eitaa logo
آیات و روایات اجتماعی
1.1هزار دنبال‌کننده
78 عکس
11 ویدیو
0 فایل
آیات و روایات با رویکرد اجتماعی ارتباط با بنده/سوالات، اشکالات و نقدها: @Hagh110110 گلچینی از فهرست مطالب کانال: https://eitaa.com/AyatRevayatEjtemai/72
مشاهده در ایتا
دانلود
76. ایجاد ترس و ارعاب، راهبرد کارآمد باطل و شیطان 77. تفاوت و تفکیک بین نظر امام و تصمیم ایشان 78. جایگاه ارتباطات اجتماعی در تفقه و فهم دین 79. تقوا و بی تفاوت نبودن، شرط بهره مندی از هدایت الهی 80. میل خدا یا میل مردم؟ 81. شاگردان عدالتخواه علی(ع) الف) ابوذر ب) عمار ج) مالک اشتر 82. اصلی ترین کارکرد «امر به معروف و نهی از منکر» 83. راهبرد پیامبر در مقابل شایعه ترور نماینده اش توسط قریش 84. وقتی یک جامعه، تُهی و خالی از روحیه جهاد، مبارزه و شهادت طلبی بشود... 85. عدم پرداخت «حق مردم»، عامل هلاکت حکومت ها 86. مراتب مسئولیت همگانی، نسبت به نبرد با اسرائیل 87. واکنش ما نسبت به موضع فعالانه دشمن چگونه باید باشد؟ 88. معجزه شگفت انگیز زبان تربیتی دین و نقش آن در اصول فقه المعارف 89. نظر امیرالمومنین(ع) درباره سنی یا شیعه بودن امثال حماس و سنوار در میانه جنگ 90. جنگ بد است اما گاهی لازم و ضروری است 91. خطاب خداوند به کسانی که از ترس کساد شدن اقتصاد، دل به جهاد نمیدهند
❇️ علی(ع) و فضائل غیر قابل انکارش 🔹 در (ج42،ص116) به نقل از حارث بن مالک چنین میگوید: وارد شده و نزد رفته و از او پرسیدم درباره علی فضیلتی شنیده ای؟ سعد به وجود پنج ویژگی برای علی(ع) شهادت میدهد و میگوید اگر من یکی از آنها را داشتم، برایم از اینکه در دنیا عمر (ع) را داشته باشم، دوست داشتنی تر بود و بعد شروع به شمردن آن فضیلت ها میکند: 1️⃣ اول آنکه پیامبر خدا را به همراه به سوی مشرکان قریش فرستاد و او یک روز و شب در راه بود تا اینکه به علی(ع) فرمود دنبال ابوبکر برو و سوره را از او بگیر و خودت ابلاغ کن و ابوبکر را نزد من برگردان. وقتی ابوبکر برگشت از پیامبر پرسید ماجرا چیست؟ آیا چیزی درباره من نازل شده؟ حضرت فرموید خیر اما برای ابلاغ مطلبی، یا باید خودم ابلاغ کنم یا کسی که از من باشد[و تو از من نیستی اما علی از من است]. 2️⃣ دوم آنکه با در مسجد مینشستیم تا اینکه یک روز گفته شد از این به بعد غیر از و همه باید از مسجد خارج شوند و ما نعلین کشان از مسجد خارج شدیم. صبح [عموی حضرت] به پیامبر فرمود چرا عموها و یارانت را بیرون کردی و این جوان را در مسجد ساکن کردی؟ حضرت فرمود من شما را بیرون نکردم بلکه این فرمان خداست. 3️⃣ سوم آنکه پیامبر، و را به فرستاد اما کار پیش نرفت تا اینکه فرمود فردا پرچم را به دست کسی میدهم که خدا و پیامبرش را دوست دارد و خدا و پیامبرش نیز او را دوست دارند. روز بعد با اینکه علی چشم درد داشت، با آب دهانش به چشمان او زد و چشم او خوب شد و پرچم را به دست او داد و او پیروز شد. 4️⃣ چهارم آنکه در روز ، پیامبر همه را نگه داشت و دستان علی را بالا برد به طوری که سفیدی زیر بغلش پیدا شد و سه بار گفت: «من کنت مولاه فعلی مولاه» 5️⃣ پنجم آنکه پیامبر سوار بر شترش به قصد جنگ از شهر خارج شد و علی را به همراه خود نبرد. این را دلیل بر ناشایستگی علی و عدم رضایت و توجه پیامبر به او دانستند اما پیامبر همه مردم را جمع کرد و فرمود: یا علی! نسبت تو به من همانند نسبت به است، جز آنکه بعد از من دیگر پیامبری نداریم. 📌 پ.ن: افراد کثیری از صحابه و غیر صحابه ولایت و امامت حضرت امیر(ع) را نپذیرفتند اما شاید به جرئت بتوان گفت با این حال، همه یا عمده آنها منکر فضائل علی(ع) نبودند، چه اینکه در نقل های متعددی این گزارش ها به دست ما رسیده است که می توان درباره آن کتاب ها نوشت. سعدبن ابی وقاص یکی از آن افراد است، کسی که از صحابه پیامبر بود، فرماندهی سپاه اسلام در را به عهده داشت اما در زمان خلافت حضرت در ابتدا با ایشان بیعت نکرد و وقتی هم که بیعت کرد در جنگ های حضرت حاضر نشد و با او همراهی نکرد. پسر او، نیز فرماندهی سپاه دشمن در کربلا را به عهده داشت. اما همین شخصیت نمی تواند منکر فضائل حضرت بشود، چون روز و شب این فضائل را به چشمان خود دیده است، فضائلی که یکی دو تا هم نیستند و بعضی از آنها به تواتر نقل میشده لذا اساسا قابل انکار نبوده اند. یکی از دلایلی که باعث شد این چنین افرادی در عین قبول فضائل حضرت اما امامت و ولایتش را قبول نکنند، آنها بود که در روایات نیز به آن اشاره شده. اگر همین گزارش سعد را به دقت بخوانید، حس حسادت از سر و روی آن می بارد. در نقل دیگری آمده وارد مدینه شد و به سعد گفت چرا ما را در حقمان در برابر باطل یاری نمیکنی اما سعد پاسخ داد از پیامبر شنیدم که می فرمود: «على با حق است و حق با على است، هر جا كه باشد.» معاویه در پاسخ میگوید: هیچگاه نزد من مانند امروز شایسته ملامت نبودی. سعد میگوید چرا؟ معاویه پاسخ میدهد: چون اگر من این سخن را از پیامبر شنیده بودم تا زمان مرگم همواره میشدم. البته معاویه هم حق را درباره علی(ع) می دانست اما چه بسا حسادت او نسبت به حضرت از حسادت سعد بیشتر هم بود. https://eitaa.com/AyatRevayatEjtemai
❇️ خیانت یا تضییع؛ فرقی نمیکند... ▫️راوی میگوید خدمت (ع) بودم كه از وكيلشان حسابرسى مى‌كرد. وكيل پشت سر هم میگفت: به خدا سوگند که خيانت نكردم. ▫️حضرت فرمود: فلانى! براى من «» یا «» كردن تو فرقی نمیکند، بالاخره تو مال مرا نابود کرده ای، چه بواسطه خیانتت و چه بواسطه تضییع(حیف و میل کردن بدون سوء نیت) کردنت. بله اگر خیانت کرده باشی برای تو بدتر است. ▫️بعد حضرت فرمود: (ص) فرمودند: اگر کسی از شما از و روزى خود فرار كند، روزی اش در پی او خواهد بود تا اینکه او را دریابد؛ ▫️همانگونه که اگر كسى از اجل و خويش فرار كند، اجلش در پی او میرود تا اینکه او را دریابد. ▫️كسى كه خيانت كند، از روزى او محاسبه میشود یعنی به مقداری که خیانت کرده از روزی او کم میشود و آن نیز در نامۀ عملش نوشته مى‌شود. 📚 ، ج5، باب النوادر، ح2 📌پ.ن: این حدیث باید جزو و مدیران باشد. اگر کسی قرار است مسئولیتی بپذیرد باید ، و توانایی انجام آن کار را داشته باشد، در غیر این صورت از حیث نتیجه و ضرری که به حکومت و مردم میزند فرقی با خائن نمیکند، چون هر دوی اینها کار را خراب کرده اند، بله به لحاظ شخصی اگر خیانت کرده باشد مجازاتش بیشتر است اما کسی که کوتاهی و اهمال کرده نیز هم ردیف اوست. در روایت دیگری نیز از همین کافی شریف امام صادق(ع) میفرمایند: «ما ابالي ائْتَمَنْتُ خائناً أو مُضَيّعا»(ج5،ص301،ح4) حضرت صریحا میفرماید برای من تفاوتی ندارد کار را بخواهم به خائن بسپارم یا به ناشی و نامتخصص. هر دو کار را خراب میکنند. خدا رحمت کند را که در ج5، ص441و540 ذیل این روایت میگویند این روایت از لحاظ اجتماعی، تربيتی، اقتصادی، تمدنی و... بسیار حائز اهمیت است چرا که توجه به آن میتواند عامل رشد و جامعه باشد و بی توجهی به آن عامل انحطاط و . حال خود دیگر این مسئله را بر مسائل روز تطبیق بدهید و ببینید چه خیانت هایی که عده ای در حق این ملت و انقلاب نکرده اند، نیازی به ذکر نام نیست... https://eitaa.com/AyatRevayatEjtemai
