eitaa logo
پاسخگو
918 دنبال‌کننده
421 عکس
95 ویدیو
8 فایل
مجموعه پرسش و پاسخ های (پایه های 1 تا 10) حوزوی؛ تحت اشراف جمعی از اساتید سطوح عالی حوزه علمیه قم مدیر کانال: @Salooni
مشاهده در ایتا
دانلود
❓پرسش 19: همزۀ «ان» که بعد از «حتی» واقع شده است، مجروره یا مکسوره است؟؟ ✍پاسخ: ❇️ اقسام «حتی» : «حتی» شامل سه قسم جارّه، عاطفه و ابتدائیه(ناصبه) است که این سه از حیث عمل، مدخول و معنی متفاوت هستند: 🔴حتی جاره: مدخول آن مفرد(یا مؤول به مفرد) است، معنای آن مشابه «الی» به معنای انتهای غایت است و عملش مجرور نمودن مدخول آن می باشد. مثال: (حَتَّى يَرْجِعَ إِلَيْنا مُوسى‏) 🔵حتی عاطفه: مدخول آن اسم، معنای آن مشابه «و» است. عمل خاصی ندارد و اعراب ما بعد آن مشابه اعراب ماقبل آن می باشد. مثال: (مررت بالقوم حتى بزيد) ⚫️حتی ابتدائیه: مدخول آن جمله اسمیه یا فعلیه، معنای آن انتهای غایت است و عمل آن منصوب نمودن جملۀ مابعد آن است. مثال: (حَتَّى إِذا فَشِلْتُمْ وَ تَنازَعْتُمْ) ❇️ اعراب همزۀ «ان» بعد «حتی» : اگر «ان» بعد «حتی» جاره یا عاطفه باشد، اعراب همزۀ آن مفتوح است و اگر بعد «حتی» ابتدائیه باشد اعراب آن مکسور است. 🔅نکته1: برخی در همزۀ «ان» بعد «حتی» جاره و عاطفه، هر دو وجه را جایز می دانند. 🔅نکتۀ2: گاهی «حتی» جاره، به معنای «کی» تعلیلیه و یا «الا» استثنائیه به کار میرود. مثال: (وَ لا يَزالُونَ يُقاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ)/ (فَقاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِي‏ءَ إِلى‏ أَمْرِ اللَّهِ) 🔅نکتۀ3: کوفیون منکر «حتی» عاطفه هستند و موارد آن را ابتدائیه می دانند. 📚مغنی اللبیب، جلد1، صفحۀ102، بحث «حتی» https://eitaa.com/saluni
❓پرسش 20: مغالطه اشتراک لفظ چیست؟ ✍پاسخ: 🌀«مغالطه اشتراک لفظ»، که برخی آن را «مغالطه اشتراک اسم» نامیده اند، از اقسام مغالطه لفظی است و عبارتست از به کاربردن یک کلمه در یک متن با معانی گوناگون، بدون توجه به تعدد معانی آن، به طوری که این موضوع موجب یک نتیجه‌گیری نادرست شود. 💠مثال: او و همسرش پنج سال اختلاف داشتند، اختلاف در این جمله هم می‌تواند به معنای تفاوت باشد یعنی پنج سال تفاوت سنی دارند و هم می‌تواند به معنای مشاجره و منازعه باشد. 📚 المنطق مرحوم مظفر، صفحهٔ۴۸۴ https://eitaa.com/saluni
❓پرسش 21: در کتاب فرائد الاصول(رسائل) در بخش استصحاب، با عبارت «نعم هذا الشك اللاحق يوجب الإعادة بحكم استصحاب عدم الطهارة لو لا حكومة قاعدة الشك بعد الفراغ‏ عليه فافهم‏» مواجه شدم. لطفاً معنای عبارت و مقصود از «فافهم» را توضیح دهید؟ ✍پاسخ: 🔰مقدمه: مرحوم شیخ قبل از ورود به ادلۀ استصحاب، شش امر را بیان کرده اند که این مطلب انتهای امر پنجم است. در امر پنجم، به ارکان و مقومات استصحاب اشاره شده است که عبارتند از یقین سابق و شک لاحق. سپس بیان شده است که شک باید فعلی باشد و شک تقدیری کفایت نمی کند. به عنوان ثمره، ایشان یک فرعی فقهی شامل 4 مرحله را بیان کرده اند و عبارت مورد نظر مربوط به مرحلۀ سوم و توضیح آن به شرح زیر است: 🔰توضیح عبارت: شخصی در ساعت 10 صبح، يقين به حدث دارد و سپس بكلى غافل مى‏شود تا ساعت يك بعد از ظهر. الآن كه ساعت يك است يقين سابق به حدث و شك لاحق در بقاء هم دارد و اركان استصحاب عدم طهارت، فی نفسه تام است اما حاكميت قاعده فراغ ( که مى‏گويد به شك بعد از عمل اعتنا نكن و بگو ان‏شاءالله نمازى كه خوانده‏ام صحيح بوده) مانع از جریان آن می شود. 🔰توضیح فافهم: ✅مرحوم حاج «فافهم» را اشاره به اين می داند كه اصلا اين استصحاب ذاتا و با قطع نظر از حكومت قاعده فراغ نیز جارى نيست، زیرا اصل مثبت است. زیرا مستصحب، بقای حدث است که وجوب اعاده، اثر عقلی آن است. ✅اما طبق نظر مرحوم در کتاب درر الفوائد، فافهم اشاره به این مطلب دارد که: بنابر این که قاعدۀ فراغ اماره باشد، بر استصحاب ورود دارد و بنابر این که قاعدۀ فراغ اصل باشد، دلیل استصحاب حاکم بر آن است (بر فرض آن که ادلۀ اعتبار آن شامل مورد استصحاب نشود.) 📚فرائد الاصول، طبع انتشارات اسلامی، ج‏2، ص: 548 📚درر الفوائد في الحاشية على الفرائد، الحاشيةالجديدة، ص: 298 📚حاشية فرائد الأصول ( الفوائد الرضوية على الفرائد المرتضوية )، ص: 317 https://eitaa.com/saluni
توضیح کلی راجع به تعبیر : تعبیر «فافهم» در کلام مرحوم به سه صورت آمده است: 🍀: در صورتی که تعبیر «فافهم» بدون ضمیمه دیگری استفاده شود، معمولا اشاره به وجود تأملی در مسئله دارد. از بعض علماء نقل شده که تعبیر «فافهم» نمی‌تواند به مطلب محکم و مسلّمی اشاره داشته باشد و چنین نیست که با این تعبیر، اصل مسئله تغییر یابد. بلکه این تعبیر دلالت بر نکته فی الجمله‌ای دارد که اصل مطلب را از بین نمی‌برد. 🍀 : از این تعبیر، این معنا اراده می‌شود که مطلب مذکور، مطلب دقیقی است که نیاز به دقت در مسئله دارد. 🍀 : مراد از این تعبیر نیز، دقیق بودن مطلب است. 📚درس حفظه الله🔻🔻🔻 https://www.eshia.ir/feqh/archive/text/shobeiry/osool/97/970906/ https://eitaa.com/saluni
(رحمة الله علیه)، عنایت خاصی به داشت و شرط شرکت در کلاس هایش را شب زنده داری و خواندن نماز شب قرار داده بود. 💠 - شاگرد میرزا‌ - به نقل از پدر ارجمندش می گوید: گاهی یك ساعت به اذان صبح مانده می رفتیم به حرم، هنوز در حرم را باز نكرده بودند مرحوم نایینی در شب مشغول نماز و دعا بود. بعد از نماز و دعا به منزل برمی گشت تا به درس و بحث خود برسد. https://eitaa.com/saluni
❓پرسش 22: تفاوت قیاس، تمثیل و استقراء چیست؟ ✍پاسخ: طرق ريیسه استدلال، به سه قسم قیاس،تمثیل واستقراء تقسیم میشود که تعریف آنها به شرح زیر است: ✳️ قیاس: منظور از قیاس، این است که ذهن، از طریق قواعد عامه ای که صحت آن مسلم است به مطلوب منتقل شود.