eitaa logo
هیأت جوانان حضرت علی اکبر (ع)
267 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
155 ویدیو
10 فایل
حضرت علی اکبر (ع)، "جوان مومن انقلابی" زمان خویش بود!
مشاهده در ایتا
دانلود
موضوع: *انبیا الگو و ما در اراده خود در برابر اراده الهی* 😇 حاج‌آقاعابدینی: 🎓 کتاب‌های علمی این گونه است که مفاهیم را توضیح می‌دهند. جای خودش علم است (و) باید همان طور هم باشد، اما کتاب ، کتاب نیست؛ یعنی نمی‌خواهد مثل روش علمی پیش برود. 🎬 مثلا در قصه‌های انبیا شروع می‌کند یک قصه را به اوج خودش می‌رساند اما یک دفعه رهایش می‌کند. به عنوان مثال، خیلی زیباست قصه‌ی موسای کلیم، وقتی که از پیش شعیب سلام الله علیه برمی‌گشت ... موسی رفته بود پیش شعیب پناهنده شده بود. به خاطر کسی که کشته بود😱، از دست فرعون فرار کرده بود🏃‍♂. بعد از ده سال بر می‌گشت. هنوز عنوان فراری را داشت. از بیراهه می‌آمد. در یک جایی ... رعد و برق 🌩 و سرما 💨 و باران 🌧، خیلی شدید شد. به طوری که راه را که داشتند از بی راهه می‌رفتند، گم کردند😵. آن جا قرآن کریم خیلی زیبا اوج مسئله را وقتی ترسیم می‌کند که حالا روایت دارد همسر موسی هم حامله بود🤰. سختی کار مضاعف بود. تمام گوسفندانی 🐑 هم که همراه موسی در سال آخر به عنوان اجرت موسی بود ... در اثر رعد و برق 🌩 و پراکندگی و سرما داشتند از هم جدا می‌شدند. هر کس به سویی می‌رفت. هم سرمایه‌ی مالی اش را داشت از دست می‌داد، هم همسر و خانواده اش 👪 داشتند آسیب می‌دیدند. این جا انسان به چه کسی احتیاج دارد؟ یک آتشی 🔥 از دور دید. وقتی آتش را از دور دید ... به سمت آتش رفت. تعبیر قرآنی این است که بروم «أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدًى» (طه/ 10) یا (اینکه) راه را پیدا بکنیم_بالاخره آتش نشان می‌دهد کسی آن جاست. برویم راه را از او بپرسیم_یا آتشی از آن جا بیاوریم (تا) این جا از سرما نجات پیدا بکنیم ... یک دفعه می‌بینید وقتی می‌رسد به آتش، به آتش که رسید، قصه عوض می‌شود. فقط آن جا تجلی می‌کند «إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى» (طه/ 12) آن مباحث عظیمی که در بعث موسی به نبوت ایجاد می‌شود، دنبال چه بود؟ (دنبال) آتش، تا راه پیدا بکند. راه پیدا کردن هم خیلی زیباست. تا راه را پیدا بکند در بیابان یا از سرما نجات پیدا بکند. به آتش می‌رسد اما وقتی می‌رسد، یک طور دیگری می‌شود. دیگر قرآن کاری ندارد بعد از این چه شد. کاری به بقیه اش ندارد، چون کتاب نیست. نگاه به مسائل ندارد. بعد بگویند چه شد؟ پس همسر موسی چه شد؟ آن شدتِ گم شدنِ موسی چه شد؟ جای دیگری گم شده بود در زمین، (اما) در آسمان پیدا شد؛ بعث به رسالت شد موسای کلیم. آنهم نبی اولوالعزم!!! لذا قصه را رها می‌کند. قرآن در نظام علمی هم همین طوری است. در نظام‌های دیگر هم این طوری است. قرآن کاری به این ندارد که این روش در نظام علم چگونه است، در نظام داستان چگونه است، بلکه چون قصه اش بر اساس است ... آن جایی که به هدایت گری منجر می‌شود را می‌آورد را نمی‌آورد. 👐 پس تمام مفاهیمی را که ما دنبالش هستیم در هدایتگری، در کمالات، (قرآن) در ذیل قصه‌ی انبیا بیان کرده (است) ... لذا (در قرآن) در ضمن وجود مبارک انبیا علیهم السلام، تمام (این) مفاهیم کمالی دین مطرح شده است ... این‌ها (پیامبران الهی) به عصمت رسیده اند و هیچ فعلی، قولی، هیچ حرکتی، هیچ رفتاری از این‌ها خالی از الهی نیست... 