eitaa logo
روایتگری شهدا
23.7هزار دنبال‌کننده
12.4هزار عکس
5.7هزار ویدیو
84 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
(آخر) 💚وصیت نامه❤️ (🌷 با اينكه سه ماه در مناطق مختلف عملياتي حضور داشت اما فقط يك هفته قبل از🌷 دست بر برد و خود را اينگونه نگاشت) : ✍اينجانب🌷#وصيت مي کنم که من را در#دفن نکنند. اگر شد، ببرند🌟(علیه السلام)🔃 بدهند و برگردانند و در🌟 و🌟 و🌟 و🌟🔃 بدهند و در💥#دفن کنند. 🌷@shahidabad313 ⬅️دوست دارم نزديک🌟 باشم و همه ي انجام شود.در داخل و دور من بزنند و گريه ي و ... مثل بگذارند.داخل من مثل🌱 شود و اگر شد جايي که سرم مي خورد به، يک اسم☀️ (علیها السلام) بگذارند که اگر سرم خورد به آن، آخ نگويم و بگويم☀️(علیها السلام) ⚘@pmsh313 ⬅️بالاي سر من و بگيرند و موقع من، بالاي قبرم قرار بگيرد و در زير من را کنيد.زياد☀️(علیه السلام) بگوييد و براي من نگيريد، چون من به چيزي که مي خواستم رسيدم. براي☀️(علیه السلام) و☀️(علیها السلام) بگيريد و کنيد. 🌷@shahidabad313 ⬅️(من را) رو به صحيح کنيد... روي سنگ قبرم من را نزنيد و بنويسيد که اينجا يک است.يعني؛ و يا مثل اين. هم بگذاريد داخل. وصيتم به مردم و در بعضي از قسمت ها براي مردم اين است که من الان حدود سه سال است که خارج از کشورم مي کنم، مشکلات بيشتر از است، قدر کشورمان را بدانند و پست سر🌟 باشند. ⚘@pmsh313 ⬅️با باشند؛ چون همين🌟 است که باعث شده از بيرون بيايد.از مي خواهم که حجابشان را مثل🌟(علیها السلام) کنند، نه مثل حجاب هاي امروز، چون اين حجاب ها بوي🌟(علیها السلام) نمي دهد.از برادرانم مي خواهم که غير حرف کس ديگري را ندهند 🌷@shahidabad313 ⬅️ در حال است، ديگر طبيعي نيست، الان دو در پيش داريم، اول که واجب تر است؛ زيرا همه چيز لحظه ي آخر مي شود که🔥 هستيم يا🌴.حتي در با دشمن ها احتمال مي رود که طرف شود ولي🌷 به حساب نيايد، چون براي هواي نفس رفته و اگر براي هواي نفس رفته باشد يعني براي رفته و در اين حال چه فرقي است بين ما و! آنها هستند و ما هم. ⚘@pmsh313 ⬅️ خودتان را کنيد، چون اگر☀️(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بيايد دارد روبه روي🌟 باشيم و با#مخالفت کنيم.🌟(عج) را تنها نگذاريد.من که عمرم رفت و را از دست دادم. تا به خودم آمدم ديدم که خيلي کردم و پل هاي پشت سرم را شکسته ام و راه ندارم. 🌷@shahidabad313 ⬅️بچه هاي و، من دير فهميدم و خيلي و کارهاي بيهوده انجام دادم و يکي از دلايلي که آمدم🌟 به خاطر همين بود که پيشرفت کنم.🌟 شهري است که مثل است که گناه ها را به از آدم مي گيرد و جاي گناهان مي دهد. اين#خيلي_مهربان است. ⚘@pmsh313 ⬅️همچنين مي خواهم که مردم از و خودشان و مخصوصاً حرم ها کنند و به اين ندهند و مردم مخصوصاً🌟 در اين شرکت کنند، چون ديدم که هست لکن است، بايد شود.و مطمئنم که اين ها (دشمنان) هستند و فقط با يک با🌟(علیها السلام) مي شود اين مفسدها را کرد و _ظهور شويم. 