نه توصیه عالی از آیت الله کشمیری برای ماه مبارک رمضان❤️
#یک کمیت گرا نباشید، کیفیت جو باشید
با گوش کردن این توصیهها ماه رمضانی با معرفت و نزدیکی بیشتر با خدا داشته باشید❤️
#شهيد دفاع مقدس محمد قپانی
🍃🌷🍃
درسال1347 درمحله نارمک درخانواده اي متدين ديده به جهان گشود.
در #سيزده سالگي به عضويت #بسيج (مسجد حضرت ابوالفضل🌷) افسريه در آمد.
🍃🌷🍃
هميشه خانواده ودوستان خود را به پيروی از سخنان امام خميني (ره) سفارش می کرد و واقعا از صميم قلب عاشق امام بود .
🍃🌷🍃
از روز عضو شدن در بسيج در پي رفتن به #جبهه و #پيوستن به #سربازان اسلام بود ، اما به علت #کم بودن #سنش ، مسئولان بسيج اجازه رفتن به #جبهه را به وی نمی دادند .
🍃🌷🍃
ولي ايشان با دست کاری در #شناسنامه وکپی گرفتن از آن بالاخره خود را به #جبهه رساند و به #آرزوي خويش دست يافت .
🍃🌷🍃
بعد از #يک سال خدمت به گفته #همرزمانش به #پادگان 21 حمزه اعزام گرديد وبه عضويت #سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در آمد .
🍃🌸الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌸
🍃شبتون شهدایی و مملو از دلتنگی برای شهدا 💔
🦋🦋🦋
#شهید تفحص #شهدا و#جستجوگرنور،
محمود حاجی قاسمی
🍃🌷🍃
درسال ۱۳۴۵ در شهر بسطام، استان سمنان ، در خانواده ای متدین ومذهبی متولدشد.
متاهل بود و ۳ فرزند به یادگاردارد، ۲ پسر و ۱ دختر.
🍃🌷🍃
ایشان در همان ابتدای #جوانی راهی #دفاع مقدس شد و بعد از آن #راهیان نور بسطام را راه اندازی کرد و بلافاصله به #تفحص #شهدا پرداخت.
🍃🌷🍃
بعد از حضور داعش در #سوریه و #عراق، ایشان به #منطقه محور مقاومت #اعزام شد و پس از اینکه #یک #دست خود را در این #راه داد ،دوباره به #تفحص #شهدا پرداخت.
🍃🌷🍃
#نشرمطالب_صدقه_جاریه_است
🍃┅🦋🍃┅─╮
@shahidma
╰─┅🍃🦋🍃
WWW.ZAKERIN.IR - Marhoom Seyed Javad Zaker.mp3
6.46M
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
#با_نوای_ملکوتی_آسید_جواد_ذاکر_ره
#یک قبله دارند عارفان
آن هم علی مرتضی ست
#روحش شاد، ذاکر همیشه #مست علی
🦋🦋🦋
التماس دعای فرج و شهادت یا علی مدد
#یک شب خواهرایشان در خواب می بیند که در منطقه پونک خیابان سردار جنگل تشییع پیکر شهداست🥀 و شهید حمیدرضا ملاحسنی🥀 هم حضور دارد ونگاه می کند به خواهرشان میگوید
