eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
662 دنبال‌کننده
24 عکس
2 ویدیو
63 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
در باغ جهان نسیم سرمد آمد بر غنچه ی علم فیض بی حد آمد نوری زحسن در اوست ، نوری ز حسین آیینه ی سبطین محمد آمد
بیا به پای دل خود سفر کنیم امشب ز کوچه های مدینه گذر کنیم امشب خدا به زین عبادش عطیه ای بخشید بیا تمام جهان را خبر کنیم امشب بیا سلام و درود و تهیت خود را نثار این پدر و این پسر کینم امشب در آسمان ولا مهر و مه هم آغوشند بیا نظاره شمس و قمر کنیم امشب دگر به دیدن باغ بهشت حاجت نیست اگر به باغ ولایت نظر کنیم امشب برای این که بگیریم عیدی از زهرا سزد ارادت خود بیشتر کنیم امشب بپاس مقدم دریا شکاف علم و کمال ز اشک شوق نثارش گهر کنیم امشب شب ولادت او در مدینه جشنی نیست بیا زغربت او دیده تر کنیم امشب تمام فرصت ما وقف خدمت بر اوست چه حاجت است که کار دگر کنیم امشب اگر که چشمه ای از معرفت شود پیدا نهال مهر ورا بارور کنیم امشب کنار خرمنی از عشق او بیا بنشین که فکر توشه راه سفر کنیم امشب بگو به خلق (وفائی) ز جای برخیزد لباس خدمت بر او به بر کنیم امشب
سائل شدم و لحظۂ نابِ میلاد چشمم به رخِ حضرتِ باقرافتاد عید آمده و ماه رجب رؤیت شد- امروز در آغوش ِ امام سجاد!
ببار بر سرمن شوق مستجیر شدن را بگیر از دل من فرصت کویر شدن را جهان به غیر سیاهی _خدا گواه_ ندارد به ماه اگر که نبخشی سر منیر شدن را چه علم‌ها که شکافنده اش تو بودی و هستی چه جمع کرده خدا در تو بی نظیر شدن را سیادت حسنین است در وجود تو جاری که ارث برده ای از مرتضی امیر شدن را گدا که سر زده باشد به خانه‌‌ی تو نبیند تمام عمر دگر صورت فقیر شدن را شفا کنار تو مفهوم دیگریست چراکه به کور می‌دهی اذن ابوبصیر شدن را پیامبر به پیامی سلام بر تو رسانده چشانده ای تو به جابر شکوه پیر شدن را سه ساله بودی و همراه عمه جان سه ساله تویی همان که به بازی گرفت اسیر شدن را به اقتدای سران به نیزه رفته چهل شب ادا نموده‌ای آداب هم مسیر شدن را رسید بر سر و دست تو روزگار و گره زد به سنگ خار شدن را به غُل حقیر شدن را چقدر گریه کنار پدر به چشم کشیدی همیشه نقل به جای کفن حصیر شدن را
گهر از بطن دریا تا هویدا می‌شود امشب  جمال ایزد منان تجلا می‌شود امشب ملک در باغ رضوان است دست افشان، که از ره کِی گل زهرای مرضیه شکوفا می‌شود امشب به یمن مقدم باقر، امام پنجم شیعه  مدینه باز هم عرش معلا می‌شود امشب زمین و آسمان را نور باران کرده حق، زیرا  علی‌بن‌الحسین این بار بابا می‌شود امشب ملائک صف به صف اِستاده، در کف جام مِی دارند دوباره آبِ کوثر هم گوارا می‌شود امشب علی و فاطمه بانیِ این جشن و سرور هستند چه جشنی در ثریاّ باز بر پا می‌شود امشب امام حلم و علم و حکمت از ره می‌رسد وقتی تمام علم در یک جمله معنا می‌شود امشب ز دامانِ عروسی پاک دامن در اذانِ صبح گلی زیبا به عالم باز اِهدا می‌شود امشب نیازی نیست دریا موج بردارد به پای او دو چشم مادرش آنگونه دریا می‌شود امشب گدایی پشت دربِ خانه بنشسته به امیّدی تمام شهر هم آید پذیرا می‌شود امشب زمستان هم که باشد روزهای عاشقی گرم است که با لبخندِ گرمش فصلِ گرما می‌شود امشب امامِ باقر از ره می‌رسد ظلمت عَدَم گردد و درد عاشقی با او مداوا می‌شود امشب بشارت می‌دهد جبریل بر زهرا و بر حیدر که یک غنچه ز نسل فاطمه وا می‌شود امشب
