eitaa logo
شلمچه (شَلَم) کجا بودی؟
298 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
302 ویدیو
3 فایل
✍️ خاطرات #شهید_سعید_شاهدی_سهی (جمع آوری و تدوین؛ به همت #خانواده شهید) ✅ ارسال مطالب با آدرس کانال 🔸خاطرات ، عکس و ... درباره سعید را می توانید به این شناسه ارسال نمایید 👇 @moameni66shahedi 🔹آدرس کانال در بله ؛ https://ble.ir/shalamchekojaboodi
مشاهده در ایتا
دانلود
71.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نفر جلویی؛ فاطمه خانوم یکی از عاشقان سعید شاهدی از قم هست 😍 همه ش هم کانال رو‌چک میکنه 😁 @shalamchekojaboodi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از صبح حسینی
گریه کارم بود هرشب تا سحر یک‌سال‌ونیم ریخت از چشمان من خون جگر یک‌سال‌و‌نیم آه! من هرچند کوه محکم صبرم، ولی از نفس انداختم داغ تو در یک‌سال‌ونیم از تو و آن روز با من یادگاری مانده است صحنه‌هایی که نمی‌رفت از نظر یک‌سال‌ونیم یک‌نظر از روی تل دیدم که قاتل زد تو را یاد آن صحنه به قلبم زد شرر یک‌سال‌ونیم واژه‌ها بعد از تو با من روضه‌خوانی کرده‌اند اسب و نعل و تیر و شمشیر و سپر، یک‌سال‌و‌نیم سر به سر سرنیزه و سرهای روی نیزه است خواهرت با روضه‌هایت کرده سر یک‌سال‌و‌نیم آتش این داغ تا روز قیامت با من است گرچه شد بعد از تو عمرم مختصر یک‌سال‌و‌نیم مجتبی خرسندی سلام الله علیها https://eitaa.com/sobhehoseini
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄ تیتراژ برنامه سمت خدا در ذهنم تکرار می شود؛ تا بوی زلف یار در آبادی من است... دیشب هم یاد تو کوران کرد... آن شور و هیجان نوجوانی و آن خنده ها و شلوغ کاری ها‌ی بچه‌ها در جمع دوستانه شان، و آن آغوش گرم خدا در ایام البیض ماه رجب و مسجد و بچه هایی که دلهایشان چون زمین ‌آماده‌ی کشت بود، چه حال و هوایی را رقم زده بود. کاش ما هم معتکف بودیم در میان این عزیزکرده‌های خدا. اگر‌چه مسجد همان مسجدِ نوجوانی‌های تو بود و عکس تو روی دیوارهایش خودنمایی می کرد ولی قرار نبود حرفی از تو به میان بیاید. صحبت از نوجوان شهیدی بود که در انفجار تروریستی حسینیه رهپویان وصال شیراز به شهادت رسید. بچه ها شب آخر اعتکاف، دل داده بودند پای خاطرات این شهید و چهره‌هایشان از یاد او که همسن و سال آنها بود، گل انداخته بود و حسرتِ کام او در چشم هایشان موج می زد. تا روایتِ راوی رسید به این ابیاتی که پس از آن حادثه سروده شد و بغض حضرت آقا پای آن ترکید؛ ما سینه زدیم و بی صدا باریدند از هر چه که دم زدیم آنها دیدند ما مدعیان صف اول بودیم از آخر مجلس شهدا را چیدند درست همین جا که رسید؛ مسجد صاحب الزمان(عج) و صف آخر و خاطرات تو یکی یکی از ذهن شروع به عبور کرد. صحبت از طلب گمنامی شهدا بود و عزتی که خدا به آنها داد. صحبت از رفاقت با شهدا بود و دستی که اگر در دستشان گذاشتی تا تو را به بهشت نرسانند، رهایت نخواهند کرد. بچه ها بمب انرژی بودند و آماده‌ی یک استارت و تیک آف شاید اگر بگویم لذتی بالاتر از حضور در میان نوجوانان نیست، اغراق نکرده باشم. آنهایی که با این همه آمادگی قلبی برای اتصال به خدا، به خاطر کم کاری‌های ما، در هزار و یک دام شیطان گرفتار می شوند و در قتلگاه فرهنگی دسته دسته مُثله می شوند و ما هنوز سرمان به خودمان گرم است😔😔 بگذریم ... نفهمیدم چه طور شد که حلقه ای تشکیل دادند و شروع کردند به سوال کردن راجع به تو. دست بردار هم نبودند ... جواب یکی را می گرفتند بعدی را می پرسیدند و تا پاسی از شب یادواره‌ات ادامه پیدا کرد و پای خاطراتی از تو به میان آمد که روح سرکش درونشان را در تو و شلوغ کاری هایت می یافتند. آنها به دنبال سعید