# من حتی کسانی که در پیاده رو راه می ورند و برای تشییع هم نیامدند هم شفاعت می کنم.
به روایت از خواهرشهید🥀 :
همیشه سر مزار شهید احمد پلارک🥀 که ایشون هم از شهدای گردان عمّار بودند می رفتم . شهیدی🥀که از مزارش بوی عطر پراکنده می شود . در یکی از روزها در قاب بالای سر مزار در یک عکس برادرم🥀 را کنار شهید پلارک🥀 دیدم که بالای سرش علامت ضربدری وجود داره
پس از بررسی ، از خانواده شهید پلارک جویا شدم ، خانواده شون گفتند که شهید پلارک🥀 هر کدام از دوستانشان که شهید🥀 می شدند بالای سرشان یک ضربدر میزد معلوم شد که برادرم از دوستان و همرزمان شهید پلارک 🥀بودند 😭
بر سر مزار شهید پلارک🥀 رفتم و شهید رو به بی بی دو عالم حضرت فاطمه زهرا (س)🥀 قسم دادم که به برادرم بگو یه نشانه ای چیزی از خودش به ما بدهد 😭
#نشرمطالب_صدقه_جاریه_است
🍃┅🦋🍃┅─╮
@shahidma
╰─┅🍃🦋🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
#یك نگاھت به من آموخت
که در حرفزدن چشم ها بیشتر از
حنجره ها میفھمند...✨
Ghasedake par par shodeh 🖤
🦋🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐🍃🌿🌸🍃🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
🌸
#دااشی؟؟ #رفیق؟؟ #اخوی؟؟ #باامرااممممم؟؟ 🌹
#یک نِگاه به نامَحرم
می توانَد سالها عبادَتت را بِسوزانَد
#و یک نِگاه نَکردڹ مــےتَواند بَرتر از سالها عِبادت باشَد
فَقط یک نِگاه را برگرداڹ
چِشمت را بِـــــبند!
🌸
🌿🍂 Ghasedake par par shodeh 🖤
🍃🌺🍂
💐🍃🌿🌸🍃🌼
🦋🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
#اخوی جاانم؟؟؟
#لاله ی بی نشاااان؟ زهرااایی!!؟؟
#یک نگاااهت به آموخت که در حرف زدن قاااصدکاان؟؟؟🖤🏴
#چشم هااا؟ بیشترر؟ ااز حنجره هاااا؟ میفهمند؟؟.....🖤🏴
#گر چه در فاصله هااا قااصدکاان پژمردند؟؟🏴🖤
#لیک از یااد نگااهت؟ دلِ ماا؟ ........شدد؟ مذبوح ...............🏴🖤
#ساام علییک مشتیاا؟
#وقت شووماا؟ شهداایی!!؟؟
Ghasedake par par shodeh 🖤
🦋🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
#اخوی جاانم؟؟؟
#لاله ی بی نشاااان؟ زهرااایی!!؟؟
#یک نگاااهت به آموخت که در حرف زدن قاااصدکاان؟؟؟🖤🏴
#چشم هااا؟ بیشترر؟ ااز حنجره هاااا؟ میفهمند؟؟.....🖤🏴
#گر چه در فاصله هااا قااصدکاان پژمردند؟؟🏴🖤
#لیک از یااد نگااهت؟ دلِ ماا؟ ........شدد؟ مذبوح ...............🏴🖤
#ساام علییک مشتیاا؟
#وقت شووماا؟ شهداایی!!؟؟
Ghasedake par par shodeh 🖤
🦋🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
#اخوی جاانم؟؟؟
#لاله ی بی نشاااان؟ زهرااایی!!؟؟
#یک نگاااهت به آموخت که در حرف زدن قاااصدکاان؟؟؟🖤🏴
#چشم هااا؟ بیشترر؟ ااز حنجره هاااا؟ میفهمند؟؟.....🖤🏴
#گر چه در فاصله هااا قااصدکاان پژمردند؟؟🏴🖤
#لیک از یااد نگااهت؟ دلِ ماا؟ ........شدد؟ مذبوح ...............🏴🖤
#ساام علییک مشتیاا؟
#وقت شووماا؟ شهداایی!!؟؟
Ghasedake par par shodeh 🖤
🦋🦋🦋
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
#یک روز یک مرد انگلیسی از یک شیخ مسلمان پرسید:
«چرا در اسلام زنان مسلمان اجازه ندارند با مردان مصافحه کنند؟»
شیخ گفت: « آیا تو میتوانی دستهای ملکه الیزلبت را بگیری؟»
مرد انگلیسی گفت:« البته که نه، فقط افراد خاصی هستند که میتواند با ملکه مصافحه کنند .»
شیخ جواب داد:« بانوان ما ملکه هستند و ملکه ها با مردان غریب مصافحه نمیکنند.»
#افتااد مشتی؟؟ #گرفتی باامراام
Ghasedake par par shodeh 🖤
🦋🦋🦋
#قسمت_دوم
به گفته این #مادر #شهید، #توجه و #سرزدنهای #مداوم #همسایهها و اینکه همیشه #هوایش را دارند و تبدیل #خانهاش به #حسینیه و #حضور #دوستداران #اهل بیت(ع)🌷 در مراسم #عزاداری باعث میشود کمتر به #تنهایی فکر کند.
