد یا عقیده و معتقد کرده و خواهان جایگزینی آن با فکر و تفکر و اندیشه است، طرح میگردد. اما ما در این نوشتار علاوه بر این نقدها انتقاد دیگری را مطرح میکنیم که نه تنها این جایگزینی را نامطلوب بلکه آنرا ناممکن میداند زیرا با این جایگزینی به یک معنا زندگی ناممکن خواهد شد.