آنکه بر چشمان ما پیراهنی گلفام داد ذره تا خورشید گردد شبنمی انعام داد اشک را از باده ساقی کوثر آفرید در ضیافت خانه‌اش هر دیده ای را جام داد تا که دست موج ها بر دامن ساحل رسد در دل هر عاشقی دریای ناآرام داد شام را از گیسوان آل حیدر تیره ساخت روز را برگرد آن ها جامه أحرام داد هرکسی پیغمبری می‌کرد در آل علی همچو ختم الانبیا او را محمد نام داد مثل خورشیدی که دیروز از همین مشرق دمید اولین پیغمبری که بعد پیغمبر رسید نام زیبایش محمد بود و سیما یش علی قابی از پیغمبر و تصویر زیبایش علی خلق احمد خلق احمد خوی احمد بود و بس پای تا سر احمد و قد دلارایش علی نامه مکتوبی از اوصاف جنت روی او خط و خالش احمد و زلف چلیپای علی ساحل از پیغام‌های او پر از در و صدف موج الطاف پیمبر بود و دریایش علی چشم او بسم الله است و خال او چون نقطه اش خوشنویسی خداوند است و امضایش علی پلک هایش پرده ی گنجینه الاسرار بود چشم او قاب رسول و حیدر کرار بود مثل خورشیدی که روشن میکند اشراق را می شکافد نورعلم ش سینه آفاق را هر ستاره یک شرار از شعله های علم اوست با رصد قلبم منجم میچشد احراق را نردبانی تا فلک باید که باشد بنگریم خاک پایش شکل داده قامت این طاق را بین گلشن گم شود عطری که هرگل داشته در صفاتش گم کنم سررشته مصداق را اشتیاق مهر او ناچیز را خورشید کرد آسمان بر سر گرفت آن ذره مشتاق را هرکسی یک قطره از او خواست باران می برد مور از درگاه او تخت سلیمان می برد قال باقرهای او تحکیم قرآن حکیم قال باقر های او یعنی صراط المستقیم آفرینش طفل شش روز است پیش لطف او چشم او شرحی است بر آیات احسان قدیم قبل از آنی که بگویی حاجتت را می دهد نشنود آوای سایل های خودرا این کریم احتیاجی نیست بر سوسوی شمعی در بقیع ماه و خورشید ند وقتی که چراغ این حریم جبرئیل اینجا تمام افتخارش نوکری است هر ملک ترفیع گیرد می شود اینجا ندیم بس که بر خاک مزارش ریخت خون از چشم تر سنگ قبرش را تراشیدند گویا از جگر شرح جمع عشق را از اشک دامانش بپرس این حکایت را ز چشمان گلستانش بپرس هرچه زینب دید او هم دید در دشت بلا ما رایت الا جمیلا را زچشمانش بپرس دانه دانه یاد یاران قطره قطره اشک ریخت ذکر هرمرثیه از تسبیح مژگانش بپرس پیکری از شانه شمشیرهاچون زلف شد مو به مواین قصه از زلف پریشانش بپرس دشتی از نامحرمان و دختران بی پناه هتک حرمت را از آن چاک گریبانش بپرس هرچه میپرسی مپرس از کوچه و بازار شام یک سحر تا شام ناموس خدا در ازدحام
خورشید اهل بیت... سرچشمه ی تمامی اندیشه های ناب دانش پژوه مدرسه ی عشق بوتراب اوصاف پاکتان چقدر بی نهایت است! یک خط ز مدحتان شده موضوع صد کتاب شک کرده ایم! اهل زمین باشی ای عزیز ای جلوه ی جلال خدا در پس حجاب امشب دوباره حضرت خورشید اهل بیت از ماورای فاصله ها بر دلم بتاب ما را دعا کنید همین لحظه از بهشت آقا دعایتان همه دم هست مستجاب این چهره ی سیاه مرا هم نگاه کن شاید به یاد آوریم در صف حساب من از پل صراط جزا با نگاهتان... ... مانند باد می گذرم تند و پر شتاب ساعی ترین مدرس آداب زندگی شیوا سخن، مفسر آیات بندگی قله نشین دانش و دین، ای طلایه دار کاوشگر رموز سماوات کردگار تیغ کلام نغز شما در مناظره پِی کرده است مرکب دجال روزگار هر کس که خواست پیش شما قد علم کند گشته میان معرکه ی بحث تار و مار کوه بزرگ حادثه را بر زمین زدی انگشت بر دهان شده این چرخ کج مدار این چه تواضعی ست امام فرشته ها! داری به پای خویش دو نعلین وصله دار آقا شما که واسطه ی فیض عالمید حیف است مانده اید در این شهر بی بهار ای کاش سمت کشور ما هم می آمدی پس لا اقل به خانه ی قلبم قدم گذار ای خضر مست میکده ی چشمه ی حیات من تشنه ام‌‌ شبیه خودت تشنه ی فرات آموزگار مبحث جغرافیای دین استاد فقه و خارج دانش سرای دین دار و ندار زندگی ات را تو ریختی تا آخرین دقایق عمرت به پای دین از ابتدای کودکی ات خونجگر شدی زخم زبان و طعنه شنیدی برای دین با خشت خشت اشک نماز شب شما مستحکم است تا به ابد پایه های دین ای یادگار کرب و بلا، زیر کعب نی سهمی عظیم داشته ای در بقای دین دیدی سر بریده ی عباس را به نی بر شانه ی کبود نهادی لوای دین از نای زخم خورده تان می رسد به گوش در مجلس یزید، صدای رسای دین با اشک و آه، شعله به آیینه می زدی عمری به یاد کرب و بلا سینه می زدی...
