✨﷽✨
#راوایتگریِراهیاننور
✍ یک بار دم دمای عید از طرف پایگاه بسیجمان برای بازدید از مناطق جنگیِ جنوب به اردوی راهیان نور رفتیم.
حال و هوای آنجا با روحیاتم بسیار سازگار بود و با خودم عهد بستم تلاش کنم هر ساله به این اردوی معنوی بیایم.
از میان آن همه یادمانی که برای شهدای دفاع مقدّس ساخته شده بود ، یادمان شلمچه از همه بیشتر به دلم می نشست.
در یادمانها افرادی بودند که نقش استانها ، عملکرد لشگرها ، فرماندهان و ... را توضیح می دادند. این افراد از رزمندگان همان دوران بودند.
از روش کار آنها بسیار خوشم آمده بود و از اینکه میتوانند روی فکر جوانان و نوجوانان انقدر اثرگذار باشند ، باعث شد به کار روایتگری علاقه مند شوم.
آن زمان ۱۴ ساله بودم. دورهٔ روایتگری گذاشته بودند. من هم که علاقهٔ زیادی به روایتگری داشتم رفتم و در آن دوره شرکت کردم. افرادی که در این دوره شرکت کرده بودند حداقل ده ، پانزده سال از من بزرگتر بودند. اساتید خوبی داشتیم و درسهای زیادی از آنها یاد گرفتیم.
سال بعد که ۱۵ ساله شدم به عنوان راوی نوجوان به راهیان نور رفتم.
راویان بیشتر کارشان در اتوبوس ها بود. آنهایی که در اتوبوس پیرزنها و پیرمردها می افتادند ، کارشان بسیار آسان بود ، چون آنها اهل پرسش نبودند و مدام تسبیح به دست فقط صلوات میفرستادند ولی از شانس من با اتوبوس دخترانِ دانشگاه علم و صنعت تهران افتاده بودم و همش در دلم خدا ، خدا میکردم که از من سوال سخت نپرسند و من توی سوالشان نمانم.
به دوکوهه رسیدیم و این اوّلین تجربهٔ روایتگریِ رسمی من بود . در حسینیه حاج همّت میکروفون را برداشتم و از حال و هوای پادگان دوکوهه و گردانهای لشگر ۲۷ محمّد رسول الله برایشان گفتم.
یکی از دانشجوها که معلوم بود بسیار شلوغ کار است و میخواهد نظم جلسه را به هم بزند ، وسط صحبت های من پرید و با حالت تمسخر از من پرسید ببخشید برادر شما هم در زمان جنگ تشریف داشتید؟
چشمتان روز بد نبیند کُل کاروان زد زیر خنده. بعدش هِمهِمه ها شروع شد. حسِّ کنف شدن بهم دست داده بود. رنگم شده بود مثل گچ. نه راه پس داشتم ، نه راه پیش. دوست داشتم جوابش را بدهم ولی هر چه فکر کردم جوابی در آستین نداشتم. هر چه زمان میگذشت ، اوضاع بدتر میشد.
یک لحظه نگاهم به نگاهِ شهیدی که عکسش را بزرگ در انتهای حسینیه نصب کرده بودند ، گره خورد. از او خواستم کمکم کند تا بتوانم جو را مدیریت کنم. به مدد آن شهید ، یک دفعه فکری به ذهنم افتاد و به او گفتم اگر اجازه بدهید من سوال شما رو با یک سوال جواب بدهم.
مگر مداحان اهل بیت (س) که در هیئتها برایمان روضهٔ امام حسین (ع) را میخوانند ، خودشان در کربلا حضور داشتند؟ معلومه که نه. ما وظیفه داریم رشادت های شهدا و رزمندگانمان را نسل به نسل و سینه به سینه برای آیندگانمان بازگو کنیم.
جو به کلّی عوض شد و من ادامهٔ روایتگری را انجام دادم. بعد از پایان صحبتهایم ، رفتم پیش عکس آن شهید تا از او تشکّر کنم ، به اسمش دقت کردم دیدم نوشته بود شهید عباس کریمی.
