🔰 نکاتی از دعای اول صحیفه سجادیه
✍ اصغر آقائی
_____________________
💠 فَلَمْ یبْتَدِرْنَا بِعُقُوبَتِهِ، وَ لَمْ یعَاجِلْنَا بِنِقْمَتِهِ، بَلْ تَأَنَّانَا بِرَحْمَتِهِ تَکرُّماً، وَ انْتَظَرَ مُرَاجَعَتَنَا بِرَأْفَتِهِ حِلْماً
💠 [با این همه که مخالفت امر و نهی الهی کردیم] در عقوبت ما شتاب ننمود، و بر انتقام ما عجله نکرد، بلکه از سرِ رحمت و از باب کرم با ما مدارا فرمود و از سرِ مهربانی و از باب حلم بازگشت ما را از راه خطا انتظار کشید.
◀️ امام علیه السلام بعد از آنکه به امر و نهی الهی و اهداف آن اشاره فرمودند، در این فقره علت #عدم_تعجیل در عقوبت را بیان میکنند.
🔻 درباره این عبارت تنها به پاسخ دو سؤال اکتفا میکنیم:
🔹 1. آیا همیشه امهال از باب رحمت است؟ که امام چنین فرمود؟
🌀 پاسخ:
اگر بخواهیم مسئله #امهال را ساده بیان کنیم، باید به دو جنبه آن توجه کنیم:
✔️ امهال با توجه به مهلتدهنده، یعنی خداوند:
🔸 نه از باب کوتاهی و سستی است که فرمود «وَ لَا إِمْهَالُكَ وَهْناً: مهلتدادنت، سستی نیست»(دعای 46)؛
🔸 و نه از باب غضب که اصل در خداوند رحمت است که فرمود "سبقت رحمته غضبه"
✔️ ولی با توجه به مهلتدادهشده یعنی انسان:
🔸 گاه او مرتبهای از #ایمان و #عقلانیت را دارد و در دایره وسیع ایمانی قرار گرفته است، چنین فردی در او بازگشت و مرتبهای از #توبه، چه با پشیمانی و چه با جبران، حتما ایجاد خواهد شد؛
🔸 اما اگر در دایره عقلانیت و ایمان نباشد، #غرور و فریب او را به #خطای بیشتر سوق میدهد، و چون با عقلانیت نیست، بدون آگاهی از آنچه در حال وقوع است، خود را در بلای #استدراج دچار میکند و از خیری که خداوند برای انسان توبهکار در نظر گرفته بود، باز میماند؛
🔻 که فرمود:
«وَ لَا تَسْتَدْرِجْنِي بِإِمْلَائِكَ لِي اسْتِدْرَاجَ مَنْ مَنَعَنِي خَيْرَ مَا عِنْدَهُ» (دعای 47)
و نیز خداوند متعال فرمود «سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ».
🔻 و این دقیقا مانند قرآن که برای مؤمنین شفا و برای ظالمین خسارت است: «وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَلَا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَارًا»
✅ قاعده کلی:
🔻 به طور کلی هم خداوند و هم آنچه از او صادر شده است، به حکم «الظاهر» و «الباطن»بودن خداوند، ظاهر و باطنی دارند و همه آنها دوسویه هستند؛ مانند قرآن کریم که گاه فرمود «ذلک الکتب» و گاه فرمود «هذا القرآن» (که معنای در مقالهای جدا ان شاءالله بیان خواهد شد) و یا آنکه درباره جدایی اهل دوزخ و بهشتیان فرمود: «فَضُرِبَ بَيْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بَابٌ بَاطِنُهُ فِيهِ الرَّحْمَةُ وَظَاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذَابُ: بین آن دوزخیان با اهل بهشت حصاری حایل گردد و بر آن حصار دری باشد که باطن و درون آن در، بهشت رحمت است و از جانب ظاهر آن عذاب جهنم خواهد بود»
🔹 2. صفاتی مانند تانّی، انتظار و مانند آن درباره خداوند چگونه توجیه میشود؟
🌀 پاسخ:
🔻 #صفات_مشترک میان خداوند و انسان هرچند برخی را به تشبیه مطلق و برخی را به تنزیه مطلق کشانده است؛ اما بزرگان اهل معرفت چون #ابنعربی معتقدند:
فإن قلت بالتنزيه كنت مقيداً
و إن قلت بالتشبيه كنت محدداً
و إن قلت بالأمرين كنت مسدداً
و كنت إماماً في المعارف سيداً (فصوص الحکم/ ج.۱ص.۷۰)
🔻خلاصه معنای دو بیت همان است که در #احادیث_شیعه نیز تاکید شده است که خداوند را باید بهگونهای طوری توصیف کرد که نه به تعطیل (یعنی عدم توانمندی شناخت خداوند) و نه به تشبیه (یعنی تشبیه خداوند به انسان) بیانجامد. در حدیث فرمود: «يُخْرِجُهُ مِنَ الْحَدَّيْنِ حَدِّ التَّعْطِيلِ وَ حَدِّ التَّشْبِيهِ: (به خداوند میتوان شیئ گفت تا با این توصیف) او را از مرز تعطیل و تشبیه خارج کنی».
