eitaa logo
گرافیست الشهدا🎨
1.1هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
214 ویدیو
1.4هزار فایل
بنام 🍁خدا بیاد🌿 خدا برای🌹خدا کپی بدون تغییر با ذکر اللهم عجل لولیک‌الفرج حذف #لوگوی روی عکس و #اسم_نویسنده متن ها #حرام است حذف لینک و هشتک از #متن ها مانعی ندارد تبادل و تبلیغ نداریم خادم @Zare_art https://www.instagram.com/ammarabdi_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃مرغ دلم مسافر میشود در حرم عشق تو بانو، مهمان میشود♡ . 🍃سلام به تو ای بانوی سلام به تو ای خورشید زمین . 🍃اینبار میخواهم دست ذهن پریش احوالم را بگیرم و دست در دست دفتر روزگار را ورق زنیم از تو بگوییم، از تو ای سنبل و پاکی از تو ای کریمه ، از تو که حریم بارگاهت پناهگاهی برای دلهای به انتظار نشسته شده است، دلهایی که به آستان الهی دخیل بسته اند تا آن یار برساند. . 🍃خط به خطش که میخوانیم، باهم زمزمه وار لب به سخن میگشاییم، قلم بی جان چگونه‌ می تواند تمامیت تو را به خط بکشاند. مگر این زبان بسته چقدر توان این حجم از بزرگی را دارد. اما اینبار عرق شرم از جبین قلم میجوشد و بعد واگویه وار زمزمه میکند، ببخش ای زینب برادر که نمیتوانم از معصومانه ی روح تو نغمه سرایی کنم، ببخش ای زینت پدر که نمیتوانم برای فاطمه ی پدر نوحه سرایی کنم🥺 . 🍃این زبان چوبی در برابر پاکی روح تو فقط بلد است سر خم کند و سروری تو را فریاد کند🌹 . 🍃خوشا بحال خواهری چون تو را دارد ای که عصمت مطلق بود❤ . 🍃ای فلسفه ی شیدایی، ای گنجینه ی و دانش، امروز با رفتنت زمین در سوز سردی‌ِ جانکاهی فرو می رود.‌گویی خورشید جهان برای همیشه به خاموشی نشسته است . اما بعد از تو ای خورشید فروزش این حریم بارگاهت بود که مرهمی برای زخم نبودنت شد😓 . ✍نویسنده : . 🕊به مناسبت سالروز شهادت . 📅تاریخ انتشار : ۶ آذر ۱۳۹۹ .
🍃اصلا که باشی، شهادت خودش را به آب و آتش میزند که وجود تو را به آغوش بکشاند، وجودی که لبریز از عشق الهیست و پرورش یافته در مکتب ایزد لایزال است❤ ‌. 🍃برایش فرقی ندارد در چه نوع پوششی باشی، کلاه خود به سر داشته باشی یا کلاه ایمنی، نیزه به دست باشی یا قلم به دست... خلاصه کلام، اهل دلش را خوب میشناسد هر وقت پیدایش کند عطر پروازش به مشامش‌میرساند و او را مست در خود میکند😌 . 🍃مجید شهریاری، و دانشمند برجسته ی کشور که با علمش به جامعه علمی کشور عزت داده بود قلمش خاری شده بود در چشمان دشمن کوردل، درست ده سال پیش در چنین روزهایی دشمن که نمیتوانست پیشرفت های علمی را تاب بیاورد دست به جنایتی زد تا به گمان خام خودش مقابل پیشرفت های روز افزون علمی و ای را بگیرد. اما غافل از اینکه راه با شدت و سرعت بیشتر ادامه پیدا خواهد کرد🌹 .‌ 🍃آری، کافیست عاشق باشی دستان نشسته به پینه هم میتواند تو را به آسمان برساند❣ . 🍃*و من عشقنی عشقته و من عشقته قتلته و من قتلته فعلیّ دیته و من علیّ دیته فانا دیته♡ آن کس که مرا دوست داشت، به من عشق می‌ورزد و آن کس که به من عشق ورزید، من نیز به او عشق می‌ورزم و آن کس که من به او عشق ورزیدم، او را می‌کشم و آن کس را که من بکشم، خون‌بهای او بر من واجب است و آن کس که خون‌بهایش بر من واجب شد، پس خود من خون‌بهای او هستم🥰 . ✍نویسنده : . 🕊به مناسبت سالروز شهادت . 📅تاریخ تولد : ۱۶ آذر ۱۳۴۵ . 📅تاریخ شهادت : ۸ آذر ۱۳۸۹.تهران . 📅تاریخ انتشار : ۸ آذر ۱۳۹۹ . 🥀مزار شهید : گلزار شهدای امام زاده صالح تجریش .
🍃هیئت ِحسین، خانه امید است برای ناامیدان از همه جا رانده. آنان که بغض هایشان را بغل کرده و به آغوش پناه آورده اند تا اشک بریزند و عقده های دل را خالی کنند. تشنه محبت اند. همان مادر که مهمانان فرزندش را خریدارانه نگاه می کند و واسطه می شود برای روسیاهان😔 . 🍃فرزندان مادر، را از مادر به ارث برده اند. آخر یا روضه کوچه و صورت سیلی خورده شنیده اند یا از در سوخته و مادر قد خمیده خاطره دارند و یا روضه گودال و ندای یا بنی حضرت زهرا داغ شده بر دلشان🥺 . 🍃اشک ریخته اند و میان هق هق ها، دست ها را مشت کرده اند. همان سینه زن های را می گویم. ، یکی از آن هاست .دلش تاب نیاورد باز هم عاشورای دیگری را ببیند.ندای از حرم عمه سادات به گوشش رسید. ضربان قلبش هیهات من الذله حسین را برایش تداعی کرد و ملکه ذهنش از سفر دنیا گفت و اینکه پایان قصه زندگی با خود اوست. کوله اش را اماده کرد و راهی شد. گذشت از دنیا و دل بستگی هایش. حتی از همسرش..😓 . 🍃نمیدانم کار اشک های آخر روضه بود یا نجواهایش در حرم یا عشقش به حضرت مادر که در کوچه از پهلو شد و باز هم دل کوچه لرزید 😭 . 🍃آری.فرزندان هم مظلومیت را به ارث برده اند هم را.... فرزند زهرا❤️ . ✍نویسنده : . 🕊به مناسبت سالروز شهادت . 📅تاریخ تولد : ۳۰ شهریور ۱۳۶۴ . 📅تاریخ شهادت : ۱۶ آذر ۱۳۹۴.تپه های العیس حلب . 📅تاریخ انتشار : ۱۵ آذر ۱۳۹۹ . 🥀مزار شهید : خوزستان، شهرستان امیدیه، بخش جایزان .
🍃سلام بر آنانی که رفتند تا برای همیشه در دلهایمان بمانند. رفتند تا همانند مولایشان سفیر عشق باشند، که چون اربابشان دلبستگی های این دنیا دست و پاگیرشان نبود. چرا که عقلشان عاشق شده بود و وقتی عقل شود عشق میشود و اینجاست که رسیدن به بلندی های آسمان معنا می یابد(پیدا میکند.)🙂 . 🍃امروز میخواهم از عقلی بگویم که عاشق شد و عیار ناچیز دست و پایش را نبست، شاید هم از دلی که عاقل شد...!😌 . 🍃شهیدی که کوچه پس کوچه های تا دنیا دنیا هست نامش را به فراموشی نخواهد سپرد‌ ، که تنهایی با چهل تن از نظامیان دشمن جنگیدند و سنگر های شهر بوکمال را حفظ کردند، که اگر نبودند معلوم نبود چه بر سر شهر می آمد😓 . 🍃در طول زندگی خود شهیدانه زیستند. عاشق بودند و برای رسیدن به شهادت این دو روز دنیا را سر می کردند، بار آخری که عازم سفر بودند انگار میدانستند که پایان خوشی در انتظارشان است❣ . 🍃به فرزندشان یاد داده بودند بخواند"کاروان داره میره،حسینیا جا نمونن" حسینی بود و همسفر قافله عشق شد و جانماند. ما ماندیم و دنیایی که رنگ بوی مردانی چون او را کم دار😔 . ✍نویسنده : . 🕊به مناسبت سالروز شهادت . 📅تاریخ تولد: ۲۲ مرداد ۱۳۶۵ . 📅تاریخ شهادت : ۲۱ آذر ۱۳۹۶.سوریه . 📅تاریخ انتشار : ۲۱ آذر ۱۳۹۹ . 🥀مزار شهید : روستای کراده بخش خفر .
