eitaa logo
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
40.3هزار عکس
17.5هزار ویدیو
345 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
می رسد رزق محبّان اباعبدالله از سر سفره‌ی احسان اباعبدالله در زمان‌های غير از ايام محرم و صفر رزمندگان غذاهـای خود را در سنگرها و اتاق‌هایشان در گردان میل میکردند اما در محرم و صفر، نذری به‌این شکل بود كـه رزمنـدگان در رده‌ های مختلف سفره‌ هايی را در محوطه های گــردان پهن می‌كردند و به صورت جمعی غذا ميل می كردند. البته اين در زمانِ غير از عمليات ها بود ... 🏴
هیچ قطره ای نزد خداوند عزّوجلّ محبوب تر از دو قطره نیست. قطره خونی که در راه خدا ریخته شود، قطره اشکی که در دل شبِ تار برای خداوند عزّ و جلّ می ریزد. 📚 الخصال، جلد ۱، صفحه ۵۰ 🌹 🏴🌴
🌹🏴🥀🌴🥀🏴🌹 💐 ای مردم ، خدای ناکرده مانند مردم کوفه نباشید که امام حسین (ع) را در روز عاشورا تنها گذاشتند ، همانطور که می گویید ای کاش ما در روز عاشورا می بودیم و امام حسین (ع) را یاری می کردیم امروز همان روز عاشوراست و صحنه عاشورا فرا رسیده است ، پس فرزند حسین (ع) را یاری کنید و نکند خدائی ناکرده او را تنها بگذارید . 🌹 🕊 🌹 🌹 🌴 🏴🌹
🥀🏴🕊🌹🕊🏴🥀 بر آقایی که می دید به فرو می رفت ، می دید می ریخت ، و را می دید می کرد . جانسوز چهارمین اختر تابناک ولایت و امامت ، حضرت امام سجاد (ع) تسلیت باد . 🌹 🏴🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴 🌹 🌹 : 🗓 1331/12/20 🗓 محل تولد : قزوین ـ ضیاءآباد وضعیت تاهل : متأهل تاریخ : 🗓 1359/06/27 🗓 تاریخ : 🗓 1377/01/17 🗓 مدت : : 🗓 1388/05/19 🗓 مسئولیت : سرباز محل : بیمارستان لاله تهران علت : عوامل ناشی از اسارت و جانبازی مزار : 🥀 🌹🕊
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴 یک ماه و نیم از آمدنش گذشته بود. توی این مدت دائم به مراسم‌های مختلف برای سخنرانی دعوت می‌شد. یک روز به دانشگاه تهران رفته بود تا برای دانشجوها صحبت کند. تماس گرفت و گفت شام آنجا مهمان است و دیر به خانه برمی‌گردد. من هم طبق روال هر روز شروع کردم به انجام کارهایم. شب که شد شام خوردم و ظرف‌ها را شستم و آشپزخانه را تمیز کردم. بعد هم در ورودی را قفل کردم و خوابیدم. یادم رفته بود حسین به ایران بازگشته و الان کجاست و قرار است به خانه برگردد. هنوز به آمدنش عادت نکرده بودم. لحظاتی بعد دیدم صدای در می‌آید. کمی ترسیدم. رفتم پشت در و پرسیدم کیه؟ تازه یادم آمد حسین پشت در است و از خجالت نمی‌دانستم چکار کنم. در را که باز کردم خودش هم فهمید. گفت خانم من را یادت رفته بود؟ از آن موقع به بعد هر وقت می‌خواست جایی برود، می‌گفت : 🌹 🕊 🥀 🌹🕊
🌹🕊🌴🥀🌴🕊🌹 لحظه شهادتش تلخ ترین لحظه زندگی ام بود. نوزدهم مرداد سال 88 بود. شام خورده بودیم و حسین می خواست نوه مان محمد رضا را به بیرون ببرد. حالش خوب بود و ظاهرا مشکلی نداشت. رفت و بعد از دقایقی به خانه بازگشت. گفت می خواهم توی سالن کنار محمد رضا بخوابم. من هم شب بخیر گفتم و از پله ها بالا رفتم. آخرین پله که رسیم دیدم صدای سرفه اش بلند شد. بخاطر شکنجه هایی که شده بود حال بدی داشت و همیشه سرفه می کرد اما این دفعه صدایش متفاوت بود. پایین را نگاه کردم دیدم به پشت افتاده. نمی‌دانم چطور خودم را به او رساندم. حالت خفگی پیدا کرده بود. به سختی نفس می‌کشید. دستش در دستم بود و نگاهمان بهم گره خورده بود. دنیا برایم تیره و تار شد. چشمان حسین دیگر نگاهم را نمی‌دید و لحظاتی بعد دستانم از آن وجود گرم، جسمی سرد را حس لمس می‌کرد ... راوی : 🌹 🌹🕊
