eitaa logo
روایتگری شهدا
25.7هزار دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
5.2هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
💚همه زندگی پول نیست❤️ 🍃 (۱)✨ 💢شهريور 1390 بود. توي🕌 نشسته بوديم و با🌷 و#صحبت مي كرديم. ⚘@pmsh313 🍂 سر ادامه ي و و بود. مي دانستند من طلبه ي حوزه ي علميه هستم و از من سؤال مي كردند.آخر بحث گفتم: آقا 🌷 شما توي همان مشغول هستي؟ 🌷@shahidabad313 🌴 معني داري به چهره ي من انداخت و بعد از كمي مكث گفت: مي خوام بيام بيرون! گفتم: چرا؟ شما تازه توي جا افتادي، چند وقته اونجا كار مي كني و همه قبولت دارن. 🌴گفت: مي دونم. الان من اينقدر به من داره كه بيشتر كارهاي بانكي را به من واگذار كرده. اما... ⚘@pmsh313 🌴سرش رو بالا آورد و ادامه داد: احساس مي كنم من داره اين طوري مي شه. من از بچگي كردم و همه شغلي رو هم كردم. همه كاري رو بلدم و مي تونم در بيارم. اما همه ي نيست. دارم خودم رو ادامه بدم. 💢نگاهي به صورت🌷 انداختم و گفتم: تا جايي كه يادم هست، شما تمام نشده و نگرفتي. 🌷 پريد تو حرف من و گفت: دارم تو #دکتر_حسابي غيرحضوري مي خوانم. چند واحد از سال آخر مانده بود كه به زودي مي گيرم. ⚘@pmsh313 💢خيلي خوشحال شدم و گفتم:🌼، خيلي خوبه، خب برو دنبال . برو كن. مثل خيلي بچه هاي ديگه. 🌷@shahidabad313 🌷 گفت: اين كه اومدم با شما كنم به خاطر همين ادامه تحصيله، حقيقتش من نمي خوام برم به چند علت. ⚘@pmsh313 🍀اولاً مگه ما چقدر و و مي خوايم. اين همه داريم، پس بهتره يه درسي رو بخونم كه هم به من بخوره هم به جامعه. 🍀در ثاني اگر ما و نداشته باشيم، مي تونيم از وارد كنيم. اما اگه امثال🌷 نداشته باشيم، بايد چي كار كنيم. تا آخر حرف🌷 را خواندم. او خيلي جدي تصميم گرفته بود وارد شود. براي همين با من مي كرد. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🍃 (۲)✨ 💚هادی انسان دیگری شد❤️ 🌷 ادامه داد: ببين من برايم نيست. اينكه به من بگن يا اصلا برام نداره. من مي خوام علمي رو به دست بيارم كه لااقل براي اون دنياي من باشه. 🌷@shahidabad313 💢از طرفي ما داريم توي🕌 و فعاليت ميكنيم، هر چقدر ما كامل تر باشه بهتر مي تونيم بچه ها و جوان ها رو كنيم. ⚘@pmsh313 💢مي دانستم که بيشتر اين حرف ها را تحت 🌷 مي زد. زماني که 🌷 بود اين حرف ها را شنيده بودم. 🌷 هم بارها در حوزه ي علميه ي (عج) به ديدن🌷 مي رفت.از وقتي🌷 از رفت،🌷 انسان ديگري شد. به حوزه ي علميه از همان زمان در 🌷 ديده شد. 🌷@shahidabad313 💢حرفي نداشتم بزنم. گفتم:🌷، مي دوني درس هاي به مراتب از سخت تره؟ مي دوني بعدها گرفتاري برات ايجاد مي شه؟ اگه به فكر هستي، از فكر بيا بيرون. 🌷 لبخندي زد و گفت: من همه شغلي رو كردم. هستم و از#لذت مي برم. 💢اگر پيدا كردم، مي رم مي كنم. مي رم يه وا ميكنم! 🌷@shahidabad313 💢خلاصه اون شب احساس كردم كه🌷 تحقيقاتش رو انجام داده و عزمش رو براي ورود به جمع (علیه السلام) كرده. ⚘@pmsh313 💢فردا با هم به سراغ مسئول حوزه ي علميه ي رفتيم. مسئول پذيرش سؤالاتي را پرسيد. 🌷@shahidabad313 🌷 هم گفت: ۲۳ سال دارم. دارم و هم به زودي مي گيرم. 