eitaa logo
روایتگری شهدا
23هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
5.1هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
(آخر) 💚وصیت نامه❤️ (🌷 با اينكه سه ماه در مناطق مختلف عملياتي حضور داشت اما فقط يك هفته قبل از🌷 دست بر برد و خود را اينگونه نگاشت) : ✍اينجانب🌷#وصيت مي کنم که من را در#دفن نکنند. اگر شد، ببرند🌟(علیه السلام)🔃 بدهند و برگردانند و در🌟 و🌟 و🌟 و🌟🔃 بدهند و در💥#دفن کنند. 🌷@shahidabad313 ⬅️دوست دارم نزديک🌟 باشم و همه ي انجام شود.در داخل و دور من بزنند و گريه ي و ... مثل بگذارند.داخل من مثل🌱 شود و اگر شد جايي که سرم مي خورد به، يک اسم☀️ (علیها السلام) بگذارند که اگر سرم خورد به آن، آخ نگويم و بگويم☀️(علیها السلام) ⚘@pmsh313 ⬅️بالاي سر من و بگيرند و موقع من، بالاي قبرم قرار بگيرد و در زير من را کنيد.زياد☀️(علیه السلام) بگوييد و براي من نگيريد، چون من به چيزي که مي خواستم رسيدم. براي☀️(علیه السلام) و☀️(علیها السلام) بگيريد و کنيد. 🌷@shahidabad313 ⬅️(من را) رو به صحيح کنيد... روي سنگ قبرم من را نزنيد و بنويسيد که اينجا يک است.يعني؛ و يا مثل اين. هم بگذاريد داخل. وصيتم به مردم و در بعضي از قسمت ها براي مردم اين است که من الان حدود سه سال است که خارج از کشورم مي کنم، مشکلات بيشتر از است، قدر کشورمان را بدانند و پست سر🌟 باشند. ⚘@pmsh313 ⬅️با باشند؛ چون همين🌟 است که باعث شده از بيرون بيايد.از مي خواهم که حجابشان را مثل🌟(علیها السلام) کنند، نه مثل حجاب هاي امروز، چون اين حجاب ها بوي🌟(علیها السلام) نمي دهد.از برادرانم مي خواهم که غير حرف کس ديگري را ندهند 🌷@shahidabad313 ⬅️ در حال است، ديگر طبيعي نيست، الان دو در پيش داريم، اول که واجب تر است؛ زيرا همه چيز لحظه ي آخر مي شود که🔥 هستيم يا🌴.حتي در با دشمن ها احتمال مي رود که طرف شود ولي🌷 به حساب نيايد، چون براي هواي نفس رفته و اگر براي هواي نفس رفته باشد يعني براي رفته و در اين حال چه فرقي است بين ما و! آنها هستند و ما هم. ⚘@pmsh313 ⬅️ خودتان را کنيد، چون اگر☀️(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بيايد دارد روبه روي🌟 باشيم و با#مخالفت کنيم.🌟(عج) را تنها نگذاريد.من که عمرم رفت و را از دست دادم. تا به خودم آمدم ديدم که خيلي کردم و پل هاي پشت سرم را شکسته ام و راه ندارم. 🌷@shahidabad313 ⬅️بچه هاي و، من دير فهميدم و خيلي و کارهاي بيهوده انجام دادم و يکي از دلايلي که آمدم🌟 به خاطر همين بود که پيشرفت کنم.🌟 شهري است که مثل است که گناه ها را به از آدم مي گيرد و جاي گناهان مي دهد. اين#خيلي_مهربان است. ⚘@pmsh313 ⬅️همچنين مي خواهم که مردم از و خودشان و مخصوصاً حرم ها کنند و به اين ندهند و مردم مخصوصاً🌟 در اين شرکت کنند، چون ديدم که هست لکن است، بايد شود.و مطمئنم که اين ها (دشمنان) هستند و فقط با يک با🌟(علیها السلام) مي شود اين مفسدها را کرد و _ظهور شويم. 🌷@shahidabad313 ⬅️بهتر است که همديگر دهيد و اين غده ي را از بين ببريد. براي من خيلي کنيد؛ چون خيلي و از همه بگيريد. من به اين است که اگر براي رضاي خدا مي خوانند و دارند،بخوانند. اگر اين طور نيست نخوانند.چون مي شود. بعد شهريه ي🌟 را هم مي گيرند؛ ديگر مي شود و دارد.اگر مي توانند بخوانند (و ادامه بدهند) البته همه اش نيست،🌱 هم هست بايد مقداري از خود را صرف کنند؛ چون طلبه اي با تقوا داريم اول تزکيه ي بعد. ⚘@pmsh313 🍁اي داد از. _گناه دارد، ديگر نمي توانم زنده بمانم. ان شاءلله☀️(علیه السلام) و☀️(علیها السلام) و☀️(علیه السلام) در مي آيند... ⚡⚡ 🍎 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☀️روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💚شهادت اصغر وصالي ظهر عاشورا❤️ص ۹۸ ✔علي مقدم 🌿محرم ســال ۱۳۵۹ اتفــاق مهمــي رخ داد. اصغر وصالي و علــي قرباني با نيروهايشان از سرپل ذهاب به گيلان غرب آمدند. 🌿قرار شد بعد از شناسايي مواضع دشمن، از سمت شمال شهر، عملياتي آغاز شود. 🍁@shahidabad313 🌿آن ايام روزهاي اول تشــكيل گروه شهید اندرزگو بود. قسمتي از مواضع دشمن شناسايي شده بود. 🌿شــب عاشــورا همه بچه ها در مقر سپاه جمع شــدند. عزاداراي با شكوهي برگزار شد. 🌿مداحي ابراهيم در آن جلســه را بســياري از بچه ها به ياد دارند. او با شور و حال عجيبي مي خواند و اصغر وصالي ميان دار عزادارها بود. 