❇️ خود را در معرض رزق و روزی خدا قرار بده... ▫️ نقل میکند به (ع) گفتم: مال و دارایی هایم از دستم رفته، درحالی که نان خورهای فراوانی دارم، چه کنم؟ ▫️حضرت فرمود: وقتی به شهرت رسیدی، مغازه ات را باز کن، بساط خود را پهن کن، ترازویت را آماده کن و خود را در معرض رزق و روزی پروردگارت قرار بده. ▫️ابوعماره وقتی به شهر خود رسید، چیزی که حضرت گفته بود انجام داد اما اطرافیانش از اینکار او تعجب کردند چرا که چیزی برای فروش نداشت. ▫️در میان تعجب همگان، مردی آمد و به ابوعماره گفت کالایی میخواهم، میتوانی برایم تهیه کنی؟ او نیز کالا را به نحو قرضی تهیه کرد و پولش را از خریدار گرفت و نزد خود نگه داشت. ▫️شخص دیگری نیز آمد و همین اتفاق تکرار شد. این چیزی بود که تاجران نیز برهمین اساس عمل میکردند یعنی به نحو قرضی خرید کرده و بعدا پولش را میدادند. ▫️سپس شخصی آمد و به ابوعماره گفت: باری از کتان دارم، بیا و این بار را از من بخر و یک سال بعد پولش را بده. ابوعماره نیز این بار را با همین شرط خریداری کرد. ▫️سپس یکی از بازاریان نزد ابوعماره آمد و بار کتان را دید و به او گفت: نیمی از این بار را نقدا از تو خریدارم. ابوعماره نیز نصف بار را نقدا به او فروخت. ▫️راوی میگوید ابوعماره با پولی که دستش آمده بود ابتدا مقدار کمی و بعدا بیشتر، جنس می آورد و میفروخت و همین قضیه آنقدر تکرار شد تا اینکه او شد و یافت و تبدیل به یک شخص شناخته شده و شد. 📚، ج5، ص304، ح3 ➕: «تَعَرَّضْ لِرِزْقِ رَبِّك‏» 📌پ.ن: به نظر شما آیا امروز هم میشود اینگونه از صفر شروع کرد و گلیم خود را از آب کشید بلکه به جایی خوب رسید؟ یا اینکه این روش فقط برای همان عصر بود و امروزه دیگر جواب نمیدهد؟ https://eitaa.com/AyatRevayatEjtemai
❇️ نظر اسلام درباره تعامل با کسی که هم عقیده ما نیست 🌱 مرحوم در شریف ج2ص43 ذیل روایتی میگوید: خادم امام صادق(ع) نقل میکنه پیش حضرت بودیم که سخن از گروهی به میان آمد. من گفتم آقا جان، ما از اینها میجوییم چرا که آنها به آنچه ما عقیده داریم، عقیده ندارند. 🌱 حضرت فرمود: آنها ما را دوست دارند، چرا از آنها بیزاری میجویید؟ فقط به خاطر همینکه هم عقیده شما نیستند؟ خادم ایشان میگوید بله. حضرت میگوید خب ما هم عقایدی داریم که شما ندارید، پس حالا باید از شما بیزاری بجوییم؟ 🌱 خادم میگوید: خیر. بعد حضرت میگوید نزد خدا نیز حقایقی است که ما آن ها را نداریم، خب حالا خدا باید ما را دور بیاندازد؟ خادم میگوید خیر و بعد میگوید خب دیگه این مشی رو ترک میکنیم. 🌱 بعد حضرت به خادم میگوید: آنها را دوست بداريد و از آنها بيزارى مجوئيد، چرا که برخى از مسلمين يك سهم و برخى دو سهم و برخى سه سهم و برخى چهار سهم و برخى پنج سهم و برخى شش سهم و برخى هفت سهم از ايمان را دارند. 🌱 بعد حضرت میگوید سزاوار نيست از کسی که صاحب یک سهم است، توقع کسی را داشته باشیم که صاحب دو سهم است و... یعنی باید از هر شخص به اندازه و طاقت خودش توقع داشت، نه بیشتر. 🌱 بعد حضرت مثال نصرانی ای را میزند که تازه مسلمان شده بود و همسایه مسلمان او، از صبح تا شب او را به عبادت میگیرد درحالی که او چنین ظرفیتی نداشته و عملا از روز دوم دوباره از اسلام به مسیحیت برمیگردد. ➕کلید واژه: «إِنَّا نَبْرَأُ مِنْهُمْ إِنَّهُمْ لَا يَقُولُونَ مَا نَقُولُ» 📌پ.ن: خیلی وقت ها ما نیز دچار همین هستیم. همینکه فلانی هم عقیده ما نیست، کلا دور او را خط میکشیم و کل ارتباطات مان با او را قطع میکنیم. حضرت اساسا به دنبال پیدا کردن برای است. اتفاقا باید با آنها داشت. قرار نیست به صرف هم عقیده نبودن، قطع ارتباط کنیم. نزدیک است، از این فرصت باید نهایت استفاده را کرد، تا میتوانیم در جمع ها با ، را به دیگران نشان دهیم. باید راه مناسبش را پیدا کنیم. قرار نیست به این بهانه که فلانی هم عقیده من نیست، فلانی مناسب نیست، فلانی به دولت و رهبری نقد دارد، فلانی اینگونه هست و آنگونه نیست، ارتباط موثر با او را کنار بگذاریم. باید به دنبال پیدا کردن نقاط مشترک بود. https://eitaa.com/AyatRevayatEjtemai
❇️ اگر مردم این را میدانستند، دیگر کسی را سرزنش نمیکردند 🌱 روایات جالب دیگری نیز پیرامون همین مسئله وارد شده که تأمل در آنها خصوصا برای کسانی که دغدغه و دارند، مفید و قابل توجه است، اینکه در تعامل با دیگران، برای ما باید مهم و جدی باشد، اینکه در انتقال مفاهیم و برنامه ریزی ها حتما به آن توجه کنیم. 🌱 مثلا مرحوم در شریف ج2ص44 روایتی از امام صادق(ع) نقل میکنند که حضرت میفرماید: اگر مردم ميدانستند كه خداوند مخلوقات رو چگونه آفريده، آنگاه هيچ كس ديگرى رو سرزنش نميكرد. بعد حضرت شروع میکنن به توضیح دادن چگونگی خلقت و میفرمایند: 🌱 ابتدا خداوند 49 جزء آورید و سپس هر جزئی را ده بخش کرد (یعنی جمعا میشه 490 بخش). آنگاه آن اجزا را ميان مخلوقات پخش كرد. به شخصی یک دهم جزء داد، به دیگری دو دهم و... تا اینکه به شخصی یک جزء کامل داد. بعد به شخص بعدی یک جزء و یک دهم داد، شخص بعدی یک جزء و دو دهم الی آخر که به عالیترین شخص 49 جزء داد. 🌱 بعد حضرت نتیجه میگیرند: كسى كه تنها يك دهم جزء را دارد، نميتواند مانند صاحب دو دهم جزء باشد یعنی باید انتظار از هرشخص، به اندازه دارایی هایش باشد، نه بیشتر. 🌱 لذا اگر مردم ميدانستند كه خداوند مخلوقات را چنین آفریده است، آنگاه هيچ كس ديگرى را سرزنش نمیكرد. البته که برای بالفعل شدن ظرفیت هایمان باید تلاش و کوشش کرد، نه اینکه دست روی دست گذاشت و گفت حدّ من همین قدر بود. کلید واژه: «لَوْ عَلِمَ النَّاسُ كَيْفَ خَلَقَ اللَّهُ» 🌱 در روایت دیگری(کافی، ج2، ص45) امام صادق(ع) میفرمایند: شما رو چه به اینکه از یکدیگر بيزارى بجویید و اطرافیان تون رو به بهانه های مختلف از خودتون طرد کنید؟ قطعا برخی مؤمنين از بعض ديگر افضل اند و بعضى از بعض ديگر مثلا نمازشان بيشتر و با کیفیت تر است یا بعضى نسبت به بعضی دارای بصیرت بیشتری هستند و این لازمه درجات ایمان است لذا قرار نیست بالادستی، پایین دستان را طرد کند، بلکه باید توان و استعداد او را درک کرده و با شیبی آرام او را به سمت پله های بالاتر حرکت بدهد. https://eitaa.com/AyatRevayatEjtemai