📍بعد از انجام به#🌷هادي گفتند: از در كلاس ها كنيد تا ببينيم$شرايط شما چطور است. 🌷@shahidabad313 🌷 با ناراحتي گفت: من فردا عازم هستم. خواهش مي كنم بدهيد كه... 📍 گفت: قرار نيست از روز اول كنيد.بعد از خواهش و تمناي🌷، با كربلاي او شد. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💚طلبه لوله کش،با حالات معنوی❤️ ✨ 🍃 🍏راوی؛محمد حسین طاهری 👈مؤسسه اي در💥 بود به نام كه مشغول كار چاپ و تكثير جزوات و كتاب بود. من با اينكه متولد💥 بودم اما💥 شده و در اين مؤسسه كار مي كردم. 🌷@shahidabad313 🌴اولين بار🌷 را در اين مؤسسه ديدم. پسر بسيار و و بود. 🍂او در مؤسسه كار مي كرد و همان جا و مي كرد. بود و در#درس مي خواند. 🌷@shahidabad313 💎من ماشين داشتم. يك روز پنجشنبه راهي💥 بودم كه🌷 گفت: داري مي ري🌷؟گفتم: آره، من هر با چند تا از رفيق ها مي ريم، راستي جا داريم، تو نمي خواي بياي؟گفت: جدي ميگي؟ من داشتم بتونم هر برم💥. ⚘@pmsh313 💎ساعتي بعد با هم راهي شديم. ما توي راه با مي گفتيم و مي خنديديم، مي كرديم، سربه سر هم مي گذاشتيم اما🌷#ساكت بود.بعد اعتراض كرد و گفت: ما داريم براي💥 ميريم. بسه، اين قدر نكنيد. 🌷@shahidabad313 🌱او مي گفت، اما ما گوش نمي كرديم.براي همين رويش را از ما برگرداند و بيرون جاده را مي كرد. به💥 كه رسيديم، ما با هم به رفتيم.اما 🌷 مي گفت: اينجا جاي دسته جمعي نيست. هركي بايد تنها بره و تو حال خودش باشه، ما هم به او محل نمي گذاشتيم و كار خودمان را مي كرديم! ⚘@pmsh313 🌴در مسير برگشت، باز همان روال را داشتيم. مي کرديم و مي خنديديم.🌷 مي گفت: من ديگر با شما نمي آيم، شما قدر 💥 (علیه اسلام) آن هم را نمي دانيد.اما دوباره هفته ي بعد كه به مي رسيد از من مي پرسيد؟ كي مي ري💥؟ 🌷@shahidabad313 🌷 گذرنامه ي معتبر نداشت، براي همين، تنها رفتن برايش بود. دوباره با ما مي آمد و برمي گشت.اما بعد از چند هفته ي ديگر به هاي ما توجهي نداشت. او براي خودش مشغول و بود. 🌲توي💥 هم از ما جدا مي شد. خودش بود و 💥 (علیه السلام). بعد هم سرساعتي كه معين مي كرديم مي آمد كنار ماشين. روزهاي خوبي بود.🌷#غير_مستقيم خيلي چيزها به ما داد. 🌷@shahidabad313 ⏺يادم هست🌷 خيلي آدم و بود. در آن ايام با دوچرخه از محل مؤسسه به ي علميه مي رفت. براي همين از او ايراد گرفته بودند. مي گفت: براي من مهم نيست كه چه مي گويند. مهم خواندن و حضور در كنار💥 (علیه السلام) است. 🍂مدتي كه گذشت از كار در مؤسسه بيرون آمد! حسابي مشغول شد. عصرها هم براي مردم مستحق به صورت#كار مي كرد.به من گفت: مي خوام#ياد بگيرم! خيلي از اين مردم به آب احتياج دارند و ندارند. 🌷@shahidabad313 🍂رفت پيش يكي از دوستان و كار هاي جديد با را ياد گرفت.آنچه را كه براي احتياج بود از تهيه كرد. حالا شده بود يك طلبه ي! ⚘@pmsh313 🐟يادم هست ديگر شهريه ي طلبگي نمي گرفت. او زاهدانه اي را آغاز كرده بود.يک بار از او پرسيدم: تو كه نمي گيري، براي كار هم نمي گيري، پس براي چه مي كني؟گفت: بيشتر روزهاي خودم را با و مي گذرانم! 💥با اين حال، روزبه روز او بهتر مي شد. از آن طلبه هايي بود كه به فكر و عمل به هستند. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🌷☀️🌷☀️🌷☀️🌷☀️🌷☀️🌷☀️🌷☀️🌷 ۴۱تا۴۵ 🌷☀️🌷☀️🌷☀️🌷☀️🌷☀️🌷☀️🌷☀️🌷 👈در این ۵ قسمت می خوانید و خواهید خواند: 💚جوانی با نمازهایی بسیار ❤️ 💚از طلبه های با اخلاص❤️ 💚بنده ی خدایی که در کنار امير_المؤمنين(ع)درس می خواند❤️ 💚طلبه جوان سخت کوشی که شهریه نمی گرفت❤️ 💚می گفت آدم براي رضاي بايد كنه، هم هواي ما رو داره،هر وقت داشتيم برامون مي فرسته❤️ 💚او واقعیت اسلام را یاد می داد❤️ 💚او دارای توکل عجیبی بود❤️ 💚زماني كه در بود،در كارهاي هنري فعاليت داشت❤️ 💚 هر جا قدم مي گذاشت از🌷 و فرهنگ شهادت مي گفت❤️ 💚الگوی مورد توجه رزمندگان عراقی❤️ 💚تصویر امام خامنه ای بر سینه❤️ 🌷☀️🌷☀️🌷☀️🌷☀️🌷☀️🌷☀️🌷☀️🌷 [ ] 🌷@shahidabad313 🌷☀️🌷☀️🌷☀️🌷☀️🌷☀️🌷☀️🌷☀️🌷
💚وابستگی به نجف❤️ 👈ايام حضور🌷 در☀️ به چند دوره تقسيم مي شود. حالات و احوال او در اين سه سال حضور او بسيار متفاوت است. زماني تلاش داشت تا يك در كنار پيدا كند و درآمد داشته باشد.كار برايش مهيا شد، بعد از مدتي ثابت با حقوق مشخص را رها كرد و به دنبال انجام براي مردم و به رضاي پروردگار بود. 🌷@shahidabad313 🌷 كم كم به حضور در☀️ و در كنار☀️(علیه السلام) بسيار وابسته شد. وقتي به بر مي گشت، نمي توانست را كند. انگار گمگشته اي داشت كه مي خواست سريع به او برسد.ديگر در مثل يك بود. ⚘@pmsh313 ♨️حتي حضور در🕌 و بين بچه ها و رفقاي قديمي او را سير نمي كرد.اين را وقتي بيشتر حس كردم كه مي گفت: حتي وقتي به☀️ مي روم و از حضور در آنجا مي برم، دلم براي☀️ تنگ مي شود.مي خواهم زودتر به كنار(علیه السلام) برگردم. 🌷@shahidabad313 🔹️اين را از مطالعاتي كه داشت می توانستم بفهمم.🌷 در ابتدا براي خواندن كتاب هاي به سراغ آثار مقدماتي رفت. آداب الطلاب آقاي را مي خواند و... ⚘@pmsh313 🔹️رفته رفته به سراغ آثار بزرگان رفت. با مطالعه ي آثار و زندگي اين اشخاص، روزبه روز او تغيير مي كرد. 🔹️من ديده بودم كه رفاقت هاي🌷 كم شده بود! بر خلاف اوايل حضور در☀️، ديگر كم حرف شده بود. او با بسياري از دوستان در حد يك شده بود. 🌷@shahidabad313 💎به🕌مسجد هندي ها داشت. اين🕌 توسط☀️ و به حالتي برقرار بود. براي همين بيشتر مواقع در اين🕌#نماز مي خواند.خلوت هاي داشت.☀️ و برخي و را هيچ گاه نمي كرد. ⚘@pmsh313 💎اين اواخر به مرحوم(ره) خاصي پيدا كرده بود. ايشان را مي خواند و به اين#عمل مي كرد.يادم هست كه مي گفت:(ره) عجيب به☀️#وابسته بود.زماني كه ايشان در#بستري بود مي گفت مرا به☀️ ببريد من مي شود. 🌷@shahidabad313 🌷 اين جملات را مي خواند و مي گفت: من هم خيلي به اينجا شده ام،☀️ همه ي ما را گرفته است، هيچ مكاني جاي☀️ را براي من نمي گيرد. 💥اين سال آخر هر روز يك⏲ را به مي رفت.نمي دانم در اين يك⏲ چه مي كرد، اما هر چه بود براي او ايجاد مي كرد. اين را هم از خودش(ره)و(ره) فراگرفته بود. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💚عمل دقیق به دستورات دین❤️ ✨ ۱🍃 ✔️راوی:از دوستان شهید 🌷 يك انسان بسيار عادي بود. مثل بقيه تنها او بود. براي همين در و قرار گرفت.اما زندگي او در☀️ به چند بخش تقسيم مي شود. مانند آنچه كه بزرگان و گفته اند، من الخلق الي الحق و ... به خوبي طي نمود. 