درون خودشان، سراپا گوش شده بودند و می خواستند بدانند آخر این عاشقی و دیوانگی چه می شود. این بار صدای مصطفی صدرزاده در گوششان طنین انداخته بود؛ اگر ما شهید شدیم بدانید به خاطر این بود که ماه رجب است و در رحمت خدا باز است... بچه ها در آغوش خدا چه دیدنی شده بودند و زیبا ... سعید هم آمده بود تا به آنها بگوید من هم در آخر ماه رجب که درهای رحمت الهی باز بود به آغوش خدا رفتم. رجب را دریابید... در سمت توام، دلم باران، دهانم باران، چشمم باران ... چشمهای بچه ها آماده‌ی بارش بود و چه کسی جز خدا می دانست که در این سه شب چه آتش زیر خاکستری در دلهایشان به پا شده بود خاطرات تو که حلقه‌ی وصل شد، هر بار یکی صحبت می کرد و حرفها بدون هیچ هماهنگی‌ای از دهان ها خارج می شد؛ قدم اول طلب است ... قدم آخر هم طلب. اصلا ما خودمان هیچ کاره ایم. تا اینجا هم که آمده‌ایم به خاطر آن طلبی بود که از قلبمان گذشت و دعوتنامه اش را برایمان فرستادند. اگر پای عمل مان می لنگد به خاطر این است که پای طلب مان می لنگد. نور مسجد را کم کرده بودند و ولوم صحبت‌ها پایین آمده بود. شب عملیاتی بود برای خودش و شگفتانه‌ای عجیب. در گوشه‌ی مسجد یک نفر این حدیث قدسی را، عبارت عبارت می خواند و یک نفر ترجمه می کرد؛ من طلبنی وجدنی هر کس مرا طلب کرد مرا می یابد و من وجدنی عرفنی و هر کس مرا بیابد مرا می شناسد و من عرفنی احبنی و کسی که مرا بشناسد دوستم می دارد و من احبنی عشقنی و کسی که من را دوست بدارد عاشقم می شود♥️ و من عشقنی عشقه و کسی که عاشقم بشود، عاشقش می شود بچه ها! شهدا از اون طلب، رسیدند به جایی که خدا عاشقشون شد. می دونید خدا عاشق کسی بشه چی کار می کنه؟ و من عشقه قتله و کسی که عاشقش بشم او را می کشم و من قتله فهو دیته و کسی که او را بکشم دیه اش به گردن من است و من علی دیته فهو دیته و کسی که دیه اش به گردن من باشد خونبهایش خودم هستم😭 داستان شهدا از این قرار است؛ یک داستان عاشقانه. شهید به جایی می رسد که می خواهد جانش را فدای خدا کند. و همه اش از همان مرحله اول شروع می شود؛ از همان طلب اللهم ارزقنا توفیق شهادة عارفا خالصا فی سبیلک🤲 @shalamchekojaboodi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از صبح حسینی
اول صبح بگویید حسین جان رخصت تا که رزق از کرم سفره ارباب رسد 🌴🌴🌴 السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (علیه‌السلام ) https://eitaa.com/sobhehoseini
‌ ✍ فهرست راویان کانال ⬇️⬇️ 🔹 خانواده: (فرزند) (فرزند) 🍃🍃🍃🍃🍃 🔹دوستان و آشنایان (به ترتیب حروف الفبا/ حرف اول فامیلی): آقای سید داوود آقای حسن آقای جعفر آقای علیرضا آقای مسیب خانم آقای محمد آقای محمود آقای احمد آقای آقای مرتضی آقای حمید آقای احمد آقای محمد آقای ناصر آقای مهدی آقای غلامرضا آقای شیخ آقای سیدمحمود آقای مهدی آقای آقای ابراهیم آقای علی آقای سیدمجتبی آقای محمد خانم منصوره آقای ایرج آقای عباس آقای داود آقای مجتبی آقای حسین آقای رضا خانم آقای رضا آقای غفور آقای خانم آقای آقای علیرضا آقای آقای محمد آقای ایوب آقای حسین آقای ناصر آقای رضا آقای محسن آقای آقای حسن آقای محسن آقای جمال آقای داود آقای عبدالله آقای آقای اکبر آقای حسین آقای مجتبی آقای موسی آقای اسدالله آقای مهدی آقای مهدی آقای محمد آقای حسن آقای روح الله آقای قربان آقای حسن آقای آقای آقای سید محمد آقای علیرضا آقای حسین آقای سیدحسن آقای آقای بهرام آقای اکبر آقای نادر آقای رضا آقای علی خانم آقای علی ❇️ محتواهای دیگر(اعم از نامه، فیلم و ...) از؛ آقای حسین آقای فرشید آقای اصغر آقای محسن آقای محمدیوسف آقای زکریا آقای کشاورز 🍃🍃🍃🍃🍃 @shalamchekojaboodi