🌷@shahidabad313 ⬅️بهتر است که همديگر دهيد و اين غده ي را از بين ببريد. براي من خيلي کنيد؛ چون خيلي و از همه بگيريد. من به اين است که اگر براي رضاي خدا مي خوانند و دارند،بخوانند. اگر اين طور نيست نخوانند.چون مي شود. بعد شهريه ي🌟 را هم مي گيرند؛ ديگر مي شود و دارد.اگر مي توانند بخوانند (و ادامه بدهند) البته همه اش نيست،🌱 هم هست بايد مقداري از خود را صرف کنند؛ چون طلبه اي با تقوا داريم اول تزکيه ي بعد. ⚘@pmsh313 🍁اي داد از. _گناه دارد، ديگر نمي توانم زنده بمانم. ان شاءلله☀️(علیه السلام) و☀️(علیها السلام) و☀️(علیه السلام) در مي آيند... ⚡⚡ 🍎 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☀️روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
⭕️ چرایی و چگونگی روابط سردار سلیمانی با سیاسیون غیرانقلابی ✔️ سیره اخلاقی و سیاسی (۵) 7️⃣ اساسا هنر بزرگ سیاسی سردار سلیمانی این بود که علی رغم داشتن ارتباط شخصی و اخلاقی محبت آمیز با برخی چهره های سیاسی؛ این روابط نه تنها در مواضع شفاف انقلابی او خللی ایجاد نکرد، بلکه او در آشکارا و در برابر مردم، بگونه ای در این سالها رفتار کرد که افکار عمومی هیچگاه برداشت نکرد که او بخشی از یک جناح سیاسی در کشور است و یا کوچکترین مخالفتی با حاکمیت دارد. برای درک این موضوع کافیست که خروجی رفتار سیاسی او را با برخی چهره های موثر انقلاب که برخی از آنها فوت کرده و برخی نیز هنوز زنده هستند، اگر نگاهی بیاندازید و بررسی کنید که ارتباطشان با برخی افراد مساله دار نه تنها مواضع انقلابی شان را دچار خلل کرد بلکه، افکار عمومی نیز در نهایت میان رفتار آنها با آن افراد مساله دار تفاوتی قایل نشدند! این راز بزرگ تفاوت سردار سلیمانی با بسیاری از چهره های انقلابی فاصله دار با رهبر انقلاب در این سالها هست. ساده آنکه او آنقدر در انقلابی بودن شفاف و صادق بود که نزدیکی به افراد و جناح های مختلف سیاسی، رفتار و مواضعش را دچار خلل نکرد. 8️⃣ اما مهمترین تفاوت سیره سیاسی حاج قاسم با بسیاری از اصلاح طلبان، اعتدالیون و اصولگرایان محافظه کار، -که در سالهای اخیر گفتگو با دنیای غرب به بخشی از محاسبات راهبردی آنها تبدیل شد-، این بود که حاج قاسم در تمام این مدت مستقیما با آمریکا و عوامل غرب در حال جنگ نظامی رودرو بود. بی شک پس از ولایتمداری، برجسته ترین، ویژگی سیاسی او جهاد مستمر در برابر آمریکا بود. شاخصی که حاج قاسم سلیمانی را از بسیاری از سیاسیونی که لبخندزنان و صمیمی با او عکس یادگاری هم دارند، کاملا متمایز کرده است. آری برخی از چهره های سیاسی شاید بتوانند مدعی رفاقت و صمیمت را با او بشوند ولی ادعای شباهت و نزدیکی باطنی با حاج قاسم را نمی توانند بیان کنند و مردم هم نمی پذیرند. ⚡. ┏━━━🍃🌷🕊━━━┓ 🌷 @shahidabad313 🌷 ┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
