eitaa logo
پاسخگو
918 دنبال‌کننده
421 عکس
95 ویدیو
8 فایل
مجموعه پرسش و پاسخ های (پایه های 1 تا 10) حوزوی؛ تحت اشراف جمعی از اساتید سطوح عالی حوزه علمیه قم مدیر کانال: @Salooni
مشاهده در ایتا
دانلود
🔆مژده به همۀ طلبه های عزیز پایه های 1 تا 10: از این به بعد، نگران اشکالات درسی خودتون نباشید👇🏼👇🏼👇🏼 ♨️♨️♨️سؤالات درسی خودتون رو به نشانی مدیر کانال @Salooni ارسال و پاسخش رو از طریق همین کانال دریافت کنید. https://eitaa.com/saluni
❓پرسش 1: چرا لام الفعل ماضی از صیغه ششم به بعد ساکن می‌باشد؟ ✍️پاسخ: اگر لام‌الفعل در این صیغه‌ها مفتوح باشد، توالی حرکات اربعه لازم می‌آید (ضَرَبَنَ) که در کلام عرب سنگین است؛ از این رو با ساکن کردن لام‌الفعل این سنگینی را برطرف نمودیم. 🔰نکته: توالی حرکات اربعه در کلمه واحده یا «کالکلمة الواحدة» سنگین است و چون نون در «ضَرَبْنَ» فاعل و فاعل به منزله جزء فعل است، پس فاعل با فعل، کالکلمةالواحدة است؛ ولی در مثال «ضَرَبَکَ» ، «کاف» چون مفعول است و مفعول فضله است و جزء فعل نیست؛ پس با فعل، کالکلمة الواحدة نیست؛ از این رو توالی حرکات اربعه در اینجا بلامانع است. https://eitaa.com/saluni
❓پرسش 2: مقصود از کنیه ابوالحسن در روایات کدام امام است؟ ✍️پاسخ: «ابو الحسن»، کنیه ی مشترک بین حضرت امیر و حضرت سجاد و حضرت موسی بن جعفر و حضرت رضا و حضرت هادی علیهم السلام است و تشخیص مراد از آن در روایات، به کمک قرینه و به شرح زیر است👇 🔸در روایات، اگر این کنیه، به صورت مطلق یا با قید «الاول» یا «الماضی» استعمال شود اغلب اشاره به حضرت موسی بن جعفر علیه السلام دارد. 🔸اگر این کنیه، با قید «الرضا» یا «ثانی» باشد اشاره به حضرت رضا علیه السلام دارد. 🔸اگر این کنیه، با قید «ثالث» باشد، کنیه حضرت هادی علیه السلام است. برای فهم بهتر پاسخ، به نمونه های زیر توجه کنید: مثال1️⃣ در سند «محمّد بن یحیی عن احمد بن ابی زاهر او غیره عن محمّد بن حمّاد عن أخیه احمد بن حمّاد عن ابراهیم عن ابیه عن ابی الحسن الاوّل (علیه‌السّلام)» یا در سند «احمد بن ادریس عن محمّد بن عبد الجبار عن صفوان بن یحیی قال: قلت لأبی الحسن (علیه‌السّلام)» و همچنین در سند «عن عبدالرحمن بن الحجّاج قال: سألت عبد الرحمن فی السنه التی اخذ فیها ابو الحسن الماضی (علیه‌السّلام)»، مراد امام کاظم علیه السلام است. مثال2️⃣ در سند « عنه عن احمد محمد بن ابی نصر عن ابی الحسن الرضا» مراد امام رضا علیه السلام است. مثال3️⃣ در سند «علی بن محمّد عن بعض اصحابنا عن ایوب بن نوح عن ابی الحسن الثالث (علیه‌السّلام)» مقصود امام هادی علیه السلام می باشد. 🔆نکته1: در اسناد روایات، برای علی بن ابی طالب علیه السلام، کنیۀ امیرالمؤمنین ذکر شده و از امام چهارم نوعا با لفظ علی بن الحسین علیه السلام یاد شده است. 🔆نکتۀ2: در مواردی، کنیه ابوالحسن یا قید «الاخیر» ذکر شده است که مقصود امام هادی یا امام رضا علیهما السلام می باشد. 