"بسم الله الرحمن الرحیم" 🍃ایام اربعین سال ۹۴ بود که تصمیم گرفتیم با چندتا از رفقا راه بیفتیم سمت مرز تا برویم و خودمان را بندازیم توی اقیانوس خروشان امام حسین علیه السلام👣 🍃دو تا ماشین شدیم و زدیم به جاده من و جواد و سه نفر دیگه از بچه ها توی یک ماشین بودیم.اون سه نفر که تا راه افتادیم خوابیدند، ماندیم من و جواد. از همانجا تا خود مرز برای هم تعریف کردیم تا خوابمان نبرد و بتوانیم رانندگی کنیم🚘 🍃سالها بود جواد را میشناختم، با هم توی ستاد شهید بابانظر کار میکردیم، شهدا بود، آنقدر که هرکجا کار شهدا روی زمین می ماند و کسی نمیتوانست سختی آن کار را تحمل کند اصطلاحا او می رفت و زیر یک خم کار را می گرفت. 🍃آن شب هم کلی از خاطرات کارهایش گفت اما خیلی هم برایم درد دل کرد.کفری بود از اینکه خیلی تلاش کرده است تا برای دفاع از حرم برود حتی یک بار تا پای هم رفته اما از همانجا برش گردانده اند. می گفت من در حق اهل بیت کوتاهی کرده ام و نتوانسته ام کاری برای آنها بکنم، میخواهم بروم سوریه و حداقل کاری را که میشود انجام بدهم. 🍃از زیارت که برگشتیم، مدتی بعد کارهای اعزامش درست شد و رفت و دست آخر در آزادی نبل و الزهرا یک تیر و دو نشان کرد، هم مدال دفاع از حرم و خدمت به سلام الله علیهم را گرفت و هم به عشقش که و شهدا بودند رسید🕊 🍃حالا که فکر میکنم چقدر خوب است که انسان زندگی اش را مانند شهید جواد محمدی مفرد چیزهایی کند که پیوستن به آنها مایه سربلندی دنیا و آخرتش باشد♥️ ✍نویسنده : 🕊به مناسبت سالروز شهادت 📅تاریخ تولد : ٢۶ اردیبهشت ۱٣۵۶ 📅تاریخ شهادت : ۱۵ بهمن ۱٣٩۴ 📅تاریخ انتشار : ۱۵ بهمن ۱٣٩٩ 🥀مزار : بهشت رضا مشهد
‍ 🍃می‌گفت: اگر ادعای ی حضرت زهرا(س) رو دارم، باید از ناحیه سینه یا شهید بشم، اگه یکی از این دو نشونه رو نداشتم، بدونید نیستم، یه مرده‌ام مثل همه مرده های دیگه، فقط ادای شیعه ها رو در میارم همین😞 🍃این اواخر، دست به دامن شدی، که برای شهادتت دعا کند و او گفت: دعا میکنم که شهید نشی، تو باید بمونی و بچه های مردم و سر و سامان بدی. ولی تو بی‌تاب و تشنه بودی، تشنه سعادت، بی‌تاب . 🍃این حرف ها سرت نمیشد، آدم نمی‌تواند دوری معشوق را تحمل کند و تو عاشق شده بودی، عاشق ، بیقرار بودی برای ... آرزو داشتی مانند مادر پر بکشی یا از ناحیه سینه یا پهلو😓 🍃و چه خوب مادر تو را خرید، شدی شیعه واقعی حضرت مادر همانطور که میخواستی. بالاخره به معشوقت رسیدی، راستی مادر را دیدی🥺 🍃اگر دیدی سلام ما را هم برسان بگو که جا مانده ایم و بیقراریم... بگو که شفاعتمان را کند این . ✍نویسنده : 🕊به مناسبت سالروز شهادت 📅تاریخ تولد : ۲۷ اردیبهشت ۱۳۵۵ 📅تاریخ شهادت : ۱۶ بهمن ۱۳۷۷. سیستان 📅تاریخ انتشار : ۱۶ بهمن ۱۳۹۹ 🥀مزار شهید : بهشت زهرا تهران
🍃به نام همنشینان وادی حق. به نام تو ، که خروش به دریای شهادتت کشانید.♥️ 🍃قلم این‌بار هم آغازگر روایت و معشوق شده. سر در جوهر خون فرو می‌برد و بر بال پرستو ، جاودانه هایت را می‌سراید؛می‌سراید و رج به رج شگفتی میهمان بی‌تابی چشمانم می‌شود. به راستی تو که هستی ؟ 🍃کلمات جاری می‌شوند بر صفحه قلبم؛ گام برمی‌دارند و آوازه کوچه پس کوچه های خیالم می‌شوند. کلماتی که ازآن تواند و گویای سرشت و سرگذشت تو چه بگویم؟ تحیّر آمیخته ذهنم شده و وصف تورا دشوار می‌سازد. 🍃قلم از روزهایی می‌سراید که تکبیر می‌گفتی و پا در رکاب، دلیرانه در راه عزت میهنت می‌تاختی. از لحظه های پرتلاطمی که عمل به تکلیف ، زمزمه ذهنت شده بود و آخر ، راهی جبهه هایت کرد. از ترم های بی‌قراریت در مسیردانشگاه. 🍃می‌نویسم از هر قَدَمت، که با یقینی روشن عجین شده بود. از خونی که بخشیدی و یقینی که به یادگار گذاشتی برایمان؛ تا بار دیگر عَلَم به‌دست گیریم و پا در امتداد مسیرت بگذاریم. 🍃می‌نویسم از عاشقانه ای که بر چهره دل ترسیم کردی و دلی که، خریدارش شد. می‌نویسم و این‌بار دلم، در انتظار دستی‌ست که از آسمان به یاری ام دراز کنی. ✨جلوه ایثار انقلاب ، 🕊 ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز شهادت 📅تاریخ تولد : ۳ مرداد ۱۳۴۵ 📅تاریخ شهادت : ۲۳ بهمن ۱۳۶۴ 📅تاریخ انتشار : ۲۴ بهمن ۱٣٩٩ 🥀مزار : گلزار شهدای خرم اباد
✨میگن نوزادان از بهشت به زمین می آیند! 🍃بهمن 1362 بعد از اینکه علیرضاجیلانی عمو ، با به رفت ، علی رضا جیلانی برادر زاده زمینی شد و اینچنین جایشان را باهم عوض کردند. 🍃15 ساله بود که نام هیئتی که برای تاسیس کردن را "هیئت فاطمیون" گذاشت بس که حضرت زهرا بود و به ایشان ارادت داشت❣ 🍃از ابتدا نیروی نبود و نیروی بود و داوطلبانه به اعزام شد. شب شهادتش ، در آخرین نوار ارسالی از سوریه صراحتاً شهادت خود را خبر می دهد و به دوستانش می گوید: احساس می کنم این دفعه با دفعات قبل متفاوت است؛ احساس می کنم در بهشت دارد روی من باز می شود و یقین دارم این سفر، سفر آخر من است و از دوستانش طلب حلالیت می کند. 🍃شهید در قسمتی از اش چنین آورده :خدا می‌داند هروقت که به برگشت فکر می‌کنم دنیا برایم تیره و تار می‌شود آخر این راه، این راه به این بزرگی و عظیمی باید برگشت داشته باشد، خداوکیلی قدرت برگشت و تحمل دنیا را نداشتم. درست که شیرینی هایی مثل شما و پدر و مادرم و خواهر و برادرم را برایم داشته ولی این سفر برایم بدون بازگشت است چون در مقابلم چیزی هست که به مانند دریا بوده و دنیا یک قطره ناچیز!💧 🍃در آخر می‌دانم که سخت است برای خانواده‌ام اما من به مادرم (حضرت زهرا) اقتدا کردم و نمی‌خواهم چیزی از من بماند پس خواهش می‌کنم سنگ قبر عمو را عوض کنید و بنویسید (شهیدان علیرضا جیلان) این کار کمتر فضا را برای من ناچیز اشغال می‌کند. یه دلیل دیگه هم داره و اینکه من همیشه عاشق بودم چه افتخاری بالاتر از این‌که اینجا اسم من هم باشه. 🍃شهید علی رضا جیلان در تاریخ بیست و هشتم آبان 1396 بعد از چندین بار مجروحیت در عملیات آزادسازی بوکمال آسمانی شد و در تاریخ شنبه ۴ آذرماه ۱۳۹۶ با همراهی خیل عظیم مردم آرام گرفت و به آرزوی خود رسید😍 🍃حالا گلزار شهدای بروجن میزبان دو علیرضا جیلان است که مردم به رشادت و شجاعت ازشان یاد می کنند.🥀 ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز تولد 📅تاریخ تولد : ۲۸ بهمن ۱۳۶۲ 📅تاریخ شهادت : ۲۸ آبان ۱۳۹۶ 📅تاریخ انتشار : ۲۷ بهمن ۱٣٩٩ 🥀مزار شهید : گلزار شهدای شهر بروجن