🐳 ذیل جریان حضرت یونس نبی سلام الله علیه، ... «وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا» (انبیاء/ 87) ... (یونس) آمد تقاضای عذاب کرد و مقدمات عذاب (هم) فراهم شد. عذاب آمد بر قوم یونس. (یونس) از قوم خارج شد. وقتی که از قوم خارج شد. (با اینکه) طبق عقل ما، طبق نگاه عقلانی ما، یک امر صحیحی است، اما آن جا خطاب و عتاب می‌شود به یونس، که یونس! چرا قبل از این که به تو بگوییم برو، رفتی؟ این گناه نیست. این تحت امر بودن تمام حرکات و سکنات، تحت امر و نهی الهی بودن است یعنی ... به جایی می‌رسند انبیا در کمال، که تمام لحظه لحظه‌ی وجودشان تحت الهی می‌شود. (البته) با خودشان، با کمال خودشان. یک انسان، کمال نهایی اش این است که به جایی برسد که نه فقط در واجبات و محرمات، نه فقط در مستحبات و مکروهات، بلکه در لحظه لحظه‌ی عمرش، امرش دائر این باشد که به او گفته چه بکن، به او گفته این کار را بکن یا نکن. این اراده نداشتن نیست. (بلکه) با (و انتخاب خودش) به این جا رسیدن است. نه این که این رسیدن، به این که انسان اراده نداشته باشد. نه! انسان می‌بیند: خدا در وجود او حاکم باشد از (خود) او است. 🖇 ... (قسمت اول) 📚 منبع: جلسه 94/11/10 سمت خدا. ................................................ ✅ @javananaliakbar1386
🖇 (ادامه سخن) 😲 یک بزرگی گفته بود که من فکر می‌کردم اگر در کمالات به مقام عرش الهی برسم، دیگر در آن جا همه چیز آرام است! می‌گوید: وقتی رسیدم به آن جا، دیدم بلکه عرش الهی از من تشنه تر است به خدا؛ یعنی هر چه که انسان بالاتر می‌رود، وجودش سعه پیدا می‌کند ... تازه می‌فهمد چه خبر است. 🦁 (البته) حیوان، شکلش محدود است ... یک شیری در بیشه‌ای آرام گرفته، همین طور دارد نگاه می‌کند، جلوی رویش آهوان 🦌 دارند با فاصله‌ی کمی راه می‌روند. این‌ها می‌دانند او سیر است. دیگر به این‌ها کاری ندارد. لذا با خیال راحت، دارند عبور می‌کنند ... همین قدر که حیوان شکمش سیر می‌شود (کاری به آنها ندارد). اما انسان مگر دارد؟ ☠ در روایت به این مسئله اشاره شده که قبل از این آدم، آدم‌هایی در زمین زندگی می‌کردند. آن‌ها مبتلا شدند به این مرتبه‌ی فساد و خونریزی و نزاع‌ها و نسلشان برانداخته شد. (این روایت هم مطرح شده است که بماند) 👀 ملائکه با هم گفتند: اگر قرار است خلافتی (وجود داشته) باشد، خلافت در جایی است که آن (خلیفه) ارتباطش با خدا باشد و هیچ به جای دیگری نداشته باشد ... به در انسان، از خدا ایجاد می‌کند.اگر قرار است جانشینی در کار باشد، جانشینی به ما سزاست! (البته) نه از باب این که این‌ها به خدا کردند یا نه از باب این که این‌ها داشتند! ... «وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ» (نحل/ 50) هر چیزی خدای تبارک و تعالی امر می‌کند، این‌ (ملائک) انجام می‌دهند و هیچ در آنجا ندارند، ندارند. این‌ها تابع هستند. منتها برایشان این ⁉️ استیضاحی بود برای اینکه که چطور اینها جمع می‌شود؟ سوال برای رفع مشکلشان بود که بفهمند و بشناسند ... 🧚‍♂ خدای تبارک و تعالی، به آن‌ها فرمود: این دیگر رتبه‌ی شما نیست ... اما (خداوند یک برهانی را) مطرح کرد با آن‌ها، چرا مطرح کرد؟ (چون) می‌خواهد انسانی را خلق بکند که این انسان، همه‌ی ملائکه‌ی خدا جزء شأنش هستند، جزء خدم و حشم اش هستند، خدمتکاران او می‌شوند ... ملائکه‌ خودشان در یک عالم قدسی زندگی می‌کردند که هیچ کسی به تنه‌ی آن‌ها نمی‌توانست تنه بزند ... حالا می‌خواهند شوند به یک موجودی که خلیفة الله است. از جهت این که او (آدم) پایش در است_پای در زمین یعنی با این (ملائک) می‌خواهند متعلق به این وجود شوند! خیلی برای این‌ها سنگین و سخت است که (این مساله) چگونه ممکن است؟ نه از باب این که مقاومت بکنند (بلکه برایشان سوال است). 📩 «وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا » (بقره/ 31) خدای تبارک و تعالی تعلیم کرد به آدم همه‌ی اسماء را که این اسماء چیست؟ اشیاء که عند الله است، همه‌ی این‌ها هستند. همه‌ی این‌ها را خدا دارد تعلیم می‌دهد به آدم ... «ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ» (بقره/ 31) حالا ملائکه هر کدام خودشان اسمی هستند و شأنی از یک اسم هستند ... (در ادامه فرمود) «فَقَالَ أَنبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَـؤُلَاءِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ» (بقره/ 31) اگر شما می‌گویید که ما لایق هستیم، چون قدسی هستیم و ارضی نیستیم و زمینی نیستیم ... (خب) شما از این اسماء خبر بدهید! این‌ها وقتی که به اینجا رسیدند (گفتند) «قَالُوا سُبْحَانَكَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ» (بقره/ 32) خدایا ما غیر از آن مرتبه‌ای که تو به ما یاد دادی، چیزی نمی‌دانیم. این در وجود هیچ کدام نبود. (گفتند که) «إِنَّكَ أَنتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ» علیم حکیم فقط تو هستی ... این‌ها اظهار کردند 😰، دیدند (این قابلیت را) ندارند ... 🎖 بعد از این، آدم امر شد که (ای) آدم تو حالا خبر بده تا این که معلوم شود که مقام تو چیست ... وقتی انباء کرد و خبر داد، این‌ها که در برابر این حقیقت وجودیه، این‌ها چیزی محسوب نمی‌شوند ... « فَلَمَّا أَنبَأَهُم بِأَسْمَائِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ» (بقره/ 33) خدا فرمود آیا نگفتم من چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید؟... ملائکه این جا فهمیدند... بعد خدا می‌فرماید آن چیزی که آشکار کردید و گفتید و آن چیزی که کردید (آگاهم). این اشاره به آن بود که در بین آنها از مانده بود. از سابق و در بین ملائکه بود و این، آنچه را که در وجودش بود (اما) هنوز نکرده بود (خدا میدانست) که بعد از امر به سجده، این شیطان 👺 آشکار شد ... 📚 منبع: جلسه 94/11/17 سمت خدا. ................................................ ✅ @javananaliakbar1386
موضوع: توجه به و خود 😇 حاج آقا عابدینی: 🌷 پس از این که شیطان مورد لعن الهی قرار گرفت و رانده شد و به آدم خطاب شد که وارد بهشت شو، خدای تبارک و تعالی خطاب کرد به انسان (به آدم) که وارد بهشت شود. آدم و حوا وارد بهشت شدند. خدا خطاب کرد که وقتی وارد شدید «وَكُلَا مِنْهَا رَغَدًا حَيْثُ شِئْتُمَا» (بقره/ 35) در این بهشتی که وارد شدید «إِنَّ لَكَ أَلَّا تَجُوعَ فِيهَا وَلَا تَعْرَى، وَأَنَّكَ لَا تَظْمَأُ فِيهَا وَلَا تَضْحَى» (طه/ 119-118) در این بهشت، نه گرسنگی را می‌فهمید، نه تشنگی را می‌فهمید، نه عریانی را می‌فهمید، نه آفتاب سوزان و سختی را می‌فهمید. این بهشت_خیلی تعبیر زیبا است_خوردن است اما گرسنگی نیست. خوردن‌های ما در عالم دنیا بعد از گرسنگی است. تشنگی باعث می‌شود به آب، میل پیدا می‌کنیم و عریانی و سختی‌ها هم برای انسان در زمین است. ... 