❇️ گفتگوی زراره و امام باقر(ع) درباره تعامل با مخالفین 🌱 جناب در شریف ج2ص382 در گزارشی به نقل از میگوید: من و یکی از اصحاب خدمت امام باقر(ع) شرفياب شديم. من به حضرت گفتم ما یک و ترازی داریم که با آن میان خود و دیگران سنجش میکنیم و آنها را با آن محک میزنیم. 🌱 حضرت فرمود آن شاغول و تراز چیست؟ گفتم ملاک ما در مشی اجتماعی مان چنین است که: هر كس با ما موافقت داشت(چه علوى باشد چه غير علوی)، او را دوست‏ داريم و با او دوستی میکنیم و با او ارتباط میگیریم اما هر كه با ما مخالف بود(چه علوى باشد چه غير علوی)، از او بيزارى میجوئيم و او را طرد کرده و با او ارتباط نمیگیریم. 🌱 حضرت در پاسخ میفرمایند: اى زراره، گفتار خداوند از گفته تو درست ‏تر است. بعد حضرت چندین نمونه از قرآن برای او ذکر میکند که این افراد با اینکه عقیده درستی ندارند اما خداوند امر میکند با آنها ارتباط گرفته و دوستی کنید. 🌱 زراره با اینکه از اصحاب خاص امام باقر(ع) و امام صادق(ع) بود اما در جوانیش مدتی بر همین عقیده خود باقی بود و حتی به همین دلیل با کسی هم نمیکرد چرا که از عقیده او مطمئن نبود، تا اینکه بعد چندین گفتگو با صادقین(ع) از عقیده خود برمیگردد.(تفصیل این ماجرا: ، ص141، گزارش 223) ➕کلید واژه: «فَمَنْ وَافَقَنَا مِنْ عَلَوِيٍّ أَوْ غَيْرِهِ تَوَلَّيْنَاهُ وَ مَنْ خَالَفَنَا مِنْ عَلَوِيٍّ أَوْ غَيْرِهِ بَرِئْنَا مِنْهُ» https://eitaa.com/AyatRevayatEjtemai
✳️ بیزاری پیامبر از برخی والدینِ مومنِ آخرالزمان! ▫️ 🌱 نقل شده یک روز پيامبر(ص) نگاهشون به برخى كودكان افتاد و بعدش فرمودند: «واى بر از دست پدرانشون!». اصحاب به پیامبر گفتند: منظورتون از دست شون‌ هست؟ 🌱 حضرت فرمود: «نه. اتفاقا منظورم هست، پدران مومنی كه چيزى از و دین رو به بچه هاشون یاد نمیدن. حتی گاهی خود فرزندان میخواهند چیزی یاد بگیرند اما این پدران مومن، مانع آنها میشوند. 🌱 بعد حضرت میفرمایند: اینها نسبت به شون اینجوری هستند اما نسبت به شون، تنها زمانی خوشحال و راضی میشن که چیزی از مال دنیا بهشون برسه، هرچند اندک. منِ پیامبر، از این پدران و آنها نیز از من بيزارند.» (جامع الاخبار،ص106) ➕کلید واژه: «لا يُعَلِّمونَهُم شَيئاً مِنَ الفَرائِض» 📌 پ.ن: ریشه برخی معضلات اجتماعی امروز در انقطاع انتقال مفاهیم و آموزه های دینی از نسل قدیم به نسل جدیده. انگار والدین دیگه این مسئله رو وظیفه خودشون نمیدونن. دقت کنید، محل بحث والدین مومن هستن، نه کسانی که ایمان خاصی به دین ندارن، پس باید برای این مسئله فکری کرد، وقت خوبی گذاشت، خرج کرد. اگه میخوایم مصداق والدینی نشیم که پیامبر از اونها بیزاری جُسته، لازمه اول خودمون دین رو درست بشناسیم، ثانیا عامل به اون بشیم و ثالثا روش های صحیح انتقال مفاهیم دینی به فرزندان رو هم یاد بگیریم، البته به اندازه وسعمون. همینکه برای این مسئله دغدغه داشته باشیم و تلاش کنیم، بقیه اش رو خودشون میرسونن. https://eitaa.com/AyatRevayatEjtemai
❇️ انقلابیگری به سبک طلحه و زبیر یا امیرالمومنین(ع) 🔰امیرالمومنین(ع) پیش از و هنگام حرکت به سمت بصره، نامه ای به مردم کوفه دارد که بس جای تامل است(=نامه اول نهج البلاغه). حضرت در تحلیل مسئله فروپاشی و قتل او به سه دسته منتقد و روش آنها اشاره میکند: 1️⃣ یک دسته، اند. حضرت میفرماید مدل تعاملی مردم با حکومت، مدل ، و بود. مدام از طرف مردم، حکومت کوبیده میشد. خب طبیعی هم بود چرا که فراوان ظلم ها و بی عدالتی هایی را میدیدند. ▫️اشکالی که مردم به عثمان داشتند عمده به مسئله تقسیم ناعادلانه بیت المال و بخشش بی حساب به اطرافیان و سپردن مناصب به افراد ناصالح برمیگشت. 2️⃣ دسته دیگر بخشی از مانند ، ، و... بودند. حضرت درباره مدل تعاملی آنها با حکومت میفرماید سبک ترین برنامه شان نسبت به عثمان، درباره او و نرم ترین کارشان، بر او بود. ▫️طلحه و زبیر به عنوان دو انقلابی نهضت رسول الله، انقلابیگری شان عمده در جهت ایجاد شورش و ترغیب مردم به کشتن عثمان بود و بهم ریختن جامعه بود، چنانكه زبير مى‌گفت: عثمان را بكشيد كه دين رسول الله را تغيير داده. نقل شده عثمان زمانی که در خانه خود محصور شده بود مى‌گفت: واى بر طلحه! چقدر مراعاتش را کردم و هرچه میخواست بهش دادم اما اكنون او درصدد ريختن خون من برآمده. ▫️اساسا وقتی مردم میدیدند خواص جامعه اینچنین تعاملی با حکومت دارند، آنها نیز تبعیت کرده و حکومت را تحت قرار میدادند. 3️⃣ اما دسته سوم گروهی با محوریت (ع) بودند. مدل تعاملی ای که حضرت با عثمان و حکومت در پیش میگیرد به نحوی است که از طرفی نه مردم را برای ساقط کردن حکومت تشجیع میکند یعنی مدل طلعه و زبیر را پیش نمیگیرد و نمیخواهد جامعه دچار تشنج بشود. و از طرفی اینگونه هم نیست که مدافع حکومت عثمان باشد و بخواهد ظلم هایش را توجیه بکند ▫️بلکه حضرت تلاش میکند به نحوی با حکومت تعامل کند تا به بهترین نحو بتواند مانع ظلم ها و بی عدالتی ها بشود یا حجم آن را کم کند اما بدون ایجاد دودستگی، شورش، تشنج، زدوخورد و... ▫️حضرت در این نامه میفرماید بیشترین تلاش من این بود که حکومت را از دست ندهد، مدام به عثمان توصیه میکردم کاری نکند که مردم از او ناراضی بشوند و سعی میکردم به نحوی تعامل کنم که مردم نیز حس رضایتمندی داشته باشند. ▫️حضرت در ادامه میفرماید اتفاقا برعکس طلحه و زبیر، من به هیچ عنوان به دنبال عثمان نبودم. در واقع حضرت وقتی مبینید در حکومت ظلم ها و بی عدالتی هایی رخ میدهد، تلاش میکند با مشاوره هایش حجم این بی عدالتی ها را کمتر کند، هرچند عثمان در عمل خیلی هم گوش به حرف حضرت نبود. ➕کلید واژه: «أُكْثِرُ اِسْتِعْبَابَهُ وَ أُقِلُّ عِتَابَهُ» https://eitaa.com/AyatRevayatEjtemai