✅ برداشت نهایی در اوصاف شبهانسانی خداوند:
وقتی مثلا گفته میشود خداوند منتظر است:
🔸 اولاً باید این صفت را از حدود انسانی خارج کرده، لایق ذات الهی معنا کنیم؛
🔸 و ثانیاً نتیجه آن را در خداوند جریان بدهیم. به این معنا که نتیجه انتظار در انسان چیست؟ حصول امری که احتمال میرود انجام شود؛ لذا انتظار در خداوند یعنی ایجاد (نه حصول) امری که از طرف بنده (نه خداوند) احتمال دارد انجام شود؛ هرچند خداوند یقینا میداند او انجام خواهد داد یا خیر.
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
#شرح_صحیفه_سجادیه
#حیات_معقول
#دعای_اول
🆔 @hayatemaqul
گام به گام با انسان کامل ۶
✍ اصغر آقائی
______________________
🌀 گام اول: با آدم (5): سرگشتیِ طغیان
🔻 #آدم نیز دچار #خطا شد؛ اما حکایت او با #شیطان بیرونی شروع شد «فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطَانُ» و با چهره #خیرخواهانه شیطان ادامه یافت؛ تا جایی که شیطان به #قسم متوسل میشود؛ چراکه آدم حریف سرسختی است: «وَقَاسَمَهُمَا إِنِّي لَكُمَا لَمِنَ النَّاصِحِينَ»؛ و در حکایت آدم، خداوند از #سقوط نفسانی و #نفس #طغیان_کرده آدم هیچ سخنی نگفته است؛ هرچند هر خطائی از #انسان_کامل به گونهای #ظلم به خود است «قَالَا رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنْفُسَنَا»؛ اما نفس انسان کامل، خدامحور است؛ نه خودمحور.
🔻 اما قصه در فرزند آدم، #قابیل، به گونهای دیگر ادامه یافت. در او #نفس طغیانگر و اسیر خود که نه تقوا دارد و نه خوف الهی، او را به اوّلین ظلم تاریخ، ظلم خودخواسته، میکشاند «فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِيهِ فَقَتَلَهُ». آری او چون شیطان، در برابر پروردگار خویش #طغیان میکند؛ و هر طغیانی، حسادتی؛ و هر حسادتی، ظلمی؛ و هر ظلمی، فسادی؛ و هر فسادی، ندامتی در پی دارد؛ لذا او نیز #نادم شد، و در #سرگشتی خودساخته غلطید «فَأَصْبَحَ مِنَ الْخَاسِرِينَ». آری نفس آدم #ابدیتطلب بود، و شیطان از این خواسته ذاتی او بهره جست؛ اما نفس قابیل، #محدودیتطلب و #خودمحور؛ لذا در آدم، محور سخن آن محرک بیرونی است و در قابیل، نفس طاغی او.
