eitaa logo
کانال خاطرات آزادگان
1.1هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
222 ویدیو
9 فایل
کانال خاطرات آزادگان روایتگر مقاومت، ایثارگری, از خودگذشتگی و خاطرات اسرای ایرانی در اردوگاه‌‌ها (سیاهچال‌های) حزب بعث عراق در سال‌های دفاع مقدس است. از پذیرش تبلیغات معذوریم. دریافت نظرات، پیشنهادات‌ و انتقادات: @takrit11pw90 @Susaraeiali1348
مشاهده در ایتا
دانلود
محمد خطیبی| ۱ ▪️گروهان هایی که نجات پیدا نکردند! بسم رب المکبل الاسیر شب ۱۲ اسفند ۱۳۶۵، در ادامه ی عملیات کربلای ۵، در منطقه ی شلمچه با همرزمان گردان مالک ۲، وارد عملیات شدیم. در مسیر عملیات، نفربر حامل گروهان های ما در میدان مین گرفتار شدند. عراقی ها متوجه حضور ما شدند و ما را با تیربار و آر پی چی و دیگر سلاح ها هدف قرار دادند. از یک طرف آتشباری بعثی ها و از دیگر سو، زمین پر از مین خصوصا «مین گوجه ای ضد نفر» تعدادی از دوستان از جمله، «مازیار» دستیار گردان، در همان میدان مین شهید شدند .تعدادی هم با همه مه آلودگی هوا و خیسی زمین باران خورده با هر طریقی شد خود را از میدان مین نجات دادند اما پس از نجات تقریبا ساعت ۲۲ به بعد به دلیل فضای مه آلود و نبود قطب نما ما با حدس و گمان ارشد های گروهان به جای برگشت به سمت نیروهای ایرانی به سمت بصره روانه شدیم. نزدیک سحر در یک منطقه پر از سنگر ها کوتاه که تا کمر خم داخل می شدیم قرار گرفتیم. نماز مستحبی شب رو نشسته در سنگرها خواندیم، در سرگردانی بودیم که هوا گرگ و میش شد و دشمن از دو طرف بر ما مسلط شد و تک تیراندازها ما را به آسانی هدف می گرفتند از این جهت بود که مجبور شدیم بدون یافتن قبله نماز واجب صبح را که بطور عادی واجب بود ایستاده بخوانیم نشسته بخوانیم. بعد از نماز همچنانکه برای نجات خود، مسیری را طی می کردیم، عباس نوری معاون گروهان که جلویم بود هدف قرار گرفت و شهید شد در همین حین گلوله ای هم به کلاهخود من خورد و باعث شد که از کنار گوشم خون از سرم جاری شد و لباسم را پر خون کرد. سپس در یک مکانی که پر از گل و لای بارندگی بود استراحت می کردیم که دومین گلوله بر شانه ی راستم نشست و مرمی آن کنار ستون فقرات کمرم نشست که هنوزم در همان جا قصد وطن کرده و مانده است. الحاصل، با طلوع خورشید، روزهای اسارت ما هم شروع شد و توسط نیروهای خط مقدم بعثی ها به اسارت در آمدیم و اسارت ما از ۱۲ اسفند ۱۳۶۵ شروع شد و پس از ۴۲ ماه و ۱۲ روز در ۲۴ شهریور ۱۳۶۹ آزاد شدیم. آزاده تکریت ۱۱ @taakrit11pw65
آزاده سرافراز تکریت ۱۱، عالم عامل و متقی،حجت الاسلام والمسلمین محمد خطیبی، هنگام آزادی.(شهریور ۱۳۶۹). @taakrit11pw65
آزاده ارجمند و گرانقدر، حجت الاسلام محمد خطیبی کوشکک، یکی از محورهای معنوی و اعتقادی آزادگان در اردوگاه ۱۱ تکریت و ‌۱۸ بعقوبه بود. ایشان بعد از آزادی از اسارت صدام، تحصیلات خود را تا مقطع دکترای فلسفه ادامه دادند. البته پایان نامه دکتری را به عللی ناتمام گذاشتند. ایشان عضو فعال و هئیت علمی دانشکده شهید محلاتی قم بودند و کتاب های مختلفی تالیف کردند وی هم اکنون با کوله باری از تجربه اسارت، حوزه و دانشگاه امام جمعه کلاراباد چالوس است .