eitaa logo
روضه رضوان
1.3هزار دنبال‌کننده
615 عکس
342 ویدیو
37 فایل
از عناوین جهان مرثیه خوان ما را بس اشعار اهل بیت علیهم السلام + مقتل عربی🌷 امیر حسین سعیدی پور آیدی ما 👈 @amir_saidi کپی فقط با ذکر لینک ⛔️
مشاهده در ایتا
دانلود
عید قربان عید نور و بندگیست عید انسانیت و بالندگیست عید آزادی ز قید و بند جان از تعلق ها رها تا بی نشان بهر قربانی به قربانگاه دوست نفس را سر کردن این گونه نکوست سر تراشد حاجی اندر کوی ما پا گذارد تا به صحرای منا خاک اینجا پر بود زانوار پاک مصطفی صورت نهاده روی خاک هم علی هم فاطمه با سوز و ساز دست بالا برده سوی بی نیاز اعتبار و آبروی عالمین اشک جاری حسن بود و حسین بر مشام جان رسد تا بی کران عطر و بوی مهدی صاحب زمان آنکه طوف کوی حق زنده از اوست حج ابراهیمی و لبیک اوست ز امر حق باید که قربانی دهی شو مهیا تا به مهمانی روی هست اسماعیل قربانی او گشته ابراهیم هم بانی او هاجر آمد سرمه بر چشمش کشید شانه ای بر زلف مشکین اش کشید گفت مادر میهمان کیستی زین سبب در انتظار چیستی از خلیل اله بر آمد این ندا هر دو مهمانیم از سوی خدا گشت عازم سوی صحرا با پدر اشک مادر شد روان بهر پسر بهر قربان کردن افتاد او به خاک بود اندر مسلخ اش او سینه چاک بست ابراهیم دستان ورا تا شود در راه حق راسش جدا بر گلویش تیغ تیزی را نهاد از نفس گویا که بابایش فتاد آنقدر بر حلق جان خود کشید تا که ناگه این سخن از حق شنید امر ما را خوب کردی تو ادا             بود مقصود امتحانی از خدا امر کردی تو به تیغ آبدار نهی شد از ما مبر و دست دار ما به صدق تو تفاخر کرده ایم کوله بار هر دو را پر کرده ایم هست از نسل تو اولادی نکو احمد مختار اندر صلب او چشم ها تر شد درآغوشش کشید دست خود بر صورت و رویش کشید تا که آمد قوچی از سوی سما بهر قربانی به صحرای منا رهسپار خانه شد با اشک و آه بذل جان را خالقش باشد گواه تا که هاجر دید اسماعیل را کرد جاری آب رود نیل را شد پریشان خاطر آن مام نکو با خلیل الله گرم گفت و گو دیده گریان گشت مادر بی دریغ بر گلویش نقش بسته رد تیغ سیحه ای زد مادری که قصه داشت تاب دیدار کبودی را نداشت ریخت اشک و ناله کرد و قصه خورد گوئیا بعد از سه روز او جان سپرد بود ابراهیم را یک امتحان نوبهارش را نشد آخر خزان ای منای عشق و آهنگ جنون سر جدا گردیدگان لاله گون 📚نخل میثم @marsieha
🌻🌹 عید قربان آمد و باز آ که قربانت شوم همچو به فرمان خدا رامت شوم حاجیان اندر دیار کعبه گشتند مهمان میزبان من بیا تا من که مهمانت شوم عید قربان است و هر کی می دهد قربانی اش آرزو دارم که قربانی قربانت شوم عید روزه رفت و عید قربان، می رسد نوروز هم روز نوروز می رسی تا سبزی خوانت شوم باغبان از شوق گلبن می رود در خواب مست گلشن باغم بیا تا مست مستانت شوم دشت ها پر لاله و باغ ها پر سنبل شده تا به کِی خواهی که مجنون بیابانت شوم @marsieha