(البته برخی در تعریف قید «لذاته» را اضافه کرده اند که برای توضیح بیشتر می توانید به تعلیقه استاد فیاضی به المنطق، ذیل این بحث مراجعه کنید. ) *⃣ مثال: شرب مسکر حرام است. خمر مسکر است. مطلوب: شرب خمر حرام است. 🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸 ✳️تمثیل: منظور از تمثیل، انتقال ذهن از حکم یک شیئ به حکم شیئ دیگر از جهت اشتراکی بین آن دو است. *⃣ مثال: شخصی تب دار میشود و دکتر برای او دارویی تجویز میکند و او برای دوست خود که تب دار شده، همان دارو را لازم بداند! 🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸 ✳️استقراء: منظور از استقراء، استنباط حکم عام از عده ای از جزئیات است. *⃣ مثال: شخصی از دیدن تعداد زیادی از اهالی کشور نیجریه نتیجه بگیرد همه اهالی نیجریه، سیاه پوست هستند. ♨️تفاوت اصلی این سه قسم، این است که انتقال به مطلوب در قیاس (از کلی به جزئی)، در تمثیل (از جزئی به جزئی) و در استقراء (از جزئی به کلی) است. 📚المنطق مرحوم مظفر، باب خامس https://eitaa.com/saluni
❓پرسش 23: انواع مسوغات ابتدا به نکره را بیان کنید؟ ✍پاسخ: 🌀ضابط و قاعده کلی: هر گاه اخبار از نكره مفيد فايده باشد، ابتدا به نكره جايز است و در غير اين صورت، جايز نمى‌باشد. 🌀 مصادیق این قاعده: از آن جا که ارائه ملاك فوق به راحتی قابل تطبیق نیست، متأخرین علمای نحو، مصاديق آن را ذکر می کنند. البته موارد آن مختلف است. برای مثال، 6 امر، 25 امر، 24 و 15 امر را نام برده است. اصح و اهم این موارد، عبارتند از: 🌱1- مبتدا توصیف شده باشد یا در ذاتش توصیفی باشد⬅️أَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ‌ «الأنعام/ 2» 🔅نکته: هرصفتى باعث جواز ابتداء به نكره نیست بلكه بايد آن وصف موجب يك نحوه تخصيص و روشن شدن آن نكره باشد. 🌱2- اسم نكره‏ عامل باشد⬅️ أمر بمعروف صدقة. 🌱3- اسم نكره معطوف است به شرط آن که اگر مبتدا و معطوف باشد، معطوف عليه شرايط مبتدا شدن را دارا باشد⬅️ قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَ مَغْفِرَةٌ خَيْرٌ مِنْ صَدَقَةٍ يَتْبَعُها أَذىً‏ «البقرة/ 263» 🌱4- خبر ظرف و يا جار و مجرور باشد⬅️ لَدَيْنا مَزِيدٌ «ق/ 35» 🔅نکته: این مورد به شرطی مسوغ است که نحوه ای اختصاص ایجاد کند. بنابر این مثال «في دار رجل» غلط است زيرا اين خبر مفيد فايده نيست.( البته برخی غیر از اختصاص خبر، تقدیم خبر را نیز شرط این مسوغ دانسته اند.) 🌱5- اسم نكره از حیث ذاتی(مانند اسماء شرط و استفهام) یا عارضی(مانند وقوع نكره در سياق نفى و انكار) ، عام باشد. ⬅️ أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ‏ «النمل/ 60» 🌱6- از نكره، ماهيت و حقيقت آن اراده شده باشد و فردى نامعين مراد نباشد⬅️«رجل خير من امرأة» 🌱7- اسم نكره به معناى فعل باشد⬅️سَلامٌ عَلى‏ إِلْ‏ياسِينَ‏ «الصافات/ 130» («سلام» به معناى فعل «اسلّم» است ) 🌱8- حمل و ثبوت خبر براى مبتدا از امور خارق‏العاده بوده و طبيعى و عادى نباشد ⬅«شجرة سجدت» 🌱9- اسم نکره، بعد از «إذا» فجائيه باشد.⬅️«خرجت فإذا أسد بالباب» 🌱10- نكره در ابتداى جمله اسميه حاليه باشد ⬅️«قطعت صحراء و دليل يهدينى» 🔰نکته: برخی از نحویین مسوغات دیگری ذکر کرده اند که برای یادگیری آن ها به کتاب مغنی الادیب و شروح آن مراجعه شود. 📚مغنی الادیب، باب رابع، مسوغات ابتدا به نکره https://eitaa.com/saluni