#راوایتگریِراهیاننور
جهت عضویت در کانال روی لینک کلیک کنید 👈 @alabd68
خاطرهٔ نوزدهم
❤️
🌿🍂
🍃🌺🍂
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
✨﷽✨
راهنما و فهرست ، برای سهولت در مطالعهٔ آسانتر. امیدوارم مطالب براتون مفید و جذاب باشه.
۱_ #شهیدِمدافعحرمحمیدرضاانصاری۱
۲_ #أَلَمْیَعْلَمْبِأَنَّاللَّهَیَرَىٰ
۳_ #مراسمِیادوارهٔشهداء
۴_ #شهیدِمدافعحرممهدیذاکرحسینی۱
۵_ #شهیدِمدافعحرمحمیدرضاانصاری۲
۶_ #شهیدِمدافعحرممحمّدزهرهوند
۷_ #درآرامستانچهگذشت
۸_ #ابو_علی
۹_ #تخریبچی_لشکر_۷
۱۰_ #خمپارهٔ_عمل_نکرده
۱۱_ #همه_فن_حریف
۱۲_ #مادربزرگمگفتکَفَنترابهمنبده
۱۳_ #مربی_دلسوز
۱۴_ #سید_ابراهیم
۱۵_ #حاجقاسمسلیمانی
۱۶_ #دلاور_بی_هیاهو
۱۷_ #نمایشگاهِ_از_ولادت_تا_شهادت
۱۸_ #شهیدِمدافعحرممحسنحیدری
۱۹_ #راوایتگریِراهیاننور
۲۰_ #منهمامامرضاییهستم
۲۱_ #شهید_مدافعحرم_حسین_اسدالهی
۲۲_ #طبقهٔ__۸_هتلِ_دمشق
۲۳_ #انتقامبهسبکِقصّههایمجید
۲۴_ #حسین_قصه_ما
۲۵_ #زلزلهٔقصرشیرینوسرپلذهاب
۲۶_ #شهیدمدافعحرممحمّدزهرهوند۲
۲۷_ #سیلخوزستانبهار۹۸
۲۸_ #تخمِ_مرغ_یا_تخمِ_اردک۱
۲۹_ #تخمِ_مرغ_یا_تخمِ_اردک۲
۳۰_ #خرابهایکهشددرمانگاه
۳۱_ #مدینه_شهر_پیغمبر
۳۲_ #آنچهمابودیموآنچهآنهابودند
۳۳_ #نابودیعراقبهاسمآزادی
۳۴_ #شهید_جمهور
۳۵_ #شبیکهتاصبحبیدارماندیم
۳۶_ #گفتمماحضرتزینبراداریم
۳۷_ #شهیدسیدمجتبیپژماناراک
۳۸_ #شهیدمحمدنادریاراک
۳۹_ #شهیدِمدافعحرممصطفیصدرزاده
۴۰_#سرباز_ناخلف_رهبر
۴۱_ #سعیدوسربازانمتخلف
۴۲_ #شهیدمدافعحرممصطفیصدرزاده۲
۴۳_ #شهیدمدافعحرمسیداسماعیلسیرتنیا
۴۴_ #شهیدمدافعحرمعیناللهمصطفایی
۴۵_ #طنز_جانباز_مدافع_حرم
۴۶_ #شبهای_سرد_حلب
۴۷_ #نیش_زنبور_عسل
۴۸_ #گلولهای_در_جان_لوله
۴۹_ #پُل_موقعیت_سجاد
۵۰_ #کد_۲۱۹
۵۱_ #پسر_حاج_غلامحسین
۵۲_ #ترم_تهیّه
۵۳_ #بشار_رفتنی_است
۵۴_ #تست_تاب_و_توان
۵۵_ #بهترین_الگوی_من
۵۶_ #اخراجیها
۵۷_ #راپل_شبانه_کوهستان
۵۸_ #آقای_تخریبچی
@alabd68
❤️
🌿🍂
🍃🌺🍂
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
#راوایتگریِراهیاننور شهید عباس کریمی آن شهیدی که در خاطرهٔ روایتگری کمکم کرد.
@alabd68