eitaa logo
اشعار آیینی محمد عابدی
400 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
117 ویدیو
23 فایل
به اصرار هنردوستان و عاشقان ادبیات، برخی از اشعار آیینی اینجانب محمد عابدی در کانال زیر قرار گرفت تا مورد استفاده عزیزان قرار گیرد. 🔰ارتباط با ادمین @Kara_holding
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷برای و شاهکار ........... ، شاهکار ادبی خداست جایی که الهام بخشِ می شود جایی که با خون او شور و شعر و شعور را به تصویر می کشد در این میان قصیده ای به نام ، رخ نمایی می کند و غزلی به نام خواستم بگویم رباعیِ نابی بود که مصراع مصراعش به هوا پاشیده شد اما دیدم او شاه بیت است و اما که بود؟! صبر داشته باش! و ، دوبیتی های بودند و و ، رباعی های ! گفتم او که سال گذشته جایزه صلح نوبل ادبیات را از آنِ خود کرد اما عده ای تاب نیاوردند و پرونده قتل او هنوز باز است! ، هر یک بیتی از مثنوی عاشورا بودند ، ترکیب بندی بود با گوشواره ی «اینجا حرم امن الهی ست» که بود!؟ صبر داشته باش! را شعری نیمایی دیدم که گاه از جا برمی خاست و گاه می نشست این کوتاه و بلند شدن ها دلیلی داشت! او باید اثری تازه می شد و را... تا معنا زنده بماند و شاعرانگی باقی بماند او هم، نیمایی هایش را به چاپ رساند که بعدها امثالِ خواجه عبدالله انصاری ها از او وام گرفتند ، ترانه ای کبود بود که سال ها بعد، بیش از هزاران ترانه سرا، او را مرور کردند آنها که خود ترانه سر دادند و در کسوتِ دو گروه سبز واژگان و سرخ واژگان، پرچم اسلام را دست به دست کردند برای فهمیدن ، صبور باش! پیچیده است! ، غزل مرثیه ای بود که او را آنچنان که باید نَگریستیم و ... ، همه چیزِ بود نه بیت پایانی غزلش! ، جانِ بود و جانِ کلامش هر اثر، روحی دارد و او آن بود... آنِ !!! و اما ! اگر کربلا کتاب باشد و ، نویسنده پس چه کس باید آن را چاپ کند و نشر دهد!؟ نمی گویم قصیده نبود وقتی در مجلس یزید، ذوالفقار سخن از نیام بیرون آورد و چنان صلابت به خرج داد که دهان مخاطب واماند! نمی گویم ، غزل نبود وقتی مطلعش، پایی بود بر زانوی ماه و دستی بر شانه ی خورشید او که رأس ساعت غزل به دروازه ساعت رسید تا از حروف مقطعه ی قرآنش، برای بازاریان، مرثیه ای بسراید جانکاه و برای یزیدیان، شاهنامه ای از حقیقت و واقعیت که در آن سیاوش ها از آتش گذشتند پدرها به سر پسرها آمدند رودابه ها مویه کردند و دیوها خندیدند نمی گویم ، رباعی نبود که او مظهر «لا حول و لا قوه الا بالله» بود و خاک کاخ را با مصرع آخرش به توبره کشید آنجا که فرمود: «ما رأیت الا جمیلا» نمی گویم دوبیتی نبود وقتی دو دسته گلش پرپر شد اما از خیمه بیرون نیامد تا مبادا سر برادر پایین افتد اینجا کربلاست! سرها باید بالا باشد هرچه بالاتر بهتر اینگونه، کارِ سنگ ها هم آسان تر می شود را نباید یک نقطه یا خط نوشت را بنویسید مربع عفاف، مثلث عشق، دایره رفاقت که مصداق «رفیقَ مَن لا رفیقَ لَه الّا حُسین» بود را بنویسید شروع و پایان ! قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @pelak15
🌷برای و شاهکار ........... ، شاهکار ادبی خداست جایی که الهام بخشِ می شود جایی که با خون او شور و شعر و شعور را به تصویر می کشد در این میان قصیده ای به نام ، رخ نمایی می کند و غزلی به نام خواستم بگویم رباعیِ نابی بود که مصراع مصراعش به هوا پاشیده شد اما دیدم او شاه بیت است و اما که بود؟! صبر داشته باش! و ، دوبیتی های بودند و و ، رباعی های ! گفتم او که سال گذشته جایزه صلح نوبل ادبیات را از آنِ خود کرد اما عده ای تاب نیاوردند و پرونده قتل او هنوز باز است! ، هر یک بیتی از مثنوی عاشورا بودند ، ترکیب بندی بود با گوشواره ی «اینجا حرم امن الهی ست» که بود!؟ صبر داشته باش! را شعری نیمایی دیدم که گاه از جا برمی خاست و گاه می نشست این کوتاه و بلند شدن ها دلیلی داشت! او باید اثری تازه می شد و را... تا معنا زنده بماند و شاعرانگی باقی بماند او هم، نیمایی هایش را به چاپ رساند که بعدها امثالِ خواجه عبدالله انصاری ها از او وام گرفتند ، ترانه ای کبود بود که سال ها بعد، بیش از هزاران ترانه سرا، او را مرور کردند آنها که خود ترانه سر دادند و در کسوتِ دو گروه سبز واژگان و سرخ واژگان، پرچم اسلام را دست به دست کردند برای فهمیدن ، صبور باش! پیچیده است! ، غزل مرثیه ای بود که او را آنچنان که باید نَگریستیم و ... ، همه چیزِ بود نه بیت پایانی غزلش! ، جانِ بود و جانِ کلامش هر اثر، روحی دارد و او آن بود... آنِ !!! و اما ! اگر کربلا کتاب باشد و ، نویسنده پس چه کس باید آن را چاپ کند و نشر دهد!؟ نمی گویم قصیده نبود وقتی در مجلس یزید، ذوالفقار سخن از نیام بیرون آورد و چنان صلابت به خرج داد که دهان مخاطب واماند! نمی گویم ، غزل نبود وقتی مطلعش، پایی بود بر زانوی ماه و دستی بر شانه ی خورشید او که رأس ساعت غزل به دروازه ساعت رسید تا از حروف مقطعه ی قرآنش، برای بازاریان، مرثیه ای بسراید جانکاه و برای یزیدیان، شاهنامه ای از حقیقت و واقعیت که در آن سیاوش ها از آتش گذشتند پدرها به سر پسرها آمدند رودابه ها مویه کردند و دیوها خندیدند نمی گویم ، رباعی نبود که او مظهر «لا حول و لا قوه الا بالله» بود و خاک کاخ را با مصرع آخرش به توبره کشید آنجا که فرمود: «ما رأیت الا جمیلا» نمی گویم دوبیتی نبود وقتی دو دسته گلش پرپر شد اما از خیمه بیرون نیامد تا مبادا سر برادر پایین افتد اینجا کربلاست! سرها باید بالا باشد هرچه بالاتر بهتر اینگونه، کارِ سنگ ها هم آسان تر می شود را نباید یک نقطه یا خط نوشت را بنویسید مربع عفاف، مثلث عشق، دایره رفاقت که مصداق «رفیقَ مَن لا رفیقَ لَه الّا حُسین» بود را بنویسید شروع و پایان ! قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @pelak15
۲۳ شعبان میلاد باسعادت دخت حسین علیه السلام حضرت رقیه سلام الله علیها محضر مولا صاحب الزمان (عج) و تمامی عاشقان حضرتش تبریک و تهنیت باد🌺 🔰 زیارت حضـــرت سلام الله علیها بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ اَلسَّلامُ عَلَیْكِ یا سَیِّدَتَنـا رُقَیَّةَ، عَلَیْكِ التَّحِیَّةُ وَاَلسَّلامُ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ، [اَلسَّلامُ عَلَیْكِ یـا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ]، اَلسَّلامُ عَلَیْكِ یـا بِنْتَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ عَلِیِّ بْنِ اَبی طالِبِ، اَلسَّلامُ عَلَیْكِ یا بِنْتَ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ سَیِّدَةِ نِسـاءِ الْعالَمینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْكِ یا بِنْتَ خَدیجَةَ الْكُبْرى اُمِّ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ، اَلسَّلامُ عَلَیْكِ یا بِنْتَ وَلِىِّ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْكِ یا اُخْتَ وَلِىِّ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْكِ یا بِنْتَ الْحُسَیْنِ الشَّهیدِ، اَلسَّلامُ عَلَیْكِ اَیَّتُهَا الصِّدّیقَةُ الشَّهیدَةِ، اَلسَّلامُ عَلَیْكِ اَیَّتُهَا الرَّضِیَّةُ الْمَرْضِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْكِ اَیَّتُهَا التَّقیّةُ النَّقیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْكِ اَیَّتُهَا الزَّكِیَّةُ الْفاضِلَةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْكِ اَیَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْبَهِیَّةُ، صَلَّى اللهُ عَلَیْكِ وَعَلى رُوحِكِ وَبَدَنِكِ، فَجَعَلَ اللهُ مَنْزِلَكِ وَمَاْواكِ فِى الْجَنَّةِ مَعَ آبائِكِ وَاَجْدادِكِ، الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ الْمَعْصُومینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدّارِ، وَعَلَى الْمَلائِكَةِ الْحـافّینَ حَوْلَ حَرَمِكِ الشَّریفِ، وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكاتُهُ، وَصَلَّى اللهُ عَلى سَیِّدِنا مُحَمَّد وَآلِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ وَسَلَّمَ تَسْلیماً بِرَحْمَتِكَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ.