🌷@shahidabad313 🌷 زماني كه در☀️ در محضر بزرگان مي كرد، نيمي از روز را مشغول و بقيه را مشغول بود. ⚘@pmsh313 ♦️در ابتدا براي انجام#حقوق مي گرفت، اما بعدها كارش را فقط براي رضاي خدا انجام مي داد. نمي گرفت براي كاري كه انجام مي داد نمي گرفت.حتي اگر كسي مي خواست به او بدهد ناراحت مي شد. 🌷@shahidabad313 🕯 بسياري از طلبه ها و برخي🕌 را كرد اما نگرفت و عجيبي به خدا داشت. يك بار به🌷 گفتم: تو كه نمي گيري براي كار هم نمي گيري پس هزينه هاي خودت را چطور مي كني؟🌷 گفت: بايد براي خدا كرد، خدا خودش هواي ما را دارد. گفتم: اين درست، اما ... ⚘@pmsh313 ♨️يادم هست آن روز يكي از دوستانش بوديم. 🌷 بعد از صحبت من، مبلغ بسيار زيادي را از جيب خودش بيرون آورد و به دوستش داد و گفت: هر طور صلاح مي داني مصرف كن!به نوعي غير مستقيم به من فهماند كه ندارد. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💚احسان به خلق❤️ ✨ 🍃 ✔️راوی:حاج باقر شیرازی 👈حدود پنجاه سال اختلاف سني داشتيم. اما من با🌷 حتي همين حالا كه🌷 شده بسيار زياد است! روزي نيست كه من و خانواده ام براي🌷#فاتحه نخوانيم. از بس كه اين در ما و بيشتر خانواده هاي اين محل كرد. 🌷@shahidabad313 ☘من كنار🕌 هندي🏛 دارم. ما از آنجا آغاز شد كه مي ديدم يك در انتهاي🕌 مشغول و شده و اي روي سرش مي كشد!موقعي كه آغاز مي شد، اين بلند مي شد و به صف ملحق مي شد.نمازهاي اين هم بسيار بود. ⚘@pmsh313 🔹️چند بار او را ديدم. فهميدم از طلبه هاي با☀️ است. يك بار موقعي كه مي خواست بردارد با هم مواجه شديم و من كردم.اين خيلي با جواب داد.روز بعد دوباره كرديم. 🌷@shahidabad313 ♦️يكي دو روز بعد ايشان را دوباره ديدم. فهميدم است. گفتم: چطوريد، شما چيست؟ اينجا چه مي كنيد؟نگاهي به چهره ي من انداخت و گفت: يك بنده ي هستم كه مي خوام در كنار☀️ (علیه السلام) بخوانم. ⚘@pmsh313 🍂كمي به من برخورد.او جواب درستي به من نداد، گفتم:من هم مثل شما هستم، اهل و پدرم از علماي اين شهر بوده،مي خواستم با شما كه هم من هستي بشم. 🌷@shahidabad313 🍂لبخندي زد و گفت: من رو🌷 صدا كنيد. تو اين هم مشغول هستم. بعد خداحافظي كرد و رفت.اين اولين ما بود. شايد خيلي برخورد جالبي نبود اما بعدها آنقدر رابطه ي ما نزديك شد كه🌷 رازهايش را به من مي گفت. 🌷@shahidabad313 🍁مدتي بعد به مغازه ي ما رفت و آمد پيدا كرد. دوستانش مي گفتند اين طلبه ي سخت كوشي است، اما نمي گيرد.يك بار گفتم: آخه براي چي نمي گيري؟گفت: من هنوز به اون نرسيدم كه از☀️ (عج) استفاده كنم. گفتم: خُب چي كار مي كني؟ خنديد و گفت: مي گذرونيم... ⚘@pmsh313 💎يك روز🌷 آمد و گفت: اگه كسي كار داشت بگو من انجام مي دم، بدون. فقط تو روزهاي آخر.گفتم: مگه بلدي!؟ گفت: ياد گرفتم، وسايل لازم براي اين كار رو هم تهيه كردم. فقط لوله را بايد بپردازند.گفتم: خيلي خوبه، براي بيا خونه ي ما! 🌷@shahidabad313 ⭐ساعتي بعد🌷 با يك گاري آمد! وسايل را با خودش آورده بود.خوب يادم هست كه چهار شب در ما كار كرد و كار براي آشپزخانه و حمام را به پايان رساند. در اين مدت جز چند ليوان هيچ چيزي نخورد. 🔮هر چه به او كرديم بي فايده بود. البته بيشتر مواقع بود.اما🌷 يا همان كه ما او را به اسم🌷 مي شناختيم هيچ مزدي براي خانه ي مردم☀️ نمي گرفت و هيچ چيزي هم در آنها نمي خورد! ما با ايشان بعد از ماجراي بيشتر شد ... 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