👶 (تشبیه دوری را مثال بزنیم:) دوران جنینی (را ببینید) که جنین در رحم مادر چگونه است! خوردن دارد اما گرسنگی ندارد. جنین احساس گرسنگی نمی‌کند ... 🙄 وقتی در بهشت وارد شدند، در بهشت آدم و حوا، در جذبه‌ی تامّ الهی بودند. آن چنان الهیت خدا بودند، هیچ به نداشتند ... ⛔️ «وَلَا تَقْرَبَا هَـذِهِ الشَّجَرَةَ» (بقره/ 35) (دستور رسید که به این درخت نزدیک نشوید). آن درخت، حقیقت به بود، توجه به بود. که (البته) این توجه به تن، بود برای انسان! چون اصلا انسان خلق شده بود تا توجه به تن داشته باشد. لذا خدای تبارک و تعالی آن درخت را که نهی کرد ... این نهی برای آدم به معنای تکلیف نبود! چرا به معنای نبود؟ چون تکلیف برای انسان در محقق می‌شد. (اما) هنوز انسان هبوط به زمین نکرده بود ... ❓در روایات سوال کردند از حضرات معصومین که آیا این بهشت بوده؟ حضرات می‌فرمایند: نه! اگر کسی در آن بهشت خلد وارد شود، ندارد، دائمی است! فرمودند که این بهشت، از بوده ... این درخت می‌تواند انگور باشد، گندم باشد، یا آل محمد صلوات الله علیهم باشد ... همه‌ی این‌ها امکان پذیر است! چون به است ... همان بود که انسان به آن کرد که با توجه به این کثرت به توجه کرد. تا به بدن توجه کرد و از آن درخت خورد ... «بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا» (اعراف/ 22) یعنی تا به بدن توجه کرد، تازه آدم فهمید (حیوانیت این بدن خودش را). ... 👼 مثال بزنم: کودک وقتی به دنیا آمده آیا عورت دارد یا ندارد؟ اما (آنرا) بد نمی‌بیند! (چرا؟) چون اصلا ندارد به این! تا به یک دوره‌ای می‌رسد که دوران است که کم کم می‌فهمد که عیب است و بد است می‌پوشاند و می‌کند ... 🤕 آدم از روی جذبه‌ی الهی که آن چنان مستغرق به الهیت بود ... دنبالش هم می‌فرماید اگر خوردی «فَقُلْنَا يَا آدَمُ إِنَّ هَـذَا عَدُوٌّ لَّكَ وَلِزَوْجِكَ فَلَا يُخْرِجَنَّكُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَى» (طه/ 117) از این به بعد توجه به بدن، گرسنگی دارد! ! شقی یعنی ! یعنی باید با دست خودت از این به بعد بکنی. این جا نکته‌ی جالبی است که حواریون عیسی علیه السلام با او حرکت می‌کردند. این طرف و آن طرف می‌رفتند. خدای تبارک و تعالی هم، این‌ها را دائما می‌داد؛ چون داریم زمان موسی علیه السلام این طوری بود. دورانی که حضرت موسی در تیه بود، این‌ها از می‌آمد؛ یعنی صبح اول سحر مرغ کباب شده میآمد ... حواریون که با عیسی بودند، رزقشان به وقت نازل می‌شد. یک روزی به حضرت عیسی عرض کردند از ما هم پیش خدا هست؟ ... 🖇 ... (قسمت اول) 📚 منبع: جلسه 94/11/24 سمت خدا. ................................................ ✅ @javananaliakbar1386
موضوع: ها زودتر میخورند 😇 حاج‌آقاعابدینی: 🤢 حقیقت عمل صالح و کلام صالحی که در وجودی تحقق پیدا می‌کند و وارد می‌شود، بستگی دارد به اینکه این وجود چگونه خودش را تاکنون کرده باشد. یعنی زمانی که عمل صالح انجام دهد اگر این وجود جان، جان خرابی باشد، جان ناصالحی باشد، در مقابل این عمل صالح مقاومت می‌کند. این عمل صالح در وجود این تبدیل به سم می‌شود. نه اینکه فقط نفعی ایجاد نمیکند بلکه سم میشود. 