🎐 | (۱۳) 🔸سفارش سردار این بود که کنار مزار شهید محمد حسین یوسف الهی باشد.شهیدی که در خاطرات او جایگاه ویژه ای دارد.محمد حسین رفیق خدا بود و از عرفای جبهه. از همانها که یک شبه ره صد ساله را پیمودند. این سالک جوان زیباترین نماز شب ها را میخواند و مشکلات را با الهام هایی که به اومیشد حل میکرد،کتاب «حسین پسر غلامحسین» داستان زندگی اوست. ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
⚡﷽⚡ ☀️ 🍁 📍 ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌⬅️ 🔹️ 🎐 🍀 🔸نمی‌توانم از حسین پورجعفری نام نبرم که خیرخواهانه و برادرانه مرا مثل فرزندی کمک می‌کرد و مثل برادرانم دوستش داشتم. از خانواده ایشان و همه برادران رزمنده و مجاهدم که به زحمت انداختمشان عذرخواهی می‌کنم. البته همه برادران نیروی قدس به من محبّت برادرانه داشته و کمک کردند و دوست عزیزم سردارقاآنی که با صبر و متانت مرا تحمل کردند. ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
✫⇠(۳۰۵) ✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی 💢قسمت  سیصد و  پنج:داغ شقایق‌های بی نشان (پایانی) ♦️برادربزرگم حاج احمد سلطانی که از ابتدای انقلاب همواره جزو مجریان مراسم و شعارگوی راهپیمایی‌ها بود بر فراز بام ساختمان سروده هایی رو که خود سروده بود در وصف آزادگان سرداد و جمعیت خروشان شعارها و سرودها رو بازگو می کردن. گرچه من خودم رو لایق این شعارها نمی دونستم ولی اونها از سرِ لطف با شور و حرارت خاص و بصورت هماهنگ و از صمیم قلب تکرار می کردن . ⚡تعدادی از شعارها که یادم هست ازین قرار بود: صل علی محمد  سرباز مهدی آمد صل علی محمد  آزاده‌مان خوش آمد. صل علی محمد  یار شهیدان آمد صل علی محمد  پاسدار قرآن آمد. ای بازوان رهبر خوش آمدید خوش آمدید نور چشمان کشور خوش آمدید خوش آمدید بر چشم ما قدومتان، خوش آمدید خوش آمدید ای پاسداران قرآن، خوش آمدید خوش آمدید   📌یه هفته تموم مراسم جشن و شادی برگزار شد و مردم قدر‌شناس دسته‌دسته میومدن و می‌رفتن و من از خاطرات اسارت براشون می گفتم. 🔸️آخرین پلان این ماجرا رفت و اومد پدرها و مادرهای شهدای مفقود الاثر برای یافتن رد و نشانه‌ای از شقایقِ بی نشون‌شون بود. با امیدواری می اومدن و با سر پایین و اشک و شرم‌ساری من مواجه می‌شدن و با یه دنیا غم و اندوه برمی‌گشتن و تکرار این صحنه‌ها، قلب منو از جا می‌کند. 🔹️وقتی نشونی از فرزندشون رو نمی‌تونستن از من بگیرن این قطرات اشک بود که مانند مروارید بر گونه‌های منتظر و خسته‌شون می‌غلتید.اما با بزرگواری منو در آغوش می کشیدن و تبریک می گفتن و تشکر می‌کردن و می‌رفتن و من می‌موندم و یه دنیا غم و اندوه یاران مفقود الاثر و شرمندگی از نداشتن نشانی از آن پاره‌های قلب امام و امت امام که با آن بارقۀ امیدی، نثار قلب‌ یعقوب‌های زمان و دردمند از فراق یوسف گم‌گشته‌شان نمایم  و چشمان نگران بر راه آنان رو با بوی پیراهن یوسف روشن نمایم. ⚘ ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯‌‌
به رنگ خدا 7 .mp3
زمان: حجم: 34.68M
