eitaa logo
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
40.2هزار عکس
17.5هزار ویدیو
345 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹بعدشما بہ اختلاس رفت! ایمانمان رنگ باخت! محبت هاو بردبارے هاتمام شد! صفاوسادگے در رنگ دنیا رنگ باخت! وقتی از رنگ فاصلہ گرفتیم! حنایمان رنگے ندارد ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─ ❣❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸نوزده دی سالروز شهادتِ برادر عزیز و مظلومم ●اسمش بود ، ، بچه ی . شش ماهگی را از دست داد و یتیم شد. شش سالگی را از دست داد و با برای ادامه زندگی به خانه ی رفتن... ●دبستانی بود که به رحمت خدا رفت و تنها دلخوشیش بود که در دوران نوجوانی او را هم در سانحه ی تصادفی از دست داد و تنهای تنها شد. رفت ، توی بود. هم بود. توی کربلای پنج شد. چند دقیقه قبل از ، یکی از همرزمانش از او پرسیده بود: آقا یوسف! یعنی چی؟ او پاسخ داده بود: 🌹غواص یعنی ‌●همرزم یوسف: هر روز می دیدم گوشه ای نشسته و می نویسد. با خودم می گفتم یوسف که کسی را ندارد! برای چه کسی نامه می نویسد؟ آن هم هر روز! یک روز گفتم: یوسف نامه ات را پست نمی کنی؟ دست مرا گرفت و قدم زنان کنار ساحل برد. نامه را از جیبش در آورد، ریز ریز کرد و توی آب ریخت. چشمانش پر از اشک شد و آرام گفت: من برای آب نامه می نویسم، کسی را ندارم ! 🌸 شادی روحِ مطهرش فاتحه مع الصلوات
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 16ساله بود یه نوار روضه زیر و روش کرد . بلند شد اومد ... یه روز به فرماندمون گفت : من از بچگی نرفتم، می ترسم بشم و رو نبینم ... یک 48 ساعته به من مرخصی بدین برم زیارت کنم و برگردم ... اجازه گرفت و رفت ، دو ساعت توی زیارت کرد و برگشت ... توی اش نوشته بود : در راه برگشت از توی ماشین خواب رو دیدم ... بهم فرمودند : اگر همینطور ادامه بدهی خودم میام می برمت ... یه برای خودش اطراف پادگان کنده بود ... نیمه شبها تا می خوابید داخل قبر می کرد و می گفت : یا منتظر وعده ام ... چشم به راهم نذار ... توی ساعت ، روز و مکان رو هم نوشته بود ... که شد ، دیدیم حرفاش درست بوده ، دقیقا توی روز ، ساعت و مکانی شد که تو نوشته بود ! 🌹 🌴🥀
✨در هیچ وقتی برای بیکاری وجود نداشت... 🌹 اولین فرصت، وقت خواندن بود ...
🕊🌹🥀🌴🥀🌹🕊 می گوید : هر موقع در مناطق جنگی شدید ببینید دشـــمن را می ڪوبد؛ هـمانجا خـــــودیست. گم شده‌ای؟! نمی دانی خودی کجاست؟! سوال ؟؟ دشمن هر روز را می کوبد؟! یک روز با ماهواره یک روز با فضای مجازی یک روز با مدهای عجیب و غریب یک روز با ... و ... فهمیدی؟! خودی دقیقا در توست دشمن، و را نشانه گرفته است.... پس زیر این سنگین بیش از پیش مواظب خودی باش ... شادی روح و 🥀 🌹🕊
🥀🕊🌹🕊🌹🕊🥀 بود یه نوار روضه زیر و روش کرد. بلند شد اومد ... یه روز به فرماندمون گفت: من از بچگی نرفتم، می ترسم بشم و رو نبینم... یک 48 ساعته به من مرخصی بدین برم زیارت کنم و برگردم... اجازه گرفت و رفت دو ساعت توی زیارت کرد و برگشت ... توی اش نوشته بود: در راه برگشت از توی ماشین خواب رو دیدم... بهم فرمود: اگر همینطور ادامه بدهی خودم میام می برمت... یه قبری برای خودش اطراف پادگان کنده بود... نیمه شبا تا می خوابید داخل قبر می کرد و میگفت:یا منتظر وعده ام... چشم به راهم نذار... توی ساعت ، روز و مکان رو هم نوشته بود... که شد، دیدیم حرفاش درست بوده دقیقا توی روز،ساعت و مکانی شد که تو اش نوشته بود! 🥀 🕊🌹