: 🌷شب عید نوروز بود و هنوز کلی در خانه مانده بود. عصر بود که پویا از خانه بیرون رفت. 🌷نمی دانستم کجا می رود اما خواستم برگردد. ساعت 12 شب به خانه برگشت. 🌷بعد از شهادتش بود که فهمیدم آن شب بسته ها و اقلامی را بر در خانه ی و فقرای شهر برده، تا آنان هم با دلی سال جدید را آغاز کنند. 🌷 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💚خالصانه برای خدا❤️ 🍃 پاکـ💌ـت ✨ ✔️راوی:حاج باقر شیرازی 👈دوستي من با🌷 ادامه داشت. زماني كه 🌷 در ما كار مي كرد او را بهتر شناختم.بسيار فعال و با بود. حتي يك بار نديدم كه در ما سرش را بالا بياورد.چند بار من، كه جاي مادر🌷 بود، برايش آب آورد.🌷 فقط زمين را نگاه مي كرد و سرش را بالا نمي گرفت.من همان زمان به دوستانم گفتم: من به اين بيشتر از چشمان خودم دارم. 🌷@shahidabad313 🍂بعد از آن، با معرفي بنده، چند تن از طلبه ها را كرد. كار آب در🕌 را هم تكميل كرد.من و🌷 خيلي شده بوديم. ديگر خيلي از حرفهايش را به من مي زد.يك بار بحث پيش آمد.رفته بود يكي از. ⚘@pmsh313 🍂آنجا خواسته بود كه آينده اش بزند. ظاهراً سر همين موضوع شنيده بود. جاي ديگري كرد. قرار بود بار ديگر با آمدن پدرش به برود كه ديگر نشد.اين اواخر ديگر در مغازه ي ما هم مي خورد! اين يعني خيلي به ما پيدا كرده بود. 🌷@shahidabad313 ♦️يك بار با او كردم كه چرا براي كار#پول نمي گيري؟ خُب ديگران بگير. تو هم داري و...🌷 خنديد و گفت: خودش مي رسونه.دوباره سرش داد زدم و گفتم: يعني چي خودش مي رسونه؟ بعد با: ما هم هستيم و اين روايت ها را شنيده ايم. ⚘@pmsh313 🔹️اما آدم بايد براي و اش برنامه ريزي كنه، تو پس فردا مي خواي بگيري و...🌷 دوباره زد و گفت: آدم براي رضاي بايد كنه، هم هواي ما رو داره، هر وقت داشتيم برامون مي فرسته. 🌷@shahidabad313 ⭐من فقط نگاهش مي كردم. يعني اينكه حرفت را قبول ندارم.🌷 هم مثل هميشه فقط مي خنديد! بعد مكثي كرد و ماجراي عجيبي را برايم تعريف کرد. باور کنيد هر زمان ياد اين ماجرا ميافتم حال و روز من مي شود. 🌱آن شب🌷 گفت: شيخ باقر، يه شب تو همين☀️#مشكل_مالي پيدا كردم و خيلي به#احتياج داشتم.آخر🌃 مثل هميشه رفتم توي☀️ و مشغول شدم.اصلاً هم حرفي درباره ي با☀️ (علیه السلام) نزدم. 🌷@shahidabad313 🍁همين كه به چسبيده بودم، يه آقايي به سر شانه ي من زد و گفت: آقا اين مال شماست. برگشتم و ديدم يك آقاي پشت سر من ايستاده. او را نميشناختم. بعد هم بي اختيار را گرفتم. ⚘@pmsh313 🌷 مکثي کرد و ادامه داد: بعد از راهي شدم. را باز كردم. با ديدم مقدار زيادي نقد داخل آن است!🌷 دوباره به من كرد و گفت: شيخ باقر، همه چيز من و شما دست خداست.من براي اين، ولي با#كار مي كنم. هم هر وقت داشته باشم برام مي ذاره تو و مي فرسته! 🌷@shahidabad313 ☘خيره شدم توي صورتش. من مي خواستم او را كنم، اما او را به من ياد داد.