🍃حسین، تداعی کننده بسیاری از لغات و تلفظ‌های سنگین، غلیظ، ملموس و حتی تاثیرگذار است. 🍃همه ما در مدت حیاتمان به عنوان پیرو کلمه دنبال آن هستیم که با سختی، یکی از آن تلفظ‌ها را در خودمان پیدا کنیم و پرورش دهیم. 🍃کار به آدم‌ها و حتی انسان‌ها ندارم؛ کارهایی کرده‌اند که تداعی کلماتی مثل ، علاقه، دل‌ و... را به سمتی برده‌اند که خیالمان به سمت دنیا و سانسورهای صداوسیما خم می‌شود😓 🍃هر از چند گاهی دست ربوبیت خود را به همه نشان می‌دهد و حسین‌ها را جلوی چشم ما راه می‌برد و تا می‌آیند می‌شوند، اطلاعات پرواز صدایشان می‌زند و ؛ تنها چیزی که از آنها می‌ماند خط سفید رنگ پروازشان در آبی آسمان است🕊 🍃حسین خرازی، نمود حسین‌های فشرده تاریخ هشت ساله کوره‌های ماست که تا به خودمان بیاییم و حتی به بیاییم پرواز کرده بود و حال، منِ دهه هفتادی فقط خط سفید پروازش را می‌بینم😔 🍃سیروسلوک تنها یک سکوی پرتاب داشته و خواهد داشت و آن چیزی جز حسین(ع) و هم‌سفرانش نیست♡ 🍃باید شوی تا بدانی عقل چیست و معنی عشق امثال حسین، ضعف است یا قدرت... 🍃حسین جان لشکر امام حسین، اما حال، ما در کشور و خاک جمهوری‌اش بجایی رسیده‌ایم که خوانده‌ایم تو برای رساندن غذا به سربازانت پریده‌ای، افسوس که در پشت نقاب‌هایمان به یکدیگر رحم نمی کنیم و با جان سربازان این خاک، که همان مردم‌اند بازی‌مان گرفته است😪 🍃شنیده‌ایم ها را برداشته و به ضعیف تر از خود می‌دادید، اما اکنون ما جزء سپاه ماسک هستیم و روی به زمین، که آن خط پرواز را نبینیم و روی‌مان سیاه نشود😞 (وخدا قومی را تغییر نخواهد داد تا آنها خودشان را تغییر ندهند...) ✍نویسنده : 🍂به مناسبت سالروز شهادت 📅تاریخ تولد: ۱ شهریور ۱۳۳۶ 📅تاریخ شهادت: ۸ اسفند ۱۳۶۵.شلمچه 📅تاریخ انتشار : ۷ اسفند ۱۳۹۹ 🥀مزار : اصفهان.گلزار شهدا.قطعه شهدای کربلای۵
🍃در تلاطم موجی از کلمات دست و پا میزنم ، نفسم بند آمده و خسته‌ام! میخواهم به ساحل نجات برسم و در کوی عشاق پهلو بگیرم... 🍃جاذبه ای عجیب مرا به این سو می‌کشاند ، دلم میان این همه که آرام خفته بودند، به دنبال میگشت که نامش رحمان بود."رحمان بهرامی" 🍃میگویم آشنا ، چون برایم در قاب عکسی آشنا شده بود که قامت بلند و عاشقانه اش را به رخم میکشید. و میگویم غریب چون غربت احساساتش گریبان گیر افکارم شده و همین او را برایم غریب تر میساخت. 🍃تضادی عجیب بود که من گرفتارش شدم ، شیرین بود و به همان اندازه هم تلخ.حالا کلمات کم کم مرا به آن سو که میخواهم هدایت میکنند. 🍃به صوت ها گوش میسپارم از او میگویند که در دامان متولد شد و در آغوش زمستان ابدی🕊 🍃اویی که کوچکترین عضو بود ولی منش بزرگ و رئوفش به او عظمتی دیگر می‌داد و همین پوششی شده بود بر ته‌تغاری بودنش که بزرگتر از و برادر های خود جلوه می‌نمود. 🍃از او می‌گفتند که زندگی‌اش در و خلاصه میشد وَ چه از این بهتر که زندگیت در ائمه خلاصه شود... 🍃از این بالاتر که دختر علی(ع) شوی و آخر سر در منتهی‌الیه آرزوی خویش غرق شوی؟ پایان کتاب زندگیش جز این اگر بود جای تعجب داشت؛ چرا که پایان کار هر ‌ست. ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز شهادت 📅تاریخ تولد: ۲٠ فروردین ۱۳۴۷ 📅تاریخ شهادت: ۲٠ اسفند ۱۳۹۴ 📅تاریخ انتشار: ۲۱ اسفند ۱٣٩٩ 🥀مزار : گلزار شهدای خرمدره
🍃قهرمانی دیگر از شهر فسا، در شهریور سال ۱۳۳۵ دیده به جهان گشود. قهرمان قصه ی ما هر قدر بزرگتر می‌شد ذات پاکش بیشتر مشهود می‌گشت. 🍃دفتر زندگی‌اش را که ورق می‌زنیم، مظهری از را به عین می‌بینیم. محمود ستوده، چون سایر شهدا، مخلص خدای خویش بود. شخصی پرشور، مهربان، متدین و اهل ولایت❤️ 🍃مردی نکونام، که تا کنون هر چه را در وصفش شنیده‌ام جز به خوبی و نکویی نبوده. 🍃به گفته مسئولین مافوق شهید ستوده، بینش عمیق فکری، استعداد مناسب نظامی، سرعت عمل و اخلاق حسنه شهید، از وی شخصیتی قوی و موثر ساخت و جوهره وجودی‌اش را به زیبایی شکوفا کرد.  🍃به صفحه‌ی حق علیه باطل در زندگی شهید که می‌رسیم، به روشنی می‌شود دید که چقدر سلحشورانه در عملیات و نبردها شرکت داشتند و به دلیل همین رشادت‌ها و استعداد درخشان و خلوص، به سِمَت جانشین تیپ المهدی(عج) منصوب شدند. 🍃با این حال همچون گذشته با وجود مشکلات زیاد و گرفتاری‌های خانوادگی، جنگ را در رأس امور خود قرار داد و با همین انگیزه هرگز را ترک نکرد. 🍃و سرانجام قهرمان ما، در تاریخ ۲۶اسفند۱۳۶۳ بر اثر برخورد مستقیم گلوله تانک به سنگر هدایت ، مورد اصابت قرار گرفت و با پیکری خونین به خیل شهیدان دفاع مقدس پیوست و به وصال جانان دست یافت و به آرزوی دیرینه خود رسید. 🍃آری درست است که‌ می‌گویند هرکه خدا را شناخت، عاشقش می‌شود و عاشقان به سوی محبوب آسمانی‌شان چه زیباست. مبارک باشد چنین پروازی🕊 ✍نویسنده : 🌺به مناسبت سالروز شهادت 📅تاريخ تولد : شهریور ۱۳۳۵ 📅تاریخ شهادت : ۲۶ اسفند ۱۳۶۳.شرق دجله 📅تاریخ انتشار : ۲۵ اسفند ۱۳۹۹
