#شهید #تفحص و #جستجوگر نور،
#سردار #شهید محمود توکلی
🍃🌷🍃
در سال ۱۳۴۵# در شهر فلاورجان ،استان اصفهان در خانواده ای متدین ومذهبی متولدشد.
#فرمانده #گروه تفحص لشکر 14 #امام حسین علیه السلام بود.🌷ایشان #جانباز #جنگ تحمیلی و
#دفاع مقدس هم بود.
🍃🌷🍃
بعد از #جنگ در مناطق #عملیاتی #جنوب و #غرب ماند تا #پارههای تن این وطن را بیاورد😔 و مرهمی شود بر #زخم دل مادران و پدران #چشم به راه.😔
🍃🌷🍃
#خاکیبودن، #بیادعابودن و #گمنامبودن، از #ویژگیهای بارز ایشان بود، اگر کسی وارد محل کارش میشد، نمیتوانست تشخیص بدهد که #فرمانده آنجا چه کسی است.
🍃🌷🍃
درحسرت #شهادت می سوخت.😔
در یکی از سخنرانی هایش گفت: «آهای مردم! چقدر رفتید با #شهدا آشنا شدید؟ چقدر رفتید با #شهدا رفیق شدید؟»😔
🍃🌷🍃
#شجاعت ایشان #بینظیر بود. بارها در منطقه اتفاقهای عجیبی می افتاد،ولی #هیچگونه #ترسی در وجودش نبود، اتفاقی نبود که بتواند در #مسیر کار ایشان #خلل ایجاد کند، به کاری که انجام میداد، بسیار #معتقد بود.
🍃🌷🍃
قسمت سوم
ایشان در #کردستان به کمک #شهید #چمران رفت و در آنجا باهاشون آشنا شد، در #آزاد سازی #پاوه سهم بسزایی داشت.
🍃🌷🍃
چند ماه در #کردستان بود بعد از برگشتن و به دلیل اینکه در #کردستان از خودش #رشادت های زیادی نشان داده بود جزو #فرماندهان آن زمان #سپاه #مشهد شد.
🍃🌷🍃
باشروع #جنگ ایران و عراق #بابا رستمی به کمک ایشان #ستادی در #اهواز تشکیل دادند و #بچه های #خراسان هم به این شکل وارد #جنگ #جنوب شدند. در #جنگ #تحمیلی به #بابانظر تبدیل شد.
🍃🌷🍃
#بچه بسیجی های آن زمان که از #خراسان به این #جنگ آمده بودند وحدود #دوهزار کیلومتراز #خانه خود #دور بودند به دنبال دست مهربان #پدرانه ای می گشتند که این دست را در ایشان یافتند و از آن زمان دیگر برای #بچه های #خراسان #بابانظر بود.
🍃🌷🍃
در خیلی از #عملیات ها #شرکت داشت و در بیشتر این #عملیات ها نیز #زخمی بود که میشه #تخلیه #چشم چپ در #بستان و #پاره شدن #پرده گوش ایشان در #سوسنگرد و #شکسته شدن #ستون فقرات در #والفجریک نام برد.
🍃🌷🍃
ادامه دارد👇👇
قسمت دوم
سال ۱۳۶۰# در #پایگاه منتظران #شهادت که مرکز #فرماندهی #جنگ در #جنوب بود به نوعی ایشان را کشف کردند و پی بردند که از لحاظ #هوش و #تدبیر #نظامی #آدم لایقی هست و برای #گذراندن یک دوره #فشرده #طرح و #عملیات #انتخاب شد.
🍃🌷🍃
پس از طی این دوره تا زمان #شهادت به عنوان #مسئول #طرح و #عملیات #قرارگاه نصر در کنار #سردار #شهید حسن باقری بود و تا لحظه #شهادت هم هیچکس نمیدانست که ایشان در #جنگ #چهکاره هست.
🍃🌷🍃
به روایت از #سردار امین شریعتی درمورد #هوش و #ذکاوت #شهید: لحظه به لحظه که پیش میرفتیم و #اعتماد به نفس و #خلاقیت #مسعود را میدیدم واقعاً #شگفتزده میشدم.
🍃🌷🍃
بهگونهای که #ساعتها بدون آب و غذا و خواب #کار را انجام دادیم و حتی ایشان #سؤالاتی را طرح کردند که باعث شد #شناساییها را دوباره #چک کنیم.
🍃🌷🍃
بالاخره بعد از چند روز،# مسعود #پیشنویس طرح #عملیات را بهعنوان #طریقالقدس تهیه کرد و با تنظیم آن توسط #فرماندهان عالیرتبه منطقه جنوب به #آقامحسن و #شهید #صیاد ارائه شد.
🍃🌷🍃
#تصویب هم شد و بعد از مدتی #عملیات #طریقالقدس با #موفقیت انجام شد.
🍃🌷🍃
ادامه دارد👇👇
قسمت سوم
به روایت از همسر #شهید :
#همسرم #اکثر روزها #روزه می گرفت و در #گرمای طاقت فرسای #جنوب با زبان #روزه به #کمین اشرار مسلح و سوداگران مرگ می رفت.
🍃🌷🍃
دقیقا #یک روز قبل از #شهادت شون، طبق روال همیشه چند #سبد کالا برای #خانواده های #بی سرپرست #تهیه کردند و به دست آن عزیزان رساندند.
😭
🍃🌷🍃
#شهید بخردان در مورد افراد #ضعیف و #مظلوم احساس #مسئولیت می کردند.😭
🍃🌷🍃
خیلی وقت ها از سرکار که برمی گشتن چند #بطری آب برمی داشت، یک شیشه #گلاب می گرفت، به اتفاق هم به #زیارت #مزار #شهدای #گمنام می رفتیم. همیشه می گفت این #شهدا اینجا #غریبند...😭😭
🍃🌷🍃
آرزو داشت #آخرین سفرش #زیارت #کربلا🌷 باشه
😭😭
خوش به سعادتش... وقتی به #شهادت رسید هنوز #رد #تاول های #پیاده روی اربعین روی #پاهایش بود...😭😭
🍃🌷🍃
ادامه دارد👇👇