🌹🕊🏴🌴🏴🕊🌹 از 2_3 ماه مانده به محرم روزشماری میکرد برای نــــوکری ابا عبدالله الحسین. با شوق خاصی برنـامه ریزی میکرد. هر سال تو میدان امام زاده علی اکبر، جایی که اکنون مزار مطهرش در آنجاست، چای خانه راه اندازی میکرد. خرید ملزومات و وسائل چای خانه رو با وسـواس و سلیــــقه خاصی خریداری میکرد. تمامی رو هم از بهترین ها . معتقد بود برای اهل بیـــــت نباید کـــــم گذاشت، تا زمانی که اونها دستت رو با بزرگواری میگیرند تو هم شرمنده نباشی که چرا میتونستی و بیشتر انجام ندادی. خادم امام زاده و هییت بود . ولی همیشه جلوی در هیئت می ایستاد. معتقد بود دربانی این خاندان بهتره و خاکـی بودن برای ائمه لطف بیشتری دارد. میگفت هر چی کوچکتر باشی برای امام حسین (ع) ، بیشتر نگاهت میکند. 🏴 🕊🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺 امام باقر علیه السلام: ✍ گرداگرد ناملایمات است و بردباری می‌طلبد. پس هر کس بر سختی‌ها صبر کند به بهشت برود. و دوزخ در درون لذّت‌ها و خواهش‌های نفس قراردارد پس هر که لذّت و خواهش نفس را برآورده کند به دوزخ رود. 📚 کتاب چهل حدیث بهشت و جهنم
💚امام سجاد (ع): 🖤هر که مؤمنى را بپوشاند 💚خـــــداوند به او 🖤از جامه هاى سبز 💚بهـشتــى بپوشاند.... 🖤شهادت امام سجاد (ع) تسلیت باد
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴 🌹 #شناخت_لاله_ها 🌹 #سرلشگر_خلبان #آزاده_سرافراز #جانباز_معزز #سیدالاسرای_ایران #شهید_والام
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴 در یکی از روزهای گرم سال ۱۳۵۹ و فصل برداشت در دشت ضیاء آباد ، سرگرم کمک به پدرش بود که از پایگاه تلگرام مهم و به دست او رسید که با خواندن متن آن یافت که او را احضار کرده است. با این وصف با در تماس گرفت. جریان را به آگاهی او رساند. در این تصریح شده بود که بر اثر شدت به مناطق مرزی و کشور، پایگاه به حالت آماده باش کامل درآمده است. حسین بلافاصله به بازگشت و از همسرش خواست نظر به اینکه بسیار گرم است و فرزندشان چهار ماه سن دارد، شایسته است برای مدتی در در کنار خانواده اش بماند. از او خواست هرگاه اوضاع شد، آن ها را به منتقل نماید. گفت: به امید خدا ۱۵ روز آینده به برمی گردم! اما گویا به الهام شده بود که تا آن ها را نبیند. به ذهن او رسید به وصیت کند، به چهره جوانش که فقط یک سال و چهارماه از زندگی گذشته بود خیره شد. اما پس از توکل به قادر متعال کمی مکث کرد و گفت: دوست دارم اگر هر زمان برای من افتاد، مسئله را تحمل کنید! بی درنگ از چشمانش جاری شد و یک بار دیگر به سراغ رفت و او را بوسید و سعی کرد او را برای همیشه به خاطر بسپارد! ... 🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴 #خاطره_آخرین_پرواز #سرلشگر_خلبان #شهید_حسین_لشگری #قسمت_اول در یکی از روزهای گرم #شهریو