مژده بادا به مسلمان که قربان آمد شادی و عشق دوباره به سامان آمد گشته هنگام گسستن ز ریا و تزویر عید اضحی شد و باز موسم ایمان آمد در منا موقع رمی جمرات است کنون وقت رمی هوس و راندن شیطان آمد در مدینه همه چشم و همه احساس وجود کعبه در آینه ی دل نمایان آمد شد بقیع در کف وهابی اسیر و کنون چشم زائر ز برش باز چه گریان آمد من فدای تو مدینه که تویی شهر نبی عید با بوی بقیع باز به ایران آمد یارب از داغ اهانت بسوزد این دل جانم از یاد محمد پریشان آمد ما در این عید ز کفار برائت جستیم جان ما بهر محمد به قربان آمد تا«رها» شد مسلمان ز فسون شیطان بر دل تشنه ی دیدار بقیع جان آمد 🖋بهروز رها
عید قربان آمد و باز آ که قربانت شوم همچو اسماعیل به فرمان خدا رامت شوم حاجیان اندر دیار کعبه گشتند میهمان میزبان من بیا تا من که مهمانت شوم عید قربان است و هرکس میدهد قربانی اش آرزو دارم که قربانی قربانت شوم
🦋🌸 استفاده بهینه از کانال با قابلیت جستجو🔍🔍🔍 ☘☘هشتک های استفاده از مناسبتها☘☘ صلی الله علیه و آله و سلم عليه السلام علیهاسلام عليه السلام عليه السلام عليه السلام عليه السلام عليها سلام عليه السلام عليها السلام علیهاسلام علیهاسلام عليه السلام عليه السلام عليه السلام عليه السلام عليه السلام عليه السلام عليه السلام عليه السلام عليه السلام عليه السلام عليه السلام عليه السلام عليه السلام عليه السلام 🌻🌹 عجل الله تعالی فرجه الشریف مناسبت‌های خاص؛ علیها السلام علیها السلام علیه السلام نکته : اینکه مثلا در مورد حضرت زهرا می بایست روی این لینک ضربه بزنید که موارد زیادی را می آورد و به هر کدام که رسیدید دقت کنید که در پایین آن یکی از این موارد ذکر شده یا شعر آمده یا و یا و یا و حتی موارد دیگری ذکر شده که متناسب با آن فایل را استفاده نمایید. @marsieha
ای مِنای معرفت، دل هایتان روی جانان شمع محفل هایتان در هُوَ الهُو خویش را فانی کنید عید قربان است؛ قربانی کنید مشعر و خیف و منا را بنگرید با نگاه دل خدا را بنگرید سینه نورانی، نفَس ها مُشک خیز چشم ها چون ابر رحمت اشکریز خاک با مُشک و عبیر آمیخته اشک مهدی در بیابان ریخته ای منا! آهنگ دیگر ساز کن دفتر اسرار خود را باز کن وصف آن پیر خداجو را بگو قصّه قربانی او را بگو عشق اینجا خودنمایی می کند مرگ، دائم، دلربایی می کند کارد لرزد در کف دست پدر روح رقصد در تن پاک پسر بوسه های تیغ روی حنجر است یا نوازش های دست هاجر است عشق می جوشد به رگهای خلیل تیغ می گوید که یَنهانی جلیل دوست بهر دوست خود را ساخته تیغ اینجا رنگ خود را باخته اَللَّه، اَللَّه همّتی کن جبرئیل تا بگیری تیغ از دست خلیل این که کرده جان خود تسلیم دوست لحظه ای، آنی نمی گنجد به پوست در جبینش نور احمد را ببین دیده بگشا و محمّد را ببین ای قضا ز امر خدا تعجیل کن خلق را قربان اسماعیل کن ای فلک دست دعا از دل برآر ای ملک از عرش قربانی بیار آی حُجّاج این ندا را بشنوید بشنوید اینک خدا را بشنوید در منا از سوی ربّ العالمین گوسفند آورده جبریل امین کای خلیل از تو پذیرفتیم ما امتحان بود آنچه را گفتیم ما کردی اجرا آنچه را ما خواستیم بر خلیلیّت تو را آراستیم هر چه هست و نیست در فرمان ماست تیغ در دست تو، حکم از آنِ ماست بندگی کردی خلیل ما شدی همدمی بر جبرئیل ما شدی این ذبیح ماست؛ رویش را ببوس تیغ بگذار و گلویش را ببوس گر چه طفل ات تیغ ما را مشتری است آنکه باید ذبح گردد؛ دیگری است او سراپایش نشان هر بلاست قتلگاهش در مِنای کربلاست پیش از آن کآید وجودت در وجود| بوده بر سجّاده خونش، سجود پیشتر از خِلقت این روزگار کرده اسماعیل ها بر ما نثار تو خلیل مایی؛ امّا او ولیّ ست نام زیبایش حسین بن علی ست عشق تا شام ابد مرهون اوست اشک میثم ها نثار خون اوست حاج غلامرضا سازگار