🔆نکتۀ3: در موارد اندکی، ابوالحسن به صورت مطلق، اشاره به امام هادی یا امام رضا علیهما سلام دارد. 🔆نکتۀ4: در موارد اندکی، ابوالحسن با قید« الاول» در سند ذکر شده در حالی که محرف است و مقصود امام هادی علیه السلام است. ⭐️نتیجۀ کلی پاسخ: با توجه به اصل پاسخ به نحو غالبی مراد از کنیۀ ابوالحسن در روایات معلوم می گردد اما به ضمیمۀ 4 نکتۀ اخیر، معلوم می گردد که تشخیص دقیق با توجه به راوی قبل از آن کنیه در سند است. https://eitaa.com/saluni
❓پرسش 3: آیا استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد در واژگان قرآنی جایز است؟ بر فرض جواز، آیا در قرآن چنین استعمالی اتفاق افتاده است؟ ✍🏻پاسخ: در مورد این پرسش، نظرات اصولیین مختلف است که به دو نظر مهم به اختصار اشاره می گردد: 🔸قول به عدم عدم جواز(از جمله قائلین این نظر، مرحوم آخوند در کفایه و مرحوم مظفر در اصول فقه است.) نشانی کفایة(تعلیقه زارعی سبزواری)⬅️ «جلد1، صفحۀ78: فانقدح بذلك امتناع استعمال اللفظ مطلقا ـ مفردا كان أو غيره ـ في أكثر من معنى ، بنحو الحقيقة أو المجاز.» نشانی اصول فقه(طبع انتشارات اسلامی)⬅️ «جلد1، صفحۀ78: و إنّما الحقّ عندنا عدم جواز مثل هذا الاستعمال.» 🔸قول به جواز و وقوع چنین استعمالی در برخی آیات قرآن(از جمله قائلین این نظریه، آیت الله سبحانی حفظه الله می باشد.) نشانی الموجز⬅️ «الموجز، صفحۀ22: و الحق جوازه مطلقا» 🔆نکته: در الموجز به اصل جواز و در درس خارج به وقوع آن در قرآن اشاره شده است :«المحصول فی علم الاصول، جلد1، صفحۀ209: لا يخفى وجود الاشتراك في لغة العرب و القرآن» https://eitaa.com/saluni
❓پرسش 4: مقصود از «صیغ الآحاد العربیة» چیست؟ ✍🏻پاسخ: 🔰مقدمه: این اصطلاح، در کتاب «التصریح علی التوضیح» و «شرح اشمونی» و برخی کتب دیگر ذکر شده است اما توضیحی برای آن در این منابع موجود نیست. برای توضیح این مطلب، توجه به این نکات به عنوان مقدمه ضروری است: یکی از اصطلاحات علم صرف، اصطلاح «صيغ الجمع الأقصى» یا «منتهی الجموع» است که وجه تسمیه آن، این است که از نظر جمع بسته شدن، به اقصی و نهایت رسیده و دیگر قابل جمع بسته شدن نیست. از اوزان صیغ منتهی الجموع، «مفاعل» و «مفاعیل» است. در مورد علت منتهی الجموع بودن آن در کتاب «التصریح علی التوضیح» آمده است که دلیل منتهی الجموع بودن این دو وزن، خروجش از «صیغ آحاد» است. به عبارت دیگر، هر جمعی باید مفردش طبق یکی از اوزان صیغ آحاد باشد و از آن جا که وزن مفاعل و مفاعیل در صیغ آحاد وجود ندارد، نمیتواند جمع بسته شود و لذا منتهی الجموع است. 🔸نشانی⬅ التصریح علی التوضیح، صفحۀ57: «فإن الجمع متى كان بهذه الصفة كان فيه فرعية في اللفظ، بخروجه عن صيغ الآحاد العربية، وفرعية المعنى بالدلالة على الجمعية، فاستحق المنع من الصرف.» 🔰ذی المقدمه: در مقدمه روشن شد که این اصطلاح در چه منابعی و در چه مبحثی استعمال شده لکن توضیحی برای آن ذکر نشده است. «صیغ الآحاد العربیة» اوزانی هستند که کلمات مفرد در زبان عربی، بر یکی از این اوزان می آید. 