eitaa logo
اشعار آیینی محمد عابدی
400 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
117 ویدیو
23 فایل
به اصرار هنردوستان و عاشقان ادبیات، برخی از اشعار آیینی اینجانب محمد عابدی در کانال زیر قرار گرفت تا مورد استفاده عزیزان قرار گیرد. 🔰ارتباط با ادمین @Kara_holding
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🤦🏻🖤😭 به پیشگاه سکوت و صبر .............. است و کرامت خصلت اوست سلیمان است هر انگشتر او به سائل داده یکجا روزی اش را بوده ست الگویش، بگو هو...! ، آسمانی خشک دارد ولی کافیست چشم او ببارد شراب ناب می آید به هر جوی اگر که پا به نخلستان گذارد عبا بر شانه و عمامه بر سر بهار از کوچه ها رد می شود باز به منبر تکیه خواهد زد کمی بعد خدای وحی و شعر و خطبه و راز حسودان از نمازش خسته بودند که او عین غرق خدا بود از سینه و دردش خبر داشت و او، و بود را زهر کین نه... کوچه ها کشت همانجا که عزیزش بر زمین خورد نمی دانم چه آمد بر سر او چگونه را تا کجا برد!؟ گذشت و سال ها بعد از سقیفه خیانت باز رویش را نشان داد زنی، مرد خودش را کشت و می دید امامی در میان خانه جان داد دم آخر، دهانش غرق خون بود تمام طشت را پر کرد آهش رسید از راه ، خون جگر شد همینکه خورد بر لب ها نگاهش بعد او چیزی ندارد به جز آسیب و آشوب و خرابی بقیع آماده ی دفن شد چه تشییعی! چه استقبال نابی! برای بوسه بر آن پیکر پاک سپاهِ تیرها سبقت گرفتند تن و تابوت چون درهم تنیدند برای دفن او مهلت گرفتند قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اوریا سروده‌ها و نگاشته‌های امید شمس‌آذر (شهسوار) شاعر، نویسنده و پژوهشگر تاریخ ایران اسلامی دبیر انجمن ادبی منهاج 👈 بشتابید برای ارتقاء آرامش و معرفت: https://eitaa.com/ooriya 🌻🌻🌻🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🙏 برای آنها که برای به آب و آتش می زنند دست از طلب ندارم ................................. دست از طلب ندارم تا نام من درآید «یا تن رسد به جانان، یا جان ز تن درآید» ۱ در ، خورده گره به کارم دور از وطن...! تنِ من، کی از درآید!؟ از لطمه، گُل نشسته بر صورتی شکسته از لاله های مرده، خون از کفن درآید هر واژه یک درخت است! آتش به باغ افتاد... از داغِ روضه هایش، دادِ سخن درآید هر روز با مرورِ گودالِ قطعه قطعه فریادِ هیزم شکن درآید ۲ آمد کسی به مقتل! غارت کند خدا را...! هی کرد زیر و رویش...! تا پیرهن درآید! اگر ببیند اینگونه صحنه ها را از قتلگاهِْ بی جان، یک درآید مربع نیلوفرانه غرقم! کو دستی آسمانی - تا با صدای پایش، ماه از لجن درآید دل چیست!؟ خاکِ سردی، کز شعله... جان بگیرد با دست کوزه گر، باز... از سوختن درآید! با گریه های نم نم، با سینه های محکم گرد و غبار کینه، از سینه زن درآید «»، یعنی از نسل او ، آن درآید! «از دوست یک اشارت، از ما به سر دویدن» ۳ از لاک خویش، یک روز... این مرد و زن درآید با چشم های سبزش، با خشم های سبزش دنیای بدگمانی، از سوءظن درآید با لطف چشمِ ، با دستِ انتقامی از غربت و خرابی، قبر درآید! قم المقدسه ............................................ ۱. به استقبال غزلی از خواجه حافظ شیرازی با مطلع: دست از طلب ندارم تا کامِ من برآید یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید ۲. هیزم شکن به معنای یک. هیزم شکن/ دو. مرثیه خوان و هر که روضه ی اباعبدالله الحسین (ع) را مرور می کند. ۳. اشاره به بیتی از هُمام تبریزی موقوفِ التفاتم تا کی رسد اجازت از دوست یک اشارت از ما به سر دویدن 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖤😭 در رثای بیت .................. من به فکر ، گور حرف این و آن زنده بادا عشق، ماییم و مرزها را پشت سربگذار با من پر بکش باز کن آغوش خود را بر جهانی بیکران گفت: شاعر این سیاهی چیست!؟ گفتم: نور محض سرمه ی غم را خدا بیرون کشید از سرمه دان ساعتم رأس است و قدم ها عقربه می روم تا لحظه ی ارباب، تا بعد از زمان این منم من، با تمام ضعف هایم آمدم ای که گفتی با خدا: «هَل مِن مُعین!؟»، یا مُستعان! آفتاب آمد به استقبال من هنگام خواب یک نفر ابری شد و شد بر سر من سایبان جان می دمد بر سینه ی پژمرده ام سفره ات رنگین تر است از یک جهان رنگین کمان آنقدر چای عراقی ها پر و پیمانه بود بغض های تلخ من حل شد درون استکان عده ای با چوبدستی، با عصا می آمدند یاد کردم از لب و دندان و چوب خیزران... نزدیک تر می شد به من از هر جهت بوی و آمد، دلم شد آستان در بیابان ها به دنبال تو هستم یا خودم!؟ ، اولین گام است در این داستان! خویش را پیدا نکردم مثل او اما... سلام پاسخم را کاش می داد آن امام مهربان در همین خواهد خواند چندین سال بعد «لشکر صاحب زمان» را حس و حال را قبل از این هم داشتم با شهیدانِ شلمچه در مسیرِ ۱ در مسیرِ سبز تو روییدم از نو بارها زردیِ گنبد به چشمم خورد و مُردم ناگهان مستی انگورِ از سرم انگار رفت یک نفر گویا به دستم داد جام شوکران لب زدم! غم بود، غربت بود، هجران بود آه سرکشیدم هر سه را... دیگر نبود از من نشان روح، بالا آمد و بر جسم خسته خیره شد گرم من بود و نمی رفت از کنارم توامان خادمی آمد به بالینم صدا زد آب... آب ریخت از سرداب حضرت بر سرم آبی روان چشم وا کردم ولی روی زمین بودم هنوز نیزه ها را دیدم... اما شکل یاس و ارغوان ساعتی نگذشت روبرویم ایستاد رخصتم داد و به من بخشید جان، آن نیمه جان راهی صحنت شدم از با در ام افتاد و رازم شد عیان موج ها را پس زدم تا غرق دریایت شوم ساحلِ امنم تویی، من قایقی بی بادبان «» را که دیدم ذکر من شد از بالاتر آیا هست!؟ پس... او را بخوان از و پُر است گوشه ای اما کمین کرده ست مرد ! بر ضریحت گوشِ جان دادم دلم از هوش رفت می رسید از زیر پاهایم، صدای استخوان با ضریحت کارها دارم نخواهم رفت زود روضه آوردم برایت، روضه ی با ضریحت کارها دارم نخواهم رفت زود روضه آوردم برایت، روضه ی کاش زیر دست و پای زائرانت گم شوم چون ، بی صدا و بی هوا و بی زبان قبل از این بودم، حال هستم در بهشت حک شود بر برگه ی ترحیم من، کوچه های را گشتم و حیران شدم هر طرف رفتم تو بودی، از تو دیدم یادمان هر که از بازار چیزی می خرید و من به اشک از خود خواستم ۲ هر قدم با شوق تعجیل فرج پیش آمدم روز و شب قلبم تو را می زد صدا، ! یک طرف برق فرات و یک طرف رعد عطش بر لبم بارید ذکر و تو را دیدم