ای عزیزان، به شما هدیه ز یزدان آمد عید فرخنده و نورانی قربان آمد حاجیان سعی شما شد به حقیقت مقبول رحمت واسعه حضرت سبحان آمد عید قربان به حقیقت ز خداوند کریم آفتابی به شب ظلمت انسان آمد جمله دل ها چو کویری ست پر از فصل عطش بر کویر دل ما، نعمت باران آمد خاک می سوخت در اندوه عطش با حسرت نقش در سینه این خاک، گلستان آمد امر شد تا که به قربانی اسماعیلش آن خلیلی که پذیرفته ز رحمان آمد امتحان داد به خوبی به خدا، ابراهیم جای آن ذبح عظیمی که به قربان آمد آن حسینی که ز حجّ رفت سوی کرب و بلا به خدا بهر سرافرازیِ قرآن آمد
عید قربان است یا عید عنایات خداست؟ عید عشق و عید ایثار و مناجات و دعاست ذات حق با میهمانانش گرفته جشن عید مرکز این جشن نورانی بیابان مناست هر کجا رو آوریم و هر طرف چشم افکنیم خیمۀ حجاج بیت‌الله پیش چشم ماست نور از هر خیمه می‌تابد به بام آسمان خیمه‌ها بیت‌الله و اشک و مناجات و دعاست حاجیان دارند بر سر شوق ذبح گوسفند قصد هر یک کشتن دیو هوس، گرگ هواست ای خوش آن حاجی که در آن سرزمین کرده وقوف خوش‌تر آن حاجی که جای او در آغوش خداست جان من قربان آن حاجی که زیر خیمه‌ها چشم او گریان به یاد خیمه‌های کربلاست پیش‌تر از دید چشمم خیمه می‌آید به چشم ای منا پاسخ بده، پس خیمۀ مهدی کجاست؟ حاجیان در هر نفس دارند از هم این سؤال پس کدامین خیمه‌گاه مهدی موعود ماست این صدای گریۀ مهدی است می‌آید به گوش؛ یا صدای نالۀ «‌العفو» ختم‌الانبیاست؟ نالۀ جانسوز «یااللهِ» ختم‌المرسلین یا صدای گریۀ شوق علی مرتضاست؟ یا امام مجتبا صورت نهاده بر زمین؛ یا نوای آسمان‌سوز قتیل نینواست؟ یکطرف آماده ابراهیم، بر ذبح پسر یکطرف تسلیم، اسماعیل از بهر فداست جان من قربان آن حاجی که قربانگاه او گاه نهر علقمه، گه در کنار قتلگاست جان من قربان آن حاجی که ذبح حجّ او طفل شیر و نوجوان و پیرمرد پارساست حاجیان سر می‌تراشند و عزیز فاطمه در منای دوست می‌بینم سرش از تن جداست جان من قربان آن حاجی که در صحرای خون هم قتیل‌الاشقیا و هم ذبیحٌ بالقفاست جان من قربان آن حاجی که بعد از بذل جان سر به نوک نی، تنش پامال سمّ اسب هاست جان من قربان آن حاجی که در این حجّ خون مروۀ او قتلگاه او، صفا طشت طلاست
جشن بندگی و یقین بادا مبارک عید قربان بر مؤمنین بادا مبارک عید قربان بر مؤمنین بادا مبارک... لَبّیکَ اللهمّ لَبّیکْ،ای ربّ یکتا آمدم قربانی کنم نَفسانیَت را عید قربان بر مؤمنین بادا مبارک... من همان عبدِ عاصیِ نامه سیاهم ای پناهِ بی پناهان بده پناهم عید قربان بر مؤمنین بادا مبارک... از مَشعرِ علایقِ تُهی و فانی آمده ام سوی مِنا بهرِ قربانی عید قربان بر مؤمنین بادا مبارک... ما را کمک کن ای خدا به حقّ زهرا دائم باشیم در اِحرامِ وَرَع و تقویٰ عید قربان بر مؤمنین بادا مبارک... به حقّ او که در رَهَت جان را فدا کرد در راهِ دین حجّ خود را نیمه رها کرد جانم حسین جانم حسین ای حسین جانم...
عید قربان عید نور و بندگیست عید انسانیت و بالندگیست عید آزادی ز قید و بند جان از تعلق ها رها تا بی نشان بهر قربانی به قربانگاه دوست نفس را سر کردن این گونه نکوست سر تراشد حاجی اندر کوی ما پا گذارد تا به صحرای منا خاک اینجا پر بود زانوار پاک مصطفی صورت نهاده روی خاک هم علی هم فاطمه با سوز و ساز دست بالا برده سوی بی نیاز اعتبار و آبروی عالمین اشک جاری حسن بود و حسین بر مشام جان رسد تا بی کران عطر و بوی مهدی صاحب زمان آنکه طوف کوی حق زنده از اوست حج ابراهیمی و لبیک اوست ز امر حق باید که قربانی دهی شو مهیا تا به مهمانی روی هست اسماعیل قربانی او گشته ابراهیم هم بانی او
ای منای معرفت دل هایتان روی جانان شمع محفل هایتان در هوالهو خویش را فانی کنید عید قربان است قربانی کنید مشعر و خیف و منی را بنگرید با نگاه دل خدا را بنگرید سینه نورانی، نفس ها مشک خیز چشم ها چون ابر رحمت اشگ ریز خاک با مشک و عبیر آمیخته اشگ مهدی در بیابان ریخته ای منی آهنگ دیگر ساز کن دفتر اسرار خود را باز کن وصف آن پیر خدا جو را بگو قصّه ی قربانی او را بگو عشق اینجا خودنمایی می کند مرگ دائم دل ربائی می کند کارد لرزد در کف دست پدر روح رقصد در تن پاک پسر بوسه های تیغ روی حنجر است یا نوازش های دست هاجر است
کویر خشک حجاز است و سرزمین مناست مقام اشک و مناجات و سوز و شور و دعاست به هرکه می‌نگرم در لباس احرامش دلش به جانب کعبه‌ست، رو به سوی خداست یکی به جانب مسلخ برای قربانی یکی روانه به دنبال یوسف زهراست یکی بهشت خدا را به چشم خود دیده یکی به یاد جهنم ز تابش گرماست یکی به خیمه ندای الهی العفوش... یکی دو دیده‌‌اش از اشک شوق چون دریاست یکی به امر خداوند سر تراشیده یکی دو دست دعایش به سوی حق بالاست سلام باد بر آن مُحرم خداجویی که روح بندگی از اشک دیده‌اش پیداست سلام باد بر آن کاروان صحراگرد که لحظه‌لحظه به دنبال سیدالشهداست سلام باد به عباس و اکبر و قاسم که حج واجبشان در زمین کرب‌وبلاست سلام باد به اخلاص و صدق ابراهیم که بهر ذبح پسر همچو کوه، پابرجاست سلام باد به ایثار و عشق اسماعیل که سر به دست پدر داد و خویش را آراست وجود او همه تسلیم محض پا تا سر که دست شست ز جان و سر و، خدا را خواست کشید تیغ ولی آن گلو بریده نشد فتاده بود به حیرت که عیب کار کجاست به تیغ گفت ببر! تیغ گفت ابراهیم! خدات گفته نبر! گر برم خطاست خطاست «خلیل یَأمُرُنی وَ الجَلیل یَنهانِی» هوالعزیز، همانا که حکم، حکم خداست چه امتحان عظیمی چه صدق و اخلاصی تو از خدا و خداوند از تو نیز رضاست مباد تیغ کشی بر گلوی اسماعیل که این پسر پدر بهترین پیمبر ماست درست اگر نگری در وجود این فرزند جمال نفس رسول خدا، علی پیداست گذار خنجر و دست ذبیح خود بگشا که ذبح اعظم ما ظهر روز عاشوراست... بدان خلیل که تنها ذبیح ماست حسین که پیکرش به زمین، سر به نیزۀ اعداست ذبیح ماست حسینی که جلوه‌گاه رخش تنور و نیزه و دیر و درخت و تشت طلاست ذبیح ماست شهیدی که تا صف محشر تمام وسعت ملک خداش بزم عزاست سلام خالق وخلقت به خون پاک حسین که زخم نیزه و خنجر به پیکرش زیباست... گلوی تشنه، سرش را ز تن جدا کردند که بهر داغ لبش چشم عالمی دریاست به جز ز اشک غمش دل کجا شود آرام به غیر تربت پاکش کدام خاک، شفاست؟ به یاد دست علمدارش آهِ ماست علم برای آن لب خشکیده چشم ما سقاست به غیر وجه خدا «کُلُّ مَن عَلیها فان» یقین کنید همانا حسین، وجه خداست به یاد خون گلوی حسین تا صف حشر سرشک «میثم» اگر خون شود همیشه رواست