eitaa logo
شلمچه (شَلَم) کجا بودی؟
299 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
300 ویدیو
3 فایل
✍️ خاطرات #شهید_سعید_شاهدی_سهی (جمع آوری و تدوین؛ به همت #خانواده شهید) ✅ ارسال مطالب با آدرس کانال 🔸خاطرات ، عکس و ... درباره سعید را می توانید به این شناسه ارسال نمایید 👇 @moameni66shahedi 🔹آدرس کانال در بله ؛ https://ble.ir/shalamchekojaboodi
مشاهده در ایتا
دانلود
یک لوازم یدکی موتور توی گمرک بود که من بعد از شهادت سعید یه روز رفتم سراغش و با همون کلاه کاسکتی روی سرم بود، گفتم اومدم بدهی سعید رو پرداخت کنم. مثلا خواستم ژان والژان بازی در بیارم و شناسایی نشم.😅 اون بنده خدا خیلی تند برخورد کرد و گفت بدهی سعید به تو چه ربطی داره؟! کلاه رو در آوردم و گفتم من برادرشم، گریه ش گرفت و گفت سعید چند شب قبل از شهادتش باهام تماس گرفت و گفت مبلغ بدهکاری رو بگو تا بگم نزدیکانم بیان پرداخت کنند. چون خواب دیدم که شهید می‌شم. می‌گفت منم به شوخی گفتم اگر شهید شدی حلالت، اگر هم اومدی ازت می‌گیرم. راوی؛ ______ ✍ کانال شلمچه کجا بودی ؟ (خاطرات شهید سعید شاهدی سهی) @shalamchekojaboodi
همیشه به فكر فقیر فقرا بود و هیچ وقت به فكر خودش نبود. یعنی از اون اول این حرفش همیشه تو‌ خونه بود که می گفت زندگی ما یه زندگی شاهانه ست. با اینكه زندگی مون از نظر مالی در یه سطح پایینی بود ولی همیشه اینو می گفت كه ما باید به این زندگی شکر کنیم. كسانی هستند كه به همه چیز محتاجن حتی به قول خانمش؛ حقوقشو كه سر ماه می گرفت سهم اینو و اونو می گذاشت كنار، می نشست وسط و به شوخی سینه می زد و می گفت چیزی دیگه برامون نمونده. راوی: ______ ✍ کانال شلمچه کجا بودی ؟ (خاطرات شهید سعید شاهدی سهی) @shalamchekojaboodi
‌ ✍ نامه‌ی برادر مجید شاهدی برای برادرش سعید (اسفند سال ۶۵) ⬇️⬇️ بسمه تعالی با سلام به رهبر کبیر انقلاب اسلامی و با درود به شهدای انقلاب اسلامی دل بیمار شد از دست رفیقان مددی تا طبیبش به سر آریم و دوایی بکنیم سلام علیکم پس از عرض سلام خدمت برادر عزیزم سعید شاهدی! امیدوارم که حالت خوب باشد و جای هیچگونه نگرانی نباشد. اگر از احوال ما خواسته باشید، بحمدالله خوب هستیم. باری! سه عدد نامه‌ی پر مهر و محبت شما به دست ما رسید و خیلی خوشحال شدیم. برای چی وقتی به مرخصی می‌آیی بیشتر از دو یا سه روز مرخصی نمی‌گیری ولی ناصر سلطانی و علی رجبی بیشتر از یک ماه هست که اینجا هستند؟! تو هم چند روزی بیا تا دیداری تازه کنیم. دیگر عرضی ندارم به غیر از اینکه سلامتی شما را از درگاه خداوند متعال خواستارم. بابا و مامان‌،مجتبی، خواهران و علی آقا سلام می‌رسانند. عمه، عمه، دایی، خاله، مادربزرگ سلام می‌رسانند. لطفاً یک آدرس درست برای ما بفرست، هر وقت نامه می نویسیم نمی دانیم به کدام آدرس بنویسیم. رزمندگان تا کربلا راهی نمانده ______ گلی گم کرده ام می جویم او را به هر گل می‌رسم می‌بویم او را _______ ای نامه که می روی به سویش از جانب من ببوس رویش _______ آسمان پرستاره / بگو‌ ابرها خون بباره ________ خدایا خدایا ستاره ها که رفتند تو خورشید را نگه دار _________ در جوانی پاک بودن شیوه پیغمبریست امضاء Majid shahedi ۶۵/۱۲/۱۴ نامه‌ی @shalamchekojaboodi
‌ من از سعید ۶ سال کوچیکتر بودم و از زمانی که یادم می یاد و به سنی رسیدم که قدری متوجه دور و برم می شدم، سعید توی خونه نبود و راهی جبهه شده بود. بعد از جنگ هم که باز یک جا بند نمی شد و همه ش در حال رفتن بود. با این حال حواسش به من به عنوان برادر کوچکترش بود؛ به اینکه با کیا دوست می شم، چی کار می کنم، درسم رو می خونم یا نه، چه تیپی می زنم و ... مدتی با یکی از همسایه‌ها دوست شده بودم و سعید رو حساب اینکه بزرگتر از من بود و شناخت بیشتری داشت، بهم گفت با فلانی رفت و آمد نداشته باش. چون من توی اون سن، درک درستی از مسایل نداشتم، برام واضح موشكافی هم نکرد که چرا رفت و آمد نداشته باش، فقط به صورت سطحی تذكر داد كه مثلا فلانی آدم درستی نیستش. روی کار کردن من هم دقت داشت، زمانی که مدرسه می رفتم دوست داشتم بعد از ظهرها كه می یام برم جایی كار كنم، ولی سعید نظرش این بود که هرجایی کار نکنم؛ مثلا كتونی دوزی ها و كارگاههای تولیدی‌ای بودن که موافق كاركردن در اونجاها نبود و مخالفت خودشو علنی نشون داد. یادمه باهاش مشورت كردم و گفتم می خوام کار کنم، جایی رو سراغ داری؟ خودش پیگیری کرد و منو به یكی از بچه های مسجد که جانباز قطع دست بود معرفی كرد و توی تابستان و اوقات فراغت می رفتم پیش اون بنده خدا، كار ساعت سازی انجام می دادم و ساعت تعمیر می كردم. محیط محل کار براش شرط بود و قبول نمی کرد که من هرجایی کار کنم‌. محیط و آدمای اون کتونی سازی خوب نبودن و توی زیر زمین نوار ترانه می گذاشتند و صداش خیابون رو برمی‌داشت. خیلی تاکید داشت این جاها برای كاركردن خوب نیست. راوی: ___ ✍ کانال شلمچه کجا بودی ؟ (خاطرات شهید سعید شاهدی سهی) @shalamchekojaboodi
اگر گناه علنی می دید، بدون هیچ ترس و واهمه‌ای و خیلی راحت و بی دردسر، امر به معروف، نهی از منكر می کرد. اول می رفت تذکر می داد ولی اگر برخورد نامناسبی می دید، جدی تر برخورد می کرد. مثلا یه بوتیكی بود که پشت ویترینش عکسای نامناسبی می گذاشت و یا همسایه‌ای که نوار ترانه می‌گذاشت و صداشو بلند می کرد. سعید وقتی اینها رو می دید به راحتی تذکر می داد. اگر چه این نهی از منکرهاش تهدیدهایی رو هم براش به دنبال داشت. یکبار با هم دیگه داشتیم سر کوچه، ماشین تعمیر می كردیم، همون موقع یه ماشینی اومد که صدای نوار ترانه‌ش بلند بود. سعید بهش گفت آقاجون كمش كن! یارو یه حالت خشم و غضبی به خودش گرفت، سعید گفت آقا كمش كن! اونم كم كرد ولی تهدید كرد كه بعدا می بینمت. یا یک بار صبح که توی محل می رفته، می بینه یه موتوری تو خیابون وقتی می خواسته از کنار سعید رد بشه، موتورش رو خاموش می كنه و به سعید که می رسه، با لگد می زنه بهش، طوری که سعید رفته بود تو دیوار و صدمه دیده بود. اگر چه نفهمیدیم كی بود ولی حدس می زدیم به خاطر همون امر به معروف هاش بود. راوی: شاهدی ________ ✍ کانال شلمچه کجا بودی ؟ (خاطرات شهید سعید شاهدی سهی) @shalamchekojaboodi
‌ ✍ فهرست راویان کانال ⬇️⬇️ 🔹 خانواده: (فرزند) (فرزند) 🍃🍃🍃🍃🍃 🔹دوستان و آشنایان (به ترتیب حروف الفبا/ حرف اول فامیلی): آقای سید داوود آقای حسن آقای جعفر آقای علیرضا آقای مسیب خانم آقای محمد آقای محمود آقای احمد آقای آقای مرتضی آقای حمید آقای احمد آقای محمد آقای ناصر آقای مهدی آقای غلامرضا آقای شیخ آقای سیدمحمود آقای مهدی آقای آقای ابراهیم آقای علی آقای سیدمجتبی آقای محمد خانم منصوره آقای ایرج آقای عباس آقای داود آقای مجتبی آقای حسین آقای رضا خانم آقای رضا آقای غفور آقای خانم آقای آقای علیرضا آقای آقای محمد آقای ایوب آقای حسین آقای ناصر آقای رضا آقای محسن آقای آقای حسن آقای محسن آقای جمال آقای داود آقای عبدالله آقای آقای اکبر آقای حسین آقای مجتبی آقای موسی آقای اسدالله آقای مهدی آقای مهدی آقای محمد آقای حسن آقای روح الله آقای قربان آقای حسن آقای آقای آقای سید محمد آقای علیرضا آقای حسین آقای سیدحسن آقای آقای بهرام آقای اکبر آقای نادر آقای رضا آقای علی خانم آقای علی ❇️ محتواهای دیگر(اعم از نامه، فیلم و ...) از؛ آقای حسین آقای فرشید آقای اصغر آقای محسن آقای محمدیوسف آقای زکریا آقای کشاورز 🍃🍃🍃🍃🍃 @shalamchekojaboodi