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴 هر اندازه گرمای فزونی می یافت، فضای تیره که بر مرزهای سایه افکنده بود، بیشتر رو به می رفت. تا اینکه معدوم در روز #۲۶_شهریور_۱۳۵۹ طی نطقی در مجلس ، قرارداد ۱۹۷۵_الجزایر بین دو کشور را به طور یک جانبه لغو کرد. او متن را در برابر دوربین تلویزیون و داد که ایران حق در را ندارد و حاکمیت نظامی خود را بر این اعمال خواهد کرد. در پی سخنان ، ارتش در مناطق و و همچنین پاسگاه های ، ، ، ، ، و عملیات 'تجاوز کارانه انجام داد که با واکنش سریع و به موقع جان برکف مواجه شد. هواپیماهای و بمب افکن ارتش با حمله به مواضع نیروهای تا اندازه ای مانع پیشروی آنها شدند. درهمان روز به فرماندهی پایگاه اعلام آمادگی کرد تا در علیه بعثی وارد عمل شود. آنگاه حسین صبح برای آخرین بار از با هسمرش تماس گرفت تا حال را جویا شود و با او کند. هنگام این گفت و گوی تلفنی، سراسر وجود را فراگرفت، و دست چهار ماهه را در درست گرفت و او را داد. و نسبت به سرنوشت او را به شدت نگران کرده بود. هرچه از او خواهش کرد تا با آمدن او به موافقت کند، اما او نپذیرفت که به دزفول برود. آن شب بود و داشت و به همین دلیل چشمان او به خواب نمی رفتند. ... 🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴 #خاطره_آخرین_پرواز #سرلشگر_خلبان #شهید_حسین_لشگری #قسمت_دوم هر اندازه گرمای #شهریور فزو
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴 بامداد روز با صدای زنگ ساعت از برخاست و پس از اقامه ، لباس بر تن کرد و به رفت. او همراه برگه را باز کرده و هر دو برای هماهنگی به اتاق رفتند. پیشنهاد کرد که هنگام ورود به خاک در ارتفاع پایین کنند و با فاصله را رد کرده و هنگام بازگشت به خاک اهداف مورد نظر را مورد قرار دهند. ولی که فرماندهی را به عهده داشت این پیشنهاد را نپذیرفت و قرار شد در ارتفاع و با سرعتی حدود #۹۰۰_کیلومتر در ساعت آغاز شود. هر دو پس از توجیه لازم به اتاق رفتند، و خود را برای آماده کردند . فانتوم مسلح به بود و او بمب رها می کرد. پس از بازدید از از نظر فنی، فرم صحت دو را امضا کرده و به پرواز دادند و لحظاتی بعد هر دو سینه را شکافتند. ... 🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴 #خاطره_آخرین_پرواز #سرلشگر_خلبان #شهید_حسین_لشگری #قسمت_سوم #حسین_لشکری بامداد روز #پنج
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴 در آن بامداد و دومین دسته پایگاه بودند که در خاک به عملیات رفته بودند. دسته او با که انجام داد، پدافند را هوشیار کرد. لذا به محض عبور آن دو هواپمیا از مرز نقطه هدف را کردند. گرد و غبار ناشی از شلیک عراق وجود هدف را مشخص کرده بود. هر دو برای آماده بودند. در پناه تپه ای چندین دستگاه و نفربر شده بودند. از اجازه زدن هدف را می گیرد. قرار بود هر دو به صورت از چپ و راست یکدیگر را رد کرده و را نمایند. زاویه مخصوص را به داد و نشان دهنده مخصوص را روی تنظیم کرد ولی ناگهان تکان شدیدی خورد