🔻 مباد که هیچکس #سرگشته ظلم خویش شود؛ و بدتر از آن، مباد که فردی در این سرگشتگی، به خدای خویش پناه نبرد و #اعتراف به ظلم خودکرده، نکند؛ بلکه در پی #پنهانکردن آن ظلم باشد و قابیل چنین کرد. او که جسد برادر خویش را بر دوش میکشید، مانده بود با آن چه کند. #قصد توبه نداشت، اما قتل برادر و جسد بیجان او و پاسخگوبودن در برابر پدر و دیگران را خوب میفهمید؛ لذا در پی چاره بود. و کلاغ آمد «فَبَعَثَ اللَّهُ غُرَابًا يَبْحَثُ فِي الْأَرْضِ لِيُرِيَهُ كَيْفَ يُوَارِي سَوْءَةَ أَخِيهِ»
🔻 او کار #کلاغ را دید که چگونه شیئی را در زمین پنهان میکند، باز #نفس فریبکارش، به #غرور، و با غرور سخن گفت؛ بدون آنکه به درگاه خداوند، چون پدر #انابه کند و #شکرگزار این فهم جدید باشد که خدایش به او آموخت؛ و با خود، غرور خویش را فریاد زد که آیا من از این کلاغ عاجزترم؟ «قَالَ يَا وَيْلَتَا أَعَجَزْتُ أَنْ أَكُونَ مِثْلَ هَذَا الْغُرَابِ فَأُوَارِيَ سَوْءَةَ أَخِي»
🔻 نمیدانم قابیل در نهایت #توبه کرد یا خیر ولی آنچه از #قرآن بر میآید، تنها فریب نفس را خوردن و ندامت اوست و جالب آنکه خداوند دو بار بر #ندامت او تاکید میکند؛ اما از توبه او سخنی نمیگوید. او ابتدا پس از قتل برادر نادم شد، و در پسِ دفن جسد بیجان برادر نیز همچنین «فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِينَ». ندامت با ندامت فرق میکند. پدر قابیل، آدم ع، #انسان_کامل، #خلیفه خداوند، چون نادم میشود؛ بدون هیچ تأمّلی بر #گناه خویش #اعتراف میکند؛ اما قابیلِ نادم، توبهای نمیکند؛ و این یعنی ندامتی که در پسِ آن #اصلاح و بازگشت نباشد؛ نه توبه است و نه ندامتی که در احادیث، توبه خوانده شده؛ بلکه تنها یک #خودخوری و فهم کار نادرست است.
🔻 آری ندامتی، در مسیر #حیات_معقول و برآمده از #عقلانیت و صفت انسان کامل است که فرد را به تکاپو وادارد و او را بیخور و خواب #یار_ازل سازد و #عشق او در وجودش جوشش کند و سراسر او را بگیرد؛ و حاصل این عقل و عشق در همآمیخته، صفت زیبای #شرمساری باشد که حریّت را در پی دارد؛ نه آنکه با حساب و کتابی محدود، که فریبی #شبه عقل است؛ خود و دیگران را نه به حیات معقول بکشاند و نه از عشق سیراب کند.
... و سفر ادامه دارد.
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
#حیات_معقول
#سفر_عشق
#ابنعربی
🆔 @hayatemaqul
🔰 گام به گام با انسان کامل ۷
✍ اصغر آقائی
______________________
🌀 گام اول: با آدم (۶): اعتراض
🔻 #فرشتگان در تعجبند. خلیفه خداوند و خاک. اما امر الهی صادر شده بود: ای فرشتگان بشری از خاک خواهم آفرید. «إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ طِينٍ».
🔻 شاید همین «خاک» مایه #اعتراض فرشتگان را فراهم آورد؛ اما اعتراض داریم تا اعتراض.
🔻فرشتگان چون اهل #ادب بودند با نظاره به کالبد خاکی این مخلوق جدید تنها سؤالی پرسیدند؛ هرچند که بوی اعتراض میدهد: آیا موجودی سفّاک و خونریز را خلیفه قرار خواهی داد؟ «قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ ». آنان که خوب معنای #خلیفه اللهی را میدانستند و #هدف خلقت، یعنی #عبودیت، را درک میکردند؛ بنابراین اعتراضشان را به تسبیحِ خویش مستدل میکنند که خدایا چرا چنین موجودی میآفرینی؟ در حالی که ما به تسبیح تو مشغولیم «وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ». گویی فرشتگانِ غیرتمند، آفرینش موجودی با وصف «خلیفه» را، کنایهای به تسبیح خویش میبینند؛ گویی تحفه آنان، تسبیحشان، لایق درگاه حق نیست؟ فرشتگان غصهدارند و از شدت غیرت و محبّت، معترض.
🔻 اما اعتراض #شیطان به گونهای دیگر بود. او نیز معترض است؛ اما اعتراض او بوی #طغیان میدهد؛ نه بوی سؤال و طلب فهم جدید مانند فرشتگان. شیطان صریح و بیپرده میگوید چگونه چو منی بر این ازخاکآفریده سجده کند؟ «قَالَ أَأَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِينًا».