📚 🔊    🍂«هر شب قبل از خواب کتاب خوب بشنوید»    📗 🍁 فصل❼ 🔹️کتاب «به رنگ خدا» روایت زهرا سلطان زاده همسر شهید «عبدالمهدی مغفوری» از شهدای شاخص لشکر ۴۱ ثارالله کرمان که «سیده زهرا علمدار»نویسنده و «فهیمه طاهری گوکی»محقق به رشته‌‌ی تحریر درآورده‌‌اند. 🌼راویان:شیرین سپه راد و محمود رضا غدیریان 🌺تهیه کننده:احمد خدابنده 🌿خلوص محبت به فرزندان 🌿وابستگی به پدر 🌿بغل پدر 🌿چادر سفید 🌿مسجد 🌿خط خوش 🌿مداحی 🌿چگونگی شهادت 🌿کربلای۴ 🌿دیماه ۱۳۶۵ 🌿دعای کمیل 🌿نامحرم 🌿یک عمر حرف 🌿خدمتگزار 🌿تکلیف شرعی 🌿وصیت نامه 🔸️ ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
✫⇠ ✫⇠ ✍نویسنده:آزاده میکاییل احمد زاده ⬅️انتشارات سازمان عقیدتی سیاسی ارتش 💥دست اوردهاي ايثار و مقاومت 🔹️نظام بعثي عراق براي دستيابي به اهداف و آرمانهاي توسعه طلبانه اش، بدون ارزيابي هاي دقيق و درك شرايط زماني، به خطايي بزرگ و نابخشودني دست زد كه از جمله آثار آن، ويراني، كشتار انسانها و از بين رفتن چشمگير منابع اقتصادي، نظامي و مالي كشورش بود. 🔸️در اين جنگ بسياري از انسانهاي بي گناه، مجروح، معلول و آواره شدند. رژيم صدام، مردم و ارتش عراق را درگير يك جنگ بدون نتيجة هشت ساله با جمهوري اسلامي ايران كرد. آنچه كه صدام از اين جنگ مي خواست، به دست آوردن يك پيروزي سريع و از بين بردن انقلاب ايران بود. او همچنين به دنبال به دست گرفتن رهبري كشورهاي عرب بود؛ 🔸️اما آنچه به دست آورد، جنگي فرسايشي و طولاني بود كه منابع كشورش را بلعيد؛ بدون اينكه هيچ نتيجة سياسي و نظامي قابل توجهي به دست بياورد. 🔹️نتيجة جنگ آنگونه شد كه امام راحل سالها قبل پيش بيني كرده بود.پيروزي نصيب ملت بزرگ ايران شد و در اثر اين جنگ خانمان سوز، ملت ايران به خودباوري رسيد. مردم ايران در اين جنگ متحمل خسارات جبران ناپذير جاني و مالي بسياري شدند؛ اما از خواستة خود كه همان حفظ انقلاب بود، عدول نكردند. 🔹️نتيجة جنگ نيز براي عراق اين بود كه از طرف مجامع بين المللي، به عنوان آغازگر جنگ معرفي شد. تجربة جنگ هشت ساله موجب شد كه دشمنان انقلاب، هرگز چشم طمع به خاك اين كشور ندوزند و مردانگي، ايثار و فداكاري ايرانيان را براي هميشه به خاطر بسپارند. 🔸️ما شجاعانه و مردانه بر سر ميثاقمان با امام عزيزمان باقي مانديم و باقي خواهيم ماند و تا جان در بدن داريم، حتي يك وجب از خاكمان را به دشمن نمي دهيم. در جنگ فقط با عراق طرف نبوديم؛ بلكه با بسياري از كشورهايي طرف بوديم كه انواع سلاحها و مهمات پيشرفته را در اختيار عراق مي گذاشتند؛ گويي دنيا به پا خواسته بود تا اين انقلاب را سرنگون كند كه با اتكا به خداوند متعال و پيروي از رهبري حكيمانة حضرت امام ره از تمام اصولي كه براي آن انقلاب كرديم، دفاع كرديم. 🔹️ارتش جمهوري اسلامي ايران به همراه جان بركفان سپاه پاسداران و بسيجيان سلحشور، متحد و متفق، مانند يك مشت آهنين بر سر دشمن فرود آمدند و دشمن تا دندان مسلح بعثي را در حملات برق آساي خود مجبور به پذيرش شكست كردند. 