چون حسین باشد سهیمِ حوضِ کوثر از حسن(ع) می شود اینجا پسر از او و دختر از حسن چونکه باشد باقر از سیبِ گلابِ فاطمی نیمه ای هست از حسین و نیمِ دیگر از حسن گر چه می باشد حسین بابای زین العابدین باز او دارد عروسی مثلِ کوثر از حسن با دو خورشید از قضا سر میزند ماهِ تمام امتنان دارد بسی اینجا برادر از حسن بر هدایت بر بشر، گو چارده نور آمده نُه فروغِ سرمدی باشد معطّر از حسن امتدادِ نور قطعاً صورتی جز نور نیست پس چه فرقی گر نشد جنسِ مذکر از حسن می شود باقر همان بحرالعلومِ شیعیان او که باشد وارثِ محراب و منبر از حسن راضی و خشنود باشد زین قرابت تا ابد قلبِ زهرا و علی و هم پیمبر از حسن(ع)
رسیده ماه رجب در سرم هوای مدینه نوشته اند دوباره مرا گدای مدینه گرفته است بهانه دلم برای مدینه فدای چار امام گره گشای مدینه کبوتر دل من تا بقیع گشته مسافر سلام مقصد پنجم ! سلام حضرت باقر نبود این دل ما حیدری اگر تو نبودی نبود روزی ما نوکری اگر تو نبودی نداشت دین خدا لشکری اگر تو نبودی نداشت جسم تشیع سری اگر تو نبودی بزرگ و کوچک ما زیر دین راه نجاتت غلام حیدر و زهرا شدیم با زحماتت تویی همان که پیمبر رسانده است سلامت تویی که درک خلایق نمی رسد به مقامت شبیه زینب کبری حماسه داشت کلامت شده است منبر روضه حیات بخش ز نامت همیشه کرده حدیث تو گرم روضه ما را نتیجه های تلاش توایم و صادقت آقا امام پنجم عالم ، امید پنج تنی تو بزرگ تر ز تمام تصورات منی تو فدای عزم بلندت ، امام بت شکنی تو خودت بگو بنویسم حسین یا حسنی تو تویی که وارث جمع فضائل حسنینی امام امتی و میوه دل حسنینی همیشه مثل حسن بود عادت تو کرامت زبانزد است در عالم همیشه جود و عطایت بزرگواری و دارد فقیر پیش تو حرمت و در مرام شما نیست دین به غیر محبت تو و کرم ، تو و بخشش ، تو و عطای فراوان همیشه لطف تو آقا شده است شامل مهمان تویی که حاصل عمرت همه معارف دین است به زیر پرچمت آقا کسی که سایه نشین است به دست او رگ خواب همه زمان و زمین است بقیع بی حرمت هم بهشت اهل یقین است به رغم خواسته ی منکران اصل ولایت حرم نداشتنت هم نکرد کم ز مقامت تو یادگار شهید غروب حادثه هایی تو در تمامی حالات ، یاد کرببلایی ز کودکیت تو دلتنگ سیدالشهدایی تو داغدار امام ِ مُرَمِّلٌ بِدِمایی چهار سالگی ات را نمی بری دمی از یاد رقیه بین خرابه جلوی چشم تو جان داد 🔸شاعر:
هلال ماه رجب! نـاز کن بـه ماه تمام ز یازده مـه دیگر تو را سلام سلام سلام بر تو که در دامن تـو می‌تـابد فروغ حسن خدا از جمال چار امام ولادت دو محـمد، ولادت دو عـلی کدام ماه، چنینش سعادت است و مقام؟ چه ماه ‌روح‌فزایی که درنخستین شب امـام پنـجم مـا شـد ولادتش اعـلام خـدا به فاطمه بنـت حسن گلی بخشـید که عطر باغ حسینی از او رسد به مشام امـام باقـر یعـنی محـمد دوم امام باقر پنجم وصی خیرالانام امـام باقـر یعـنی حقیقت قـرآن امام باقـر یـعنی تـمامی اسلام امام باقر یعنی بهشت هشت بهشت امام باقر یعنی نظـام هفـت نظـام امام باقر یعنی امام علم و عمـل امام باقر یعنی رسول خون و قیام مگـر امام چـهارم مـدد کـند، ورنـه که‌ راست زهره که در مدح او کند اقدام؟ ز جان و دل ملک و جن و انس و حور اینجا نفس بـه دوسـتی او بـرآورنـد مـدام اگر از او نستانند جام در صف حشر می حلال بهشتی بـه انبیاست حرام به زائران حریمش در آفتاب بقیع پـر ملائکه گـردیـده حلّۀ احـرام ز تشنگی جگرم شعله می‌کشد ساقی! بیا شراب محبّت مرا بریـز به کام به غیر بغض عدویش ره نجاتی نیست به جـز به دوستی‌اش دل نمی‌شود آرام عجیب نیست اگر در تمـام حادثه‌ها شود به امرغلامش سمند گردون، رام به یک اشارۀ او عالمی «زراره» شوند به یک نظارۀ او خلق، می‌شوند «هشام» ستانده ‌روح، ز گفتار روح بخشش، روح گرفته علم، ز لب‌های جانفزایش کـام مگو درحرمش بسته روز و شب، که ز عرش پی زیـارت قبـرش مـلک شـوند اعـزام نگو چـراغ ندارد ببین که هر شب، ماه چگونه از حرمش نـور می‌ستاند وام کمال اوست بـه چرخ کمال، اوج کمال کلام اوست بـه کلّ علوم، جان کـلام پنـاه برده بـه درگاه او صغیر و کبـیر شفا گرفته زخاک درش ‌خواص‌ و عوام هنوز پـای بـه ملک وجـود ننهاده سلام داده محمد بـه آن امـام همام چهارساله خروشید آن چنان بـه یزید که شد به دیدۀ او شام، تیره‌تر از شام بـه شاهی دو جهان ناز می‌کند میثم اگـر غلام درش خوانـدش غلامِ غلام 🔸شاعر:
