eitaa logo
ذره‌بین درشهر
21.7هزار دنبال‌کننده
66.7هزار عکس
10.8هزار ویدیو
229 فایل
ارتباط با ادمین @Zarrhbin_Admin جهت هماهنگی و درج تبلیغات @Tablighat_zarrhbin شامدسایت‌‌‌‌:1-1-743924-64-0-4
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃 اندیشه های ناب.... 💠 اسلام.... ✅ همانطوری که بارها گفته ام، دین سعه ی صدر و بینش وسیع است. کتاب ما، وحی ما، نبوت ما برای همه ی است. کاری نکنید که بعضی آگاهانه یا نا آگاهانه این حقیقت، این اسلام پاک، این اسلام منزه، این این اسلامی که باید مردم دنیا را از انحراف ها و شرک ها نجات بدهد، بصورتی در بیاید که دشمن ها به ما کنند. آن کسی که، آن دسته ای که به نام به گروهی می کنند، به جوامع آنها، محل سخنرانی آنها، کتابخانه های بعضی از گروه ها را مورد حمله قرار می دهند، اینها تصور نکنند که به دین می کنند، اینها یا مسلمانهای هستند و یا آلتِ دست هستند و هیچ توجّه ندارند. @zarrhbin
🍃 اندیشه های ناب آیت الله ⬅️ یک تهدید جدّی... ✅ در درجه ی اول و بعد کلمات همیشه به ما اینجور می گوید که را از خود می کند از ناحیه ی یک و یک ولی متعبّد. آن زیرک ها اگر این جاهل ها نباشند کاری نمی توانند بکنند، آن جاهل ها هم اگر این زیرک ها نباشند کسی آن ها را به راه نمی برد. ✅ حال شما از اینجا می توانید بفهمید که چطور شد از ناحیه یک اقلیت منافقِ متمرد و یک اکثریت ساده دل ولی مومن و به این روز اُفتاد یعنی اینها سبب شدند که تاکیدها و اصرارهایی که پیغمبر اکرم کرد در بی نتیجه بماند یعنی آن عده ی ، مردم را از راه کردند بدون آن که خود بفهمند که از راه منحرف شده اند، کردند.از این جمله آیه قرآن که در همان موضوع حادثه و حدیث نازل شده است و آن احادیثی که پیغمبر اکرم فرمود ما می فهمیم که این مخصوص آن زمان نیست همیشه است همیشه اگر به رسیده و می رسد از همین جاست. ✅ شما الان می بینید آسیبی که مسلمین در فلسطین می بینند آیا آن اندازه ای است که خود مسلمان ها دخالت دارند بیشتر است یا که دشمن خارجی است؟ و همیشه چنین بوده و چنین است. آن چیزی که برای ما اسباب خوشحالی و خوش وقتی است این است که در طبقه ی ما در طبقه روشن فکر و روشن بین ما در طبقه دانش آموز و ما یک دینی به پا شده است و امیدواریم که اینها بینش و دین را توام با یکدیگر داشته باشند که بعد دوباره ما برگردیم به عزت و شوکت اصلی خودمان، باشیم مسلمان کامل و با بینش، باشیم اما شیعه حقیقی، شیعه ی ، شیعه ای که هم علی شناس باشیم هم پیرو علی علیه السلام. ⬅️ این همه بی فایده است. ✅ ابزار چیست؟ نمی شود منافق را دنیا از برد؛ هست، است منافق می شود. بشر وقتی در ای قرار گرفت و دید اگر بخواهد برخلاف که جامعه به آن دارند کند ، او را درهم می کوبد، فورا تظاهر می کند، به همان لباس در می آید ولی باید خودش باشد و تظاهر و فریب را نخورد. ✅ باز اینجاست که ما می بینیم از آن طرف راجع به شدیدا اظهار می کند، از طرف دیگر راجع به اینکه اُمتش باشند و تجزیه و تحلیل نداشته باشند و در مسائل نکنند می کنند. خیلی است! از اظهار کرده است: از و و دیگر این که توده ی جاهل و باشند در آن جا فرمود: "انی لا اخاف علی امتی مومنا و لامشرکا" تا آن جا که فرمود: "ولکنی اخاف علیکم کل منافق الجنان عالم اللسان" در این جا می فرماید: "انی