🔻 آن اعتراض از روی غیرت و فهم و ادب کجا؛ و این اعتراض نشأتگرفته از #غرور و تکبر و انکار و جحود؛ لذاست که خداوند حرکت شیطان را، استکبار، طغیان، و گمراهی نامید؛ و تمام اینها یعنی #کفر؛ و شیطان کافر بود «أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ»
🔻 نشانه اعتراض از روی #غیرت آن است که هرگاه مسئله برای فرد حل میشود؛ دیگر منیّت و #خودخواهی به کناری میرود؛ و تمام او ادب میشود و فهم و اطاعت؛ و فرشتگان وقتی کار خلقت آدم، در ظاهر و باطن، تمام شد؛ و او به شرافت خلیفه اللهی هم در ظاهر و هم در باطن مفتخر شد؛ و چون خداوند ظاهر و باطن، در او جمع شد؛ خطاب رسید سجده کنید، و فرشتگان ناگاه بر سجده افتادند جز ابلیس که جنّی کافر بود و خودفریب و گستاخ و خودبین و خودبرتربین و تمام اینها یعنی کفر «وَلَقَدْ خَلَقْنَاكُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاكُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ»
... و سفر ادامه دارد
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
#حیات_معقول
#سفر_عشق
#ابنعربی
🆔 @hayatemaqul
🔻 #حیات_معقول یعنی:
✔️ عشق به تمام فضائل؛
✔️ عشق به تمام ولایت؛
✔️ عشق به تمام عقل؛
✅ و تمام اینها در نام #امیرالمؤمنین روحی لتراب مقدمه الفداء جمع است؛
✔️ پس حیات معقول یعنی #عشق به علی بن ابیطالب عليه السلام
🔻 و این عشق، نفرتی با خود همراه خواهد داشت که عشق بدون #نفرت؛ نه عشق است و نه عقل؛ تنها #هوس است؛ هوسی که جهت مثبت و منفی آن را #معشوق تعیین نمیکند، بلکه #خودخواهی فرد تعیین میکند؛ و چنین عاشقی، #حبّ و #بغضهای او نیز سرشار از #غرور و #تکبر خواهد بود؛ حتی اگر #هیاتی باشد؛ و این عشق نه خودسوز است و نه خودساز؛ بلکه سازی خودساخته است که تنها هوس را کوک میکند؛
🔻 و #لعنِ هرجایی، و هرکسی را لعنکردن، ثمره این عشق غیر معقول است، و ثمره هر چیزی شبیه خود اوست، پس لعنی که از عشق ریشهدوانده در تکبر، نشأت میگیرد، جز دوری از حق و ایجاد نفرت ناساز و ناحق ثمری ندارد؛ که لعن حق، محورش ولایت است نه خود؛ لذا روشمند است.
🔻لذاست که #امام_هادی عليه السلام در زیارت #غدیریه فرمود:
💠 فَلَعَنَ اللّٰهُ جاحِدَ وِلايَتِكَ بَعْدَ الْإِقْرارِ، وَناكِثَ عَهْدِكَ بَعْدَ الْمِيثَاقِ،
💠 پس خداوند منکران ولایت تو را پس از اقرار و عهدشکنان تو را پس بستن آن، لعن کند.
🔻 پس #حیات_معقول در یک جمله یعنی #عشق_و_عقل؛ و نشانه این عشق و عقل دو چیز است: ۱) ثمره بنیادین آنها #ولایت است و ۲) ثمره ثانوی آنها #حب تمام انسانهاست؛ و فقط #لعن منکرانِ آگاهِ عشق و عقل (یعنی #ولایت).
اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
#حیات_معقول 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3777626426Cbced967255
🔰 گام به گام با انسان کامل (۱۸)
✍ اصغر آقائی
________________
🌀 گام دوم: با نوح ع (۱۰): کشتی نجات
🔻در آن همهمه، صدایی لرزان به گوش میرسید: پسرم سوار #کشتی شو و با کافران مباش. «وَنَادَى نُوحٌ ابْنَهُ وَكَانَ فِي مَعْزِلٍ يَا بُنَيَّ ارْكَبْ مَعَنَا وَلَا تَكُنْ مَعَ الْكَافِرِينَ».
🔻#نوح، مظهر رحمت حق، پیش از قطعیشدنِ امر حق تعالی، آخرین تلاشهای خویش برای نجات قوم؛ به ویژه فرزند نابخردش، انجام میدهد. پدر است دیگر.