بسم الله الرحمن‌ الرحیم "امام باقر علیه السلام" بگو به نور که ماه تمام آمده است که صبح آمد و پایان شام آمده است برای شیعه دوباره امام آمده است تمام فقه و اصول و کلام آمده است امام باقر علیه‌السلام آمده است پدر حسینی و مادر سلاله‌ی حسن است اویس‌وار زمین در هوای او قرن است غلام خانه‌ی او بودن آرزوی من است تجسم همه‌ی احترام آمده است امام باقر علیه‌السلام آمده است سراسر از برکات خدا پر است زمین اگر که در صدف آسمان دُر است زمین به نور اوست که گرم تبلور است زمین دوباره رحمتی از جنس عام آمده است امام باقر علیه السلام آمده است دمیده است به دنیا دم خدادادی به هر خرابه رسیده هوای آبادی هزار شکر خدا را که خوب استادی_ _برای این همه شاگرد خام آمده است امام باقر علیه السلام آمده است چقدر در وجناتش خدا نمایان است اسیر جذبه‌ی او کافر و مسلمان است رسیده آن که امید گناهکاران است دوباره بوی علی بر مشام آمده است امام باقر علیه‌السلام آمده است دل از تمام جهان برده است لبخندش فقط نه خلق که دل برده از خداوندش به داروی گل لبخند‌های چون قندش به دردهای همه التیام آمده است امام باقر علیه‌السلام آمده است رسیده است امامی که نافذ است و بصیر نکرده حرف خدا را به رای خود تفسیر نمی‌شود به کلام بنی‌امیه اسیر برای مذهب شیعه قوام آمده است امام باقر علیه‌السلام آمده است به حکم آیه‌ی تطهیر پاک یعنی او که پنجمین گُهر تابناک یعنی او برای سنجش ایمان ملاک یعنی او ملاک حد حلال‌وحرام آمده است امام باقر علیه‌السلام آمده است به علم و حلم و تمام فضائلش صلوات به جلوه‌های پیمبرخصائلش صلوات به نور چهره‌ی چون ماه کاملش صلوات که موعد صلوات و سلام آمده است امام باقر علیه‌السلام آمده است گروهی از سخنان خدا جدا شده‌اند که در توهم خود نائب خدا شده‌اند چه رازهای دروغی که برملا شده‌اند که آفتاب همه روی بام آمده است امام باقر علیه‌السلام آمده است همان که وقت جسارت حضور خواهد داشت که در مسیر اسارت حضور خواهد داشت زمان کشتن و غارت حضور خواهد داشت بیا که راوی غم‌های شام آمده است امام باقر علیه السلام آمده است خدا کند که شب انتظار سر برسد سپیده سر بزند، نوبت سحر برسد خدا کند که به زودی به ما خبر برسد؛ به صف شوید دم انتقام آمده است امام مهدی علیه‌السلام آمده است مجتبی خرسندی
یا باقرالعلوم مولای هر سرا تویی یا باقرالعلوم از نسل هل اتی تویی یا باقرالعلوم یک جلوه ات به ظاهر و باطن بیانگر است پیدای هر کجا تویی یا باقرالعلوم با آن همه روایت سبزت مشخص است پـروازِ تا خـدا تویی یا باقرالعلوم دیگر پی طبیب و دوایش نمیرویم درد و دوای ما تویی یا باقرالعلوم با لطف تو همه سرِ این سفره آمدیم بانـیِ روضه ها تویی یا باقرالعلوم ما نوکریم و بر دل عالم نوشته ایم؛ مـولا و مقتدا تویـی یا باقرالعلوم در چهره ات همیشه دعا موج میزند منظومه ی دعا تویی یا باقرالعلوم ما غصه ی عذاب جزا را نمیخوریم تا شافـع جــزا تویی یا باقرالعلوم ذکر مصیبتی کن و ما هم به سر زنیم راوی ماجـرا تویـی یا باقرالعلوم از کوفه و خرابه و دروازه ها بگو مشروح غصه ها تویی یا باقرالعلوم ازکربلا به کوفه و از کوفه تا به شام در بند دست و پا تویی یا باقرالعلوم محمد حسن بیات لو