واقعاً عجيبي داشت. او براي رضاي كار كرد. هم#اعمال_خالص او را به خوبي داد.بعدها شنيدم که همه از اين🌷 تعريف مي کردند. اينکه کارهايش را انجام مي داد.يعني براي#مشکل_مردم مي کرد اما براي انجام پولي نمي گرفت. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💚برکت❤️ 💢دوستان شهید 👈 در مال چیزی نیست که با مفاهیم مادی و دنیایی قابل بحث و توجیه باشد،برخی افراد بودند که انچه را که خدا در اختیارشان نهاده بود برای رفع قرار می دادند و خدا هم از خزانه ی غیب خود انها را برطرف می کرد. 🌷@shahidabad313 💢مثلا،🌷. دوستي مي گفت: يک شب🌷 را ديدم که در کوچه راه مي رود. پرسيدم: کاري داري؟گفت: از صبح تا به حال کسي از را نديدم که داشته باشد و من بتوانم او را برطرف کنم. براي همين ناراحتم. ⚘@pmsh313 🌷 هيچ گاه را براي خودش نخواست، بلكه با پولي كه به دستش مي رسيد بسياري از را برطرف مي كرد.بارها شده بود كه مي كرد و آن را خرج و يا افراد نيازمند مي کرداين ويژگي هاي🌷 براي🌷 خيلي جالب بود 🌷@shahidabad313 🌷🌷 را خيلي دوست داشت براي همين سعي مي كرد مانند اين🌷 عزيز با درآمد خودش را برطرف كند. يادم هست كه در تصوير نسبتاً بزرگ🌷 را جلوي نصب كرده بود و اين طرف و آن طرف مي رفت.🌷 هم از خدا خواسته بود كه بتواند گره از برطرف كند. ⚘@pmsh313 💢بايد اشاره كرد كه نشستن و كردن، براي اينكه خداوند خود را نازل كند، در هيچ روايتي وارد نشده. اگر مي خواهد به جايي برسد، بايد كند. 🌷@shahidabad313 💢زماني كه🌷 در بود و در فعاليت مي كرد، هميشه دست داشت. خصوصاً براي هيئت ها بسيار خرج مي كرد.🌷 مي گفت بايد☀️ (علیه السلام) پررونق باشد. بايد اين بچه ها كه به مي آيند خاطره ي خوشي داشته باشند. 🌒هر بار كه براي و يا كارهاي فرهنگي🕌 احتياج به داشتيم اولين كسي كه جلو مي آمد🌷 بود. هميشه آماده بود براي هزينه كردن. 🌷@shahidabad313 ♨️يك بار به🌷 گفتم: از كجا اين همه مي ياري؟ مگه توي چقدر بهت مي دن؟ خنديد و گفت: از خدا خواستم كه هميشه براي اينطور كارها داشته باشم. خدا هم كمكم مي كنه.پرسيدم: چطوري؟ ⚘@pmsh313 🌟گفت: بايد كرد. بعد ادامه داد: براي اينكه برخي خرج ها رو تأمين كنم، بعد از#بازار_آهن، با كار مي كنم. بار مي برم، و... خدا هم توي ما قرار مي ده. 🌷@shahidabad313 🌷 در☀️ هم دست از اين كارها بر نمي داشت.بسياري از طلبه هاي☀️ از فعاليت هاي🌷 مي گفتند و اينكه نمي دانستند🌷 از كجا مي آورد، اما كارهاي ماندگاري از خود به مي گذارد. ⚘@pmsh313 📌زماني كه🌷🌷 شد، چند نفر از طلبه ها آمدند و خود را از 🌷 بيان كردند.يكي مي گفت: اين عبايي را كه دارم🌷 برايم خريد، ديگري به نعلين خود اشاره كرد.يكي ديگر از آنها از💎 خانه اش مي گفت و... 🌷 براي تأمين هزينه ي اين كارها در☀️ كار مي كرد. اين اواخر كاري كرده بود كه مسئولان گروه هاي نظامي مردمي (حشدالشعبی) حسابي به او داشتند.هميشه در اختيار او مي گذاشتند تا براي كارهاي كه در نظر دارد كند. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💚ديدگاهش دنيوي نبود❤️ 🍃 ✨ ✔️راوی:خانواده شهید 🌟خواهرش مي گفت: گاهي از☀️ زنگ می زد مي گفت به چيزي نياز پيدا کرده، ما سريعاً برايش تهيه مي کردم و مي فرستاديم. که آمده بود آلوچه و چيزهاي ترش خريده بودم! رفت آنها را آورد سر سفره تا با آنها کند! 