🔻 در آن بارش سهمگین که دیگر به راحتی مناظر قابل رویت نبود، من نوح و فرزندش را به سختی زیر نظر داشتم. برایم مهم بود نوح در این فضای پرالتهاب چگونه #رفتار میکند.
🔻البته در طولِ سفر هم خوب آموخته بودم #درسآموزی در کلاس پرتلاطم انبیا و #انسان_کامل، جسارت و پیگیری میخواهد، نه خمودگی و کاهلی.
🔻... و فرزند نوح با صدایی پر نخوت و #غرور گفت: ضرورتی نمیبینم؛ اگر آب زیاد شود، بلندای این کوه، مرا کفایت میکند. «قَالَ سَآوِي إِلَی جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْمَاءِ». نمیدانستم، صدای پر از غرورش را باور کنم یا چشمانِ ازحدقهبیرونزدهاش را. و من در مکتب انسان کامل آموخته بودم، در پسِ هر غروری، ذلّتی درونی نهفته است.
🔻نوح، بار دیگر صدای نحیفش را با تمامِ مهربانیِ معصومانهی خویش همراه کرد و گفت: فرزندم امروز #پناهی جز #رحمت حق نیست «قَالَ لَا عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلَّا مَنْ رَحِمَ» و آن صدای پر نخوت با موجِ آب طغیانکرده خاموش شد «وَحَالَ بَيْنَهُمَا الْمَوْجُ فَكَانَ مِنَ الْمُغْرَقِينَ».
🔻نوح که از اطاعت فرزندش ناامید شده بود، سراسیمه خداوند را #ندا میدهد: پروردگارا! فرزندم که از من است را دریاب. «وَنَادَی نُوحٌ رَبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي».
🔻و البته در قاموسِ انسان کامل، #معیار حکمِ خداست، نه احساسِ جدا از عقلانیت و حکمِ حق؛ و نوح ادامه میدهد: و امر، امر توست، و وعدههای تو حق است. «وَإِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَأَنْتَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ».
🔻و خدا گفت: اهلِ انسان کامل، مؤمنان راستین او هستند، نه فرزندان ناخلف "قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ". و خداوند همیشه بندگان مطیعش را رشد میدهد؛ و به نوح آموخت: درخواستهایش نه بر پایه احساس، که علم باشد "فَلَا تَسْأَلْنِ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّي أَعِظُكَ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ"
🔻 و نوحِ همیشه نیازمند به لطف حق، آموخت که درخواست نابجا نشانه جهل است و جهل، زیان و خسران. نوح باادب سر به زیر افکند و گفت: خدایا اگر مغفرت و رحمت تو نباشد، من از زیانکاران خواهم بود. "وَإِلَّا تَغْفِرْ لِي وَتَرْحَمْنِي أَكُنْ مِنَ الْخَاسِرِينَ"
🔻و فرزند نوح با ظالمان غرق شد «وَلَا تُخَاطِبْنِي فِي الَّذِينَ ظَلَمُوا إِنَّهُم مُّغْرَقُونَ»؛ و من آموختم معیار از اهلانبودن است، نه از تبار نااهلان؛ و قومِ غرقشده در کورباطنی و تاریکیِ جهل، اینک در تاریکیِ آبهایِ انباشته، غرق میشود. «وَأَغْرَقْنَا الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا إِنَّهُمْ كَانُواْ قَوْمًا عَمِينَ»
🔻دیگر طوفان به اوج رسیده است و آب طغیانکرده، قهاریّت خداوند را با تمام زیبایی و قدرت، به نمایش گذاشته است؛ که همیشه موجود تحتِ فرمانِ حق، قدرتمند و زیبا است. «إِنَّا لَمَّا طَغَى الْمَاء حَمَلْنَاكُمْ فِي الْجَارِيَةِ». موجهای سهمگین چون کوه بر هم کوفته میشدند «وَهِيَ تَجْرِي بِهِمْ فِي مَوْجٍ كَالْجِبَالِ». و در آن غوغای آسمان و زمین تنها یک جا ایمن بود: کشتی نجات نوح «فَأَنجَيْنَاهُ وَالَّذِينَ مَعَهُ فِي الْفُلْكِ»
🔻و همیشه کشتی نجات، نجاتبخش است. بار دیگر تمام وجودم را حزن نامی از تبار نوح پر کرد.
... و سفر ادامه دارد.
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
#حیات_معقول
#سفر_عشق
#ابنعربی
👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3777626426Cbced967255