📌پ.ن: به نظر میرسد این و مواجهه با حکومتِ غیر همفکر، امروز نیز جریان دارد. 💠 مدل اول انقلابیگری، وقتی حکومت را هم عقیده خود نمیداند و انتقاداتی به او میبیند، نهایت تلاش خود را برای تخریب آن بکار میگیرد. کاری ندارد حکومت میکند یا ، فرقی نمیکند، مهم این است که نقاط سیاه سر دست گرفته شود و به بهانه آن چاقو در شکم این و آن بشود. اسم آن هم میشود عدالتخواهی یا انقلابیگری اما اینکه خب حالا نتیجه اش چیست؟ خب مهم نیست چرا که مهم تکلیف است. 💠 اما مدل دیگر با اینکه اختلاف نظرهایی با حکومت وقت میبیند ولی تلاش حداکثریش آن است تا بتواند فضای موجود را تا حد ممکن به سمت اصلاح و عدالت نزدیک کند. 💠 البته که در ظاهر شعار هر دو مدل و است اما تفاوت اصلی در انتخاب است. چگونه میخواهیم جامعه را به سمت اصلاح گری ببریم؟ 💠 در مدل اول، روش اصلاح عمده در است یا نتیجه روش به اینجا ختم میشود، به خلاف مدل دوم که تاکتیکش فعلا کمک به حکومت برای کم کردن بی عدالتی ها و ظلم هاست. اگر هم انتقاد میکند، اگر هم تجمع میکند، اگر هم فریاد میکشد، همه و همه با دلسوزی تمام و در جهت رفع مشکلات و اصلاح امور و برای کمک به حکومت است، بله کمک به همین حکومت غیرهمفکر. قرار نیست عدالتخواهی و انتقاد و مطالبه گری در این مدل حذف بشود بلکه اتفاقا در اینجا به نحو جدی تری دنبال میشود اما با روشی که نتیجه اش اصلاح گری باشد، نه صرفا تخریب گری. 💠 حالا خود، ماجرا را به فضای امروز تطبیق دهید. امروز هم اگر به نقد داریم، قرار نیست روش مدل اول را دنبال کنیم چرا که خروجی و فایده ای ندارد، چه اینکه این مدل در هم جواب نداد و اتخاذ آن روش غلط بود بلکه در هر دو دولت در عین و ، باید روش و خروجی انتقاد ما تقویت و کمک به دولت باشد تا دولت بتواند مسیر خدمت را بهتر طی بکند وگرنه تقابل با آن برای هیچ کس سودی ندارد. 💠 به نظرم بهترین مدلی که میتوان در تعامل با دولت روحانی و رئیسی مثال زد، مدلی بود که دنبال میکرد و میکند. در عین انتقاداتی که داشت اما سعی میکرد با گرفتن جلسات تخصصی و کارشناسی، بهترین داشته هایش را در اختیار آنها بگذارد تا در مسیر اصلاح کمکی کرده باشد، حتی به دولتی که اساسا منتقدشان بود. البته که مدل اصلاح گری منحصر در آن نیست بلکه چه بسا به انواع مدل ها نیاز داشته باشیم اما مهم این است که به نحو کلی در کدام دسته از دسته هایی که حضرت ذکر کردند قرار میگیریم! https://eitaa.com/AyatRevayatEjtemai
❇️ مسئول عزیز، سیره پیامبر برای توست، میفهمی؟ 🔰در ماجرای سپاه پیامبر ۷۰ شتر داشت لذا به هر سه نفر یک شتر رسیده بود یعنی هر سه نفر باید نوبتی سوار یک شتر میشدند. 🔰نقل است (ع) و دو همراه پیامبر بودند که قرار بود نوبتی سوار شتر بشوند. وقتی نوبت پیاده شدن پیامبر میشد امیرالمومنین و ابولبابه به پیامبر اصرار میکردند که ما همچنان پیاده میرویم و شما سواره باشید. 🔰اما پیامبر به دو همراهش میفرماید: نه شما از من نیرومندترید که همه اش شما پیاده باشید و نه من از شما به پاداش بی نیازترم تا همه اش من سواره باشم. 🔰این تنها یک گزارش ساده و بسیار جزئی از است اما همین گزاره، یک اصل خدشه ناپذیر در اوست. پیامبر حواسش به همه ریز جزئیات هست، قرار نیست چون فلانی فرمانده یا مسئول یا آقازاده و... هست، پس به او مرکبی اختصاصی بدهد و مثلا فلان سرباز صفر که امتیازی ندارد پیاده بیاید، حتی خود پیامبر به عنوان رهبر این جامعه و لشکر همین را مراعات میکند، اساسا در جایگاهی ندارد. حالا خود این مسئله را با مصادیق امروزی تطبیق دهید. 🔰فرض کنید اگر همین اتفاق اکنون رخ میداد، آیا ما منابع را همینگونه تقسیم میکردیم؟ نمیگفتیم خب حالا که ۷۰ مرکب بیشتر نداریم پس اینها را اولا به مسئولین و جایگاه داران بدهیم و مردم هم که خب پیاده می روند؟ 🔰قضاوت با شما اما خیلی وقت ها برای این تصمیم خود هم میکنیم که مثلاً شأن فلان مسئول یا فلان آیت الله و فلان نماینده مجلس یا فلان وزیر این نیست که پیاده باشد، اسلام هم که گفته باید اینها را تکریم کنیم پس منابع را به این ها اختصاص بدهیم. 🔰حقیقتا بعضی خیلی عجیبند، فلان نماینده ای که با شعار و وارد مجلس شده، حالا با رانت خودرویی شاسی بلند و لاکچری گرفته، آن هم بدون نوبت و فوری؛ درحالی که مردم عادی باید مدت ها در صف خودرو باشند، تازه اگر پولش را داشته باشند اما حالا فلان نماینده برای توجیه این خطا می‌گوید این ماشین که در خرج های مجلس چیزی نیست، چرا باید گدابازی در آورد؟ مگر قیمت ماشین شاسی بلند چند است؟ 🔰داداش انقلابی ، برای شما یکی دو میلیارد چیزی نیست اما برای مردم عادی این ها آرزوست، لطفاً آبروی خود و انقلاب را بیش از این نبرید. 🔰امیدوارم مجلس برای برگشت اندکی از آبروی از دست رفته اش اسامی این نمایندگان را علنی کرده و با خاطیان برخورد جدی و اساسی کند تا عبرتی برای بقیه آقایان شود تا با بیت المال مانند بیت الحال برخورد نکنند. https://eitaa.com/AyatRevayatEjtemai
مرحوم در رجالش ص586 گزارشی خاصتا برای امروز دارد. میگوید را در عرفه دیدم درحالی که زیاد درحال راز و نیاز بود. به او گفتم خداوند تلاش امروزت را دید. عبدالله گفت: به خدا قسم در اینجا حتی یک دعا برای خود نکردم و تماما دعایم برای دیگر مومنین بود چرا که از امام کاظم(ع) شنیدم که میفرمود: هر کس براى برادران مؤمن خود پشت سرشان دعا کند، از عرش ندا مى رسد که صدهزار برابر آن براى خود تو خواهد بود، و من نخواستم از صد هزار برابر دعاى فرشتگان [که یقیناً مستجاب است] دست بردارم! و براى خودم دعا کنم که نمى دانم مستجاب خواهد شد یا خیر! https://eitaa.com/AyatRevayatEjtemai
❇️ ماجرای بازگشت یک سلبریتی به آغوش اسلام 🔹 پسر عمو و برادر رضاعی پیامبر بود که تا قبل از پیامبر نیز بسیار به حضرت علاقه داشت اما بعد از ماجرای بعثت پیامبر جزو دشمنان ایشان گردید و از آنجا که بود، همواره حضرت و یارانش را با زبان و قلمش آزار میداد و اشعار علیه حضرت می سرود. 🔸او مردم را از اسلام دور میكرد و بر هر كه مسلمان مى‌شد، سخت میگرفت و 20 سال با حضرت دشمن ماند و از هيچ راهى كه براى جنگ با پيامبر پيش گرفت، جا نماند. او به معنای واقعی کلمه یک موثر و از دانسته میشد لذا مواجهه پیامبر با او هم بسیار تند بود تا آنجا که خون او را دانسته بود. 🔹اما این همه ماجرا نبود، اسلام آنقدر قدرتمند شده بود که پیامبر در سال هشتم هجری تصمیم به گرفت و لشکرش را به حرکت در آورد. اینجا بود که ابوسفیان چاره ای جزو پذیرش اسلام نمیبیند. ماجرا را با خانواده اش در میان میگذارد و بعد از همراهی آنها، به همراه به سرعت به سوی پیامبر حرکت میکند. 🔸وقتی در که محلی مابین مکه و مدینه بود به سپاهیان حضرت رسیده و اجازه ورود بر پیامبر خواستند، حضرت آنها را نپذیرفت. اینجاست که که برادر عبدالله بود واسطه میشود و به پیامبر عرض میکند ابوسفیان پسر عمو و عبدالله پسر عمه و برادر همسر شماست لذا به آنها اجازه ورود بدهید. 🔹پیامبر میفرمایند من نیازی به آنها ندارم چون آنها در آغاز اسلام و زمانی که اسلام به آنها نیاز داشت، سرسختانه در مقابل دعوت من ایستاده و کارشکنی کردند و بعد اشاره ای نیز به شعرهای هجو آمیز ابوسفیان کرده که موجب هتک آبروی حضرت و اسلام شده است. خلاصه امّ سلمه ناامید شده و مطلب را به ابوسفیان و عبدالله منتقل میکند. 🔸ابوسفیان بعد از دیدن مواجهه پیامبر به هم میریزد و انگار آمده تا هرجور که شده حضرت او را پذیرفته و ببخشد لذا به امّ سلمه میگوید به پیامبر بگویید به خدا سوگند یا پیامبر به من اجازه ورود بدهد یا دست این پسر کوچکم (که به همراه خود آورده بود) را گرفته و آنقدر در این بیابان میرویم تا از تشنگی و گرسنگی بمیریم. 