🌿 اصغر به همراه چند نفر از بچه ها براي شناســايي راهي منطقه »برآفتاب« شد. 🍁@shahidabad313 🌿حوالي ظهر خبر رسيد آنها با نيروهاي كمين عراقي درگير شده اند. بچه ها خودشان را رساندند، نيروهاي دشمن هم سريع عقب رفتند اما... 🌿علي قرباني به رسيد. به خاطر شدت جراحات، اميدي هم به زنده ماندن اصغر نبود.اصغر وصالي را سريع به عقب انتقال داديم ولي او هم به خيل شهدا پيوست. 🍁@pmsh313 🌿بعــد از شــهادت اصغر، ابراهيــم را ديدم كه با صداي بلنــد گريه مي كرد. مي گفت: هيچ كس نمي داند كه چه فرمانده اي را از دست داده ايم، انقلاب ما به امثال اصغر خيلي احتياج داشت. 🌿اصغر در حالي كه هنوز چهلم بردار شهيدش نشده بود را در به دست آورد. 🌿ابراهيم براي تشييع به تهران آمد و اتومبيل پيكان اصغر را كه در گيلان غرب بــه جا مانده بود به تهــران آورد. در حالي كه به خاطر اصابت تركش، تقريبًا هيچ جاي سالم در بدنه ماشين نبود! 🍁@shahidabad313 🌿پس از تشييع پيكر شهيد وصالي سريع به منطقه بازگشتيم. ابراهيم مي گفت: اصغر چند شب قبل از شهادت، برادرش را در خواب ديد. برادرش گفته بود: اصغر، تو روز عاشورا در گيلان غرب شهيد خواهي شد. 🍁@pmsh313 🌿روز بعد بچه هاي گروه، براي اصغر مجلس ختم وعزاداري برپا كردند. بعد بچه ها به هم قول دادند كه تا آخرين قطره خون در جبهه بمانند و انتقام خون اصغر را بگيرند. 🌿جواد افراســيابي و چند نفر از بچه ها گفتند: مثل آدمهاي عزادار محاســن خودمان را كوتاه نمي كنيم تا صدام را به سزاي اعمالش برسانيم. ┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓ ❖ @shahidabad313 ❖ ┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛
✫⇠ ✫⇠ ✍نویسنده:آزاده میکاییل احمد زاده ⬅️انتشارات سازمان عقیدتی سیاسی ارتش ♻️درگيري و اسير كردن سرباز عراقي 🔹️پس از گذشتن از يك ارتفاع، به پلي رسيديم كه منهدم شده بود و امكان عبور از آن محل و يا از كناره ها وجود نداشت. به ناچار مجبور شديم جيپها را به دره انداخته و پياده مسير را ادامه دهيم. 🔸️پس از طي مسافتي، جادة آسفالتة سومار به ايلام نمايان شد. از كنار جاده، رودخانه اي مي گذشت و ما در امتداد بيمارستان صحرايي ارتش در سه راهي كاشي پور قرار داشتيم كه ديديم دو نفر عراقي در كنار رود، سرگرم شستن دست و صورتشان هستند و يك عراقي ديگر هم در پشت تيربار ـ رو به سمتي ديگر ـ نشسته است. 🔹️متوجه شديم مأموريت آنان بستن تقاطع جادة فرعي به جادة آسفالته است. خيلي سريع پخش شديم تا از ديد عراقي ها پنهان بمانيم. ما بايد از اين جاده عبور مي كرديم و چارة ديگري نداشتيم. با مشورت و تبادل نظر تصميم گرفتيم حيله اي براي عراقي ها به كار ببنديم؛ 💥بنابراين دو نفر سرباز و يك درجه دار را با اسلحة خالي از روي جاده عبور داديم تا عراقي ها آنان را ببينند و در حين دستگيري دوستانمان، به مواضع آنان حمله كنيم تا ببينيم پس از آن چه اتفاقي خواهد افتاد. به همين خاطر براي مسلط شدن بر عراقي ها، آهسته به دور از چشم عراقي ها، جلو رفتيم و در محله اي مناسب و داراي ديد و تير موضع گرفتيم و آنگاه به دوستان اشاره كرديم حركت كنند. 🔸️اين دوستان شجاع بسيار از خود گذشتگي كردند؛ چون احتمال داشت عراقي ها دستگيرشان نكنند و ترجيح دهند آنان را به شهادت برسانند.آنان با سر و صدا به پايين جاده حركت كردند تا عراقي ها متوجه حضورشان شوند كه چنين هم شد. تيربارچي قبل از همه متوجه موضوع شد و با صداي بلند داد ميزد: «ايراني! ايراني!» دو عراقي كنار رود هم متوجه شدند و دوستان ما با وانمود كردن اينكه به طور ناگهاني عراقي ها را ديده اند، دستها را بالا بردند و امان امان گفتند. 🔹️هر سه عراقي به سمت دوستانمان دويدند و فقط يك نفر اسلحه همراه آورد. وقتي به چند قدمي آنان رسيدند، با صداي بلند فرياد زدند:«ايست!» و با اشاره فرمان دادند اسلحه ها را زمين بگذارند و بنشينند. آنان دستورات عراقي ها را اجرا كردند و اين در حالي بود كه فقط چند قدم با ما فاصله داشتند. در همين هنگام با رگبارهاي كوتاه و متوالي خود، دو نفر از آنان را از پاي درآورديم و عراقي سوم، مات و مبهوت، در وسط جاده افتاد. دوستان ما خيلي سريع او را دستگير كردند... ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