‍ ♡به‌نام دلارام دل شکستگان♡ 🍃همرهی می‌گفت : اگر باور کنیم ذاتاً محل آسایش و خوشی نیست، توقعمان از دنیا کم می‌شود. آنگاه قوی‌تر زندگی خواهیم کرد و اتفاقا از زندگی بیشتر می‌بریم🙃 🍃به راستی ما کجا ایستاده‌ایم؟‌ در چه جایگاهی؟ با کدام بینش؟ مگر شعر و شعارمان نبود؟ مگر نمی‌خواستیم همچون هزاران مهاجری باشیم که باور داشتند، زمین و ابتلائاتش معبر است و اصلا انسان آمده است تا آزموده و آب دیده شود و بعد هم باید گذاشت و رفت؟ همچون مجید و مجید ها؟ 🍃اگر ایمان و این است که باید در این دنیای سراسر و یغما، عشق مولایمان را چنان بپروریم و آن را فریاد بزنیم که جهان را سراسر کند، پس باید از گذر کنیم و قوی شویم👊 🍃باید بهای شکستگی‌هایمان را اینگونه از دنیا بستانیم، باید قوی شویم. همچون و مجید ها. 🍃باید همانقدر زیبا کنیم. همانقدر زیبا عبد باشیم. باید شویم. باید همچو مجید، شویم. همانقدر صادق، همانقدر . 🌺به مناسبت سالروز شهادت ✍نویسنده : 📅تاریخ تولد : ۱مهر ۱۳۴۰. شیراز 📅تاریخ شهادت: ۲۹ اسفند ۱۳۶۶.حلبچه 📅تاریخ انتشار : ۲۸ اسفند ۱۳۹۹ 🥀 مزار شهید : شیراز
🍃 با ذهنی درگیر، سخت مشغول انجام کاری بودم، اما به نتیجه نمی‌رسیدم. با کلافگی دست از کار کشیدم و آرام گفتم ! 🍃ناگهان خجالت همه قلبم را گرفت. یادم آمد انقدر درگیر روزمرگی‌هایم شده‌ام که مدتهاست یادی از امام زمانم نکرده‌ام. لحظه‌ای با تمام وجود، معنای غربتش را فهمیدم. 🍃 امام است که منِ پُر از ادعا، خود را و او می‌نامم، اما به یادش نیستم، آخر کدام عاشقی لحظه‌ای از یاد خود غافل می‌شود؟ آن هم معشوقی که آمدنش گره از کار همه انسان‌ها باز می‌کند؛ امان از ما، که چه غافلانه در گیر و دار روزمرگی‌هایمان او را فراموش کرده‌ایم. 🍃 کارِ دنیا برعکس شده؛ آقا در انتظار ما نشسته که او را بخوانیم تا جوابمان دهد؛ اما ما آنقدر بی‌وفاییم که گاهی حتی حضورش را هم از یاد می‌بریم. 🍃 کاش صبحی نباشد، مگر اینکه به یاد او بیدار شویم؛کاش دعایی نباشد، مگر دعا برای او؛کاش باور کنیم شلوغی و سردرگمی و آشوب ذهن و دل همه مردم دنیا، حاصل عادت کردن به زندگی منهای یاد و ذکر و حضور امام است. ✍نویسنده:
‍ 🍃بالاترین مدال میرسد به شهید مهدی رضایی مجد بهترین تیم ملی🇮🇷 🍃کسی که یک قدم تا و جهانی شدنش فاصله نبود، اما توپ و دروازه را وِل کرد و و تفنگ در دست گرفت. ای شهید! تو را رها کردی و شدی اهل کربلایِ ۵ 🌸 🍃تو آنقدر خوب بودی که حتی درخشش مدال‌های طلا نتوانست تو را جذب کند. تو مدال خونی (ع) را بر گردنت انداختی. 🍃 از زمین دل کندی و عاشق آسمان شدی، قید داور را زدی و به امام دل دادی❤️ 🍃تو چجور جوانی بودی؟ آخر مگر می‌شود تا این حد دل کند؟ مگر می‌شود آنقدر بود که دگر بینای هیچ جز عشق نبود؟ خنکیه هوای ساحل، دریا و قدم زدن را بیخیال شدی... 🍃رفتی زیر آفتاب جانسوز، بجای قدم زدن بر روی خاک های سرخ سوزان دویدی تا که شرمنده پدر و مادر شهدا نباشی🌹 🍃ای جوان! دلاور مردی‌ات تاریخی‌ست و زبان زدِ تمام جهان است. 🌺به مناسبت سالروز تولد ✍ نویسنده: 📅تاریخ تولد : ۱ فروردین ۱۳۴۳ 📅تاریخ شهادت : ۱۰ اسفند ۱۳۶۵ 📅تاریخ انتشار : ۳۰ اسفند ۱۳۹۹ 🥀مزار شهید : بهشت زهرا، قطعه ۲۹
🍃در نگاهِ اول، تشخیصِ اینکه او داوود است یا ؛ غیر ممکن است! شباهتِ تصویرشان، به حتم، نشات گرفته از عشقی است که در قلبشان شعله می‌کشد یک ♡ 🍃او خَلقاً و خُلقاً شبیه به بود! همچو او حضرتِ مادر و سوخته در روضه هایش🕊 🍃و اینچنین، سرنوشتِ فرزندانِ فاطمه_سلام‌الله‌علیها_ گره خورده به خاک و خون و سوختن است. 🍃داوود؛ شدیدی به ذکر مصیبت بی بی دو عالم سلام الله علیها داشت. امکان نداشت مجلس بگیرد و از حضرت زهرا(س) نگوید. از آنهایی بود که اول خودش می سوخت بعد دیگران را می سوزاند. 🍃امروز سالروزِ شدنِ زمین با قدم‌هایِ نورانی اوست.و من یقین دارم از همان اول، قرارِ بازگشتش به را گذاشته بود. 🍃نمی‌شود عاشق کسی باشی اما شبیهش نه!حکایت داوود و زندگی و شهادتش هم همین است! 🍃متولد شد برایِ زندگی کرد در عشقِ مادر_سلام‌الله‌علیها_و پرواز کرد همچو مادر با پهلویی شکافته از لمسِ ترکش💔 🍃امروز اما روزِ توست برایمان بخواه چون تو و ابراهیم، در این عشق بسوزیم که گاهی سوختن، چون پر و بالی تازه می‌دهد. ؛ فرزند فاطمه💚 ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز تولد 📅تاریخ تولد : ۱ فروردین ۱٣۴٢ 📅تاریخ شهادت : ٢٢ اسفند ۱٣۶٣ 📅تاریخ انتشار : ۱ فروردین ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : بهشت زهرا