🔹️آنچه كه در اين كتاب به آنها اشاره شد، خاطرة روزهاي سخت و خانمان سوز جنگ تحميلي عراق عليه ايران و بازگو كردن جنايات دشمن بعثي است. به طور قطع در مورد اين جنگ، سخنهاي زيادي در سينه هاي دلاورمردان ارتش جمهوري اسلامي ايران مانده كه اميد است آنها را براي انتقال به نسلهاي آينده، به رشتة تحرير درآورند تا دلاورمردي ها، جانفشاني ها، ايثار و ازخودگذشتگي هاي فرزندان اين مملكت، براي هميشه در تاريخ سراسر افتخار اين مرز و بوم به يادگار و سربلندي ثبت گردد. 💛 ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🏷 📘 ص ۱۸۹ ✫⇠قسمت :سی و یکم (آخر) 🔘«مصطفی (زندگی‌نامه و خاطراتی از سردار سرلشکر شهید روحانی مصطفی ردّانی‌پور)» را گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی گرداوری و تدوین کرده است. سردار ردّانی‌پور در یکم فروردین سال ۱۳۳۷ در اصفهان چشم به جهان گشود و در عملیات والفجر۲ و تاریخ پانزده مرداد ۱۳۶۲ به شهادت رسید. 🔖وصیت نامه 🍃در راه خدا حرکت کردن سختی و رنج دارد. مانع زیاد است. با صبر و استقامت راه انبیا را ادامه دهید. امروز جوانان ما با ریختن خونشان موانع راه را برداشته و بر می دارند و ما فردای قیامت در پیشگاه خدای تبارک و تعالی عذری نداریم. 🍃می دانید اسلام منهای روحانیت اسلام نیست و این سد دشمن شکن را نگذارید بشکند. و این حربه ی عظیم را از شما و ملتتان نگیرند.و در نتیجه اسلام وارونه را به مردمتان عرضه کنند.بدون روحانیت کاری از پیش نمی رود 🍃من به جبهه آمدم تا شاید گذشته ها را جبران کنم و خون آلوده ام را در راه خدا بریزم و بوسیله ی خون پاک شهدا تطهیر نمایم. اگر در این مسیر کشته شدم، شما مقاوم و استوار راهم را ادامه دهید. 🍃خواهرانم،...در تربیت فرزندانتان بکوشید و را رعایت کنید. زهرا گونه زندگی نمایید و شوهرانتان را به راه خدا وادارید. 🍃از امام اطاعت کنید که عصاره ی اسلام است. او را تنها نگذارید که نماینده ی حجت ابن الحسن (عج) است. 🍃آن کسانی که مسولیتی دارند و با خون شهدا و ایثار و استقامت  و کار و تلاش سربازان گمنام، نام و عنوانی پیدا کرده اند مواظب خود باشند!  🍃دوستان عزیز! تنها راه رسیدن به سعادت، ترک محرمات و انجام واجبات است. راه قرب به خدا همین است و بس. دست یکدیگر را بگیرید و راه شهدا را که همان راه رسیدن به خدای متعال است ادامه دهید. 💠 ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🏷  ✫⇠بہ روایت همسر(غاده جابر) ✫⇠قسمت : سی و هشتم(آخر) 🍃این که خواب مجسمه چمران را دیدم این است که،گاهی فکر می کنم اگر تمام ایران را به اسم چمران می کردند این دلم را خنک می کند؟آیا این  یک لحظه از لبخند مصطفی از دست محبت مصطفی را جبران می کند؟هرگز ! 🍃اما وقتی دانشگاه شهید چمران مثل چمران را بپروراند، چرا ، مصطفی کسی نیست که مجسمه اش را بسازند و بگذرند ، این یک چیز مرده است و مصطفی زنده است در فطرت آدم ها ، در قلب آن ها است ، آدم ها بین خیر و شر درگیرند و باید کسی دستشان را بگیرد ، همانطور که خدا این مرد را فرستاد تا مرا دستگیری کند. 