🔹پیامبر وقتی از ماجرا مطلع میشود و اصرار ابوسفیان را میبیند، اجازه ورود میدهد و آنها در محضر پیامبر، اسلام آورده و مسلمان میشوند و برای فتح مکه به لشکر پیامبر میپیوندند. 🔸چه بسا بازگشت اولیه ابوسفیان یک بازگشت ظاهری بوده باشد چون راه دیگری برای خود متصور نبود اما بعد از مدتی تنفس در اتمسفری که پیامبر ساخته بود، کم کم را میبیند و حقیقتا اسلام می آورد تا آنجا که به شدت از گناهان سابقش پشیمان میشود و هرگاه پیامبر را میبیند از شدت شرمندگی سرش را پایین می اندازد و با سرودن اشعاری در مدح حضرت، اشعار هجو آمیز گذشته اش را جبران میکند. 🔹او در به حدی ساخته میشود که در وقتی همه مسلمانان پا به فرار میگذارند، تنها کمتر از ده نفر به همراه پیامبر مانده و مقاومت میکنند که یکی از آنها همین ابوسفیان بن حارث است. او در عصر از دنیا میرود و در گزارش ها آمده سه روز قبل از مرگش، قبرش را با دستان خود آماده ساخته بود. 📚الطبقات الكبرى، ج 4 ص 49؛ مجمع البیان، ج10، ص846؛ سفینة البحار، ج4، ص191؛ بحارالانوار، ج21، ص102 و چندین منبع دیگر به این ماجرا پرداخته اند. 📌پ.ن: این ماجرا و دیگر ماجراهای مشابه هم برای های ما پُر از عبرت است که بیاموزند چگونه میشود هم دنیا را داشت و هم آخرت را و هم برای که بیاموزند چگونه باید با آنها تعامل کنند. به جای خود باید محکم و پولادین بود و قوانین را به تمامه اجرا کرد و با متخلف و خرابکار به شدت برخورد کرد و به جای خود باید بخشید و سخت نگرفت و با محبت برخورد کرد. https://eitaa.com/AyatRevayatEjtemai
❇️ شیعیانِ بدتر از دجال 🌱 در کتاب صفات الشیعه ص8ح14 روایت جالب و عبرت انگیزی را نقل کرده که میتواند تا قیامت به عنوان یک ، هادی ما باشد: ▪️حدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى الْمُتَوَكِّلُ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْخَزَّازِ قَالَ: سَمِعتُ الرِّضا عليه السلام يَقولُ‌: «إنَّ مِمَّن يَتَّخِذ مَوَدَّتنا أهلَ البَيتِ لَمَن هُوَ أشَدُّ لَعنَةً عَلىٰ شيعَتِنا مِن الدَّجّالِ‌.» فَقُلتُ لَهُ‌: يَابنَ رَسولِ اللّٰهِ‌، بِماذا؟ قالَ‌: «بِمُوالاةِ أعدائِنا ومُعاداةِ أوليائِنا؛ إنَّهُ إذا كانَ كَذٰلِكَ اختَلَطَ الحَقُّ بِالباطِلِ‌، وَاشتَبَهَ الأَمرُ فَلَم يُعرَف مُؤمِنٌ مِن مُنافِقٍ‌.» ▪️حسن خزّاز میگوید: از عليه السلام شنيدم كه مى‌فرمايد: «بعضى از دوستداران و ما اهل بيت براى شيعيان ما، از خطرناك‌ترند». گفتم: چرا، اى فرزند پيامبر خدا؟ فرمود: «به جهت دوستى‌شان با دشمنان ما و دشمنى‌شان با دوستانمان. وقتى چنين شود، حقّ و باطل در هم مى‌آميزد و اوضاع جامعه، شبهه‌ناك مى‌شود و در نتيجه، مؤمن از منافق، باز شناخته نمى‌شود». 📌پ.ن1: چرا بعضی از ما به بهانه و اینکه میخواهیم را برای مردم به ارمغان بیاوریم توجهی به این شاخص و ملاک ندارند؟ یکی از لوازم این شاخص است، همان چیزی که بارها در و در خطاب به خواص تذکر دادند اما برخی از خواص ما همچنان بعد از گذشت بیش از 12 سال یکی به نعل میزنند و یکی به میخ، برخی هم که کلا در آغوش دشمن روزگار میگذرانند... پ.ن2: مراد از شیعیان در عنوان همان شیعه عرفی است یعنی محبین اهل بیت ع نه شیعه به معنای خاص. https://eitaa.com/AyatRevayatEjtemai
◀️ و موضع امام صادق(ع) ☘️ مرحوم در شریف،ج2،ص401 روایتی را از نقل میکند که میگوید: ☘️ من با و باهم بودیم که گفت: نظرتان درباره شخصی که را نمیشناسد چیست؟ میگوید: هر كه آن را نشناسد است. میگوید: درصورتی کافر است که حجت بر او اقامه شود و او نپذیرد. اما میگوید: سبحان اللَّه؛ اگر حجت اقامه بشود و او نپذيرد ولی انكار هم نكند كافر نیست. ☘️ خلاصه یک نزاع مهمی بین اصحاب درباره نوع نگاه به گونه های متعدد و به تبع آن تعامل با آنها شکل میگیرد. این ماجرا میگذرد تا اینکه آنها در حج محضر (ع) مشرف شده و این مسئله را مطرح میکنند. ☘️ حضرت درپاسخ میفرمایند: نظر شما درباره خدمتكاران، زنان و خاندان تان چیست؟ مگر آنها قائل به توحید و نبوت پیامبر نیستند؟ مگر نماز، روزه و حج بجا نمی آورند؟ گفتند چرا. حضرت فرمودند: آیا امام و امر امامت را میشناسند؟ گفتند خیر. امام فرمود: نظرتان درمورد آنها چیست؟ پاسخ میدهد: هر كه امر امامت را نشناسد كافر است. ☘️ حضرت فرمود: سبحان اللَّه؛ و باز همان سوالات را درباره افرادی که معمولا سر راه ها و كنار آبگاهها منزل کرده اند و همچنین درباره طواف کنندگان کعبه و اهل یمن و کسانی که خود را به پرده کعبه می آویزند پرسیدند و نیز باز همانگونه پاسخ میدهد و آنها را در صورتی که امر امامت را نشناسند، کافر میپندارد. ☘️ اینجا حضرت میفرمایند: سبحان اللَّه؛ اين تفکر است. بعد به آنها فرمود: میخواهید حقیقت و نگاه صحیح را برای شما تبیین کنم؟ در کمال بی ادبی چون میبیند نگاه امام متفاوت با نگاه خودش است میگوید خیر، نیاز به نیست. ☘️ حضرت در اینجا میفرمایند: خب چیزی که از ما نشنیده اید و سخن ما نیست را نقل نکنید چرا که برای شما شرّ و بد است. میگوید من از این نحوه مواجهه حضرت متوجه شدم که میخواهند کلام را تایید کنند و آن نگاه را قبول دارند. https://eitaa.com/AyatRevayatEjtemai
❇️ شیوه حکمرانی اسلام در تربیت اجتماعی 🌱 یکی از نکات مهمی که اسلام در بر آن تاکید میکند آن است که دین و شریعت برای همه مردم است اما همه دین برای همه مردم نیست. این نکته خیلی و مهم است چرا که میخواهد ما را به اختلاف در تربیت و هدایت توجه بدهد. 🌱 مرحوم در خصال ج2 ص 354 روایتی از امام صادق(ع) نقل میکند که بخشی از آن تقریبا بین عوام هم مشهور شده است. همان ماجرای مسلمانی که همسایه و رفیقی داشت و بعد از مدتی او را مسلمان کرد اما با خود در اینکه او را شبانه روز به عبادت بست، او نیز مجدد مسیحی شده و از اسلام برگشت. 🌱 اما این روایت قبل و بعدی دارد که کمتر به آن توجه شده است. راوی از امام صادق(ع) میپرسد در میان ما برخی مردم قائل به ولایت امیرالمومنین(ع) هستند و او را بر دیگر مردم مقدم میدارند اما آنچنان که ما فضیلت شما را توصیف میکنیم، اینگونه نیستند. آیا آنها را بداریم؟ 🌱 حضرت میفرماید: اجمالا آرى. بعد حضرت میفرمایند خداوند اسلام را بر هفت بخش قرار داده: 1. 2. 3. 4. 5. 6. 7. 🌱 سپس این موارد را ميان مردم تقسيم كرده و كسى كه همه اين هفت بخش را داشته باشد، او داراى است. اما برخى از مردم دارای يك بخش از آنها بوده، برخی دو بخش، برخی سه بخش و... 🌱 سپس حضرت تاکید میکنند: شما به كسى كه دارای يك بخش است، دو بخش را نكنيد و از او چنین توقع زیادتری از وسعش را نداشته باشید. و به كسى كه دو بخش دارد، سه بخش را تحميل نكنيد و... 