یا باقرالعلوم پـر از سـتــارهٔ دانــش شـد آسـمــان دلـت تـمـام علـم نـهـفـتــه‌ســت در مـیــان دلت به محضر تو همه هسته‌های علم شکافت خـــرد چـو گــوهــر دریــای بی‌کـران دلت به اوج عقل تو هیـچ عقـل دیگـری نرسد لـدن شـده‌سـت به لطـف خـدا از آن دلت ابـان و جابر و حمران و ابن اعین‌ها کنـنــد کـســب مــعـــارف ز آسـتــان دلت ابوبصیـر و بریدو سدیـر و عبدالله شـــدنـــد عــالــم دنـیـــا ز ارمـغـــان دلت هـر آنکـه با تـو بـمـانـد بـه دهـر گل بکنـد تــب بــهــشــت بگـیــرد ز بـوسـتـان دلت اگـر چـه لایـق وصــل تـو نـیـسـتــم امــا مـرا تـو جــا بـده در کـنــج آشـیــان دلت فــدای تـو بــشــوم ای امــام بـی‌حـرمــم خــدا کـنــد بـشـود شـیـعـه سایـبـان دلت اجـازه می‌دهی یک گوشـه‌ای اشـاره کنم ز غــربــت تـو بـگـویـم مـن از زبــان دلت نه! بهتر اسـت نگویم دگر ز کوفه و شـام که پاره می‌شود از اسـمـشـان امـان دلت
4_6039827906375453572.opus
96.4K
شد مدینه اول ماه رجب دریای نور بهر مولودی نکو شد، غرق شادی وسرور یامحمد یا محمد، باقر آل علی(۲) _ مادرش بنت الحسن باشد،پدر ابن الحسین برهمه آل علی، گشته عزیز ونور عین یا محمد یا محمد..باقر آل علی(۲) _ شکر حق گوید خدا را حضرت زین العباد بهر میلادش حسین بن علی گردیده شاد نام اوباشد محمد، باقر آل علی فهم علم کل عالم، در وجودش منجلی یا محمد یا محمد، باقر آل علی (۲) ___ شیعیان را آمده مولای پنجم در وجود بهر شکر نعمتش اهل ولا اندر سجود یا محمد...
ولادت حضرت امام محمد باقر علیه السلام (با آهنگی جدید و زیبا) 🟫🟨🟫🟨🟫🟨 عالَم اولدی رضوان گلدی شاهِ خوبان دردِ عشقه درمان گلدی رَجب ده نوری اولدی ظاهر هم طَیّب و طاهر مُحَمّدِ باقر گَلدی رَجب ده جانلار فداسی/عالَم گَداسی مولا یا مولا 🟫🟨🟫🟨🟫🟨 خورشیدِ رَخشاندی مرآتِ قرآندی عادتی احساندی چوخدور کمالی باخ بو شَهَنشاهه خَلیفةُاللهه طعنه ووردی ماهه نورِ جَمالی دیللر اَسیری/یوخدور نَظیری مولا یا مولا 🟫🟨🟫🟨🟫🟨 دنیایه گلوبدی بَحرِ علمی یارسین غَملَردن قورتارسین خَلقِ جهانی نورِ چشمِ حیدر عالَم لره سَروَر شفاعت ایلییَر اهلِ ولانی هَمنامِ طاها/اآدیوا فدا مولا یا مولا 🟫🟨🟫🟨🟫🟨 ایدوبدور تَجَلّا سُلاله ی زهرا آقا اوغلی آقا گلدی جهانه یا امامِ سجِّاد ای زینتُ العُبّاد اولسون ایوین آباد ویر عیدیانه بو دیل حَزینه/یاز بیر مدینه مولا یا مولا 🟫🟨🟫🟨🟫🟨 شیعه لر (بیکَسدی) غم صبرینی کَسدی بیر باخیشوز بَسدی دردِ جهانه ای شافعِ عُقبا ای لطفوده دریا تاپشیر بیزی مولا صاحب زمانه ای شاهِ والا / گوزوموز یولدا مولا یا مولا 🟫🟨🟫🟨🟫🟨 التماس دعای فرج الاحقر مهدی عبادی
امام محمدباقر علیه السلام جلوه می‌بارد از جمالِ علی جذبه می‌جوشد از جلالِ علی همه خیراتِ آسمان و زمین نوشِ جانِ علی و آلِ علی هرچه دارد خدا به خاطر اوست هرچه دارد خدا حلالِ علی مرتضی را چه کار با عالم هست عالم فقط وَبالِ علی ای نفسهات در خِصالِ صدوق ای بزرگیت از خِصالِ علی همه‌ی حرف توست قالَ نبی همه‌ی حالِ توست حالِ علی آمدی تا که با تو ما برسیم ما همه میوه‌هایِ کالِ علی لطف زهرا تو را به ما دادند از کَرَمخانه‌ی عیالِ علی شب شب عشق آفرین ، علی است شب لبخندِ پنجمین علی است ای نمازِ مطهرِ زهرا سجده‌های معطرِ زهرا خیره‌ای خیره بر مقاماتش مثلِ قابی برابرِ زهرا می‌وزد در هوای گیسویت عطرِ گلهایِ قمصرِ زهرا آسمانی و مژده‌ات را داد به زمین‌ها پیمبرِ زهرا بیخودی نیست فاطمی هستی پُری از نورِ کوثرِ زهرا می‌زند موج در احادیثت جلوه‌های مُکررِ زهرا با شما جبرئیل نامِ مرا می‌رساند به محضرِ زهرا فاطمه عاشق همین علی است شبِ لبخندِ پنجمین علی است ای طلوعِ علی‌الدوامِ حسن آفتابِ بلندِ بامِ حسن جابر آورده‌ات سلامِ رسول مادرت گفته‌ات سلامِ حسن می‌رسند از تبارِ مادری‌ات هفت معصوم بر امام حسن حسنی زاده‌ای از آلِ حسین ای حسینی ترین کلامِ حسن دست تو دست مجتبای کریم به تو زیبنده است نامِ حسن به عمویت ارادتت پیداست در بقیعی به احترامِ حسن چارتا مجتبی کنارِ همید ای تمامِ شما تمامِ حسن هم حسن هم حسین این علی است شبِ لبخندِ پنجمین علی است ای محمد ترین دعایِ حسین دومین احمدِ حرایِ حسین آمدی تا به انتها برسد امتدادی از ابتدایِ حسین از پدر ارث بُرده‌ای ، داری به سرِ شانه‌ات رَدایِ حسین آنکه روزی "حسینُ مِنی "گفت گفت مثلَش تویی برایِ حسین ای علی اکبرِ امام شده اکبرِ بعدِ کربلایِ حسین تو حسینیه‌ی خدا هستی با تو ماندیم در هجایِ حسین عشق دنبالِ آخرین علی است شبِ لبخندِ پنجمین علی است شاعر# حسن لطفی