‍ 🍃زمان به سرعت می گذرد. به ندای دلت گوش کن، می خواهی دل ببندی و بمانی یا حق شوی و به پرواز کنی🕊 🍃شهدا را با زیباترین مرگ همان شهادت تفسیر کردند. 🍃 دهه هفتادی هایی که در این روزها خبر شهادتشان فکر را مهمان خانه می کند که چطور می توانند از دنیا و تعلقاتش بگذرند؟ 🍃جوانانی که با ذکر ، علی اکبرهای زمان شدند، پدرانشان آن ها را راهی میدان دفاع از حریم آل الله کردند و مادرانشان با ذکر ، جان هایشان را در راه زینب(س) فدا کردند. 🍃جوان ذاکری هم نام ارباب و غلام با عزت او(حسین معز غلامی)که پاسداری را فقط برای برگزید. 🍃عصرهای پنج شنبه خودش و دلش در دنبال گمشده اش بود. در خانه هم عکس شهید مونس لحظه هایش بود. شاید هم مونسش پادرمیانی کرد و دفاع از حرم رزقش شد .. 🍃اهل ماندن نبود. حتی دوستانش به پدرش گفتند: به حسینت دل نبند او رفتنی است. یک عکس و یک خط نوشته دردنیای مجازی خبر شد برای چشم انتظارش در دنیای واقعی😓 🍃علی اکبرانه رفت و پدرش را به صبرِ حسین(ع) پس از وصیت کرد. او همچون جوان دلیرانه و با شجاعت جنگید و شهید شد🌹 🍃گویا ی پیکرِ بر زمین مانده ی را بسیار خوانده بود که پیکرش سه روز بعد از شهادت پیدا شد. آن هم بانشان (عج) که سند سربازی اش، برای امام زمانش بود❣ 🍃مدافع منتظر ... این روزها حال دلمان خوب نیست. برایش بخوان از همان هایی که مانند خودت به ختم شد🌷 🍂به مناسبت سالروز شهادت ✍نویسنده : 📅تاریخ تولد : ۶ فروردین ۱۳۷۳،خوزستان.امیدیه. 📅تاریخ شهادت : ۴ فروردین ۱۳۹۶،سوریه حماء 📅تاریخ انتشار : ۳ فروردین ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : بهشت زهرا قطعه ۵۰
🍃در کودکی برای بزرگ شدن بسیاری داشتیم. چشم بستیم تا برای آرزوهایمان دعا کنیم و به سرعت یک چشم برهم گذاشتن بزرگ شدیم. 🍃زمان به سرعت گذشت و روزها از یکدیگر پیشی گرفتند. ما ماندیم و دنیای بزرگترها. سرگرم زرق و برق ها شدیم و غافل از مسیری که باید به انتهای قربه الی الله میرسید.گناه کردیم و گوشمان کر شد در مقابل ندای حسرت بار عذاب وجدان... 🍃دلبسته شدیم و تا به خود آمدیم دست و پاها در غل و زنجیر وابستگی اسیر شده بود و ما به دنبال آرزو هایی که عاقبتشان به دنیا ختم می شد... 🍃در این میان عده ای شدند و با چشیدن طعم ، چشمشان جز معشوق را ندید.چشم بستند بر دنیا ، پا گذاشتند بر آنچه که میخواست زمینگیرشان کند. 🍃 در خاک های ، در میان مناجات هایشان، رها شدن از بند دنیا را خواستند و این چنین شد که دنیای زیبای پیش رویشان جلوه کرد و قربة الی الله گویان راهی میدان شدند. 🍃نفس را سرکوب کردند و پیروز میدان شدند.می خواستم از ابراهیم صوفی بگویم اما چند خط بیشتر از او سهم دنیا و آدم هایش نبوده. امثال او درس رارزیبا آموختند چرا که پیش از اینکه در چشم خلق خدا جلوه کنند درچشم خدا جلوه کردند😍 🍃ابراهیم، پس از در بیابان های سقز به دنبال عشق بود و سرانجام در درگیری با مزدوران به معشوق رسید و شهادت نصیبش شد🕊 ✨در نیمه فروردین که نبض بهار حس می شود، شهید♥️ ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز تولد 📅تاریخ تولد : ۱۵ فروردین ۱٣٢٩ 📅تاریخ شهادت : ۱ آذر ۱٣۶۴ 📅تاریخ انتشار : ۱۵ فروردین ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : داردرفش سید کریم
🍃در تلاطم موجی از کلمات دست و پا میزنم، نفسم بند آمده و خسته‌ام! میخواهم به ساحل نجات برسم و در کوی عشاق پهلو بگیرم♡ 🍃جاذبه ای عجیب مرا به این سو می‌کشاند، دلم میان این همه که آرام خفته بودند، به دنبال میگشت که نامش رحمان بود."رحمان بهرامی" 🍃میگویم آشنا، چون برایم در قاب عکسی آشنا شده بود که قامت بلند و عاشقانه اش را به رخم میکشید. و میگویم غریب چون غربت احساساتش گریبان گیر افکارم شده و همین او را برایم غریب تر میساخت. 🍃تضادی عجیب بود که من گرفتارش شدم، شیرین بود و به همان اندازه هم تلخ. حالا کلمات کم کم مرا به آن سو که میخواهم هدایت میکنند. 🍃به صوت ها گوش میسپارم از او میگویند که در دامان متولد شد و در آغوش زمستان ابدی🌺 🍃اویی که کوچکترین عضو بود ولی منش بزرگ و رئوفش به او عظمتی دیگر می‌داد و همین پوششی شده بود بر ته‌تغاری بودنش که بزرگتر از و برادر های خود جلوه می‌نمود. 🍃از او می‌گفتند که زندگی‌اش در و خلاصه میشد وَ چه از این بهتر که زندگیت در ائمه خلاصه شود😌 🍃از این بالاتر که دختر علی(ع) شوی و آخر سر در منتهی‌الیه آرزوی خویش غرق شوی؟ پایان کتاب زندگیش جز این اگر بود جای تعجب داشت؛ چرا که پایان کار هر ‌ست🤗 ✍نویسنده : 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۲٠ فروردین ۱۳۴۷ 📅تاریخ شهادت : ۲٠ اسفند ۱۳۹۴ 📅تاریخ انتشار : ۱۹ فروردین ۱۴۰۰ 🥀مزار : گلزار شهدای خرمدره
🍃سال ۱۳۳۶ پدر خانواده چراغی از که برگشت، خداوند پسری به او هدیه داد. پسر با اعتقادات مذهبی خانواده، اهل بیت شد. کنار تحصیل به آموزش قرآن و مطالعه پرداخت. 🍃سال آخر دبیرستانش با مصادف شد. شهید رضا تلاش فراوانی در تسخیر مراکز دولتی انجام داد. پس از پیروزی انقلاب با فرماندهان انقلابی به رفت و در نابودی کومله از خود رشادتهای بسیار به جا گذاشت. 🍃با آغاز جنگ همراه فرماندهان به جنوب رفت و در عملیاتها با سمت فرمانده گردان و تیپ و سرانجام فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول الله خدمت کرد. 🍃شهید رضا یازده بار مجروح شد و می گفت، در مجروحیت به شهادت خواهد رسید. فروردین ۶۲ در عملیات والفجر یک در منطقه فکه با سمت فرمانده لشکر، حماسه آفرینی کرد. 🍃۲۵ فروردین دشمن آتش سنگینی بر رزمندگان می ریخت. شهید رضا همراه و و سه نیروی مقابل دشمن ایستادند تا نیروها بتوانند از آتش دشمن سالم به خانه هایشان بازگردند. در این نبرد، دوازدهمین مجروحیت چراغی به وقوع پیوست و شهادتش به ثبت رسید🕊 ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ٢٧ فروردین ۱٣٣۶ 📅تاریخ شهادت : ٢۵ فروردین ۱٣۶٢ 📅تاریخ انتشار : ٢۸ فروردین ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : بهشت زهرا تهران