🌱 بعد میفرمایند اگر شما توقع زیاد از وسع هر شخص از او داشته باشید، در اين صورت بار آنان را سنگين کرده و آنها را دچار می‏سازيد اما توصیه من به شما این است که با آنان با مهربانى رفتار كنيد و بر آنان كار را آسان بگيريد. 🌱 اینجاست که حضرت همان ماجرای معروف را از باب مثال ذکر میکنند و در انتها نیز اشاره به ، ملاک و اصلی مهم در خود میکنند و میگویند: پس شما با آنان سخت نگيريد و بیش از وسع هر شخص بر او تحمیل نکنید. 🌱 در ادامه نیز میفرمایند: آيا نمیدانى كه حكومت با شمشير، خشونت، جور و کارش را پیش میبرد اما حكومت ما با مهربانى، دلجويى، وقار، تقيّه، خوش برخوردى، پرهيزگارى و كوشش اهداف خود را دنبال میکند؟ پس شما نیز مردم را به دين خود و راهى كه در آن هستيد، راغب سازيد اما با همین شیوه ای که گفته شد. 🌱 البته که این روایت به دنبال تقریر نیست بلکه همین دین به جای خود و هرجا لازم باشد با خاطیان، آن روحیه جلالی و خشن خود را نیز ظهور میبخشد که البته همین برخورد تند نیز از سر رحمت و نگاه تربیتی اوست. 🌱 ای کاش ما انقلابیون نیز در مواضع اجتماعی خود، همین قاعده و اصل را رعایت کرده و آن را ستون خود قرار میدادیم. ➕کلیدواژه: «إِمَارَةَ بَنِي أُمَيَّةَ كَانَتْ‏ بِالسَّيْف‏» https://eitaa.com/AyatRevayatEjtemai
❇️ مدل تشریع احکام در صدر اسلام ☘️ یکی از مباحثی که نیاز به تحقیق ویژه دارد اسلام در مدت 23 سال توسط میباشد. دقت در این مسئله میتواند کمک شایانی به در امروز بکند. ☘️ شیوه ای که حضرت در پیش گرفتند متفاوت از شیوه ای بود که در دنبال کردند، چرا که در مکه، اسلام ذیل پیش میرفت اما در مدینه اسلام خود متولی حکومت بود لذا شیوه در این دو فضا نیز متفاوت بود. ☘️ در مکه عمده تمرکز بروی و احکام به نحو کلی بود، به خلاف مدینه که احکام به مرور تفصیل داده میشد. در واقع اینگونه نبود که پیامبر احکام را حتی در مدینه از همان ابتدا به صورت کامل و جامع پیاده کرده باشند بلکه با توجه به شرایط زمانی و مکانی و به احکام الهی صادر شده و بعد پیاده میشدند. ☘️ این شیوه را میتوانید در مورد مسائلی مانند ، و دنبال کنید که حضرت با چه آن را تحقق بخشیدند. اساسا عده ای مسئله و موقت -که برخی را به دشواری انداخته- را در همین بستر تحلیلی تبیین کرده اند. ☘️ (ع) در روایتی که در بحارالانوار ج90، ص6 آورده اند به همین مسئله اشاره کرده و نکات دقیقی را تذکر داده اند: «فَكَانَ مِنْ رَأْفَتِهِ وَ رَحْمَتِهِ أَنَّهُ لَمْ يَنْقُلْ قَوْمَهُ فِي أَوَّلِ نُبُوَّتِهِ عَنْ عَادَتِهِمْ حَتَّى اسْتَحْكَمَ الْإِسْلَامُ فِي قُلُوبِهِمْ وَ حَلَّتِ الشَّرِيعَةُ فِي صُدُورِهِم‏» ☘️ ایشان میفرمایند از دلسوزى و رحمت پیامبر اين بود كه مردم را در همان آغاز نبوّتش، به یکباره از عاداتشان باز نداشت بلکه ابتدا با انجام اموری تلاش کرد اسلام در دل های آنها ریشه دوانده و مستحکم بشود، آنگاه وقتی شیرینی اسلام را چشیدند شروع به تغییر عادات غلطشان میکردند. ☘️ در ادامه همین حدیث، حضرت موارد متعددی از تدریجی بودن احکام مانند ، ، ، ، و... را ذکر میکنند. ☘️ توجه به این اصل مهم در وضع قانون بسیار مهم و اساسی است، اما مسئله ای که اجرای این نکته را (علاوه بر کوتاهی و بی سلیقه گی های دور از عقلانیت برخی مسئولین) بغرنج و صعب کرده، استکباری است. ☘️ در واقع ای دشمن کار را بسیار سخت تر کرده لذا در این سمت نیز نیاز به عقلانیتی بیشتر برای تدوین قانون و اجرای آن داریم. برای عبور از این شرایط بغرنج نیاز به همفکری و تأملات بیشتر و شنیدن از سلایق مختلف هستیم. ☘️ البته اهمیت این نکته نباید بهانه ای بشود برای سو استفاده امروز که پس فعلا مسئله حجاب را شل کنیم تا ببینیم کی فضا محیا میشود چون موضوع آن مقداری متفاوت است. ☘️ در واقع مسئله امروز دارای ابعاد بسیار پیچیده ای است که عدم توجه و ملاحظه هر بُعد و مولفه آن میتواند ما را به یک تصمیم اشتباه برساند لذا در عین اعتقاد راسخ به نکته ای که عرض شد و اینکه باید امروز نیز شدیدا به آن توجه داشت، معتقدم مسئله امروز به دلیل هجمه عجیب دشمن صورت دیگری پیدا کرده است. https://eitaa.com/AyatRevayatEjtemai
☘️حکمرانی به سبک رسول الله☘️ 🔹ماجرای ‏ و نخلش، ماجرایی است که تقریبا همه اصولیون در کتبشان به آن پرداخته و به استناد آن و دیگر روایات مشابه، قاعده ای فقهی تحت عنوان «لاضرر و لاضرار» استنباط کرده اند. روایت دارای سندی محکم بوده که جناب در کافی، ج5، ص294 نیز ذکر کرده است. علمای زیادی به تحلیل این قاعده پرداخته اند اما تحلیل متفاوت از دیگران است. 🔸ایشان از زاویه به این ماجرا نگاه کرده و به تحلیل آن با دغدغه فقهی اصولی پرداخته و میگویند پیامبر در این ماجرا صادر کرده است. اگر با همین زاویه نگاه ولی با دغدغه به روایت بنگریم، برداشت های دیگری نیز میتوان داشت. در ادامه اجمالا به شرح این ماجرا میپردازیم: 🔹جناب سمره درخت خرمايى داشت كه محصول داده بود و مسیر رفتن نزد آن درخت نيز از داخل منزل شخصی مى‌گذشت. سمره دائم پيش درختش مى‌رفت بدون اين‌ كه از آن شخص اجازه بگيرد. آن شخص به سمره گفت: هميشه به طور ناگهانى به خانه ما مى‌آيى و ما به نحوی هستیم كه دوست نداريم تو ناگهانی وارد خانه ما شوى، پس از این به بعد هنگام ورود از ما اجازه بگير. 🔸سمره گفت: براى رفتن نزد درختم تنها همین مسیر وجود دارد و برای آن اجازه نخواهم گرفت چرا که زمین تو در مسیر درخت من است. آن شخص نزد پیامبر میرود و از او شکایت کرده و ماجرا را گزارش میدهد و پیامبر نیز او را میخواهد و به او میگوید: فلانی از تو شکایت کرده و میگوید که تو برای رسیدن به درختت، بدون اذن بر او و خانواده اش وارد میشوی و این کار درستی نیست و از این به بعد باید از او اجازه ورود بخواهی اما سمره قبول نمیکند. 🔸حضرت به او میگویند اصلا این درخت را رها کن، در فلان مکان درخت دیگری به تو میدهم اما او نمیپذیرد. حضرت میفرمایند دو تا میدهم اما باز قبول نمیکند. حضرت تا ده درخت پیشنهاد میدهند اما باز قبول نمیکند. پیامبر میفرمایند ده درخت در مکان بهتری و به اصطلاح امروزی در بالاشهر به تو میدهم اما او باز نمیپذیرد. حضرت پیشنهاد میدهد که این درخت را ول کن، به جایش یک درخت در بهشت به تو میدهم اما باز هم راضی نمیشود. 🔹پیامبر به عنوان حاکم شهر، بعد از طی این همه مراحل جهت راضی کردن سمره و نپذیرفتن او، اینجاست که میگوید: تو شخص ضرر زننده و به اصطلاح امروزی انسانی مریض هستی در حالی که نمیتوان به مومن زیان زد. آنگاه حضرت با توجه به خود دستور میدهند آن درخت را از ریشه کنده و جلوی سمره بیاندازند و به او میفرمایند: این درختت را بردار و هرجا خواستی بنشان. 