🇮🇷🌹🥀🇮🇷🥀🌹🇮🇷 دلتنگ گذشت و ایثار مردان جنگم پس از گذشت سالها از پایان تحمیلی و دفاع جانانه ملت ، هر سال در نمی دانم چرا دلم هوای آن روزها را می کند. اشتباه نشه ، دلم هوای نکرده ، بلکه جنگ پدیده ای زشت و نفرت انگیز است که خیلی از عزیزترین دوستانم را از من گرفت ، اما دلم برای آن روزها که فضای ها لبریز از ، همدلی ، و عشق بود تنگ شده ، روزهایی که اول و آخر همه چی فقط بود و . راستش توصیف آن روزها خیلی مشکله و باورش هم برای ندیده های آن ایام سخت ، مثلا تو یکی از شبهای سرد زمستون سال 1360 که 50 تا و جوان بسیجی در منطقه سرپل ذهاب جلوی بعثی ها ایستاده بودیم ، وقتی از کمین چهار ساعته توی برف برمی گشتم فانوس سنگر که بعدها در عملیات رمضان شد را روشن دیدم. گفتم برم سری بهش بزنم ، حدسم این بود که داره می خونه یا و عبادت چون این یکی فقط اهل این مسائل بود. سرم را از پتوی آویزون به ورودی سنگر داخل کردم دیدم گوشه سنگری که تنها جای نشستن درستی هم نداشت کز کرده ، گفتم چرا نمی خوابی ؟ گفت کجا بخوابم ، نگاه کردم که باید خودش را گرم می کرد خیس آب شده ، هرچه اصرار کردم برو بچه ها بخواب رضایت نداد که نداد و گفت اجازه نمی دهم بچه ها را کنی. خیلی جدی گفت: مبادا اینکار را بکنی ، گفتم آخه چرا ، گفت آخه بچه های اون ممکنه از بیدار بشن و او آن شب را تا صبح توی سنگر نشست. حالا وقتی می بینم که راننده دو تا ماشین وسط پیاده شدند و سر اینکه کی زودتر بره با هم کتک کاری می کنند و یا تو صف سر اینکه نوبت منه ، کلی باهم جر و بحث می کنند دلم برای آن روزها خیلی تنگ می شه ، روزهایی که لحظه لحظه اش بود و شیرینی، و و حرف اول و آخر را می زد. 🥀 🇮🇷🌹
🌷🕊🥀🌹🥀🕊🌷 🌹 🕊 دلم برای پر میزند آی رفقا کنید ساقی سبو بر لب هر مست نداد نوبت ما که رسید را بست نداد حال خوش بود کنار آه دریغ بعد یاران حال خوشی دست نداد شادی روح و 🌹 🌹🕊 🌹🕊🌹 🌹 🥀🕊
🚨"از روزهای بعد از جنگ بگویید." 🔹این درخواست، بخشی از مصاحبه و گفتگوی خبرنگار حلقه وصل با می‌باشد که از ایشان می‌خواهد تا روزهای بعد از جنگ را روایت کنند. 🔰پاسخ حاج حسین یکتا: 💬 روزهای بعد از جنگ روزهای بسیار سختی بود. از آن لحظه‌ای که پیام قطعنامه خوانده شد، از آن لحظه‌ای که جام زهر را امام(ره) نوشید و قطعنامه را قبول کرد، برای همه ما سخت گذشت. حقیقتا مردیم و زنده شدیم. چشم سمت چپ من که سالم است چند بار خونریزی کرده! یک‌بار دقیقا وقتی بود که پیام قطعنامه را شنیدم. به این خاطر ما بعد از جنگ سعی کردیم فرمایش آقا (مقام معظم رهبری) را رعایت کنیم که فرمودند: رزم یک رزمنده تمام نمی‌شود مگر اینکه خاطراتش را بنویسد. به این خاطر سعی کردم در این مدت علاوه بر خاطره گفتن و روایتگری برای نسل جدید، «مربع‌های قرمز» را به زحمت سرکار خانم عرفانیان به عنوان نویسنده این کتاب به تحریر دربیاورم تا برای نسل جدید بماند. دیگر اینکه سعی کردیم حال و هوای سنگر و جنگ و از دست نرود. چه روزهایی که به حجره رفتیم و درس خواندیم چه روزهایی که به سنگر راهیان آمدیم و در شبیخون و تهاجم و ناتو و قتل‌عام فرهنگی بودیم و چه این روزهایی که در سنگر اجتماعی هستیم. 📥انتشار بریده‌هایی از گفتگو، بزودی...