🌷برای و شاهکار ........... ، شاهکار ادبی خداست جایی که الهام بخشِ می شود جایی که با خون او شور و شعر و شعور را به تصویر می کشد در این میان قصیده ای به نام ، رخ نمایی می کند و غزلی به نام خواستم بگویم رباعیِ نابی بود که مصراع مصراعش به هوا پاشیده شد اما دیدم او شاه بیت است و اما که بود؟! صبر داشته باش! و ، دوبیتی های بودند و و ، رباعی های ! گفتم او که سال گذشته جایزه صلح نوبل ادبیات را از آنِ خود کرد اما عده ای تاب نیاوردند و پرونده قتل او هنوز باز است! ، هر یک بیتی از مثنوی عاشورا بودند ، ترکیب بندی بود با گوشواره ی «اینجا حرم امن الهی ست» که بود!؟ صبر داشته باش! را شعری نیمایی دیدم که گاه از جا برمی خاست و گاه می نشست این کوتاه و بلند شدن ها دلیلی داشت! او باید اثری تازه می شد و را... تا معنا زنده بماند و شاعرانگی باقی بماند او هم، نیمایی هایش را به چاپ رساند که بعدها امثالِ خواجه عبدالله انصاری ها از او وام گرفتند ، ترانه ای کبود بود که سال ها بعد، بیش از هزاران ترانه سرا، او را مرور کردند آنها که خود ترانه سر دادند و در کسوتِ دو گروه سبز واژگان و سرخ واژگان، پرچم اسلام را دست به دست کردند برای فهمیدن ، صبور باش! پیچیده است! ، غزل مرثیه ای بود که او را آنچنان که باید نَگریستیم و ... ، همه چیزِ بود نه بیت پایانی غزلش! ، جانِ بود و جانِ کلامش هر اثر، روحی دارد و او آن بود... آنِ !!! و اما ! اگر کربلا کتاب باشد و ، نویسنده پس چه کس باید آن را چاپ کند و نشر دهد!؟ نمی گویم قصیده نبود وقتی در مجلس یزید، ذوالفقار سخن از نیام بیرون آورد و چنان صلابت به خرج داد که دهان مخاطب واماند! نمی گویم ، غزل نبود وقتی مطلعش، پایی بود بر زانوی ماه و دستی بر شانه ی خورشید او که رأس ساعت غزل به دروازه ساعت رسید تا از حروف مقطعه ی قرآنش، برای بازاریان، مرثیه ای بسراید جانکاه و برای یزیدیان، شاهنامه ای از حقیقت و واقعیت که در آن سیاوش ها از آتش گذشتند پدرها به سر پسرها آمدند رودابه ها مویه کردند و دیوها خندیدند نمی گویم ، رباعی نبود که او مظهر «لا حول و لا قوه الا بالله» بود و خاک کاخ را با مصرع آخرش به توبره کشید آنجا که فرمود: «ما رأیت الا جمیلا» نمی گویم دوبیتی نبود وقتی دو دسته گلش پرپر شد اما از خیمه بیرون نیامد تا مبادا سر برادر پایین افتد اینجا کربلاست! سرها باید بالا باشد هرچه بالاتر بهتر اینگونه، کارِ سنگ ها هم آسان تر می شود را نباید یک نقطه یا خط نوشت را بنویسید مربع عفاف، مثلث عشق، دایره رفاقت که مصداق «رفیقَ مَن لا رفیقَ لَه الّا حُسین» بود را بنویسید شروع و پایان ! قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @pelak15