🍃🌷🍃
رحیمی، #مادر #شهید قربانعلی ترکفرخانی در ابتدای سخنان خود در رابطه با #ویژگیهای #پسر #شهیدش با لبخندی بر لب و از صمیم قلب، گفت: پسرم، کسی که همواره در دوران زندگی خود #هوای #پدر و #مادرش را داشته و از هیچ ک#مکی به آنان خودداری نکرده، #گل بود. #پسری که همواره با #یادآوری #کارهایش و #خصوصیات #اخلاقیاش #لبخند بر لب میآورم.
🍃🌷🍃
#قربانعلی #تنها فرزند #گلمحمد ترکفرخانی و #معصومه رحیمی است که با توجه به حمله ناجوانمردانه رژیم بعث به خاک ایران اسلامی همانند دیگر #جوانان، حضور در #جبهه را برای #دفاع از #خاک و #ناموس اش بر خود #وظیفه دانست و با #رضایت #والدینش وارد میدان #مبارزه حق علیه باطل شد.
🍃🌷🍃
به گفته #مادر #شهید، #قربانعلی که در زمان #شهادتش فقط ۱۶#سالش بود با #رضایت #من و #پدرش برای #اعزام به #جبهه از طرف #بسیج با حضور در #ثبت احوال #سنش را در شناسنامه #یک سال #اضافه کرد.
🍃🌷🍃
ادامه دارد👇👇
#قسمت_چهارم
یکی دو ساعت بعد حاج آقایی با من تماس گرفت و خیلی خونسرد خبر #شهادتش را داد. دنیا روی سرم خراب شد نمیدانستم چکار باید بکنم .... یک ساعت بعد از شنیدن خبر ، به در و دیوار میخوردم.😔
به روایت از پدرشهید جواد کوهساری⚘ :
می گفتند #مدافعان حرم برای پول می روند. 😔#پسرم هیچ احتیاجی به پول نداشت. #ماشین نو برایش خریده بودم. #یک طبقه ی خانه را هم به نامش زده بودم و #هزینه ی نامزدی اش را هم کنار گذاشته بودم. پسرم هیچ نیازی نداشت و رفت.😔
پسرم #آقا جواد یک سال و نیم پیش از #شهادتش در فاز دوم متروی مشهد و در قرارگاه کار میکرد.#بیمه شده بود و حقوق میگرفت. ماشین مدل پایین هم داشت ولی براش ماشین صفر خریده بودم.😔
وقتی #جوادم را در لباس جنگ دیدم ، سر و صورتش را بوسیدم و
گفتم : من راضی ام ، برو ....😔🍃⚘🍃
#جوادم فوق العاده #پاک و #با حیا بود. ابداً ذره ای لغزش از او ندیدم. یکی از همرزمان او در عراق میگفت :#جواد در حالی که تیرها مثل #رگبار از روی سرش رد میشدند در حال جمعآوری #مینها بود تا راه را باز کنه.
ادامه دارد👇👇
#قسمت_۲
همه کارهای #هادی #تعریفکردنی و #مثالزدنی بود. #هادی خیلی پسر #خوبی بود. در #اعتقادات دینیاش بسیار محکم بود. اهل #نماز و #انجام واجبات بود و تأکید زیادی هم روی این مباحث داشت.#بااخلاق، #دلسوز و #مهربانی بود.
🍃⚘🍃
#حضور در #بسیج و #مشارکت در فعالیتهای بسیجی و #خدمت به مردم در شکلگیری #روحیه بسیجیاش نقش بسزایی داشت. #هادی هر چهارشنبه برای #دعای توسل، #دعای کمیل و#ندبه به پایگاه بسیج میرفت. #هر شب در #مسجد حضور داشت تا اینکه به استخدام #نیروی انتظامی درآمد.