💠توضیحات کامل تر در متن بالا👆👆👆 و نشانی پایین👇👇👇 📚مغنی الادیب، باب رابع، مسوغات ابتدا به نکره https://eitaa.com/saluni
❓پرسش 24: مضاف در چه شرایطی «ال» میگیرد؟ ✍پاسخ: اصل این است که مضاف، «ال» تعریف نپذیرد اما در اضافۀ لفظیه، در 5 مورد جواز اضافۀ «ال» به مضاف بیان شده است که عبارتند از: 🍀1. مضاف الیه، مقرون به «ال» باشد: هن الشافیات الحوائم 🍀2. مضاف الیه، مضاف به اسمی باشد که آن اسم، مقرون به «ال» باشد: «زيد الضارب رأس الجاني». 🍀3. مضاف الیه، مضاف به ضمیری باشد که مرجع آن ضمیر، مقرون به «ال» باشد: مررت بالضارب الرّجل و الشاتمه 🍀4. مضاف مثنی باشد: مررت بالضّاربي زيد 🍀5. مضاف، جمع مذکر سالم باشد: هولاء الضّاربو زيد 🔅نکته: فراء، دخول «ال» به مضاف، در صورتی که معنای وصفی داشته باشد را نیز جایز می داند: الضارب زید 📚البهجة المرضیه، باب سابع، المبحث السادس، ص221 https://eitaa.com/saluni
❓پرسش 25: چرا خرید و فروش کرم و حشرات، برای منفعت صیادی حرام است؟ ✍پاسخ: خرید وفروش کرم و سایر حشرات به دو دلیل ممکن است محکوم به حرمت باشد: 1⃣ مالیت نداشتن: چیزی که عرفا ارزش مالی ندارد، قابل خرید و فروش نیست. 2⃣ منفعت محلله مقصوده نداشتن: هر چیزی که داراى منفعت حلالى كه مورد توجه عقلا است نباشد، خرید و فروش آن جایز نیست. 💠بنابر این در صورتی که برخی حشرات مالیت پیدا کنند و منفعت محلله مقصوده داشته باشند بیع آن ها حلال است و برخی از قدما و متأخرین و معاصرین مصادیقی برای آن نیز ذکر فرموده اند و مصداق مورد سؤال نیز می تواند یکی از آن مصادیق حلال برای بیع حشرات باشد. ✅برای نمونه، «اعلی الله مقامه الشریف» در کتاب ، فرموده اند: معيار همين (منفعت حلال مورد توجه داشتن) است پس در فروش زالو كه خون فاسد را مى‌مكد، و كرم ابريشم و زنبور عسل اشكالى نيست اگر چه از حشرات مى‌باشند. 📚مکاسب ، مکاسب محرمه، نوع ثالث، ج1ص158از چاپ جدید 📚تحریر الوسیله، مقدمه کتاب مکاسب و متاجر، مسألۀ7 https://eitaa.com/saluni
❓پرسش 26: کدام یک از معانی «لو» از حیث استعمال غلبه دارد؟ ✍پاسخ: «لو» دارای اقسام مصدریه، شرطیه و امتناعیه می باشد اما بیشترین موارد آن از نوع «لو» امتناعیه است. شاهد بر این مطلب، عبارت کتاب اوضح المسالک است که ذیل «لو» امتناعیه بیان است که : « الثالث: أن تكون للتعليق في الماضي، و هو أغلب أقسام لو» 📚اوضح المسالک جزء رابع، فصل فی لو، واقع در ج4 ص206 https://eitaa.com/saluni
🌙قدر ماه رجب را بدانیم... 🔸: ایّام ماه است. قدر این ماه را و این روزها را بدانیم؛ ماه رجب، ماه توسّل و تضرّع و دعاست، ماه تصفیه‌ی روانی و معنوی است؛ دلها را به خدا باید نزدیک کرد؛ بخصوص جوانهای شما... به این تقویت ارتباط با خداوند در لحظه‌لحظه‌ی عمرمان احتیاج داریم و این ایّام ماه رجب متناسب با این [احتیاج] است. ۱۴۰۰/۱۱/۱۹ https://eitaa.com/saluni