🔰 زیارت حضـــرت سلام الله علیها 🤲🏻😭 به نیابت از شهدای مدافع حرم بِسم الله الرَّحمن الرَّحیم اَلسَّلامُ عَلَیْكِ یا سَیِّدَتَنـا رُقَیَّة، علَیْكِ التَّحِیَّةُ و اَلسَّلامُ و رَحمَةُ اللهِ و بركاتُه، [اَلسَّلامُ عَلَیْكِ یـا بِنتَ رسُولِ الله]، اَلسَّلامُ عَلَیكِ یـا بِنتَ اَمیرِ الْمُؤمنینَ عَلِیِّ بنِ اَبی طالِب، اَلسَّلامُ عَلَیكِ یا بِنتَ فاطِمةَ الزَّهراءِ سَیِّدَةِ نِسـاءِ الْعالَمینَ، اَلسَّلامُ عَلَیكِ یا بِنْتَ خَدیجَةَ الْكُبْرى اُمِّ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤمِناتِ، اَلسَّلامُ عَلَیكِ یا بِنتَ وَلِىِّ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیكِ یا اُختَ وَلِىِّ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیكِ یا بِنْتَ الْحُسَیْنِ الشَّهیدِ، اَلسَّلامُ عَلَیْكِ اَیَّتُهَا الصِّدّیقَةُ الشَّهیدَةِ، اَلسَّلامُ عَلَیكِ اَیَّتُهَا الرَّضِیَّةُ الْمَرْضِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْكِ اَیَّتُهَا التَّقیّةُ النَّقیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیكِ اَیَّتُهَا الزَّكِیَّةُ الْفاضِلَةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْكِ اَیَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْبَهِیَّةُ، صَلَّى اللهُ عَلَیْكِ وَعَلى رُوحِكِ وَبَدَنِكِ، فَجَعَلَ اللهُ مَنزِلَكِ وَمَاْواكِ فِى الْجَنَّةِ مَعَ آبائِكِ وَاَجْدادكِ، الطیّبینَ الطّاهرینَ الْمَعصُومینَ، اَلسَّلامُ عَلَیكُمْ بِما صَبَرتُم فَنِعمَ عُقبَى الدّارِ، وَعَلَى الْمَلائِكَةِ الْحـافّینَ حَوْلَ حَرمِكِ الشَّریفِ، وَ رحمَةُ اللهِ وَ برَكاتُه، وَصَلَّى اللهُ عَلى سَیِّدِنا مُحَمَّد و آلِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ و سَلَّمَ تَسْلیماً بِرَحمَتِكَ یا اَرحَمَ الرّاحِمینَ. زیارت قبول🙏🏻 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
زبان حال امام حسین (ع) با مخدرات و دردانه اش در اتفاق ................ زینبِ من دخترامو صدا کن می‌خوام یه کم روضه بخونم امشب بغضی گلومو داره میفشاره جونم دیگه رسیده خواهر به لب دخترا...! فردا تشنگی می باره سکینه جان، خیمه میشه پر از دود عمو میره آب بیاره براتون براش دعا کنید بیاد زودِ زود رو بیدار کن از خواب، رباب می‌خوام یه چیزی درِ گوشش بگم چادر عمه رو بگیر بابایی فردا آدم بَدا میان توو حرم فردا هزار تا اتفاق میفته حالِت بهم میخوره از بوی خون فردا اگه دشمنا حمله کردن گوشوارتو بِده بِشون باباجون گوشوارتو دادی بِده عزیزم ولی حواست باشه به معجرت بابا دلش میخواد حجاب بگیری عینهو مادر من و مادرت بابا...! اگه گم شدی من پیشتم یه وخ نترسی! که منم قرارت یه شب صدام میزنی از ته دل قولِ شرف میدم بیام کنارت قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
😭🖤 غزلی جامانده از شب سوم محرم به پیشگاه ............... سکوت، گاه نشان تحیّر است و تماشا سکوت، گاه دلیل توقّع است و تقاضا اگرچه دیر و به زحمت، به شامِْ آخرش آمد که روحِ تازه ببخشد به جانِ مرده، مسیحا نگاه کرد و عرق کرد، نگاه... زیر طَبق کرد زبان گشود : بقیه ات کو بابا!؟ قرار بود که با هم مسافرت برویم و قرار بود که خوش بگذرد به عمه و ماها - چه شد که حال، اسیر خرابه ایم و خرابیم گذاشتی به امیدِ که دخترت را تنها!؟ گذاشتی که بخوابم میان خیمه و رفتی به خود نگفتی از خواب می شوم پا... بابا!؟ تمام زندگی ام را گرفت این دشت از من نبود بلکه بود هزار مرتبه افتادم و نگفتم چیزی نبود چاره ی دردانه ات به غیر مدارا همیشه می گفتی من شبیه هستم ولی شدم حالا مثلِ نه، دقیقاً ! قم المقدسه ......................................... عنوان این غزل، نام یکی از مجموعه های شعر آیینی ام خواهد بود👌🏻 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🌷برای و شاهکار ........... ، شاهکار ادبی خداست جایی که الهام بخشِ می شود جایی که با خون او شور و شعر و شعور را به تصویر می کشد در این میان قصیده ای به نام ، رخ نمایی می کند و غزلی به نام خواستم بگویم رباعیِ نابی بود که مصراع مصراعش به هوا پاشیده شد اما دیدم او شاه بیت است و اما که بود؟! صبر داشته باش! و ، دوبیتی های بودند و و ، رباعی های ! گفتم او که سال گذشته جایزه صلح نوبل ادبیات را از آنِ خود کرد اما عده ای تاب نیاوردند و پرونده قتل او هنوز باز است! ، هر یک بیتی از مثنوی عاشورا بودند ، ترکیب بندی بود با گوشواره ی «اینجا حرم امن الهی ست» که بود!؟ صبر داشته باش! را شعری نیمایی دیدم که گاه از جا برمی خاست و گاه می نشست این کوتاه و بلند شدن ها دلیلی داشت! او باید اثری تازه می شد و را... تا معنا زنده بماند و شاعرانگی باقی بماند او هم، نیمایی هایش را به چاپ رساند که بعدها امثالِ خواجه عبدالله انصاری ها از او وام گرفتند ، ترانه ای کبود بود که سال ها بعد، بیش از هزاران ترانه سرا، او را مرور کردند آنها که خود ترانه سر دادند و در کسوتِ دو گروه سبز واژگان و سرخ واژگان، پرچم اسلام را دست به دست کردند برای فهمیدن ، صبور باش! پیچیده است! ، غزل مرثیه ای بود که او را آنچنان که باید نَگریستیم و ... ، همه چیزِ بود نه بیت پایانی غزلش! ، جانِ بود و جانِ کلامش هر اثر، روحی دارد و او آن بود... آنِ !!! و اما ! اگر کربلا کتاب باشد و ، نویسنده پس چه کس باید آن را چاپ کند و نشر دهد!؟ نمی گویم قصیده نبود وقتی در مجلس یزید، ذوالفقار سخن از نیام بیرون آورد و چنان صلابت به خرج داد که دهان مخاطب واماند! نمی گویم ، غزل نبود وقتی مطلعش، پایی بود بر زانوی ماه و دستی بر شانه ی خورشید او که رأس ساعت غزل به دروازه ساعت رسید تا از حروف مقطعه ی قرآنش، برای بازاریان، مرثیه ای بسراید جانکاه و برای یزیدیان، شاهنامه ای از حقیقت و واقعیت که در آن سیاوش ها از آتش گذشتند پدرها به سر پسرها آمدند رودابه ها مویه کردند و دیوها خندیدند نمی گویم ، رباعی نبود که او مظهر «لا حول و لا قوه الا بالله» بود و خاک کاخ را با مصرع آخرش به توبره کشید آنجا که فرمود: «ما رأیت الا جمیلا» نمی گویم دوبیتی نبود وقتی دو دسته گلش پرپر شد اما از خیمه بیرون نیامد تا مبادا سر برادر پایین افتد اینجا کربلاست! سرها باید بالا باشد هرچه بالاتر بهتر اینگونه، کارِ سنگ ها هم آسان تر می شود را نباید یک نقطه یا خط نوشت را بنویسید مربع عفاف، مثلث عشق، دایره رفاقت که مصداق «رفیقَ مَن لا رفیقَ لَه الّا حُسین» بود را بنویسید شروع و پایان ! قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @pelak15