🍃⚘🍃
#عاشق کارش بود. در مدتی که #هادی وارد نیرو شده و نتوانسته بود به پایگاه بسیج سربزند،#فرمانده پایگاه به خانهمان آمد تا پیگیر حال و احوال #هادی شود. از من پرسید چرا #هادی به پایگاه بسیج نمیآید؟ من هم گفتم #هادی استخدام شده و در حال حاضر سراوان است. یکی از #محسنات پسرم این بود که دوست داشت به #فقرا کمک کند. #یک سال قبل از #شهادتش وقتی #حقوق و #عیدیاش را گرفت، رفت به #مدرسه استثنایی و برای #بچهها از سر تا پایشان را خرید کرد، برای هر کدامشان یک جفت کفش، شلوار و پیراهن خرید.
به من هم گفت امسال هم برای بچهها با هم میرویم و خرید میکنیم که با #شهادتش این آرزویش محقق نشد.💔
🍃⚘🍃
ادامه دارد👇👇
قسمت پنجم
زمانی که داشت سوار اتوبوس میشد شروع کرد به اشک ریختن،خواهرم پرسید چرا گریه میکنی؟ جواب داد: "نگران رقیه و زندگی وی هستم، مواظبش باشید."😭😭
🍃🌷🍃
پس از گذشت یک ماه و حضور در #جبهه علیه کوملههای #کردستان در شهر #مریوان ظاهراً سپاه بدنبالش به روستا آمدند و سراغش را از پدر و عمویم میگیرند.
پرسیدند: آیا #سیفالله به خانه برگشت؟ همه تعجب کردند و گفتند که #سیفالله حدود یک ماه عازم #جبهه شده. نیروهای نظامی تصور کردند که #سیفالله از #جبهه فرار کرده و این #مفقودی حدود #یک ماه طول کشید.
🍃🌷🍃
طبق گفتههای #همرزمانش #برادرم را جاده سرورآباد یکی از روستاهای شهر مریوان از استان کردستان به همراه #همرزم #شهیدش که از شهرستان #تنکابن بود، پیدا کردند که بدست منافقان کومله به #شهادت رسیده بود😭😭
🍃🌷🍃
#برادرم را با طریق مختلف شکنجه داده بودند😭، از #آتش سیگار، #کابل داغ گرفته تا #آب جوش به طوری که از #دهانشان چیزهایی را #بدست آورند اما موفق #نشدند و این #شکنجه با #شلیک تیر از #ناحیه گردن بر #سرش به پایان رسید که منجر به #شهادتش شد. 😭😭
🍃🌷🍃
ادامه دارد👇👇
قسمت چهارم
#داود تا لحظه ی #شهادتش #سلاحی نداشت! چون سلاح کم بود به او که جوان تر بود سلاح نرسید! اما #داود در تمام صحنه ها حاضر بود و در آوردن مهمات و تجهیزات به بچه ها #کمک
می کرد.
🍃⚘🍃
#شب قبل از #شهادتش با هم در #حرم مولی امیرالمؤمنین(ع)⚘ نشسته بودیم؛ ازش پرسیدم دوست داری چه جوری #شهید بشی؟
گفت منظورت چیه؟!
گفتم: یک تیر وسط پیشانی.... یا اول زخمی بشی و مثل#اباعبدالله⚘ ... #یک هزار و سیصد و پنجاه زخم بعد سر از تنت جدا کنند؟!
🍃⚘🍃
در حالی که هر دو به شدت منقلب بودیم... گفت: "دوست دارم مثل #اباعبدالله(ع)⚘#بی سر بشم و مثل #حضرت زهرا⚘#غریبانه #دفن بشم!"
صبح روز ٢٣ مرداد ٨٣ بلندگوهای حرم اعلام کردند که تانک های آمریکایی از سمت #وادی السلام در حال پیشروی هستند!😔
🍃⚘🍃
با دوستان ایرانی حرکت کردیم به سمت وادی السلام؛ به#داود گفتم: تو که #سلاح #نداری، برای چی میایی جلو؟!
جواب داد: اگر #سلاح از دست شما #افتاد، من بر #می دارم!😔
🍃⚘🍃
ادامه دارد👇👇
قسمت سوم
به روایت از همسر #شهید :
#همسرم #اکثر روزها #روزه می گرفت و در #گرمای طاقت فرسای #جنوب با زبان #روزه به #کمین اشرار مسلح و سوداگران مرگ می رفت.
🍃🌷🍃
دقیقا #یک روز قبل از #شهادت شون، طبق روال همیشه چند #سبد کالا برای #خانواده های #بی سرپرست #تهیه کردند و به دست آن عزیزان رساندند.
😭
🍃🌷🍃
#شهید بخردان در مورد افراد #ضعیف و #مظلوم احساس #مسئولیت می کردند.😭
🍃🌷🍃
خیلی وقت ها از سرکار که برمی گشتن چند #بطری آب برمی داشت، یک شیشه #گلاب می گرفت، به اتفاق هم به #زیارت #مزار #شهدای #گمنام می رفتیم. همیشه می گفت این #شهدا اینجا #غریبند...😭😭
🍃🌷🍃
آرزو داشت #آخرین سفرش #زیارت #کربلا🌷 باشه
😭😭
خوش به سعادتش... وقتی به #شهادت رسید هنوز #رد #تاول های #پیاده روی اربعین روی #پاهایش بود...😭😭
🍃🌷🍃
ادامه دارد👇👇
قسمت سوم
با شروع جسارت به #حرم #بی بی زینب سلام الله علیها🌷، همسرم گفتند که:دوستانم همه رفتند #سوریه و من هم باید برم.😭😭
🍃🌷🍃
بهشون گفتم نرو😭 با دو تا #بچه کوچیک برام #خیلی سخته😭 زمستون ها این جا خیلی سرده،وبدون شما خیلی سختی می کشیم.😭😭
🍃🌷🍃
بالاخره رفتند😭 ۲#ماه ،#سوریه بودند و ۲۰# روز می اومدن، وقتی #سوریه بودند، هر #یک یا #دوهفته، #یک بار #زنگ می زدند و #دوسه دقیقه #صحبت
می کردیم.😭😭
🍃🌷🍃
۳_۴ سال می رفتند #سوریه، بهشون گفتم دیگه برای ما #سخته نرید😭 ۲#سال نرفتن #سوریه.
🍃🌷🍃
سال ۱۳۹۴# فرزند سوم مون احمدرضا متولد شد، ۱#ماه قبل از تولد احمدرضا رفتن #سوریه ،خیلی نگران بودم، احمدرضا متولد شد، وقتی ۴۰#روزه شد دوباره گفت میرم #سوریه.😭😭
🍃🌷🍃
حالش #دگرگون شده بود😭 نمی تونست از #حرم #دل بکنه😭 بهم #وصیت کرد، خیلی گریه کردم، گفت به خاطر #حضرت زینب (س)🌷 باید برم.😭😭
🍃🌷🍃
می گفت اگر #مظلومیت #حضرت زینب و #حضرت رقیه سلام الله علیها🌷 رو ببینی خودت با دست خودت منو می فرستی.😭😭
🍃🌷🍃
ادامه دارد👇👇
#اطلاعاتی #فوقالعاده اش اورا به مانند #معلمی مهربان تبدیل کرده بود.
در بعد #سیاسی و #نظامی و #اجتماعی به دلیل #اصالت قوی #خانوادگی و #هوش و #ذكاوت سرشار او را به یك #كارشناس عالی و #فرماندهی #دانا و #توانمند تبدیل كرده بود.
🍃🌷🍃
هیچ وابستگی نتوانست #مجتبی را نگه دارد
#مجاهدتها و #مجروحیتها و دوباره به #جبهه آمدنها حتی آن زمان كه یك #دستش #تیر خورده بود و دیگر #حسی نداشت #یك لحظه او را از #جهاد باز نداشت.
🍃🌷🍃
ازدواج با #همسری مهربان و حتی #تولد تنها #دخترش #هیچكدام نتوانست او را از #عهدی كه با #آرمانهای #امام و #شهدا بسته بود جدا كند تا آنجا كه در یكی از #نامههایش اینگونه نوشت:
اینجا #خلق #مستضعفی را در مقابل كفر میبینی كه دست از كار خود شسته #زن و #فرزند را به #خدا سپرده و #لباس رزم در #راه خدا پوشیدهاند و #مقاوم و #استوار و با #ذكر خدا میرزمند.
🍃🌷🍃
🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج🌤
🍃🌷🍃🌷
@shahidma
🍃🌷🍃🌷