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پاسخگو
❓پرسش 25: چرا خرید و فروش کرم و حشرات، برای منفعت صیادی حرام است؟ ✍پاسخ: خرید وفروش کرم و سایر
سلام وقت بخیر ✏بعد از مطرح شدن سؤال و پاسخ آن، چند سؤال پیرامون همین مطلب، مطرح شد که به همراه پاسخش، برای شما به اشتراک گذاشته خواهد شد🔻🔻🔻
❓پرسش 27: مقصود از «منفعت نادره» و «مالیت» داشتن چیست؟ ✍پاسخ: 🔶تعریف منفعت نادره و شایعه: مرحوم (شاگرد و رحمة الله علیهما) در توضیح منفعت نادره فرموده است: « منفعة نادرة أي ندرة من يطلب هذه المنفعة من العقلاء» و به تعبیر رحمة الله علیه، مراد از ندرت منفعت، «ندرة بذل القيمة بازائها» است نه ندرت وجود آن. بنابر این، «منفعت شایع» یعنی آنچه به ازای آن، شیئ مالیت پیدا کند و آن منفعتی که مقوم مالیت آن باشد بخلاف منفعت نادره که منفعت هست اما مقوم مالیت نیست. 🔸مثال: در خمر، منفعت نادره برای تخلیل است زیرا اغلب کسی خمر را برای تخلیل نمیخرد و در عذرة انسان، منفعت نادره برای تهیه کود وجود دارد زیرا غالباً از سرگین غیر نجس، کود تهیه می شود. 🔷تعریف مالیت: مقصود از مال، این است که مردم به آن میل پیدا می کنند به جهت خاصیت یا منفعتی که پیدا می کند لذا آن چه که منفعت و خاصیت ندارد مالیت ندارد. بنابر این عقلا معاملاتی را انجام می دهند که در آن معامله غرض و نفع عقلائی وجود داشته باشد. 📚ينابيع الأحكام في معرفة الحلال و الحرام، جلد‌2، صفحهٔ177 📚كتاب الإجارة (للميرزا حبيب الله)، صفحهٔ266 📚مصباح الهدى في شرح العروة الوثقى، جلد‌1، صفحهٔ192‌ https://eitaa.com/saluni
❓پرسش 28: آیا تفاوتی بین «آن چه مالیت ندارد» و «آن چه منفعت محلله شائعه مقصوده ندارد» از حیث ثمره عملی وجود دارد؟ ✍پاسخ: طبق مبانی متفاوت فقهاء، پاسخ این سؤال متفاوت است. بنابر برخی انظار، ثمرۀ عملی چندانی وجود ندارد و آن چه مالیت نداشته باشد یا منفعت محلله شائعه مقصوده نداشته باشد، خرید و فروشش جایز نیست اما بنابر برخی انظار، این مطلب دارای ثمره است. به عنوان نمونه، به کلام حضرت امام اعلی الله مقامه الشریف اشاره می کنیم👇 🔆به نظر حضرت امام «اعلی الله مقامه الشریف»، خرید و فروش «ما لا منفعة فیه» جایز نیست اما «ما لا منفعة فیه» بر چند قسم است: 🌀آن چه مطلقا منفعت ندارد و امید فرض منفعت برای آن در آینده نمی رود و در نفس معامله با آن، هیچ غرض عقلائی نوعی یا شخصی وجود ندارد. 🌀آن چه مطلقا منفعت ندارد اما در معاملۀ آن، غرض عقلائی نوعی یا شخصی وجود دارد. برای مثال، مزرعۀ کسی مورد هجوم حشرات موذی قرار گرفته و او حشراتش را به هزینه بالا می فروشد به غرض جمع آوری آن ها از مزرعه اش. 🌀آن چه منفعت دارد اما منفعتش معتد بها نزد عقلا نیست که این بر 2 قسم است: الف- منفعت معتد به عقلائی ندارد. ب- منفعت آن نادر است. 