کِلارآباد شهری از توابع بخش کلار شهرستان عباس آباد در مازندران و در ۱۸ کیلومتری چالوس واقع شده است. امامت پدیا معرفی دقیق‌تری از ایشان دارد: حجت الاسلام و المسلمین محمد خطیبی کوشکک (متولد ۱۳۴۳ ش نوشهر)، تحصیلات حوزوی خود را نزد اساتیدی همچون حضرات آیات: محمد تقی بهجت، محمد فاضل لنکرانی، جعفر سبحانی و عبدالله جوادی آملی پیگیری کرد. او علاوه بر تحصیلات حوزوی، تحصیلات دانشگاهی خود را در مقطع کارشناسی ارشد فلسفه دانشگاه تهران به اتمام رساند. مدیر فرهنگی پژوهشگاه امام صادق (ع)، معاون فرهنگی نهاد نمایندگی در دانشگاه مازندران و مدیر گروه آموزشی و پژوهشی در دانشگاه و پژوشگاه ازجمله فعالیت‌های وی است. او علاوه بر پژوهش، تاکنون چندین جلد کتاب و مقاله به رشتهٔ تحریر درآورده است. مشارکت در نگارش مقالات «فرهنگ شیعه»، «بررسی تطبیقی جامعه اسلامی و جامعه مدنی»، «جنگ نرم در قرآن و سنت»، «(کتاب)»، «امنیت در قرآن و سنت»، «راه کارهای حفظ و نشر ارزش‌های دفاع مقدس» و «ارزش‌های دفاع مقدس» برخی از این آثار است.[۱] https://eitaa.com/taakrit11pw65
از راست به چپ: حجج اسلام محمد (رحمان) سلطانی اهل ایلام ، محمد خطیبی اهل نوشهر و علیرضا عبادی نیا اهل اهواز، در کنار این عزیزان، آزاده سرافراز عباسعلی مومن معروف به نجار نیز ایستاده است. در بین اسرای ایرانی در اردوگاه‌های عراق روحانیونی بودند که سر تا پا عشق به اسلام و انقلاب بودند آنها در طی سال‌ها اسارت ضمن آنکه پناهگاه مطمئن دینی،اعتقادی و انقلابی برای سایر اسرا بودند خود نیز آزموده شدند.هم اکنون نیز در خدمت انقلاب و اسلام هستند. بدون آن‌که زندگی شخصی‌شان از تلاش‌های آنان فراتر رود و یا کوچکترین آلودگی مالی و ریاستی داشته باشند. https://eitaa.com/taakrit11pw65
چند تن از روحانیون آزاده اردوگاه تکریت ۱۱ در حال گفتگو : از چپ: حجج اسلام دکتر صادق گلستانی ، علیرضا باطنی - محمد خطیبی - میاراحمدی قم - منزل آزاده و جانباز عزیز، حجت‌الاسلام والمسلمین محمد خطیبی - حدودا ۱۳۸۸
احمد چلداوی | ۱۲۳ ▪️طنین شعار «مرد است خمینی» در اردوگاه ۱۸ بعد از اینکه به اردوگاه و قسمت ملحق آن منتقل شدیم روال ملحق این‌طور بود که وقتی نگهبان وارد آسایشگاه می‌شد باید به نشانه احترام پا می‌کوبیدیم و در هنگام پا کوبیدن می‌گفتیم " مرگ بر ... ! ما هم بعد از پا کوبیدن همگی یک دست شعار می‌دادیم و این شعار در دل اردوگاه ۱۸ بلند می‌شد که "مرد است خمینی!" این در شرایطی بود که حضرت امام رحلت کرده بودند و طبیعتاً نباید اسرا را مجبور به این شعار می کردند. از اینجا می‌شد نتیجه گرفت انسان‌های بزرگی که راه و مرامی دارند تا مادامی که آن راه ادامه دارد و پیروانی آن را می‌پیمایند زنده‌اند و نخواهند مرد. از نظر ما و آنها، امام خمینی قدس سره الشريف هرگز نمرده بود وگرنه آدم عاقل برای مرده که آرزوی مرگ نمی‌کند. اولش عراقی‌ها نمی‌فهمیدند اما بعد از چند روز یکی از نگهبان‌ها روبروی ما ایستاد و دستور احترام و پا کوبیدن را چند بار صادر کرد و دقت می‌کرد بفهمد ما چه می‌گوییم. خوب که دقت کرد کلمه "مرد است" برایش نامفهوم نمود. پرسید شنه ؟ یعنی؛ است یعنی چه؟ بالاخره آخرش مقداری تهدید کرد و گفت: اگه این کلمه "است" رو در شعارهاتون بشنوم والله العظيم عقوبات شدید...» مسئول آسایشگاه هم از بچه‌ها خواست کمی از غلظت کلمه« است» بکاهند تا دوباره بعثی‌ها گیر ندهند. البته در همان ایام تعدادی از بچه‌ها علناً اعلام کردند حاضر به دادن این شعار نیستند و البته کتک مفصلی هم خوردند. تئاتر غیبت و نقش شیطان در ملحق اردوگاه ۱۸ یک تئاتر خوب به نام "غیبت" را طراحی کردم من کارگردان این تئاتر بودم و خودم نیز بدترین نقش آن یعنی شیطان را بازی کردم. حقیقتش هیچ کدام از بچه‌ها حاضر به ایفای این نقش نمی‌شد. برای اجرای این تئاتر، یک لباس وحشتناک برای شیطان لازم داشتیم که بچه‌ها با بیلرسوت آن را درست کردند. این تئاتر هنگامی که فرماندهی اردوگاه به مرخصی رفته بود، مخفیانه اجرا شد. داستان تئاتر موضوع آیه کریمه " وَ لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ يُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْناً فَكَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِيمٌ" بود. در پرده اول چند نفر دور هم نشسته و درباره فرد دیگری صحبت می‌کردند که یک دفعه شیطان از پشت سرشان وارد صحنه می‌شد و با حرکاتی یکی از آن‌ها را وسوسه به غیبت می‌کرد. در پرده بعدی آن فرد خواب می‌دید که برادرش مرده است و فرشته‌ای او را مجبور می‌کند گوشت برادر مرده‌اش را بخورد. در این لحظه حاج آقا خطیبی آیه فوق را با صدایی زیبا قرائت می‌کردند و در پرده آخر هم با توبه فرد غیبت کننده تئاتر به پایان می‌رسید. بچه‌ها استقبال خوبی از تئاتر کردند و آن را آموزنده دیدند. بعد از پایان تئاتر مرحوم حاج آقا خالدی به من گفت: "عجب! نمی‌دونستم شما هنرمند هم هستید" در پایان تئاتر کسی نمی‌دانست چه کسی نقش شیطان را بازی کرده ولی بچه‌ها از سر انگشتان دستم که خیلی بزرگ بود حدس زده بودند که این شيطان باید من باشم و خیلی‌ها بعداً به من متلک می‌انداختند که تو خیلی شبیه شیطان شده بودی. در تمام مدت اجرای تئاتر بچه‌ها پشت پنجره نگهبانی می‌دادند تا نگهبان‌ها سر و کله‌شان پیدا نشود که الحمدالله نشد. آزاده تکریت ۱۱ https://eitaa.com/taakrit11pw65
عابدین پوررمضان| ۸ ▪️اسارت، درک ما را تیزتر کرد! در اسارت بخاطر شرایط و‌ محدودیت های اسارت باعث شده بود ما به خواب، حدس و گمان بیشتر بها بدهیم. انسان میل به آزادی دارد و وقتی مانع سر راه آزادی اوست به مسائلی از قبیل خواب و اخبار ضعیف خیلی اهمیت می دهد. بیرون که خبری نبود همش سیم خاردار و نظم سخت نظامی بود. حالا همش هم خواب الکی نبود گاهی هم انگار واقعا خواب های صادقه هم می دیدیم. البته به خیال خودمان الله اعلم برای همین من اعتقاد دارم که اسرا در اسارت از طریق توفیق اجباری به درک و ادراک بیشتری از ظرائف پیرامون خود رسیدند. 🔻خواب دیدن نشانه های مرگ عدنان خیرالله «عدنان خیرالله» شخصیت دوم رژیم بعث عراق بود. روز مرگ عدنان خیرالله، جناب حاج آقا خطیبی برایم تعریف کرد، می گفت: درست یک سال قبل، اقای عباس چنانی، خوابی دیدند آمده بود از من خواست که تعبیرش کنم. (مرحوم) عباس چنانی گفت: جناب خطیبی! من دیشب خواب دیدم که «عدنان خیرالله» زیر یک درخت نشسته، لباس سفید بر تن دارد و مشغول تلاوت قرآن بود! بفرمایید تعیبرش چیه؟ گفت: عباس آقا! این را برای کسی صحبت نکن و منتظر بمان! حالا امروز به عباس گفتم: آن خوابی که پارسال دیدی دیشب تعبیر شد و اتفاق افتاد. آن درخت نشانی سال بود! لباس سفید هم کفنش بود و تلاوت قرآنش الآن داره از تلویزیون عراق پخش می شه و سه روز عزای عمومی اعلام شد و این سه روزه تلویزیون عراق فقط تلاوت قرآن پخش کرده است! علت مشغله ذهنی ما اسرا به افراد بعثی، اهمیت آنها در دستگاه صدام بود. چه بسا فکر می‌کردیم که اگر مثلا عدنان خیرالله بمیرد صدام صدمه زیادی می‌خورد و شاید در آزادی ما تاثیر داشته باشد که البته نداشت. ولی از جهت ظلم زیادی که اون رژیم سفاک بر ما تحمیل می‌کرد از بین رفتن هرکدام از افراد بعثی باعث خوشحالی ما می‌شد. آزاده اردوگاه تکریت ۱۱ https://eitaa.com/taakrit11pw65
دسترسی به قسمت های دیگر خاطرات به لطف خدا و تلاش دوستان، دسترسی به کلیه خاطرات آزادگانی که در زیر مکتوب شده محقق شده است. با کلیک بر قسمت آبی رنگ، آنها را مشاهده بفرمایید: نگهبانان عراقی 🔻موضوعات کتاب نحوه استفاده: 🔻 روی این اسامی که لینک شده و به رنگ آبی است کلیک کنید. 🔻 پایین آن را ببنید. سمت چپ نوشته مثلا « ۱ از ۳۰ » 🔻سمت راست آن فلاش بالا و پایین برای اسکرول کردن کنارش هست که می توانید با آنها، تمام خاطرات فرد مورد نظر را ببنید. 🔻 ان شاءالله این اسامی کم کم و با زحمات مدیر محترم که بصورت خاموش در حال تلاش هستند، بیشتر خواهد شد.