🔅نکتۀ1: اوزان معروف جمع مکسر نیز عین یا مثل اوزان صیغ آحاد است. برای مثال کلمۀ (كُتُبٌ) جمع مکسر بر وزن (فُعُل) است که کلمات مفردی مانند ( كُفُؤٌ) نیز بر این وزن استعمال شده اند یا مثلاً (أحرُف) جمع مکسر بر وزن (افعُل) است که کلمات مفردی مانند (أحمَر) وزنش مشابه آن است. 🔅نکتۀ2: برخی اوزان جمع مکسر مانند «مفاعل» و «مفاعيل»، مخصوص جمع( یا منقول از جمع) می باشد و مفرد بر وزن آن وجود ندارد. https://eitaa.com/saluni
❓پرسش 5: اصل مثبت در چه مواردی حجت است؟ دلیل حجیت آن چیست؟ ✍ پاسخ: ابتدا اصل مثبت و سپس اقوال و ادله پیرامون حجیت آن مطرح خواهد شد. ⚪️ تعریف اصل مثبت و تقریر محل نزاع: هرگاه اصل جاری گردد، و غرض از آن، اثبات یك اثر شرعی به واسطه اثر عقلی یا عادی باشد، آن اصل را «اصل مُثبِت» و آن اثر را «مُثبَت» می نامند. به بیان دیگر، هر اصلی که جاری می گردد، دارای آثار و لوازمی است که حجیت آن آثار و لوازم در علم اصول بحث شده است. 🔴مثال اصل مثبت: اگر شخصی غایب مفقود الاثر شده، 3 حالت نسبت به «حیات» او متصور است: 1⃣اگر قطع به زنده بودن او داریم، در این صورت بدون تردید تمام آثار حیات و زنده بودن، بر آن شخص بار می‌شود. 2⃣ اگر اماره اقامه شد كه او زنده است، طبق نظر غالب (یعنی حجیت مثبَتات امارات)، آثار حیات مترتب است. 3⃣ اگر در وجود آن غایب مفقود الاثر شك و تردید باشد و برای اثبات بقای زوجیت همسر او، بقاء و زنده بودن آن غایب را استصحاب كنند، آثار شرعی مع الواسطه بر آن بار نمی شود. 🔵حجیت اصل مثبت: اگر استصحاب در حكم شرعى جارى شود، هم آثار شرعيه و هم آثار عقلى بر مستصحب بار می‏شود. اگر استصحاب، در موضوع حكم شرعى جارى شود، ترتب آثار بر آن، محل کلام است. در استصحاب در موضوعات گاهى موضوع مستقيما و بلاواسطه داراى اثر شرعى است.گاهى اين موضوع اثر شرعى مستقيم ندارد و مع الواسطه بر اين موضوع بار می‏شود که چنین موردی اصل مثبت است. نظر مشهور این است که اصل مثبت حجيت ندارد مگر این که واسطه خفى باشد یعنى عرف آن را نادیده می گیرد كانّ اثر واسطه اثر خود ذى الواسطه است اما مثبتات امارات حجت است. 🔘ادلۀ عدم حجیت مثبتات اصول: دلایل مختلفی برای عدم حجیت اصل مثبت بیان شده است که یک مورد از آن ها اشاره می شود. قدر متیقن از ادله، ایفای نقش در مواردی است که مستصحب موضوع یا حکم شرعی باشد اما حجیت مثبتات اصول از آن فهمیده نمی شود. https://eitaa.com/saluni
💎آیت الله «رحمة الله علیه»: همه بايد اين مطلب را بدانيم که با است که به بار مي نشيند و قدرت مفيد مي شود و خدمت ارزش مي يابد. 📚چشمه سار معرفت، ص۱۸۵ https://eitaa.com/saluni
🔆مژده به همۀ طلبه های عزیز پایه های 1 تا 10: از این به بعد، نگران اشکالات درسی خودتون نباشید👇🏼👇🏼👇🏼 ♨️♨️♨️سؤالات درسی خودتون رو به نشانی مدیر کانال @Salooni ارسال و پاسخش رو از اساتید سطوح عالی قم، به واسطه همین کانال دریافت کنید. https://eitaa.com/saluni