🍃ای شهید... در خاکریز های ، خدا را شناختی، برایش مناجات کردی،‌ ناله سردادی و شدی. هنوز سوز صدا و مداحی هایت در گوش همرزمانت به یادگار مانده است. برایمان بخوان. مدتی است محرومیم از دعای پنجشنبه شب های مسجد😔 🍃با سوز دلت بخوان، مدتی است خودمان را گم کرده ایم. نادما منکسرا را برایمان کن که شاید از این خواب ناز غفلت بیدار شویم. 🍃هرکس از توحرفی زد از عشقت به حضرت مادر گفت. روضه بخوان. برایمان از بگو شاید از آتشی که برای خودمان ساخته ایم خلاصی یابیم. بگو چه گذشت بین در و دیوار، شاید دلمان لرزید و اشکمان جاری شد. از میخ در هم بگو. شاید در به رویمان باز شد😭 🍃از وصیت مادر به دختر و بگو، شاید کبوتر دلمان پرکشید سوی . اما از بازوی کبود نگو، میدانی که ختم می شود به گریه های علی. صبرِ چاه را نداریم که در مقابل دل داغدار و اشک های تاب بیاریم.. 🍃نمی دانم در جبهه، چگونه عاشق شدید که شهادتتان همچون اهل بیت بود، یکی بی سر، یکی با دست های قلم شده، یکی و یکی با پهلوی شکسته و همچون خودت😞 🍃 در سنگرِ مناجاتت، روضه ی مادر را میخواندی که خمپاره، بازویت را کبود کرد و پهلویت را شکافت و تو بازهم به اقتدا کردی. 🍃این پایان ندارد.... سنگ مزارت و ذکر یا زهرایی که روی آن حک شده، نشانه ای است برای هر که دلش گره بخورد به حضرت مادر. فاتحه ای برای تو بخواند و حاجت بگیرد. راستی شنیده ام جوانان به واسطه تو می شوند. شاید هم اولین قدم برای ، خوشبختی است. سفارشمان را به مادر پهلو شکسته بکن❤️ 🌺شهادتت مبارک فرمانده. 🕊به مناسب سالروز ✍️نویسنده : 📆تاریخ تولد : ۲۳ تیر ۱۳۴۳ 📅تاریخ شهادت : ۵ اردیبهشت ۱۳۶۶. بانه 📅تاریخ انتشار : ۴ اردیبهشت ۱۴۰۰ 🥀مزار : اصفهان
🍃به نام آفریننده نور و به نام آن کسی که نور دلهای شما را چلچراغ مسیر ما قرار داد، به نام پروردگار ♥️ 🍃به نام که مشتاقش بودی، آنگونه که عطشانی حیات میجوید و اسیری در پی رهایی میگردد. 🍃به نام او که با هر نفس شوق حسین(ع) را در دلت زنده میکرد و تو، مشتاقانه مسیر پر تب و تابش بودی. 🍃چه حرف ها که میتوان زد از روح انگیزت در میان قاب‌ها، که راه روشن مینمایاند و پیش‌نوشتی برای سرنوشت‌ها میشود… 🍃شهید، مصداقیست که در قلوب شما رشد میکند و روزی مهر تایید بر بیقراری های دل میزند. غلط است که میگویند شهیدان، از دست رفته اند. ما شهیدان را از دست نداده ایم بلکه بدست آورده ایم؛ و خود نیز وقتی به دست خواهیم آمد که شهادت را بدست آوریم.* 🍃به امید روزی که با نگاهی از جوارتان، سعادتی نصیب عاشقان شهادت شود. *بخشی از وصیتنامه شهید که از نقل قول شده بود. ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ٢ شهریور ۱٣۵۶ 📅تاریخ شهادت : ۱۰ اردیبهشت ۱٣٩٢ 📅تاریخ انتشار : ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : سوریه 🥀مزار شهید : گلزار شهدای مراغه
‍ 🍃آنقدر دلبری کرد که فرجام، بله را از آسمانیش گرفت. کارهایش با عشق بود. گویی برای هر ذره ای از کارش، قاشقی از عشق را به چاشنی آن‌ می افزود. 🍃در هر مسیری که ردی از دشمن میشد، دل و جان رد آنجا را میگرفت. سه بار در و بارها به عنوان حافظ امنیت شرق و غرب کشور را زیر پا گذاشت، بالاخره دلبری های مجنونانه ی دانیال در جنوب شرق نتیجه و ثمره خود را داد. او به وصال معشوق آسمانیش‌ رسید. 🍃آری ذره ذره این خاکها (سرزمینها) با جوشش عشق دانیال ها به مستانگی چنگ زدند و اینک شاهد باصلابت تر و محکمتر شدن سرزمینمان هستیم‌. 🍃براستی این از جوشش عشق و عاشقانی است که به خیل عظیم یاران آسمانیشان پیوستند و اینک با حضور حامیان این مرز‌‌ و‌ بوم شده اند. 🍃سرگذشت این عاشق را که ورق میزنیم میبینیم که از همان کودکی دلی آسمانی داشته و با آسمانیان هم کلام بوده است. گویی از همان روزهای ‌آغازین آسمانیان آماده برای پیشوازی و خوش آمدگویی دانیال بودند. 🍃دانیال با یاد و خاطر شهیدان رشد یافت آنقدر که در نسیم بهاری شهیدان غرق شد و اینک یاد و خاطر اوست که نور و صفادهنده خانه وجودمان شده و سرای ذهنمان را غرق خود ساخته است. 🍃آری این است رسم و وفای و معشوق، براستی چنین‌ میانه‌ میدانم آرزوست❣ 🌺به مناسبت سالروز ✍نویسنده : 📅تاریخ تولد : ۱۷ مهر ۱۳۶۹ 📅تاریخ شهادت : ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۷ 📅تاریخ انتشار : ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : بهشت زهرا. قعطه ۵۰
"بسم الله الرحمن الرحیم" 🍃ایام اربعین سال ۹۴ بود که تصمیم گرفتیم با چندتا از رفقا راه بیفتیم سمت مرز تا برویم و خودمان را بندازیم توی اقیانوس خروشان امام حسین علیه السلام👣 🍃دو تا ماشین شدیم و زدیم به جاده من و جواد و سه نفر دیگه از بچه ها توی یک ماشین بودیم.اون سه نفر که تا راه افتادیم خوابیدند، ماندیم من و جواد. از همانجا تا خود مرز برای هم تعریف کردیم تا خوابمان نبرد و بتوانیم رانندگی کنیم🚘 🍃سالها بود جواد را میشناختم، با هم توی ستاد شهید بابانظر کار میکردیم، شهدا بود، آنقدر که هرکجا کار شهدا روی زمین می ماند و کسی نمیتوانست سختی آن کار را تحمل کند اصطلاحا او می رفت و زیر یک خم کار را می گرفت. 🍃آن شب هم کلی از خاطرات کارهایش گفت اما خیلی هم برایم درد دل کرد.کفری بود از اینکه خیلی تلاش کرده است تا برای دفاع از حرم برود حتی یک بار تا پای هم رفته اما از همانجا برش گردانده اند. می گفت من در حق اهل بیت کوتاهی کرده ام و نتوانسته ام کاری برای آنها بکنم، میخواهم بروم سوریه و حداقل کاری را که میشود انجام بدهم. 🍃از زیارت که برگشتیم، مدتی بعد کارهای اعزامش درست شد و رفت و دست آخر در آزادی نبل و الزهرا یک تیر و دو نشان کرد، هم مدال دفاع از حرم و خدمت به سلام الله علیهم را گرفت و هم به عشقش که و شهدا بودند رسید🕊 🍃حالا که فکر میکنم چقدر خوب است که انسان زندگی اش را مانند شهید جواد محمدی مفرد چیزهایی کند که پیوستن به آنها مایه سربلندی دنیا و آخرتش باشد♥️ ✍نویسنده : 🌺به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ٢۶ اردیبهشت ۱٣۵۶ 📅تاریخ شهادت : ۱۵ بهمن ۱٣٩۴ 📅تاریخ انتشار : ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : بهشت رضا مشهد