🌹🕊💐🌷💐🕊🌹 پدر نقل می کند که : آمد و گفت : پدر می خواهم بروم گفتم : واجب تر است گفت : در آینده هم می شود خواند، اکنون لازم است بروم گفتم : تو چه کار می توانی انجام دهی ؟ تو خیلی کوچکی ، هنوز بیشتر نداری ! او ناراحت شد و گفت : می گویید من ؟ حتی نمی توانم برای رزمندگان ببرم که این چنین به من می زنید ؟ گفتم : چرا ! گفت : پس می روم سر انجام عازم جبهه شد نوجوان بود ولی روح بزرگی داشت . در تاریخ ۲۳/ ۷/ ۱۳۶۰ چون رهیده از خاکریز شهر با سرعت راهی پر فروغ شد . وقتی برادر بزرگتر محمد حسین در تاریخ ۱۸/ ۹/ ۱۳۶۰ در منطقه بستان به فیض عظیم نائل شد ، تصمیم گرفتند بدون این که وی از برادرش شود ، او را روانه نمایند . ... 🌹 💐🕊
🌹🕊💐🌷💐🕊🌹 یکی از همرزمانش می گوید : اما او از برادرش بود . وقتی به او گفتم حالا که به رسیده ، بهتر است که به بروی . او با عالی جواب داد : اگر بروم دیگر نمی گذارند به برگردم . هنگامی که اصرار کردم گفت او برای خودش شده ، آخرت برای اوست نه من و سپس گفت : اسلحه را برمی دارم تا دشمن بداند با چه کسانی طرف است . سرانجام او را برای مراسم به روانه می کنند . هنوز مراسم چهلم برگزار نشده بود که او با بند سبز رنگ یا ثارالله رهسپار عرصه های و می گردد و پس از حماسه آفرینی ها بی شمار در تاریخ ۲۸/ ۱۰/ ۱۳۶۰ در دشت خیز بر اثر اصابت چندین ترکش به هر دو و هر دو در حالی که زمزمه بر لب داشت به رویان هم رزم خود پیوست . 🌹 💐🕊
🥀🕊🌹🍀🌹🕊🥀 یادش بخیر شبهای نورانی جبهه ... اینجا سنگری در فاصله ی صد متری عراقی‌هاست... در یکی از شبهای یلدای جبهه... 🌹 🕊🥀
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 گذری بر زندگی #حر_انقلاب_اسلامی #شهید_والامقام #شاهرخ_ضرغام #قسمت_بیستم_و_پنجم 🍁بہ دستو
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 گذری بر زندگی 🍁هر کدام از کسانے کہ بہ گروه آدم خوارها ملحق مےشدند ماجراهائے داشــتند . مثلا قبل از انقلاب هم دانشجو بود و بہ زبان انگليسے مسلط بود . جذب شده بود . بعدها مواد را ترك كرد و بہ يكے از رزمندگان خوب و شــجاع تبديل شد . در عمليات كربلاے پنج به رسيد . 🍁شــخص ديگرے بود كه براے دزدے از خانہ هاے مردم راهے شده بود . او با آشنا مےشود و رفاقت او با به جائے رسيد كہ همہ كارهاے گذشتہ را كنار گذاشت . او به يكي از رزمندهہاے خوب گروه تبديل شد . در گروه همہ جور آدمی بود . مثلا شخصے بود کہ فارغ التحصيل از آمريکا بود . افراد بے نمازے بودند که در همان گروه بہ تبعیت از نماز خوان شدند تا افراد شب خوان . 🍁اکثر نيروهایے کہ جذب گروہ مےشدند وارد گروه آدم خوارها مےشدند . وقتے براے جماعت مي رفت همه ے بچہ ها بہ دنبالش بودند . امام جماعت ما بود . دعاے و دعاے را از حفظ مےخواند و حال معنوے خوبے داشت. در شرايطے که کسے از اون بچہ ها بہ فکر نبودند ، به دنبال اين فعاليتہا بود و خوب نتيجہ ميگرفت . 🍁در همان روزها پســركے بہ نام حدود همیشہ با بود . مثل فرزندے كه همواره با پدرش باشد . با تعجب گفتم رضا پسر شماست ؟ خندید و گفت : نه این پسر همون مهین خانم هست که توی کاباره پل کارون بود . آخرین بارے کہ براش خرجے بردم گفت : رضا خیلے دوست داره بره و پسرش را بہ من سپرد ، من هم آوردمش . ... 🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