لااخاف علی امتی فقر و لکن اخاف علیهم سوء التدبیر" من از و نداشتنِ بر امتم نیستم، کمیِ ثروت، امت من را از پا در نمی آورد آن چیزی که من از آن هستم و است. ✅ اگر باشد می آید اما ولو ثروتشان از دنیا بگذرد--مثل ثروت امروز کشورهای اسلامی که همین ، بزرگ ترین ثروت دنیاست و در کشورهای اسلامی است-- ولی داشته باشند فایده ای به نخواهد داشت، اگر این دو باهم پیدا شوند یعنی از یک طرف ، بی دین های متظاهرِ زیرک، متظاهرها و و مدلس ها پیدا بشوند، آن این ها را خودشان قرار می دهند. 📚 تابلوهای خطر 📩 سمیّه خیرزاده اردکان @zarrhbin
🍃 اندیشه های ناب... 💠 اسلام.... ✅ همانطوری که بارها گفته ام، سعه ی صدر و است. کتاب ما، وحی ما، نبوت ما برای همه ی است. کاری نکنید که بعضی آگاهانه یا ناآگاهانه این ، این اسلام پاک، این اسلام منزه، این اسلام عظیم این اسلامی که باید مردم دنیا را از انحراف ها و نجات بدهد، به صورتی در بیاید که به ما خُرده گیری کنند. آن کسی که، آن دسته ای که به نام به گروهی می کنند، به جوامع آنها، محل سخنرانی آنها، کتابخانه ی بعضی گروهها را مورد حمله قرار می دهند، اینها تصور نکنند به می کنند، اینها یا مسلمانهای ناآگاه هستند، و یا هستند و هیچ توجّه ندارند. @zarrhbin
🍃 اندیشه های ناب... 💠 راه وسط....⁉️ ✅ راه وسط مستقیمی است که کاروانِ را به سرمنزل و سعادت می رساند. این کتاب باقی، این بر همین مبناست، یعنی یعنی نه راست و نه چپ. سنت رسول خدا و اولیای دین، اگر بخواهد پیدا کند؛ نه در چپ گرایی می تواند راه بیابد و نه در راست گرایی، در طریقِ است، عاقبتِ در همین وُسطی است. پر ادعای کم کار و از بین خواهند رفت؛ در ما بروند دنبال کارشان. آنهایی که می بافند، # تهمت می زنند، اینها هم دستشان است. فقط مردمِ این وسط می توانند را پیش ببرند؛ کسی که انقلاب بایستد باید بشود باید نابود شود. انقلاب، انقلابِ است. انقلاب، انقلابِ است. انقلاب، انقلابِ است. انقلاب، انقلابِ پیروانِ است. هرکس از این مسیر شد باید شود. 📽 @zarrhbin
📜 اندیشه های ناب... 💠 اگر آدم یقین داشته باشد...⁉️ ✅ اگر آدم داشته باشد، یقین به حساب، یقین به جزا، یقین به بهشت، یقین به جهنم، یقین به و یقین به ، پیرامونِ معصیت نمی‌گردد. ✅ اگر کسی یقین داشته باشد، به آن کمالِ مطلوبِ خودش، که منتهای کمال است، نایل می‌شود. یعنی به بهشتِ رضوان و ؛ و این است خاصیت و مقصود از خلقتِ . ✅ اگر انسان بخواهد به این غایت و مقصد و این سرمنزلِ برسد، باید دارای یقین باشد، اگر دارای باشد، می‌رسد. ✍ @zarrhbin
📜 اندیشه‌های ناب... 💠 امید...‼️ ✅ در زندگیِ آنقدر اهمیت دارد که برای . ✍ 📚 رهنمون(سخنان بزرگان، مشاهیر و نوابغ جهان) @zarrhbin
🔘 دلگرمی دل‌های یخ‌زده 💡 📌داستان به اینجا رسید که ساواک آقارضا را دستگیر کرده بود و به دلیل روابط حسنه‌ای که به خاطر فرهنگ اصیلش با دیگران داشت می‌خواستند او را به کمونیست و توده‌ای بودن متهم کنند بخوانیم قسمت پایانی این داستان را... ▪️ را هر روز از اتاق شکنجه به سلولش می‌بردند. در سلول به یاد مهری می‌افتاد و از دوری‌اش دلتنگ می‌شد. گاه گریه می‌کرد. حرفِ در گوشش صدا می‌کرد: "در هر مشکلی،حکمتی هست و در هر حکمتی، نعمتی". پیش خود فکر می‌کرد که در این شلاق‌خوردن‌ها و چه نعمتی ممکن است نهفته باشد. حساب روز و