و فرمان کنترل را از دست داد. نمی دانست چه بر سر آمده است. کوشید را که در حال پایین آمدن بود کنترل کند. او در وصف آن می گوید: « به هر نحو توسط سکان افقی هواپیما را به سمت هدایت کردم. در این لحظه ارتفاع به پا رسیده بود. چراغ دهنده مرتب اخطار می داد. شاسی پرتاب را رها کردم. در یک لحظه #۷۶_راکت روی ریخته شد و از آتش زیر پایم ایجاد کرد. از این که را با نشانه گیری و کردم بسیار خوشحال بودم ولی می دانستم با وضعیتی که برای پیش آمده به بازگشت نیستم. در حالی که چپم روی موتور بود راستم را به سمت دکمه بردم. دماغ هواپیما در حال بود و هر لحظه جلوی چشمانم بزرگتر می شد. تصمیم نهایی را گرفتم و با گفتن دسته را کشیدم و از اینجا به بعد دیگر چیزی یادم نیست.» ... 🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴 #خاطره_آخرین_پرواز #سرلشگر_خلبان #شهید_حسین_لشگری #قسمت_چهارم در آن بامداد #لشکری و #سر
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴 وقتی چشمانش را کرد همه چیز بود. به زحمت می دید که سربازان عراقی به صورت او را کرده اند. دست ها را بالابرد تا دشمن بفهمد که ندارد و است. ستوانی به او نزدیک شد و را گرفت و کمک کرد تا و جی سوت را از خودش کند. (جی سوت، لباس مخصوصی است که نوسانات فشار هوا را برای خلبان کنترل می کند). دود همراه از پشت تپه بلند بود و دقیقاً روی افتاده بود و با زیادی که داشت را به کشیده بود. این عراقی ها بود که در می شد. با نگاه به این صحنه رضایتی به آورد و به خیره شد. گویی از خود برای این تشکر می کرد. اولین را گرفته بودند و با هوایی و ابراز شادی می کردند. سربازان چشمان را بسته و سوار خودروی نظامی کردند. کم کم می شد و درد ناشی از پریدن از آشکار می شد. بند چتر در حال پوست گردن او را کنده بود. باز شد. وقتی باز کرد، یک دکتر را در بیمارستان دید . به به او می گوید: تو سالم هستی، ما با بدنت را آزمایش کردیم، فقط دارید که آن هم خوب می شود. 🌹 🕊 🌹 🕊🥀
✍🏻راهی که می‌رویم... آن‌ها که از داشتن چیزی محروم هستند، وقتی محبوب خود را در قلمرو دیگری می‌یابند قدرش را بیشتر می‌شناسند...✨ رئیس جمهور روسیه سال‌ها پیش که به تهران آمده بود؛ رهبر انقلاب را این‌گونه توصیف کرد: من هرچه درباره‌ی مسیح در انجیل خوانده بودم؛ در قامت آیت الله خامنه‌ای دیدم.💚 او چه می‌دانست که پیش از این حرف‌ها هزاران شهید در وصیت‌نامه‌هایشان خطاب به من و شما توصیه کردهاند قدر این سید نورانی را بدانیم...💫 مثلا شهید مصطفی صدر زاده گفته است: به سخنان رهبر انقلاب گوش کنید سخنرانی‌های ایشان قلبتان را بیدار می‌کند... این حرف شهداست؛ کسانی که با سربازی برای رهبرشان سعادتمند شدند...😍 بیایید ماهم راه شهدا را برویم که سعادت آن‌جاست که رفقایمان باشند...🌸 📝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️⃟🌿 گرچه دور از حرمِ کرببلائیم ولی باز هم شکر، خراسـانِ رضا نزدیک اسـت :) 💛 <🖤>
⸢🖤| ⸥ این حسین کیست که عالم همه دیوانه‌ی اوست؟ پسر امیر تمام مومنان از اول دنیا تا آخر دنیا پسر سرور تمام اوصیاء پسر سرور کل بانوان تمام عوالم -روز دوم <🥀