‍ 🍃می‌گفت: اگر ادعای ی حضرت زهرا(س) رو دارم، باید از ناحیه سینه یا شهید بشم، اگه یکی از این دو نشونه رو نداشتم، بدونید نیستم، یه مرده‌ام مثل همه مرده های دیگه، فقط ادای شیعه ها رو در میارم همین. 🍃این اواخر، دست به دامن شدی، که برای شهادتت دعا کند و او گفت: دعا میکنم که شهید نشی، تو باید بمونی و بچه های مردم و سر و سامان بدی. ولی تو بی‌تاب و تشنه بودی، تشنه سعادت، بی‌تاب . 🍃این حرف ها سرت نمیشد، آدم نمی‌تواند دوری معشوق را تحمل کند و تو عاشق شده بودی، عاشق ، بیقرار بودی برای ... آرزو داشتی مانند مادر پر بکشی یا از ناحیه سینه یا پهلو... 🍃و چه خوب مادر تو را خرید، شدی شیعه واقعی حضرت مادر همانطور که میخواستی. بالاخره به معشوقت رسیدی، راستی مادر را دیدی... 🍃اگر دیدی سلام ما را هم برسان بگو که جا مانده ایم و بیقراریم... بگو که شفاعتمان را کند این 🌺 ✍نویسنده : 🕊به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۲۷ اردیبهشت ۱۳۵۵ 📅تاریخ شهادت : ۱۶ بهمن ۱۳۷۷. سیستان 📅تاریخ انتشار : ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : بهشت زهرا تهران
‍ ☆به نام او☆ 🍃به گمانم که دریا، از ابتدا بدین سان آرام و زیبا نبود. نبود. آبی نبود. تلخ بود و پریشان. سیاه بود وآشفته. اما نگاه دل ربای سپهر که شیشه ی لغزان دیدگانش را نوازش داد، سیاهی اش شکست و آبی شد. عاشق شد. 🍃ما خستگان نیز همچو همان دریای سیاه گشته ایم، بی دل و دردمند. 🍃یارا! شده ایم یک نگاهت که آبی گردیم و عاشق. همچو دریا. همچو آنان که بِدیشان نگریستی و عاشق شدند. خالص شدند. همچو . 🍃او که مبارز و مجاهد بود. او که عاشق و خالص بود.او که از طریقت مبارزه اش، تنها آگه بود. او که عبد و بود، بی شایبه و فریب. او که خَلَت زمانه از دل رانده و سپهر را میهمان صحن دل کرده بود. 🍃یارا! ما را نیز چون او گردان. "اَللّهُمَّ اَخرِج حُبَّ الدُّنیا مِن قُلوبِنا" آری! همچو او و هزاران عاشق دیگر. ✍نویسنده : 🍂به مناسب سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۳ آبان ۱۳۱۹ 📅تاریخ شهادت : ۲۸ اردیبهشت ۱۳۶۴ 📅 تاریخ انتشار: ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : بهشت زهرا
🍃عاشقی سن و سال نمیشناسد؛ ناگهان می آید جایی میان قلبت جا خوش میکند و ماندگار میشود. میشود همدم روزها و شب هایت؛ آن هنگام است که وجودش بیقرار لقاء معشوق میگردد... 🍃تو نیز عاشق بودی؛ در آن سن چشم هایت پرده الهی را کنار زد و خدای خود را میان شلوغی های دنیا یافتی. دیگر بهانه های دنیوی نماندی و عاشقانه به سوی خالقت شتافتی... 🍃آخر این رسم عاشقی است که جز او را نبینی و تنها رهرو راه او باشی. اصلا بسیجی که باشی راه و رسم را خوب می آموزی و محال است که حبّ دنیا وجودت را تسخیر کند. بسیجی بودن رسم، نوع و *شرط* زندگی است و در این مکتب است که درس بودن را فرا میگیری. 🍃میدانی! ماجرا همان حرف روایت گر روزهای عاشقی است. خوب گفت آوینیِ جبهه ها که اگر متاع وجودت خریدنی شود هر جا که باشی و در هر سنی که باشی کارنامه ات مزین به اسم و رسم میشود و آن است که تو میشوی همان مصداق« هم المفلحون »... 🍃آن است که نهایت عاشقانه هایت میشود، با جان پذیرفتن ترکش ها در ؛ همان جایی که رد قدم های خدارا میتوان تماشا کرد. حال که طعم یار را چشیده ای؛ یادمان کن شهیدِ عاشق... ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ٢٧ اسفند ۱٣۴٧ 📅تاریخ شهادت : ۴ خرداد ۱٣۶۵ 📅تاریخ انتشار : ۴ خرداد ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : جزیره مجنون 🥀مزار شهید : بهشت زهرا
🍃شهدای گمنام زائران بسیاری دارند. هرکس که تیغ تنهایی به تنش بخورد و بغض صاحبخانه دلش باشد مهمان همیشگی شهدای گمنام است. اما هستند شهدایی همچون حاج شعبان که بر روی مزار نامشان هک شده اما در قلب و ذهن مردم اند. 🍃سرباز گمنام بود و هدفش تشکیل جامعه مهدوی برای آمدن هادی روزهای . برایش فرق نداشت ایران، آفریقا یا موصل. هرجا که پاگذاشت همه را و دلباخته خود کرد. مثل همان روز های جنگ که سربازان صدام کم کم با رفتار و اخلاق نیکوی او، شدند و برگشتند سوی حاج شعبان و دوستانش. 🍃حال در روزهایی که ندای از حرم عمه سادات شنیده شد حاج شعبان راهی شد و بازهم مثل روزهای جنگ همه مجذوب او شدند و کمی بعد که شهادت روزی اش شد عده ای فهمیدند حاج شعبان نصیری، هم رزم نبوده بلکه مسئول لشکر بوده است. همان روز که غسل کرد و موذن اذان ظهر شد و لحظاتی بعد به رسم در شعله های آتش سوخت. 🍃 نه دفتر و میز کاری داشت و نه قبول کرده بود درجه هایی را که باید روی دوشش میدرخشید. او مصداق یه سرباز واقعی برای بود و با شهادت اجر خدمت خالصانه اش را گرفت. 🍃چهل روز بعد از شهادتش موصل آزاد شد و دوستانش از او با نام موصل یاد کردند. جای حاج شعبان ها خالی است در روز های حیرانی و پر از مشکل این روزها. کاش بودند و بدون نشستن پشت میز و صندلی ، به فکر مردم و دردهایشان بودند... ✍نویسنده : 🌹به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱ فروردین ۱۳۳۷ 📅تاریخ شهادت : ۵ خرداد ۱۳۹۶ 📅تاریخ انتشار : ۴ خرداد ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : عراق، موصل 🥀مزار شهید : بهشت زهرا