🌷@shahidabad313 🍭مي گفت: آنقدر در☀️ چيزهاي شيرين خورده ام كه الآن دوست دارم چيزهاي ترش بخورم. به خاطر همين خوردني هاي ترش برايش به☀️ مي فرستادم. ⚘@pmsh313 ⚡آخرين باري که به آمد، و تقريباً آبان ماه سال 1393 بود. رفتار و اخلاق🌷 خيلي تغيير كرده بود. احساس مي كرديم خيلي بزرگتر شده. 🌷@shahidabad313 ⚡آن دفعه با مقدار زيادي نقد آمده بود! هر روز از بيرون مي رفت و شبها بر مي گشت.بعد هم به دنبال خريد لوازم مورد نياز نيروهاي مردمي بود. طراحي، تهيه ي و و ... از كارهاي او بود. ⚘@pmsh313 ⚡مقدار زيادي پارچه ي زرد با خودش آورده بود. ما کمکش کرديم و آنها را بريديم.پارچه ِ ها باريك باريك شد.🌷 اسامي☀️(علیها السلام) را رويشان چاپ کرد و از آن ها سربندهاي قشنگي درآورد. همه ي آن سربندها را با خودش به☀️ برد. 🌷@shahidabad313 ⚡در آخرين حضورش در، حدود هشتاد نفر از بچه هاي کانون🕌 به رفتند.در آن سفر🌷 هم حضور داشت، زحمات زيادي کشيد. او يکي از بهترين نيروهاي اجرايي بود. اين آخرين خاطره ي رفقاي مسجدي با🌷 رقم زده شد.🌷 وقتي در☀️ مشغول و بود، مانند ديگر اين توانايي را در خودش ديد که تشکيل دهد و مسئوليت خانواده ي جديدي را به دوش بگيرد. ⚘@pmsh313 ⭐به اطرافيان گفته بود اگر مورد خوبي سراغ دارند به او معرفي کنند.🌷 هم مثل همه ملاک هايي براي در ذهنش داشت.ملاک هاي او بر خلاف برخي، ملاک هاي خاص و خدايي بود. ديدگاهش دنيوي نبود. او به فراتر از اين چيزها مي انديشيد. 🌷@shahidabad313 🌷 دلش مي خواست همسرش داشته باشد. مي گفت دوست ندارم همسرم به شبکه هاي اجتماعي و تلويزيون و... داشته باشد.🌷 اخبار را پيگيري مي كرد، اما به راديو و تلويزيون و نداشت.وقتش را پاي سريال ها و فيلم ها نمي كرد. مي گفت خيلي از اين برنامه ها وقت را مي دهد. ⚘@pmsh313 💢از نظر او بدون اين ها زيباتر بود. چند جايي هم در☀️ براي رفته بود اما...بار آخر با پدرش كرد و گفت: بايد با من به☀️ بياييد. من رفته ام و از من خواسته اند با خانواده ات به بيا. 🌷@shahidabad313 📌روزهاي آخر كارهاي خودش را هماهنگ كرد. حدود هزاران براي خريد. چندين هزار و هم طراحي و چاپ کرد و با خودش برد.خواهرش مي گفت: آخرين بار وقتي🌷 به☀️ رفت، يک با دست خط کاملاً معمولي که پاک نويس هم نشده بود داخل پيدا كرديم. ⭐در آنجا نوشته بود: حجاب هاي امروزي بوي☀️ (علیها السلام) نمي دهد حجابتان را زهرايي کنيد.پيرو خط باشيد. اگر دنبال اين باشيد، به آن چيزي که مي خواهيد مي رسيد همان طور که من رسيدم. راهپيمايي نُه دي يادتان نرود. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