🌴🌹💐🕊💐🌹🌴 بعد شما بہ اختلاس رفت ! ایمانمان رنگ باخت ! محبت ها و بردبارے ها تمام شد ! صفا و سادگے در رنگ دنیا رنگ باخت ! وقتی از رنگ فاصلہ گرفتیم ! حنایمان رنگے ندارد . 🕊 🕊🌹 🕊🌹🕊 🥀🌺🌴
🥀یک روز بهش گفتم، پسر تو دانش آموز هستی ، درست نیست بری جبهه ،درستو بخون ، برگشت گفت:« طاقت ندارم نامحرم دست به من بزنه.»... برای کارگری رفتم سرزمین برگشتم دیدم سبحان نیست ، گفتم سبحان کجا رفت ،گفتن رفت . 🌷 سبحان جنت صادقی رامسر شهادت ۱۳۶۵ ام الرصاص سن ۱۸ سال ‌
جنگ ترکیبی جنبش مقاومت اسلامی فلسطین (حماس) علیه رژیم صهیونیستی که با نام عملیات طوفان الاقصی از هفتم اکتبر (۱۵ مهرماه) آغاز شد و جمعه گذشته (سوم آذر) به طور موقت متوقف گردید، جنگی کم نظیر بود که سه گروه مقاومت منطقه همچون حزب الله لبنان، انصارالله یمن و گروه های مقاومت عراق را در کنار مقاومت فلسطین قرار داد و هر چهار گروه مقاومت اسلامی منطقه در مقابل رژیم صهیونیستی صف آرایی کردند. جنگی که برای اولین بار از تاسیس رژیم صهیونیستی گروه های مقاومت منطقه را برای مقابله با آن در کنار هم قرار داد.بنابر اعلام جنبش حماس با آغاز حمله زمینی رژیم صهیونیستی به غزه، رزمندگان مقاومت فلسطین موفق شدند ۳۳۵ تانک مرکاوای ۴، نفربر، خودروی زرهی، بولدوزر و بیل مکانیکی رژیم صهیونیستی را به طور کلی یا جزئی منهدم کنند. از آغاز نبرد طوفان الاقصی، شمار صهیونیست های به هلاکت رسیده بنابر اعلام منابع صهیونیستی حدود ۱۵۰۰ نفر بوده که بیش از ۳۸۰ نفر آن از نظامیان صهیونیست هستند. هر چند منابع مقاومت شمار نظامیان صهیونیست حزب الله لبنان ستاد اطلاع رسانی جنگ حزب الله در دوم آذر با انتشار یک اینفوگرافی، آمار خسارت ها و تلفات ارتش رژیم صهیونیستی در شمال فلسطین اشغالی را تا روز چهل و ششم جنگ غزه منتشر کرد که البته باید ۱۸ حمله دیگر رزمندگان این جنبش به مواضع صهیونیست ها در همین روز را به آن اضافه کرد. بر اساس این اینفوگرافی، حزب الله ۲۷۵ حمله (به اضافه ۱۸ حمله) به ۴۰ موضع نظامی ارتش رژیم صهیونیستی از هفتم اکتبر جاری (۱۵ مهرماه) انجام داده است. در این حملات، حزب الله ۳۵ سامانه جاسوسی، ۷۷ سامانه مخابراتی، ۲۱ سامانه پخش پارازیت و ۴۷ رادار رژیم صهیونیستی در شمال فلسطین اشغالی را منهدم کرد. رزمندگان حزب الله همچنین ۲۱ تانک، نفربر و خودروی نظامی ارتش رژیم صهیونیستی را منهدم و ۳۵۴ نظامی ارتش این رژیم را کشته یا زخمی کرد. در جنگ غزه را بسیار بیشتر از آمار اعلامی می دانند که یکی از اسناد صحت این خبر دفن ۵۰ نظامی صهیونیست طی یک روز و فقط در یک گورستان صهیونیست ها می باشد.یکی از اقدامات خوب مقاومت عراق در جنگ غزه هدف قرار دادن پایگاه های آمریکایی در دو کشور عراق و سوریه بود، اقدامی که گفته شد تا زمانی که بمباران های نوار غزه و عملیات زمینی ارتش رژیم صهیونیستی ادامه دارد، مقاومت عراق آرام نخواهد نشست.بنابر اعلام جنبش حماس با آغاز حمله زمینی رژیم صهیونیستی به غزه، رزمندگان مقاومت فلسطین موفق شدند ۳۳۵ تانک مرکاوای ۴، نفربر، خودروی زرهی، بولدوزر و بیل مکانیکی رژیم صهیونیستی را به طور کلی یا جزئی منهدم کنند. از آغاز نبرد طوفان الاقصی، شمار صهیونیست های به هلاکت رسیده بنابر اعلام منابع صهیونیستی حدود ۱۵۰۰ نفر بوده که بیش از ۳۸۰ نفر آن از نظامیان صهیونیست هستند. هر چند منابع مقاومت شمار نظامیان صهیونیست در جنگ غزه را بسیار بیشتر از آمار اعلامی می دانند که یکی از اسناد صحت این خبر دفن ۵۰ نظامی صهیونیست طی یک روز و فقط در یک گورستان صهیونیست ها می باشد. -مقاومت -مقتدرانه
ماهنرشهادت‌ راهم که نداشته‌ باشیم هنرِ عمل‌ به وصیتنامه شهدا را باید داشته باشیم ... خَلاص!!! 📸عکس:سردار شهید سید صادق شفیعی(دانشجوی دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران) معاون گردان ادوات ؛ و فرمانده تیپ الحدید لشکر ویژه ۲۵ کربلا؛ متولد رودبار_شهادت :جزیره مینو... قسمتی از وصیتنامه شهید🕊🌷 لحظات حضورم درجبهه های نبردحق علیه بود و تصور اینکه حتی لحظه ای از دور برایم دردناک است. رادوست داشته باشیدوتقوا پیشه کنید ودرخدمت باشید و پست و مقام وسیله است اگر خدای نکرده خطا کنید در باید باشید. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🥀🕊🌹🕊🌹🕊🥀 بود یه نوار روضه زیر و روش کرد. بلند شد اومد ... یه روز به فرماندمون گفت: من از بچگی نرفتم، می ترسم بشم و رو نبینم... یک 48 ساعته به من مرخصی بدین برم زیارت کنم و برگردم... اجازه گرفت و رفت دو ساعت توی زیارت کرد و برگشت ... توی اش نوشته بود: در راه برگشت از توی ماشین خواب رو دیدم... بهم فرمود: اگر همینطور ادامه بدهی خودم میام می برمت... یه قبری برای خودش اطراف پادگان کنده بود... نیمه شبا تا می خوابید داخل قبر می کرد و میگفت:یا منتظر وعده ام... چشم به راهم نذار... توی ساعت ، روز و مکان رو هم نوشته بود... که شد، دیدیم حرفاش درست بوده دقیقا توی روز،ساعت و مکانی شد که تو اش نوشته بود! 🥀 🕊🌹
📷 رزمنده ها در صف انداختن آراء خود به صندوق ▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ الان اگه شهدا بودن به کی رای میدادن؟ درست انتخاب کنیم تا مدیونشون نشیم
*پنج تحلیل‌ غلط در مسائل اخیر لبنان و فلسطین* صفحات آنچنان سریع در حال ورق خوردن هستند که خیلی‌ها تحت تاثیر رسانه‌ها و یا کم‌اطلاع از جوانب میدان، تحلیل‌هایی را ولو دلسوزانه به خورد می‌دهند که غلط بودن پایه‌های آن، می‌تواند ناخواسته موجب سستی و بدفهمی اجتماعی در موجود شود حتی خسارت‌هایی را به بار آورد؛ برخی از پرطرفدارترین این‌روزها به شرح ذیل است: ۱. ما چون پاسخ ترور هنیه و برخی فرماندهان را ندادیم، رژیم جرات چنین جنایتی را پیدا کرد: قطعا خیر، سید مقاومت، سالهاست در صدر فهرست ترور هست و بارها بارها در شرایط جنگی و غیرجنگی رژیم اقدام به ترور کرده ولی ناموفق بوده است، این‌بار اما به واسطه ارتقای سطح تکنولوژیکی و البته خفگی‌های