❓پرسش 6: در علم نحو، بیان شده است که در باب عطف اسم ظاهر بر ضمیر، لازم است حرف جر تکرار شود؛ چرا در جمله شریفه «صلی الله علیه و آله وسلم» حرف جر بر سر «آله» تکرار نشده است؟ ✍پاسخ: 🔰در متعاطفین، «فصل» بین متعاطفین در مواردی واجب و در مواردی مستحسن است. یکی از موارد مستحسن، جایی است که معطوف علیه ضمیر متصل مجروری باشد که در این فرض، اعاده عامل جر به عنوان «فاصل» بین متعاطفین مستحسن است. 🔸مثال1⃣: ثُمَّ اسْتَوى‏ إِلَى السَّماءِ وَ هِيَ دُخانٌ فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْض‏. در این جا کلمۀ «ارض» ر ضمیر مجروری «ها» عطف شده و لام جر به عنوان «فاصل» بر سر ارض آمده است. 🔹مثال2⃣: (قالُوا نَعْبُدُ إِلهَكَ وَ إِلهَ آبائِكَ ...): در این آیه، ابائک بر ضمیر مجروری «ک» عطف شده و «اله» به عنوان «فاصل» تکرار شده است. 🔸اما باید توجه داشت ترک فصل جایز است کما این که در آیۀ شریفۀ «وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ» اتفاق افتاده است وعلیرغم عطف «الارحام» بر ضمیر مجروری«ه»، عامل جر یعنی «باء» بین متعاطفین، فاصل نشده است. و یقیناً استعمال قرآنی با توجه به این که کلام خدای متعال است عاری از اشتباه می باشد. 🔅نکته1⃣: اگرچه «تکرار حرف جر در عطف اسم ظاهر بر ضمیر» طبق نظر برخی از بصریون واجب است لکن نظر کوفیون بر جواز است و طبق استشهاد قرآنی که بیان شد، این نظر صحیح است. 🔅نکتۀ2⃣: در مواردی که «فصل» واجب نیست، حسن یا عدم حسن «فصل» به لحاظ اغراض بلاغی معلوم می گردد که مربوط به علم فصاحت و بلاغت است. 📚نحو وافی، جلد3، صفحۀ633 https://eitaa.com/saluni
❓پرسش 7: مراد از «تبکیت» در علم منطق چیست؟ ✍🏻پاسخ: ✴کل قیاس نتیجته تکون نقضا لوضع من الاوضاع یسمی باصطلاح المنطقیین «تبکیتا» هر استدلالی که نتیجۀ آن، نقض و درهم شکستن رأی و نظری باشد، به آن «تبکیت» گفته می شود. تبکیت در معنای لغوی به معنای جبر و ضربه زدن به دیگری است و این جا به علاقۀ مشابهت، به ضربه زدن به رأی و کلام دیگران مجازاً اطلاق شده است. 📚المنطق التعلیمی، صفحۀ365 https://eitaa.com/saluni
❓پرسش 8: «اقل و اکثر ارتباطی» چیست و چه ثمره ای در مباحث اصولی و فقهی دارد؟ ✍پاسخ: 🔰برای روشن شدن بحث، ابتدا تعریف «اقل و اکثر» و اقسام آن را بیان کرده، سپس به بیان ثمره و مثال آن خواهیم پرداخت: ⚪️تعریف «اقل و اکثر» : «اقلّ و اکثر»، اصطلاحی اصولی و عبارت است از تعلّق تکلیف به یکی از دو موردی که یکی بیشتر و دیگری کمتر است. 🔴اقسام «اقل و اکثر»: «اقلّ و اکثر» به دو گونه «استقلالی» و «ارتباطی» تقسیم می‌شود. تفاوت این دو آن است که در «اقلّ و اکثر استقلالی»، تکالیف از یکدیگر مستقل بوده و هر یک دارای امتثال یا عصیان جداگانه‌ای است؛ امّا در «اقلّ و اکثر ارتباطی»، تنها یک تکلیف در بین بوده و قهرا نسبت به «اقلّ و اکثر» یک امتثال یا عصیان وجود دارد. 