‍ ♡بسم رب شهدا 🍃بیایید شویم، پرده های را بدریم و روزنه وجود را به سوی نور بگشاییم، دست در دست هم در مسیر عاشقی گام برداریم🚶‍♂ 🍃در سینه ما را قرار دادند بهر عاشق شدن. عشقی از جنس ، بهر پاسبانی از تا پای جان، بهر میزبانی از و راه یافتن به سوی 🌷 🍃باید دل به زد و همره خوبان شد، همرنگ جماعتی از جنس معرفت. برای اینکه رسم عاشقی را بیاموزی و از بند رها شوی باید دلت را پاکسازی کنی دل که شود، عاشق میشوی، عاشق که شدی ،آماده پاسبانی میشوی، آماده پاسبانی که شدی، میزبان معرفت و راهی ابدیت میشوی. و چه سخت است گذر از سیم خاردار های نفس و این همه 😓 🍃از دل هزاران نفر دلشان را به دریا زدند و آماده جنگی تمام عیار با نفس و دشمن خویش شدند، هم یکی از آنها. مردی از خیابان بهار کوچه خرداد پلاک ۹ 🍃ابوزینب دلش را به حریم باخته بود. عاشق شده بود در کلاسِ درسِ عشق، خوب درسش را آموخته بود.😍 🍃جز مردان خدا کسی را سراغ ندارم که کارنامه قبولی از این مدرسه گرفته باشند، کارنامه ای که پایش مهر خورده است. 🍃اهل دلی می‌گفت: برای های پیش رو مردانی می‌خواهیم از جنس که ابتدا فاتح شهردل خویش باشند. شاگردان این مکتب همه فاتح شهر دل خویش بودند و بعد برای فتح خرمشهر های پیش رو کمر بستند. 🍃عاشق که شوی معشوق ات خوب تو را می‌خرد. کافیست بلند شوی و یک یا علی بگویی. کمی "همت" چاشنی این یا علی و عشقت کنی میشوی همان که خالقت میخواهد...😉 پس مجاهد😌 به مناسبت سالروز ✍نویسنده : 📅تاریخ تولد : ۹ خرداد ۱۳۶۳ 📅تاریخ شهادت : ۷ دی ۱۳۹۸.سوریه 📅تاریخ انتشار : ۸ خرداد ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : بهشت زهرا
🍃می گویند عشق حسین سن و سال نمی شناسد. از همان کودکی آرام آرام روح و جسمت را دربر می گیرد. غلامِ حسین می شوی و روزهای محرم... 🍃امیر کاظم زاده از همان کودکی عشق اهل بیت مخصوصا بر دلش جوانه زده بود. با شروع با بچه ها محله را سیاهپوش می کردند. سنج و طبل می خریدند و برای می کردند. 🍃لحظه به لحظه با عشق امام حسین قد کشید و بزرگ شد و با پیوستن به سبزپوشان سپاه راهش را استوار کرد. مدتی بعد به درخواست مادر کرد و حاصل ازدواجش فرزندی شد که نذر حضرت محمد بود و پس از نوشتن نام هایی که امانت سپردند به صفحه های ، طاها قسمتشان شد و نام عزیز دل پدر شد محمد طاها. 🍃عشق به شهادت در دلش هر لحظه می تپید. در تشییع از همه میخواست برای شهادتش دعا کنند و معتقد بود که در باغ شهادت هنوز هم باز است. مدتی بعد که خبر دفاع از را شنید به عشق اباعبدالله راهی شد. مقصد را نگفت فقط از ماموریتی گفت که ممکن است ۴۵ روز طول بکشد. 🍃مادر با محمد طاها شش ماهه بدرقه کرد پسرش را به امید دیدار دوباره. اما شاید محمد طاها میدانست که اخرین دیدار با پدر است که بیقراری کرد و چشم های پدر هر چند قدم یکبار، فرزند شش ماهه اش را میدید و دل کندن را تمرین می کرد. شاید هم به یاد ارباب بغض می کرد و استوارتر قدم بر میداشت. 🍃مدتی بعد در باغ شهادت باز شد و خودروی پر از مهمات بهانه و تیر عدو سبب خیر تا فرنانده این بار در میان شعله های آتش به باغ آرزویش برسد. سه روز در محاصره در میان شعله های آتش سوخت. از امیر اربا اربا چیزی نمی توان گفت اما مادر هنوز هم منتظر است تا قامت تک پسرش را بعد از خداحافظی آخر ببیند. حال، محمد طاهای شش ماهه مردِ کوچک خانه شده و دلتنگی هایش را با قاب پدر شریک می شود .دست می کشد بر عکس و از حسرت هایش می گوید. از دیدن روی پدر و یک سفر با پدر آن هم به مقصد ... ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۴ شهریور ۱٣۶۱ 📅تاریخ شهادت : ۱۱ خرداد ۱٣٩٢ 📅تاریخ انتشار : ۱۲ خرداد ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : دمشق 🥀مزار شهید : بهشت زهرا سلام الله علیها
🍃داستان از انجایی شروع میشود که بعضی ها بهتر از بقیه شوق رسیدن به اسمان را میفهمند. آنقدر زیبا واژه را معنی میکنند، که بلندی آسمان در مقابلش خجل میشود. واژه ایی جدید می افرینند ولی آسمان هنوز مسخ پروازشان مانده. 🍃پیرو راه میشوند. و میسازند واژه شهید را، میشوند امثال قدرت الله، پا در رکاب اینان آمده اند که شهید باشند. که پدران و مادرانشان بگویند: "فرزندم فدای حسین". که خودشان بگویند: "سرم به فدای سرِ اربابم حسین" 🍃که اولین باشند! هم اولین فرزند و نورچشمی خانه، هم اولین شهید و افتخار شهر. بهر تسکین دل آمدند. آمدند تا حریم دوباره شسکته نشود. اشک از دیدگان همسران و فرزندانی روان نگردد و هتک حرمت نشود. 🍃فرزند مهربان خانواده اند، مانند مولایشان علی دست گیر اند و کمک به مستمندان و از لیست کارهایشان خارج نمیشود. آنقدر اند که روز تشیع، غریبه ایی برای دیدن پیکرشان بیتابی میکند حتی از خانواده هم بیشتر وقتی دلیل را جویا میشوی میگویند نمک گیر سفره مهربانی قدرت الله بوده... 🍃زمینی اند اما آسمانی میشوند و آسمان از شوق وجودشان دف میزند. زمین هم در حسرت نبودنشان به سر میکوبد. می مانیم ما و داستان جانفشانی هایشان، افسانه بودنشان که دیگر نیستند و دنیا از نبودنشان غمگین. 🍃ای شهید نشسته اییم در انتظار یک نگاهت که آسمانی شویم و نگاه‌مان کن تا جان به لب نرسیده💔 ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ٣۰ فروردین ۱٣۵٧ 📅تاریخ شهادت : ۱۴ خرداد ۱٣٩۵ 📅تاریخ انتشار : ۱۵ خرداد ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : سوریه 🥀مزار شهید : اولادقباد