حاصل از عملیات‌های جبهه مقاومت، از روشی انتحاری و استفاده کرده است و توانست با بمب‌های جدید ترکیبی، مقصود خود را عملیاتی کند. ۲. استراتژی نظام و عدم مقابله سخت با آمریکا و رژیم است: قطعا خیر، نظام با همان و و که در دهه‌های مختلف توانسته است قطرات مقاومت اسلامی را به دریای خروشان تبديل کند، از فرصت تاریخی طوفان الاقصی استفاده کرده و ظرف یک سال طرح خود را ده‌هاسال به پیش‌ برده و رژیم را به حالت خفگی قبل از رسانده است. ۳. مسئولین و فرماندهان در اجرای فرامین رهبری معظم تمرد یا تعلل یا سستی به خرج داده‌اند: قطعا خیر، این حرف‌ها را کسانی می‌زنند که از دستورات حکیمانه و زیرکانه ابلاغی هیچ، تاکید می‌کنم هیچ اطلاعی ندارند چراکه نوع دستورات در شرایط پیچیده و دشوار و تاریخی کنونی به شکلی است که بایستی مقدمات آن به شکل واقعی و صحیح محقق شود تا اقدامات بسیار موثر و کلیدی مربوطه به ثمر برسد، این مهم به شکلی مناسب و موفق در حال انجام است و ان‌شاءالله آیندگان از آن حیرت خواهند کرد. ۴. ما توازن و بازدارندگی خود را از دست داده‌ایم و نمی‌توانیم اگر یکی بخوریم ده‌تا بزنیم: قطعا خیر، مسائلی از این قبیل اساسا برای شرایط غیر جنگی است، ما الان وسط یک جنگ بزرگ هستیم. در این شرایط هر دو طرف در حال طراحی و اجرای ضربات کاری و شدید به طرف مقابل هستند و از هیچ تلاشی که در چارچوب اصول و مبانی خود می‌گنجد فروگذار نمیشوند و زد و خوردهای بزرگ، جزو مسائل طبیعی چنین جنگ‌های است. ۵. توان مقاومت تخلیه شده و بدنه اصلی آن ضعیف شده‌اند. قطعا خیر و قطعا خیر، دشمن اگر می‌دانست که با این جنایت‌ها از یک طرف وعده قطعی و حیرت انگیز الهی برای آزاد‌سازی نیروی بی‌نهایت شهیدان را فعال کرده و از طرف دیگر بدنه اصلی جبهه مقاومت را به نسل‌هایی جوان‌تر، به روز‌تر و قدرتمند‌تر از گذشته و خصوصا با امکان عمل بیشتر تحویل داده است؛ هیچ وقت تاکید می‌کنم هیج وقت چنین اشتباهات مهلکی را انجام نمی‌داد. پ ن: جنگ تمدن‌ساز ایران و آمریکا در پنجاه سال گذشته از سنگر ایران و عراق و سوریه و لبنان و یمن، قدم به قدم جلوتر رفته و رسیده است به قلب فتنه و پایگاه بزرگ نظامی آمریکا در منطقه! به پیروزی‌های بسیار بزرگ گذشته نگاه کنیم و به جای تحقیر و تضعیف جبهه خودی، هر آنچه در توان داریم را در اختیار فرماندهان و مسئولین دلسوز و کاربلد خود بسپاریم و برای سایر مردم، جریان تبیین را فعال تر کنیم، _بخصوص در این عرصه ی بمباران شبهات و شایعات متراکم_ تا در آینده‌ای نه چندان دور، آرزوهای بزرگ اولیا و انبیای را برای همیشه محقق سازیم. 🏴قرارگاه شهدا ⬇️ http://eitaa.com/joinchat/3399418009Ceebccf2e58