بند1⃣ اومده در این جهان حضرت باقر پنجمین امامه مهربان و طاهر عرش حق شده چراغونی و زیبا پاگذاشته به جهان فرزنده زهرا باقر ولیِّه الله ، هم نامه با پیمبر پوره زین العباده،از ذریه ی حیدر 🔰مولا امام باقر🔰 ........ بند2⃣ شده آسمونا امشب پر ستاره رحمت حق رو سر ماها میباره دنیامون روشنه از نورِ جمالش مرحبا به این همه جاه و کمالش آفتاب نشاءتینِ بر همه نور عینِ از نسل حسن و از نسل امام حسینِ 🔰مولا امام باقر🔰 ..... بند3⃣ توی علم وحلم نداره آقاهمتا نافذ العلومه و دلبر دلها باقدومش برکت داده به این ماه بوسه زد جمالشو اباعبدالله منشاءِلطف واحسان،شافعِ روزه عقبی یک براته مدینه عیدی بده به ماها 🔰مولا امام باقر🔰 .... بند4⃣ داره کم کم میرسه سیزدهم ماه کعبه آماده میشه تا که بیآد شاه تا قدم گذاشت به عالم عشق احمد همه دیدن جلوه گاهه حی سرمد حیدر وصی خاتم ، لعنت به منکرانش شکره خدا که هستم یکی از نوکرانش 🔰حیدر علی علی مولا🔰 📝به قلم مشترک:
. شروع اول ماه و طلوع ماه تمام به این شروع، درود و به این طلوع، سلام خدا به حضرت سجاد داد فرزندی کز او بنای فضیلت گرفت استحکام محمّدبن علی، باقرالعلوم که هست ز مادر پدر خود سلاله دو امام که هست چارامامش پدر،دو فاطمه مام عمو امام حسن، جد او امام حسین دو جد دیگر او حیدر و رسول انام محمّدی که محمّد سلام داده بر او به روی دست پدرچون علی گرفت مقام ولی حق و شکافنده تمام علوم که هفت شهر فضیلت از او گرفت نظام گرفت دیده خود را ز دست او جابر سلام باد بر آن دست و این چنین اکرام روی چو جانب بیت الحرام تربت او به تن بپوش ز بال فرشتگان احرام دُر چهار یم و بحر هفت گوهر پاک بر آن چهار یم و هفت دُر سلام مدام امام پنجم و پنجم وصی ختم رسل که می شوند رسل بر زیارتش اعظام شروع علم به او، ختم علم نیز به او زهی به حسن شروع و زهی به حسن ختام گرفت روز ازل باقرالعلوم لقب چنان که یافته دانش به نام او اتمام اگرچه بیل کشاورزی اش بود به زمین به یک اشاره او نُه سپهر گردد رام به پای کرسی درسش هزارها جابر ذلیل مجد و جلالش بود هزار هشام محمّد است ز سر تا قدم به خُلق و خصال از آن نهاد ورا ذات حق محمّد، نام تمام شخص محمّد در او خلاصه شده زمجد و عزت و خُلق و خصال وخوی و مرام اگر به چشم بصیرت به تربتش نگری دم از بهشت زدن در حریم اوست حرام دگر به عرش برین هیچ اعتنا نکنند اگر شوند به کویش ملایک استخدام امام پنجم کل وجود، تنها اوست چه در مدینه بود یا رود اسیر به شام قسم به ذات الهی که علم، بی نفسش چو آفتاب دم مغرب است بر لب بام فقیر درگه احسان او فقیر و غنی مطیع حکم خداوندی اش خواص و عوام مسیح با نفس روح بخش او زده دم کلیم یافته از منطق وی علم کلام کمال یافته با مهر او رکوع و سجود قبول حق شده با حب او صلات و صیام هماره تا که زمین است و آسمان برپا همیشه تا که زمان است و گردش ایام به روح پاکش از ذات حق درود درود به جسم وجانش ازان سو جان سلام سلام موالیان وی از بیم دشمنان میثم! ز دور بر حرمش بوسه می زنند مدام **** شاعر: حاج غلامرضا سازگار