🔅نکته۱: عدم نفع یا به خاطر پستی و خسّت است مانند خنفساء و یا به خاطر قلّت است مانند یک دانه گندم که به مقدار خودش منفعت دارد اما این منفعت معتد بها نیست یا به خاطر کثرت و فراوانی آن است مانند آب در جایی که بسیار فراوان باشد که در این صورت در مقابل آن، بذل مال نمیشود. 🔅نکته۲: در کلام حضرت امام، مالیت متوقف بر عرضه و تقاضاست. لذا در واقع تقاضا باعث مالیت میشود و از بین رفتن کامل تقاضا باعث از بین رفتن مالیت می گردد و مراتب مالیت هم تابع مراتب تقاضاست. 🔅نکته۳: طبق نظر حضرت امام، از بین رفتن مالیت وجهی برای صحت معامله باقی نمی گذارد اما ندرت منفعت شیئ یا حتی منفعت نداشتن تا زمانی که معامله را از عقلائیه بودن خارج نکند، سبب بطلان نیست! 📚المكاسب_المحرمة (للإمام الخميني)، جلد‌1، صفحهٔ241‌ https://eitaa.com/saluni
❓پرسش 29: طبق نظر مرحوم شیخ انصاری، در بحث تعارض استصحاب و برائت، به کدام یک عمل می شود؟ ✍پاسخ: 🌿زمانی که شک در اصل تکلیف باشد و افزون بر آن، حالت سابقه نیز وجود داشته باشد، تعارض استصحاب و برائت اتفاق می افتد و مؤدای اصل استصحاب و اصل برائت تعارض می کنند. 🌿هنگام ایجاد چنین تعارضی، در تقدم استصحاب بر برائت ، اختلافی نیست ولی در وجه تقدم که آیا تقدم از باب ورود است یا حکومت ، اختلاف وجود دارد و هر کدام از این دو نظریه طرفدارانی دارد. 🌿 نظر رحمة الله علیه، این است که تقدم استصحاب بر برائت عقلیه، از باب ورود و تقدم استصحاب بر برائت شرعیه از باب حکومت است. 🔅نکته: این تعارض، تعارض بدوی است و از موارد تعارض مستقر نمی باشد. ❇️ مثال: عصیر عنبی (عصاره انگور ) قبل از غلیان (جوشش) هم پاک و هم حلال است ولی بعد از غلیان به وسیله آتش و قبل از ذهاب ثلثین (تبخیر دو سوم آن) نزد مشهور علما، نجس و حرام است. حال در مواردی که جوشش آن از طریق آتش نباشد و مثلا بر اثر تابش آفتاب باشد، شک می‌شود با ذهاب ثلثین، حلال و طاهر است یا حرام و نجس. در این جا، مجرای هر دو اصل استصحاب و برائت، موجود است؛ یعنی با توجه به حالت گذشته قبل از تبخیر دو سوم آن که نسبت به حرمت و نجاست یقین وجود داشت، می‌توان استصحاب جاری کرد، که نتیجه آن، حرمت و نجاست ظاهری است، و با وجود شک در حلیت و حرمت ، و طهارت و نجاست، می‌توان اصل برائت جاری نمود که نتیجه آن، ضد نتیجه استصحاب است. 💢برای مطالعۀ بیشتر به این نشانی، مراجعه کنید🔻🔻🔻 📚فرائد الاصول، استصحاب، تقدیم الاستصحاب علی الصول الثلاثه، المقام الثالث، جلد2، صفحۀ733 https://eitaa.com/saluni
پاسخگو
❓پرسش 29: طبق نظر مرحوم شیخ انصاری، در بحث تعارض استصحاب و برائت، به کدام یک عمل می شود؟ ✍پاسخ:
✏️دوست عزیزی که این سؤال رو پرسیده بودن، نسبت به تقدم استصحاب بر براءة شرعیه، توضیح بیشتر خواسته بودن که تقدیمتون میکنیم🔻🔻🔻