🔵ثمرۀ بحث: در استقلالی، اگر حکم به اکثر تعلّق گرفته باشد، با انجام دادن اقل، به همان اندازه در وجوب، امتثال و در حرام، عصیان صورت گرفته است اما در ارتباطی با انجام دادن اقل، هیچ امتثال یا عصیانی رخ نداده است. مثال: برای فهم بهتر مطلب، به دو مثال زیر توجه کنید🔻🔻🔻 🔹مثال «اقل و اکثر ارتباطی» : اگر فرض شود نماز نه جزء یقینی و مسلّم دارد، ولی تردید شود که آیا سوره از اجزای نماز هست یا نه؟ در این صورت، اگر سوره از اجزای نماز باشد و شخص به عمد نسبت به آن اخلال کند، مامورٌ به اصلا تحقق پیدا نکرده است، زیرا اجزای نماز به یک دیگر مرتبط است و چنین نیست که مکلف هر جزئی را به جا آورد به همان مقدار، «مکلفٌ به» تحقق پیدا کند. 🔸مثال «اقل و اکثر استقلالی» : اگر مکلف شک کند ده نماز از او قضا شده است یا دوازده نماز؛ در این فرض، اگر ده نماز را بخواند و در واقع دوازده نماز بر عهده او باشد، نسبت به خواندن ده نماز، امر مولا را امتثال نموده و امتثال دو نماز دیگر بر عهده او است. 📚اصطلاحات الأصول و معظم أبحاثها، آیت الله مشکینی، ص 66 https://eitaa.com/saluni
❓پرسش 9: چرا عده ای شیعه را مرده پرست می نامند؟ ✍پاسخ: تهمت و برچسب مرده پرستی نسبت به شیعیان، از اقدامات فرقهٔ ضالهٔ وهابیت است که به لحاظ اموری مثل توسل، شفاعت و زیارت، شیعیان را به این امر متهم می کنند. تعیین شایسته یا ناشایست بودن هر عملی، از وظایف فقیه است که از منابع معتبر آن را معلوم کند. با توجه به ادله معتبره و کلام فقهاء، توسل،شفاعت،زیارت و ...امور مجازی هستند که همهٔ ما به آن محتاجیم و تعبیر مرده پرستی نسبت به این امور صحیح نیست زیرا ما اهل بیت علیهم السلام را به لحاظ مقام شهادت مرده نمیدانیم و پرستش هم نمی کنیم بلکه به عنوان افرادی آبرودار، ایشان رو در درگاه الهی واسطه قرار میدهیم. برای مطالعه بیشتر، به نشانی ذیل، مراجعه شود🔻🔻🔻 📚محاضرات فی الالهیات، باب هشتم(معاد)، فصل هشتم(شفاعت) https://eitaa.com/saluni
31.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 و ملاقات با (عجل الله تعالی فرجه) 🎙با صدای مرحوم حاج احمد کافی(ره) https://eitaa.com/saluni
❓پرسش 10: اگر نسبت به یک مسأله، دو دلیل عقلی ارائه شود، کدام یک بر دیگری تقدم دارد؟ ✍پاسخ: اگر دو دلیل عقلی، مثبتین باشند، در این صورت، اخذ هر یک از آن ها جایز است مگر این که طبق ادلۀ ثانویه مانند لاحرج، لاضرر و... یکی بر دیگری تقدم داشته باشد. اگر دو دلیل عقلی متعارض باشند، این بحث از صغریات باب تعارض محسوب می شود و توضیح آن به شرح ذیل است👇 🔶اگرچه بحث تعارض(تعادل و تراجیح) نوعاً در کتب اصولی بین دو دلیل نقلی مطرح شده است لکن تعارض بین دو دلیل عقلی و یا بین یک دلیل عقلی و یک دلیل نقلی قابل تحقق است. در تعارض دو دلیل عقلی، حتماً یکی از آن ها قطعی و دیگری ظنی است یا هر دو ظنی هستند.(مقصود از ظن، ظنون معتبره است). 🔸اگر یکی قطعی و دیگری ظنی باشد، دلیل قطعی مقدم می شود. 🔸 اگر هر دو ظنی باشد، قواعد باب تعارض در آن ها پیاده میشود. 🔅نکته: در فرض تعارض دو دلیل عقلی ظنی، جمع عرفی یا اخذ به مرجحات معنایی دارد فلذا بر اساس مبانی مختلف نوبت به تساقط یا تخییر می رسد. برای مطالعۀ بیشتر، به کتب بحوث، بحث تعارض مراجعه کنید. 📚بحوث في علم الأصول ؛ ج‏7 ؛ ص25 (رحمة الله علیه) https://eitaa.com/saluni