😭🤦🏻🖤 برای (ع) و خاموش .......... در آتش تب بودی و آتش گرفتی شدی در خیمه و از هوش رفتی مأمور بودی ای بر صبر، گویا فریادِ روشن بودی و خاموش رفتی گاهی پیاده می روی گاهی سواره خم می شوند از دور، نخلستان و گل ها آن بار سنگینی که بر دوش تو بوده ست بار امامت بوده نه زنجیر و غل ها از کوچه های کوفه درحال عبوری بوی می آید اینجا می خواهد آقاجان دهد بر تو سلامی ، سرِ دروازه شام است اما شکر خدا امیر کاروان شد تا جا نماند کودکی بین بیابان بی تاب بود اما ، تا که گم شد ، خودش را کشت تا پیدا شد آن جان ای مرد تنها در میان این همه زن در حیرتم از طاقت و صبر تو آقا در کوچه ها مثل خوردی زمین و در شام باشد بی گمان، قبر تو آقا قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
😭🤦🏻 قصیده ای در باب و و و تقدیم به پیشگاه ...................... حرامزاده، عرق خور، دروغگو، تنبل یزید را بنویسید رأس این جدول حکومت علوی، از ... والی بود باشد و... باشد خلیفه این انگل!؟ سکوت مردم یعنی توهم نادان! عوام را بنویسید مشکل و معضل سکوتِ بالادستان، خیانت محض است! خواص را بنویسید مست لایعقل رسید قافله ی عشق از میانه ی حج که وا کند گرهی را که بود لاینحل ولی چه بر سر دین آمد و چه کرد آدم نمی کند حیوان این قبیل در جنگل! هزار گرگ به دنبال بچه آهویی میان تاریکی ها... به دستشان مشعل از اینکه معجر افتاد بگذریم... آن شب بود و لگدهای یک قوی هیکل بیا که برگردیم... اینچنین نباید گفت که سکته های قبیح افتاد به جان غزل برو به ظهرِ عطش، آن زمان که می رفتند کبوترانِ خدا یک به یک به سِیر اَجَل دلاورانه بود و... گل کاشت چه مرگ شیرینی داشت! مرگِ مثل عسل به همه را محو هیبت خود کرد نبود اگرچه که به جنگ جمل! صدای حرمله آمد... دل گرفت سه شعبه رفت و شد آغوش یک پدر، مقتل به سمت خیمه رَود یا که پشت خیمه، کجا!؟ ، چاره ی عالم! شده ست مستأصل هر آنچه را می شد با امام بعدی گفت حساب او که جدا بود از همان اول تن زنان حرم مثل بید می لرزید محارمش را با اشک و ناله کرد بغل شروع رزمش طوفان ترسناکی بود ولی می اندیشید این میانه او به علل هزار مرتبه خواند آیه و... دلیل آورد اگرچه گفت ، بهتر است «قَلَّ و دَل» ولی چه سود! شکم ها، حرام نوشیدند وگرنه نیست در اندیشه ی امام، خلل زدند تیر به قلبی که بارها بوسید به روی منبر و در جمع، احمدِ مُرسل و آمد و خنجر گرفت بر دندان دوید و خود را رساند تا که به تل تبر به دست به جان افتادند تمام نه! که شد آغاز... تازه جنگ و جدل به ده نفر گفتند این شما و این تن او حیا نکردند از بچه هاش حداقل حدود نیم تُنی هست وزنِ اسب عرب «تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل» چهار نعل فرو رفت در بدن، در گوشت چهار نعل که خورده به سنگ ها صیقل رسید و دید آنچه را نباید... آه! شکسته سینه و از جا درآمده مَفصل غریب گیر آوردند امامِ بر حق را چه کارها که نکردند با سرِ آن یل کشید کِل، به حرم حمله ور شد آن ملعون که داشت با سرباز سپاه دیگر، کَل خار ندیده! خواری را! ببین ولی حالا پایشان زده تاول قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🙏🏻🌺 به ساحت سه ساله اباعبدالله الحسین علیه السلام خانم (س) دردانه ............ دردانه هست و می رود دلها برایش بابا به قربانش شود، عمه فدایش! وقتی بغل می گیرد او را حس می کند هفت آسمان را زیر پایش می اندازدش بالا و پایین در دشت می پیچد صدای خنده هایش خواهر برایش قصه می گوید ولی او مادام می پرسد سوال از هر کجایش تا حالش خوب بود اما پس از آن انگار که ابری شده حال و هوایش افتاده از خواب و خوراک... او چند روزی ست! ای وای از و بلایش ده روز در بی تاب بود و آن بغض، یک لحظه نکرد اما رهایش تا اینکه روز جنگ آمد پشت خیمه ، پنهان کرد او را در عبایش اما جهنم در بهشتِ خیمه گل کرد آتش گرفت آیات والشمس و الضُّحایش از تا را آمد... ولی سخت از را تا ... عمه به جایش شاعر چرا باید بگوید معجر افتاد وقتی که راوی گفته از حجب و حیایش! بغض در خرابه تا که ترکید کر کرد گوش آسمان ها را صدایش او رازِ هستی بود، زهراها چنینند رازی که خواهد کرد دنیا برملایش او چیزی از کم ندارد بالاتر از عرش است فرش ربنایش موکب به موکب، ... مال رقیه ست برپا شده در هر ستون، مهمانسرایش قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🔰 زیارت حضـــرت سلام الله علیها 🤲🏻😭 به نیابت از بِسم الله الرَّحمن الرَّحیم اَلسَّلامُ عَلَیْكِ یا سَیِّدَتَنـا رُقَیَّة، علَیْكِ التَّحِیَّةُ و اَلسَّلامُ و رَحمَةُ اللهِ و بركاتُه، [اَلسَّلامُ عَلَیْكِ یـا بِنتَ رسُولِ الله]، اَلسَّلامُ عَلَیكِ یـا بِنتَ اَمیرِ الْمُؤمنینَ عَلِیِّ بنِ اَبی طالِب، اَلسَّلامُ عَلَیكِ یا بِنتَ فاطِمةَ الزَّهراءِ سَیِّدَةِ نِسـاءِ الْعالَمینَ، اَلسَّلامُ عَلَیكِ یا بِنْتَ خَدیجَةَ الْكُبْرى اُمِّ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤمِناتِ، اَلسَّلامُ عَلَیكِ یا بِنتَ وَلِىِّ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیكِ یا اُختَ وَلِىِّ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیكِ یا بِنْتَ الْحُسَیْنِ الشَّهیدِ، اَلسَّلامُ عَلَیْكِ اَیَّتُهَا الصِّدّیقَةُ الشَّهیدَةِ، اَلسَّلامُ عَلَیكِ اَیَّتُهَا الرَّضِیَّةُ الْمَرْضِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْكِ اَیَّتُهَا التَّقیّةُ النَّقیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیكِ اَیَّتُهَا الزَّكِیَّةُ الْفاضِلَةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْكِ اَیَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْبَهِیَّةُ، صَلَّى اللهُ عَلَیْكِ وَعَلى رُوحِكِ وَبَدَنِكِ، فَجَعَلَ اللهُ مَنزِلَكِ وَمَاْواكِ فِى الْجَنَّةِ مَعَ آبائِكِ وَاَجْدادكِ، الطیّبینَ الطّاهرینَ الْمَعصُومینَ، اَلسَّلامُ عَلَیكُمْ بِما صَبَرتُم فَنِعمَ عُقبَى الدّارِ، وَعَلَى الْمَلائِكَةِ الْحـافّینَ حَوْلَ حَرمِكِ الشَّریفِ، وَ رحمَةُ اللهِ وَ برَكاتُه، وَصَلَّى اللهُ عَلى سَیِّدِنا مُحَمَّد و آلِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ و سَلَّمَ تَسْلیماً بِرَحمَتِكَ یا اَرحَمَ الرّاحِمینَ. زیارت قبول🙏🏻 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