❓پرسش 30: چرا از منظر شیخ انصاری رحمة الله علیه، تقدم استصحاب بر از باب ورود و تقدم آن بر از باب حکومت است؟ ✍پاسخ: 🌀به طور كلى، دو شعبه دارد: 1- كه موضوعش «عدم البيان» است. 2- كه موضوعش «عدم العلم» يا «شك» يا «جهل بسيط» است. 🌀وجه تقدم استصحاب نسبت به هر یک از این موارد، متفاوت است: 🔷وجه تقدّم استصحاب نسبت به : موضوع براءة عقليه، «عدم البيان» است و استصحاب، بيان شرعى است و لذا زمانی که استصحاب باشد، موضوع براءة عقليه یعنی «عدم البیان» را بر میدارد و به اصطلاح نسبت به آن دارد. 🔶وجه تقدم استصحاب نسبت به : لسان اخبار، دو دسته است: 🔸الف- برخى روایات مانند «رفع ما لا يعلمون» لسانش همان لسان حكم عقل و در مقام بيان «رخصت» است: وجه تقدم استصحاب بر این دسته نیز ورود است. 🔸ب- برخى روايات مانند «كل شى‏ء مطلق حتى يرد فيه نهى» یا «كل شى‏ء حلال حتى تعرف انه حرام» در مقام انشاء يك حكم شرعى ظاهرى مانند حليت و طهارت شرعيه ظاهريه است. وجه تقدم استصحاب نسبت به این روایات، به نظر برخی ورود و از نظر مرحوم شیخ حکومت است. ایشان ادلۀ قائلین به ورود را مطرح کرده و پس از نقد آن در توضیح حکومت فرموده اند: دلیل براءة، مفادش «کل شیء مطلق حتى يرد فيه نهى» و نظایر آن است و ظهور در نهى واقعى دارد اما دلیل استصحاب مفادش این است که نهی سابق را ابقا کن و دلالت مى‏كند به اينكه مراد از نهى اعم از واقعى و ظاهرى است. و این که حاکم در موضوع یا محمول دليل محكوم تصرف نموده و دامنه آن را قدرى گسترش داده و يا ضيق كند، اصطلاحا حکومت نامیده می شود. https://eitaa.com/saluni
✏️چند روز پیش، اولین سؤال صوتی از یکی از طلاب عزیز یزدی، به دستمون رسید که دوست داشتم شما هم از شنیدن لهجه شیرینشون محروم نشید. لذا اجازه گرفتم و اصل صوت رو براتون ارسال میکنم🔻🔻🔻
❓پرسش 31: در سیوطی، مجزوم شدن با لم، علامت فعل مضارع بیان شده است. 1⃣چرا در علائم مطلق افعال، مجزوم شدن ذکر نشده است؟ 2⃣چرا در علائم فعل، مجرور شدن و منصوب شدن ذکر نشده است؟ ✍پاسخ: 🌿مراد از علامت، آن چیزی است که مختص ذوالعلامة یعنی فعل باشد. همان طور که در متن سیوطی آمده است، مجرور بودن علامت اسم است؛ زیرا فعل و حرف هیچ گاه مجرور نمی شود و مجزوم بودن علامت فعل است؛ زیرا اسم و حرف هیچ گاه مجزوم نمیشود. (البته باید دقت کرد سکون با جزم و همچنین کسره با مجرور بودن تفاوت دارد) 🌿علائم فعل بر دو قسم هستند: 🔹علائم مشترک: علامت هایی که برای تمییز فعل از حرف و اسم به کار میرود اما برای تمییز ماضی و امر و مضارع از یکدیگر مفید نیست زیرا مشترک بین دو قسم از این موارد است. لذا «لم» در این موارد ذکر نشده است. 🔹علائم اختصاصی: علامت هایی که مختص ماضی یا مضارع یا امر است که «لم» در علائم مختص فعل مضارع بیان شده است. 🌿بنابر این، دلیل این که علامت فعل مضارع «لم» بیان شده زیرا این امر اختصاص به فعل مضارع دارد و علامت تشخیص سایر افعال نیست. 🌿اما این که منصوب شدن و مجرور شدن در علائم فعل نیامده است، زیرا این ها مطلقا علامت فعل نیستند. فعل هیچ گاه مجرور نمیشود و منصوب شدن مشترک بین اسم و فعل است. 📚البهجة المرضیة، مدخل، صفحۀ14 https://eitaa.com/saluni