. خواهم‌ امشب باز شیدایی کنم از در رحمت تمنّایی کنم تا شوم دور از تمام هرچه زشت سیر، در گلزار زیبایی کنم گرچه خوارم، دم ز گلها میزنم یاد گل، یاد گل آراییکنم مدت کوتاه عمر خویش را صرف خدمت نزد مولایی کنم از همین کوتاه خدمت، تاابد زندگی در لطف و آقایی کنم آمدم نوشم میاز شیر و رُطب بر در میخانه ماه رجب ای رجب میخانه حیدر تویی مِی تویی، باده تویی، ساغر تویی طعم تو گردیده احلی من عسل گوشهای از وسعت کوثر تویی راه درک لیلةالقدر علی بهر شیعه تا صف محشر تویی ماه شعبان بر تو کرده اقتدا باعث توفیق پیغمبر تویی مطلعت زیباترین روز خداست میزبان حجت داور تویی حسن مطلع در تو باشد لطف یار شد رخ زیبای باقر آشکار او شعیب عترت پیغمبر است باقر دریای علم داور است مفتخر بر نام او هستیم ما این کلام یک امام و رهبر است اول خیر آخر خیر اصل خیر این محمد، سفره دار کوثر است بی روایاتی که از او آمده دین ما تا روز محشر ابتر است سائل علمش مراجع گشته اند وسعت علمش ز هرکس برتر است او که باشد بهترین مولای من مادرش شد فاطمه بنت الحسن مادرش از فاطمه تصویر داشت دربرش آئینه تقدیر داشت پاکتر از آب زمزم خُلق او رزق و سهم از آیه تطهیر داشت او که باشد دختر بیت کریم حُسن بابایش در او تأثیر داشت نِی به دامانش گرفته کودکی او به دامان خضر راهی پیر داشت تا کند مارا غلام درگهش در نگاه چشم خود زنجیر داشت ما غلام حضرت باقر شدیم بر مَرام غیر او کافر شدیم
4_6046418370482407873(1).mp3
5.15M
احسان_نرگسی 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ رو لب زین العابدین تبسمه دریای عاشقی پر از تلاطمه ملائکه کِل می کشن تو آسمون شب تولد امام پنجمه مولا مولا مولا امام باقر زینت منابر ای خاک قدم های تو در حکم جواهر مولا مولا مولا ای پر و بالم روزی ده عالم من تا به ابد به نوکری تو بالم 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ مقام قدسی تو فوق باوره خنده ی تو دل از ملائک می بره تو رو می بینه جبرئیل توو گهواره میگ چقد شبیه مولا حیدره مولا مولا مولا محور  دنیا ای عالی و اعلی طرح خنده های تو مث حضرت سقا مولا مولا مولا شفیع محشر ای پناه نوکر ای آینه ی جلالت حضرت حیدر مولانا باقر العلوم
( علیه السلام ) خشکی ام رفت و وصل دریا شد سردی ام رفت و فصل گرما شد فارغم از خودم ، خدا را شکر آسمانی شدم ، خدا را شکر آمدی و دلم نجات گرفت باز هم مُرده ای حیات گرفت ای حیاتِ مجدّدِ دنیا دومین یا محمدِ دنیا یا من اَرجوهِ آستانِ لبم پنجمین رکعتِ نماز شبم ای که تنها خدا شناخت تو را مثلِ بیتُ الحرام ساخت تو را قافیه های بیت ما تنگ است در مقامت کُمیتِ ما لنگ است ای نسیمِ پر از بهارِ حسین حسنی زاده ی تبار حسین قبله ی مردمِ مدینه تویی حسنِ دومِ مدینه تویی ای ، ظهور پیمبر اکرم حاصل وصلت دعا و کرم مادرت دخترِ کریمِ خدا پدرت حضرتِ کلیمِ خدا وسط هفته ها برای منی التماس سه شنبه های منی سرِ شب ، فکرِ نور تو بودم فکر شب های طورِ تو بودم خواب سجاده ی تو را دیدم صبح دیدم کنارِ خورشیدم تو تولایِ دفترم هستی قسمِ نون والقلم هستی بر بالِ جبرئیل زدی مزرعه داشتی و بیل زدی بهترین میوه ی تو ایمان بود گندمِ کالِ تو پر از نان بود بی تو این حوزه ها کمال نداشت میوه ای غیر سیب کال نداشت وقت آن است اجتهاد کنی بی سواد مرا سواد کنی اگر علمِ تو را حساب کنند زندگیِ تو را کتاب کنند علم و اخلاق می شود با هم آدمی می کند بنی آدم پرِ جبریل ، زیر پای تو بود گردن آویزِ بچه های تو بود میوه ی بهتر از رطب سیب است باعث التیام تب ، سیب است سیب جنت الاعلاست پس شفای تب تو ، « یا زهراست » چه کسی گفته بی مزاری تو یا چراغِ حرم نداری تو قبرِ تو بارگاهِ توحید است شمعِ بالاسرِ تو خورشید است چه کسی گفته سایبانت نیست صحن در صحنِ آسمانت نیست که آسمان نمی خواهد که سایبان نمی خواهد تو خودت سایبان دنیایی بهترینِ آسمانِ دنیایی شعر مثنوی :
1. منزل استاد.mp3
6.29M
( علیه السلام ) خشکی ام رفت و وصل دریا شد ... از کیفیت پایین فایل ، عذرخواهی میکنم ، در منزل استاد حیدرزاده ، با موبایل ضبط کردم.