🖤😭 برای (س) مهر و ماه ................. سه سال با پدرش بود همدم و همراه سه سال، بود و کشید از دل، آه عمو به بالینش می رسید هر جا بود - صدا که می زد او را به هر زبان، هر گاه شبی که رفت به بازار و گوشواره خرید - بغل گرفت عمو را... به ماه کرد نگاه خبر نداشت به بازار می رود یک روز خبر نداشت تنش می شود به کوفه، سیاه خبر نداشت که آتش به خیمه می افتد خبر نداشت که موهاش می شود کوتاه گذشت و... همسفرِ شد گذشت و... آمد ظهر دهم به چگونه شمر، دلش آمد از قفا ببُرد!؟ گناه داشت ، گناه داشت... گناه از اینکه در دل گودال، او چه ها دیده فقط خبر دارد جان و سوار ناقه ی عریان شد و زمین افتاد در آن شبی که تو میدانی و منِ مداح چگونه زجر، دلش آمد آنچنان بزند!؟ مگر که او را نشناخت...! اوست دخترِ شاه برای اینکه خرابه، شبی شود روشن به خاک، نقاشی کرد مهر را با ماه قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
خاطره ✍🏻 از شاعران خوب آیینی ست که زندگی پرفراز و نشیبی داشته و مولا زندگیش رو زیرورو کرده 🔰 این خاطره ای که می‌خوام بگم برای مجالس دورهمی و بزمیه محافل خصوصی که حرف های خاص، درش زده میشه شاید اگه نبود من هم نمی گفتم گویا رزقه! احمد گفت سال پیش که دعوت بودم برای شعرخوانی در سوریه شبی رو در حرم بیتوته کردم دیدم نمیتونم تاب بیارم به خادم گفتم اگه امکانش هست درب ضریح مطهر رو باز کنه تا بتونم رو در آغوش بکشم الحمدالله این اتفاق افتاد! قبل از ورود به ضریح یه عالمه حرف داشتم اما وقتی کنار قبر قرار گرفتم لال شدم و نمیدونستم چی باید بگم🤦🏻 گفتم دل بچه رو خالی نکنم و از باباش نخونم😭 شروع کردم نیم ساعت از عموش خوندم😭🤦🏻 گفتم بزار قوت قلب بدم بهش😭 آخه نه فقط بلکه همه بچه ها تا بود دلشون قرص بود که آسیبی به بابا و خیمه ها نمی‌رسه و کسی تشنه نخواهد موند «و سَیعلم الّذین ظلَموا اَیّ مُنقَلبٍ یَنقلِبون» ♥️🖤 در این شب سوم گره های زیادی به دست حضرت رقیه (س) و ساقی دشت کربلا ابوالفضل العباس (ع) باز میشه امشب برای امام زمان (عج) و همه مظلومان عالم به ویژه کودکان غزه، زیادی دعا کنید🙏🏻 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
😭🖤 غزلی به پیشگاه ............... سکوت، گاه نشان تحیّر است و تماشا سکوت، گاه دلیل توقّع است و تقاضا اگرچه دیر و به زحمت، به شامِْ آخرش آمد که روحِ تازه ببخشد به جانِ مرده، مسیحا نگاه کرد و عرق کرد، نگاه... زیر طَبق کرد زبان گشود : بقیه ات کو بابا!؟ قرار بود که با هم مسافرت برویم و قرار بود که خوش بگذرد به عمه و ماها - چه شد که حال، اسیر خرابه ایم و خرابیم گذاشتی به امیدِ که دخترت را تنها!؟ گذاشتی که بخوابم میان خیمه و رفتی به خود نگفتی از خواب می شوم پا... بابا!؟ تمام زندگی ام را گرفت این دشت از من نبود بلکه بود هزار مرتبه افتادم و نگفتم چیزی نبود چاره ی دردانه ات به غیر مدارا همیشه می گفتی من شبیه هستم ولی شدم حالا مثلِ نه، دقیقاً ! قم المقدسه ......................................... عنوان این غزل، نام یکی از مجموعه های شعر آیینی ام خواهد بود👌🏻 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15