📌 پ.ن: مراد از ذکر این روایت، نشان دادن مدل و با مردم بود. دیدن روش برخورد پیامبر با شخصی که حقیقتا دارای مرض بود، تا آنجا که جا داشت حضرت با او همراهی کردند اما چه شده که امروزه بعضی با کوچکترین اتفاق مسئله را امنیتی کرده و روشی جز روش تو گونی کردن بلد نیستند. مثلا جمعی از مردم برای دغدغه ای حق تجمعی کرده اند اما روش آنها لزوما برخورد خشن و دور از حق است یا فلان شخص در فلان کانال نقدی کرده و حرفی زده، اما آنها تنها راهکار را شکایت و بگیر و ببند میدانند. البته اتفاقی که در افتاد چیز دیگری بود، مردم خود را از صف فتنه گران جدا کرده بودند که آن داستان دیگری دارد. حقیقتا رویکرد جمهوری اسلامی با رهبری چنین رویکردی نبوده و نیست اما بعضی به دلیل دور بودن از و سعی در بروز دادن چنین رویکردهایی بوده و هستند که باید مقابل آنها ایستاد و روش صحیح را نشان داد. اساسا مسئولین در حکومت اسلامی باید چنین برخوردی داشته باشند که لازمه اش داشتن بالاست. امروزه در جمهوری اسلامی مسئولینی را میبینیم که چون قدرتی به دستشان رسیده خود را خدای مردم میدانند، در حالی که باید حقیقتا در مقابل مردم خاضع و فروتن باشند. البته این رویکرد بعضا در ما مردم هم دیده میشود، فلان آقا با فلان سلیقه سیاسی حرفی میزند اما من تحمل شنیدن حرفش را ندارم و سریع طوماری از انگ ها برای او ردیف میکنم، البته او نیز چنین میکند یعنی این وصف صرفا برای بچه یا یا نیست بلکه وصفی است که خیلی از ما دچار آنیم و تا این حال ماست، گفتگویی بین مان شکل نمیگیرد و کار همیشه و پیش خواهد رفت. وقتی به سیره عملی رجوع میکنیم، این معنا را به معنای حقیقی کلمه میابیم اما بروز این وصف در شخص اول مملکتی کافی نیست، بلکه همه ارکان حکومتی و مسئولین دولتی باید واجد چنین وصف راهبردی ای باشند که البته این ویژگی تا حد زیادی در شخص دوم کشور یعنی رئیس جمهور محترم آقای هم دیده میشود و امیدداریم ان شاالله به معنای حقیقی کلمه در کل دولت نیز جریان داشته باشد. https://eitaa.com/AyatRevayatEjtemai
❇️ اگر تقدیر زندگی در اختیار خودم بود... 🌱 حقیقتا جناب در کتاب شریف درّهای فراوانی را در کنار هم به زیبایی به نظم در آورده که حیف است از آنها بی بهره بمانیم. ایشان در روایتی به نقل از چنین نقل میکند: 🌱 از (ع) شنیدم که میفرمود: نزد (ع) رفتند و از او خواستند که از خداوند بخواهد که هرگاه ما اراده کردیم باران ببارد و هرگاه ما خواستیم باران نبارد یعنی عملا مادی و کاریمان به عهده خودمان باشد چرا که شغل آنها عمده بود. 🌱 حضرت نیز همین مسئله را از خداوند طلب میکند و خداوند نیز اجابت کرده و تقدیر امور را به دست میدهند. بنی اسرائیل بعد از اینکه مطلع شدند خداوند این قدرت را به آنها داده شروع به کشاورزی کرده و هرگاه نیاز به آب داشتند اراده باران میکردند و باران میبارید و هرگاه نیاز نداشتند اراده کرده و باران قطع میشد. 🌱 این امر موجب شد مزارع آنها همانند کوه ها و جنگل های پر درخت بزرگ بشود اما وقتی زمان درو و برداشت رسید چیزی نیافتند، انگار ظاهر مزارع پُربار نشان میداد اما در باطن محصولی نداده بود یا محصول خراب شده بود یا... . در هر صورت تلاش آنها بی نتیجه مانده بود. 🌱 آنها به حضرت (ع) شکایت کردند که خداوند این قدرت را به ما داد اما چرا چنین شد که کار ما بی محصول ماند و خدا به ما ضرر رسانید؟ حضرت نیز این مسئله را به خداوند عرضه داشت. خداوند نیز در پاسخ به موسی(ع) فرمود: 🌱 اینها از چه چیزی شکایت میکنند؟ من به اندازه ای خاص برای آنها باران مشخص و تقدیر نمودم ولی آنها راضی به تقدیر من نشدند و خواستند که خودشان تقدیر امورشان را به دست بگیرند و من نیز به خواست آنها عمل کردم و به خودشان واگذار کردم و اینگونه شد که میبینی لذا این چیزی که رخ داده نتیجه تقدیر خود آنهاست، نه من. 📚فروع کافی، ج5، ص262 📌پ.ن: راضی به تقدیر الهی بودن یکی از مهمترین مسائل اخلاقی و ملاکات دینی است که میتواند و مرتبه آنها نزد خداوند قرار گیرد. اساسا خداوند بنده اش را دچار امتحاناتی میکند تا ببینید که او چه مقدار تقدیرات اوست لذا لازم است همیشه از این زاویه به زندگی و عالم نگاه کنیم که خداوند طراح و پشت پرده اتفاقات زندگی ماست. اگر این شد آنگاه در نهایت رنج ها و مشکلات نیز به خواهیم رسید چون او میبیند و او چنین طراحی کرده است؛ همانگونه که نیز در گودال قتلگاه فرمود خدایا راضی به قضای تو هستم. البته این تذکر لازم است که باید مفاهیم دینی را دید لذا این نگاه نباید منجر به عدم تلاش و و و... بشود چرا که یکی از تقدیرات خداوند، اعطای به انسان ها بوده است. به همین دلیل است که نباید نتیجه کم کاری ها و بی تدبیری ها و خطاهای خود را به پای تقدیر الهی نوشت. https://eitaa.com/AyatRevayatEjtemai
✳️ راهبر اجتماعی باید در همه حوادث حاضر باشد 🔸 ذیل آیه شریفه(مجادله:1) به نکته مهمی توجه داده و میگویند: « در هر مسئله‌اى و پديده‌اى از پديده‌هاى مردم، و ناظر است؛ معناى رهبرى اين است... پيغمبر از قضيه‌ى خانوادگى هم پايش را كنار نميكشد؛ اگر قرار است كه يك جامعه‌اى داشته باشيم، يك امّتى داشته باشيم كه در رأس اين امّت يك امامى است، اين امام همه‌ى مشكلات مردم را آنجايى كه به او ارجاع ميشود و او بايد حل كند، بايد حل كند و همه جا باشد.» 🔸پیامبر همه جا در صحنه حاضر و پاسخگوی مشکلات است، چه اینکه در آیه شریفه نیز حلال مشکل آن زن میشود. 🔸نکته مهم آن است که نکته اشاره شده مخصوص نیست بلکه در مقیاس کوچکتر، هر شخص دیگری نیز که بخواهد در فضای اجتماعی نقش داشته باشد، او نیز باید در همه حوادث اجتماعی کند، از کمترینش که یک است تا که غایت است. 🔸اینکه گفته میشود مگر شما اید که در مورد همه اتفاقات نظر میدهید، هم حرف درستی است و هم حرف غلطی. حرف درستی است، به این معنا که انسان نباید در حیطه هایی که علم و شناخت ندارد، بیخود حرفی بزند. حرف غلطی است، به این معنا که این است که باید در حوادث، بود و نمیشود خود را کنار کشید چون جامعه اکنون درگیر آن مسئله است و منتظر پاسخ. 🔸لذا حتما باید در زمینه های مختلف تا حد معقولش، کسب علم کرد، تا بتوان به نحو صحیح کنشگر بود. البته برای این مسئله لازم نیست در همه زمینه ها متخصص بود. 📍آیات و روایات اجتماعی | عضو شوید📍