(آخر) 💚وصیت نامه❤️ (🌷 با اينكه سه ماه در مناطق مختلف عملياتي حضور داشت اما فقط يك هفته قبل از🌷 دست بر برد و خود را اينگونه نگاشت) : ✍اينجانب🌷#وصيت مي کنم که من را در#دفن نکنند. اگر شد، ببرند🌟(علیه السلام)🔃 بدهند و برگردانند و در🌟 و🌟 و🌟 و🌟🔃 بدهند و در💥#دفن کنند. 🌷@shahidabad313 ⬅️دوست دارم نزديک🌟 باشم و همه ي انجام شود.در داخل و دور من بزنند و گريه ي و ... مثل بگذارند.داخل من مثل🌱 شود و اگر شد جايي که سرم مي خورد به، يک اسم☀️ (علیها السلام) بگذارند که اگر سرم خورد به آن، آخ نگويم و بگويم☀️(علیها السلام) ⚘@pmsh313 ⬅️بالاي سر من و بگيرند و موقع من، بالاي قبرم قرار بگيرد و در زير من را کنيد.زياد☀️(علیه السلام) بگوييد و براي من نگيريد، چون من به چيزي که مي خواستم رسيدم. براي☀️(علیه السلام) و☀️(علیها السلام) بگيريد و کنيد. 🌷@shahidabad313 ⬅️(من را) رو به صحيح کنيد... روي سنگ قبرم من را نزنيد و بنويسيد که اينجا يک است.يعني؛ و يا مثل اين. هم بگذاريد داخل. وصيتم به مردم و در بعضي از قسمت ها براي مردم اين است که من الان حدود سه سال است که خارج از کشورم مي کنم، مشکلات بيشتر از است، قدر کشورمان را بدانند و پست سر🌟 باشند. ⚘@pmsh313 ⬅️با باشند؛ چون همين🌟 است که باعث شده از بيرون بيايد.از مي خواهم که حجابشان را مثل🌟(علیها السلام) کنند، نه مثل حجاب هاي امروز، چون اين حجاب ها بوي🌟(علیها السلام) نمي دهد.از برادرانم مي خواهم که غير حرف کس ديگري را ندهند 🌷@shahidabad313 ⬅️ در حال است، ديگر طبيعي نيست، الان دو در پيش داريم، اول که واجب تر است؛ زيرا همه چيز لحظه ي آخر مي شود که🔥 هستيم يا🌴.حتي در با دشمن ها احتمال مي رود که طرف شود ولي🌷 به حساب نيايد، چون براي هواي نفس رفته و اگر براي هواي نفس رفته باشد يعني براي رفته و در اين حال چه فرقي است بين ما و! آنها هستند و ما هم. ⚘@pmsh313 ⬅️ خودتان را کنيد، چون اگر☀️(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بيايد دارد روبه روي🌟 باشيم و با#مخالفت کنيم.🌟(عج) را تنها نگذاريد.من که عمرم رفت و را از دست دادم. تا به خودم آمدم ديدم که خيلي کردم و پل هاي پشت سرم را شکسته ام و راه ندارم. 🌷@shahidabad313 ⬅️بچه هاي و، من دير فهميدم و خيلي و کارهاي بيهوده انجام دادم و يکي از دلايلي که آمدم🌟 به خاطر همين بود که پيشرفت کنم.🌟 شهري است که مثل است که گناه ها را به از آدم مي گيرد و جاي گناهان مي دهد. اين#خيلي_مهربان است. ⚘@pmsh313 ⬅️همچنين مي خواهم که مردم از و خودشان و مخصوصاً حرم ها کنند و به اين ندهند و مردم مخصوصاً🌟 در اين شرکت کنند، چون ديدم که هست لکن است، بايد شود.و مطمئنم که اين ها (دشمنان) هستند و فقط با يک با🌟(علیها السلام) مي شود اين مفسدها را کرد و _ظهور شويم. 🌷@shahidabad313 ⬅️بهتر است که همديگر دهيد و اين غده ي را از بين ببريد. براي من خيلي کنيد؛ چون خيلي و از همه بگيريد. من به اين است که اگر براي رضاي خدا مي خوانند و دارند،بخوانند. اگر اين طور نيست نخوانند.چون مي شود. بعد شهريه ي🌟 را هم مي گيرند؛ ديگر مي شود و دارد.اگر مي توانند بخوانند (و ادامه بدهند) البته همه اش نيست،🌱 هم هست بايد مقداري از خود را صرف کنند؛ چون طلبه اي با تقوا داريم اول تزکيه ي بعد. ⚘@pmsh313 🍁اي داد از. _گناه دارد، ديگر نمي توانم زنده بمانم. ان شاءلله☀️(علیه السلام) و☀️(علیها السلام) و☀️(علیه السلام) در مي آيند... ⚡⚡ 🍎 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☀️روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