ماه از دستش در رفته بود. دیگر حتی حوصله نداشت با ناخنش به دیوار بلند سلول خط بکشد. حوصله که هیچ، هم نداشت. ▫️ یک چهاردیواری کوچک بود با سقفی بلند. پنجره‌ای کوچک، نور بسیار خفیفی را غیرمستقیم به داخل سلول می‌داد، به اندازه‌ای که می‌شد فهمید روز است یا نه. یک لامپ کوچک به سقف آویزان بود. سقفی به بلندی حدود چهارمتر. آقارضا گاه به یادِ (ع) می‌افتاد. می‌گفت هر چه باشد، این سلول از زندان آن حضرت بهتر است. گاه برای آن حضرت اشک می‌ریخت. گاه یاد سرنوشتِ (ع) در زندان، می‌افتاد. ▪️از سلول‌های مجاور صدای آه و ناله و فغان می‌آمد. در عجب بود که یک انسان چگونه می‌تواند این‌قدر شقی باشد. حالا یک کسی گفته است شلاق‌ بزن، تو چرا این‌قدر محکم می‌زنی! احساس می‌کرد از درد و رنج او و زندانیان دیگر لذت می‌برند. احساس می‌کرد آن‌ها نوعی دارند. وقتی از درد فریاد می‌زد، آن‌ها لبخند می‌زدند. در دلش هزار بار خدا را شکر می‌کرد که یک شکنجه‌گر نیست. ▫️گاه با خودش می‌گفت نعمتی که در این درد و رنج نهفته است، است. هرلحظه صدها بار به پدر و مادر شکنجه‌گرها لعنت می‌فرستاد. هرگز نمی‌خواست جای آن‌ها باشد. در آن سلول نیمه‌تاریک دست روی زخم‌هایش می‌کشید. احساس می‌کرد دارد را لمس می‌کند. او هزاران‌بار به پدر و مادرش درود می‌فرستاد که به او دادند تا از این شغل حرام، نان در نیاورد. پیش خودش می‌گفت این یک نعمت است که شکنجه‌گر نیستم. چنان از این‌که شکنجه‌گر نیست شاد می‌شد که تمام رنج‌ها، دوری‌ها، را فراموش می‌کرد. جای شلاق زخم شده بود. برخی زخم‌ها چرک کرده بود و او تب می‌کرد. ▪️یک‌روز با تن تب‌دار، ده‌ها ضربه شلاق خورد. بیهوش شد و گوشه‌ی اتاق غش کرد. سطل آبی به رویش پاشیدند‌. دو مامور زیر بغلش گرفتند و او را به اتاقی بردند. عکسِ روی دیوار بود. عکس را که دید، لرزید. با خودش گفت: "منِ ابله به پاگون تو قسم می‌خوردم؟ باشد روزی که عکس تو آن بالا نباشد! عکسِ تو که هیچ، عکس هیچ آن بالا نباشد!" از ته دل گفت: "مرگ بر دیکتاتوری، مرگ بر ظلم، مرگ بر هرچه ظالم است." ▫️در یک لحظه مفهومِ را درک کرد. در یک لحظه آزادی را از مهری بیشتر دوست داشت. آزادیِ خودش و همه‌ی کسانی را که به آن‌ها سلام‌علیک می‌کرد. آزادی مردم روستاها، شهرها، کشورها، و آزادیِ نوعِ را. او در عالم خودش بود. فهمید که دکتر به ماموران گفت: "زیاده‌روی کرده‌اید! زیادی او را زده‌اید. باید چند روز استراحت کند." آقارضا پیش خودش گفت: "من که خلافکار کمونیست چریک نیستم. اگر هم بودم مرگ را بر اعتراف ترجیح می‌دادم." ▪️در یک لحظه گفت: " که در این مشکل است، بالا رفتن شعورِ انسان است." از نادانی خودش بدش آمد. "من به پاگون این مرتیکه‌ی ظالم قسم می‌خوردم؟ در آن لحظه عهد کرد که هر گز به پاگون و جان هیچ قسم نخورد و هرگز مریدِ هیچ ظالمی نشود. آن ظالم در هر لباس و قیافه‌ای که باشد. ▫️ رازِ مشکل، حکمت و نعمت را برای آقا‌رضا فاش کرده بود. تا آن روز فکر می‌کرد برای او عزیزترینِ عزیزان است. آن روز فهمید از مهری عزیزتری هم هست. مهری را از قبل دوست‌تر داشت. می‌خواست خودش را فدایِ برای مهری‌ها کند. باز شاه برای آقارضا کوچک شد. کسی که به پاگونش قسم می‌خورد، حالا می‌خواست سر به تنش نباشد. شاه برای او حقیر شده باشد. مامورانش برای او حقیر شده بودند. 👇👇👇👇