❓پرسش 11: چرا در کتاب «الروضة البهیة» در کتاب الصلاة، در شمارش نمازهای واجب، گفته شده که تعداد آنها «سبع» و با «کسوفین»، «تسع» است؟ ✍پاسخ: در کتب «اللمعه الدمشقیه»، نمازهای واجب 7 مورد است در حالی که مرحوم محقق در شرایع، عدد نمازهای واجب را نه نماز دانسته اند و کسوفین را اضافه کرده اند. لذا شارح لمعه در «الروضة البهیه»، این طور فرمایش کرده اند که «سبع» از «تسع» صحیح تر است زیرا نماز زلزله و کسوفین اقسام سه گانه نماز آیات و داخل در آن هستند و نباید به رأسه شمارش شوند در حالی که یکی از نمازهای واجب هفتگانه، نماز آیات شمرده شده است. 📚اللمعة الدمشقية في فقه الإمامية؛ صفحهٔ 33 📚شرایع، جلد۱، صفحهٔ102 https://eitaa.com/saluni
❓پرسش 12: امکانش هست تعریف کامل و جامع از «اِن‌» نافیه ارائه دهید؟ ✍پاسخ: 4 مورد «إن» داریم که عبارتند از: الف: شرطيه. ب: نافيه. ج: مخفّفه. د: زائده 🔶تعریف: «إن» نافیه، از ادات نفی است که ما بعد خود را نفی و انکار میکند بخلاف «إن» شرطیه که بر توقف جواب بر شرط دلالت دارد و به خلاف «إن» زائده که نه افاده شرطیت دارد و نه نفی و به خلاف «إن» مخففه که صرفا افادۀ تأکید میکند. 🔷آثار: «إن» نافيه دو اثر دارد: 🔹معنوى: از حیث معنایی حکم ما بعد را سلب میکند. 🔹لفظى: «إن» نافیه، از ادات غیر مختصه نفی است که مختص فعل نیست و بر اسم در جمله اسمیه نیز داخل میشود. 🔹اگر بر سر فعلیه بیاید، طبق نظر همه نحویون هرگز عمل نمی‏كند، مانند: إِنْ أَرَدْنا إِلَّا الْحُسْنى‏ «التوبة/ 107» 🔹اگر بر سر جمله اسمیه بیاید، طبق نظر عده ای از حروف مشبهة به «ليس» است و با شرایطی، عمل میکند و رفع به اسم و نصب به خبر میدهد مانند ان احدٌ خیراً مِنْ احدٍ الّا بالعقل و العمل و اگر آن شرایط نباشد مهمله است و عمل نمیکند مانند إِنِ الْكافِرُونَ إِلَّا فِي غُرُورٍ «الملك/ 20» 🔅نکته: طبق نظر بعضی از نحاة، «إن» نافیه، هیچ گاه اثر و عمل لفظی ندارد. https://eitaa.com/saluni
❓پرسش 13: انواع استصحاب را بیان کنید؟ ✍پاسخ: برای استصحاب به اعتبار انواع مستصحب (مورد استصحاب) و نیز به اعتبار شک، تقسیماتی ذکر شده است که به طور خلاصه عبارتند از: ❇️ استصحاب وجودی و عدمی: تقسیم به اعتبار مستصحب به امر وجودی، همچون طهارت و نجاست؛ و امر عدمی، چون عدم تذکیه و عدم قرینه. ❇️ استصحاب حکمی و موضوعی: تقسیم به اعتبار مستصحب که حکم شرعی یا موضوع حکم شرعی است. حکم شرعی نیز یا تکلیفی است، همچون وجوب و حرمت و یا وضعی، مانند صحت و بطلان. ❇️ استصحاب فرد یا کلی: تقسیم به اعتبار مستصحب که جزئی(فرد) یا کلی و جامع است. استصحاب کلی نیز به کلی قسم اول، دوم و سوم تقسیم شده است. https://eitaa.com/saluni