✨﷽✨
#شهیدِمدافعحرمسعیدمسلمی
✍ سعید در محله ای زندگی میکرد که اغلب ساکنین آنجا از نظر اقتصادی و فرهنگی اوضاع خوبی نداشتند و چون در حاشیهٔ شهر بود میدانست اگر روی اعتقادات بچه های محله خوب کار نشود ، آنها کم کم به بی راهه کشیده می شوند.
سعید ، مربّی کاراته بود و بخاطر همین تمام تلاش خود را کرد تا هر جوری شده باشگاهی را راه اندازی کند که در آن هم جسم بچهها و هم روح آنها پرورش یابد.
خیلی دوندگی کرد تا مجوز بگیرد ولی چون نیّتش خیر بود ، خدا کمکش کرد و خیلی سریع باشگاه راه افتاد و چون به امام (ره) و شهدا ارادت داشت اسم باشگاه را جماران گذاشت.
او آدم خوش برخوردی بود و اخلاق خوب او باعث شد ، افراد زیادی برای حضور در باشگاه ثبت نام کنند. حالا دیگر بچههای قد و نیم قد دورِ سعید را گرفتند و همه چیز آمادهٔ شروع تمرینات بود.
ادارهٔ باشگاه هزینه داشت و اکثر بچهها اوضاع مالی خوبی نداشتند. از فُقرا شهریه نمیگرفت و مدیریت باشگاه برایش پیچیده شده بود. برای اینکه حامی پیدا کند ، همهٔ راه ها رو رفته بود. آخرش هم جایی یا کسی که دست او را بگیرد ، پیدا نکرد. با وجود اینکه از جیب خودش هم زیاد مایه گذاشته بود ولی جوابگوی هزینه ها نبود.
چند ماهی از افتتاح باشگاه میگذشت.کج دار مریض ، جلو میرفت ولی به روی خودش نمی آورد و سفرهٔ دلش را پیش همه کس باز نمیکرد.
فصل مسابقات بود و شرکت در مسابقات هزینه داشت. میدانستم دل پر دردی دارد و کسی که دارد جهادی کار می کند واقعاً پوستش کنده میشود. می گفت در بین بچههایمان کسانی را داریم که قول میدهم اگر پایشان به زمین مسابقه برسد مقام می آوردند ولی چه کنم که دستشان خالیست.
به او گفتم توکّلت بر خدا باشد. ان شاءالله پولش جور میشود. پریشانی سعید حسابی مرا به هم ریخت. دوست داشتم هر جوری شده کمکش کنم.
دوره افتادم بین دوستان و همکاران و فامیل و موضوع را برای همه توضیح می دادم و خدا رو شکر پول خوبی جمع شد و کار سعید راه افتاد.
با هم قرار گذاشتیم تا مبلغ جمع شده را به او بدهم. تا نگاهش به پولها افتاد ، حسابی خوشحال شد. گفت ان شاءالله شنبه عازم مسابقات هستیم و حتماً دست پر برمی گردیم.
مسابقات انجام شد. پیش بینی های سعید درست از آب درآمد. دو نفر از بچه هایش در مسابقات مقام آوردند. کپی حکم قهرمانی آنها را با خودش آورد سرِ کار و در تابلوی اعلانات نصب کرد.
دلسوزی های سعید مثال زدنی بود. سعید برای شاگردانش عزیز بود ، و با این کارهایش عزیزتر هم میشد چون هیچ برادری برای برادرِ خودش هم انقدر فداکاری نمیکند.
#شهیدِمدافعحرمسعیدمسلمی
✅ پایان قسمت اوّلِ سعید (سعید را بهتر بشناسیم )
جهت عضویت در کانال روی لینک کلیک کنید 👈 @alabd68
خاطرهٔ سیزدهم
❤️
🌿🍂
🍃🌺🍂
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
✨﷽✨
راهنما و فهرست ، برای سهولت در مطالعهٔ آسانتر. امیدوارم مطالب براتون مفید و جذاب باشه.
۱_ #شهیدِمدافعحرمحمیدرضاانصاری۱
۲_ #أَلَمْیَعْلَمْبِأَنَّاللَّهَیَرَىٰ
۳_ #مراسمِیادوارهٔشهداء
۴_ #شهیدِمدافعحرممهدیذاکرحسینی۱
۵_ #شهیدِمدافعحرمحمیدرضاانصاری۲
۶_ #شهیدِمدافعحرممحمّدزهرهوند
۷_ #درآرامستانچهگذشت
۸_ #شهیدِمدافعحرممرتضیعطایی
۹_ #شهیدِمدافعحرمعبّاسکَردونی
۱۰_ #خمپارهٔعملنکرده
۱۱_ #شهیدِمدافعحرمتقیارغوانی
۱۲_ #مادربزرگمگفتکَفَنترابهمنبده
۱۳_ #شهیدِمدافعحرمسعیدمسلمی
۱۴_ #شهیدِمدافعحرممصطفیصدرزاده
۱۵_ #حاجقاسمسلیمانی
۱۶_ #شهیدِمدافعحرمحاجعبداللهخسروی
۱۷_ #پایگاهبسیجمبداءتحولاتزندگیمبود
۱۸_ #شهیدِمدافعحرممحسنحیدری
۱۹_ #راوایتگریِراهیاننور
۲۰_ #منهمامامرضاییهستم
۲۱_ #شهید_مدافعحرم_حسین_اسدالهی
۲۲_ #درطبقهٔ۸هتلِدمشق
۲۳_ #انتقامبهسبکِقصّههایمجید
۲۴_ #جانبازِقطعنخاعحسینرفیعی
۲۵_ #زلزلهٔقصرشیرینوسرپلذهاب
۲۶_ #شهیدمدافعحرممحمّدزهرهوند۲
۲۷_ #سیلخوزستانبهار۹۸
۲۸_ #تخمِمرغیاتخمِاردک۱
۲۹_ #تخمِمرغیاتخمِاردک۲
۳۰_ #خرابهایکهشددرمانگاه
۳۱_ #مدینهشهرپیغمبر
۳۲_ #آنچهمابودیموآنچهآنهابودند
۳۳_ #نابودیعراقبهاسمآزادی
۳۴_ #شهیدجمهور
۳۵_ #شبیکهتاصبحبیدارماندیم
۳۶_ #گفتمماحضرتزینبراداریم
۳۷_ #شهیدسیدمجتبیپژماناراک
۳۸_ #شهیدمحمدنادریاراک
۳۹_ #شهیدِمدافعحرممصطفیصدرزاده
۴۰_#سرباز_ناخلفرهبر
۴۱_ #سعیدوسربازانمتخلف
۴۲_ #شهیدمدافعحرممصطفیصدرزاده۲
۴۳_ #شهیدمدافعحرمسیداسماعیلسیرتنیا
۴۴_ #شهیدمدافعحرمعیناللهمصطفایی
۴۵_ #طنز_جانباز_مدافع_حرم
۴۶_ #شبهای_سرد_حلب
@alabd68
❤️
🌿🍂
🍃🌺🍂
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
#شهیدِمدافعحرمسعیدمسلمی
اعزامی از استان مرکزی
محل شهادت حلب سوریه - محرم ۹۴
@alabd68