🍃در تهران که تنها بودم نگاه می کردم به زندگی که گذشت و عبور کرد من کجا ؟ ایران کجا؟ من دختر جبل عامل و جنوب لبنان ؟ 🍃من همیشه می گفتم اگر مرا از جبل عامل بیرون ببرند می‌میرم ، مثل ماهی که بیفتد بیرون آب ، زندگی خارج جنوب لبنان و شهر صور در تصور من نمی آمد ، به مصطفی می گفتم: اگر می دانستم انقلاب پیروز می شود و قرار به برگشت ما به ایران و ترک جبل عامل است نمی دانم قبول می کردم این ازدواج را یا نه . 🍃اما آمدم و مصطفی حتی شناسنامه ام را به نام "غاده چمران" گرفت که در دار اسلام بمانم و برنگردم و من ،مخصوصاً وقتی در مشهد هستم احساس می کنم خدا به واسطه این مردم دست مرا گرفت ، حجت را بر من تمام کرد و از میان آتشی که داشتم می سوختم بیرون کشید. 🌾 ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
AudioTrimیادت باشد ۱۸.mp3
زمان: حجم: 7.99M
🎤«هر شب قبل از خواب کتاب خوب بشنوید» 📗 🌷شهید مدافع حرم، حمید سیاهکالی مرادی ✍️ محمد رسول ملاحسنی 🎙راوی: جمعی از بازیگران نمایشی ✫⇠ (آخر) 🔸…" اثری است پیرامون زندگی "شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی" که "محمدرسول ملاحسنی" آن را به روایت همسر شهید به رشته ی تحریر درآورده است. 🔸محمدرسول ملاحسنی با قلم جذاب خود توانسته روایت فرزانه درباره نحوه آشنایی، ازدواج، دوسال زندگی مشترک و در نهایت شهادت همسرش را به خوبی بنویسد. 🔸اگر دوست دارید از زاویه دیدی جدید با زندگی یک شهید مدافع حرم و همسرش آشنا شوید و از علاقه مندان به ادبیات دفاع مقدس و انقلاب اسلامی هستید، شنیدن این کتاب به شما توصیه می‌شود. 🍂شهادت 🍂سوریه 🍂حلب 🍂یادت باشد 🌾 ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
✫⇠ 📚پیشانی و بوسه(جلد ۶، شمع صراط) 📘 ✍ به روایت همسر شهید ✫⇠() 🍀 ... بعد از او برادرم را برای این کار فرستادم او هم به در سپاه رفته بود و به یکی از برادران پاسدار گفته بود که رضا بدیهی شهید شده؟انها هم به خیال این که برادر من اقوام رضا بدیهی است به او گفته بودند نه خیر مرتضی جاویدی شهید شده است. او هم دیگر به خانه دایی ام نیامد و مستقیما به روستا رفته بود, خیلی ناراحت بودم و گریه می کردم . 🍃یک لحظه متوجه شدم که یک ماشین جلو خانه دایی ام توقف کرد. خوب که کنجکاو شدم فهمیدم که ماشین سپاه است . دختر دایی ام هم که از همه جریاناتی که آنجا می گذشت بی خبر بود به داخل منزل آمد و به دایی ام گفت: ماشین سپاه آمده و با شما کار دارد. دایی و زن دایی ام نگاه تندی به من کردند و سراسیمه جلو در حیاط رفتند. بعد از چند لحظه ای زن دایی برگشت و برای اینکه رد گم کند رو به دختر دایی ام کرد و گفت: این که ماشین سپاه نبود دوستان پدرت بودند چرا بی خودی حرف می زنی . هر چه دختر دایی ام اصرار می کرد که آنچه او دیده ماشین سپاه بوده با پافشاری بیشتر دایی و زن دایی ام مواجه می شد. 