🙈 قوم نوح اینگونه با نوح برخورد کردند. اینها دست‌هایشان را در گوششان می‌کردند. چشم‌هایشان را می‌بستند. یعنی حواس ادراکی‌شان را نسبت به نوح می‌بستند که حتی به نوح گفتند: عذابی را که وعده دادی، بیاور. گاهی تکذیب با زبان است، گاهی تکذیب با است.وتکذیب با زبان این است که انسان بگوید: من نمی‌خواهم. البته ممکن است منِ گوینده و مبلغ گاهی بد صحبت کنم یعنی این جوان با من مشکل دارد نه با دین خدا. اما گاهی خود دین را نمیپذیرد. لذا میگوید اگر خدا هم بگوید، من قبول ندارم. البته اگر جوان از روی جهل این حرف را بزند خدای تبارک و تعالی گذشت می‌کند. چون خدای تبارک و تعالی که محل انفعال نیست. یعنی کاسه‌اش را با این وارونه نمی‌کند. لذا با یک تلنگر او را برمی‌گرداند. اما یک تکذیب عملی داریم. 👣 «ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذِينَ أَساؤُا السُّواى‏ أَنْ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ وَ كانُوا بِها يَسْتَهْزِؤُن» (روم/10)‏ کسانی که گناه می‌کنند، این تکذیب عملی است. گناه یعنی اینکه من این عمل را که خدا فرموده نمی‌کنم. خلافش را انجام می‌دهم. منتهی گناه هم گاهی از روی جهل است. «إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَة» (نساء/17) وقتی با گناه محقق می‌شود، باب باز است. اما اگر گناه با محقق شود، خیلی سخت است. این «أَنْ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ» است. تکذیب خدا یعنی راه کمال برای این شخص بسته می‌شود. اگر گناه عملی هم ادامه پیدا کرد، و به توبه و شرمندگی منجر نشد، ادامه و اصرار بر آن، انسان را به تکذیب خدا و آیات الهی می‌کشاند. 🤯 محاربه با خدا آغاز می‌شود. با و آغاز می‌شود. شیطان هیچ موقع نمی‌گوید: در مقابل خدا یکباره بایست. یواش یواش از بی‌حالی و تنبلی و اینها آغاز می‌شود. اما به اینجا خلاصه نمی‌شود. لذا اینجا باید جلویش را گرفت وگرنه به «کذبوا بآیات الله» میرسیم. تکذیب آیات الهی ذره ذره است. همین گناه عملی که از روی جهالت هم هست ذره‌ای از تکذیب است. اما این ذره‌ای از تکذیب با ندامت و پشیمانی و جبران می‌شود. اما اگر گناه در وجود انسان نعوذ بالله شد، همان می‌شود که به صورت درمی‌آید. به صورت عناد درمی‌آید. 😒 بعضی در زمان امیرالمؤمنین (ع) گاهی به امیرالمؤمنین داشتند، اما حاضر نبودند با حضرت در جنگ‌ها شرکت کنند. بعضی هم اصلاً نسبت به جنگهای حضرت میلی نداشتند. کم کم به جایی می‌رسید که می‌دیدند در لشگر مقابل قرار گرفتند و دارند تشویق می‌کنند و کم کم به جایی که در لشگر مقابل می‌جنگیدند. 🚷 باید حواسمان باشد. نقطه‌های آغاز همیشه خیلی پیچیده نیست که انسان بگوید: من می‌فهمم. لذا در اینجا زودتر می‌خورند. یعنی کسانی که فکر می‌کنند خیلی حواسشان جمع است، و مراقب هستند زودتر گول میخورند. میگویند کسی نمی‌تواند ما را کند. اما می‌بیند کم کم به جایی رسید که اگر می‌خواهد ترک کند اما از درد این کار اشکش درمی‌آید. لذا انسان باید مراقبتش کامل باشد و هم بترسد. کسانی که خودشان را در یک نقطه‌ای خیلی قوی می‌بینند، شیطان از همین وارد می‌شود تا از همین ناحیه او را زمین بزند. نقطه ضعف را می‌شود جبران کرد ولی نقطه قوت را نمیشود. شیطان در نقطه‌های قوت ذره ذره وارد می‌شود. 📚 منبع: جلسه 95/05/02 سمت خدا. ................................................ ✅ @javananaliakbar1386