🇮🇷🌹🥀🇮🇷🥀🌹🇮🇷 دلتنگ گذشت و ایثار مردان جنگم پس از گذشت سالها از پایان تحمیلی و دفاع جانانه ملت ، هر سال در نمی دانم چرا دلم هوای آن روزها را می کند. اشتباه نشه ، دلم هوای نکرده ، بلکه جنگ پدیده ای زشت و نفرت انگیز است که خیلی از عزیزترین دوستانم را از من گرفت ، اما دلم برای آن روزها که فضای ها لبریز از ، همدلی ، و عشق بود تنگ شده ، روزهایی که اول و آخر همه چی فقط بود و . راستش توصیف آن روزها خیلی مشکله و باورش هم برای ندیده های آن ایام سخت ، مثلا تو یکی از شبهای سرد زمستون سال 1360 که 50 تا و جوان بسیجی در منطقه سرپل ذهاب جلوی بعثی ها ایستاده بودیم ، وقتی از کمین چهار ساعته توی برف برمی گشتم فانوس سنگر که بعدها در عملیات رمضان شد را روشن دیدم. گفتم برم سری بهش بزنم ، حدسم این بود که داره می خونه یا و عبادت چون این یکی فقط اهل این مسائل بود. سرم را از پتوی آویزون به ورودی سنگر داخل کردم دیدم گوشه سنگری که تنها جای نشستن درستی هم نداشت کز کرده ، گفتم چرا نمی خوابی ؟ گفت کجا بخوابم ، نگاه کردم که باید خودش را گرم می کرد خیس آب شده ، هرچه اصرار کردم برو بچه ها بخواب رضایت نداد که نداد و گفت اجازه نمی دهم بچه ها را کنی. خیلی جدی گفت: مبادا اینکار را بکنی ، گفتم آخه چرا ، گفت آخه بچه های اون ممکنه از بیدار بشن و او آن شب را تا صبح توی سنگر نشست. حالا وقتی می بینم که راننده دو تا ماشین وسط پیاده شدند و سر اینکه کی زودتر بره با هم کتک کاری می کنند و یا تو صف سر اینکه نوبت منه ، کلی باهم جر و بحث می کنند دلم برای آن روزها خیلی تنگ می شه ، روزهایی که لحظه لحظه اش بود و شیرینی، و و حرف اول و آخر را می زد. 🥀🇮🇷🌹
🌹🕊💐🌷💐🕊🌹 پدر نقل می کند که : آمد و گفت : پدر می خواهم بروم گفتم : واجب تر است گفت : در آینده هم می شود خواند، اکنون لازم است بروم گفتم : تو چه کار می توانی انجام دهی ؟ تو خیلی کوچکی ، هنوز بیشتر نداری ! او ناراحت شد و گفت : می گویید من ؟ حتی نمی توانم برای رزمندگان ببرم که این چنین به من می زنید ؟ گفتم : چرا ! گفت : پس می روم سر انجام عازم جبهه شد نوجوان بود ولی روح بزرگی داشت . در تاریخ ۲۳/ ۷/ ۱۳۶۰ چون رهیده از خاکریز شهر با سرعت راهی پر فروغ شد . وقتی برادر بزرگتر محمد حسین در تاریخ ۱۸/ ۹/ ۱۳۶۰ در منطقه بستان به فیض عظیم نائل شد ، تصمیم گرفتند بدون این که وی از برادرش شود ، او را روانه نمایند . ... 🌹 💐🕊
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
🌹🕊💐🌷💐🕊🌹 #بزرگ_مردان_کوچک #نوجوان_شهید #محمدحسین_ذوالفقاری #قسمت_اول پدر #محمدحسین نقل می کند که
🌹🕊💐🌷💐🕊🌹 یکی از همرزمانش می گوید : اما او از برادرش بود . وقتی به او گفتم حالا که به رسیده ، بهتر است که به بروی . او با عالی جواب داد : اگر بروم دیگر نمی گذارند به برگردم . هنگامی که اصرار کردم گفت او برای خودش شده ، آخرت برای اوست نه من و سپس گفت : اسلحه را برمی دارم تا دشمن بداند با چه کسانی طرف است . سرانجام او را برای مراسم به روانه می کنند . هنوز مراسم چهلم برگزار نشده بود که او با بند سبز رنگ یا ثارالله رهسپار عرصه های و می گردد و پس از حماسه آفرینی ها بی شمار در تاریخ ۲۸/ ۱۰/ ۱۳۶۰ در دشت خیز بر اثر اصابت چندین ترکش به هر دو و هر دو در حالی که زمزمه بر لب داشت به رویان هم رزم خود پیوست . 🌹 💐🕊
🥀🕊🌹🍀🌹🕊🥀 یادش بخیر شبهای نورانی جبهه ... اینجا سنگری در فاصله ی صد متری عراقی‌هاست... در یکی از شبهای یلدای جبهه... 🌹 🕊🥀