💠 مراتب جهاد و مسئله انتخابات 🔹حضرت امیر میفرمایند در راه خدا جهاد کنید، اولا (به کنایه جهاد با دست ها گفته شده)، اگر نشد ثانیا و اگر این هم نشد، ثالثا . 🔹در حکمت 375 نهج البلاغه نیز میفرمایند: اوّل چيزي كه از آن مغلوب شده و شكست مى‏ خوريد، است، اینکه اهل جهاد با کفار و مشرکین نبوده و به بهانه های مختلف از آن کنار میکشید. 🔹البته ، یک مصداق جهاد عملی است، این نوع جهاد، مصادیق متعدد دیگری هم دارد مثل ، ، و... خلاصه اولین شکست مومنین، عقب نشینی از چنین جهادی است. 🔹پس از آن، است، معاصی و زشتی ها را میبینید اما خود را به ندیدن میزنید. همان چیزی که امروز از آن تعبیر به میشود. اهل نشان دادن زیبایی ها و و نشان دادن کراهت زشتی ها و روایت آن نیستید. این دومین شکست شماست. 🔹پس از آن، است، اینکه حتی در دل هاتان هم میل به زشتی ها و کراهت از خوبی ها دارید. اینجا دیگر كار دين، تمام است چون اگر جهاد عملی و زبانی ممكن نشد، همه توانایی جهاد قلبی را دارند، هر چند توان آشکار کردنش نباشد. 🔹پس هر گاه شخصی جهاد قلبی را هم از دست داد، این نشانه تبدّل اخلاق و و بدبختى او در دنيا و آخرت است. چنین شخصی حقیقتا گشته و دیگر در دنيا نداشته و سرگردان خواهد شد و در آخرت نیز گرفتار کیفر الهی. ➕: «فإنْ لَم تَقْدِروا فجاهِدوا بألسِنَتِكُم» 📍آیات و روایات اجتماعی | عضو شوید📍
📌وظيفه علما به هنگام پديد آمدن بدعتها 🔹قال رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله :إذا ظَهَرتِ البِدعُ في اُمّتي فلْيُظهِرِ العالِمُ علمَهُ ، فمَن لَم يَفعلْ فعَلَيهِ لَعنةُ اللّهِ . (الكافي : ۱ / ۵۴ / ۲) هرگاه بدعتها در ميان امّتم پديدار شوند بر عالِم است كه علم خود را آشكار سازد. هر كس چنين نكند، لعنت خدا بر او باد. 🔸عنه صلى الله عليه و آله :إذا ظَهَرتِ البِدعُ و لَعَنَ آخِرُ هذهِ الاُمّةِ أوّلَها ، فمَن كانَ عندَهُ عِلمٌ فَلْيَنْشُرْهُ ، فإنَّ كاتِمَ العِلمِ يَومَئذٍ كَكاتِمِ ما أنْزلَ اللّهُ على محمّدٍ . (كنز العمّال : ۹۰۳) هر گاه بدعتها پديدار شوند و پسينيان اين امت، پيشينيان آن را لعن و نفرين كنند، هر كس دانشى دارد، بايد آن را منتشر سازد، كه هر كس در آن روز دانش خود را پنهان دارد، همچون كسى است كه آنچه را خدا بر محمّد نازل كرده، كتمان كرده باشد. 🔹وسائل الشيعة عن يُونسَ بنِ عبدِ الرّحمنِ :رَوَينا عنِ الصّادقِينَ عليهم السلام أ نّهُم قالوا : إذا ظَهَرتِ البِدعُ فعلَى العالِمِ أن يُظهِرَ عِلمَهُ ، فإنْ لَم يَفعلْ سُلِبَ نورَ الإيمانِ .(وسائل الشيعة : ۱۱ / ۵۱۱ / ۹) به نقل از يونس بن عبد الرحمان ـ: از امام باقر عليه السلام و امام صادق عليه السلام براى ما روايت شده است كه فرموده اند: هرگاه بدعتها سر بردارند، عالِم بايد علم و دانش خود را آشكار سازد و اگر چنين نكند، نور ايمان از او سلب مى شود. °•°•🌺🍀•°•°🌷🌱•°•° ❇️ https://eitaa.com/usul121/1132
💠 رفق و مدارا؛ شاخصی مهم در تعاملات اجتماعی 🔸حضرت میفرمایند: دو نفر كه با يكديگر همراه ميشوند، اجر آن كسى پيش خدا بيشتر و پيش خدا محبوب‌تر است كه به رفيق خود باشد، يعنى رفق او، رفاقت او، او، او بيشتر باشد. 🔸رفتار بعضى، چه در رفتارهاى خانوادگى، چه در محيط كار، چه با زيردست، با بالادست، با مردم كوچه و بازار، رفق‌آميز است، با ملايمت رفتار ميكنند 🔸نه اينكه از حقّ خودشان كوتاه مى‌آيند يا اينكه بر روى چشم ميپوشند يا و نميكنند؛ نه، همه اين كارهاى واجب را انجام ميدهند، منتها با رفق، با مدارا، با ، ، بدون دست زدن به رفتارهاى نامناسب. 🔸بعضى بعكسِ اين هستند؛ چه در رفتارهاى خانوادگى، چه در بيرون و محل کار، بنايشان بر است؛ ، ، ؛ اينها همه انواع ناسازگارى است. بهانه‌گيرى‌هاى بيخود در محيط اجتماعى دارند، در ناسازگارند، بناى بر همراهى و رفق و مدارا و مانند اينها ندارند اين است عند الله تعالی و آن اوّلى و محبوب 🔸حالا در اين روايت دو نفر را مثال زده و بيان فرموده است امّا اين فقط مثال است؛ در مجموعه‌ى رفتارهاى اجتماعى، اين معنا وجود دارد. 🔰 ، 10/9/83؛با کمی تلخیص : «أحَبُّهُما إلى اللّٰهِ عز و جل أرفَقَهُما بصاحِبِه» 📌پ.ن: آیا این شاخص برای مسئولیت مهمی چون ، لازم و ضروری است؟ چگونه میتوان در تشخیص این شاخص، مرز آن را با عدم همراهی با باندهای قدرت و ثروت مشخص نمود؟ 📍آیات و روایات اجتماعی | عضو شوید📍
آیات و روایات اجتماعی
💠 رفق و مدارا؛ شاخصی مهم در تعاملات اجتماعی 🔸حضرت میفرمایند: دو نفر كه با يكديگر همراه ميشوند، اجر
✳️ برای اینکه معنای و مدارا در و بین قوا خوب معنا بشه، تامل در این عبارات کمک کننده است: 🔹«توصیه من با قوه‌ى مجريه است. نبايستى كار را جورى تنظيم كرد، جورى پيش برد كه معنايش و باشد؛ اين در بيرون، روى مردم، خيلى تأثيراتش بد است. گاهى ديده مى‌شود كه مثلاً در مجلس، در يك نطقى، در يك اظهار نظرى، يك حرفى زده مى‌شود. اگر خداى نكرده حرفى باشد كه كسى را يا جمعى را متهم كند، جبرانش به‌آسانى ممكن نيست؛ مردم را نااميد مى‌كند. 🔹نگوئيد فلان ضعف و فلان ضعف وجود دارد. بنده به ضعفها آگاهم. با وجود اين ضعفها، آن چيزى كه امروز در قوه‌ى مجريه وجود دارد، يك و مطلوب است. در كشور دارد كار انجام مى‌گيرد. خب، بايستى كرد، بايد كمك كرد؛ هم مجلس كمك كند به دولت، هم دولت كمك كند به مجلس؛ هم قانون فصل الخطاب است براى عمل دولت، هم گرايشهاى دولت و تشخيصهاى دولت يك اشاره است به قانونگذار براى كيفيت قانون‌گذارى. 🔹اين مسئله با منافات ندارد. من نماينده‌ى مجلس هم بودم، رئيس دولت هم بودم؛ من هر دو جا را تجربه كردم. در طول اين سالهاى متمادى هم، هم مجالس را ديدم، هم دولتها را ديدم. هيچ اشكالى ندارد كه يك مجلسى قانون صحيح و درست و قوى و منطقى را جورى تنظيم كند كه براى دولت، رفتار طبق آن قانون، عملى باشد، ممكن باشد، آسان باشد. 🔹انسان نگاه كند ببيند دولت چه جورى مى‌تواند عمل كند، چه جورى بهتر مى‌تواند عمل كند، چه جورى آسان‌تر مى‌تواند عمل كند، قانون را تنظيم كند و در اين مجرا بيندازد؛ اين ممكن است، هيچ اشكالى هم ندارد. از آن طرف هم وقتى قانون تهيه شد، منجّز شد، دولت موظف است با همه‌ى وجود، با همه‌ى قوا، بدون بهانه‌گيرى، طبق آن قانون عمل كند. دو طرف قضيه، اين‌جورى است؛ يعنى هر دو مى‌توانند به هم كمك كنند، هم‌افزائى كنند؛ 🔹اگر چنانچه از هر دو طرف يك بهانه‌هائى اتفاق افتاد؛ اين‌طرف گفت نه، اين قانون را چون دولت اين‌جورى مى‌خواهد، ما نمى‌كنيم؛ آن طرف هم گفت چون اين قانون، اين گوشه‌اش كج است، ما هم زير بار نمى‌رويم؛ خب، اينكه نمى‌شود؛ اوضاع مملكت نمى‌چرخد. 🔹، خوب است؛ رفق، همسازى، ، مدارا. در باب رفق رواياتى داريم. رفق يعنى سازگارى؛ انسان نشان بدهد. آن كه آدم نبايد با او سازش كند، دشمن است؛ آدم با دوست بايد سازگارى نشان دهد. بالاخره بايد كنند؛ يك چيزى را اين از آن تحمل كند، يك چيزى را آن از اين تحمل كند. 🔰 ،8/3/90، با کمی تصرف 📍آیات و روایات اجتماعی | عضو شوید📍