چه خوب شد که روی خاک مرده پا گذاشتی خوش آمدی قدم به روی چشم ما گذاشتی چه منتّی سر قَدَر، سر قضا گذاشتی تویی که پای جای پای انبیا گذاشتی تو را که آفرید حق به خویش گفت آفرین تو آمدی و خنده شد نصیب زین العابدین تو آمدی که کامل از کمال تو شود کلام رسانده جابر از رسول حق به جانبت سلام نشسته در رگ تو خون نافذ دو تا امام در این مقام هیچکس نگشت با تو هم مقام صفا گرفته خانه امامت از حضور تو تو آمدی مدینه غرق نور شد ز نور تو تو از تبار فاطمه تو معنی صداقتی تو از شکوه مرتضی تو وارث شجاعتی تو از حسینی و حسن تو جلوه امامتی رجب مرجب از تو شد تو چشمه هدایتی تویی که مثل نور سمت آینه شتافتی تویی پیمبری که نیل علم را شکافتی عزیز زین العابدین هزار جان فدای تو همه زمینیان و آسمانیان فدای تو و پیر و کودک و جوان و نوجوان فدای تو به هر مکان و هر زمان و هر زبان فدای تو فدای تو که پنجمین چراغ آل احمدی فدای نام پاک تو که دومین محمدی نگاه کن که یک به یک همه مسافر توایم کجا بدون زائری تمام زائر توایم همه به زیر دِین قال قال باقر توایم اشاره کن ببین که بنده اوامر توایم قیام ما قعود ما ز برکت قنوت توست هزار مطلب نگفته در دل سکوت توست بنا کنیم عاقبت بقیع ،گنبد طلا برای تو ضریح و مرقدی شبیه کربلا که دور آن نشسته اند یک به یک فرشته ها چه صحنه ای ست صحن تو کنار صحن مجتبی فدای غربت تو ای نهفته در دل بقیع فدای غربت تو ای چراغ محفل بقیع شاعر:
روشن جهان ز نام تو یا باقرالعلوم نشناخت کس مقام تو یا باقرالعلوم هستیم ما غلام تو یا باقرالعلوم مؤمن به هر کلام تو یا باقرالعلوم عمری ست درس عشق در این خانه خوانده ایم نور کلام توست اگر شیعه مانده ایم روشن ترین ستاره ی دنیای معرفت ای در حدیث ناب تو دریای معرفت در محضر تو ای گل رعنای معرفت زانو زده جهان به تماشای معرفت مهر تو بوده است صراط جهانی ام مدیون باقر است همه زندگانی ام ما پای منبرت به سعادت رسیده ایم ما با تواییم اگر به هدایت رسیده ایم هستیم زنده چون به ولایت رسیده ایم دنبال نور عشق به هیأت رسیده ایم علم از کلام توست نفس می کشد هنوز آری به نام توست نفس می کشد هنوز غرق اند اهل علم به دریای منبرت چون قطره ای ست علم همه پای منبرت نوری جهان نداشته منهای منبرت ما را ببر همیشه به ژرفای منبرت ای سایه سار جنت الاعلا بقیع تان محراب آسمانی دنیا بقیع تان ای آبروی علم، جهان وام دار تو حرفی نداشتند بزرگان کنار تو پایان نداشت معرفت بی غبار تو خورشید شمع سوخته ی بر مزار تو دستی بکش به شانه ی بی تکیه گاه ما خورشید باش مثل همیشه به راه ما رؤیا شده مدینه و صبح زیارتت ما را ببر به دیدن شرح کرامتت دلتنگ گشته ایم برای سخاوتت قربان فصل فصل غم بی نهایتت خون گریه های کرببلا یادگار توست در ما صدای کرببلا یادگار توست شاعر:
به مناسبت حلول تلخیم ؛ ولی شهد رطب در راه است ایام عمل به مستحب در راه است با ذکر علی راه خدا را بشناس همراه شو ، ایّام رجب در راه است شاعر:
سرود مسجدی میلاد امام باقر علیه السلام نصر من الله،الحمدلله سلامُ الله ِ علیک یا ولیَ الله... ای نور خدا،از رویت ظاهر سلام عالَم بر تویا حضرت باقر ای حجت حق،جان پیغمبر خوش آمدی ای یوسف زهرا و حیدر آیینه ی حق،امام پنجم ای خاک حریم لطفت آفاق و انجم ای سَیّد ما،مقتدای ما بقیع تو کاظمین و کربلای ما با نابودی ِ،خصم دیرینه ما عاشقان را بطلب آقا مدینه
437.9K
کربلایی هادی صالحی
رجب چیست؟ نهری میان بهشت که آخر به بَحرُالنَّجَف می‌رسد