🍃من که سرم درد گرفته بود و نمی دانستم چه کار کنم و با خود می گفتم:خدایا اینجا چه خبر است اگر آقای بدیهی شهید شده پس این همه رفت و آمد به اینجا برای برای چه چیزی است. شب شد که دایی ام کنار من نشست و در آن لحظه احساس کردم که دایی ام می خواهد مطلبی به من بگوید. مرتب این پا و آن پا می کرد تا این که طاقتش تمام شد و و به من گفت: دخترم بلند شو و به جلیان برو! اشک در چشمانم حلقه زده بود رو به دایی ام کردم و گفتم می خواهم این جا بمانم و در مراسم خاک سپاری آقا رضا شرکت کنم و از حال آقا مرتضی باخبر شوم. دایی گفت:دخترم فکر می کم آقا مرتضی خبر ندارد که شما این جا هستید به سپاه زنگ زده و با آقای نجفی صحبت کرده و به همین خاطر ایشان به جلیان رفته که شما را از سلامتی او مطلع سازد. ⚡خودم هم نمی دانم چرا بعد از صحبت دایی ام راضی شدم که به روستا برگردم . سریع وسایلم را جمع کردم و به جلیان رفتم. وقتی از ماشین پیاده شدم زینب خواب بود وقتی وارد منزل شدم و درب اتاق را باز کردم دیدم که همه جمع شده اند و گریه می کنند. برای یک لحظه نمی دانستم که کجا هستم. تمام خانه و کسانی که انجا نشسته بودند دور سرم می چرخیدند. همان جا نشستم. دیگر همه چیز برایم روشن شد.و فهمیدم که سرنوشت من هم همان طور رقم خورد که بر سر مابقی خانواده های ساکن در هتل آمده بود.بعد از چند لحظه ای متوجه شدم که آقای ذوالقدر و بنایی نزد من آمدند و خبر از دست دادن میوه دلم را به من دادند و آن موقع بود که فهمیدم مابقی مسیر را باید تنها طی کنم. ⚡در آن روز خیلی مواظب من بودند که خدای نکرده به فرزندی که در شکم دارم آسیبی نرسد و خودم هم تقریبا به فکر این قضیه بودم و یادم نمی رود آن لحظه جدایی ،لحظه ای که همیشه فکرش مرا آزار می داد. 🍃زمانی که برای پیشباز جنازه به پلیس راه رفتیم جمعیت مشتاق آنقدر زیاد بودند که تمام جاده را مسدود کرده بودند . من در آن مجلس کسی را ندیدم که آرام و قرار داشته باشد و مانع از خاکسپاری مرتضی می شدند. بعد از انتقال این عزیز به روستا تنها عاملی که باعث شد شهید مرتضی را به خاک بسپارند سخنرانی آقای اسدی بود که به آنجا آمده بودند .وی مردم را سرگرم سخنرانی خودش کرد و عده ای هم آقا مرتضی را به خاک سپردند. 🍃چندان طولی نکشید که فرزند دوم مان هم به دنیا آمد و طبق خواسته خود آقا مرتضی قبل از شهادتش نام او را زهرا گذاشتیم. البته نظر اولیه خود آقا مرتضی این بود که نام او را ام کلثوم بگذاریم . پیشنهاد نام زهرا هم برادرم داد اما من گفتم می خواهم اسمی برای دخترم بگذارم که خود آقا مرتضی به من گفته بود.روز بعد یکی از اقوام به منزل ما آمد و گفت: من دیشب آقا مرتضی را در خواب دبدم و ایشان سفارش کردند که نام دخترش را زهرا بگذارند .من هم چون گفته این بنده خدا برایم حجت بود این کار را کردم. ☝️ سلامتی سر کار خانم امنه روستایی همسر شهید مرتضی جاویدی و کلیه, همسران شهدا, شیرزنان با غیرت و صبور میهنم که داغ عشق را بر سینه خود تحمل می کنند, صلوات. ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