eitaa logo
من و خاطراتم
198 دنبال‌کننده
32 عکس
11 ویدیو
0 فایل
نویسنده ، محقق و پژوهشگر @abdi_ayeh1403
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ راهنما و فهرست ، برای سهولت در مطالعهٔ آسان‌تر. امیدوارم مطالب براتون مفید و جذاب باشه. ۱_ ۲_ ۳_ ۴_ ۵_ ۶_ ۷_ ۸_ ۹_ ۱۰_ ۱۱_ ۱۲_ ۱۳_ ۱۴_ ۱۵_ ۱۶_ ۱۷_ ۱۸_ ۱۹_ ۲۰_ ۲۱_ ۲۲_ ۲۳_ ۲۴_ ۲۵_ ۲۶_ ۲۷_ ۲۸_ ۲۹_ ۳۰_ ۳۱_ ۳۲_ ۳۳_ ۳۴_ ۳۵_ ۳۶_ ۳۷_ ۳۸_ ۳۹_ ۴۰_ ۴۱_ ۴۲_ ۴۳_ ۴۴_ ۴۵_ ۴۶_ @alabd68 ❤️ 🌿🍂 🍃🌺🍂 💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
✨﷽✨ ✍ بعد از صحبت‌های تاثیرگذار آقامصطفی در جمع بسیاری از رزمندگان ، یه عده از بچّه‌ها دور و برش را گرفتند تا راز موفقیت‌های او در عملیّات‌های اخیر را از زبان خودش بشنود. همه فکر می‌کردند که ایشان آموزشهای پیچیده‌ای که در دانشکده‌ها و دانشگاه‌های نظامی تدریس میشود را عامل اصلی این پیروزی‌ها می‌داند و تند ، تند با پرسیدنِ سوالات عجیب و غریب ، او را کلافه کرده بودند. ایشان با بیان یک جملهٔ ساده به همهٔ آن ابهامات پاسخ داد. گفت ببینید برادرها ، ما مثل بچّه‌های زمان جنگ یه یا حسین میگیم و با سرعت خودمان را به دیوارهای روستا می‌رسانیم و دشمن وقتی جسارت بچّه‌های ما را میبیند پا به فرار می‌گذارد. یکی از بچّه‌ها این تاکتیک آقامصطفی اصلاً تو کَتش نمی‌رفت و هی به پر و پای آقامصطفی می‌پیچید. آقامصطفی به شوخی به او گفت ببین داداش اصلاً می‌دونی چیه؟! ما بعضی وقتها اگه لازم باشه سرخ پوستی هم میجنگیم! مثلاً یهو کِل می‌کشیم گازشو می‌گیریم ، می‌زنیم به خط! اون دوستمون که هنوز داشت هاج و واج به آقامصطفی نگاه می‌کرد ، بقیّهٔ بچّه‌ها بلند ، بلند می‌خندیدند. آقامصطفی هم که خودش زده بود زیر خنده. گفت بخدا راست میگم. تا محرم ۱۳۹۴ با رشادت‌های آقامصطفی و گردان‌ عمّار ده‌ها روستا را از لوث وجود داعش در سوریّه آزاد شد. ۴۲_ خاطرهٔ چهل و دوّم جهت عضویت در کانال روی لینک کلیک کنید 👈 @alabd68 ❤️ 🌿🍂 🍃🌺🍂 💐🍃🌿🌸🍃🌾