لب بودم دلم پر زد به سمت خیل عشاقت به خوشند آرزوی دارند از پلک بر هم زد دلم، شد خیمه گاهی سبز و من پر کشیدم در زمان، گرفتم از در ، اشکِ چشمِ مشکِ سقا خشک شد با غروب ، خون می چکید از آسمان آه در چشمان آهویی مرا تا ماه برد آن زمان که دختری جا مانده بود از حالِ را در آن شب، درک خواهی کرد اگر... را گم کنی در قم المقدسه .......................................... ۱. اردوی راهیان نور ۲. سوق الصادق که منزل امام صادق نیز در آن است 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 در این فقط باید به متوسل شد تا گره امسالمون رو وا کنه😢 🤦🏻😭 به ساحت حیران تر .............. نپندارید ای نامردمان آشفته و پیرم عطش دارم ولی بُرّنده تر از هرچه شمشیرم اگرچه داغ دیدم روی داغ اما دارم دلم قرص است و از لبخند شیرینش، نمک گیرم میان خیمه ها سرباز من آماده ی رزم است هست و به لطف نام پاکش، بیشتر شیرم ، قرآن شد و بر رحل دستانم گرفت آرام نفهمیدند بی دینان که من مشغول تفسیرم! همینکه آمدم چشم از تو بردارم مرا کشتند بر تو خورد و باز من هستم که درگیرم کمان شد منجنیق و... از گلویت هیچ باقی ماند نفهمیدم چه شد! دیدم فقط حیران تر از تیرم تو را باران شدم دریا شدم، حالا ببین اما میان موجی از خونِ گلویت غرق تکبیرم همان ها که تو را کشتند تکه تکه ام کردند که در گودالِ زینب کُش، هزاران حلقه، زنجیرم من اما بر خلاف تو، سه ساعت منتظر بودم قضا می خواست اینگونه مرا، راضی به تقدیرم! نمی دانم همان‌جایی که خاکت کرده ام هستی!؟ «تو را من چشم در راهم» اگر بر نیزه ها خیره م از حال خواهد رفت اگر حال تو را پرسم شدم دلتنگ تو اما سراغت را نمی گیرم قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✋🏻⭐ تقدیم به آنها که مردانه جنگیدند و آزادی واقعی را در زندان های عراق تجربه کردند ............. نوجوانی بودم و راهی شدم سمت جنوب چون بسیجی ها به سر داشتم باید می شکست آن روزها ۱ من شدم مین و خودم را پیش دشمن کاشتم کشتم از خرچنگ ها چندین و چند و... عاقبت ۲ تیری از یک «حرمله» بر گردن تُردم نشست «زجر» با قنداقه ی یک اسلحه می زد به من تا «مغیره» آمد و دست مرا با زور بست قبل از اینکه چشم خود را وا کنم گفتم به خود می آید به استقبال من چشم وا کردم ولی آنجا جهنم بود و «شمر» روی تخت سرد بهداری گذشت از حال من راهی زندان شدم در حال خونریزی و درد بی خبر بودم از اردوگاه اجباری و کار ما اسیر نفْس بودیم و داشتیم و و و انتظارِ در اسارت بود یک ما به اقتدا کردیم پشت میله ها از خدا ممنون که بین چند میلیارد آدمش گوشه ای پنهانمان کرد از هجوم حیله ها قم المقدسه ............................................... ۱. صدور فرمان امام خمینی(ره) در روز ۲۵ آبان ماه ۵۹ یعنی یک روز قبل از آزادسازی سوسنگرد که در آن امام(ره) فرمودند: «بایستی تا فردا سوسنگرد آزاد شود» و رزمندگان اسلام در پاسخی سریع و بی‌درنگ به فرمان رهبر خود فردای همان روز، دشمن متجاوز را از خاک کشور بیرون راندند و سوسنگرد را آزاد کردند ۲. خرچنگ: اصطلاحی که رزمندگان به تانک می گفتند 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا