#محرم
#ورودیه
#مقتل
امام حسين بر خواست و سوار شد و حرکت نمود و هر مسیری را که انتخاب می فرمود حر و یارانش مانع می شدند تا اینکه روز دوم محرم به کربلا رسیدند امام فرمود :
🔹هذا مَوضِعُ کَرب وَ بَلاء ،
قفوا ولاترحلوا اِنزِلوا ،
هاهنا والله مناخ رکابنا ،
هاهُنا وَاللهِ مَحَطُ رِحالِنا وَ مَسفَکُ دِمائِنا
وَهاهنا والله قتل رجالنا
و هاهنا والله ذبح اطفالنا
و هاهنا والله تزار قبورنا
وَ هاهُنا وَاللهِ مَحَلُّ سَبیِ حَریمِنا ،
بِهذا التربه وعدنی جَدی رَسولِ الله صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَاله.
🔸اینجا جایگاه اندوه و بلاست ، توقف کنید و حرکت نکنید ، فرود آیید ،
بخدا قسم اینجا محل نزول از رکاب است (یعنی پیاده شدن از مرکب)
بخدا قسم اینجا محل اقامت و ریختن خونهای ماست
و بخدا قسم اینجا محل کشته شدن مردان ماست
و بخدا قسم اینجا محل ذبح شدن اطفال ماست
و بخدا قسم اینجا محل زیارتگاه شدن قبور ماست (اینجا محل قبور ماست)
و بخدا قسم اینجا محل به اسارت رفتن اهل حرم ماست ،
و به این خاک جدم رسول خدا به من وعده داده (چنین به من خبر داده) است ( که قول او خلاف نمی شود).
همه اهل بیت و اصحاب در آنجا فرود آمدند و حر و لشکریانش نیز در آن نزدیکی خیمه زدند.
📚مناقب ابن شهر آشوب ج ۴ ص۹۷
@marsieha
#ورودیه
با احتیاط لالهی ما را پیاده کن
عباس جان، سه سالهی ما را پیاده کن
با احتیاط بار حرم را زمین گذار
زانو بزن وقار حرم را زمین گذار
با احتیاط تا که نیفتد ستارهای
میترسم آنکه گیر کند گوشوارهای
این حوریان عزیز خدایند و بس، همین
این دختران کنیز خدایند و بس، همین
این دختر علی ست که بالش شکستنی است
ناموس اعظم است و وقارش شکستنی است
از این به بعد ماهِ حرم، آفتاب باش
عباس جان مراقب این، با حجاب باش
این دخترانِ من که بیابان ندیده اند
در عمر خویش، خار مغیلان ندیده اند
یک لحظه هم ز خیمهی طفلان جدا نشو
جان رباب، از دم گهواره پا نشو
تو هستی و اهالی این خیمه راحتند
در زیر سایه ات همه در استراحتند
توهستی و به روز، حرم شب نمیرسد
چشم کسی به قامت زینب نمیرسد
یک عده یوسف اند و یک عده مریم اند
احساس میکنم همه دلواپس هم اند
.
.
.☘حالا بعد عاشورا چی شد ......☘
با احتیاط لالهی ما را سوار کن
زینب بیا سه سالهی ما را سوار کن
با احتیاط خسته شدند این ستارهها
این گوش پارهها سر گوشوارهها
🖋 لطیفیان
@marsieha
#ورودیه
دلشورهای افتاده در جانم برادر
غمگینم و سر در گریبانم برادر
حس بدی دارم، عجب دشت عجیبی است
مبهوت سِحر این بیابانم برادر
یک دشت مرد اجنبی دور و برماست
اینجا مزن خیمه، هراسانم برادر
در کاروانت دختران بی شماری است
میترسم از آینده؛ حیرانم برادر
جایی برای بازی طفلان تو نیست
دلواپس ِخار مغیلانم برادر
صحرای محشر پیش این صحرا بهشت است
خشکیده لبهای غزل خوانم برادر
دست دخیل خارهای ِدشت رفته
سمت ضریح پاک ِ دامانم برادر
بادی جسارت کرد و خلخالم تکان خورد
تشویش دارم؛ دل پریشانم برادر
آن نامههای بار اُشتر را نشان ده
با حُر بگو در کوفه مهمانم برادر
با زینبت دنیا سرِ سازش ندارد
مظلومهی معروفِ دورانم برادر
از کودکی با درد چشمم خو گرفتم
در گریه کردن، پیر کنعانم برادر
🖋وحید قاسمی
@marsieha
#امام_حسین
#ورودیه
🍂زبان حال حضرت زینب با امام حسین هنگام ورود به کربلا🍂
آسمان در نظرم تیره و تار است حسین
هر طرف می نگرم بوته خار است حسین
تا رسیدیم اخا تشنگیم افزون شد
این عطش حاصل نفرین بهار است حسین
آن سیاهی که نمایان شده نخلستان نیست
پس چرا دشت پر از نيزه سوار است حسین
خنده ی حرمله در دشت طنین افکنده
به گمانم که پی صید شکار است حسین
کوفیان ، شُهره غارتگری و تاراجند
حتم دارم که دگر آخر کار است حسین
#امام_حسین
#ورودیه
اینجا کجاست این همه غربت دیار کیست ؟
این خاک،این غبار پر از غم مزار کیست؟
آن تل، تل خاکی و گودی پشت آن
جانم به لب رسانده مگر سوگوار کیست؟
با من بگو که آن همه نیزه برای چیست؟
یا آن سپاه دشنه به فکر شکار کیست؟
وای از رباب.... حرمله اینجا چه می کند
وای از رباب.... حرمله در انتظار کیست؟
آن نیزه های مردکُش سهمگین او
سهم گلوی گل شیرخوار کیست؟
برگرد تا به گریه نگویم کنار تو
این زخم های بیشتر از بی شمار کیست؟
برگرد تا که نشنوی از کوفیان که این
ناموس بی برادر و محمل سوار کیست؟
#امام_حسین
#ورودیه
تا باد به موی سرت افتاد دلم ریخت
تا اشک زچشم ترت افتاد دلم ریخت
امروز میان تو و حرّبن ریاحی
تا صحبتی از افتاد دلم ریخت
امروز که یک مرتبه در موقع بازی
بر روی زمین، دخترت افتاد دلم ریخت
درباره تنهایی و بی یاوری تو
تا زمزمه در لشکرت افتاد دلم ریخت
خورشید من امروز که این سایه شُومِ...
سرنیزه به روی سرت افتاد دلم ریخت
#ورودیه
کربلا یعنی نوای العطش
روی لب ها رد پای العطش
کربلا یعنی سرا پا سوختن
تشنه لب بین دو دریا سوختن
کربلا یعنی که سقای ادب
در کنار شط بیفتد تشنه لب
کربلا یعنی حضور فاطمه
پیش سقا در کنار علقمه
کربلا یعنی تبسم بر اجل
نزد قاسم مرگ احلی من عسل
کربلا یعنی علی اصغر شدن
تشنه بردوش پدر پرپر شدن
کربلا یعنی فغان و التهاب
خیره بر گهواره چشمان رباب
کربلا یعنی که رزم حیدری
اکبر آسا غرق خون جنگ آوری
کربلا یعنی وداع زینبین
پشت خیمه با گل زهرا حسین
کربلا یعنی حضور گرگها
بر خیام یوسف آل عبا
کربلایعنی یتیمان حسین
گریه در شام غریبان حسین
کربلا یعنی شرف در یک کلام
بر حسین وکربلای او سلام
السلام ای کعبه آمال ما
ای صفا و شور و عشق و حال ما
خاک تو دارالولای اهل دل
مروه و سعی و صفای اهل دل
کربلا بوی خدایی میدهد
عطر ناب آشنایی میدهد
#ورودیه
اینجا کجاست برادر من؟ زودتر بگو
ای یادگــار مــادر من، زودتـر بگـو
این دلهره که در دل زینب فتاده چیست؟
بنگـر به حـال مضطر من، زودتر بگو
منت گـذار و خیمه در این بـادیه مزن
تاج سـرم ، صنـوبر من زودتـر بگو
احساس می کنم که زمان جدایی است
اینگونه نیست دلبر من؟ زودتر بگو
تعبیر خواب کودکی ام یادتان که هست
ای شاخه سار آخر من، زودتر بگو
کم بغض های سینۀ خود را فرو ببر!
حـرفی بزن بـرادر مـن، زودتـر بگو
این غنچه های زیر گلویت نشان چیست؟
باشـد فـدات حنجــر من، زودتـر بگو
حس میکنم که زانوی من بی رمق شده
پشت و پنـاه و یـاور من زودتر بگو
این ریشه های گیسوی من تیر می کشد!
دستی بکش تو بر سر من، زودتر بگو
عباس جور دیگری به حرم می کند نگاه
طوری شده است معجر من؟ زودتر بگو
طفلی رقیه سخت دلش زیر و رو شده
از حــال و روز دختــر من زودتـر بگو
دارم هـراس دیدن گـودال آن طرف
آید صـدای مــادر من زودتــر بگــو
#ورودیه
او تا رسید گریۀ دنیا شروع شد
سینه زنی عالم بالا شروع شد
این حس مادرانه كه دست خودش نبود
دلشوره های زینب كبری شروع شد
وقت مرور خاطره های گذشته شد
اشك حرم میانۀ صحرا شروع شد
ذكر حدیث پیرهن سرخ كودكی
حرف از لباس یوسف زهرا شروع شد
وقتی لباس حنجر او را خراش داد
صحبت ز طشت و حضرت یحیی شروع شد
"واللهِ هاهنا ذُبِح طفلُنا الرَّضیع"
دیگرلهوف خوانی آقا شروع شد
"واللهِ هاهنا سبِی...روضه خوان بس است"
شرمندگی حضرت سقا شروع شد
یك تیغ كند كار خودش را تمام كرد
غارت نمودن تنش اما شروع شد
(محسن حنیفی)
🦋🌸 استفاده بهینه از کانال با قابلیت جستجو🔍🔍🔍
☘☘هشتک های استفاده از مناسبتها☘☘
#پیامبر_اکرم صلی الله علیه و آله و سلم
#حضرت_زهرا علیهاسلام
#امام_علی عليه السلام
#امام_حسن عليه السلام
#امام_حسین عليه السلام
#ورودیه
#شب_جمعه
#مقتل
#شب_عاشورا
#عصر_عاشورا
#گودی_قتلگاه
#شام_غریبان
#روز_یازدهم
#زیارت_ناحیه
#کوفه
#شام
#دفن_امام
#علی_اصغر عليه السلام
#علی_اکبر عليه السلام
#حضرت_زینب عليها سلام
#طفلان_زینب
#حضرت_اباالفضل_العباس عليه السلام
#ام_البنین عليها السلام
#حضرت_سکینه علیهاسلام
#حضرت_رقیه علیهاسلام
#قاسم_بن_حسن عليه السلام
#عبدالله_بن_حسن عليه السلام
#مسلم_بن_عقیل عليه السلام
#حر_بن_یزید_ریاحی عليه السلام
#عَون_بن_عبد_اللّه عليه السلام
#محمد_بن_عبد_اللّه عليه السلام
#اربعین
#امام_سجاد عليه السلام
#امام_باقر عليه السلام
#امام_صادق عليه السلام
#امام_کاظم عليه السلام
#امام_رضا عليه السلام
#امام_جواد عليه السلام
#امام_هادی عليه السلام
#امام_عسکری عليه السلام
#صاحب_الامر🌻🌹 عجل الله تعالی فرجه الشریف
#سرآغاز_امامت_امام_زمان
مناسبتهای خاص؛
#شب_قدر
#شهید_اردهال
#مناجات_با_خدا
#مناجات_با_اهلبیت
#ماه_مبارک_رمضان
#ماه_شعبان
#ماه_محرم
#ماه_صفر
#ورودیه
#مناجات_شعبانیه
#دعای_ابوحمزه_ثمالی
#عید_قربان
#عید_غدیر_خم
#روز_عرفه
#عید_مبعث
#دفاع_مقدس
#شهیدان
#شلمچه
#آشنایی_با_بزرگان_شیعه
#آشنایی_با_کتب_شیعه
#عمار_یاسر
#عید_فطر
#عید_نوروز
#ائمه_بقیع
#حضرت_معصومه علیها السلام
#حضرت_خدیجه علیها السلام
#قم
#عبدالعظیم_حسنی علیه السلام
#امام_خمینی
#انقلاب_اسلامی
#حضرت_حمزه
#ازدواج_حضرت_علی_و_فاطمه
#ازدواج_پیامبر_و_خدیجه
#مقتل
#توسل
#شهید_جمهور
نکته :
اینکه مثلا در مورد حضرت زهرا می بایست روی این لینک
#حضرت_زهرا
ضربه بزنید که موارد زیادی را می آورد و به هر کدام که رسیدید دقت کنید که در پایین آن یکی از این موارد ذکر شده یا شعر آمده یا #مقتل و یا #مدح و یا #میلادیه و حتی موارد دیگری ذکر شده که متناسب با آن فایل را استفاده نمایید.
@marsieha
دوستان عزیز
برای شب اول و دوم محرم بر روی گزینه های زیر بزنید ......
#ورودیه
#مسلم_بن_عقیل
...
#ورودیه
چه صحنه ها که در این دشت خار می بینم
چه روی داده که دائم غبار می بینم
چه روی داده از آن لحظه ای که آمده ایم
تو را به غصه و ماتم دچار می بینم
از آن زمان که رسیدم دلم به شور افتاد
خداگواست چه در این دیار می بینم
بگو کجاست؟که اینجا دلم گرفته حسین
سه ساله را، ز چه رو بی قرار می بینم
هنوز دیر نگشته بیا و برگردیم
وگرنه، گِرد تنت نیزه دار می بینم
تمام دلهره ام این شده زمین نخوری
وگرنه روی تنت ده سوار می بینم
خداکند نشود جسم تو لگد کوبی
چو زخمهای تو، غم بیشمار می بینم
اگر برند مرا بین کوچه و بازار
سر تو را وسط رهگذار می بینم
#ورودیه
ای به زینب دل و دلدار بیا برگردیم
پسر حیدر کرار بیا برگردیم
تا رسیدیم به اینجا به دلم بد آمد
پسر فاطمه این بار بیا برگردیم
ترسم این است در این دشت مبدل سازند
روز ما را به شب تار بیا برگردیم
ترسم این است که یک روز نباشی و شود
خیمه ها بر سرم آوار بیا برگردیم
بین گهواره چه آرام علی خوابیده
تا نشد طفل تو بیدار بیا برگردیم
من به این دشتِ بلا حس عجیبی دارم
حرمله می رسد انگار بیا برگردیم
به روی دوش علمدار ببین دختر را
تا به پایش نرود خار بیا برگردیم
نکند آب به روی حرمت بسته شود
هر چه مشک است تو بردار بیا برگردیم
حیفِ رخسار علی اکبر لیلا ، حیف از
قد و بالای علمدار بیا برگردیم
کوفیان رحم ندارند برادر نَشَوی
بین گودال گرفتار بیا برگردیم
همۀ خلق بدهکار تو هستند حسین
می شود شمر طلبکار بیا برگردیم
#ورودیه
رسیدیم اینجا دل من تکان خورد
چه شد ناگهان محمل من تکان خورد
رسیدیم و طوفان رسیده ست حالا
چرا پرده محملم رفت بالا
پس از سالها حال زینب خراب است
روی صورتم تابش آفتاب است
چه باید کنم سایه ی بر سر من
ابالفضل! خاکی شده معجر من
بیین اول کاری اوضاعمان را
دل آشوب زنهای در کاروان را
کمک کن توانی نمانده به پایم
رکابم شو از ناقه پایین بیایم
نرو از کنارم که زینب نمیرد
خدا از سرم سایه ات را نگیرد
تو هستی من امنیتی خوب دارم
به پیش همه عزتی خوب دارم
خدای نکرده نباشی چه عباس؟
من اذیت شوم از حواشی چه عباس؟
شما که نباشید دورم شلوغ است
بگو آنچه را که شنیدم دروغ است
بگو بی برادر نخواهم شد اصلا
گرفتار لشکر نخواهم شد اصلا
بگو حرمله تیرهایش شکسته
بگو زجر نامرد پایش شکسته
بگو خنجر شمر در خانه جا ماند
بگو ساربان مرد دستش جدا ماند
بگو اسبها نعل تازه ندارند
برای جسارت اجازه ندارند
بگو قدر کافی کفن هست اینجا
عمامه عبا پیرهن هست اینجا
بگو خولی از خیر یک سر گذشته
بگو دوره ذبح حنجر گذشته
بگو نیزه داران همه اهل خیرند
همه باتو خوبند مثل زهیرند
بگو کوفه با ما همه دوست هستند
علی دوست یا فاطمه دوست هستند
بگو توبه کردند اشرار کوفه
خرابه شده کوچه بازار کوفه...
#محرم
#ورودیه
#مقتل
امام حسين بر خواست و سوار شد و حرکت نمود و هر مسیری را که انتخاب می فرمود حر و یارانش مانع می شدند تا اینکه روز دوم محرم به کربلا رسیدند امام فرمود :
🔹هذا مَوضِعُ کَرب وَ بَلاء ،
قفوا ولاترحلوا اِنزِلوا ،
هاهنا والله مناخ رکابنا ،
هاهُنا وَاللهِ مَحَطُ رِحالِنا وَ مَسفَکُ دِمائِنا
وَهاهنا والله قتل رجالنا
و هاهنا والله ذبح اطفالنا
و هاهنا والله تزار قبورنا
وَ هاهُنا وَاللهِ مَحَلُّ سَبیِ حَریمِنا ،
بِهذا التربه وعدنی جَدی رَسولِ الله صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَاله.
🔸اینجا جایگاه اندوه و بلاست ، توقف کنید و حرکت نکنید ، فرود آیید ،
بخدا قسم اینجا محل نزول از رکاب است (یعنی پیاده شدن از مرکب)
بخدا قسم اینجا محل اقامت و ریختن خونهای ماست
و بخدا قسم اینجا محل کشته شدن مردان ماست
و بخدا قسم اینجا محل ذبح شدن اطفال ماست
و بخدا قسم اینجا محل زیارتگاه شدن قبور ماست (اینجا محل قبور ماست)
و بخدا قسم اینجا محل به اسارت رفتن اهل حرم ماست ،
و به این خاک جدم رسول خدا به من وعده داده (چنین به من خبر داده) است ( که قول او خلاف نمی شود).
همه اهل بیت و اصحاب در آنجا فرود آمدند و حر و لشکریانش نیز در آن نزدیکی خیمه زدند.
📚مناقب ابن شهر آشوب ج ۴ ص۹۷
@marsieha
#ورودیه
با احتیاط لالهی ما را پیاده کن
عباس جان، سه سالهی ما را پیاده کن
با احتیاط بار حرم را زمین گذار
زانو بزن وقار حرم را زمین گذار
با احتیاط تا که نیفتد ستارهای
میترسم آنکه گیر کند گوشوارهای
این حوریان عزیز خدایند و بس، همین
این دختران کنیز خدایند و بس، همین
این دختر علی ست که بالش شکستنی است
ناموس اعظم است و وقارش شکستنی است
از این به بعد ماهِ حرم، آفتاب باش
عباس جان مراقب این، با حجاب باش
این دخترانِ من که بیابان ندیده اند
در عمر خویش، خار مغیلان ندیده اند
یک لحظه هم ز خیمهی طفلان جدا نشو
جان رباب، از دم گهواره پا نشو
تو هستی و اهالی این خیمه راحتند
در زیر سایه ات همه در استراحتند
توهستی و به روز، حرم شب نمیرسد
چشم کسی به قامت زینب نمیرسد
یک عده یوسف اند و یک عده مریم اند
احساس میکنم همه دلواپس هم اند
.
.
.☘حالا بعد عاشورا چی شد ......☘
با احتیاط لالهی ما را سوار کن
زینب بیا سه سالهی ما را سوار کن
با احتیاط خسته شدند این ستارهها
این گوش پارهها سر گوشوارهها
🖋 لطیفیان
@marsieha
#ورودیه
اینجا کجاست برادر من؟ زودتر بگو
ای یادگــار مــادر من، زودتـر بگـو
این دلهره که در دل زینب فتاده چیست؟
بنگـر به حـال مضطر من، زودتر بگو
منت گـذار و خیمه در این بـادیه مزن
تاج سـرم ، صنـوبر من زودتـر بگو
احساس می کنم که زمان جدایی است
اینگونه نیست دلبر من؟ زودتر بگو
تعبیر خواب کودکی ام یادتان که هست
ای شاخه سار آخر من، زودتر بگو
کم بغض های سینۀ خود را فرو ببر!
حـرفی بزن بـرادر مـن، زودتـر بگو
این غنچه های زیر گلویت نشان چیست؟
باشـد فـدات حنجــر من، زودتـر بگو
حس میکنم که زانوی من بی رمق شده
پشت و پنـاه و یـاور من زودتر بگو
این ریشه های گیسوی من تیر می کشد!
دستی بکش تو بر سر من، زودتر بگو
عباس جور دیگری به حرم می کند نگاه
طوری شده است معجر من؟ زودتر بگو
طفلی رقیه سخت دلش زیر و رو شده
از حــال و روز دختــر من زودتـر بگو
دارم هـراس دیدن گـودال آن طرف
آید صـدای مــادر من زودتــر بگــو